پنجشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۵۹
گفتگو با بهمن زرين پور كارگردان مجموعه پايان نمايش
روايت يك بخش از تاريخ
004479.jpg
عكس: گلناز بهشتي
محدثه واعظي پور
قصه متلاشي شدن يك زندگي ، اين تعبيري است كه زرين پور از مجموعه تازه اش دارد. او مي گويد در پايان نمايش به دنبال اين بوده كه در كنار روايت بخش هايي از تاريخ و به ويژه وقايع مربوط به قيام 15 خرداد، روايتگر زندگي يك زوج باشد و تأثير رويدادهاي سياسي را بر زندگي آرام و ساده آنها به تصوير بكشد.
بهمن زرين پور از قديمي ترين كارگردانان تلويزيون، در اين سال ها خيلي پركار نبوده است. او كه در دهه شصت با مجموعه عطرگل ياس مخاطبان زيادي را پاي تلويزيون نشاند، پس از چند سال غيبت، مجموعه پايان نمايش را كارگرداني كرده است.
مجموعه اي كه قرار بود در ايام دهه فجر به نمايش درآيد ولي به علت طولاني شدن مراحل فني در نهايت به پخش نرسيد و در نوروز روي آنتن رفت. پايان نمايش با تمام ضعف ها و ايرادهايش به لحاظ كوشش براي روايت داستاني تلخ با پس زمينه رخدادهاي سياسي دهه چهل، مجموعه بحث انگيزي به شمار مي آيد.
***
* طرح اوليه مجموعه پايان نمايش متعلق به رضا انصاريان است. او طرح را به شما ارائه داد يا از طرف گروه فيلم و سريال شبكه اول دعوت به كار شديد؟
- آقاي فرجي مدير گروه فيلم و سريال شبكه اول، طرح را خوانده و پسنديده بود. از طرف اين گروه دعوت به كار شدم.
* چه چيزي باعث شد براي ساخت اين مجموعه ترغيب شويد؟ مايه تاريخي آن مورد علاقه تان بود؟
- اولين عامل جذابيت طرح، رگه هاي تاريخي اش بود. نسل امروز چيزهاي زيادي از وقايع 15 خرداد و تبعاتش شنيده اما كمتر فيلم يا مجموعه اي ديده كه اين رويدادها را در بستري دراماتيك و جذاب ارائه بدهند. براي من جالب بود كه بتوانم در كنار روايت قصه زندگي چند خانواده، بخش هايي از رويدادهاي سياسي- اجتماعي سال 42 و سال هاي پس از آن را به تصوير بكشم. در اين مجموعه فرصت پرداختن به همه جزئيات را نداشتيم، اما پرداختن به گوشه اي از تاريخ هم براي من مغتنم بود. اميدوار بودم بتوانم براي آدم هاي مشتاقي كه دوست دارند از آن روزها و حال و هوايش بدانند، زمينه آشنايي بيشتر با فضاي آن سال ها را فراهم كنم.
* بعد از آن كه طرح به دست شما رسيد و توافق كرديد كه فيلمنامه را بنويسيد تا مرحله اي كه نگارش فيلمنامه به پايان رسيد چه قدر زمان صرف كرديد؟
- يك سال روي فيلمنامه كار كردم. تلاش من اين بود كه قصه جذابيت كافي داشته باشد و آن قدر كامل بشود كه در كنار روايت زندگي حامد و گلچهره و آدم هايي كه با آنها مربوط هستند، بحث هايي سياسي هم در دل قصه جاي بگيرد. نمي خواستم بخش هاي سياسي جدا از داستان باشد به آن توجه نشود. تلفيق اين دو بخش زمان زيادي از من گرفت.
* در بخش سياسي تاريخي از مدارك و سندهاي تاريخي استفاده كرديد؟ چه قدر تحقيق كرديد؟
- دوستان زيادي به من كمك كردند تا پرداختن رويدادهاي سياسي- تاريخي از روي اسناد و مدارك تاريخي باشد. آقايان جعفري جلوه و برازش در مرحله تحقيق به من كمك زيادي كردند. مشاور آقاي برازش، آقاي نثاري و همچنين دكتر شهبازي هم در اين مرحله همراه من بودند. براي همه ما مهم بود كه به واقعيت رويدادها نزديك شويم و بخش هاي سياسي مجموعه بر پايه منابع مستند نوشته شود.
* وقتي تصويربرداري پايان نمايش را شروع كرديد مشخص بود كه قرار است مجموعه چه زماني از شبكه پخش شود؟ مشخص بود كه كار بايد به دهه فجر برسد؟
- بله. سعي ما از اول اين بود كه با وجود حجم بالاي كار بتوانيم مجموعه را به دهه فجر برسانيم. امسال دهه فجر و ماه محرم تقارن داشتند و اين فرصت مناسبي بود كه مجموعه اي با اين داستان و حال و هوا در آن روزها پخش شود، اما متأسفانه نتوانستيم كار را تمام كنيم.
* تصويربرداري مجموعه چه زماني شروع شد؟
- 12 تيرماه سال پيش مجموعه  را كليد زديم و 22 بهمن تصويربرداري تمام شد.
* اين مدت براي تصويربرداري يك مجموعه، زمان ايده آلي است. اما به نظر مي رسد توليد پايان نمايش روند آرامي داشته؟
- جنس كار ما در اين مجموعه با مجموعه هاي آپارتماني كه معمولاً در تلويزيون مي بينيم فرق داشت. مقطعي كه در پايان نمايش به آن مي پردازيم از نظر مجموعه سازي يكي از دشوارترين مقاطع است. بافت شهري به كل تغيير كرده و معماري شهر تهران آنچنان متحول شده كه نمي توان به سادگي كوچه يا خياباني را پيدا كرد كه شباهتي به دهه 30 و 40 داشته باشد. حتي در اغلب روستاها هم اتومبيل و ساختمان چند طبقه وجود دارد و معماري سنتي ديده نمي شود. در چنين شرايطي پيدا كردن لوكيشن هاي مناسب زمان زيادي مي برد. ضمن اين كه تصويربرداري در چنين شرايطي ساده نيست و عمق ميدان در هر نما مي تواند فضاسازي را بر هم بريزد. شما اگر بخواهيد مجموعه اي درباره صدر اسلام يا سال هاي دور بسازيد به راحتي مي توانيد از دكور استفاده كنيد اما وقتي ماجرايي را روايت مي كنيد كه به تاريخ معاصر نزديك است، امكان استفاده از دكور را هم از دست مي دهيد.
* به نظر مي رسد شما به داستان هايي علاقه داريد كه بخشي از آن در گذشته اتفاق مي افتد. در عطر گل ياس و آواي فاخته هم نقبي به گذشته مي زديد. آدم ها و روابطشان در گذشته برايتان جذاب تر از آدم هاي امروز است؟
- من از طريق ترسيم فضاي گذشته، يك قياس فكري و فرهنگي مطرح مي كنم. از آن دست آدم هايي نيستم كه به گذشته نوستالژي داشته باشم. اما به بعضي از روابط، سنت ها و عادت هاي خوب كه در آن دوره داشتيم و الان ديگر در جامعه ديده نمي شود، علاقه دارم و دوست دارم در كارهايم اين ويژگي هاي مثبت فرهنگي را به تصوير بكشم. درست است كه نمي توان از ورود تكنولوژي و تبعاتش جلوگيري كرد، اما مي توان ارزش هاي مثبت جامعه را حفظ كرد. سنت هاي خوبي مثل ميهمان نوازي، احترام به بزرگترها، مردانگي، توجه به همسايه و ... را در گذشته داشتيم و امروز كمتر از آنها اثري مي بينيم. با يادآوري اين ويژگي هاي خوب دوراني كه سپري شده دست كم براي خودم سعي مي كنم كه گذشته فراموش نشود!
* براي روايت داستاني كه تقريباً 40 سال پيش اتفاق افتاده، شما احتياج به فضا سازي داشتيد. در تهران امروز تقريباً چيزي از گذشته باقي نمانده، معماري عوض شده، كوچه ها و خيابان ها تغيير شكل داده، تابلوهاي خيابان ها و كوچه ها مثل قبل نيست و... همه اينها براي تصويربرداري مشكل ايجاد مي كند. در مجموعه پايان نمايش تقريباً خوب توانسته ايد فضاي گذشته را خلق كنيد. با وسواس كار كرده ايد و مشخص است كه زحمت زيادي كشيده شده كه مثلاً در نماهاي رانندگي، چند اتومبيل قديمي در خيابان ديده شود. يا كيوسك تلفن عمومي در بعضي نماها مي بينيم و ... در تهران تصويربرداري كرديد يا شهرستان؟
- ما فقط سكانس هاي مربوط به گرگان را در اين شهر گرفتيم. بخشي از صحنه هاي دامغان هم در احمدآباد مستوفي تصويربرداري شد. البته اين منطقه هم شكل اصلي اش را از دست داده و مثل گذشته نيست، اما سعي كرديم از امتيازهايي كه نسبت به ديگر مناطق داشت نهايت استفاده را بكنيم.
* احتمالاً روند پيدا كردن لوكيشن ها سخت بوده. اين تعداد خانه قديمي را در تهران چه طور پيدا كرديد؟ خانه ها در يك محل بود؟
- نه، در محل هاي مختلف. ما كلاً در اين مجموعه تعدد لوكيشن داشتيم و اين كار را سخت مي كرد. مرتب در حال جابه جايي از اين لوكيشن به آن لوكيشن بوديم! چاره اي هم نداشتيم و قصه ايجاب مي كرد كه نماهاي داخلي و خارجي مختلفي داشته باشيم.
* براي گرفتن صحنه هاي زندان از چه مكاني استفاده كرديد؟
- از زندان قصر و از بند سياسي. اين زندان تخليه شده زير نظارت شهرداري است. دوستان به ما خيلي كمك كردند. حتي آقاي قاليباف يك روز سر صحنه آمد و كار را ديد.
* صحنه هاي زندان خيلي خلوت و ميزانسن ها محدود است. معمولاً در سكانس هاي مربوط به زندان، زنداني ها چند كار تكراري انجام مي دهند و عده شان هم خيلي كم است.
- ما در پايان نمايش فقط يك بند از زندان قصر را مي  بينيم. چيزي كه در قصه اهميت داشت زنداني هاي بند سياسي بود و بندهاي ديگر براي ما چندان مهم نبود. قصه ضرورتي ايجاب نمي كرد كه به بندهاي ديگر هم سربزنيم. ضمن اين كه بند سياسي از معدود بندهاي سالم اين زندان است و اكثر بندها خراب شده. ما سعي كرديم از اتاق هايي كه وجود داشت، به تناسب هنرورها و بازيگراني كه در هر سكانس داشتيم استفاده كنيم.
004452.jpg
* آزيتا حاجيان در اين مجموعه به عنوان انتخاب كننده بازيگرها با شما همكاري كرد. چه قدر نگاه او به شما نزديك بود. مشخص است كه حاجيان سعي كرده در كنار استفاده از بازيگران تلويزيون، از تئاتري ها هم استفاده كند.
- قبل از اين كه همكاري مان شروع شود خانم حاجيان چند بار فيلمنامه را خواند، چند جلسه با هم صحبت كرديم و سعي كرديم به نگاه مشترك برسيم. بعد از اين مرحله، من ديگر در كار او دخالتي نداشتم. درست يا غلط من در كارم به همكارانم اعتماد زيادي دارم و در كارشان دخالت نمي كنم. مثلاً وقتي با طراح گريم يا طراح صحنه، لباس و ... صحبت كردم و بحث هاي اوليه تمام شد و به نتيجه رسيديم ديگر در كار آنها دخالت نمي كنم. به نظرم تمركز طراح گريم، طراح صحنه و ... بر روي كارشان بيشتر از كارگردان است كه بايد در يك لحظه چند مسئله را زير نظر بگيرد با تقسيم كار موافقم و فكر مي كنم نتيجه بهتري مي دهد. موقع تصويربرداري ممكن است تغييراتي جزيي بدهم يا كار دوستان را رتوش كنم، كه فكر مي كنم اين تغييرها در نهايت به نفع كار است.
* هماهنگ كردن بازيگراني كه سابقه تئاتري دارند با آنهايي كه از تلويزيون آمده اند، راحت بود. معمولاً در بازي تئاتري ها نوعي اغراق هست كه براي كار مقابل دوربين مناسب نيست. اما در پايان نمايش با وجود بازيگرهاي متعدد با توانايي هاي مختلف، تقريباً بازي ها يكدست از كار درآمده.
- ما در اين مجموعه بازيگر راديويي هم داشتيم. وقتي با او صحبت كردم، مشخصات كار با دوربين را برايش توضيح دادم و گفتم كه صداسازي كه در راديو هست را نمي خواهم. از بازيگرها خواستم بازي شان به زندگي واقعي نزديك باشد. كاملاً مشخص است كه جنس بازي تئاتري و بازي مقابل دوربين تفاوت دارد. اما بازيگر بايد خودش را همان طور كه با ويژگي هاي صحنه هماهنگ مي كند با دوربين هماهنگ كند.
خوشبختانه بازيگران خوبي در اين كار داشتيم و اين تفاوت ها را از قبل مي دانستند و نيازي نبود كه من به آنها بگويم.
* گفتيد كه از ابتدا يكي از دغدغه هاي شما اين بوده كه بخش تاريخي و ملودرام خوب چفت شوند، اما به نظر مي رسد صحنه هاي ملودرام قوي تر و جذاب تر از سكانس هاي سياسي كار است و اين مسئله، مجموعه را دو نيمه كرده.
- هدف اصلي ما اين بود كه تأثير رويدادهاي سياسي را بر چند خانواده ببينيم. تا جايي كه قصه مي طلبيد سعي كرديم به تاريخ نزديك شويم و قصدمان اين نبوده كه وقايع تاريخي پررنگ تر از بخش هاي خانوادگي باشد. به نظرم به يك اندازه به هر دو بخش توجه شده. مثلاً مرگ حاج مرتضي فرصتي مي شود كه آدمي مثل هوشنگ به هرم قدرت نزديك شود و بعد هم دست به كارهاي مختلفي بزند كه به ضرر حامد و گلچهره است. وقايع 15 خرداد باعث دستگيري حاج  آقا فاضل، حامد و ... مي شود. هوشنگ وقتي متوجه خاستگاه فكري حامد مي شود اسلحه را در خانه او پنهان مي كند. اگر چه حامد فعال سياسي نيست، اما تعلق خاطري كه به جريان هاي مذهبي دارد و همراهي اش با كاراكترهايي مثل فاضل باعث مي شود زنداني شود.
* پايان نمايش قصه آدم ها است. گلچهره و حامد به عنوان شخصيت هاي اصلي اين درام بايد آن قدر جذاب بودند كه در بين تعداد زيادي شخصيت به چشم بيايند. اما آنها تأثير زيادي در پيشبرد داستان ندارند. حامد خيلي منفعل است و در زندان فقط گوشه اي نشسته. گلچهره هم با وجود اتفاق هاي متعددي كه برايش مي افتد، خيلي آرام و ساكن است.
- شما بايد آدم ها را در شرايطي كه دارند قضاوت كنيد. ما با حامد و گلچهره در يك شهرستان و در سال 41 آَشنا مي شويم. در زندگي ساده و آرام اين آدم ها چيز زيادي وجود ندارد. زندگي آدم هايي از اين جنس التهاب زيادي ندارد. ماجراي اصلي زندگي گلچهره زماني شروع مي شود كه عمه اش به خواستگاري او مي آيد و گلچهره مايل نيست با هوشنگ ازدواج كند. خانواده گلچهره خيلي زود او را شوهر مي دهند تا از ماجراهاي بعدي دور باشند. من مي توانستم روي رابطه حامد و گلچهره قبل از ازدواج بيشتر تمركز كنم، اما به نظرم رسيد كه جز چند نماي تكراري قدم زدن يا صحبت كردن چه چيزي مي شود نشان داد. براي ما حادثه اي مهم بود كه اين زندگي را متلاشي مي كند. درست است كه پدر گلچهره فرماندار است، اما آن زمان دامغان شهر كوچك و آرامي بوده و فرماندار هم خانواده اي سنتي دارد. گلچهره در چنين فضايي رشد كرده و طبيعي است كه تنها واكنشي كه پس از زنداني شدن حامد نشان مي دهد اين است كه براي پيدا كردن او بيايد تهران.
دختري با اين مشخصات كاري بيشتر از اينها نمي تواند انجام بدهد. مخصوصاً در فضايي كه تهران آن زمان دارد و هر زني خيلي ساده مي تواند گمراه شود. من حتي روي اتفاق هاي تلخي كه در اين شرايط مي تواند براي زني تنها بيفتد رد شده ام و اشاره اي گذرا به آنها داشته ام. گلچهره را شما بايد با اين ويژگي ها قضاوت كنيد. به دليل معصوميت و سادگي گلچهره است كه هوشنگ اين قدر قوي به نظر مي رسد. دختر آن قدر بي پناه است كه نمي داند در برابر هوشنگ چه بايد بكند. حامد هم بيشتر يك ناظر است. او در زندان مدام دارد فكر مي كند و گذشته را مرور مي كند. او زخم خورده حكومت است و زندگي اش را به خاطر توطئه يكي از ايادي حكومت هوشنگ- از دست داده. او هم نمي تواند واكنش خاصي داشته باشد. در پايان مجموعه فرصتي به او داده مي شود و حامد با انتخاب مرگ،  سعي مي كند سرنوشتش را تغيير دهد.
* بعضي از شخصيت ها مثل هوشنگ،  فرخنده و كمالي خوب از كار درآمده اند و نسبت به حامد و گلچهره جذاب تر و نمايشي تر هستند. مخصوصاً فرخنده و هوشنگ كه قطب شر ماجرا هستند و حضور پررنگي در شكل دادن به مسير زندگي گلچهره دارند.
- من در شخصيت پردازي حساسيت داشتم كه هيچ كدام از شخصيت ها به مرز مبالغه نرسند. هر كدام از شخصيت ها بايد در خاستگاه فكري و طبقاتي و اجتماعي شان معنا پيدا مي كردند. فرخنده (سهيلا رضوي) آدمي است كه به منافعش فكر مي كند و براي رسيدن به هدفش از هيچ كاري دريغ نمي كند. هوشنگ هم آدمي است كه تحصيلات زيادي ندارد، اما فرصت طلب بود و به حلقه قدرت راه پيدا كرده و از اختياراتش سوءاستفاده مي كند. در شخصيت پردازي همه آدم هاي قصه سعي كردم اعتدال را رعايت كنم. اگر شخصيت ها رنگ تصنع و اغراق بگيرند به قصه ضربه مي خورد.
* از ابتدا هم به اين پايان فكر مي كرديد؟ قرار بود در بخش پاياني حامد كشته شود؟
- گاهي قصه خودش پايانش را تحميل مي كند. در اين پايان كمي تغيير داشتيم اما خط اصلي همين بود. شخصيت حامد در آن سكانس، به نقطه اي مي رسد كه چاره اي جز كشتن مأمورها و كشتن خودش ندارد. حامد در زندان و در سكوت هاي طولاني اش شرايط را تجزيه و تحليل كرده و دست آخر به اين نتيجه رسيده كه در آن مقطع كمالي بهتر از هر كسي مي تواند گلچهره و وحيد را كمك كند.
* عليرضا كهن ديري آهنگساز خوبي است. موسيقي اي كه او براي پايان نمايش ساخته خيلي مدرن است و حال و هواي گذشته را ندارد. آگاهانه از اين جنس موسيقي استفاده كرديد؟
- اگر اين موضوع را ايراد مي بينيد، مقصر آقاي كهن ديري نيست. مقصر منم (مي خندد) من دوست داشتم از فضاي تكراري موسيقي سنتي جدا شويم و فضاي تازه اي را تجربه كنيم. اگر چه از سازهاي ايراني استفاده كرديم، اما سعي مان اين بود كه موسيقي كهنه به نظر نرسد. به نظر من موسيقي اين كار از شكل كليشه اي فاصله گرفته و از امتيازهاي مجموعه است.
* معمولاً در كارهايتان همسرتان خانم جعفرزاده هم حضور دارند، موقع نوشتن فيلمنامه به او فكر مي كنيد؟
- البته در اين مجموعه من در انتخاب او نقشي نداشتم. در آن مقطع كه ما مشغول انتخاب بازيگر بوديم خانم جعفرزاده درگير پروژه هاي ديگر بود. خانم حاجيان با توجه به توانايي هايي كه از او سراغ داشت، خانم جعفرزاده را انتخاب كرد و او توانست در اين كار همراه ما باشد. البته فكر مي كنم وقتي خانوادگي در سينما و تلويزيون فعاليت مي كنيم و با مهارت و قابليت هاي همسرم آشنا هستم طبيعي است كه به سراغ او بروم و اگر نقشي را مناسبش تشخيص دادم از او بخواهم آن را بازي كند.
* دخترتان خانم سلماز در مجموعه آواي فاخته بازي كرد و در اين سال ها از او كاري نديده ايم. چرا بازيگري را ادامه نداد؟
- در مجموعه آواي فاخته نقش مناسب او بود و بازي كرد. آن موقع درگير موسيقي بود و اولويت اولش هم موسيقي بود و در آن عرصه كار مي كرد. بعد از آواي فاخته در فيلم كوتاهي از خانم انسيه شاه حسيني بازي كرد، زماني كه از موسيقي فارغ شد، فرصتي پيش نيامد كه بازيگري را ادامه بدهد.
* در كارنامه شما دو مجموعه پرمخاطب عطر گل ياس و آواي فاخته ديده مي شود. الان تعدد شبكه ها و پخش مجموعه ها و فيلمها با آن سال ها قابل قياس نيست. چه قدر شرايط را در موفقيت آن مجموعه ها دخيل مي دانيد؟
- تعداد شبكه ها باعث شده روند توليد مجموعه ها سريع تر بشود. هر شبكه اي بايد آنتن را پر كند و اين كار دشواري است. به همين دليل رقابت خيلي شديد شده. اين سرعت و رقابت باعث مي شود بيننده ها كمتر روي مجموعه اي تمركز كنند، آنها مدام در حال عوض كردن كانال و ديدن مجموعه هاي مختلف هستند. طبيعي است كه اين مجموعه ها خيلي زود از خاطر بروند.
* احتمالاً فعلاً مشغول استراحت هستيد. بعد از پايان نمايش چه برنامه اي داريد؟
- در حال استراحت هستم اما چيزهايي هم مي نويسم. احتمال دارد يك فيلم سينمايي براي نوين فيلم بسازم. شايد هم يك مجموعه ديگر بسازم. من از تجربه كار با گروه فيلم و سريال شبكه اول خاطره خوبي دارم. آقاي برازش و آقاي فرجي خيلي به من لطف داشتند و دوست دارم با آنها همكاري كنم.
* اگر فيلم بسازيد در حال و هواي هفت ترانه خواهد بود؟
- نه، احتمالاً يك فيلم كمدي مي سازم.

نگاه امروز
تاريخ به زبان دراماتيك
سعيد مروتي
۸ شبكه سيما گرچه زيرنظر يك مديريت واحد اداره مي شود ولي سياست هايشان تفاوت هاي آشكاري با يكديگر دارد. همين تغيير سياست هاست كه موجب مي شود فيلم يا مجموعه اي كه از شبكه يك سيما قابل نمايش نيست از شبكه پنجم به راحتي پخش شود. شبكه هاي سيما هر يك سياست ها و خط قرمزهاي خاص خود را دارند. سياست هايي كه البته در اصول يكسانند ولي در جزئيات تفاوت هاي بعضاً گسترده اي با هم دارند. اين همه جداي از بحث سليقه هاي شخصي است. شبكه يك سيما هم قدمتش از بقيه شبكه ها بيشتر است و هم اهميتش. شبكه اي كه در تعريف نظام رسانه اي، رسمي ترين و مهمترين شبكه سيما نام گرفته است. به خاطر همين اهميت است كه در توليد و پخش برنامه هاي اين شبكه همواره حساسيت هاي ويژه اي لحاظ شده است. همين حساسيت هاست كه باعث شده لحن برنامه ها و مجموعه هاي شبكه يك متمايز از برنامه هاي ساير شبكه ها باشد. نيم نگاهي به مجموعه هاي ساخته شده در شبكه يك نشان دهنده دو نكته بارز است. اول اينكه سريال هاي اين شبكه با شرايط توليد كاملا استانداردي ساخته مي شوند. مجموعه هايي كه پيداست چندان دغدغه هزينه و بودجه از جنس آنچه سريال سازان ديگر شبكه ها با آن درگيرند، ندارند. مجموعه هاي شبكه يك معمولاً عظيم و پرهزينه اند. نكته مهمتر سياست هاي حاكم بر مجموعه سازي در اين شبكه است. سياست هايي كه در آن معمولاً ارائه پيام اهميتي همپاي سرگرم كردن مخاطب دارد و تازه گاهي اوقات كفه اولي سنگين تر مي شود. اين از الزمات شبكه يك سيماست. وقتي قرار است بودجه اي عظيم صرف توليد يك سريال شود بديهي است كه مديران شبكه اهدافي فراتر از سرگرم كردن مخاطبان را مدنظر قرار دهند. به همين خاطر در پيش توليد سريال هاي شبكه يك، حوصله و دقت نظر بيشتري صرف مي شود. در تمام مراحل نگارش فيلمنامه، مديران شبكه در جريان امور قرار دارند و عموماً تا زماني كه متن كاملاً رضايت خاطرشان را فراهم نكند، فيلمبرداري آغاز نمي شود. اينها هم الزاماتي است كه سياست هاي سريال سازي شبكه يك را تعيين مي كند. يكي از دغدغه هايي كه عموماً در سريال هاي اين شبكه دنبال مي شود، تاريخ معاصر است. رخدادهايي كه با نظر مديران شبكه انتخاب و تصميم گرفته مي شود براي شان سريال ساخته شود. فراز و نشيب هايي كه در كيفيت آثار مشاهده مي شود، نتيجه فرآيندي است كه از لحظه سفارش موضوع به فيلمنامه نويس تا كليد خوردن كار و حتي تا پايان مراحل فني دنبال مي گردد. اين فرآيند پيچيده است كه در نهايت مجموعه اي را ماندگار مي كند يا برعكس، به حاصلي نه چندان مطلوب مي رساند.
اتفاق اصلي در سريال هاي شبكه يك جايي مي افتد كه قرار است رخدادهاي تاريخ معاصر دراماتيك شوند. اتفاقي كه اگر درست و اصولي انجام شود نيمي از راه طي شده است. چالشي كه معمولاً وجود دارد در شيوه بيان پيام است. اينكه حلقه مديران وضوح كامل در رساندن پيام را يك اصل مي دانند و فيلمساز در پي بيان غيرمستقيم و تلويحي پيام است تا اثرش هنرمندانه باشد نه تبليغاتي. و در نهايت حاصل اين چالش هاست كه كيفيت يك مجموعه تلويزيوني را شكل مي دهند و اين چنين است كه فيلمسازي كه قدرت متقاعد كردن بيشتري دارد عموماً سريال بهتري هم مي سازد. فراز و نشيب هاي حاكم بر سريال هاي شبكه يك سيما در چنين پس زمينه اي رقم مي خورد و به همين خاطر است كه يك مجموعه مي شود كيف انگليسي و ديگري پايان نمايش .

فهرست مشترك
ليلي نيكونظر- 1- وقتي قرار باشد نقادانه و موشكافانه برنامه ها و ويژه برنامه هاي نوروز صدا و سيما را زير ذره بين بگيريم، قطعاً نمي توانيم از كنار برنامه جشنواره فيلم هاي شبكه 2 به سادگي بگذريم. برنامه اي كه هر شب، با اين عنوان و پس از اخبار ساعت۲۲:30 دقيقه از شبكه دو سيما پخش مي شد، به نمايش فيلم هاي ايراني و خارجي دوبله شده اي اختصاص داشت كه هر شب نزديك به دو ساعت از وقت مخاطبان تلويزيون را هدف مي گرفت. اما جشنواره فيلم هاي شبكه 2 كه با يك فكر بكر و ايده درست و درمان هوشمندانه، همه مخاطبان چند شبكه تلويزيون را به خود معطوف مي كرد و حتي بخشي از آن مخاطباني كه گيرنده هاي بشقابي خود را گاهي به آن سوي آب ها مي گردانند را هم ماندگار مي كرد، از ضعف ها و ناكارآمدي هايي نيز رنج مي برد كه شايد جاي ذكر مصيبتش همين جا باشد. مجري اين برنامه كه با روش اجراي آمريكايي مدام بالا و پايين مي پريد و براي تبليغ شبكه 2 سيما، از اصوات ويژه و منحصر به فردي نيز بهره مي برد، اطلاعات زيادي راجع به فيلم هايي كه قرار بود آن شب نمايش داده شود نداشت و هر دو پاي اطلاعات سينمايي اش مي لنگيد و حتي گهگاه در خواندن متن و پلاتوي اجرايش نيز اشتباهات عجيب و غريبي مرتكب مي شد. از كنار آن مسابقه بي جا و بي موردي كه پيش از نمايش فيلم ها و در قالب سؤالاتي غيرسينمايي طراحي شده بود هم به آساني نمي توان گذشت. رامتين شهبازي، منتقد، اعتقاد دارد مهم ترين فايده انتخاب يك مجري معقول كه كمي هم اطلاعات سينمايي داشته باشد؛ اين بود كه تمام اعضاي خانواده اين منتقد، كه به اميد تماشاي خيلي دور، خيلي نزديك دور هم نشسته بودند پخش و پلا نشوند!
۲ - اين برنامه كه دقيقاً دو سه سالي است با همين سبك و سياق اجرا و همين مجري خاص و همان مسابقه و همين نام از شبكه دو سيما، از ايام نوروز گرفته تا حتي پخش هاي نود شبي نيمه شب هاي تابستان، روي آنتن مي رود، فيلم  هايي را براي پخش در نظر مي گيرد كه اغنا كننده يك سليقه خاص نيست. فهرست اين فيلم ها كه از بدنه هاليوود گرفته تا جريان روشنفكري سينماي آمريكا تا توليدات باليوود را شامل مي شود، قرار است از مخاطب عام تا مخاطب سينمايي علاقه مند و پي گير را پاي تلويزيون بكشاند. اما جالب اينجاست كه براي سازندگان اين برنامه اين سؤال پيش نيامده كه آيا بهتر نيست يك مخاطب ثابت، مداوم و پي گير را پاي تلويزيون بكشانيم تا دسته دسته مخاطبي كه جسته گريخته مخاطب اين برنامه مي شوند؟ بابك غفوري آذر منتقد، اعتقاد دارد دسته بندي اين فيلم ها و اختصاص آن به مخاطب ويژه و تعريف شده مي توانست كمتر ايجاد سردرگمي كند. بابك غفوري آذر مي گويد معلوم نيست بالاخره با چه سياست انتخابي و كدام سليقه اين فيلم ها براي نمايش آماده شده اند و در يك ليست مشترك قرار گرفته اند؟!
۳ - اما بحث كلي تر كه در حاشيه پخش تمام فيلم هاي روز خارجي دوبله شده از تلويزيون مدام مطرح مي شود و به اين برنامه خاص هم محدود نمي شود، اين است:
فرض بگيريد در همين ليست فيلم هاي نمايش داده شده نوروز و در همين برنامه جشنواره فيلم هاي شبكه 2 نام فيلم آقا و خانم اسميت با بازيگري آنجلينا جولي و برادپيت به چشم مي خورد. يك فيلم كمدي رمانتيك كه گاهي اكشن مي شود، اما در شكل كلي قرار است كشمكش رواني و دروني اين آدم ها و چالش هاي زندگي زناشويي دو نفره شان به تصوير كشيده شود. اين دو پيش روانپزشك مي روند و راجع به جزئي ترين جزييات زندگي زناشويي شان به روانپزشك اطلاعات مي دهند. براي مخاطبي كه فيلم را از منابع ديگري تهيه كرده، قرار گرفتن نام اين فيلم در اين فهرست كمي باورنكردني به نظر مي آمد تا زماني كه فيلم پخش شد و كمدي رمانتيك به يك اكشن صرف تبديل شده بود. امير پوريا، منتقد سينما اعتقاد دارد هرچند كه مخاطب ما بايد در جريان فيلم هاي روز سينماي جهان باشد و هيچ ايرادي هم به نمايش فيلم هاي آمريكايي جديد نيست، اما شايد بشود در انتخاب اين فيلم ها دقت بيشتري كرد و فيلم هايي را براي نمايش برگزيد كه به جرح و تعديل كمتري نيازمندند. شاهين امين ديگر منتقد سينما هم اعتقاد دارد تلويزيون شديداً به كارشناسان سينمايي و آدم هايي احتياج دارد كه شناخت كاملي از سينماي جهان داشته باشند و قادر باشند فيلم هايي را براي نمايش انتخاب و ليست كنند كه مناسب شرايط فرهنگي و مقتضيات جامعه ما باشد تا مجبور نشويم از درون فيلم هاي خارجي، نسخه هاي دستكاري شده و ايرانيزه را كه غالباً در اين روند جرح و تعديل جنبه هاي هنري خودشان را و منطق فيلمنامه اي شان را از دست مي دهند، آماده پخش كنيم و نمايش دهيم.
۴ - اما خيلي هم نبايد بدبين بود با اين وجود رامتين شهبازي، معتقد است فيلمي كه جنبه هاي هنري خودش را از دست بدهد فقط براي مخاطب عام جذابيت دارد. كيوان كثيريان، منتقد ديگري اعتقاد دارد اين هم به نفع مخاطب است و هم به نفع تلويزيون. اين كه مخاطب فيلم هاي سينمايي 2005 را از صفحه تلويزيون ايران به تماشا بنشيند خوب است. هم سطح سليقه ها را بالا مي برد و هم مخاطب را به تلويزيون خوشبين مي كند. هرچند كه به زعم كثيريان، ماجرا پيچيده تر از اين حرف هاست و اين روند در طولاني  مدت مي تواند به سينماي ايران لطمه وارد كند چرا كه ممكن است ديگر كسي حوصله نداشته باشد سينماي ايران را پيگيري كند و در سالن هاي سينماي ما مثلاً فيلم [...] را تماشا كند!
۵ - اما يك نكته انتقادي ديگر كه به چشم اميد نجوان منتقد آمده را هم مي بايست بگوييم. اين كه دوبله فارسي اين فيلم ها معمولاً به اين فيلم ها آسيب مي زند و دوبله اين روزهاي اين فيلم ها، مناسب و متناسب اين فيلم ها نيست و كيفيت هاي لازم را ندارد و از آن گذشته حتي ديگر دقت نمي شود به اين كه باند صداي اغلب اين فيلم ها از بين مي رود و دوبله ما به اين مسأله كم توجه است. با همه اين ها فرزاد هومن منتقد هم معتقد است نمايش فيلم هاي روز دنيا حركت مثبتي است. اگر سليقه اي تعديل نشود و از اين شبكه تا آن شبكه تلويزيون، معيارها متفاوت نباشد.
۶ - با تمام اينها هيچ منتقد و مخاطب سينمايي نمي تواند ادعا كند براي تماشاي اين فيلم ها با دوبله نابش كنجكاو نشده و حداقل تا نيمه اين فيلم ها به تماشايش ننشسته است؛ چه از برنامه جشنواره فيلم هاي شبكه 2 كه اين مدت بيشترين حجم فيلم هاي سينمايي و ايراني و خصوصاً خارجي را پوشش داد و چه از باقي شبكه هاي صدا و سيما- به احتمال خيلي زياد كسي نمي تواند اين را انكار كند!

چشم منتقد
پايان نمايش (بهمن زرين پور)
****: عالي‎/ ***: خيلي خوب‎/**: خوب‎/
*:متوسط / 1/2: قابل ديدن‎/ • : ضعيف
شبنم ميرزين العابدين *
پايان نمايش به عنوان درامي با مضمون تاريخي تعريف مي شود و به هر حال در سريالي كه قرار است به تاريخ پرداخته شود، آن هم تاريخ معاصر، اين خيلي مهم است كه وقايع درست منعكس شود، براساس مستندات باشد و از زوايايي كه تا به حال به آن واقعه تاريخي پرداخته نشده بررسي شود.
پس در اين صورت مي تواند براي مخاطب درخور توجه و اعتنا باشد. قطعاً سريال سازي نبايد صرفاً به منظور پركردن اوقات فراغت باشد. آن هم سريالي كه قرار است يك خوانش صحيح تاريخي را ارائه دهد. تلويزيون به عنوان يك مديوم پرقدرت بصري اين امكان را دارد كه رفع كننده بخشي از سئوالات و شبهه هاي يك مقطع تاريخي باشد، درحالي كه در اين سريال، پايان نمايش ، اشكالات فاحش تاريخي وجود دارد،  به هيچ بحث تاريخي خيلي نمي پردازد و به جزئيات رويدادهاي تاريخي خيلي نزديك نمي شود. اين خوراك فكري بد را بگذاريد در كنار بازي هاي بد، فضاسازي هاي بد و جامپ كات هاي بد.
وحيد سعيدي *
مشكل اساسي سريال پايان نمايش دو پاره بودن آن بود. اين كه فضاي سياسي فيلم و ملودرام كار و مثلث عشقيش در اين قصه فاصله هايي ايجاد كرده بود و تم هاي مختلف سريال خيلي در هم تنيده نشده بود. شايد هم اين را بشود به اين شكل فهميد كه به هر حال سريال در زمان خودش پخش نشد؛ سريالي كه براي ايام محرم و دهه فجر در نظر گرفته شده بود و مي بايست همه اين مناسبات ها را در خودش پيدا مي كرد.
فضاي ملودرام اين كار را مخاطب دوست داشت و اين فضا به فضاهاي مشابه در سريال عطر گل ياس و آواي فاخته از همين كارگردان(بهمن زرين پور) نزديك بود و موفق اما پايان تلخ اين سريال را مخاطب عام دوست نداشت و چنين پايان تلخي براي اين مخاطب راضي كننده نبود.
كيوان كثيريان 1/2**
اولين مشكل سريال اين بود كه زمان پخش آن اصلاً مناسب محتوايش نبود. به همين خاطر مخاطبش را پيدا نكرد. هر چند اين دليل كاملاً فرامتني است اما به هر حال موثر است و در تلقي ما از اين نمايش تأثير مي گذارد. شايد اگر اين سريال در وقت خودش و در ايام محرم و سالگرد انقلاب پخش مي شد، نگاه ما هم به آن متفاوت بود.
سريال در كارنامه بهمن زرين پور، چندان شاخص نيست. البته داستان جذابي دارد، خود موضوع و فضاي ملودرام آن به اندازه كافي ذهن را به چالش مي كشد. فضاسازي اش تقريباً خوب بود هر چند كه از تلويزيون با آن همه امكانات انتظار مي رود به جزييات ساخت سريال ها توجه بيشتري نشان دهد. (حداقل همه قيافه هاي سي سال پيش امروزي نباشد!) ريتم سريال، اوايل مشكل داشت اما در سه چهار قسمت آخر سرعت پيدا كرد و خوب شد.
در واقع ريتم در قسمت هاي اول، اصلاً با محتوا هماهنگي نداشت و كند بود. فيلمنامه اش بد نبود، اوج و فرودها و تعليق هاي قصه بد نبود و كارگرداني بد نبود. اما در شكل كلي اش، پايان نمايش را كار متوسطي ديدم، كاري كه در كارنامه بهمن زرين پور چندان شاخص نيست.

ازپنجشنبه تا پنجشنبه
حميدرضا پورنصيري- همان طور كه در آخرين يادداشت سال گذشته ام نوشتم و در اين يكي- دو هفته خودتان متوجه شده ايد، ديگر خبري از آن ستون روزانه از صبح تا شب نيست و قرار است از اين پس، پنج شنبه ها در يك مطلب بلندتر، برنامه هايي را كه بهتر است در طول هفته آينده تماشا كنيد معرفي كنم. به سياق آن ستون هم اين يادداشت ها قرار نيست فقط به اطلاع رساني درباره برنامه ها بپردازد بلكه مقداري هم سليقه و نظر نگارنده در آنها تأثير مي گذارد تا اگر نويسنده را قبول داشته باشيد، به نظراتش اعتماد كنيد و وقت تان را به تماشاي برنامه هاي بهتر رسانه ملي اختصاص دهيد. هرچه باشد شش- هفت ماهي هر روز آن ستون را ديده ايد و حال و هواي آن ستون را هم كه مي دانيد... .
***
امشب و فردا شب، همچون ديگر آخر هفته ها مي توانيد چند فيلم سينمايي دندان گير در شبكه هاي مختلف پيدا كنيد. پيشنهاد اولم تماشاي فيلم سينمايي كانديداي منچوري ست كه اگر همه چيز طبق برنامه پيش برود، قرار است فردا شب در ساعت 22:30 از شبكه سه و برنامه صد فيلم به نمايش درآيد. فيلم، يكي از آن آثار كلاسيك و مشهور سينماي جهان است كه جان فرانكن  هايمر آن را در سال 1962 بر اساس كتاب پرفروشي به  همين نام، نوشته ريچارد كاندون ساخته و نقش اصلي اش را به فرانك سيناترا سپرده است. داستانش هم در دوران جنگ كره رخ مي دهد و مربوط به شست وشوي مغزي يكي از گروهبان هاي حاضر در جنگ است كه مدتي در زندان هاي كره زنداني بوده است. اگر هم به سينماي جهان علاقه داشته باشيد، مي دانيد كه اين چند وقت هاليوودي ها به سنت اين چند سال شان، كانديداي منچوري را هم بازسازي كردند كه در اين نسخه تازه، مريل استريپ و دنزل واشنگتن زوج اصلي داستان بودند.
اما براي فردا شب، يك گزينه جذاب ديگر هم دارم و آن هم فيلم سارق ساخته مايكل مان است. مايكل مان يكي از كارگردان هايي ا ست كه خيلي از شيفتگان سينما وقتي مي خواهند يادي از او بكنند يك پيشوند استاد هم به ابتداي اسمش مي افزايند. اتفاقا در اين دو- سه سال اخير هم سه فيلم مهم استاد از تلويزيون پخش شده كه به احتمال زياد آنها را ديده ايد؛ يكي نفوذي بود با بازي آل پاچينو و راسل كرو، ديگري گروگان/هم دست بود با حضور تام كروز و جيمي فوكس و ديگري ـ كه جزو شاهكارهاي تاريخ سينماست ـ مخمصه بود كه آل پاچينو و رابرت دونيرو در آن نقش آفريني كرده بودند. اما فيلمي كه قرار است فردا شب در حوالي ساعت 20:40 از شبكه چهار و برنامه دوباره اوج گرفته سينما چهار نمايش داده شود، يكي از اولين فيلم هاي مايكل مان است با عنوان سارق . فيلم در سال 1981 و بر اساس كتابي به همين نام ساخته شده و جيمز كان نقش اصلي آن را بازي كرده است. داستانش هم درباره يك دزد است كه مي خواهد كارش را كنار بگذارد و مثل باقي مردم زندگي كند، اما نمي تواند از دست حرفه و رؤسايش خلاص شود.
يك پيشنهاد سينمايي ديگر هم دارم كه اگر هفته گذشته غفلت كرده ايد و از دستش داده ايد، بهتر است ساعت 15:30 امروز تكرارش را حتما ببينيد؛ فيلم سينمايي باقيمانده روز كه بر اساس كتاب تحسين شده و درخشان كازوئو ايشي گورو ساخته شده و جيمز آيوري آن را با حضور آنتوني هاپكينز در نقش اصلي، كارگرداني كرده است. داستانش هم درباره يك سرپيشخدمت باتجربه است كه سال ها در يك عمارت قديمي در انگلستان روزگار مي گذراند.
اما اگر از آخر هفته صرف نظر كنيم، در ميان برنامه هاي تلويزيون در طول هفته، بيشتر از چند مجموعه تلويزيوني براي ديدن باقي نمي ماند. يكي از آنها مجموعه تكراري همسايه ها ست كه به تازگي جانشين مجموعه نه چندان موفق و خداوند عشق را آفريد شده و قرار است شنبه شب ها از شبكه سه به نمايش درآيد. اگر سريال وفا را در طول تعطيلات نوروز ديده باشيد، بد نيست اين مجموعه را هم تماشا كنيد چون كارگردان هر دو مجموعه، محمدحسن لطيفي ا ست و با ديدن همسايه ها درمي يابيد كه او سريال قابل تحمل هم در پرونده اش دارد. براي يكشنبه تان تنها توصيه مي كنم كه ساعت 20:40 سراغي از شبكه چهار و سري جديد برنامه سينما و ماورا بگيريد. اطلاعي از عنوان فيلم هفته آينده اش ندارم و بهتر است خودتان حواس تان باشد تا خداي ناكرده، فيلم خوبي از دست تان در نرود. البته اگر از طرفداران مجموعه حس سوم باشيد مي دانيد كه اين مجموعه ساعت 21:30 از شبكه دو براي تان پخش خواهد شد. دوشنبه شب ها هم اگر از نود صرف نظر كنيم، احتمالا مي توانيد در حوالي ساعت 22 مجموعه روزهاي به ياد ماندني را از شبكه يك تماشا كنيد. سه شنبه شب ها هم كه مانند سال گذشته تنها پيشنهادم تماشاي سريال جذاب پرستاران است كه ساعت 10 شب از شبكه يك پخش مي شود و در نظرسنجي هاي صدا و سيما هم به  عنوان پربيننده ترين مجموعه خارجي تلويزيون انتخاب شده. به  همين خاطر اميدوارم كه پخش اش به اين زودي ها متوقف نشود؛ همان طور كه در كشور سازنده اش هم هنوز توليد و پخش مي شود. چهارشنبه شب ها هم اگر علاقه داشتيد مي توانيد سريال لبه تاريكي را از شبكه دو نظاره كنيد كه البته چندان توصيه اش نمي كنم. آخر، مجموعه اي كه براي جلب توجه بينندگان، به استفاده از نام يك سريال پرطرفدار قديمي روي مي آورد، معلوم است كه نبايد تماشايش كرد. در ميان برنامه هاي شبانه هم تنها مي توانيد زندگي به شرط خنده را تماشا كنيد كه آن را هم چندان توصيه نمي كنم؛ چون مجموعه اي  است از كليشه هاي تكراري برنامه هاي نود شبي اين سال ها. در ضمن پخش مجموعه جديد سيروس خان مقدم هم گويا همين روزها از شبكه سه شروع خواهد شد و آن طور كه از نشانه ها برمي آيد قرار است هر شب و به مدت نود شب از شبكه سه پخش شود؛ نامش هم نرگس است. براي اين گفتم كه بدانيد چه زماني بهتر است به تلويزيون تان استراحت بدهيد تا خنك شود.

شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
يك شهروند
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |