سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۸
دو چشم بي سو
005265.jpg
حميد بهمني، تصويربردار تلويزيون كه در عراق تحت تشعشع راديواكتيو قرار گرفته بود، اكنون ديگر نابينا شده است
عكس:محمد رضا شاهرخي نژاد

ميثم قاسمي
چشم هايي كه 10 سال از پشت دوربين براي ما تصوير مي گرفتند، ديگر نمي بينند. حميد بهمني تصويربردار تلويزيوني پس از آنكه در عراق تحت تشعشع اورانيوم قرار گرفت، اكنون نابينا شده است. اين تمام چيزي است كه در گزارش حاضر خواهيد خواند.
***
شهريورماه سال گذشته براي اولين بار مقابل
حميد بهمني نشستم تا بگويد در جريان حمله آمريكا به عراق چه بر سرش آمده است. آن روزها بهمني هنوز مي ديد. گرچه كم، ولي مي ديد و هنوز تصوير مي گرفت. دوربين متحرك كنار زمين فوتبال آزادي و دوربين برنامه ماه مهربان در دستان او بود.
۸ ماه بعد كسي آمد و خبر داد كه بهمني ديگر نمي بيند. با او تماس گرفتم. همچنان سرزنده پاسخم را داد و درخواستم براي يك مصاحبه جديد را پذيرفت. صبح روز بعد با حدود نيم ساعت تاخير مقابل خانه اش بوديم؛ با عكاس روزنامه. وقتي وارد محوطه مجتمع مسكوني محل زندگي او شديم، رضا عكاس روزنامه- گفت: نمي توانم توي صورتش نگاه كنم .
***
بهمني از بازي پرسپوليس و سپاهان كه شهريورماه در آزادي برگزار شد به بعد، ديگر نديده است. به خوبي به ياد دارد كه آن روز باران شديدي آمده و ديدن برايش سخت تر از هميشه شده بود و فردا صبح... . آقا حميد از آن پس، تنها نور را تشخيص مي دهد. پزشك به او گفته است كه نبايد به چشم هايش فشار مي آورد و حالا ديگر كاري نمي توان برايش كرد؛ حتي نمي توان ريسك كرد، چون ممكن است وضعيت بدتر شود. حالا آن تصويربردار فعال ديروز كه از صبح تا شب مشغول كار و فعاليت بوده است، كنج خانه نشسته. مي گويد تحمل اين وضعيت خيلي برايش سخت است. زندگي او اكنون پر است از فكر و خيال و فشارهاي عصبي؛ عواملي كه او را سرانجام به سراغ دكتر روان شناس فرستاده اند و به گفته خودش باعث شده اند با قرص و آمپول بخوابد. بارها تكرار مي كند كه زندگي سخت شده.
بهمني مي گويد آخرين باري كه به سازمان صدا و سيما رفته ، بهمن ماه بوده است؛ براي پيگيري كارش و قول هايي كه داده بودند.
همچنان در انتظار
بهمني مي گويد در پاييز سال گذشته به او قول استخدام رسمي در سازمان صدا و سيما را داده اند و حتي نامه اش را معاون مالي سازمان امضا كرده است. در مراجعه بعدي كه بهمن ماه صورت گرفته، مجدداً معاون مالي سازمان دستور استخدام رسمي او را با قيد فوري داده است، ولي تاكنون هيچ ترتيب اثري داده نشده و معلوم هم نيست مشكل از كجاست.
آقا حميد مي گويد به ملاقات قائم مقام سازمان هم رفته است و او با روي باز، بهمني و همسرش را پذيرفته و از آنها خواسته است هر مشكلي پيش آمد به او مراجعه كنند، ولي از آن پس اين زوج نتوانسته اند قائم مقام سازمان را بيابند و در نهايت، هنوز هيچ اتفاقي نيفتاده. البته اين ميان سنگ اندازي ها و دروغگويي هايي هم بوده كه بهمني تنها به ذكر يك نمونه كوچك اكتفا مي كند تا نشان دهد گروهي بدون آنكه دليل خاصي وجود داشته باشد، نمي خواهند كار پيش رود.
حالا حميد بهمني مستأصل شده است و نمي داند چه كند. نامه استخدامي امضا شده و اقدام نمي شود و بهمني درآمد ديگري ندارد و اكنون هم نمي تواند كار كند. زندگي در يك خانه اجاره اي- آن هم در اين شهر پرهزينه- كار ساده اي نيست.
دوست دارد به ملاقات ضرغامي- رئيس سازمان صدا و سيما- برود كه تاكنون ميسر نشده است. مي گويد ما عضو خانواده صدا و سيما هستيم و مهندس ضرغامي مانند پدر اين خانواده بزرگ است.
با اين همه هراس دارد كه نكند مزاحم كسي شود. مي گويد انتظار ندارم مديران سازمان با اين مشغله فراوان وقتشان را به من اختصاص دهند. شايد براي همين است كه از بهمن ماه تاكنون به سازمان نرفته است.
همسر بهمني كه هميشه در كنار اوست، اكنون اندكي نااميد شده است؛ از همه. مي گويد كسي به گزارش روزنامه ها، حرف هاي ما و دستور مقامات توجهي نمي كند.
باز هم فوتبال
مي خواهم فضاي گفت وگو را عوض كنم، ولي انگار نمي شود. مي پرسم به استاديوم هم مي رود؟ مي گويد: نه؛ حتي فوتبال ها را از تلويزيون هم نگاه نمي كنم. همسر بهمني يك استقلالي پروپاقرص است، با اين حال بهمني حاضر نمي شود در كنار او بنشيند و به گزارش فوتبال گوش بدهد، چون اذيت مي شود. مي گويد: من كنار زمين خيلي زحمت كشيدم. با آن دوربين سنگين زياد دويدم و اين قدر راحت كنار گذاشته شدم .
كاري نمي شود كرد. حميد آقا دلش شكسته است. از هر چه بپرسي، باز هم برمي گردد به همان نقطه اول. خودش طرفدار تيم پرسپوليس است. بسياري از بازيكنان اين تيم را از نزديك مي شناسد، ولي با استقلالي ها نيز رابطه خوبي دارد؛ به خصوص با محمود فكري و امير قلعه نويي. البته در خانه اندكي هم بحث آبي و قرمز وجود دارد كه به قول بهمني آنجا رئيس، خانم است.
مي گويم شما با دوربين تان، بهتر از بقيه آدم ها مي ديديد، الان چه تصويري در ذهن تان است و جواب مي دهد: آن موقع كه مي ديدم، سعي مي كردم بد نبينم. همه چيز را زيبا مي ديدم. حتي در جنگ هم كه بودم احساس مي كردم زيبايي خاص خود را دارد. حالا هم فقط زيبايي ها را با دلم مي بينم .
چشم هايم را آنجا گذاشتم
يك سؤال كليشه اي پرسيدم و جوابي تازه شنيدم. گفتم اگر روزي سلامتي ات را بازيافتي، دوست داري اولين كس يا جا يا چيز كه مي بيني، چه باشد؟ . صدايش لرزيد. بغض كرد و بعد نتوانست جلوي اشك هايش را بگيرد. با همان صداي لرزان گفت: دوست دارم اولين چيزي كه مي بينم، مرقد آقا ابوالفضل العباس(ع) و آقا امام حسين(ع) باشد، چون چشم هايم را آنجا گذاشتم و دوست دارم برگردم و چشم هايم را دوباره به دست آورم .از خاطراتش در عراق هنگام جنگ و زيارت عتبات عاليات مي گويد و اينكه دوست دارد دوباره به آنجا برود. مي گويد بيش از همه به حضرت فاطمه(س) متوسل مي شود. اين موضوعي است كه دفعه قبل هم به آن اشاره كرده بود.
***
وقت كم است و ديرمان شده. فرصت ماندن نيست. از بهمني و همسرش خداحافظي مي كنيم و بيرون مي آييم. به بهمني فكر مي كنم كه گفته بود: من را كنار گذاشتند؛ پهلوان زنده را عشق است ولي پهلوان حميد هنوز زنده است.
005349.jpg
پيشينه
اين تصوير گزارشي است كه در تاريخ 10 شهريور سال گذشته در صفحه 22 (خبرسازان) روزنامه همشهري به چاپ رسيد .

نگاه
روزهاي بلند
سياوش بختياري - روزهاي گرم آغاز شده اند. شايد اندكي زودتر از سال هاي پيش. فصل تابستان هنوز آغاز نشده گرما آمده است و اين تنها يكي از مشكلات شش ماه دوم سال است. كمبود آب و انواع و اقسام بيماري هايي كه در روزهاي گرم سال به سراغ مردم مي آيند فقط بخشي از مشكلاتي است كه در انتظار ما است؛ ولي شايد مشكل بزرگتر درست از آغاز فصل تابستان بوجود مي آيد.
همه مدارس و دانشگاه ها در تابستان تعطيل مي شوند و به دنبال آن ميليون ها كودك، نوجوان و جوان بدون هيچ برنامه خاصي سه ماه تمام به حال خود رها مي شوند. 
روزهاي بلند تابستان كه خورشيد تا ساعت 8 يا 9 در آسمان است مي آيند و مي روند بدون آن كه دانش آموزان و دانشجويان بدانند چه بايد بكنند. كجا بايد بروند و به چه كاري مشغول باشند.
هر سال تقريباً از همين روزها يا شايد اندكي ديرتر همه به فكر بلاتكليف محصلاني كه اكنون تعطيل شده اند، مي افتند؛ ولي فرصت آنقدر كم است كه تا بخواهند طرحي بيابند و نظر كارشناسان را تامين كنند و بعد بودجه اش پيدا شود و سر آخر اجرا شود، تابستان تمام شده است و باز هم همه چيز فراموش مي شود تا سال بعد.
در اين ميان عده اي جوان و نوجوان و كودك هر سال بدون هدف خاصي در خيابان ها رها مي شوند و با انواع خاطرات برخورد مي كنند. عده اي اگر خوشبخت باشند و خانواده شان پول كافي داشته باشند، مي توانند به كلاس هاي آموزش زبان بروند و حداقل يك ترم هم كه شده اندكي زبان خارجي بياموزند.
استخرها پر مي شوند، پارك ها ديگر جاي سوزن انداختن هم ندارند، خيابان ها و كوچه ها مملو از جوانان بيكاري مي شوند كه هيچ گاه نمي توان آنها را به عنوان بيكار و مزاحم و.. تصور كرد.
تابستان مي آيد آمار تصادفات رانندگي در جاده و شهر افزايش مي يابد. همين طور آمار بسياري ديگر از معضلات و جرايم. شايد نتوان گفت همه اينها به خاطر بيكاري و بي برنامگي جوانان است ولي قطعاً اين موضوع هم تاثير زيادي بر افزايش آمارها دارد.امسال هم مانند هر سال هنوز تصميم مشخصي براي فصل تابستان اتخاذ نشده است. پس امسال هم اتفاق خاصي رخ نمي دهد. همه چيز به روال هر سال ادامه مي يابد و بايد منتظر بمانيم تا سال هاي آينده كه شايد كسي پيدا شود و برنامه مشخصي براي روزهاي بلند تابستان بنويسد.

يادداشت
زندگي از دست رفته ما
بنيامين صدر
در كوچه پس كوچه  ها و خيابان هاي بغداد يا بصره دوربين به دست به شكار لحظه اي فكر مي كند كه ناگهان سفير گلوله از راه مي رسد و هجوم بمب و خمپاره و انفجار يك بمب راديواكتيو بينايي او را كه همه زندگي اوست مي گيرد، همين و بس!
ديگر بايد به وطن بازگشت و او برمي گردد بي آنكه كسي در انتظار ديدنش باشد! به اين فكر مي كند كه تا چند روز پيش با دوربين خود به اين سو و آن سو مي دويد تا كمي، فقط يك كمي بيشتر از روزهاي پيش، واقعيت جنگ را براي مخاطبان دور از جنگ به تصوير بكشد. ولي از امروز به بعد بايد با غم نان بسازد، نه بيمه است كه به او بيمه بيكاري تعلق بگيرد و نه قراردادي دارد كه مرجعي از او حمايت كند.
واقعيت آن است كه داستان پشتيباني و حمايت از خبرنگاران و گزارشگران در ايران تنها به تحمل آنان در درون مرزها و از سوي مخاطبان قدرت برنمي گردد، بلكه آنان نظاره گر شرايطي هستند كه اصحاب رسانه را در تنگناهاي حقوقي قرار مي دهد و در مقايسه با ساير كشورها قابل تأمل است. ساختار حرفه اي در كشورهاي توسعه يافته، آنچنان محكم و جا افتاده است كه فعالان رسانه ها را به طور كامل تحت حمايت مالي خود قرار مي دهد تا در هنگام بروز سوانح يا حوادث زيانبار احتمالي كمي از رنج هايشان بكاهد. اين در حالي است كه نظام جامع تأمين اجتماعي با كمك شركت هاي قدرتمند بيمه گر، به عنوان يك پشتوانه محكم اجتماعي از روزنامه نگاران و گزارشگران حمايت كامل مي كند.
اما در ايران وضع به گونه ديگري است و هنوز هم روزنامه نگاران و خبرنگاران ما از حق داشتن بسياري از حقوق صنفي خود به نوعي محرومند. هنوز هم ناامني شغلي، نبود تعريفي متعارف به لحاظ حقوقي از جايگاه حرفه آنان، مشكلات اقتصادي، وضعيت بيمه، مسكن و حقوق از كارافتادگي يا بازنشستگي پيش از موعد براي آنان دردسرساز مي شود. در اين ميان بسياري، تنها راه حل اين مشكلات را تنها در گروي مشاركت نهادهاي واسطي مي دانند كه بدون وابستگي هاي احتمالي به ساختار قدرت، توانايي لازم را براي تأثيرگذاري و تأمين حقوق اصحاب رسانه در سطوح مختلف داراست.
فقدان سياست هاي حمايتي از خبرنگاران يا گزارشگراني كه در حين انجام وظيفه حرفه اي خود و در كوران كار متحمل آسيب مي شوند و گاه حتي خطر ناتواني كامل براي ادامه حيات حرفه اي خود را نيز لمس مي كنند، سبب شده كه اصحاب رسانه چشم انداز روشني را از سرانجام فعاليت  حرفه اي خود، در پيش رو نبينند.
حميد بهمني، تصويربردار، كه امروز بينايي خود را بر اثر انفجار بمب در بصره عراق و در جريان فعاليت حرفه اي خود از دست داده شاهدي است بر اين ادعا.

جدول كاكورو
جدول شماره۱۴
005271.jpg
كاكورو مانند سودوكو، يك بازي جهاني است. اين بازي در سال 2005 مطرح شد و مدت كوتاهي طول كشيد تا توجه عامه مردم را به خود جلب كند. اين جدول، قبل از اينكه در روزنامه هاي ديگر مطرح شود، اولين بار در روزنامه گاردين به چاپ رسيد. ساختار كاكورو خيلي شبيه جدول كلمات است و مي توان آن را در هر سايزي طرح كرد و تنها تفاوت آن، اين است كه اعداد مورد نظر مرجع ندارند و با جمع اعداد احتمالي در هر ستون و سطر مي توان اعداد مورد نظر را پيدا كرد. اين جدول در بسياري از نقاط دنيا شناخته شده است و علاقه مندان آن معتقدند به زودي زود- مانند سودوكو- در همه جاي دنيا فراگير خواهد شد.
روش حل جدول كاكورو
راه حل هاي زيادي براي حل اين جدول موجود است و همچنين تكنيك هايي كه به شما كمك مي كنند تا بتوانيد به راه حل دست پيدا كنيد. در اينجا مي خواهيم يك نمونه از حل جدول كاكورو را به شما نشان داده و نكته هايي را به شما گوشزد كنيم.
نكته اول: تركيب حداقلي اعداد- اين جدول اعدادي را در انتها و ابتداي هر سطر و ستون مشخص كرده است كه بايد با جمع اعداد احتمالي از 1 تا۹ بدون تكرار به عدد مورد نظر رسيد. بهترين روش براي حل جدول، جست وجوي خانه هايي است كه حداقل از جمع دو عدد حاصل مي شوند. معمولاً اين اعداد از دو خانه در جدول تشكيل شده است. به اعداد۳و 4 در جدول زير دقت كنيد. به طور مثال براي عدد 3، دو احتمال وجود دارد(2و۱)،(1و۲) (در ضمن مانند جدول سودوكو، از عدد صفر نمي توانيم استفاده كنيم).و براي عدد 4 سه احتمال(1و۳) و(3و۱)و(2و۲) وجود دارد كه احتمال(2و۲) پذيرفته نيست چون در حل جدول از عدد تكراري نمي توانيم استفاده كنيم.
به جدول زير دقت كنيد: احتمالات عدد۳ و احتمالات عدد۴ به شما كمك مي كند تا جدول را حل كنيد و احتمالات جدول، شما را محدودتر مي كند. براي عدد 7 در جدول پايين به طور نرمال مي توان احتمالات:
(5و۲)،(6و۱)يا(2و۵)،(1و۶) در نظر گرفت. از طرفي مي دانيم كه جمع عدد 3 (2و۱) يا (1و۲) است؛ پس قراردادن جمع اعداد(3و۴) و(4و۳) منتفي است.
نكته دوم: اعداد مشترك- متوجه شديم براي جمع اعداد۳ و۴ احتمالات(1و۲) و(2و۱) براي عدد۳ و احتمالات(1و۳) و(3و۱) براي عدد۴وجود دارد.عددي كه بين اين احتمالات مشترك است، عدد يك است.نكته: اعداد بالاي مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون افقي و اعداد پايين مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون عمودي است.
حل جدول شماره۱۳

005262.jpg


گزارش
آرمانشهر
شهر تماشا
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |