شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۵
تأسف بارترين حادثه تاريخ آموزش وپرورش در كمين دانش آموزان قوچاني
دلهره در كلاس درس
003399.jpg
۲۱۵ دانش آموز و ۱۵ آموزگار دبستان شهيد داودي شهر قوچان در تاسف بارترين حادثه تاريخ آموزش و پرورش ايران زير آوار ماندند و متاسفانه تعدادي از آنها در دم جان باختند.هر چند پس از وقوع اين حادثه نيروهاي امداد و نجات به سرعت در محل حادثه حاضر شدند و كار نجات حادثه ديدگان را آغاز كردند، اما خبرها حكايت از جان باختن تعداد زيادي از دانش آموزان اين مدرسه دارد. اين در حالي است كه وضعيت بسياري از مجروحان نيز بحراني است.
* * *
اما اصل ماجرا چيست؟ خوشبختانه خبري كه از نظرتان گذشت واقعيت ندارد و هنوز ۲۱۵ دانش آموز و ۱۵ آموزگار دبستان شهيد داودي قوچان در صحت و سلامت كامل به سر مي برند و البته مشغول ادامه تحصيل هستند، اما به عكس هايي كه در اين باره تهيه شده است، به دقت نگاه كنيد. آيا پيش بيني فروريختن سقف و ديوارهاي مدرسه با ديدن عكس هايي كه يكي از والدين مدرسه براي ما فرستاده است، در ذهن شما قوت نمي گيرد؟
تعدادي از مهندسان ساختمان در شهر قوچان، اين مدرسه را مخروبه و در شرف از بين رفتن اعلام كرده اند و خواستار تخليه هرچه سريع تر آن شده اند. ظاهرا دستور تعطيلي و انحلال مدرسه از طرف وزارت آموزش و پرورش نيز صادر شده است، اما مسئولان آموزش و پرورش قوچان، تا اين لحظه به اين دستور مهم توجه نكرده اند.مدرسه شهيد داودي، مدرسه اي فرسوده و قديمي است كه در حال حاضر مصداق اين ضرب المثل خانه از پاي بست ويران است، به شمار مي رود.
براساس گزارشهاي رسيده، هر روز قسمت هايي از مدرسه تخريب مي شود. ديوار شرقي ساختمان مدرسه ترك هاي زيادي داشته و در آستانه فروريختن است. سقف يكي از كلاسها نيز از وسط كاملا جدا شده است، به طوري كه آجرهاي سقف از هم جدا شده اند و هيچ امنيتي براي دانش آموزان اين كلاس وجود ندارد. وضعيت سقف اين كلاس به شكلي است كه با كوچك ترين جنب و جوشي در كلاسهاي طبقه دوم، احتمال ريزش سقف وجود دارد. حال وقوع زلزله ۲ و ۳ ريشتري به كنار.
در چنين شرايطي هر لحظه امكان وقوع يك حادثه تاسف بار در اين مدرسه وجود دارد؛ حادثه اي كه متاسفانه در صورت وقوع مي تواند يك فاجعه ملي قلمداد شود. پس تا دير نشده است همين امروز به فكر چاره كار باشيم.

مروري بر شيوه چندتأليفي در توليد كتاب هاي درسي
مسيري كه گريزي از آن نيست
003360.jpg
ناصر نادري
در نخستين روز بازگشايي مدارس پس از تعطيلات نوروزي، بار ديگر به نقل از مسئولان آموزش و پرورش اعلام شد كه سياست چندتأليفي در توليد كتاب هاي درسي، يكي از برنامه هاي اصلي اين وزارتخانه است و به زودي شاهد تأليف و چاپ كتاب هاي درسي متعدد براي هر يك از مواد درسي موجود در برنامه هاي آموزشي خواهيم بود. آنچه در پي مي آيد مطلبي است كه اين سياست را مورد بررسي و نقد قرار داده است.
***
نظام برنامه ريزي درسي در ايران، در يك دوره تاريخي چهل ساله (۱۳۴۶- ۱۳۰۶) از حيث «تصميم گيري» به صورت «نيمه متمركز» بوده است. در اين دوره، معلمان با آزادي نسبي و مشروط، در انتخاب محتواي آموزشي كلاس خود، از بين كتاب هايي با ويژگي هاي معين، نقش داشتند.
در سال ،۱۳۰۶ وزارت «معارف» ، برنامه ساعات هفتگي دروس مدارس را با عنوان «دستور تعليمات شش ساله ابتدايي مدارس» تهيه و تصويب كرد. يك سال بعد، وزير فرهنگ (اعتماد الدوله) به فكر تهيه كتاب هاي دبستاني افتاد و در سال ۱۳۰۸ براي نخستين بار كتاب هاي وزارت فرهنگ، وارد مدارس شد. با وجود اين، معلمان در استفاده يا عدم استفاده از اين كتاب ها اختيار داشتند.
در سال ،۱۳۱۶ «برنامه تحصيلات ابتدايي» تغيير كرد و در برنامه جديد، رئوس مطالب هر يك از مواد درسي مشخص شد. «شواري عالي فرهنگ» مقرر ساخت: در مدارس فقط از بين كتاب هايي استفاده شود كه رئوس مطالب تعيين شده، در آنها رعايت شده باشد.
نويسندگان و معلمان بسياري به تكاپوي تهيه كتاب هايي براساس فهرست رئوس مطالب افتادند. در اين دوره، كتاب هاي متعددي به چاپ رسيد؛ به نحوي كه گاه در يك ماده درسي، هفت عنوان كتاب وجود داشت.
گسترش فعاليت تدوين و نگارش كتاب هاي درسي، وزارت فرهنگ را وادار كرد تا براي نظارت و كنترل فرآيند كار تأليف نويسندگان، اداره اي را با وظيفه «تطبيق كتاب هاي نگارش يافته با فهرست رئوس مطالب شوراي عالي فرهنگ» به  وجود آورد.
از اين زمان به بعد، كتاب هاي منطبق با رئوس مطالب وزارت فرهنگ، به مهر تأييد وزارتخانه مهمور مي شد و معلمان نيز ملزم به استفاده از كتاب هاي تأييدشده بودند.
اين حالت تا سال ۱۳۳۴ به طور قانوني تداوم يافت. در اين سال، «اداره مطالعات و برنامه ها» در وزارت فرهنگ تشكيل شد. هدف اين اداره، «ايجاد فرصت براي مطالعه و تحقيق درباره هدف ها و تجديد نظر در برنامه ها و روش هاي تعليم و تربيت» بود. اين اداره از سال ۱۳۳۵به بعد، كار تأليف كتاب را به منظور ارائه «كتاب هاي نمونه جهت نويسندگان آزاد» به عهده داشت و توانست تا سال ۱۳۴۲ چندين عنوان كتاب را آماده چاپ سازد.
وزارت فرهنگ در سال ۱۳۴۱ بر اساس تصويب نامه هيأت وزيران، تأليف و نشر كتاب هاي درسي را برعهده گرفت و در اجراي ماده ۴ اين تصويب نامه، «سازمان كتاب هاي درسي ايران» را تأسيس كرد.
وظايف اين سازمان عبارت بودند از:
۱- تأليف و تهيه كتاب هاي درسي
۲- تدوين كتاب هاي تكميلي
۳- تصويب و تنقيح كتاب هاي درسي و تكميلي نويسندگان آزاد و پرداخت حق التأليف به آنها
دوره تصميم گيري غيرمتمركز يا «متعامل» (تعامل بين برنامه ريز و معلم به عنوان مجري) در توليد برنامه  درسي، عملاً تا سال ۱۳۴۵ ادامه يافت. در اين سال، در پي تغيير نظام آموزش و پرورش كشور، تأليف به صورت «انحصاري» و «متمركز» به سازمان كتاب هاي درسي ايران سپرده شد و از سال تحصيلي ۴۶- ۱۳۴۵ كتاب هاي هماهنگ و يكدست وارد نظام آموزشي شد.
اين شيوه توليد كتاب هاي درسي همچنان تا امروز تداوم يافته است. در اين دوره چهل ساله، نكات ارزنده و تجارب قابل تأملي براي مديران و كارشناسان فعلي نظام آموزش و پرورش وجود دارد. با توجه به شعار «چندتأليفي در توليد كتاب هاي درسي» ، نقد و بررسي موشكافانه اين دوره و شناخت آثار و پيامدهاي مثبت و منفي آن، اقدامي منطقي و ضروري به نظر مي رسد.
تجارب و درس هاي شيوه نيمه متمركز برنامه درسي
الف) آثار منفي
برخي اين دوره را «دوره آشفتگي برنامه درسي ايران» دانسته اند زيرا معتقدند:
* با اجراي هماهنگ و يكنواخت امتحانات در مدارس و تعدد منابع آموزشي درسي، تشويش ذهني و آشفتگي روحي در بين دانش آموزان پديد آمد.
* به دليل عدم ارتباط و پيوستگي بين منابع آموزشي دوره ها و پايه هاي تحصيلي، با توجه به تنوع نويسندگان كتاب هاي درسي، عملاً پيوستگي موضوعي در بين كتاب ها وجود نداشت و منجر به سرگرداني معلمان و دانش آموزان شده بود.
* به دليل تفاوت زبان و نثر نويسندگان كتاب هاي درسي، واژگان و اصطلاحات گوناگون در برنامه درسي رواج يافت.
* بيماري ريشه دار اجتماع ايران، پارتي بازي (ترجيح روابط بر ضوابط)، در تصويب يا عدم تصويب متون درسي تأليف شده، نقشي غيرقابل انكار داشت.
ب) آثار مثبت
در مقابل، عده اي نيز اين دوره را «دوره پويايي برنامه درسي ايران» مي دانند زيرا معتقدند:
* در مناطق مختلف كشور، نويسندگان و معلمان با آشنايي و تسلط بر فرهنگ ها و آيين هاي بومي و محلي- به عنوان بخشي از ميراث فرهنگ ملي- كتاب هاي متعددي پديد آوردند و موج فرهنگي تازه اي را در پيكره جامعه آموزشي ايران به وجود آوردند.
شرايط امروز جامعه ايران و طرح چندتأليفي
با توجه به توانمندي هاي آشكار و پنهان در سطح ملي و سياست تمركززدايي سيستم مديريت كشور و آموزش و پرورش، ايجاد شيوه نيمه متمركز در توليد كتاب هاي درسي (طرح چندتأليفي) ضرورتي اجتناب ناپذير است.
با تأمل در دوره چهل ساله شيوه نيمه متمركز در توليد برنامه درسي و شرايط فعلي آموزش و پرورش و جامعه ايران، توجه به برخي موارد مهم و حساس در حوزه  برنامه درسي، لازم و ضروري به نظر مي رسد:
۱- تقويت و تعميق بعد سياستگذاري و برنامه ريزي كلان در آموزش و پرورش و ايجاد توانايي مهندسي برنامه درسي- آموزشي با رويكرد توليد نيمه متمركز، شامل: ارائه ساختار محتوايي (عناوين و رئوس محتوا در هر ماده درسي و پايه تحصيلي) با توجه به مباني ديني و فلسفي برنامه درسي، جنبه هاي علمي- تخصصي هر رشته و ماده درسي، اصول روان شناختي، اصول جامعه شناختي، شرايط فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه، اصول نوين برنامه ريزي درسي، قابليت هاي فناوري آموزشي و... .
۲- تبيين معيارهاي مطلوبيت و استانداردهاي فرآيند توليد كتاب هاي درسي در مراحل:
* توليد فرهنگي (تدوين، تأليف، ويرايش زباني و علمي)
* توليد فني- هنري (تصويرسازي، انتخاب عكس و صفحه آرايي)
* توليد چاپي (قيمت گذاري، چاپ، صحافي)
* توزيع
۳- اصلاح ساختار تشكيلاتي و شيوه هاي مديريت و ارتقاي كيفي نيروي انساني و برنامه كارشناسي با توجه به تغيير رويكرد «مديريت توليد» و توسعه و تعميق شيوه هاي تخصصي و علمي نظارتي و هدايتي و انگيزش در آموزش و پرورش به منظور استفاده بهينه از ظرفيت هاي ملي ناشران و نويسندگان شايسته و توانمند در حوزه هاي برنامه درسي.
۴- اجراي تدريجي و محدود طرح، همراه با ايجاد سامانه  نظارتي روشمند و علمي جهت تأييد كتاب هاي مفيد و مطلوب درسي و مهمورساختن به مهر تأييد آموزش و پرورش.
۵- پيش بيني بخش «كنترل كيفيت اجراي طرح» در سيستم اجرايي طرح به منظور حاكميت رويه هاي حرفه اي و جلوگيري از آسيب هاي احتمالي دروني يا بيروني سيستم.
۶- تغيير و اصلاح نگرش بخش هاي مرتبط با اجراي اين طرح در سطح كشور (مركز و افراد ذي ربط، ذي نفع و ذي علاقه)، خصوصاً سيستم مديريت آموزش و پرورش در سطوح مختلف ستاد و صف و بخش هاي مرتبط با حوزه ارزشيابي برنامه درسي و نهاد خانواده.
۷- تغيير نگرش و آموزش معلمان؛ به منظور استفاده صحيح از «حق انتخاب كتاب درسي مطلوب» از بين كتاب هاي تأييد شده به تناسب شرايط اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي منطقه خود و ايجاد زمينه براي تعامل و مشاركت آنها در اجراي مطلوب طرح.
۸- مطالعه دقيق در حوزه چالش ها و مشكلات ناشران و نويسندگان حوزه هاي مرتبط با برنامه  درسي و ايجاد زمينه همفكري و همكاري با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و استفاده از ظرفيت هاي آن براي رفع نيازها و دغدغه هاي ذهني و شغلي آنها و پيش بيني واقع بينانه  سيستم توزيع در كشور با رويكرد جديد.
سخن آخر
ترديدي نيست اجراي طرح چندتأليفي و ايجاد رويه توليد نيمه متمركز كتاب هاي درسي، در گام هاي نخست منجر به پاره اي مشكلات اجرايي و دغدغه هاي ذهني و روحي بين معلمان و دانش آموزان و خانواده ها خواهد شد اما در عين حال، در ايجاد فضاي شوق انگيز علمي و پژوهشي در گستره ملي و پيدايش «نهضت علمي معلمان و نويسندگان كتاب هاي درسي» در سرتاسر كشور و فعاليت جدي تر ناشران معتبر آموزشي در چارچوب برنامه درسي آموزش و پرورش، تأثير شگرف خواهد داشت.
با ايجاد شبكه و سيستم نظارتي- هدايتي و انگيزش در پيكره مديريتي برنامه درسي و تأكيد بر استانداردها و مصالح مشترك ملي، زمينه رشد و پويايي قابليت هاي بومي و منطقه اي، پديدار خواهد آمد.
خوشبختانه جامعه آموزشي و فرهنگي امروز ايران نسبت به چند دهه قبل- كه شيوه نيمه متمركز اجرا شده بود- به لحاظ بضاعت علمي و فهيم حوزه هاي برنامه درسي و نيز پيشرفت هاي حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) ، زمينه و بستر مساعدتري براي اجراي جامع اين طرح دارد.
البته واقعيت اين است كه بايد زيرساخت هاي مديريتي، پژوهشي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي در سيستم آموزش و پرورش با توجه به رويكرد نوين، به لحاظ نظري (تئوريك) و اجرايي (منابع انساني و...) بر محور «تخصص سالاري» و «دانش محوري» تقويت و اصلاح شود و علاوه بر آن، از مطالعات تطبيقي و كاربردي در حوزه چندتأليفي در ساير كشورها غفلت نشود.
اجراي طرح چندتأليفي، هزينه زيادي براي سيستم آموزشي كشور خواهد داشت اما گريزي از آن نيست؛ راهي است كه بايد با توكل به خدا، دورانديشي و تأمل خردمندانه كارشناسان و البته مديريت جسورانه و آگاهانه، در آن پاي فشرد. اميد است اين نوشتار، آغازي براي ارائه نظرات عميق تر و جدي تر صاحبنظران (مخالفان و موافقان شيوه توليد نيمه متمركز كتاب هاي درسي) در باب فلسفه، مباني، راهبردها، شيوه هاي اجرايي و آسيب شناسي و... اين موضوع باشد.

با والدين
ده نكته مهم درباره مدرسه هاي فرزندان شما
ترجمه و اقتباس: فاطمه بزرگ سهرابي
منبع:پرنت ليدر شيب آسوشيتدس
003357.jpg
۱-دخالت پدران و مادران در امور تحصيلي فرزندشان اهميت بسياري دارد.
بررسي ها نشان داده است دانش آموزاني كه پدران و مادرانشان در امور تحصيلي آنان دخالت دارند، در مدرسه موفقيت بيشتري كسب مي كنند، نمره هاي آنان بيشتر است و رتبه هاي بالاتري دارند. چنين دانش آموزاني به طور مرتب در مدرسه حضور مي يابند و مهارت هاي اجتماعي بهتري دارند و احتمال فارغ التحصيل شدن و رفتن به دانشگاه در آنها بيش از سايرين است.
۲-پدران و مادران مي توانند از راه هاي گوناگوني در تحصيل فرزندان خود دخالت كنند.
براي مثال مي توانند در خانه آموزگار فرزند خود شوند و محيط يادگيري را براي تمامي اعضاي خانواده فراهم سازند. همچنين مي توانند براي ارتقاي سطح آموزش در مدرسه همكاري كرده و در فعاليت هاي آموزشي مدرسه شركت كنند. يا آنكه مانند وكيل مدافع براي فرزند خود و ساير دانش آموزان عمل و مسئولان آموزش و پرورش و مربيان مدرسه را براي تدارك برنامه هاي آموزشي بهتر، ترغيب كنند.
۳- كودكان در مدرسه هم به پدران و مادران خود نياز دارند.
كودكان آمريكايي آنطور كه بايد و شايد در مدرسه خوب درس نمي خوانند. كمتر از يك سوم دانش آموزان آمريكايي در خواندن، نوشتن، رياضيات علوم و ساير درس هاي مهم،  ورزيده اند. از آن بدتر اينكه نمره هاي دانش آموزان آفريقايي تبار آمريكايي و دانش آموزان متعلق به قشرهاي كم درآمد و اسپانيولي زبان، بسيار كمتر از بقيه دانش آموزان است. روشن است كه اين امر نه از نظر انساني شايسته است و نه از نظر اقتصادي. زيرا اقتصاد كشور با وجود چنين افرادي كه بهره اندكي از دانش كسب كرده اند، دوام نمي آورد.
۴- مدرسه هم به كمك اوليا نياز دارد.
نظرسنجي هاي عمومي نشان مي دهد پدران و مادران، كارمندان رده بالا و مديران و آموزگاران مدارس، جملگي بر اين باورند كه عدم دخالت والدين مهمترين چالشي است كه مدارس با آن روبه رو هستند. مديران و آموزگاران مدارس مشتاق آنند كه پدران و مادران در امور مدرسه دخالت بيشتري داشته باشند. بي گمان كمك والدين در امور روزمره مدرسه، بسيار سودمند است. حضور در نشست هاي خانه و مدرسه، شركت در كلاس هاي درس، خدمت در كميته هاي مدرسه و يا كمك به آموزش فرزندان در خانه از جمله كارهايي است كه پدران و مادران مي توانند براي كمك به مدرسه انجام دهند.
۵-آگاهي والدين از استانداردهاي يادگيري هر پايه تحصيلي، ضروري است.
پدران و مادران هم بايد مانند دانش آموزان بدانند در طول سال تحصيلي چه مطالبي در درس هاي رياضي، علوم اجتماعي و ساير درس ها به شاگردان آموخته مي شود و آموخته هاي آنان چگونه ارزيابي مي شود.
۶- پدران و مادران بايد از مقررات انضباطي و رفتاري مدرسه فرزندشان اطلاع داشته باشند.
بي گمان دانش آموزان براي آموختن نياز به احساس امنيت دارند. والدين نيز بايد از استانداردهاي ايمني و انضباطي مدرسه فرزندشان آگاه باشند. مثلاً بايد بدانند در مدرسه مسائل چگونه حل مي شود و آيا مدرسه محيطي مناسب براي رشد شخصيت دانش آموزان خود فراهم آورده است يا نه؟
۷- پدران و مادران بايد از امور مدرسه فرزند خود اطلاع كافي داشته باشند.
والدين حق دارند از تمامي برنامه ها و عملكرد مدرسه فرزندشان آگاهي حاصل كنند. دستاوردهاي تحصيلي و ميزان موفقيت شاگردان مدرسه در درس هاي مختلف، ميزان حضور دانش آموزان در مدرسه، درصد قبولي و شمار مردودان و اطلاعاتي از اين قبيل بايد در اختيار والدين قرار گيرد.
۸- والدين بايد در مورد وضعيت مدرسه پاسخ مناسبي از مسئولان مدرسه دريافت كنند.
پدران و مادران بايد در مورد ايمني فرزندشان در مدرسه، در مورد روش هاي آموزش و نحوه امتحان از مسئولان مدرسه سئوال كنند. براي مثال بايد بدانند اگر فرزندشان از ساير شاگردان عقب بماند، مدرسه براي كمك به او چه مي كند؟
۹-مسئولان مدرسه بايد با اولياي دانش آموزان رفتاري محترمانه داشته باشند.
پدران و مادران لزوماً كارشناس آموزش نيستند، اما مالكان اصلي مدرسه اند و معلمان و مديران براي خدمت به آنان استخدام شده اند. بنابراين والدين سزاوار آن هستند كه همچون شريكي برابر با مسئولان مدرسه در امور تحصيلي فرزندشان سهيم شوند.
۱۰- همكاري با ساير والدين در دستيابي شما به خواسته هايتان در مورد امور تحصيلي فرزندتان بسيار مؤثر است.
اگر فرزند شما در مدرسه اي تحصيل مي  كند كه مسئولان آن معمولاً روي خوشي به اوليا نشان نمي دهند، بايد بدانيد كه هميشه قدرت و نيروي زياد در جمع پديد مي آيد.
بنابراين اگر براي رسيدن به خواسته هاي خود اولياي ديگر را نيز با خود همراه كنيد، بي گمان به نتيجه مي رسيد.

قابل توجه خوانندگان عزيز
صفحه فرهنگ و آموزش، روزهاي شنبه و سه شنبه
به موضوعات مرتبط با آموزش و ياد دهي- يادگيري شامل آموزش و پرورش (از پيش دبستان تا پيش دانشگاهي) و دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي اختصاص دارد.
براي ارتباط با گروه علمي فرهنگي و مشاركت در تهيه مطالب صفحه فرهنگ و آموزش و بازتاب ديدگاه هاي خود، با شماره  تلفن ۲۲۰۴۹۵۰۹ تماس بگيريد.

نكته ها
شكوه ناپدري بودن
اولين بار كه او را ديدم، چهار سال بيشتر نداشت. موهاي طلايي بسيار زيبايي داشت و شال صورتي رنگي را روي شانه هايش انداخته بود. آن موقع ۲۹ سال بيشتر نداشتم و سخت سرما خورده بودم. او با پياله اي پر از سوپ نزد من آمد، پياله را به دستم داد و لبخند زد.
من و مادرش مدت ها بود كه تصميم داشتيم ازدواج كنيم، ولي تصور اين كه اين فرشته كوچك نتواند مرا به جاي پدر حقيقي خود بپذيرد و زندگي اش درهم بريزد، هر دوي ما را به ترديد مي انداخت. سرانجام، به رغم ترسي كه از برچسب «ناپدري» داشتم، با مادر او ازدواج كردم و سه نفري، زندگي مشتركمان را آغاز كرديم. هميشه شنيده بودم كه بچه ها از نامادري و ناپدري متنفر هستند و آنها را مانعي بر سر راه ارتباط طبيعي خود با پدر و مادر اصيلشان مي دانند.
من خيلي زود متوجه شدم كه به رغم ترسم از عنوان ناپدري، بايد زودتر وظايفي را كه بر عهده ام قرار دارد، انجام دهم. نمي خواستم بين او و پدرش مانعي باشم، ولي مهم، خواست من نبود. مهم اين بود كه او بپذيرد كه دلم مي خواهد در زندگي او تبديل به آدم مهمي بشوم.به مرور زمان، علاقه ام نسبت به او فزون تر مي شد. راستگويي، صميميت و صراحتش، بسيار بيشتر از سن و سالش بود. من مي دانستم كه در درون اين كودك، بزرگسالي با عاطفه و بخشنده زندگي مي كند. البته هنوز هم اين ترس در دل من وجود داشت كه اگر بخواهم نظم و انضباطي را بر او تحميل كنم، ناگهان اعتراض كند و بگويد، «تو كه پدر واقعي من نيستي» و اگر من پدر واقعي او نبودم، چه دليلي داشت كه به حرفم گوش بدهد؟ بايد حسابي مراقب رفتارم مي بودم. در تمام مدتي كه سعي مي كردم طوري رفتار كنم كه او مرا دوست داشته باشد، زير بار فشار عصبي وحشتناكي قرار داشتم. احساس مي كردم رفتارم تصنعي و بي معني است و او به من اعتماد ندارد.
در طول سال هاي بلوغ او، احساس مي كردم از نظر عاطفي از هم دور شده ايم. دائماً حس مي كردم كنترلم را از دست مي دهم، اما اين تصور، به برداشت غلط من از پدر بودن مربوط مي شد. او به دنبال كسب هويت بود، من هم حالي بهتر از او نداشتم. به تدريج احساس كردم ايجاد ارتباط با او دشوار و دشوارتر مي  شود. كم كم احساس فقدان و اندوه، دلم را به درد آورد، زيرا حس مي كردم آن احساس يگانگي سال هاي كودكي او را از دست داده ايم.
سرانجام او به كالج رفت و از ما جدا شد و فقط ايام تعطيل نزد ما مي آمد.
من مدت ها بود دست از فشار آوردن به خود برداشته بودم و سعي مي كردم مهربان و در عين حال بسيار جدي باشم. حس مي كردم وظيفه يك پدر همين است كه اجراي صحيح انضباط را از فرزندش بخواهد و در عين حال، صميميت و مهرباني را از دست ندهد.
سرانجام روز فارغ التحصيلي او فرا رسيد. از من و مادرش هم دعوت شده بود كه در اين مراسم شركت كنيم. بچه ها مراسم مختلفي از جمله تئاتر و سرود دسته جمعي را اجرا كردند و سپس نوبت به اهداي مدارك فارغ التحصيلي رسيد. هر يك از بچه ها كه تمايل داشتند، پشت ميكروفون قرار مي گرفتند و چند كلمه اي حرف مي زدند. اغلب آنها مي گفتند كه دلشان براي همشاگردي هايشان تنگ مي شود يا از پدر و مادر خود تشكر مي كردند. سرانجام نوبت به دخترخوانده من رسيد. ديدم كه چطور مسلط و آرام به طرف ميكروفون رفت. همه هراسم از اين بود كه مرا به كلي ناديده بگيرد. بالاخره صداي او را شنيدم كه گفت: «در تمام طول اين سال ها، كسي بوده كه امكان و محيط مناسب رو براي تحصيل و پيشرفت من فراهم كرده و از همه خواسته ها و آرزوهاي خودش به خاطر من گذشته. من موفقيت امروزم رو بيش از هر كسي، مديون او هستم. خيلي دوستتون دارم پدر» . نگاهي به اطراف انداختم و ديدم همه متوجه من هستند. دخترم مستقيماً به من نگاه مي كرد. ناگهان همه شروع به كف زدن كردند. مي دانستم چقدر براي يك دختر نوجوان دشوار است كه جلوي ديگران به پدرش بگويد كه دوستش دارد. اين كار، شجاعت زيادي مي خواست. اگر بالاتر از سعادت و خوشبختي، حالتي را تصور كنيد، من آن حالت را داشتم!
آن دختر كوچولوي نازنيني كه موقع بيماري براي من يك پياله سوپ آورد، امروز هم كه صاحب دو فرزند شده است، به همان اندازه نازنين و مهربان است و وقتي «پدر» صدايم مي زند، مي دانم كه از صميم دل، دوستم دارد.
نوشته: توني لونا - ترجمه: پروين قائمي

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |