پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۴
مادران شاغل
001404.jpg
* بيشتر زنان پيش از بچه دارشدن نمي توانند درك كنند كه داشتن فرزند چگونه است، با خود فكر مي كنند، مشكلي نيست بعداً به كارم برمي گردم ولي متوجه نيستند كه چه فشار زيادي را بايد تحمل كنند
* رفتار كودكان نشان مي دهد كه آيا توانسته ايم از عهده وظايفان برآئيم يا نه. البته اين موضوع درمورد افراد مختلف متفاوت است و هيچ كس تا زماني كه در جايگاه شخص ديگري قرار نگيرد نمي تواند درباره ديگري قضاوت كند

فائزه توكل
چقدر خوب مي شد اگر مي توانستيم در آن واحد در دوجاي مختلف باشيم! مثلاً مي توانستيم در خانه با فرزندانمان باشيم، يا از بازي با آنها لذت ببريم و همزمان درمحل كار خود باشيم، درآمد كسب كنيم و از پيشرفت شغلي يا انجام صحيح كارمان لذت ببريم.
واضح است كه داشتن دو وضعيت محال است، در گذشته زنها شعار مي دادند كه قادرند از عهده همه كارها برآيند اما حالا واقع بين تر شده ايم و مي دانيم كه نمي توانيم از عهده همه امور برآئيم اما انجام قسمتي از هركاري امكان پذير است.
شايد شما از جمله كساني باشيد كه در حال برنامه ريزي براي بازگشت به كار و يا شاغل هستيد و با اين پرسش هاي دشوار مواجه شده ايد:
آيا مي توانم همزمان از عهده وظايف كاري و خانوادگي برآيم؟ اين موضوع چه تاثيري بر فرزندم و رابطه ام با او مي گذارد؟
در مقايسه با ۵۰سال پيش كه از مادرها انتظار مي رفت خانه نشين باشند حالا مادران با انتخابهاي بيشتري روبه رو بوده و بهتر و بيشتر مي توانند وظايف مادري را با شغل خود همراه كنند.
هنگام تصميم گيري درباره كاركردن و يا بچه دارشدن در زمان شاغل بودن، عوامل متعددي مثل معنا و ارزش شغلمان، استخدام پرستار بچه و پرداخت مخارج آن، هزينه ها، روابط، احساسات و باورهايمان در مورد نقش مادري به ميان مي آيد.
رسانه ها و مطبوعات بسيار به اين مهم يعني وضعيت زنان در درون خانه و در نگهداري كودكان و وظيفه اجتماعي آنها مي پردازند، شما، چه مادري شاغل باشيد يا خانه دار با مطالعه مطالب نشريات بايد اطمينان داشته باشيد اخباري كه از رسانه ها پخش مي شود ترس را در دلتان مي ريزد. در اين اخبار از مادران شاغلي كه الگويي مثبت را براي فرزندانشان ايجاد مي كنند يك لحظه تقدير مي شود و همان مادران لحظه اي بعد به دليل قرباني كردن شادي فرزندان بر محراب جاه طلبي هاي شغلي سرزنش مي شوند، گاهي بخش هاي خبري رسانه ها ترجيح مي دهند با ارائه گزارش هايي كه در ظاهر نشان دهنده تاثيرات سوء كاركردن مادران به بچه ها و محروميت آنها از مراقبت و توجه مادري است، جنجال به پا كنند، اما مادراني هم كه از فرزندانشان در خانه نگهداري مي كنند بايد با چنين گزارش هايي درباره تاثيرات مفيد مهدكودك ها دست و پنچه نرم كنند.
اين گزارش ها نتايج ضد و نقيضي دارند، زيرا بسياري از آنها صرفاً براساس بررسي تعداد اندكي از كودكاني است كه شايد حتي كودك شما در ميان آنها نباشد.
پاره اي از اين گزارشات و مطالعات فقط براساس مشاهدات هستند، يعني مي توانست رابطه ميان كودك داري و الگوهاي رفتاري خاص را پيدا كند، اما نمي توانند نتيجه بگيرند كه نوع خاصي از مراقبت كودكان عامل و علت رفتارهايي معين است. بايد گزارش رسانه ها را با ديدي منتقدانه نگريست، براي مثال در سال ۲۰۰۲ ميلادي در عنوان خبري روزنامه اي آمده بود كه دانشمندان دريافته اند پسربچه ها  عمر مادرها را كوتاهتر مي كنند. در اين گزارش آمده بود كه هر پسربچه عمر مادرش را تا ۳۴ هفته كاهش مي دهد، اما اين فقط يك عنوان خبري بود، زيرا در آن آمده بود اين محققان كه از اعضاي علمي دانشگاهي در فنلاند بوده اند، چنين نتيجه اي را از تحقيق خود براساس آمار تولد و مرگ ثبت شده از سال ۱۶۴۰ تا ۱۸۷۰ دريك كليسا گرفته بودند، اين موضوع بسيار جالب است، اما چه ارتباطي به ما كه در سال ۲۰۰۶ زندگي مي كنيم دارد و حتي اگر ارتباطي هم  داشته باشد چه كاري مي توانيم انجام دهيم؟
همين سئوالها را مي توان درباره بسياري از گزارشات منفي رسانه ها در مورد تاثيرات درازمدت دوري فرزندان از مادراني كه شاغل هستند و عدم نگهداري از كودكان مطرح كرد.
هنگامي كه گزارشي در مورد نگهداري از كودكان مي خوانيد به ياد داشته باشيد كيفيت و چگونگي نگهداري از كودكان مهمتر از همه عوامل است.
بازگشت به كار پس از تولد نوزاد
بازگشت به كار پس از به دنيا آوردن يك نوزاد، فصل تازه اي در زندگي شما مي گشايد، شما پس از تولد فرزند احساس متفاوتي نسبت به شغل خود خواهيد داشت، مزايا و هزينه هاي اشتغال پس از به دنيا آمدن نوزاد در مقايسه با گذشته فرق خواهد كرد.
بعضي از مادران چنان شيفته كارشان هستند كه علاقه  چنداني به ماندن در خانه و نگهداري از فرزندشان ندارند و بيشتر مايلند هويتي «شغلي» داشته باشند تا اينكه مادر شناخته شوند. اين دسته از مادران از كارشان و سپري كردن روز با ساير افراد بزرگسال لذت مي برند ومي خواهند درآمدي مستقل داشته باشند.
اما مادراني هم هستند كه وقتي براي اولين بار به كارشان برمي گردند، احساس مي كند كه ميان شغل و نوزادشان در نوسان هستند، داشتن نوزاد بسياري از باورها و ايده آل ها را معكوس مي كند، حتي اگر همه چيز را قبل از باردارشدن با دقت برنامه ريزي كرده باشيد ومرخصي زايمان هم  گرفته باشيد، پس از اين كه نوزادتان به دنيا مي آيد مرخصي هم به اتمام مي رسد و به سروسامان مي رسيد، باز متوجه مي شويد كه هنگام بازگشت به كار، تنها گذاشتن نوزاد در خانه، يكي از دشوارترين كارهايي است كه با آن روبه رو مي شويد.
اما تنها گذاشتن نوزاد در خانه تنها يكي از اين دشواريهاست، هنگامي كه فرزندتان چهار دست و پا راه مي رود يا به سن مدرسه مي رسد و تمام اوقات نيازمند وجود شماست، سختي هاي ديگري قد علم مي كند. طي اين مدت حتماً بايد آماده مشاجره با فرزندانتان هم باشيد، زيرا هيچ چيزي جاي مادر را در خانه نمي گيرد.
تعداد كمي از مادران شاغل معتقدند كه هرگز از تنها گذاشتن كودكشان در خانه احساس گناه نكرده اند. حتي در برخورد با اين معضل هر يك از ما شيوه مخصوص به خود را دارد. چنين فشاري نه تنها طي دوره نوزادي و كودكي با شما همراه است بلكه حتي زماني كه فرزندتان به دبيرستان هم مي رود با آن درگير خواهيد بود.
شاغل بودن مادر، در بردارنده جدالهاي دروني نيز هست، تنها گذاشتن كودكان در خانه، گاهي از نظر قلبي شما را آزرده مي كند. اما اين به آن معنا نيست كه نتوانيد از عهده آن برآييد يا كار نادرستي انجام مي دهيد.
بايد نيازهاي بچه ها و موقعيت خود را بسنجيد، درباره آن با شوهرتان گفت وگو كنيد و تصميم بگيريد چه چيزي به شما آرامش مي بخشد و چه چيزي به نظرتان درست مي رسد.
ممكن است در مورد تنها گذاشتن كودك در خانه و باز گشتتان به كار، مورد تاييد اطرافيانتان قرار بگيريد و حتي خانواده، دوستان و همكارانتان اصرار داشته باشند كه مبادا شغل به اين خوبي را فداي وظايف خانه داري و نگهداري فرزندان كنيد، عقايد و برخوردهاي آنها را جدي نگيريد، زيرا اين موضوع بسيار شخصي و خصوصي است و به تصميم گيري شما و همسرتان برمي گردد. شغل شما،حرفه اي كه به آن اشتغال داريد، راههاي متفاوت نگهداري از فرزندان، ساعات كاري همسرتان، چگونگي انعطاف و تاثير پذيري كارفرمايتان و اثر احتمالي روي آينده شغلي شما تعيين مي كند كه الگوي كاري شما واقع بينانه است يا نه.
سخت ترين نكته پس از مرخصي زايمان، اين است كه احساس مي كنيد شخص ديگري شده ايد. به ويژه اگر اولين نوزادتان باشد. از روزي كه به مرخصي رفتيد. مراحل زيادي را پشت سرگذاشتيد، شما زايمان داشته ايد و اكنون انساني كوچك به شما متكي است، اين تجربه اي است كه زندگي تان را در مدتي كوتاه چنان متحول كرده كه احساس مي كنيد كل دنيا تغيير كرده است، چيزهايي كه قبلاً برايتان بسيار مهم بودند، ديگر چندان اهميتي ندارند، حالا تحت كنترل احساسات عميق، قدرتمند و جدي ديگري هستيد و اولويت هايتان نسبت به گذشته فرق كرده است. اما وقتي به كار بر مي گرديد همكارانتان نسبت به همه اينها بي تفاوت و بي خبرند. دنياي شما تغيير كرده در حالي كه دنياي آنها مانند گذشته است، وقتي كار را از نو شروع مي كنيد، به نظرتان مي رسد كه ديگر فروش ماهانه شركت و يا حراج اجناس مثل گذشته برايتان جذاب نيست، شايد هم مصمم باشيد مثل گذشته به كارتان متعهد باشيد.
احساسات شما و برخوردهاي اطرافيانتان هر چه باشد در هر حال بايد راهي براي بازگشت به تعادل پيدا كند.
بايد پيش از شروع به كار، مقدمات بازگشت به كار را آماده كنيد، ارتباطتان را با محيط كار در هنگام مرخصي حفظ كنيد، پس بايد برنامه هايي براي خودتان ترتيب دهيد كه به شما اعتماد به نفس بيشتري براي بازگشت به كار بدهد.
بهتر است مدتي به موضوعاتي كه بر كيفيت زندگيتان به عنوان مادري شاغل تاثير مي گذارد فكركنيد: نگهداري از كودك، خواب، كمك گرفتن از شوهر و اطرافيان و رسيدگي به خودتان.
اولين روزها
نخستين روزهاي بازگشت به كار با نگراني درباره كودكتان و افكار پريشان همراه است، شايد از آن دسته مادراني باشيد كه تمام طول راه تا محل كار را گريه مي كنند و هر ساعت به پرستار بچه يا مربي مهدكودك تلفن مي  زنند تا حال او را بپرسند.
اولين روز كار با آنكه خيلي سخت مي گذرد ولي سعي كنيد ظاهري قدرتمند داشته باشيد، مدتي طول مي كشد تا شما مجدداً با فضاي كار، امور كاري و پذيرش اين كه نوزادتان بدون شما هم حال خوبي دارد، عادت كنيد، البته همچنان دلتان براي او تنگ مي شود، اما با گذشت زمان تحمل دوري آسانتر مي شود.
خستگي نيز عامل مهمي به شمار مي آيد. نگهداري از نوزاد چنان طاقت فرساست كه شايد فكر كنيد بازگشت به كار نوعي استراحت است، با اين حال كار را آسان تصور نكنيد، وقتي به كاربرمي گرديد نيازمند انرژي رواني بيشتري هستيد، در واقع يك روز كاري را با نگهداري از نوزادتان و همه كارهاي خانه مي آميزيد و شايد سعي مي كنيد با شب بيداري هم كنار بياييد. اين همه، بسيار بيشتر از زماني است كه نوزادتان به دنيا نيامده است.

فرار از ناامني خانه
001401.jpg
فرار دختران و زنان از خانه و خانواده از جمله رفتارهاي ناسازگارانه اي است كه گرچه در نگاه اول فردي به نظر مي رسد ولي باتوجه به پيامدهاي سوء آن براي جامعه بايد آن  را از جمله آسيب اجتماعي به حساب آورد. اين پديده به عنوان يكي از معضلات خانوادگي و اجتماعي فراگير در سطح جهان مطرح است. در ايران نيز در سال هاي اخير كارشناسان و رسانه ها نسبت به بحراني شدن اين مسئله هشدار داده اند به طوري كه تخمين زده مي شود هرساله بيش از يك ميليون جوان زير ۱۸ سال از خانه مي گريزند.
هرچند دخترها و پسرها تقريباً به طور مساوي از خانه مي گريزند، احتمال اين كه دخترها دستگير شوند و با اين اتهام به دادگاه ارجاع شوند بيشتر است. بيشتر كودكاني كه از خانه مي گريزند مشكلات بغرنجي در خانه داشته اند، اما آنها كه بيش از يك بار فرار مي كنند با سخت ترين مشكلات در خانه مواجه بوده اند.
گريز از خانه معمولاً پس از يك دوره طولاني ناسازگاري و مشاجره در خانه اتفاق مي افتد. از سوي ديگر به طور تقريبي بيش از نيمي از فراري ها خانه دومشان يعني خانه هاي گروهي، مكان هاي نگهداري و مراكز و كانون هاي اصلاح يا هر جاي ديگر به جز خانه اصلي شان را ترك مي كنند. بسياري از دختران پس از فرار هرگز به خانه بازنمي گردند و دستگير نمي شوند يا زماني دستگير مي شوند كه هم براي دختر، هم براي خانواده و هم براي جامعه بسيار دير است.
اما سؤالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه چرا دختران و زنان جوان از خانه و خانواده خود مي گريزند؟ در حالي  كه معتقديم خانه تنها مكان امن و آرامي است كه انسان پناه مي گيرد و به طور طبيعي مكاني است كه بايد محبت، دوستي، صميميت و يگانگي بر فضاي آن حاكم باشد، حتي اگر هم گاهي ابري از كدورت ها و بگومگوها بر آسمان آن سايه افكند. به طور كلي وابستگي انسانها به خانه و خانواده بسيار عميق است، پس بايد شرايط خانه به گونه اي بغرنج و تحمل ناپذير باشد كه عرصه بر جوان تنگ شود، ولو كوچه و خيابان و آسمان بدون سقف را بر ماندن در آن ترجيح دهد. در بسياري از موارد دختران به دليل فساد حاكم بر خانواده (از هر نوع) به اميد يافتن محيطي امن تر مي گريزند، در حالي  كه توانايي كوچك ترين تغيير را در اوضاع زندگي خود ندارند. آنان از اين موضوع غافلند كه به علت وجود نداشتن نهاد حمايت كننده اجتماعي و ناآگاهي و بي تجربگي خود در دامي گرفتار مي شوند كه از آن گريخته اند.
باتوجه به بررسي ها و تحقيقات به عمل آمده در اين تحقيق كوشيده ايم تا به سؤالات ذيل پاسخ دهيم:
- دختران و زنان فراري چه كساني هستند؟
- آنان چگونه زندگي مي كنند؟
- دختران و زنان به چه علت فرار مي كنند يا از چه چيزي مي گريزند؟
- مشكلات آنها چيست؟
- عواقب فرار از خانه چيست؟
- اگر دختران فراري دستگير شوند يا نشوند چه اتفاقي براي آنها مي افتد؟
- نظام دادرسي ما با اين پديده (فرار دختران) چگونه برخورد مي كند؟
- برخورد والدين با فرار دختران چيست؟
***
معضل گريز دختران از خانه و خانواده مشكلات عديده اي را براي آنها، خانواده ها و جامعه ايجاد كرده است. هرچند پسران نيز به نسبت دختران و شايد بيشتر از آنان از خانه مي گريزند، اما فرار دختران به علت قرار گرفتن آنان در حالت و وضعيت خطرناك در خانواده ها و در بين مسئولان و صاحبنظران و افكار عمومي حساسيت و واكنش شديدي را ايجاد مي كند. از اين رو دختران بيشتر از پسران دستگير و بازداشت مي شوند. دختران گريزپا در صورت بازنگشتن سريع يا بازنگرداندن سريع آنان به دامان خانواده و رها شدن در اجتماع، در شرايط موجود جامعه ما و به دليل نبود حمايت هاي قانوني و ممكن نبودن دستيابي به مكاني امن و يافتن شغلي شرافتمندانه با مشكلات و مصايب بي شماري مواجه خواهند شد. اين دختران در صورت بازنگشتن به خانه، بيشتر از پسران قرباني تجاوزات جنسي مي شوند و براي گذراندن زندگي به كارهاي غيراخلاقي و مجرمانه دست مي زنند و در نتيجه علاوه بر بزه ديدگي به عنوان منحرف و بزهكار از نظر خانواده و جامعه طرد شده اند. هرچند تحقيق نشان مي دهد تعداد دختران فراري كه مشكلات جدي آزارها و تجاوزات جنسي را در خانواده خود تجربه كرده اند فراوان است، اما طرد و منزوي شدن آنها سبب مي شود كه اين گروه در مقابل جامعه و به صورت متمايز قرار گيرند و جز براي رفع نيازهاي طبيعي و مادي خويش پذيراي جامعه نباشند. بدين ترتيب بازتواني آنان از دست مي رود و سرنوشتي نامعلوم در انتظارشان است.
آنها پس از مدتي به انواع بيماري هاي عفوني و مقاربتي و ايدز مبتلا مي شوند و جامعه را نيز آلوده و تباه مي سازند. به رغم اين كه بهزيستي، شهرداري، نيروهاي انتظامي و غيره در سال هاي اخير تلاش هاي بسياري را به منظور شناسايي دختران فراري و حمايت از آنان و بازگرداندنشان به خانواده انجام داده اند، گاه نحوه برخورد با اين دختران خود سبب تباهي و فساد آنها مي شود، علاوه بر اين بار مالي سنگيني براي شناسايي و تحويل دختران به مقامات قضائي و نگهداري و تحويل آنها به خانواده هايشان بر دوش جامعه و دولت تحميل مي شود. در نهايت با توجه به اين كه گريز از خانه به ندرت مشكل جوان را حل مي كند و غالباً نه تنها او را به خواسته ها و آرزوهايش نمي رساند، بلكه آنچه را نيز داشته بر باد مي دهد و با توجه به اين كه فساد و تباهي دختران عامل ناپايداري خانواده يعني ركن و پايه اساسي اجتماع مي باشد، از اين رو انجام دادن مطالعات علمي در ابعاد گوناگون ما را در يافتن راهي براي پيشگيري از اين معضل كمك خواهد كرد.
فرار از خانه يعني (عبور از خانه و عبور از خود) براي ترك خانه، واژه گريز نيز به كار رفته است.
براي تحقق فرار يا ترك خانه چند شرط ضروري است:
۱- نوجواني كه از خانه مي گريزد جاي امن يا شناخته شده اي (مثل منزل اقوام) را براي اقامت خود در نظر نداشته باشد.
۲- ترك خانه (موقت) باشد به اين ترتيب كه معمولاً كودك خود به خانه بازگردد يا از سوي پليس و مقامات مسئول شناسايي و به خانواده اش تحويل داده شود.
۳- اگرچه بزرگسالان نيز خانه را ترك مي كنند، اما فرار و ترك خانه بيشتر براي كودكان و نوجوانان اعم از پسر و دختر به كار مي رود. فراري ها از الگوي نسبي خاصي برخوردارند. پليس تخمين مي زند كه شروع فرار براي پسران و دختران حدود ۱۲ سالگي است و در ۱۴ يا ۱۵ سالگي به اوج خود مي رسد. در ۱۶سالگي معمولاً تغييري رخ مي دهد و تعداد پسراني كه بعد از اين سن فرار مي كنند ناگهان كاهش چشمگيري مي يابد. در حالي  كه تعداد دختراني كه در اين سن مي گريزند افزايش مي يابد. كاهش و افزايش فرار در بين دختران و پسران به بلوغ آنها مربوط مي شود. هنگامي كه پسران در ۱۲ سالگي خانه را ترك مي كنند، اين غيبت معمولاً يك روز يا كمتر از آن است و در مورد دختران نيز اين مسئله صادق است. با وجود اين كه دختران بيشتر مستعد بازگشت هستند، اما معمولاً مدت طولاني تري از خانه غيبت مي كنند. هرچه سن فراري ها بالاتر باشد مدت دور بودن آنها از خانه بيشتر است چون دختران سريع تر بالغ مي شوند و مي توانند سريع تر خودكفا شوند مدت فرار آنها طولاني تر است.
از نظر جامعه شناسان انحراف ديگر معني خودسري، گمراهي، فساد و تباهي نمي دهد، بلكه به گروهي از رفتارهايي كه خارج از اصول اصلي و قابل پذيرش يك جامعه باشد اطلاق مي شود. كسي كه رفتارش در يك برهه زماني نابهنجار باشد، منحرف يا كژرو شناخته مي شود.
و اما سخن آخر بررسي اين پديده نه تنها مشكل فردي و خانوادگي، بلكه يك معضل اجتماعي است چرا كه زمينه ساز انواع جرائم و انحرافات اجتماعي نظير فحشاء، اعتياد، قاچاق مواد مخدر، سرقت، شيوع بيماري هاي مقاربتي، روسپيگري و... است.
دلايل اقدام به فرار بر اساس آخرين منابع اينترنتي، آزارهاي جسمي، جنسي، روحي و ترس از آزاردهندگان است و كودكان نياز به محبت را در خارج از خانه جست وجو مي كنند.
بسياري از صاحب نظران مداخله، پيشگيري و دخالت بيشتر اجتماع را كليد مشكل دانسته كه بايد زودهنگام و از مدارس آغاز شود.
همچنين يافته ها نشان مي دهد، بيشتر دختران فراري در پارك هاي بزرگ تهران به سر مي برند. اين دختران لباس پوشيدن، آرايش، زبان، شيوه زندگي و به طور كلي خرده فرهنگ ويژه خود را دارند. دختران اين گروه اغلب از شهرستانها به تهران گريخته اند. بعضي از آنها موهاي خود را مانند پسرها كوتاه مي كنند و لباسهاي پسرانه مي پوشند و اصطلاحاً (تيپ پسرانه مي زنند) كه به آنها (دختران پسرنما) گفته مي شود. بعضي از دخترها شب ها را در خانه پسران پارك به سر مي برند. گروهي از آنها كه اصطلاحاً (رپ) ناميده مي شوند به دليل امكانات اقتصادي مطلوب يا دسترسي به ماهواره و فيلم هاي غربي، آرايش و مد لباس ويژه اي دارند. استعمال حشيش يا مشروبات الكلي و روابط جنسي در بين اين گروه شايع است. اين دختران غالباً از وضع اقتصادي خوبي برخوردارند و به خانواده هاي بسيار ثروتمند، اما متزلزل و ناسازگار تعلق دارند.
الهام نمازي

اجتماعي
ادبيات
انديشه
رسانه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  رسانه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |