چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۱۳
سازمان هاي غير دولتي از دولتي شدن فاصله بگيرند
فرشتگان بدون بال
000963.jpg
عكس:هادي مختاريان
بنيامين صدر
در ايران، كشوري با سابقه تاريخي ديرينه كه در تكاپوي گذار از سنت به مدرنيته است در سال هاي اخير شاهد
شكل گيري NGOها با زمينه هاي فعاليت هاي مختلف و گوناگون بوده ايم. در همين رابطه اصل 26 قانون اساسي مي گويد:  احزاب ، جمعيت ها، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمن هاي اسلامي  يا اقليت هاي ديني شناخته شده آزادند و هيچ كس را نمي توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.
اين درحالي است كه با آيين نامه اي كه از سوي وزارت كشور تدوين و درسال 82 به تصويب هيأت دولت رسيد، تمامي سازمان هاي غير دولتي بايد براي انجام كار داوطلبانه ثبت شوند و مجوز فعاليت بگيرند و در دوران فعاليت هم تحت نظارت قرار بگيرند. البته تا قبل از تصويب اين آيين نامه، NGOها با توجه به نوع فعاليت خويش در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، سازمان ملي جوانان، وزارت كشور و سازمان  بهزيستي ثبت مي شدند و به فعاليت مي پرداختند، اما تمركز امور مربوط به سازمان هاي غير دولتي در سياسي ترين   وزارتخانه دولت باعث شده مرز بين حوزه سياسي و حوزه مدني مخدوش شود و وزارتخانه اي سياسي، متولي ثبت و نظارت بر نهاد هاي مدني شود.
هرچند تصويب اين آيين نامه مورد انتقاد فعالان جامعه مدني قرار گرفت، اما هيچ تغييري در آيين نامه تأسيس و فعاليت سازمان هاي غيردولتي صورت نگرفت تا اين نهاد مردمي  غيردولتي مجبور به انطباق خويش با ضوابط آيين نامه شود. به اعتقاد بسياري از صاحبنظران، سازمان هاي جامعه مدني در اين برهه تاريخي بايد به مثابه گلوله جادويي باشندكه تلاش  كنند الگوي جديدي از توسعه را ارائه دهند. اما سازمان هاي جامعه مدني ايران نوپا هستند و در حال عبور از مرحله گذار؛ مرحله اي با تهديد هاي فراوان. آيا با اين شرايط اين سازمان ها خواهند توانست جايگاه خود را به عنوان يكي از اركان توسعه و دموكراسي پايدار، تثبيت سازند؟
محمد باقر قاليباف، شهردار تهران پنجشنبه گذشته در جمع نمايندگان تشكل هاي غير دولتي در حالي سازمان هاي غير دولتي را فرشته نجات كلان شهر تهران لقب داد كه اغلب اين
فرشتگان از ضعف تئوريك رنج مي برند و عملكرد آنها در سالهاي اخير چندان قابل دفاع نيست.
نگاههاي سياسي ، اقتصادي و حزبي به تشكل هاي غيردولتي مهم ترين تهديد اين سازمانهاست ،تنها تشكل هاي غير دولتي مستقل فرشته نجات هستند.
قاليباف با تأكيد بر اينكه بايد اين باور را پيدا كنيم كه كليد حل مشكلات جامعه در تمام عرصه هاي مختلف ، مشاركت معني دار شهروندان در اداره امور است ، مي گويد: اين امر موضوعي نيست كه با نوشتن مقاله ، سخنراني و شعار بتوان اجرايي كرد، بلكه اين امر بايد تبديل به يك باور در وجود مديران سطوح مختلف شود. بي گمان توسعه در ابعاد مختلف يك حادثه امري اتفاقي نيست بلكه توسعه در ابعاد مختلف نيازمند كار علمي ، خرد جمعي ، مديريت صحيح و اراده قوي براي بهبود وضع موجود است. با اين اوصاف اگر تشكل هاي غير دولتي به هر يك از سازمانها و نهادها حتي شهرداري تهران وابسته باشند ، در آن صورت است كه فلسفه وجودي آنها زير سئوال خواهد رفت.
غير دولتي ها در جهان
قطعنامه شماره 2037 سازمان ملل در سال 1965نخستين واكنشي است كه اين سازمان در رابطه با جوانان انجام داده است. اين بيانيه تحت عنوان ترويج آرمان هاي صلح، تفاهم و احترام متقابل ميان ملت ها و جوانان صادر شده است. در سال هاي 1965 تا 1975 مجمع عمومي و شوراي اقتصادي- اجتماعي سازمان ملل سه موضوع اساسي را در رابطه با جوانان يعني مشاركت، توسعه و صلح، مورد تصويب و تأكيد قرار داد. اين مجمع سال 1985 را سال بين المللي جوانان، مشاركت، توسعه و صلح ناميد كه گروه هاي سني، اجتماعي و فرهنگي جوانان مانند جوانان روستايي، جوانان معلول، جوانان شهري و زنان جوان را مورد توجه ويژه قرار داد. سازمان ملل در سال 1995 پيش نويس قطعنامه برنامه عمل جهاني براي جوانان تا سال 2000 و پس از آن را به مجمع عمومي ارائه كرد. به هر حال فعاليت هاي هدفمند و سازمان يافته اجتماعي بر اساس انگيزه هاي عاطفي و مذهبي از ساليان دور در ايران مرسوم بوده است. اين فعاليت ها هميشه با حمايت يا مخالفت آشكار و پنهان دولتيان از سوي مردم سازماندهي و در قالب گروه هاي خيريه، هيأت هاي مذهبي و انجمن هاي بشر دوستانه هدايت و مديريت شده است.
از آنجا كه برنامه ريزي در امور جوانان بدون مشاركت و مداخله جوانان امكان پذير نيست و مشاركت يكي از حقوق اساسي جوانان است، جوان حق دارد، نگراني ها و علايق خود را بيان كند در فرآيند تدوين سياست ها مشاركت داشته باشد و نقش او جدي گرفته شود.
مشاركت ،ابزاري در اختيار جوانان قرار مي دهد تا از آرمان خود دفاع كنند و براي بهبود وضعيت خود بكوشند. بنابراين بايد بسترهاي لازم براي نهادينه كردن مشاركت فراهم آيد.
تهديد هاي نامريي
مشكل به رسميت نشناختن تشكل ها در ايران يك سابقه تاريخي دارد، بدبيني و
سوء ظن به لحاظ فرهنگي در مورد تشكل هاي غيردولتي وجود دارد، هميشه اين بدگماني وجود داشته كه اين تشكل ها مي خواهند قدرت را از دست دولت بيرون بياورند. كارشناسان تشكيل تشكل هاي غيردولتي را از سوي افراد وابسته به سازمان هاي دولتي براي در اختيار گرفتن امكانات آفت بزرگي مي دانند كه تشكل ها با آن روبه رو هستند. به هر حال تشكل ها بايد در عصر جديد و در حال حاضر با شكل سنتي خود متفاوت باشند. حمايت دولت چه در ارتباط با ارائه الگوهاي مناسب و موفق و چه در خصوص راه اندازي سازمان ها از سوي خود جوانان ضروري به نظر مي رسد. NGO يا تشكل غيردولتي سازماني مستقل، انعطاف پذير، دموكراتيك، غيرانتفاعي و مردمي است كه به توانمند كردن افراد از نظر اجتماعي و اقتصادي كمك خواهد كرد. با توجه به انرژي و استعداد ويژه جوانان، تشكل هاي غيردولتي در هدايت اين استعداد، اثرگذارند و مي توانند در رفع نيازها موثر باشند. به هر حال جلوه هاي تحول يافته زندگي، انتظارات، نيازها و نوع نگرش مردم به زندگي در جامعه امروزي افزايش نقش آنان را در امور مربوط به خودشان اجتناب ناپذير ساخته است.
جوانان برخوردار از نيازها و ويژگي هاي دوران جواني بيش از ديگران خواستار و علاقه مند به مشاركت فعال به ويژه در عرصه هاي اجتماعي هستند. تشكل هاي غيردولتي جوانان كه سال هاست در كشورهاي پيشرفته تاسيس و سامان گرفته اند، يكي از نيازهاي ضروري امروز جوانان است تا به وسيله آنها جوانان به نيازهاي خود پاسخ بدهند. تشكل هاي غير دولتي جوانان كه در عين حال پديده اي نو ظهوراند ريشه اي قوي در فرهنگ و تاريخ و عرف سرزمين ما دارد. هر چند اين گروه ها امروز با تعاريف جديد و كاركردهاي متنوع و حيطه گسترده تري در جامعه ايران ظاهر مي شوند ،اما اين نمايش از جنبه هاي هشدار دهنده اي نيز برخوردار است.
با اندكي دقت مي توان به اين مهم پي برد كه چه ظرفيتي در اين بخش از جامعه نهفته است و براي توسعه كشور و افزايش اعتماد مردم به مشاركت در عرصه هاي مختلف چه راه هايي وجود دارد و چه كارهايي مي توان انجام داد. اين حجم از انرژي و ميل به سازندگي اگر محملي در خود نيابد مسير ديگري خواهد يافت كه انحراف نسل جوان را به همراه خواهد داشت.
در واقع تشكل هاي غيردولتي جوانان در عين حال كه نوپا هستند بستر مناسبي براي رشد مشاركت اجتماعي به شمار مي روند. مهمترين چالشي كه امروز هم جامعه و هم جوانان با آن مواجه اند بحث ميزان حضور و ايفاي مسئوليت هاي اجتماعي است كه بر عهده جوانان است. در حال حاضر مهمترين نگراني جوانان اين است كه جامعه توانمندي و شايستگي آنان را به رسميت نشناسد بنابراين از هر امكاني استفاده مي كنند تا به جامعه، مسئولان و حتي خانواده هايشان بگويند كه در جامعه حضور دارند و اين حضور هم براي خودشان و هم براي جامعه موثر، كار ساز و تعيين كننده است. سازمان هاي غيردولتي جوانان يكي از سازوكارهاي تحقق مردم سالاري در جامعه هستند و با توجه به اينكه تغييرات آينده جامعه از سوي خود آنها تعيين خواهد شد از هم اكنون بايد زمينه براي مسئوليت پذيري و تقويت مشاركت اجتماعي جوانان فراهم شود. با توجه به مجموعه مقررات كشور به نظر مي رسد با رعايت قانون هيچ محدوديتي براي سازمان هاي غيردولتي وجود ندارد و تشكل ها مي توانند در مسائل مختلف هم سياستگذاري كنند و هم برنامه ريزي و اقدام عملي انجام دهند.

اصولي نامه
اميرمهنا
به ماشين هاي جور واجوري نگاه كرد كه با سرعت از كنارش مي گذشتند و راننده  هاي بعضي شان تحقيرآميز سراپايش را برانداز مي كردند. آقاي اصولي هم دلش براي همه آنها مي سوخت، چون گمان مي كرد همه آنها به همين زودي ها مجبور مي شوند براي نفس كشيدن خودشان هم كه شده دست به دامن دوچرخه هاي توي انبارهايشان شوند.
عرق پيشاني اش را پاك كرد و چند قدمي ديگر راه رفت و زير لب زمزمه كرد كه هرگز نبايد از راهي كه انتخاب كرده برگردد و بايد ميزان تحملش را بالا ببرد.
دو سه نفس عميق كشيد و دوباره سوار شد و شروع كرد به ركاب زدن، انگار پر درآورده بود، يك بار ديگر آسمان را طور ديگري ديد، خيالش را به آينده هاي دور پرواز داد. آينده اي كه خودش در حال ساختنش بود، نفهميد چند خيابان و كوچه پس كوچه را كي ركاب زده و خودش را به نزديكي هاي اداره رسانده.
از اينكه بالاخره روز اول را به خير و خوشي ركاب زده بود در پوست نمي گنجيد، با خودش فكر كرد كه جواب دير رفتن به اداره را چطور بايد بسازد و بپردازد كه هم در شأن خودش باشد و هم ديگران به او حق بدهند.
داشت توي ذهن خودش به جواب هاي ريز و درشت رئيس و همكارانش جواب مي داد كه ناگهان صداي ترمز كشدار يك ماشين توي سرش پيچيد و تعادلش را از دست داد.
وقتي به خودش آمد ديد درست در وسط خيابان افتاده است و يك ماشين شيك و پيك هم در چند قدمي اش توقف كرده، حركتي به خودش داد و در حالي كه سرش كمي گيج مي رفت لرزان لرزان از جا بلند شد.
صداي گوشخراش يك موسيقي ناهنجار از توي ماشين به گوش مي رسيد، آقاي اصولي نگاهي به دور و برش انداخت تا از وضعيت دوچرخه و كيفش مطلع شود، دوچرخه در گوشه اي افتاده بود و چرخ عقبش هنوز مي چرخيد، كمي آن طرف تر هم كيف و وسايلش را ديد كه غريبانه نقش بر زمين شده بودند.
راننده ماشين كه انگار در ميان دامب و دومب موسيقي گم شده بود لحظه اي پياده شد و بر و بر به آقاي اصولي نگاه كرد. آقاي اصولي هم چشم در چشم او دوخت و خواست چيزي بگويد كه راننده جوان با اشاره محكم دست به او فهماند كه دوچرخه اش را از آن وسط جمع كند، صداي موسيقي آنقدر بلند بود كه صدا به صدا نمي رسيد، خودش را به راننده كه تقريباً هم سن و سال پسر خودش بود رساند، قصد داشت كمي در باب آلودگي صوتي و اين جور حرف ها با او صحبت كند.
صداي بوق ماشين هاي ديگر و صداي موسيقي ماشين آن جوان انگار مي خواستند تمام عالم را ويران كنند، آقاي اصولي ديد كه اگر وضع به همين منوال ادامه پيدا كند ممكن است بسياري از بندگان خدا به سر كار و زندگي شان نرسند، زير لب لعنتي به شيطان فرستاد و خيلي سريع دوچرخه و وسايلش را از توي خيابان جمع كرد.
گوشه اي ايستاد و دستي به سر و روي لباس هاي خاك آلودش كشيد، نتوانست تمام خاك ها را از روي لباس هايش پاك كند، گوشه هايي از لباس هايش بر اثر برخورد با آسفالت كمي پاره شده بودند، براي او كه هميشه يكي از منظم ترين و شيك ترين كارمندان بود حضور پيدا كردن با آن سر و وضع كاري مشكل و ناپسند بود.
لحظه اي جوان راننده را ديد كه دستش را به طرف او دراز كرده و با حالتي عصبي چيزهايي مي گويد، از حركت دست ها و بدن او فهميد كه نبايد حرف هايش حرف هاي قشنگي باشند، راننده همان حركات را براي راننده پشت سرش كه مدام بوق مي زد هم تكرار كرد و در حالي كه صداي موسيقي ماشينش دوبرابر شده بود با سرعت برق و باد دور شد.
آقاي اصولي فكر كرد كه آن جوان حداقل بايد يك معذرت خواهي ساده مي كرد و حرمت و سن و سال ديگران را نگه مي داشت.
سرش هنوز كمي گيج مي رفت، دوچرخه سالم بود و وسايل توي كيف هم سرجايشان بودند، سعي كرد به اين مسايل ريز توجه نكند و با پشتكار و تحمل خواسته اش را عملي كند.
خداقوتي به خودش گفت و دوباره راه افتاد.
كمي شتاب داشت و به همين دليل چندين بار ديگر تا آستانه تصادف پيش رفت و ليچار شنيد، با خودش فكر كرد مگر يك دوچرخه چقدر جا مي گيرد كه مردم تاب تحملش را ندارند، مگر چه خلافي مرتكب شده بود كه با آن همه حرف هاي ريز و درشت تحقيرآميز روبه رو مي شد؟
مگر استفاده از دوچرخه عيبي داشت كه با آن همه رفتارهاي تمسخرآميز اذيتش مي كردند؟
ديگر نبايد فكرهاي اضافه را به ذهنش راه مي داد، بايد تمام هوش و حواسش را جمع مي كرد تا هر طور شده خودش را به اداره برساند و آبروي چندين و چند ساله اش را نجات دهد. ركاب زد و ركاب زد. با دلداري دادن به خودش خستگي هايش را كم كرد و سعي كرد با همان رمق باقيمانده تصنيفي قديمي را براي خودش بخواند، چند خيابان ديگر را هم پشت سرگذاشت، حالا خودش را فاتح فاتحان مي ديد، چون ساختمان اداره جلوي چشمهايش بود. خودش مي دانست كه بيش از دو ساعت تأخير دارد پس مجبور بود محبوبش را توي خيابان رها كند و خودش را به سركار برساند، دوچرخه را به درختي تكيه داد، كيفش را برداشت و پله هاي اداره را دو تا يكي بالا دويد و نفس نفس زنان خودش را پشت ميز كارش انداخت. همكارانش كه انگار جن  ديده بودند نگاهي به همديگر انداختند و بلافاصله دورش جمع شدند، هر كدام از آنها هاج و واج علت آن پريشان حالي را مي پرسيدند و آقاي اصولي هم بريده بريده جواب هايي مي داد.
آقاي اصولي براي اولين بار حس ترحم را در نگاه همكارانش ديد، همكاراني كه به راست يا دروغ حركت انساني اش را ستايش مي كردند، نمي توانست زياد به آن حرف ها توجه كند چون كارهايش روي زمين مانده بود و بايد ديرآمدنش را جبران مي كرد.
در حالي كه زياد حال و روز خوبي نداشت شروع كرد به انجام دادم كارهايش و بدون اينكه سرش را بلند كند تا آخرين لحظات ساعت اداري كار كرد.
ادامه دارد...

رسانه شيعه
گونه شناسي هيأت هاي مذهبي در ايران 1357-1384
محسن حسام مظاهري
۲ - مناسكي :در هيأت هاي سنتي، انواع مناسك با كاركرد ديني حضور چشمگيري دارند. اين رويكرد به مناسك و آيين هاي مختلف، كه با نوعي ابزارمندي همراه است، البته صرفاً در صورت نمي ماند و به محتوا و گرايش ديني اين هيأت ها هم سرايت مي كند. در چنين گفتماني، تصور دين در حالتي انتزاعي و مجزا و منفك از برخي مناسك، آيين ها و ابزارآلات براي جامعه دين دار غيرمحتمل است. لذاست كه برگزاري و اجراي اين مناسك هم با قوانين سفت و سخت، وسواس، تعصب آميخته مي شود.
۳ - فردي :پاي بندي شديد و متعصبانه به برخي احكام فقهي و دستورات شرعي مربوط به ظواهر از ديگر خصوصيات دين داري در هيأت هاي سنتي است. البته گستره  اين پاي بندي، چندان فراتر از محدوده فردي (احكام و عبادات فردي) يا حداكثر گروهي (هم هيأتي ها، دوستان و آشنايان، اقوام و هم محله اي ها) نمي رود و هرگز به سطح جامعه نمي رسد. لذا ممكن است اعضاي يك هيأت سنتي، قرض الحسنه ، درمانگاه و يا خيريه تأسيس كنند، اما بسيار بعيد است كه يك دسته راهپيمايي  راه بيندازند.
۴ - آخرت گرا : كاري به كار جيفه  دنيا نداشتن يك تفكر رايج سنتي است. اين گرايش ميراث دست خورده و ناخالصي است كه از تصوف (به عنوان يكي از جريان هاي اجتماعي- فرهنگي مؤثر بر روند شكل گيري و تكامل مجالس مذهبي در طول تاريخ) به اين هيأت ها رسيده است.در دينداري عوامانه، كسي درباره دنيا حرف نمي زند، يعني به دنياي همديگر فضولي نمي كنند. در عوض، همه به فكر آباد كردن آخرتشان هستند، با كثرت عبادت و دائم الذكر و دائم الصلوات بودن، با مشرف شدن هاي پياپي به سفرهاي زيارتي با ديگر تقيدات فردي در انجام مستحبات بي ضرر .
۵ - نقلي :در دينداري عوامانه، رويكرد و روشن دينداران در پذيرش مسائل، رويكرد و روش نقلي است نه عقلي . مشروعيت هر سخن، فكر و عقيده- كه زمينه پذيرش آن را فراهم مي سازد- به آن است كه از زبان يك منبع مشروعيت بخش نقل شود و مهر تأييد بخورد؛ هر چند از پشتوانه استدلال منطقي و عقلاني برخوردار نباشد. منابع مشروعيت بخش در دينداري عوامانه را به دو دسته كلي مي توان تقسيم كرد؛ دسته اول، افراد را شامل مي شود(نظير: افراد منبري، روضه خواني و دعانويس) و دسته دوم سنت ها را.
۶ - اسطوره گرا :از آن جا كه گرايش عوامانه به دين، بيش تر صورت نقلي دارد، در برابر ورود خرافات و پيرايه ها به شدت آسيب پذير است. يكي از زمينه هاي شكل گيري خرافات و داستان هاي كذب و غيرتاريخي در اذهان اين قبيل دينداران، از آن جا پديد مي آيد كه به دليل جايگاه پايين عقلانيت در اين دينداري، اعتقادات و باورها با خلأ در نياز به يك تكيه گاه و پشتوانه مواجه مي شوند، تا در اعتقادات هر چه محكم تر و تزلزل ناپذيرتر گردند.
مداحي سنتي
مداحي سنتي و مداحان آن، صرف نظر از شباهت ها و همانندي هاشان با جريان مداحي و مداحان ديگر گونه ها، خصوصيات منحصر به فرد و متمايزي هم دارند كه در اين جا به اختصار به آنها مي پردازيم:
الف- شاخصه هاي مداحي سنتي:
۱ - آموزش سنتي
در مداحي سنتي، فرايند آموزش نقش محوري و چشمگيري دارد. آموزشي كه تعليمي، حضوري، فردي، مبتني بر يك سلسله آداب و قوانين مشخص و نسبتاً ثابت و زمان بند است و در آن استاد از مقامي شامخ برخوردار بوده و وجهه مرجعيت هنجاري و الگويي براي شاگرد دارد.
۲ - حضور هنجارها و قوانين ثابت و محكم
۳ - حاكميت نوعي نظام سلسله مراتبي
۴ - ابزارمندي
۵ - تنوع آيين ها و هويت هاي منطقه اي
ب- اشكال محتوايي مداحي سنتي:
محتواي مداحي سنتي را مي توان در اين اشكال منحصر دانست: زيارت خواني، مناجات خواني، ادعيه خواني، روضه خواني، حماسي خواني، نقل روايات و احاديث، نقل داستان و حكايت.
ج- مشخصات مداحان سنتي:
مداحان سنتي، عموماً تعدادشان محدود است؛ غالباً سنين جواني را پشت سر گذارده و در ميانسالي و پيري به سر مي برند؛ اگر خود شاعر نيستند، لااقل دستي در شعر دارند؛ به قدر لزوم با زبان عربي و نيز متون روايي و ديني آشنايند؛ بعضاً در زمينه موسيقي و شناخت و تسلط بر دستگاه ها و الحان آوازي هم تبحر دارند؛ و كمتر مداحي برايشان حكم حرفه دارد.
ادبيات هيأت هاي سنتي
در مداحي سنتي، شعر از جايگاه فاخر و والايي برخوردار است؛ ستون خيمه كار محسوب مي شود و همه اجزا بايد بر اساس و به تناسب آن تنظيم شوند. در هيأت هاي سنتي، متناسب با سلايق و ذائقه هاي مخاطبان(جامعه و شيوه زندگي سنتي)، در اشعار و متون، قالب هاي كلاسيك شعر رواج دارند: غزل، قصيده، مثنوي و (حداكثر در نمونه هاي متأخر) تصنيف.
دسته دوم: هيأت هاي انقلابي
انقلاب اسلامي، به عنوان جرياني كه خاستگاه مذهبي و شيعي داشت، در مسير خود هيأت هاي مذهبي (به عنوان يك گروه موثر و قوي و فراگير درون مذهبي) را هم متأثر ساخته و مجدداً بدان ها كاركرد مبارزاتي- سياسي بخشيد.در درون مايه هيأت، هميشه دو عنصر تراژدي و حماسه ، خصوصاً در مقوله عاشورا، همراه و آميخته بوده اند. البته هر چه هيأت ها به گرايشات ديني عرفي و عوامانه نزديك شدند، در طول زمان و به تدريج، بعد حماسي به سوي كم رنگ شدن و حتي حذف، پيش رفت. اين جريان در ايام انقلاب با شتابي افزون روند معكوس به خود گرفت و از آنجا كه مبارزه، نيازمند روحيه حماسي و تهاجمي است(در تضاد و تقابل با روحيه منفعلانه تراژيك)،درون مايه هيأت ها هم به تبع،به سمت حماسي شدن تغيير جهت داد. آغاز جنگ تحميلي، به طور طبيعي، شتاب مضاعفي به اين روند بخشيد.
ادامه دارد...

ايرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
سفر و طبيعت
عكاس خانه
شهر آرا
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |