دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۴
كارنامه ترجمه كتاب هاي اسلامي به زبان هاي خارجي
از ما به ديگران
001152.jpg
طرح : مريم هاشمي
محمدصادق اميني
كوشش براي تحقق آرمان هاي فرهنگي انقلاب از وظايف مراكز فرهنگي پس از انقلاب بود. از اين رو، مديريت امور «ترجمه» ، به عنوان يكي از راهكارهاي تبليغي، برنامه ريزي تازه اي مي طلبيد. ترجمه كه در حوزه هاي علمي  و فرهنگي غرب رشد قابل  توجهي يافته بود ، متأثر از شرايط و اقتضائات انقلاب اسلامي مسير ديگري را تجربه كرد: ترجمه كتاب هايي در زمينه اسلام و انقلاب. اين سمت و سوگيري ازاقتضائات نوين درميان مراكزفرهنگي وانتشاراتي ايران نيزتحقق يافت. بنابراين مؤسسات و ناشراني ظهور كردند و همت خود را مصروف برگردان و ارسال كتاب ها و موضوعات ديني براي مخاطبان خارجي كردند. اين مراكز علمي و فرهنگي برخاسته از انقلاب اسلامي مي بايست بارسنگين مفاهيم انقلابي و اسلامي را در زمينه هاي متنوع بر دوش بكشند. همچنين مي بايست ديدگاه هاي مختلف فرهنگي برآمده از انقلاب را بررسي مي كردند و محورهاي خاصي را براي ترجمه بر مي گزيدند. كارها با دشواري زياد آغاز شد. عدم آشنايي كافي مترجمان با فن ترجمه متون ديني و همچنين فقدان تجربه متصديان، بر دشواري مسئله مي افزود. با اين وجود روزنه هاي اميد در امرترجمه درخشيد. معرفي اسلام و انقلاب اسلامي مناسب ترين زمينه در پويايي روزنه هاي فعاليت ترجمه بود. از كشورهاي داراي مرز مشترك فرهنگي با ايران كه بگذريم(كشورهايي كه داراي زبان و يا دين مشترك با ما هستند) نمي توان از كشورهايي كه انقلاب اسلامي  در دوره اخير مخاطبان تازه اي در ميان آنها يافته است، گذشت.
با چنين زمينه ها و شرايط پرشتاب دوران انقلابي، ترجمه كتاب هاي متفكران اسلامي آغاز شد، به گونه اي كه اكنون بالغ بر سي مركز انتشاراتي در داخل كشور به اين منظور تأسيس و فعال شده اند. زبان هاي اروپايي و آمريكايي، عربي، زبان هاي آفريقايي، تركي و اسلاو و زبان هاي جنوب آسيا و آسياي شرقي حوزه هايي هستند كه كتاب هاي بسياري به آن زبان ها ترجمه و منتشر شده است. از سوي ديگر صبغه تبليغي آثار توليد شده به طور طبيعي ما را با حجم فراواني از كتاب در زمينه هاي اصول و مبادي اسلامي و ساير فروع و شاخه هاي اسلام شناسي مواجه كرده است. براي يك سفير، كاردار، رايزن فرهنگي و مبلغ اسلامي هيچ افتخاري بالاتر از اين نبوده و نيست كه در كارنامه خود ترجمه و چاپ تعدادي كتاب اسلامي را فارغ از قوت يا ضعف آنها در ترجمه و مبناي گزينش آثاري براي ترجمه )داشته  باشد.
در دوران جديد و صدر مشروطه، كه اغلب آن را سرآغاز تحولات فكري و فرهنگي مي نامند، تحولي در زمينه ترجمه پديد آمد. اين روند تا دوره اخير رو به گسترش نهاد و منشاء برخي اقتضائات فرهنگي، سياسي و اجتماعي در جامعه ايران شد، به طوري كه امروزه اين «تعامل يك طرفه» به عنوان يكي از عوامل «بحران هويت» تلقي مي شود. نفوذ اين باور تا حدي است كه بسياري از صاحبنظران ابايي ندارند كه بگويند بحران و تضاد فرهنگي هر جامعه ناشي از اقتباس كوركورانه از فرهنگ بيگانه است. اين اتفاق براي جامعه ما نيز رخ داده است و «مدرنيسم فرهنگي» اروپا و آمريكا عامل زوال فرهنگ هاي بومي دانسته شده است. شاخه هاي گوناگون علوم انساني، به عنوان مرجعي براي رفع نيازهاي علمي در زير ساخت هاي فرهنگي و اقتصادي كشورها به سرعت ترجمه شد و بخش اعظم متون درسي دانشگاه ها را به خود اختصاص داد. با چنين وصفي بديهي است كه اين گونه آثار بايد براساس نيازهاي جامعه ما نوشته شود. اين روزها درباره بومي سازي علم و فرهنگ در محافل علمي، آثار، متون و نشريات فرهنگي بسيار بحث مي شود و اين گواه آن است كه گويي نياز و ضرورتي تازه پيدا شده است. اين ادعا مناقشات زيادي را سبب شده است كه نتايج آن مي تواند راهبرد فرهنگي ايران را در عرضه نوع كالاي فرهنگي به جهان مشخص كند.
با توجه به مقدمات فوق اگر بپذيريم كه در هيچ دوره اي فعاليت ترجمه متوقف نبوده است ، مي توان مدعي ضرورت بررسي وضعيت ترجمه در دوران پس از انقلاب براي مسئولان فرهنگي شد.
با نگاه به كتاب هاي ترجمه شده در زمينه هاي قرآن كريم، فلسفه اسلامي و فقه، جهان بيني و ايدئولوژي اسلامي، تاريخ اسلام، زندگي پيامبران(ص) و امامان معصوم(ع)، اخلاق اسلامي، حديث، دعا و مسايل اجتماعي و سياسي. . . در مي يابيم كه چه اندازه به ارزيابي و تصميم سازي در اين زمينه نيازمنديم.
با وجود مشكلات پيش رو، همانند كمبود مترجمان توانا و صاحب نظر در حوزه فرهنگي و رعايت حقوق مادي و معنوي شان، انواع كتاب ها و مطالب اسلامي توسط مؤسسات دولتي و خصوصي، مانند رايزني هاي فرهنگي در خارج از كشور و سفارت خانه هاي ايران در خارج به چاپ رسيده است ومي رسد. در داخل كشور نيز مؤسساتي چون سازمان تبليغات اسلامي(تا سال۱۳۷۴)، انتشارات لغت، انصاريان، مؤسسه خدماتي جهان اسلامي، مركز نشر فرهنگ اسلامي در جهان ، مجمع جهاني اهل البيت، مجمع التقريب بين المذاهب الاسلاميه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) فعال شدند . استقبال از كتاب هاي ترجمه شده در خارج از كشور تا حدي بود كه بسياري از آن ها از زبان واسطه توسط مترجمان بومي به زبان هاي رايج ترجمه شد.
در يك بررسي كلي مي توان دو خصيصه براي سابقه و نوع فعاليت در اين زمينه تعريف كرد:
۱. اقدامات شتاب گونه همراه با نوعي احساس مسئوليت و وظيفه كه در دهه اول انقلاب ناشي از فضاي انقلابي بود؛ البته اشكالي بر مراكز انتشاراتي دولتي و خصوصي فعال در «آن زمان» كه اكنون نيز كم و بيش فعال هستند وارد نبوده و ترديدي در خلوص و علاقه مندي متوليان امر در نشر كتاب هاي ديني وجود ندارد.
۲. كندي و تأخيركار در دهه دوم و سوم پس از انقلاب تاكنون كه بي گمان سؤال برانگيز بوده ، سبب مي شود اسباب و علل آن را به حال و هواي فكري و فرهنگي اين دو دوره نسبت دهيم و تأثير آن را بر اين حركت پرشتاب دهه اول دريابيم و موانع توسعه و رو به رشد آن را در دوران حاضر جست و جو كنيم.
چنان  كه بيان شد دهه هاي دوم و سوم اوج دوران ركود فعاليت هاي ترجمه و نشر است و مبناي بررسي علل اين وضعيت و روند نامطلوب براي جامعه علمي و فرهنگي رامي توان شرايط و ويژگي هاي فكري و فرهنگي اين دو دهه دانست كه به نام «سازندگي» و «اصلاحات» نام گرفته است. با شايع شدن گفتمان هاي جديد فرهنگي، كه خود محصول ترجمه هاي آثار خارجي به فارسي است، موضوع دستخوش تحول شده است؛ موضوعاتي نظير روابط فرهنگي با كشورها و تبليغات ديني در خارج، امروزه باز تعريف شده اند. از اين رو، اثر مشهود آن بر روند ترجمه متون اسلامي و ايراني آشكار است. در حال حاضر، به لحاظ فضاي فكري و فرهنگي ، شرايطي فراهم  آمده است تا به تبيين نظريه هايي كه قرار است احتمالاً راه هاي همواري را باز كنند مشغول هستيم. ترجمه پرشمار آثار فراوان فلسفه سياسي  غرب و معرفت شناسي هاي  ديني جديد فضاي  تازه اي را در ذهنيت مديران و كارشناسان فرهنگي ايجاد كرده و بخشي از فعاليت هاي  گذشته را با پرسش مواجه كرده است، به طوري كه گويي آن نوع كارها ديگر از مقتضيات اين دوره نيست و با عناصر فعلي همخواني ندارد و حتي گونه اي تقابل ميان انديشه اي كه ديروز آن همه اثر را پديد آورده بود و انديشه اي كه اكنون راه هاي جديدي را جست وجو مي كند، پديدآورده است.
ويژگي هاي اين دوره جامعه فرهنگي ايران، كه چه آن را «تنوع فرهنگي» بناميم و يا «تضاد فرهنگي» ، براي هدف مزبور ضرورت دارد. امروزه رويارويي هايي كه ميان متفكران اسلامي به وجود آمده(نام هايي كه براي هركدام از آنها با عنوان هاي سنتي، مدرن، نوانديشي و... وضع شده كه در اين مقاله هيچ يك معيار قضاوت و بررسي نيست)، بلاي جان كارهاي اساسي و سرنوشت ساز شده است. مجموعه اختلافات و تضادهاي فكري و عملي موجب شده است كه ذخاير مكتوب علمي، فرهنگي و تمدني ايران اسلامي يا بر زمين مانده و يا به درستي به دنيا شناسانده نشود و قرباني دعواها و نزاع هايي شود(فارغ از مغرضانه يا غيرمغرضانه بودن آن) كه مبناي محكم و استواري ندارند.
براي حل مشكل راهكارهاي زير پيشنهاد مي شود:
۱. هم انديشي همه نهادهاي علمي و فرهنگي كشور، به ويژه مراكز و سازمان هاي متولي كار فرهنگي براي خارج كشور. پس از انقلاب اسلامي شاهد كمترين نشست و گفت و گو در اين زمينه بوده ايم. نشست هاي اندك برگزارشده هم اغلب مقطعي و موردي بوده و نتايج درازمدت نداشته است؛ مانند برخي گفت و گوها ي صوري و بي خاصيت به مناسبت نمايشگاه بين المللي كتاب كه هر ساله نيز به اعتبار اثر و يا نويسنده اي انجام مي گيرد.
۲. مراكز رسمي مي توانند با استفاده از ابزارها و امكاناتي كه در اختيار دارند ، آثاري كه تاكنون ترجمه و منتشر شده است را بررسي و با گردآوري و تحليل ميداني، نتايج آن را در اختيار تصميم گيران و صاحب نظران قرار دهند. هنوز آمار مشخص و دقيقي در اين زمينه وجود ندارد و اطلاعات پراكنده و ناقصي از چندسو فراهم شده است. اگر آثار امام خميني(ره)، شهيد مطهري و دكتر شريعتي را به عنوان نمونه هاي آماري در نظر بگيريم، كه اغلب بدان ها دسترسي داريم، باز هم اطلاعات ما از ترجمه آثار آن بزرگان ناقص است.
۳. مراكز علمي حوزه و دانشگاه در گام هاي اول بايد به بازشناسي و استخراج منابع و متون ديني مان(با هدف ترجمه براي مخاطبان خارجي) بپردازند. بديهي است لازمه اين كار كنارگذاشتن اختلاف ها، تفسيرها،برداشت ها و توافق بر سر معيارهاست تا به تعاريف مشتركي از موضوعات دست يابيم و سرفصل هاي مشخصي را به عنوان اولويت در نظر بگيريم و طرح جامعي را تهيه كنيم.
۴. «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي» در اين زمينه متولي و مسئول است. اين سازمان مي تواند راهكارهاي عملي را مشخص كند. اين سازمان(بدون درنظرگرفتن توفيق يا عدم توفيقش) بايد امكانات خود را در اين زمينه به كار گيرد و اراده خود را عملي كند.
۵. همه مراكز و مؤسسات انتشاراتي پيش گفته و ساير مراكز ، كه دغدغه معرفي فرهنگ اسلامي به جهانيان را دارند و با مخاطبان خارجي ارتباط فكري و فرهنگي برقرار كرده اند بايد همكاري هاي خود را با نهادهاي رسمي بيش ازپيش ادامه دهند؛ اگرچه به دليل عمل نكردن مراكز رسمي به تمام وظايف خود، انتشاراتي هاي همسو نيز نتوانسته اند خود را با شرايط و اقتضائات كار تطبيق دهند.
۶. گذر از روش هاي سنتي در نشر بين الملل و تغيير در رويكردهاي منسوخ و روي آوردن به دانش و فنون ارتباطات نوين در شكلي كه همه مراكز با آن دست و پنجه نرم مي كنند. لازمه توفيق در اين باره اراده اي سازماني خواهد بود كه به كمك دولتي ها مي توان به آن دست يافت و شاهد حضور به جا و به موقع كتاب هاي ديني اسلامي در سطوح وسيعي در جهان بود.

جامعه بي طبقه برره
001104.jpg
سيدنعمت الله عبدالرحيم زاده
سال ها پيش، اواخر جنگ در همين تهران بود كه به صورت كاملا اتفاقي، گفت وگويي را بين دو نفر شاهد بودم. مردي حدود بيست و هفت، هشت سال با دوست ميانسال خود درددل مي كرد و از سختي روزگار و مشقت تهيه قوت اهل و عيال مي ناليد. دوست ميانسال وي سعي داشت تا با اميد دادن به وي كمي از نگراني اش بكاهد، اما او همچنان شكوه داشت كه چه حماقتي كرده خانواده  تشكيل داده و چه و چه، تا آن كه دوست ميانسال وي گفت: «آن كه دندان دهد، نان دهد» . اين گفته چون دليلي محكم، يكباره دوست جوان وي را به قبول سخنش ملزم كرد و گويا تمامي آن نگراني ها را با خود شست و برد.
اين گفت وگويي بود كه شما مي توانيد در اطراف خود، بارها و بارها امثال آن را بيابيد. با كساني روبه رو شويد كه بي شك از مباحث پيچيده فلسفي و كلامي خبر ندارند. آنان نه از جبر خبر دارند و نه از تفويض و نه حتي امر بين الامرين. مي توانيد افرادي را ببينيد كه انواع و اقسام تعابير و تفاسير از موضوعات كلامي را بيان مي كنند بي آن كه دليلي متقن در نظر داشته باشند يا حتي واقعا دليلي داشته باشند، چون اصلا نيازي به دليلي ندارند بلكه آنچه مي خواهند صرفا مربوط است به كردارشان و احساسي كه نسبت به آن كردار دارند. بنابراين مانند آن جوان با يك كلام قانع مي شود.
اكنون قصد از بحث در مورد چگونگي اعتقاد مردم و ارتباط آن با نحوه زندگي شان و مباحث كلامي يا فلسفي و تأثير پذيري از آن نيست كه مسلماً اعتقاد عامه نمي تواند بركنار از آن مباحث شكل بگيرد و آن مباحث نيز در وهله نخست در دامن همين اعتقاد پروبال مي گيرد. آنچه قابل توجه است، گستردگي اعتقاد ديني است. ما از يك سو مباحثي انتزاعي بين انديشمندان داريم و از سوي ديگر با اعتقادهايي ساده بين افراد ساده و حتي بي سواد روبرو هستيم كه حتي به زحمت مي توانند آنچه را كه به آن معتقدند به زبان آورند و همچنين گاه با استدلال هايي غامض واصطلاحاتي خاص روبرو هستيم كه در برخي مواقع خود اهل فن را نيز به زحمت مي اندازند. مثل ها، پندها و حكاياتي بس ساده، موجز و رسا را نيز در اختيار داريم. اين گستره اعتقادات را در كردار و رفتار، از عيان ترين اعمال ديني (چون عبادات) تا پيش پاافتاده ترين اعمال (چون احوال پرسي و نشست و برخاست شبانه و غير ذلك) مي توان ديد. نتيجه آن كه جدا كردن عمل يا عمل خاصي به عنوان يك عمل ديني از ديگر اعمال انساني نه به حقيقت بلكه به صرف قرارداد و اعتبار مي تواند انجام گيرد.
پس آنچه آن را «عمل ديني» مي ناميم ويژگي خاصش در اين است كه به صورتي واضح به اعتقاد ديني مرتبط است. به بياني بهتر، به صورتي روشن نشان دهنده آن اعتقاد ديني است. اما وجود چنين اعمالي دليل نمي شود كه تنها و تنها آن ها را اعمال ديني بدانيم و ديگر اعمال را خارج آن. اين گفته اي درست است كه تمامي شئون انسان با هم تشكيل دهنده يك كل واحد است كه به عنوان موجودي زنده شأن زيستي دارند. در اين جاست كه راديو و تلويزيون وضعيت خاصي پيدا مي كند. وقتي كه اين رسانه ها به عنوان رسانه هايي ملتزم به اعتقاد ديني نقش پيدا مي كند و براي خود رسالتي قائل مي شوند با گستره اي روبه رو مي شوند كه احتياج به دقت و احتياطي بيشتر از آنچه به طور معمول به نظر مي رسد، دارند،
بگذاريد با دو مورد جالب توجه، كه به احتمال زياد پرمخاطب ترين برنامه ها نيز بوده اند، صحبت خود را پيش ببريم: اولي در مورد سريالي است به نام «او يك فرشته بود» كه در ماه مبارك رمضان پخش شد. داستان سريال را حتماً مي دانيد. داستان گوياي يك روايت ملتزم به اعتقاد ديني است و گويا ما را متوجه حضور شيطان در حيات شخصي و اجتماعي و پرهيز از آن مي كند. پس از جلب مخاطبان بسيار توسط اين سريال، گويا رسانه تلويزيون توانسته است به هدف خود يعني آگاهي عمومي باتوجه به پيام ديني دست يابد كه دو عنصر موجود، يعني «موفقيت در جلب مخاطبين» و «داشتن پيام ديني» دليل مباهات چنين رسانه اي است.
درباره اين سريال پرسشي را مطرح مي كنيم: آيا در متون ديني ما مسلمانان شيطان مسلط بر مكان (كه به اراده خود از جايي به جايي رود به) و زمان (در آن واحد در دو جا باشد) است و قادر به دخل و تصرف در موجودات (ميز، صندلي، ديوار، آتش و ...) است؟ آنچه كه از شيطان برمي آيد «وسوسه» است، آن هم در «صدور الناس» و نه دخل و تصرف عيني در عالم. چيزي كه در سريال «او يك فرشته بود» ديديم، با تمام ظواهر ديني آن، تنافي اساسي با اصل توحيد در اعتقاد اسلامي بود. بنا به اين اصل، عالم مخلوق خداوند و تحت سلطه آن است، آن هم بدون قيد و شرط. بايد توجه داشت كه هرگونه تعبير از خير و شر كه وجهي وجودي پيدا كند، در وهله اول با اصل توحيد منافات خواهد داشت. پس نمي توان با ديدن فيلم هايي چون «طالع نحس» يا «جن گير» و امثال آن ها حكم مشابه روايي در اعتقاد اسلامي يافت كه اين تقليد خطر نفي اصولي را دارد كه بنيان اعتقاد اسلامي بر آنهاست.
مورد دوم، سريال طنز «شب هاي برره» است كه در اين مدت هر شب تعداد زيادي را به سوي خود كشاند، خنداند و شاد كرد. راست است كه مردم احتياج به سرگرمي دارند. راست است كه شاد بودن لازم است و به قول فيلسوفي «زندگي بدون تفريح و جشن همچون جاده اي است بدون قهوه خانه» . اين سريال هم طنز است و هم موفق در كار خود و هم گويا بي ربط با بحث ما! آيا مي توان در يك برنامه طنز كه لازمه اش تمسخر است و لودگي و گوش و كنايه زدن و شوخي و از اين قسم اسباب و لوازم، از اعتقاد ديني سخن گفت و نشان داد و آيا حرمت اعتقاد ديني اجازه چنين چيزي را مي دهد؟ اين سخن درست است و در «شب هاي برره» جايي براي طرح اعتقادات ديني نيست. اما نكته در خور توجه همين است:
اول آن كه برره كجاست؟ سوالي ساده اما بي پاسخ.مي توان كار خود را راحت كنيم و بگوييم برره در هيچ جايي نيست و نمي توان آن را در نقشه نشان داد. آنچه در برره ديده مي شود، جمعي است از افراد و نشانه هايي كه در تجمع خود يك نام را با خود حمل مي كند و آن «ايران» است. سردارخان و سالارخان براي ايرانيان ناآشنا نيستند، ركسانا و اسكندر نيز به همين صورت و وجود سرستون هاي گاونشسته روبه روي خانه سردارخان و همچنين نشانه هاي ديگر. عده اي معترض به سريال شدند كه زبان فارسي تخريب مي شود يا تأثير تربيتي نادرست دارد و امثال اين اعتراضات. بدون تأييد يا رد اين اعتراضات، به نظر مي رسد كه زبان اعتراض حاكي از يك آگاهي دروني بود كه براي بيان آن ناكارآمد بود. آنچه در برره ديده مي شود، روايتي از ايران و ايراني است كه اكنون به سخره گرفته شده و به نظر مي رسد اعتراض نيز براساس همين آگاهي بوده است و اصل طنز نيز در همين است كه بيننده اي بنشيند و هويت خود را به تمسخر ببيند و بخندد!
موضوع دوم اين است كه اين جامعه برره براساس چه مؤلفه هايي شكل گرفته است؟ نمي توان برره را فاقد مؤلفه اجتماعي دانست. در برره خانواده با نظام اقتصادي، نظام قضايي، نظام اخلاقي و حتي تفريحي وجود دارد. بله، نمي توان برره را فاقد اخلاق دانست، بلكه نظام اخلاقي معين دارد و تنها يك بيگانه است كه به دليل ناآشنايي با برره گمان مي برد آن جا فاقد اخلاق است.
نظام اقتصادي برره، در وهله اول يك نظام كشاورزي تك محصول است كه اصل ارتباط برره را با خارج از آن تشكيل مي دهد. اين نظام كشاورزي به صورت قديمي ارباب رعيتي نيست و به همين دليل سالارخان و سردارخان، خان به معناي فئودال نيستند. آن دو نه تنها واجد حقوق خاصي جز احترام ريش سفيدي در اجتماع نيستند، بلكه در رايزني، نشستن در جمع (چون كافه و اجتماعات عمومي) و اجراي مراسم، همچون ديگر اهالي مشاركت دارند و با آنان يكرنگ هستند. پول در برره صرفاً براي تأمين كالا يا خريد و فروش به كار نمي رود، بلكه تعيين كننده احكام قضايي و اخلاقي است و حتي در تعيين و بيان تاريخ نيز نقش عمده اي بازي مي كند.غير از اين، پول نه به صورت سرمايه متمركز در دست تني چند موجب ايجاد افرادي مالدار شد، بلكه به صورت مبهم در بين اهالي پخش شده و به مناسبت هاي مختلف در چرخش است. گويا يك مقدار ثابت نقدينگي وجود دارد كه اهالي دست به دست مي گردانند و اين تعيين كننده قضاوت ها، ارزش ها، آرمان ها و حتي اعتقادات آنان است.
از نشانه هاي ديني جز نام خدا كه در اول عنوان گذاري سريال نشان داده مي شود، ديگر هيچ نشاني نيست. به ياد بياوريم حكايت اول اين نوشته را: مگر اعتقاد ديني در اعمال و رفتار خاص ديني است كه ظهور مي كند؟ مگر ما ايرانيان با سلام و احوالپرسي و خداحافظي اعتقاد ديني خود را نشان نمي دهيم؟ مگر هنوز در روستاهاي ما اسامي چون غلامعلي يا غلامحسين وجود ندارد؟ مگر اصطلاحاتي چون به اميد خدا، ا ن شاءالله و امثال اين موارد از زبان ايراني افتاده است؟ و هزاران نشانه ديگر را كه حاكي از اعتقاد ديني بوده و در امور روزمره به راحتي مي توان در جامعه و اطراف خود بيابيم. اين نشانه ها چيزي نيستند كه حتي يك نويسنده مبتدي نيز بتواند ناآگاهانه از نوشته خود حذف كند و به سختي مي توان از غيبت غيرعمدي آن ها در «شب هاي برره» سخن گفت. پس برره (حتي اگر در فرض و خيال نيز باشد) گوياي جامعه اي كاملا عاري از دين و نشانه هاي آن است كه يك اقتصاد اشتراكي بنيان اين جامعه را تشكيل مي دهد. به راستي، آيا كارل ماركس در خيال خود مي توانست آن كمون مطلوب خود را در جايي بهتر از برره تصور كند؟ در جامعه بي طبقه برره؟

تازه هاي انديشه
001101.jpg
حقوق ملت و دولت در قانون اساسي
سعيد شريعتي/انتشارات كانون انديشه جوان/ چاپ اول: ۱۳۸۴/ شمارگان، ۲۰۰۰ نسخه/ قيمت ۲۰۰۰ تومان
با پذيرش حقوق و آزادي هاي افراد، انديشه متفكران به سوي اين مسئله سوق پيدا كرد كه مصاديق حقوق و آزادي هاي عمومي كدام است و حدود و شرايط برخورداري از اين حقوق و آزادي ها و اعمال و اجراي آن چيست؟ متفكران قرن ۱۷ و ۱۸ ميلادي در غرب، فهرستي از حقوق و آزادي ها را در آثار خود مطرح كردند. پس از آن رواج انديشه هاي سوسياليستي، مصاديق جديدي از حقوق و آزادي ها را فراروي بشر قرار داد كه دخالت و نقش فعال دولت را براي تامين اجراي آن مي طلبيد. در قرن بيستم ميلادي، مجموعه حقوق و آزادي هاي سنتي و حقوق و آزادي هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در اعلاميه ها و ميثاق هاي بين المللي و پس از آن در قوانين اساسي كشورها گنجانده شد. امروزه اصطلاح «حقوق ملت» يا «حقوق و آزادي هاي عمومي» به مجموعه اين حقوق و آزادي ها اطلاق مي شود. مهمترين اهداف اين كتاب عبارتند از:
الف) آشنايي با حقوق و آزادي هاي عمومي و نيز تكاليف ملت در نظام جمهوري اسلامي ايران؛ ب) بررسي و تحليل مباني نظري حقوق و تكاليف و زيرساخت هاي فكري آن در غرب؛ ج) بررسي ديدگاه اسلام در مورد حقوق و آزاد هاي عمومي و تكاليف ملت.
001098.jpg
منابع و آثار سياسي اسلام و نقد روش شناختي مطالعات معاصر
نصر محمد عارف؛ ترجمه و تعليق مهران اسماعيل- تهران: نشر ني، ،۱۳۸۴ ۲۲۸ ص
روش شناختي در ميراث سياسي اسلام كه از سوي پژوهشگران متعددي صورت گرفته است، موضوع كتاب است. اين كتاب كه در سال ۱۹۹۶ جايزه كتاب مصر را دريافت كرد مشتمل بر دو بخش است: بخش نخست كه خود شامل سه فصل است به بررسي آماري مستندات، روش شناسي و شيوه تعامل مطالعات معاصر با ميراث سياسي و قواعد روش شناختي لازم اختصاص دارد. در بخش دوم نويسنده طي يك عمليات اكتشافي، نسخ و منابع بر جاي مانده را شناسايي مي كند تا زمينه استفاده از آنها فراهم شود. در اين بخش هم به منابع غيرمستقيم كه متضمن مباحث سياسي است پرداخته مي شود و هم به منابع سياسي تخصصي (منابع مستقيم).

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |