عكس: گلناز بهشتي
محدثه واعظي پور
قصه متلاشي شدن يك زندگي ، اين تعبيري است كه زرين پور از مجموعه تازه اش دارد. او مي گويد در پايان نمايش به دنبال اين بوده كه در كنار روايت بخش هايي از تاريخ و به ويژه وقايع مربوط به قيام 15 خرداد، روايتگر زندگي يك زوج باشد و تأثير رويدادهاي سياسي را بر زندگي آرام و ساده آنها به تصوير بكشد.
بهمن زرين پور از قديمي ترين كارگردانان تلويزيون، در اين سال ها خيلي پركار نبوده است. او كه در دهه شصت با مجموعه عطرگل ياس مخاطبان زيادي را پاي تلويزيون نشاند، پس از چند سال غيبت، مجموعه پايان نمايش را كارگرداني كرده است.
مجموعه اي كه قرار بود در ايام دهه فجر به نمايش درآيد ولي به علت طولاني شدن مراحل فني در نهايت به پخش نرسيد و در نوروز روي آنتن رفت. پايان نمايش با تمام ضعف ها و ايرادهايش به لحاظ كوشش براي روايت داستاني تلخ با پس زمينه رخدادهاي سياسي دهه چهل، مجموعه بحث انگيزي به شمار مي آيد.
***
* طرح اوليه مجموعه پايان نمايش متعلق به رضا انصاريان است. او طرح را به شما ارائه داد يا از طرف گروه فيلم و سريال شبكه اول دعوت به كار شديد؟
- آقاي فرجي مدير گروه فيلم و سريال شبكه اول، طرح را خوانده و پسنديده بود. از طرف اين گروه دعوت به كار شدم.
* چه چيزي باعث شد براي ساخت اين مجموعه ترغيب شويد؟ مايه تاريخي آن مورد علاقه تان بود؟
- اولين عامل جذابيت طرح، رگه هاي تاريخي اش بود. نسل امروز چيزهاي زيادي از وقايع 15 خرداد و تبعاتش شنيده اما كمتر فيلم يا مجموعه اي ديده كه اين رويدادها را در بستري دراماتيك و جذاب ارائه بدهند. براي من جالب بود كه بتوانم در كنار روايت قصه زندگي چند خانواده، بخش هايي از رويدادهاي سياسي- اجتماعي سال 42 و سال هاي پس از آن را به تصوير بكشم. در اين مجموعه فرصت پرداختن به همه جزئيات را نداشتيم، اما پرداختن به گوشه اي از تاريخ هم براي من مغتنم بود. اميدوار بودم بتوانم براي آدم هاي مشتاقي كه دوست دارند از آن روزها و حال و هوايش بدانند، زمينه آشنايي بيشتر با فضاي آن سال ها را فراهم كنم.
* بعد از آن كه طرح به دست شما رسيد و توافق كرديد كه فيلمنامه را بنويسيد تا مرحله اي كه نگارش فيلمنامه به پايان رسيد چه قدر زمان صرف كرديد؟
- يك سال روي فيلمنامه كار كردم. تلاش من اين بود كه قصه جذابيت كافي داشته باشد و آن قدر كامل بشود كه در كنار روايت زندگي حامد و گلچهره و آدم هايي كه با آنها مربوط هستند، بحث هايي سياسي هم در دل قصه جاي بگيرد. نمي خواستم بخش هاي سياسي جدا از داستان باشد به آن توجه نشود. تلفيق اين دو بخش زمان زيادي از من گرفت.
* در بخش سياسي تاريخي از مدارك و سندهاي تاريخي استفاده كرديد؟ چه قدر تحقيق كرديد؟
- دوستان زيادي به من كمك كردند تا پرداختن رويدادهاي سياسي- تاريخي از روي اسناد و مدارك تاريخي باشد. آقايان جعفري جلوه و برازش در مرحله تحقيق به من كمك زيادي كردند. مشاور آقاي برازش، آقاي نثاري و همچنين دكتر شهبازي هم در اين مرحله همراه من بودند. براي همه ما مهم بود كه به واقعيت رويدادها نزديك شويم و بخش هاي سياسي مجموعه بر پايه منابع مستند نوشته شود.
* وقتي تصويربرداري پايان نمايش را شروع كرديد مشخص بود كه قرار است مجموعه چه زماني از شبكه پخش شود؟ مشخص بود كه كار بايد به دهه فجر برسد؟
- بله. سعي ما از اول اين بود كه با وجود حجم بالاي كار بتوانيم مجموعه را به دهه فجر برسانيم. امسال دهه فجر و ماه محرم تقارن داشتند و اين فرصت مناسبي بود كه مجموعه اي با اين داستان و حال و هوا در آن روزها پخش شود، اما متأسفانه نتوانستيم كار را تمام كنيم.
* تصويربرداري مجموعه چه زماني شروع شد؟
- 12 تيرماه سال پيش مجموعه را كليد زديم و 22 بهمن تصويربرداري تمام شد.
* اين مدت براي تصويربرداري يك مجموعه، زمان ايده آلي است. اما به نظر مي رسد توليد پايان نمايش روند آرامي داشته؟
- جنس كار ما در اين مجموعه با مجموعه هاي آپارتماني كه معمولاً در تلويزيون مي بينيم فرق داشت. مقطعي كه در پايان نمايش به آن مي پردازيم از نظر مجموعه سازي يكي از دشوارترين مقاطع است. بافت شهري به كل تغيير كرده و معماري شهر تهران آنچنان متحول شده كه نمي توان به سادگي كوچه يا خياباني را پيدا كرد كه شباهتي به دهه 30 و 40 داشته باشد. حتي در اغلب روستاها هم اتومبيل و ساختمان چند طبقه وجود دارد و معماري سنتي ديده نمي شود. در چنين شرايطي پيدا كردن لوكيشن هاي مناسب زمان زيادي مي برد. ضمن اين كه تصويربرداري در چنين شرايطي ساده نيست و عمق ميدان در هر نما مي تواند فضاسازي را بر هم بريزد. شما اگر بخواهيد مجموعه اي درباره صدر اسلام يا سال هاي دور بسازيد به راحتي مي توانيد از دكور استفاده كنيد اما وقتي ماجرايي را روايت مي كنيد كه به تاريخ معاصر نزديك است، امكان استفاده از دكور را هم از دست مي دهيد.
* به نظر مي رسد شما به داستان هايي علاقه داريد كه بخشي از آن در گذشته اتفاق مي افتد. در عطر گل ياس و آواي فاخته هم نقبي به گذشته مي زديد. آدم ها و روابطشان در گذشته برايتان جذاب تر از آدم هاي امروز است؟
- من از طريق ترسيم فضاي گذشته، يك قياس فكري و فرهنگي مطرح مي كنم. از آن دست آدم هايي نيستم كه به گذشته نوستالژي داشته باشم. اما به بعضي از روابط، سنت ها و عادت هاي خوب كه در آن دوره داشتيم و الان ديگر در جامعه ديده نمي شود، علاقه دارم و دوست دارم در كارهايم اين ويژگي هاي مثبت فرهنگي را به تصوير بكشم. درست است كه نمي توان از ورود تكنولوژي و تبعاتش جلوگيري كرد، اما مي توان ارزش هاي مثبت جامعه را حفظ كرد. سنت هاي خوبي مثل ميهمان نوازي، احترام به بزرگترها، مردانگي، توجه به همسايه و ... را در گذشته داشتيم و امروز كمتر از آنها اثري مي بينيم. با يادآوري اين ويژگي هاي خوب دوراني كه سپري شده دست كم براي خودم سعي مي كنم كه گذشته فراموش نشود!
* براي روايت داستاني كه تقريباً 40 سال پيش اتفاق افتاده، شما احتياج به فضا سازي داشتيد. در تهران امروز تقريباً چيزي از گذشته باقي نمانده، معماري عوض شده، كوچه ها و خيابان ها تغيير شكل داده، تابلوهاي خيابان ها و كوچه ها مثل قبل نيست و... همه اينها براي تصويربرداري مشكل ايجاد مي كند. در مجموعه پايان نمايش تقريباً خوب توانسته ايد فضاي گذشته را خلق كنيد. با وسواس كار كرده ايد و مشخص است كه زحمت زيادي كشيده شده كه مثلاً در نماهاي رانندگي، چند اتومبيل قديمي در خيابان ديده شود. يا كيوسك تلفن عمومي در بعضي نماها مي بينيم و ... در تهران تصويربرداري كرديد يا شهرستان؟
- ما فقط سكانس هاي مربوط به گرگان را در اين شهر گرفتيم. بخشي از صحنه هاي دامغان هم در احمدآباد مستوفي تصويربرداري شد. البته اين منطقه هم شكل اصلي اش را از دست داده و مثل گذشته نيست، اما سعي كرديم از امتيازهايي كه نسبت به ديگر مناطق داشت نهايت استفاده را بكنيم.
* احتمالاً روند پيدا كردن لوكيشن ها سخت بوده. اين تعداد خانه قديمي را در تهران چه طور پيدا كرديد؟ خانه ها در يك محل بود؟
- نه، در محل هاي مختلف. ما كلاً در اين مجموعه تعدد لوكيشن داشتيم و اين كار را سخت مي كرد. مرتب در حال جابه جايي از اين لوكيشن به آن لوكيشن بوديم! چاره اي هم نداشتيم و قصه ايجاب مي كرد كه نماهاي داخلي و خارجي مختلفي داشته باشيم.
* براي گرفتن صحنه هاي زندان از چه مكاني استفاده كرديد؟
- از زندان قصر و از بند سياسي. اين زندان تخليه شده زير نظارت شهرداري است. دوستان به ما خيلي كمك كردند. حتي آقاي قاليباف يك روز سر صحنه آمد و كار را ديد.
* صحنه هاي زندان خيلي خلوت و ميزانسن ها محدود است. معمولاً در سكانس هاي مربوط به زندان، زنداني ها چند كار تكراري انجام مي دهند و عده شان هم خيلي كم است.
- ما در پايان نمايش فقط يك بند از زندان قصر را مي بينيم. چيزي كه در قصه اهميت داشت زنداني هاي بند سياسي بود و بندهاي ديگر براي ما چندان مهم نبود. قصه ضرورتي ايجاب نمي كرد كه به بندهاي ديگر هم سربزنيم. ضمن اين كه بند سياسي از معدود بندهاي سالم اين زندان است و اكثر بندها خراب شده. ما سعي كرديم از اتاق هايي كه وجود داشت، به تناسب هنرورها و بازيگراني كه در هر سكانس داشتيم استفاده كنيم.
* آزيتا حاجيان در اين مجموعه به عنوان انتخاب كننده بازيگرها با شما همكاري كرد. چه قدر نگاه او به شما نزديك بود. مشخص است كه حاجيان سعي كرده در كنار استفاده از بازيگران تلويزيون، از تئاتري ها هم استفاده كند.
- قبل از اين كه همكاري مان شروع شود خانم حاجيان چند بار فيلمنامه را خواند، چند جلسه با هم صحبت كرديم و سعي كرديم به نگاه مشترك برسيم. بعد از اين مرحله، من ديگر در كار او دخالتي نداشتم. درست يا غلط من در كارم به همكارانم اعتماد زيادي دارم و در كارشان دخالت نمي كنم. مثلاً وقتي با طراح گريم يا طراح صحنه، لباس و ... صحبت كردم و بحث هاي اوليه تمام شد و به نتيجه رسيديم ديگر در كار آنها دخالت نمي كنم. به نظرم تمركز طراح گريم، طراح صحنه و ... بر روي كارشان بيشتر از كارگردان است كه بايد در يك لحظه چند مسئله را زير نظر بگيرد با تقسيم كار موافقم و فكر مي كنم نتيجه بهتري مي دهد. موقع تصويربرداري ممكن است تغييراتي جزيي بدهم يا كار دوستان را رتوش كنم، كه فكر مي كنم اين تغييرها در نهايت به نفع كار است.
* هماهنگ كردن بازيگراني كه سابقه تئاتري دارند با آنهايي كه از تلويزيون آمده اند، راحت بود. معمولاً در بازي تئاتري ها نوعي اغراق هست كه براي كار مقابل دوربين مناسب نيست. اما در پايان نمايش با وجود بازيگرهاي متعدد با توانايي هاي مختلف، تقريباً بازي ها يكدست از كار درآمده.
- ما در اين مجموعه بازيگر راديويي هم داشتيم. وقتي با او صحبت كردم، مشخصات كار با دوربين را برايش توضيح دادم و گفتم كه صداسازي كه در راديو هست را نمي خواهم. از بازيگرها خواستم بازي شان به زندگي واقعي نزديك باشد. كاملاً مشخص است كه جنس بازي تئاتري و بازي مقابل دوربين تفاوت دارد. اما بازيگر بايد خودش را همان طور كه با ويژگي هاي صحنه هماهنگ مي كند با دوربين هماهنگ كند.
خوشبختانه بازيگران خوبي در اين كار داشتيم و اين تفاوت ها را از قبل مي دانستند و نيازي نبود كه من به آنها بگويم.
* گفتيد كه از ابتدا يكي از دغدغه هاي شما اين بوده كه بخش تاريخي و ملودرام خوب چفت شوند، اما به نظر مي رسد صحنه هاي ملودرام قوي تر و جذاب تر از سكانس هاي سياسي كار است و اين مسئله، مجموعه را دو نيمه كرده.
- هدف اصلي ما اين بود كه تأثير رويدادهاي سياسي را بر چند خانواده ببينيم. تا جايي كه قصه مي طلبيد سعي كرديم به تاريخ نزديك شويم و قصدمان اين نبوده كه وقايع تاريخي پررنگ تر از بخش هاي خانوادگي باشد. به نظرم به يك اندازه به هر دو بخش توجه شده. مثلاً مرگ حاج مرتضي فرصتي مي شود كه آدمي مثل هوشنگ به هرم قدرت نزديك شود و بعد هم دست به كارهاي مختلفي بزند كه به ضرر حامد و گلچهره است. وقايع 15 خرداد باعث دستگيري حاج آقا فاضل، حامد و ... مي شود. هوشنگ وقتي متوجه خاستگاه فكري حامد مي شود اسلحه را در خانه او پنهان مي كند. اگر چه حامد فعال سياسي نيست، اما تعلق خاطري كه به جريان هاي مذهبي دارد و همراهي اش با كاراكترهايي مثل فاضل باعث مي شود زنداني شود.
* پايان نمايش قصه آدم ها است. گلچهره و حامد به عنوان شخصيت هاي اصلي اين درام بايد آن قدر جذاب بودند كه در بين تعداد زيادي شخصيت به چشم بيايند. اما آنها تأثير زيادي در پيشبرد داستان ندارند. حامد خيلي منفعل است و در زندان فقط گوشه اي نشسته. گلچهره هم با وجود اتفاق هاي متعددي كه برايش مي افتد، خيلي آرام و ساكن است.
- شما بايد آدم ها را در شرايطي كه دارند قضاوت كنيد. ما با حامد و گلچهره در يك شهرستان و در سال 41 آَشنا مي شويم. در زندگي ساده و آرام اين آدم ها چيز زيادي وجود ندارد. زندگي آدم هايي از اين جنس التهاب زيادي ندارد. ماجراي اصلي زندگي گلچهره زماني شروع مي شود كه عمه اش به خواستگاري او مي آيد و گلچهره مايل نيست با هوشنگ ازدواج كند. خانواده گلچهره خيلي زود او را شوهر مي دهند تا از ماجراهاي بعدي دور باشند. من مي توانستم روي رابطه حامد و گلچهره قبل از ازدواج بيشتر تمركز كنم، اما به نظرم رسيد كه جز چند نماي تكراري قدم زدن يا صحبت كردن چه چيزي مي شود نشان داد. براي ما حادثه اي مهم بود كه اين زندگي را متلاشي مي كند. درست است كه پدر گلچهره فرماندار است، اما آن زمان دامغان شهر كوچك و آرامي بوده و فرماندار هم خانواده اي سنتي دارد. گلچهره در چنين فضايي رشد كرده و طبيعي است كه تنها واكنشي كه پس از زنداني شدن حامد نشان مي دهد اين است كه براي پيدا كردن او بيايد تهران.
دختري با اين مشخصات كاري بيشتر از اينها نمي تواند انجام بدهد. مخصوصاً در فضايي كه تهران آن زمان دارد و هر زني خيلي ساده مي تواند گمراه شود. من حتي روي اتفاق هاي تلخي كه در اين شرايط مي تواند براي زني تنها بيفتد رد شده ام و اشاره اي گذرا به آنها داشته ام. گلچهره را شما بايد با اين ويژگي ها قضاوت كنيد. به دليل معصوميت و سادگي گلچهره است كه هوشنگ اين قدر قوي به نظر مي رسد. دختر آن قدر بي پناه است كه نمي داند در برابر هوشنگ چه بايد بكند. حامد هم بيشتر يك ناظر است. او در زندان مدام دارد فكر مي كند و گذشته را مرور مي كند. او زخم خورده حكومت است و زندگي اش را به خاطر توطئه يكي از ايادي حكومت هوشنگ- از دست داده. او هم نمي تواند واكنش خاصي داشته باشد. در پايان مجموعه فرصتي به او داده مي شود و حامد با انتخاب مرگ، سعي مي كند سرنوشتش را تغيير دهد.
* بعضي از شخصيت ها مثل هوشنگ، فرخنده و كمالي خوب از كار درآمده اند و نسبت به حامد و گلچهره جذاب تر و نمايشي تر هستند. مخصوصاً فرخنده و هوشنگ كه قطب شر ماجرا هستند و حضور پررنگي در شكل دادن به مسير زندگي گلچهره دارند.
- من در شخصيت پردازي حساسيت داشتم كه هيچ كدام از شخصيت ها به مرز مبالغه نرسند. هر كدام از شخصيت ها بايد در خاستگاه فكري و طبقاتي و اجتماعي شان معنا پيدا مي كردند. فرخنده (سهيلا رضوي) آدمي است كه به منافعش فكر مي كند و براي رسيدن به هدفش از هيچ كاري دريغ نمي كند. هوشنگ هم آدمي است كه تحصيلات زيادي ندارد، اما فرصت طلب بود و به حلقه قدرت راه پيدا كرده و از اختياراتش سوءاستفاده مي كند. در شخصيت پردازي همه آدم هاي قصه سعي كردم اعتدال را رعايت كنم. اگر شخصيت ها رنگ تصنع و اغراق بگيرند به قصه ضربه مي خورد.
* از ابتدا هم به اين پايان فكر مي كرديد؟ قرار بود در بخش پاياني حامد كشته شود؟
- گاهي قصه خودش پايانش را تحميل مي كند. در اين پايان كمي تغيير داشتيم اما خط اصلي همين بود. شخصيت حامد در آن سكانس، به نقطه اي مي رسد كه چاره اي جز كشتن مأمورها و كشتن خودش ندارد. حامد در زندان و در سكوت هاي طولاني اش شرايط را تجزيه و تحليل كرده و دست آخر به اين نتيجه رسيده كه در آن مقطع كمالي بهتر از هر كسي مي تواند گلچهره و وحيد را كمك كند.
* عليرضا كهن ديري آهنگساز خوبي است. موسيقي اي كه او براي پايان نمايش ساخته خيلي مدرن است و حال و هواي گذشته را ندارد. آگاهانه از اين جنس موسيقي استفاده كرديد؟
- اگر اين موضوع را ايراد مي بينيد، مقصر آقاي كهن ديري نيست. مقصر منم (مي خندد) من دوست داشتم از فضاي تكراري موسيقي سنتي جدا شويم و فضاي تازه اي را تجربه كنيم. اگر چه از سازهاي ايراني استفاده كرديم، اما سعي مان اين بود كه موسيقي كهنه به نظر نرسد. به نظر من موسيقي اين كار از شكل كليشه اي فاصله گرفته و از امتيازهاي مجموعه است.
* معمولاً در كارهايتان همسرتان خانم جعفرزاده هم حضور دارند، موقع نوشتن فيلمنامه به او فكر مي كنيد؟
- البته در اين مجموعه من در انتخاب او نقشي نداشتم. در آن مقطع كه ما مشغول انتخاب بازيگر بوديم خانم جعفرزاده درگير پروژه هاي ديگر بود. خانم حاجيان با توجه به توانايي هايي كه از او سراغ داشت، خانم جعفرزاده را انتخاب كرد و او توانست در اين كار همراه ما باشد. البته فكر مي كنم وقتي خانوادگي در سينما و تلويزيون فعاليت مي كنيم و با مهارت و قابليت هاي همسرم آشنا هستم طبيعي است كه به سراغ او بروم و اگر نقشي را مناسبش تشخيص دادم از او بخواهم آن را بازي كند.
* دخترتان خانم سلماز در مجموعه آواي فاخته بازي كرد و در اين سال ها از او كاري نديده ايم. چرا بازيگري را ادامه نداد؟
- در مجموعه آواي فاخته نقش مناسب او بود و بازي كرد. آن موقع درگير موسيقي بود و اولويت اولش هم موسيقي بود و در آن عرصه كار مي كرد. بعد از آواي فاخته در فيلم كوتاهي از خانم انسيه شاه حسيني بازي كرد، زماني كه از موسيقي فارغ شد، فرصتي پيش نيامد كه بازيگري را ادامه بدهد.
* در كارنامه شما دو مجموعه پرمخاطب عطر گل ياس و آواي فاخته ديده مي شود. الان تعدد شبكه ها و پخش مجموعه ها و فيلمها با آن سال ها قابل قياس نيست. چه قدر شرايط را در موفقيت آن مجموعه ها دخيل مي دانيد؟
- تعداد شبكه ها باعث شده روند توليد مجموعه ها سريع تر بشود. هر شبكه اي بايد آنتن را پر كند و اين كار دشواري است. به همين دليل رقابت خيلي شديد شده. اين سرعت و رقابت باعث مي شود بيننده ها كمتر روي مجموعه اي تمركز كنند، آنها مدام در حال عوض كردن كانال و ديدن مجموعه هاي مختلف هستند. طبيعي است كه اين مجموعه ها خيلي زود از خاطر بروند.
* احتمالاً فعلاً مشغول استراحت هستيد. بعد از پايان نمايش چه برنامه اي داريد؟
- در حال استراحت هستم اما چيزهايي هم مي نويسم. احتمال دارد يك فيلم سينمايي براي نوين فيلم بسازم. شايد هم يك مجموعه ديگر بسازم. من از تجربه كار با گروه فيلم و سريال شبكه اول خاطره خوبي دارم. آقاي برازش و آقاي فرجي خيلي به من لطف داشتند و دوست دارم با آنها همكاري كنم.
* اگر فيلم بسازيد در حال و هواي هفت ترانه خواهد بود؟
- نه، احتمالاً يك فيلم كمدي مي سازم.