چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۴۰
چيزي عوض نشده است
شكي نيست كه ميان سليقه آرش معيريان فيلمساز و معيريان نويسنده و منتقد، تفاوت هاي فراواني وجود دارد اما آنچه حالا كارنامه او را شكل مي دهد فيلم هايي است كه رنگ ابتذال دارند
002598.jpg
حميدرضا اميدي سرور
تماشاي شارلاتان و چپ دست اين ايده را به ذهن مي آورد كه چه قدر كما فيلم خوبي بود! اگر معيريان در مسيري كه آغاز كرده ثابت قدم باشد دور نيست زماني كه به نتايج ناگوارتري هم برسيم. گويا خود معيريان هم به اين مسئله واقف است، چرا كه در چپ دست اداي ديني هم به بهترين فيلم خود مي كند و به بخش هايي از كما ارجاع مي دهد.
ترديدي نيست كه ساخت آثاري در اين حد و اندازه از سوي هيچ فيلمسازي به عنوان كار هنري محسوب نمي شود. چنين آثاري تنها در محدوده بازار عرضه و تقاضاي حاكم بر سينماي عامه پسند توجيه مي شود. همراه با يك تلقي غيرهنري و صرفاً مبتني بر قواعد حرفه اي در سينما، بدان معنا كه هر كس شغلي براي گذران زندگي دارد و فيلمسازي هم يكي از اين مشاغل است. بسياري بر اين عقيده اند كه با فرض بي اهميت بودن چنين آثاري بايد از كنارشان گذشت و اشاره اي به آنها نكرد، اما بخشي از اين آثار كه فيلم هاي معيريان هم جزو آنها هستند از آن جهت داراي اهميت هستند كه با استقبال بسيار خوبي از سوي مخاطبان روبه رو مي شوند. استقبالي كه فرض محدود بودن مخاطبان آنها را در حد تماشاگران گذري، باطل مي كند. به نظر مي رسد بسياري از اين فيلم ها از سوي گروهي از سينماروها آگاهانه انتخاب مي شوند. به همين لحاظ لزوم پرداختن به آنها احساس مي شود. فيلم هاي آرش معيريان فرزند خلف سينمايي اند كه در دهه هاي 40 و اوايل دهه 50 دوران طلايي اش را پشت سر گذاشت. سينماي عامه پسند ايران كه به شهادت گيشه، كپي هاي امروزينش نيز هنوز جواب مي دهد. سينمايي كه روزگاري روياپرداز بود، اما امروز به شكلي ديگر خاصيتي افيوني يافته است. به ظاهر تماشاگران را در ميان انبوه مشكلات روزمره شان سرگرم مي كند و مي خنداند. شايد در واقع حكم مسكن را بازي مي كند، مسكني كه مي خواهد درد را آرام كند، اما در واقع مخرب و ويرانگر است تا آنجا كه ديگر از ساده ترين پيام هاي اخلاقي كه روزگاري نمك اين نوع فيلم ها محسوب مي  شد نيز خبري نيست. اين سينما به دنبال طراوت و تازگي نيست و براي آن كه تضميني در موفقيت وجود داشته باشد به دنبال الگوهاي امتحان پس داده مي رود. به همين خاطر نطفه اين فيلم ها با يافتن منبعي براي اقتباس بسته مي شود. يافتن آثاري كه نمونه هاي خوبي براي كپي برداري به حساب مي آيند. فيلم هايي كه پتانسيل خوبي براي انطباق با عناصر مورد پسند روز دارند. به كار بردن چنين روشي از بسياري جهات مزيت دارد. به ويژه اين كه كار نوشتن فيلمنامه را تا حد زيادي راحت مي كند. ديگر احتياج مبرم به نيروي خلاقه وجود ندارد چون همه اين كارها قبلاً انجام شده و حالا بايد با تغييراتي آن را اصلاح كرد، اما نبايد پاره اي زحمات كه در راه اعتلاي اين نوع سينما كشيده مي شود را ناديده گرفت. چرا كه به هر حال تغيير موقعيت هاي موجود در فيلم تا اندازه اي به قريحه نياز دارد. در اين ميان بايد توجه داشت كه عمليات انجام شده با روح شيوه سرهم بندي مغايرتي نداشته باشد. كپي از فيلم هاي قديمي ايراني در ارجحيت قرار دارند و آثار فرنگي همين كه بايد حال و هواي آنها ايراني شود انرژي زيادي را طلب مي  كند. مانند فيلم چپ دست كه واقعاً زحمت زيادي كشيده شده تا يك كمدي آمريكايي تبديل به يك محصول سينماي بدنه شود. زحمتي كه بي شك تا اين اندازه براي شارلاتان كشيده نشده بود چرا كه الگوي اصلي فيلم قبلاً توسط اساتيد و پيشكسوتان سينماي فارسي ريخته شده بود و جز برداشت نعل به نعل كار ديگري باقي  نمانده بود! نكته ديگري كه بايد توجه داشت اين است كه در اين برگردان يا به روز كردن نبايد سعي شود كه سطح فيلم به هر شكل ارتقاء پيدا كند بلكه بايد برعكس تا حد ممكن از جزئيات آن كاست تا تماشاگر با داستاني ساده كه به راحتي قابل فهم  باشد، روبه رو شود. به خصوص اين كه نبايد فيلم شش دانگ توجه تماشاگر را جلب كند زيرا در اين صورت از بسياري كارهاي مهم ديگري كه در سالن سينما بايد انجام دهد غافل مي شود. كارهايي نظير حرف زدن با بغل دستي يا خوردن تنقلات كه مزه اين گونه فيلم ها تلقي مي شود و... خوبي اين فيلم ها در اين است كه اگر بعدها در تلويزيون به نمايش درآيند تماشاگران به راحتي مي توانند به كارهاي ديگر خود هم برسند، بدون آن كه اتفاق خاصي در طول فيلم بيفتد يا جزئيات مهمي را از دست دهند. اين نكته نشان مي دهد سازندگان چنين فيلم هايي تا چه حد مراعات حال تماشاگر را مي كنند. معمولاً در اين فيلم ها چند اتفاق كلي و كليدي وجود دارد كه نقاط اوج آنها محسوب مي شود و دانستن آنها براي تماشاگر كفايت مي كند و باقي ماجرا تشكيل شده از موقعيت هايي اغلب مفرح كه موجبات خرسندي تماشاگران را فراهم مي آورد. اين الگو به طور كامل در چپ دست مورد پيروي قرار گرفته است. يك فيلم خارجي به طور كامل دستمايه ساخت آن قرار گرفته است. داستان به ظاهر ايراني شده است، البته فقط به ظاهر، چون جز صورت ماجرا هيچ نشاني از زندگي ايراني در آن نمي توان يافت. بر طبق الگوي مورد اشاره جزئيات ماجرا نيز حذف و تنها نقاط اوج و فرود آن حفظ شده است. در 10، 15 دقيقه اول فيلم بايد اتفاقي بيفتد كه هدف قهرمان فيلم را تشكيل دهد. در اينجا رويارويي دختر با پسر و تلاش پسر براي ايجاد رابطه با اوست. در ميانه فيلم براي اين كه قصه جان تازه اي براي حركت بگيرد بايد اتفاق ديگري بيفتد. در چپ دست پسر با بيماري دختر آشنا مي شود و اين بار تلاشي براي بهبود او مي كند و در پايان هم كه همه چيز به خير و خوشي تمام مي شود.
اما در اين ميان چه اتفاقي مي افتد جز لباس عوض كردن هاي مداوم شخصيت ها، مزه پراني ها و سر كول هم زدن هايشان كه به نيت جذب تماشاگر و تفريح او تدارك ديده شده است؟ البته سازنده فيلم از يك تجربه موفق نهايت استفاده را مي كند و آن رنگ و روغن  ظاهري آن است كه براي ايجاد تنوع در فيلم و سر نرفتن حوصله تماشاگر به عنوان چاشني مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراين به بي منطق ترين شكل ممكن شخصيت اصلي فيلم در شكل و شمايلي عجيب و غريب ظاهر مي شود. از عرب بيابانگرد گرفته تا اسپانيايي گيتار به دست و... به اين ترتيب اگر خود فيلم چيزي براي جذب تماشاگر نداشته باشد سر و لباس شخصيت ها مي تواند آنها را جذب كند. اين مسئله يادآور جذابيتي است كه تصاوير رنگارنگ، اما در واقع بي معنا براي كودكان خردسال دارد. از سوي ديگر اين مسئله آن اندك منطقي كه فيلم مي توانست داشته باشد را نيز از بين مي برد. عمده شخصيت هاي فيلم اغراق شده و غيرواقعي هستند. كافي است نگاهي به سر و روي آدم ها بيندازيم. البته اشتباه نكنيم فيلم داراي حال و هوايي فانتزي نيست، بلكه اتفاقات آن در چنان دنياي بي در و پيكري اتفاق مي افتد كه تنها در آثاري نظاير آن مي توان مشاهده كرد. البته معيريان يك بار به طور كامل چنين مسئله اي را در شارلاتان تجربه كرده است.
البته در اين نوع سينما بايد به ميراث گذشتگان هم احترام گذاشت و اداي ديني هم به آنها كرد و از آنجا كه اين سينما فرزند خلف جرياني است كه روزگاري فيلمفارسي يا سينماي آبگوشتي ناميده مي شد حالا كه در فيلمفارسي هاي امروزي شخصيت ها در كافي شاپ (كه جايگزين كافه شده است) به جاي چاي، نسكافه يا به جاي آبگوشت، پيتزا مي خورند بايد به هر شكل ممكن جايي هم براي سنت هاي ازلي- ابدي اين گونه در نظر گرفت.
حضور اصغر سمسارزاده در اين فيلم با همان شكل و شمايل، حركات و نكاتي كه 30 سال پيش شاهد بوديم نكته اي كليدي در اين راستا محسوب مي شود. اين كه بدانيم اگرچه در ظاهر چيزهايي عوض شده ولي در باطن هيچ چيز عوض نشده است.
مؤخره:اگرچه رسم نيست مسائل فرامتني در قضاوت فيلم ها مورد ملاك واقع شود، اما اشاره به حقيقتي تلخ مي تواند نمايانگر شرايطي باشد كه فيلمسازان با آن دست به گريبانند. ظاهراً سازنده چپ دست فيلمنامه هاي اجتماعي خوبي نوشته است كه با وجود تمايل تهيه كنندگان براي همكاري با او، هيچ يك جلوي دوربين نرفته اند. متأسفانه مشكل اينجاست كه حال و هواي فيلم هاي قبلي معيريان و توفيق تجاري آنها باعث شده كه همين تهيه كنندگان در شرايطي خاص مايل به همكاري با او باشند. جريان مورد اشاره ما، از اين فيلمساز چيزي طلب مي كند كه گويا چندان با سليقه او متناسب نيست.
روايت است كه روزي علي عباسي، رضا ميرلوحي را براي ساخت يك فيلم دعوت مي كند. ميرلوحي كه مدتي را صرف ساخت فيلم هاي تجاري بي ارزش كرده خوشحال مي شود كه يك تهيه كننده فرهنگي او را دعوت به همكاري كرده است. به همين خاطر يكي از فيلمنامه هاي متفاوت خود را براي عباسي مي برد، اما عباسي هم به او مي گويد كه اين فيلمنامه هنري است و از او مي خواهد يك فيلم بازاري پرفروش برايش بسازد تا ضرر فيلم هاي متفاوتش جبران شود! ميرلوحي ناراحت و سرخورده از پيش عباسي بازمي گردد. ناراحت از فيلم هايي كه ساخته. فيلم هايي كه حالا مجال اين كه فيلم خودش را بسازد از او گرفته بودند. اميدواريم اين اتفاق براي معيريان تكرار نشود.

مرور جشنواره 24
امروز: ستاره ها(فريدون جيراني)
بهاي جسارت
سعيد مروتي

مجموعه فيلم هاي ستاره ها بيش از هر چيز حاصل اعتماد به نفس سازنده اش است. اعتماد به نفسي كه حاصل تثبيت موقعيت جيراني در سينماي حرفه اي است. با اين همه جيراني حتماً خودش هم خوب مي دانسته كه با بردن دوربين به پشت صحنه سينما و نشان دادن چيزهايي كه همه در اين سال ها، در مخفي كردنش كوشيده اند، چه ريسكي را مرتكب مي شود.
اينكه سه گانه ستاره ها تا چه اندازه فيلم هاي خوبي شده اند، موضوع اين يادداشت نيست. هر چند معتقدم جدي ترين منتقدان ستاره ها هم نمي توانند منكر ارزش هاي اين فيلم ها شوند. جداي از اينها اما، اتفاق مهم در ستاره ها تحولي است كه در سينماي جيراني رخ داده است. فيلم ها خوب يا بد، تصوير تازه اي از جيراني ارائه مي دهند. تصويري كاملاً متفاوت از كارگردان فيلم هايي چون قرمز ، شام آخر و سالاد فصل .جيراني در ستاره ها نشان مي دهد كه علاوه بر رعايت قواعد ژانر و جذب تماشاگر به سينما، دغدغه هاي ديگري هم دارد. ستاره ها تحولي است در سينماي او. تحولي در ساختار و مضمون كه گويا دومي- بخصوص در ستاره مي شود - با واكنش هايي نيز همراه بوده است.جداي از اينكه ستاره ها واجد چه كيفيتي هستند و چه جايگاهي در كارنامه سازنده اش دارند، بايد كوشش جيراني را در مخدوش نكردن واقعيت ها ستود. برخي واكنش ها از سوي اهالي سينما هم كاملاً طبيعي است.مسعود كيميايي راست مي گويد كه محافظه كار، آدم جسور را دوست ندارد.
حميدرضاپورنصيري
از صبح تا شب

امروز جدا از ديدن تكرار پرستاران كه ساعت 15:10 از شبكه اول پخش مي شود مي توانم توصيه كنم كه ساعت 10 شب از شبكه چهار به تماشاي تله تئاتر خداحافظ بنشينيد. اين تله تئاتر احتمالا تك قسمتي را داريوش مودبيان كارگرداني كرده و داستانش درباره خواستگاري يك سرباز بي دست و پاست كه قصد دارد از دختر مورد علاقه اش خواستگاري كند. اما يك اعترافي بايد بكنم و آن هم اين ا ست كه در اين يك ساله و با تغيير سياست مديران شبكه چهار در زمينه توليد نمايش هاي تلويزيوني، هيچ تله تئاتر جذابي نديده ام. آخرين و بهترين نمونه اي كه مي توانم در اين زمينه مثال بزنم تله تئاتر نكراسوف بود كه محمد رحمانيان آن را كارگرداني كرده بود. اگر هم از طرفداران مجموعه هاي ايراني هستيد مي توانيد همزمان با شروع تله تئاتر به تماشاي سريال روح مهربان بنشينيد كه از شبكه اول پخش مي شود. علاوه بر اين، مجموعه نه چندان جالب توجه لبه تاريكي هم مانند هفته هاي گذشته در ساعت 21:30 از شبكه دو پخش خواهد شد. اگر هم اتفاق غير منتظره اي نيفتد مي توانيد در همان ساعت 22 فيلم سينمايي در يك چشم بر هم زدن را از شبكه تهران تماشا كنيد.

شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |