مريم پاپي
خسرو و شيرين سردشان شده، يوسف و زليخا هم.... سالهاي سال است بر ديوار كاخ هاي تاريخي اصفهان خشكشان زده، پنجره هاي مشبك ،سرما را به عمق بدن هايشان رسانده، كه با همه حس موجود در حركات و حالات بدنشان، رنگ پريده و مظلوم به نظر مي رسند.
باران به ستون هاي چهل ستون مي زند، به پنجره هاي مشبك هشت بهشت هم. باد ميان چوبي هاي مشبك مي پيچد، از شيشه هاي كوچك رنگارنگي كه با حوصله بريده شده بودند تا مشبك ها را پر كنند خبري نيست. چندين متر شيشه، از همان ها كه ما به قامت ساختمانهاي بي روحمان نصب مي كنيم به ديوار تكيه داده شده، شيشه ها هم خاك خورده اند، مثل همه اتاق ها، مثل تالار اصلي كاخ هشت بهشت.
تازه مرمت شده اند، مرمت بدي نيست،ولي باز هم به پوسيدن نزديك است، دود و غبار هواي آلوده اصفهان رويشان مي نشيند و مي ماند تا تهديد مرگشان باشد؛ تهديد هر چه زنده است به مرگ! اتاقي كه زماني اندرون شاهي بوده، هيچ حريمي نسبت به بيرون ندارد، اين معماري با اتاق هاي گوشواره اي و دالان هايي كه اتاق ها را از سقف به هم مرتبط مي كند، همه چيز را از زندگي سده هاي گذشته مي گويد.
سالهاست نقش هاي ۳۰۰ ساله اي كه تاريخي هزاران ساله را بيان مي كنند سردشان است، رنگ ها مي ريزد، خنده ها محو مي شود، انگار اين آدم ها از عمر طولاني كه در تنهايي نصيبشان شده خسته اند، از چشم هاي نقاشي ها خجالت مي كشم، مگر چنين ميراثي را در معرض باد و باران قرار مي دهند؟
ما برخلاف بقيه بازديدكنندگان راهنما داريم، راهنمايي كه تاكيد مي كند فقط نقاط منفي را نبينيد، مي توان اصفهان را به گونه اي ديگر ديد، با راهنما! موجودي كه در بناهاي تاريخي به خودي خود يافت نمي شود. برخلاف بقيه اي كه اندكند، بازديدكنندگاني كه اندكند، انگشت شماري ايراني و معدودي خارجي، پيش از ژانويه فصل سفر نيست، نه! درباره كشوري كه هيچ گاه تبليغات گردشگري ندارد، اينگونه نبايد انديشيد، يك راه ديگر هم هست: «صحبت بيهوده از تشويق و تنبيهي كه عينيتي ندارند نكنيم، شايد بهتر بود اگر اين آثار تاريخي را با اين بازديدهاي گاه و بيگاه آزارشان نمي داديم.»
نوادگان ونداليست معماران صفويه
چهل ستون،آرام در پاييزش خوابيده. باغ، همه نارنجي و قرمز است، گردشگران هم به اين سكوت احترام مي گذارند. فقط صداي برگ هايي كه در سرما مي شكنند مي آيد، از دور ابهت بنا چشم هايت را مي گيرد، هر چه نزديكتر مي شوي بيشتر تحسين مي كني، حتي اگر براي چندمين بار بناي ايستاده بر چهل ستوني را كه ريشه هايشان در سنگ و آب باغ چهل ستون است، ديده باشي، هر چه نزديكتر مي آيي بيشتر سر را بالا مي گيري، سر را به سوي آسمان مي كشي تا ببيني، چهل ستون را و معماري ايراني را بايد در زمينه اي از آسمان ديد. ستون ها همچون هميشه ابهت خود را به رخ مي كشند، ولي با يكي از همان نگاههاي رو به آسمان، دو ستوني كه تاب برداشته اند هم پيدا مي شود؛ احتمال دارد سقف چهل ستون هم به سرنوشت سرپناه عالي قاپو دچار شود. اين آگاهي، رنگي براي چشم اندازت باقي نمي گذارد.
ترميم نقاشي هاي كاخ موزه و سرستون هزينه زيادي دربرداشته است. ابراهيم نژاد، كارشناس ارشد تاريخ و كارشناس ميراث فرهنگي اصفهان باز هم به بالا اشاره مي كند و در مورد نقاشي هايي كه با رنگ هاي گياهي از جنس رنگ هاي تزئينات اصلي چهل ستون مرمت شده اند و اينكه كارشناسان ترجيح داده اند تمام سقف رنگ پريده را مجدداً رنگ نكنند و تنها به نقاشي دوباره قسمت هايي به عنوان نمونه بسنده كرده اند تا بنا ارزش و اصالت اوليه خود را حفظ كند توضيح مي دهد. هنوز صحبت هاي راهنماي ما تمام نشده، صداي زن و شوهر جواني كه چند قدم دورتر از ما به سقف نگاه مي كنند را مي شنوم. مرد با لحني مطمئن كه اطلاعاتش را به رخ مي كشد به همسرش مي گويد: سقف را مي بيني؟ مي گويند بر اثر باران نم كشيده و فعلا بازسازي آن را متوقف كرده اند تا خشك شود!
اين شاهد فوري ،هيچ ترديدي در پذيرش صحبت هاي ابراهيم پور، كارشناس سازمان ميراث فرهنگي استان اصفهان كه معتقد است ما هنوز از لحاظ فرهنگي به اعتلاي شناخت گردشگران ايراني نسبت به آثار نرسيده ايم، باقي نمي گذارد.
ورودي كاخ چهل ستون با خطي درشت اعلانيه اي هست كه مي خواهد موبايل ها خاموش شوند و فلاش دوربين عكسبرداري به تزئينات بنا نخورد؛قانوني كه هر چه در ابعاد بزرگ و بزرگتر بر آن تاكيد شود باز هم بي فايده است. راهنماي ما با اشاره به اينكه اشعه ماوراي بنفش بتدريج كيفيت ها را كاهش مي دهد و موجب تجزيه آنها مي شود، با تاسف ادامه مي دهد كه ترميم، آب در هاون كوبيدن است.
در يكي از اتاق هاي گوشواره اي كاخ چهل ستون هم صداي توضيحات يك راهنماي خانوادگي ديگر مي آيد، صحنه شكارگاه خسرو كه شيرين درگوشه اي از آن نشسته است، ماجراي ديدار يوسف و زليخا كه تصاويري از حيرت هاي ادبيات ما هستند در اين اتاق كوچك به گرمي پذيراي بازديدكنندگان مي شوند، گردشگران خارجي دقايق طولاني يك جا مي ايستند و به گوشه اي از نقاشي ها خيره مي شوند و راهنماي خانوادگي كه زبانش برايمان آشناست، از چشمهاي نقاشي ها خجالت مي كشم كه وحشت زده اند، از چشم هاي نقاشي ها خجالت مي كشم كه سردشان است، كه اين همه بر ديوارها ايستاده اند، اين قدر كه رنگي به رويشان نمانده و دست آخر پيامشان معناي عكسي به ذهن بازديدكنندگان مي آورد، از چشم هايي كه كسي قدر تلاش آنها را براي ماندن درك نمي كند.
حوضچه و حوض باغ چهل ستون نيز خالي است، در كانال هايي كه براي هدايت آب زمين اطراف عمارت و جلوگيري از آسيب رساندن به پي بنا تعبيه شده اند هم آبي نيست. هنوز باراني نيامده كه كانال آب پر شود، هنوز باراني نيامده كه هواي آلوده اصفهان را بشويد و هنوز باراني نيامده كه سقف چهل ستون نم بكشد. هر چند كه راهنماي ما مي گويد اين كانال دورتر از آن است كه رطوبتش به پي كاخ آسيب برساند و در حوض مقابل عمارت هم به دليل نداشتن عايق مناسب، تا حد امكان آبي ريخته نمي شود.
هنگامي كه پشت پنجره عالي قاپو ايستاده ايم و به ساختمان وقيحي كه نام يكي از كاخ هاي قديمي اصفهان را برخود گذاشته (جهان نما) با تاسف نگاه مي كنيم، راهنما مسيري را نشان مي دهد كه در امتداد آن باغ هاي صفوي يكي پس از ديگري چهار باغ اصفهان را زيبنده نامش مي نماياندند، هشت بهشت، بازمانده بعدي از معدود باغ هاي باقيمانده از دوران صفوي است. تزئينات قسمت بيروني هشت بهشت كمتر از ساير كاخ هاست،ولي اگر دقيق تر شوي، با تنگ بري هايي به شكل ظروف صراحي اش، نقوش جانوران با انرژي كه در حركاتشان حس مي كني و همان تزئينات مختصر بي نظير از بقيه كم ندارد. توضيحات راهنماي ما چنين است: شواليه ژان شاردن فرانسوي از اين كاخ به عنوان زيباترين بنايي كه ديده ياد مي كند. طبقه دوم در حال مرمت است و امكان بازديد آن وجود ندارد، آثار تاريخي اصفهان هم همچون خيابان هايش به كارگاه ساختماني شبيه اند؛ داربست و چوب و رنگ و شيشه... در عالي قاپو و چهل ستون و هشت بهشت...
بودجه چند برابري ميراث فرهنگي در سال ۱۳۸۴ يكباره مرمت را به ياد همه آثار تاريخي اصفهان آورده است، باز هم اشتباه فكر كرديم، مرمت يكباره نيست، آثار تاريخي اصفهان هميشه به كارگاه شبيه اند و امسال،بيشتر مرمتشان تمام نمي شود يا شايد تمام نشده شروع مي شود.
اين كابوسي است كه در پله هاي پيچ در پيچ بناي حكومتي پايتخت صفوي دچارش شده اي؛ محمود، علي و محسن، امير و مژگان، زهرا خرمن دار، ... . روي رنگ هاي كم و بيش مانده از صدها سال پيش كه با احتياط حفظ يا مرمت مي شوند، وسط زنگوله اي كه اثر محوي از آن بر ديوار مانده و روي طاقچه هايي كه با نقش هايي از پرده تزئين شده اند، حتي مرمر حوض طبقه بالايي عالي قاپو را تراشيده اند! بيشتر تاريخ ها مربوط به سال هاي ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ است و عالي قاپو دو سال پيش مرمت شد. نوادگان پادشاهاني كه مي خواستند قدرتشان را به تاريخ نشان دهند، ۳۰۰ سال بعد از روشي كاملا عقب مانده وجودشان را به تاريخي كوتاه مي سپارند. ابراهيم پور همچنين به ياد مي آورد كه گردشگراني كه نوروز ۸۴ به نقش جهان آمده بودند، روي سنگ اكوي مسجد جامع عباسي (مسجد امام) ترقه زده مي شد و اين افراد وقتي مورد مواخذه قرار مي گيرند، جواب مي دهند كه بليت خريده ايم، بهاي تخريب تاريخ، يك بليت ۲۰۰ يا ۵۰۰ توماني. به گفته مدير كل ميراث فرهنگي و گردشگري اصفهان، حداقل بايد ۱۰۰ نفر در ۲۵ پايگاه مستقر شوند تا حفاظت از آثار تاريخي به خوبي انجام شود... از چشم هاي نقاشي ها خجالت مي كشم... .
هوشنگ ماهرويان، نويسنده كتاب مدرنيته و بحران ما، انديشه را در اين زمينه ياري مي دهد: «وقتي مدرنيته به جهان ايراني وارد شد ما نيز فرهنگي هماهنگ و منسجم داشتيم. معماري، كاشي كاري، فرش، موسيقي و شعرمان همه با عرفان ايراني ارتباطي قوي داشت. جهاني يكپارچه داشتيم كه سال ها در خود تكرار و دچار بحران و انحطاط شده بود. اما اين بحران، بحراني ساختاري نبود و اجزاي فرهنگي ما همخواني داشتند.» حتما مسير گذشته تا امروز را اشتباه طي كرده ايم.
غبار بر تاريخ
نقاشي هاي سقف عالي قاپو در حال مرمت است. داربست ها نيمي از چهره بنا را پوشانده اند، از ۶ رديف سه تايي ستون هاي بنا هم به جز رديف جلويي، بقيه ترميم شده و به جاي چوب هاي توپر، ستون هاي آهني با روكش چوب گذاشته شده است؛ ستون هايي كه موجب نشست ۳۰ سانتي متري سقف اين بنا در قسمت جلويي شده و تلاش مرمتگران تنها براي نگه داشتن بنا در همين وضعيت ادامه يافته است.
آن سوي ميدان نقش جهان ،در غبار آلودگي هواي اصفهان پيدا نيست، در اين هواي غبارآلود تنها چيزي كه به وضوح ديده مي شود اين است كه احتمال دارد اصفهان نيز به سرنوشت هواي آلوده تهران دچار شود. آنوقت كارشناسان ميراث فرهنگي، به نفع انسان هاي در قيد حيات، ديگر از تاثيرات مخرب آلودگي هوا بر آثار تاريخي سخن نخواهند گفت.
پشت غبارها، در طبقه زيرين مسجد شيخ لطف الله بي هيچ بازديدكننده اي در طبقه همكف، نماز جماعت اقامه مي شود. راهنما درباره پيشينه اين مسجد چنين مي گويد: شيخ لطف الله از علماي بزرگ جبل عامل لبنان بوده كه وقتي متوجه مي شود حكومت مسلمان علاقه مند به مذهب تشيع بر اين كشور حاكم شده، براي گسترش اين مذهب ، در زمان شاه عباس صفوي به ايران مي آيد و شاه عباس هم براي بزرگداشت او اين مسجد را برايش مي سازد كه به صورت مسجدي خصوصي در مي آيد و محل انجام مراسم مذهبي خانواده و نزديكان شاه مي شود.
اين مسجد برخلاف مسجد عمومي ميدان نقش جهان (مسجد امام)، گلدسته يا مناره ندارد. گنبد مسجد شيخ لطف الله مانند مسجد جامع اصفهان دو پوسته گسسته ميان تهي نيست، اين گنبد دو پوسته گسترده است كه به نظر يك پوسته مي رسد. ساخت بناي مسجد از سال ۱۰۱۱ ه.ق آغاز شده و ۱۷ سال به طول انجاميده است. بنايي كه پوپ، ايران شناس نامدار آمريكايي و صاحب كتاب ۱۶ جلدي نفيس «بررسي هنر ايران» كه به خاطر عشق عميقش به فرهنگ و هنر ايران و شهر اصفهان ،بنابر وصيتش در كنار پل خواجو مدفون است درباره آن گفته بود :«به سختي مي توان اين بنا را ساخته دست بشر دانست...» .
از راهروي زيباي مرمت شده مسجد به شبستان آن مي رسيم، طول راهرو و زاويه ۹۰ درجه دو بخش آن، فضاي عظيم ميدان نقش جهان را از خاطر برده و با ورود به فضاي گنبدخانه مسجد، ارتفاع گنبد از داخل بيش از ۳۰ متر است و محاسبات فيزيك شكست نور، بازي هاي نور و رنگ عجيبي در آن بوجود آورده، بخش عمده اي از تزئينات مسجد ترميم شده ، ولي به گفته راهنماي ما سعي شده كاملا شبيه اصل آن ساخته شود. شبستان مسجد در زيباي چوبي بزرگي هم دارد، درها هميشه بازند و كافي است يك بار آن را ببندي تا چهره ديگري از اين در زيبا را مشاهده كني؛ دري شكسته و خاك گرفته كه رنگش هم با روي ديگر فرق مي كند، هنگام بازگشت از اين راهروي زيبا، شايد همان بازي هاي زيباي نوري برآمده از هنر استادان معماري دوران صفويه است كه گرد و غبار روي در و ديوار را به وضوح نشانت مي دهد؛ مسجدي كه زنده است و اين همه غبار گرفته. تزئينات همه بناهاي اصفهان هم در معرض تهديد اين غبار قرار دارند و راهنما مي گويد وقتي بودجه محدودي داشته باشي مجبوري براي موارد ضروري تر صرف كني.
به گفته حسينعلي وكيل، مدير كل ميراث فرهنگي استان اصفهان كه اواخر آبان ماه در نشريات نسل فردا و نصف جهان اصفهان به چاپ رسيده، پروژه ميدان نقش جهان شامل مساجد امام و شيخ لطف الله، هشت بهشت و... با اعتباري بالغ بر ۱۰ ميليارد ريال در دست احيا و مرمت است.
وكيل اظهار داشت: وضعيت پروژه هاي عمراني در مقايسه با سال گذشته رشد زيادي داشته است، به طوري كه ۱۹۳ پروژه استاني با ۲۶ ميليارد و ۹۹۲ ميليون ريال اعتبار و ۲۱ پروژه گردشگري با ۲۶ ميليارد و ۵۹۷ ميليون ريال به بهره برداري خواهند رسيد. همچنين جمعا ۶۵ پروژه نيز با اعتبار ۵۲ ميليارد و ۴۰۰ ميليون ريال به اجرا درخواهد آمد.
گردشگري به شيوه خودراهنما
كمبود نيروي انساني كه مدير كل ميراث فرهنگي استان اصفهان از آن ياد مي كند به خوبي در محوطه هاي تاريخي مشهود است. تنها راهنماي مردم، اطلاعات كلي است كه روي تابلوهايي نوشته شده. گاهي بروشوري هم وجود دارد و گاه وجود ندارد. به همين دليل گردشگران ايراني بدون اينكه درك لازم را از اثر تاريخي بدست آورند آن را تماشا و ترك مي كنند و شايد به دليل همين ناآگاهي از ارزش اثر است كه دست به تخريب آن مي زنند. برخلاف اكثر خارجي ها كه قبل از سفرهاي خود، از قبل مطالعات كاملي در خصوص مقصد خود انجام مي دهند، گردشگران ايراني به گوش دادن به صحبت هاي راهنما هم علاقه اي نشان نمي دهند.
اينجا از وجود راهنماهايي كه در محوطه هاي تاريخي بسياري از كشورها به صورت آزاد كار مي كنند و مستقيماً از مردم پول دريافت مي كنند خبري نيست و اگر گاهي اين اتفاق هم بيفتد، راهنمايان تاكيد مي كنند كه ماموران سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري متوجه اين موضوع نشوند. اعتراضات مردم نسبت به نبود راهنما در اماكن تاريخي هنگام تماشاي آثار به وضوح شنيده مي شود. اگر ميراث فرهنگي اين درخواست ها را بشنود،لااقل مي تواند با ارايه مجوز به داوطلباني كه صلاحيت راهنمايي گردشگران را دارند، هم بدون هزينه كرد، براي عده زيادي شغل آزاد ايجاد كند و هم از ارايه اطلاعات اشتباه به گردشگران جلوگيري خواهد شد.
منارجنبان اصفهان هم كه فقط با مناره هاي متحركش نظر بازديدكنندگان را جلب مي كند از آثار تاريخي است كه اطلاعات كاملي درباره آن وجود ندارد. ابراهيم پور كه كارشناس ارشد تاريخ است، مي گويد:« بناي اصلي كه به منارجنبان مشهور شده، در واقع مقبره عمو عبدالله گارلاداني يا كارلاداني، زاهد و عارفي است كه مقارن با دوره ايلخاني و زمان اولجايتو مي زيسته و سال ۷۱۶ ه.ق فوت مي كند. به سبك معماري بنا به شيوه معمار ايلخاني (شيوه آذري) است و مناره ها بعدا، در دوره صفوي به آن اضافه مي شود و خاصيت ارتعاش هر دو مناره در پي تكان دادن يكي از آنها به دليل تاثير فيزيكي است كه آنها از يكديگر مي گيرند». منارجنبان كه روزگاري مرتفع ترين مناره غرب اصفهان بوده و راهنماي مسافران اصفهان براي پيدا كردن مسير مي شده، اكنون ميان ساختمان هاي بلند پيرامون گم شده است. وقتي از پله هاي تنگ و پيچ در پيچ مناره كه بدن انسان را به قالب خودش در مي آورد بالا بروي و به پنجره ها برسي، باز هم چشم انداز وسيعي نداري. پس از مرمت مناره ها، ديگر بازديدكنندگان اجازه رفتن به طبقات بالاي ساختمان و تكان دادن مناره ها را ندارند. يكي دو ساعت يكبار، در صورت جمع شدن حدود ۵۰ بازديدكننده، نگهبان بنا خودش آن را تكان مي دهد و مردمي كه پايين ايستاده اند، با شنيدن صداي زنگوله، شروع تكان خوردن مناره ديگر را متوجه مي شوند.
بقراط مي گويد: «زندگي كوتاه است و هنر طولاني» نسل ما بد جوركمر به شكستن اين قاعده زندگي بشري بسته است!