چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۱۳
گل يا پوچ
جشنواره  بيست و چهارم كه اولين آزمون مديريت تازه فرهنگي به شمار مي رفت، با تمام فراز و نشيب هايش به پايان راه رسيد
000993.jpg
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد
سعيد مروتي
جشنواره امسال هم بالاخره تمام شد. بيشتر فيلم هايي كه در جشنواره امسال به نمايش درآمدند در دوران مديريت قبلي سينما ساخته شده بودند و البته فيلم هايي هم بودند كه در دوران تازه مقابل دوربين رفته بودند.
جشنواره بيست و چهارم را مي توان جشنواره دوران گذار هم ناميد. دوران گذار از وزارت مسجدجامعي به صفار هرندي، از حيدريان به جعفري جلوه، و البته دراين دوران گذار و با تغييراتي كه در رأس هرم مديريت فرهنگي كشور ايجاد شده بود، دبير جشنواره امسال همان كسي بود كه در دو سال گذشته جشنواره را مديريت كرده بود. عليرضا رضا داد از مديران با سابقه تلويزيون كه همراه حيدريان به وزارت ارشاد آمد مدير فارابي شد. دور از گزند تغيير و تحولات جعفري جلوه همچنان سكان جشنواره فيلم فجر را در اختيار داشت. رضا داد امسال پس از دو سال برگزاري جشنواره در دولت اصلاح طلب خاتمي بايد جشنواره اي را در دل دولت اصول گراي احمدي نژاد مديريت مي كرد. آن هم جشنواره اي كه بيشتر فيلم هايش در دوران متفاوت با سياست هاي فرهنگي متفاوت با آن چه دولتمردان امروز مي گويند، توليد شده بود. به همين خاطر، برگزاري جشنواره امسال را مي توان دشوارترين تجربه مديريتي دبيرش دانست.
فشاري كه اين روزها روي دوش آقاي رضا داد سنگيني كرده كاملاً قابل درك است، اما آيا بايد به همين خاطر از ضعف ها و خطاهاي جشنواره فجر بگذريم؟
از بي نظمي حاكم بر جشنواره و تغييرات پياپي جدول نمايش فيلم ها، از اينكه تا روز آخر جشنواره هنوز به طور دقيق نمي شد به تركيب كامل فيلم هاي حاضر در فجر رسيد. و بعداً اعلام مي شود تا روز آخر دست از گريبان جشنواره برنداشت.
از مراسم افتتاحيه اي كه به خاطر عدم هماهنگي يك روز زودتر برگزار شد.
جداي از اين نمايش 40 فيلم ايراني در جشنواره امسال چشم انداز چندان اميدواركننده اي را نويد نمي دهد. از اين 40 فيلم، با اغماض تنها مي توان 10 فيلم را قابل تأمل ناميد و اگر كمي سخت گير باشيم صفت فيلم خوب را به تعدادي انگشت شمار مي توان مزين كرد.
وقتي حاصل كار فيلمسازان شاخص جشنواره، فيلم هايي متوسط است، چه توقعي مي توان از ديگران داشت؟ حالا كه جشنواره به پايان رسيده حرف آن عضو هيأت انتخاب كه مي گفت تعداد فيلم هاي خوب و ارزشمند امسال بسيار است، بيشتر به شوخي شبيه است. سينماي جشنواره اي ايران گويا قصد ندارد از دايره بسته اي كه در آن گرفتار است خارج شود. به راستي تا كي بايد اين تصوير اگزوتيك و اين ريتم كُند را تحمل كرد؟ فيلمسازان اين نوع تا كي مي خواهند به هدفشان كه همان حذف كارگرداني است، اصرار كنند؟
اگر صحبت از تجربه هاي تازه است بايد سئوال كرد واقعاً كدام تجربه تازه؟ و اين سينماي به اصطلاح  تجزيه گرا چرا در عمل كليشه اي تر از محصولات سينماي بدنه است؟ هدف اگر حضور در جشنواره هايي است كه خريدار تصوير فقر و عقب افتادگي جهان سومي هايند چرا بايد تماشاگر اين جايي را شكنجه كرد؟
فيلم هاي شاخه فرعي و تازه متولد شده اين نوع هم كه گويا در داخل خريدار دارد هم متأسفانه كمتر اميدواركننده نشان مي داد. فيلم هايي كه بوي وام سينمايي معنا گرا از تك تك نماهايشان به مشام مي رسيد. آيا اين گونه مي خواهيم به معنا دست يابيم و آيا سينماي ديني همين چيزي است كه دوستان نشانمان مي دهند؟ جز يكي دو استثنا به چه چيزي از اين سينماي معناگرا مي توان دلخوش كرد.
درست اينكه اين همان سينماي عرفاني دهه 60 است. ديروز عرفاني و امروز معناگرا ناميده شده است.
در سينماي حرفه اي و مخاطب گرا هم جز چند نمونه انگشت شمار نمي توان دستاورد قابل توجهي را مشاهده كرد. چهره شاخص اين نسل در جشنواره امسال،  فريدون جيراني بود كه اگر نه فيلم هايي كامل و به تمامي متقاعد كننده كه دستكم چهره اي تازه و البته پذيرفتني از خود ارائه داد. ستاره ها كه گويا جلد اولش با واكنش هايي هم از سوي اهالي سينما مواجه شده، پس از سال ها محافظه كاري، تصويري از سراب پيش روي جوانان علاقمند به سينما را ارائه مي دهد. تصويري صادقانه و كم و بيش دقيق با ديدگاهي اخلاقي و متعين.
عليرضا داوودنژاد هم با هوو اگر دستاورد تازه اي را به همراه نمي آورد، لااقل خاطره ناخوشايند ملاقات با طوطي و هشت پا را پاك مي كند. بازگشت به گذشته هميشه هم بد نيست.
تقاطع نشان مي دهد كه تكنيسين خوب بودن كافي نيست و با ديدگاه محافظه كارانه نمي توان به سينماي اجتماعي مطلوب و ملموس رسيد.
حاتمي كيا با به نام پدر گرچه يكي از نقاط قابل تأمل جشنواره امسال را رقم زد ولي انتظاري را كه از او به عنوان شاخص ترين فيلمساز حاضر جشنواره مي رفت را برآورده نكرد. به نام پدر يك ملودرام متوسط است، با ايده اي فوق العاده و چند سكانس درخشان كه متأسفانه خطوط فرعي ماجرا، به هسته مركزي اش لطمه وارد كرده اند.
چهارشنبه سوري ،  آفسايد ، كافه ستاره از روشن ترين نقاط جشنواره امسال بودند. نمونه هاي شاخص سينماي اجتماعي در جشنواره امسال. از معدود فيلم هاي جشنواره كه هنگام ديدنشان با آدم ها احساس غريبگي نمي كرديم.
اين سه فيلم با وجود كاستي هايش، تصويري از جامعه معاصر ارائه مي دادند. برش از واقعيت ملموس با زبان سينما. هر سه فيلم ارزش هايش را وامدار جزئياتي اند كه اغلب فيلم هاي جشنواره امسال، فاقدشان بودند. سينما يعني جزئيات هنوز هم مي تواند راهبردي ترين و كليدي ترين عبارت براي سينماي ايران باشد. نكته اي كه به شهادت جشنواره 24، هنوز و همچنان از آن فاصله بسياري داريم.

از صبح تا شب
حميدرضا پورنصيري

امسال گويا صدا و سيمايي ها تصميم گرفته اند سريال هاي مناسبتي را جدي تر بگيرند، آن از ماه رمضان كه رقابت شبكه هاي مختلف در پخش مجموعه هاي داستاني حسابي بالا گرفته بود و اين هم از دهه فجر و ماه محرم كه هر شبكه دو سه مجموعه مناسبتي جديد را براي پخش آماده كرده است. به عنوان مثال شبكه يكي ها دو مجموعه جديد با عنوان هاي پايان نمايش و چه كسي به سرهنگ شليك كرد؟ را توليد كرده اند كه اولي را بهمن زرين پور كارگرداني كرده و دومي را جواد اردكاني ساخته است. نكته جالب هم اين جاست كه گويا هنوز مشخص نيست كدام يك از اين مجموعه ها براي پخش شبانه انتخاب مي شوند و كدام يك احتمالا پس از مدتي به صورت هفتگي به نمايش درخواهد آمد. اما شبكه دويي ها براي اين روزها سه مجموعه جديد را در نظر گرفته اند؛ يكي سريالي ست با عنوان پايان پادشاهي كه از نامش مشخص است چه حال و هوايي دارد. ديگري مجموعه اي ست با عنوان و اما عشق كه حسين سهيلي زاده آن را ساخته تا غيبتش پس از اتمام مجموعه پيله هاي پرواز چندان طولاني نشود. ديگري هم گويا يك مجموعه نه چندان جالب توجه تركيه اي  است كه درباره داستان و مضمونش هم مي گويند به روزي حلال و صداقت مربوط است. شبكه سه هم براي اين روزها دو مجموعه شانس زندگي و غريبه اي در شام را آماده كرده كه اولي را بيژن ميرباقري ساخته و دومي را محمدحسين لطيفي براساس فيلم نامه اي از فريدون جيراني كارگرداني كرده است. شبكه تهراني ها هم به جاي پخش سريال در اين شب ها تصميم گرفته اند با پنج فيلم سينمايي مناسبتي اين مدت را به سر كنند كه يكي از آنها امشب پخش مي شود. ساعت 22 مي توانيد فيلم سينمايي نسيم شمال، باد جنوب را از شبكه تهران تماشا كنيد. فيلم را محمدمهدي عسگرپور كارگرداني كرده و در آن اسماعيل خلج، اميد قرباني و آرش نوذري حضور دارند. درباره ساعت و شروع پخش مجموعه هاي تلويزيوني هم هنوز اطلاعي در دست نيست اما بالطبع عمده آنها را مي توانيد در فاصله ساعت هاي 8 تا 11 شب از شبكه هاي مختلف تماشا كنيد.
در ميان مجموعه هاي داستاني امشب هم مي توانيد در حوالي ساعت 20:45 قسمت ديگري از مجموعه شبي از شب ها را تماشا كنيد كه به لحاظ طولاني بودن دارد به ركورد جاودانه سريال پليس جوان نزديك مي شود. لبه تاريكي هم مانند چهارشنبه هاي گذشته در ساعت 21:30 از شبكه دوم پخش خواهد شد و مي توانيد قسمت ديگري از اين مجموعه را كه سعيد سلطاني كارگردانش است، تماشا كنيد. شبكه يك هم مجموعه روح مهربان را همچون هفته هاي گذشته در ساعت 22:10 براي طرفداران مجموعه هاي ايراني پخش خواهد كرد. البته شايد پخش بعضي از اين سريال ها تا پايان مجموعه هاي مناسبتي متوقف شود يا حداقل زمان شان تغيير كند. براي مطلع شدن از اين تغيير هم اين ستون چندان منبع قابل اطميناني نيست و بهتر است به زيرنويس هاي شبكه هاي مذكور مراجعه كنيد. اما شبكه چهار هم احتمالا در نمايش تله تئاتر هفتگي اش وقفه اي ايجاد نخواهد كرد و آن را مانند هر هفته در ساعت 22 پخش مي كند؛ هرچند كه از نام آن خبري منتشر نشده و به احتمال زياد يك اثر تكراري را براي تان نمايش مي دهد. مثل اينكه هر هفته وقتي به اين نقطه مي رسم بايد به مسوولان شبكه 4 يادآوري كنم كه لطفا به همان سبك سابق تله تئاترها برگردند و دست از سر اين نمايش هاي يكي، دو قسمتي بردارند. فكر مي كنم تجربه همين چند ماه به اندازه كافي ناموفق بوده كه ديگر نتوان از اين گونه ساختن نمايش هاي تلويزيوني دفاع كرد. درضمن اگر ديشب كاهلي كرديد و پرستاران را از دست داديد حتما امروز در ساعت 15:10 شبكه اول را تماشا كنيد، ضرر نمي كنيد.

ما...خداواهل بيت-15
محرم و نامحرم
سيد محمد سادات اخوي
مرد خندان و پسر عمويش، با دو خواهر ازدواج كرده اند و رفت و آمد خوبي هم دارند. دو خواهر، خيلي شبيه هم اند؛ اما از نظر اعتقادي، همسر پسر عمو، معتقد است كه خدا، نيازي به عبادت آدم ها ندارد؛ براي همين هم نماز نمي خواند و كاري هم به كارهاي ديگر ندارد! اما مرد خندان، هر وقت مي خواهد با همسر پسر عمويش حرف بزند، هر چند خيره نمي شود، اما سرش را هم يكريز پايين نمي اندازد روزي، يكي از دوستان مشترك مرد خندان و پسر عمو، به نگاه كردن مرد خندان اعتراض كرد و او هم با لبخند گفت:
- آخه برادر من!... من كه مطمئن ام نه من نظري دارم، نه اون بنده خدا... در ثاني، وقتي دو نفر با هم حرف مي زنن، بي ادبيه يكي شون به زمين و ديوار نگاه كنه... از اين گذشته، بيش از اين كه سر ام رو خم كنم، سعي مي كنم دل ام رو از فكراي ناجور پاك كنم...!
اول
در خانواده هاي بسياري از ايرانيان، چنان ارتباط خانواد گي گسترده و نزديك است كه بسياري از كودكان خانواده ها، هم پاي هم بزرگ مي شوند و بي توجه به شيوه انتساب (پدري يا مادري)، هم گام دوران كودكي هم رشد مي كنند و بزرگ مي شوند. اين ارتباط ساده را انبوه ديدارها و بازي هاي كودكانه تقويت مي كنند و سبب مي شوند رشته پنهان ارتباط هاي خوني و ژنتيكي، با فراواني ارتباط ها گسترده و محكم شوند. رشد سني همه ما و شدت و ضعف ميزان ارتباط هاي بعدي، آدم ها را بر سر پيمان هاي خويشي كودكي نگه مي دارد و سبب مي شود تا ادامه عادت ها و روش هاي برخوردي كودكي، تا دوران جواني و ميانسالي، ادامه پيدا كنند. در اين محدوده، اگر شيوه ارتباط، صميمانه يا غيرصميمانه باشد نيز به همان شيوه ادامه دار مي شود. به عنوان نمونه، صدا كردن با اسم كوچك (فارغ از دختري يا پسري)، راحتي برخوردها و... نيز به همان شكل حفظ مي شوند.
ما هر دو مسن و باز هم رشته بجاست...
با رشته سبز كودكي متصل ايم.
دوم
بسياري از آداب ديني كه احكام شان را در شكل رفتار مي بينيم، براساس حقيقت  هايي پنهان يا آشكار شكل گرفته اند و بناي اديان الاهي اين نيست كه آدم ها را مشغول آداب كنند تا از مفهوم اصلي غافل شوند. از سوي ديگر، قرار هم نيست كه آداب، محو شوند تا حقيقت ها پيدا شوند. شكل ها و مفهوم ها، مانند تن و روح اند. نمي شود در اين دنيا، با شكل انسان ها زندگي كنيم و تن نداشته باشيم. از آن سو، نمي شود روح بود و غذاي جسمي خورد يا پس از برخورد با مانع، دچار شكستگي سر يا اعضاي ديگر شد. حرف، اين نيست كه آدم ها مؤمن باشند يا نباشند؛ مهم اين است كه اگر به مفهومي معتقديم، نبايد جر! بزنيم. اديان الاهي مي خواهند آدم هاي معتقد، نشان داشته باشند. وقتي به جمعيتي انبوه نگاه مي كنيم، بدانيم برخي از آنان (كه معلوم اند) به چيزهايي معتقد  اند. به قول رايج، مرام دارند. از سوي ديگر، قرار نيست آدم  ها، چنان درگير شكل آداب شوند كه از مغز رفتارها، جا بمانند. مانند برخي از ما كه آن قدر به تعداد ركعت هاي نماز يا نغمه خواندن دعاها فكر مي كنيم كه مجبور مي شويم براي قاطي نكردن شمارش ركعت  ها، از دستگاه ها استفاده كنيم!
دو ركعت يا سه ركعت؟... يادمان رفت!
نماز اين چنين، ارزش ندارد.
سوم
وقتي در دوره اي از زندگي انسان، رفتارهايي آزاد اند و در دوره اي ديگر، احكام ديني، همان ها را محدود مي كنند، بايد چند نكته را متوجه شويم. يكي اين كه برخي از رفتارها، خود به خود، حرام يا حلال نيستند. قرار است اين رفتارها، مجال امتحان دينداري آدم ها باشند. وقتي كسي كه دوست اش داريم، بي توضيح دليل (يا حتي بي  دليل ) چيزي را از ما مي خواهد؛ اول، تهيه مي كنيم و بعد (تازه اگر دل مان اجازه داد!) دليل اش را مي پرسيم. روايت هاي دين ما نيز همين را مي گويند. بخش مهمي از روايت هاي اهل بيت، اشاره مي كنند به مفهوم اطاعت در عبادت. يعني رفتاري را عبادت مي دانند كه رنگ و بوي اطاعت داشته باشد. اطاعت، بي عقلي نيست، اول، اجرا... بعد، پرسش است.
بي چراغ و سست و تنها مي رويم
روز و شب، بين چرا؟ ها مي رويم.
چهارم
براي مايي كه تمام سال هاي كودكي مان، در بي مرزي ارتباط ها گذشته و جز علاقه اي ساده ، به نكته اي ديگر فكر نمي كرديم، بسيار سخت است كه ناگهان و بي مقدمه، وارد مرزهاي محرم و نامحرمي شويم و از اين بالاتر، بپذيريم . برخي از آدم هاي معتقد قديمي، بي  توجه به اين واقعيت ، تلاش مي كنند با زور، تندخويي، مورد گيري و تنبيه، فرهنگ محرمي و نامحرمي را به نسل پس از خود، بفهمانند؛ در حالي كه كمتر سعي مي كنند درباره خدا و اهل بيت، با نسل بعد بگويند. نسل كنوني، تصور مي كند از سوي فرهنگي ناشناس و تحميلي، وادار به اطاعت شده و اگر بداند كه نظر حقيقي خدا و اهل بيت درباره اطاعت كوركورانه چيست، وضع از اين كه هست بدتر خواهد شد. مي شود عادتي كه بعضي از آدم ها پيدا كرده اند؛ با اين پيش فرض كه مفاهيم ديني، اجباري نيستند، به كنار گذاشتن آداب و رفتارهاي ديني رسيده اند.
انديشه و عقل بود و... خاك اش كرديم
چون مسأله، سخت بود... پاك اش كرديم!
پنجم
در محرم و نامحرمي، اصل بر نديدن   آدم ها نيست و اين را انبوه رخدادهاي تاريخي، به ويژه تاريخ عاشورا، نشان مي دهند. از سوي ديگر، اگر اصالت بر نديدن يا خودداري از همكاري آدم ها بود، لازم بود احكام مربوط به محرم يا نامحرم، از ابتداي تولد انسان، باشند، نه از دوران عاقلي يا سن تكليف ... چنان كه همين حالا، براساس احكام ديني، از كساني پرهيز مي كنيم كه آلبوم كودكي مان، لبريز عكس شان است!... مي دانم كه ذهن تان پر از قضاوت و پرسش است. مي دانم كه تا همين جا نيز درباره حرف ها فكر كرده ايد؛ اما دعوت تان مي كنم اين گفتار را شنبه دنبال كنيد.

پرفروش ترين كتاب هاي آمريكا در سال 2005
آخرين جلد هري پاتر توانست با فروش حيرت انگيز 2/7 ميليون نسخه به پرفروش  ترين كتاب ايالات متحده در سال 2005 تبديل شود.
آخرين جلد از داستان هاي هري  پاتر نوشته جِي كِي رولينگ انگليسي توانست با فروش حيرت انگيز 2/7 ميليون نسخه به پرفروش  ترين كتاب ايالات متحده در سال 2005 تبديل شود. از آخرين كتاب رولينگ با نام هري پاتر و شاهزاده دورگه در روز اول فروش در بازار ايالات متحده 1/4 ميليون نسخه به فروش رسيده است. كتاب جيمز فراي نيز كه درباره اثرات مخرب مواد مخدر و مشروبات الكلي است توانست با فروش 77/1 ميليون نسخه در سال 2005 دومين كتاب پرفروش ايالات متحده باشد. كتاب بادبادك باز نوشته خالد حسيني، نويسنده افغان، كه درباره زندگي يك كودك در افغانستان است توانست جايگاه سوم پرفروش هاي  2005 ايالات متحده را كسب كند. در اين رده بندي، كتاب 1776 نوشته ديويد مك كالو كه درباره تاريخ ايالات متحده است نيز در جايگاه چهارم قرار گرفت. كتاب رمز داوينچي نوشته دن براون كه قرار است فيلمي از آن نيز در ايالات متحده به نمايش درآيد در جايگاه پنجم قرار دارد. كتاب  دنياي مسطح نوشته توماس فريدمن نيز در جايگاه ششم قرار گرفته و كتاب زندگي براي رسيدن به هدف نوشته لريك وارين نيز جايگاه هفتم را به خود اختصاص داده است. تاكنون بيش از 300 ميليون نسخه از كتاب هاي هري پاتر در سراسر جهان به فروش رسيده است. رولينگ اعلام كرده، كار روي آخرين و هفتمين جلد از ماجراهاي هري پاتر را در ماه جاري ميلادي آغاز مي كند.

خبرسازان
ايرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
سفر و طبيعت
عكاس خانه
شهر آرا
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |