چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴
بررسي عوامل رويكرد توهين به مقدسات ديني
توهم دين ستيزي
001599.jpg
عكسها: خبرگزاري فارس
مهرداد كريمي
توهين رسانه هاي غربي در اهانت به ساحت مقدس پيامبر اسلام، خشم مسلمانان جهان را برانگيخت و واكنش هاي زيادي را در افكار عمومي جهان به دنبال داشت. نگراني جهاني نسبت به ناديده گرفتن مقدسات بيش از يك ميليارد مسلمان ، بروز ناامني ها و آشفتگي هاي ناشي از روند رو به گسترش اعتراضات از يك سو و توهين به اديان الهي به بهانه آزادي بيان از سوي ديگر و زيان هاي اقتصادي ناشي از تحريم كالاهاي دانماركي موجب شد تا روزنامه يولند پوستن به دليل اهانت به مقدسات مسلمانان از آنها عذرخواهي كند. مسلمانان اما در انتظار عذرخواهي رسمي مقامات دانماركي از اين اقدام موهن هستند. جدا از ابراز تنفر مسلمانان در اقدام اهانت آميز برخي كشورهاي غربي سئوالي كه به اذهان متبادر مي شود اينكه هدف غرب از توهين به مقدسات مسلمانان چيست؟ نوشتار زير تحليلي است بر تلاش غرب بر دين ستيزي در جوامع مختلف و بررسي عوامل و رويكرد توهين به مقدسات ديني.
سالهاست دنياي غرب،  حذف دين از زندگي فردي و اجتماعي مردم و يا دست كم در حاشيه قرار گرفتن آن را ركن اصلي پيشرفت جوامع بشري مي داند. مقصد اصلي اين رويكرد، در مقابله با دين، توهمي جز هدف غايي لائيسيسم نيست. اين هدف به ظاهر مترقي، به بهانه برقراري آزادي بي قيد و شرط و حذف قيود دست و پاگير دين(!)، به زعم نظريه پردازان جوامع بلوك غرب،  تنها دست آويز مطمئن در راستاي تسريع رشد اقتصادي و اجتماعي بشر امروز به شمار مي رود. نگرش اروپا و آمريكا نه تنها نسبت به دين، بلكه در مواجهه با بسياري از سنت هاي ديرين و ارزشهاي اجتماعي نيز به همين گونه افراطي و خشن بوده است.
هر چند نبايد رشد اقتصادي چشمگير و سهم غرب را در دستيابي به فناوريهاي نو و علوم جديد ناديده گرفت، اما توجيه هدف برنامه بلند مدتي كه در آن مردم به «دين گريزي» و در پي آن «دين ستيزي» به چشم اسباب پيشرفت و تعالي خواهند نگريست، به دور از اصول اوليه حقوق بشر و آزادي عقيده و بيان به نظر مي رسد.
علل گوناگوني در پيدايش ايده هاي اوليه اين جريان سهيم بوده اند كه اشاره به آنها در تبيين ريشه هاي دين گريزي و دين ستيزي در غرب و به دنبال آنها اقداماتي از جمله توهين به مقدسات اديان، راهگشا خواهد بود:
001605.jpg
پس از انقلاب صنعتي و پديد آمدن ايده هاي استعمارگرانه و در پس آن مستعمره قرار دادن برخي كشورها از طرف ممالك اروپايي و همچنين بر اثر ارتباط دائمي اروپا با آمريكاي تازه كشف شده نظامهاي دين ستيز، به سرعت پايگاههاي استراتژيك فراواني در دنيا يافتند
علل فردي و اجتماعي
۱- آثار رواني منفي دوران تفتيش عقايد و سلطه كليسا در اروپا، بي گمان عنصر اصلي محرك جريان دين ستيزي در اين قاره بوده است. مسلماً  گسترش پروتستانيسم و موج انقلاب صنعتي در آن سالها، شرايط لازم را براي كمرنگ  شدن سايه تحجر و ظهور فضاي آزادي انديشه فراهم آورده اند. اما بروز ناگهاني اين تحولات اقتصادي و اجتماعي و پيدايش افقهاي جديد آزادي عمل و بيان، پيامدي جز انزجار و رويگرداني جوامع در حال توسعه از تعاليم كليسا نداشت. شايد اگر مقامات ديني آن روز اروپا، در رويارويي با نظريه هاي علمي و آراء روشنفكران ديني، تكفير، تنبيه و اعدام را به جاي انعطاف و پذيرش نقد برنمي گزيدند، آزادي بي قيد و شرط در حوزه رفتارهاي هنجار فردي و اجتماعي، اكنون جزو آمال و ارزشهاي اروپاي نوين نبود. اگر چه در بسياري از نقاط ديگر دنياي آن زمان، سختگيري افراطي ديني بي سابقه نبوده است، اما به شهادت تاريخ، سير گسترش آزادي هاي اجتماعي، برخلاف آنچه در اروپا به وقوع پيوست، بسيار آرام و همگام با رشد سطح آگاهي هاي اجتماعي جريان داشته و بنابراين هيچ گاه فرو ريختن پايه هاي نظام متحجر تفتيش عقايد و سخت گيريهاي افراطي، به اين سرعت رخ نداده است. همين واقعيت تاريخي، اين ادعا را كه مهد نظامهاي دين گريز و دين ستيز در هزاره دوم و سوم پس از ميلاد مسيح(ع) قاره اروپا بوده است، تأييد مي نمايد. واضح است كه پس از انقلاب صنعتي و پديد آمدن ايده هاي استعمارگرانه و در پس آن مستعمره قرار دادن برخي كشورها از طرف ممالك اروپايي و همچنين بر اثر ارتباط دائمي اروپا با آمريكاي تازه كشف شده، نظامهاي دين ستيز، به سرعت پايگاههاي استراتژيك فراواني در دنيا يافتند.
۲- اگر چه هدف اصلي اديان الهي، جهت دهي صحيح به رفتارهاي فردي و تعاملات اجتماعي براساس فرامين خداوند بوده است، در بسياري از مواقع به غلط، از دين به عنوان مجموعه بايدها و نبايدهايي ياد مي شود كه در بسياري از شرايط در مقابل آثار آزادي هاي بي حد و حصر قد علم كرده اند. جاي شبهه نيست كه هرگونه آزادي تا آنجا كه صدمه اي متوجه ارزشهاي از پيش تعريف شده فرد و اجتماع نسازد، مورد احترام دين واقع مي گردد. اما با نگرشي منصفانه و به دور از پيش قضاوتهاي معمول به بهانه كيفيت معيشت، پيشرفتهاي تكنولوژيك و قدرت اقتصادي و نظامي، مي توان اعتراف كرد كه در هر كجاي دنيا، «آزادي در آزادي» نتيجه اي جز ظهور آنارشيسم نوين و ديدگاههاي فرويدمآبانه ندارد. مسلماً  حقيقت هيچ يك از اديان الهي، آزادي بي قيد و بند را مورد تأييد قرار نداده اند، چرا كه در غير اين صورت ، وضع قوانين و احكام ديني و ملزم كردن فرد و جامعه به اجراي آنها، چيزي جز يك نقض غرض به حساب نمي آمد. چنين است كه دين گريزي، بهانه اي ديگر با عنوان «فرار از قيود مزاحم آزادي مطلق» مي يابد.
001602.jpg
نظامهاي دين ستيز هر ازچندگاه با ارزيابي ميزان اتحاد اقوام هم دين به بررسي حد موفقيت در پيشبرد برنامه هاي خود مي پردازند. اين نظام ها همواره براي دريافت بهترين پاسخ ها، سعي در ايجاد حداكثر تحريك را در سر لوحه اقدامات خود قرار داده و به طراحي مكانيسم تحريك اقدام مي نمايند
علل سياسي
۱- اقليم هاي گوناگون جغرافيايي، شرايط متفاوتي را براي زيستن بشر پديد آورده اند. اختلاف زبان، نژاد، آداب و رسوم و ناهماهنگي ساير مختصات فرهنگي اقوام، از شهري به شهر ديگر، از كشوري به كشور ديگر و حتي از قاره اي به قاره ديگر سبب شده است كه دين، تنها وجه مشترك اقوام و ملل مختلف در سراسر دنيا باشد. آنچه مسلم است، اديان بزرگ پاي از محدوده قوم و ملت و شهر و كشور فراتر نهاده و در اقصي نقاط جهان گسترش يافته اند. طبيعي است كه چنين وجه اشتراكي، خود باعث پيدايش نوعي همبستگي ميان جوامع كوچك و بزرگ شده و زمينه را براي تحركات، واكنش ها و مشاركت در تصميم گيري هاي كلان در سطح جهاني براي همكيشان فراهم مي آورد. بديهي است هر عامل ايجاد وحدت در سطوح كلان، همانند دين، تهديدي در برابر سياستهاي سيستم هاي سلطه جو به شمار مي رود. اختراع فرق جديد مذهبي و تلقين مداوم در جهت يك بعدي نشان دادن دين (دين فردي و نه اجتماعي) در سالهاي گذشته، بخشي از برنامه كاهش ميزان همبستگي عمومي پيروان اديان جهاني بوده است. نظامهاي دين ستيز، هر ازچندگاه با ارزيابي ميزان اتحاد اقوام هم دين، به بررسي حد موفقيت در پيشبرد برنامه هاي خود مي پردازند. اين نظام ها همواره براي دريافت بهترين پاسخ ها، سعي در ايجاد حداكثر تحريك را در سر لوحه اقدامات خود قرار داده و به طراحي مكانيسم تحريك اقدام مي نمايند. انتشار كتاب آيات شيطاني و توهين به ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) با چاپ كاريكاتور در روزنامه دانماركي، گواهان صدق اين مدعا هستند.
۲- در عصر استعمار سنتي و پس از ظهور دوران استعمار نوين، يكي از عوامل تحريك بپاخيزي ملل در مقابل سياستهاي منفعت جويانه غرب، همواره تعاليم ديني بوده است. بي گمان جنبش هاي مردمي در ضديت با دست اندازي بيگانگان به منابع ملي كشورها، از تعصبات ملي و ميهني در كنار آموزه هاي ديني، بهره  كامل برده اند. تضاد ميان دين و سياستهاي سلطه طلب، زماني عينيت كامل مي يابد كه زعيمان ديني جامعه، در راستاي احقاق حقوق ملت، به مبارزه عملي بپردازند. جنبش ملي شدن صنعت نفت در ايران، يكي از بارزترين نمونه هاي همراهي پر ثمر زعماي مذهبي و ملي به شمار مي رود.
بي گمان،  حوادثي از اين دست در گذشته دور و نزديك، سبب شده است تا دين ستيزي در كانون هاي استعمارگران سنتي و نوين، به عنوان يك هدف و القاء آن به جامعه در قالب يك برنامه مدنظر قرار گيرد.
۳- مسلماً  دين، سياستمداران دنياي غرب را نيز در حوزه كشورهاي متبوع خود، با چالش  جدي مواجه ساخته است. شواهدي از قبيل تنش فراگير اخير در فرانسه در اثر وضع و اجراي قانون ضد حقوق بشر منع استفاده از مظاهر ديني، نشان مي دهد كه عدم تحقق كامل اهداف برنامه «دين ستيزي» ، مانع امنيت سردمداران سياسي كشورهاي بلوك غرب از وضع داخلي بوده و هر چند براي مدت كمي، نگاه جهانيان را به واقعيتهاي پس پرده سياستهاي دولتهاي سلطه  جو معطوف مي دارد. شك نيست كه بزرگنمايي افراطي ضديت دين با ناهنجاريهاي اخلاقي بدون معرفي صحيح دين و كاركردهاي آن، جوامع غربي را در مقابل دين قرار داده است، اما نبايد فراموش كرد كه نفوذ انديشه دين ستيزي در دنيا، هنوز با مقاومت قابل توجهي روبه روست. با اين وجود، تصور اين كه دنياي غرب از پيشبرد اين هدف از پيش طراحي شده دست خواهد برداشت، معقول به نظر نمي رسد.
۴- بي گمان ميل فطري بشر در پرستش، در چارچوب دين، به كمال ارضاء مي شود. برپايه مطالعات گسترده روان شناختي، پاسخ دين به اين خواسته ديرين آدمي، يعني نماياندن راه شناخت و پرستش معبود، باعث بهبود جدي سلامت روح افراد و جامعه مي گردد. سلامت روحي در كنار سلامت جسمي، بستر مناسب را براي رشد و تعالي همه جانبه يك جامعه فراهم مي آورد. آنچه غرب را به جذب دين از زندگي فردي و اجتماعي ملل دنيا ترغيب مي كند، همانا جايگزين كردن انديشه هاي ماترياليستي به جاي معتقدات ديني و مذهبي است تا اين بار برخلاف آنچه تعريف دموكراسي بيان مي كند، انديشه توده مردم، با اهداف شوم سياستمداران و نظريه پردازان حكومتهاي امپرياليستي در همسويي كامل قرار گيرد و بنابراين خواست دولتها، خواست ملل و حتي خواست دنيا شود. در اين رهگذر، سياست _ هر چه باشد- از طرف جامعه مورد تصديق قرار گرفته و مبناي عمل قرار مي گيرد.
مسلماً  دين ستيز كردن جوامع دنيا، طي يك برنامه طولاني مدت، در صدر اولويتهاي غرب قرار دارد. هرچند ممكن است دلايل كوچك و بزرگ ديگري براي اتخاذ اين رويه وجود داشته باشد، اما همين دلايل كافي است تا تئوريسين هاي اروپا و آمريكا را براي مقابله با دين برانگيزد. بي گمان، رويكرد غرب در توهين به مقدسات ديني به بهانه آزادي بيان، چيزي جز پيامد اين جريان نبوده و نيست.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |