سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۶۸
آخرين بازمانده ماموت ها
005334.jpg
كارلوس سالدانا كارگردان انيميشن عصر يخ؛ ذوب شدن يك فيلم بلند ديگر به نام روبات ها كارگرداني كرده كه سال گذشته در سينماهاي آمريكا به نمايش درآمد منتقدان مي گويند حضور او در كيفيت قسمت تازه عصر يخ تاثير زيادي داشته است
ترجمه: رضا مسلمي
بدون شك درصد زيادي از موفقيت قسمت دوم عصر يخ به كارگرداني كارلوس سالدانا برمي گردد.
سالدانا پيش از اين فيلم، يك فيلم بلند ديگر هم به نام روبات ها كارگرداني كرده كه سال گذشته در سينماهاي آمريكا به نمايش درآمد و تنها به خاطر درخشش والاس و گروميت و عروس جنازه بود كه نتوانست در ميان نامزدهاي اسكار قرار گيرد.
علاوه بر اين در قسمت اول عصر يخ هم دستيار كارگردان بود و پيش از آن در چند فيلم ديگر (مانند باشگاه مشت زني ) مسئوليت طراحي جلوه هاي ويژه را برعهده داشته است.
او اين روزها همراه با همسر و فرزندانش در نيويورك زندگي مي كند و در اين مصاحبه از تجربه ساخته شدن قسمت دوم عصر يخ مي گويد.
***
ساختن اين فيلم آسان بود؟ چون قسمت قبل، فيلم خيلي موفقي بود و در واقع بايد قبل از هرچيز با آن رقابت مي كردي.
- بعضي قسمت هايش آسان بود چون من شخصيت هاي داستان را دوست دارم و آنها را مي شناختم به خاطر همين در اين قسمت مشكل زيادي نداشتيم. در واقع اين شخصيت ها را قبلا ساخته بوديم. اما بزرگ ترين مشكل و نگراني من اين بود كه قسمت پيشين، فيلم خيلي موفقي بود و ما در اين قسمت بايد آن موفقيت را تكرار مي كرديم و حتي فيلم بهتري مي ساختيم. مي خواستيم فيلمي بسازيم كه تماشاگران به همان ميزاني كه فيلم اول را دوست داشتند، اين را هم دوست داشته باشند.
مي تواني مقداري درباره داستان اين قسمت صحبت كني؟ اصلا به نظر خودت اين فيلم درباره چيست؟
- در قسمت اول تمركز ما روي تناقض هاي بين كاراكترها بود. سه شخصيت اصلي داستان پيشينه متفاوتي داشتند، علاقه اي به هم نداشتند، همديگر را نمي شناختند و ناگهان كنار هم قرار گرفته بودند. بيشترين توجه ما در آن فيلم روي اين مسأله بود. اما در اين فيلم ما كاراكترهايي را داشتيم كه به يكديگر علاقه داشتند و ما مي خواستيم بيشتر درباره سفر شخصي هر يك از آنها فيلم بسازيم. داستان در اين قسمت بيشتر درباره اين است كه شخصيت ها چه طور خودشان را پيدا مي كنند و با ترس هايشان روبه رو مي شوند. فيلم درباره دوستي و كمك كردن به يكديگر است.
آنها چه طور اين كار را مي كنند؟
- سيد موجود بامزه اي ا ست اما حضور تأثيرگذاري در داستان دارد. او كسي ا ست كه به ديه گو كمك مي كند تا ترسش از شناكردن را كنار بگذارد. به منفرد هم مي گويد كه بايد با گذشته اش روبه رو شود. يا به عنوان مثال وقتي كه منفرد و الي يكديگر را ملاقات مي كنند و چندان مطمئن نيستند كه به درد هم مي خورند يا نه، ديه گو به منفرد مي گويد: منتظر چي هستي؟ تو دختر مناسب ات را پيدا كردي! و در واقع ديه گو است كه آن دو تا را به هم مي رساند. ديه گو در قسمت قبل بدمن و نقش منفي فيلم بود، اما در اين فيلم او موجود خوبي ا ست. او هيچ وقت به سيد توجه نمي كرد، اما حالا به حرف هايش گوش مي كند. در اين قسمت آنها به هم كمك مي كنند تا از پس مشكلات بربيايند.
در اين داستان، حيوانات نگرانند كه دره شان در آب غرق شود. چه احساسي داشتي وقتي داستان فيلمت به واقعيت بدل شد و در اثر توفان كاترينا جنوب آمريكا غرق آب شد؟
- اتفاقا مشابه اين حادثه در قسمت اول هم براي ما رخ داد كه خيلي عجيب بود. ما مشغول ساختن عصر يخ بوديم كه حادثه يازده سپتامبر اتفاق افتاد. من داشتم به محل كارم در نيويورك مي رفتم كه ناگهان ديدم ساختمان ها در پشت سرم فرو مي ريزند. لحظات دردناك و تلخي بود. صحنه هاي آغازين آن قسمت هم اين طور بود كه صخره هاي يخ روي سر اسكرت فرو مي افتادند. البته در اين قسمت مي شود ماجراي آب شدن يخ ها را به گرم شدن تدريجي زمين و ذوب شدن يخ هاي قطب هم نسبت داد، اما اين فقط يك كارتون است و براي سرگرمي ساخته شده.
مي شود مقداري درباره  ايده هاي فيلم صحبت كني؟
- ما دنبال موضوع ها و ايده هاي واقعي بوديم كه مي توانستند تماشاگرها را تحت تأثير قرار بدهند. در واقع موضوع اصلي درباره حيوان هايي بود كه داشتند منقرض مي شدند. در قسمت اول منفرد خانواده اش را به خاطر اينكه انسا ن ها آنها را كشته بودند، از دست داده بود و در اين قسمت او با يك جور احساس مسئوليت روبه رو مي شد؛ احساس اينكه آخرين نماينده از همنوعان خودش است. بنابراين ما سعي كرديم روي اين احساس و ترس ناشي از آن متمركز بشويم. حيوانات ديگر هم در داستان در معرض خطر انقراض قرار دارند. در واقع داستان به نوع برخورد آنها با اين اتفاق و كاري كه بايد براي مقابله با آن انجام دهند، مي پردازد.
آيا سعي كردي كه بعضي از شخصيت ها نمادي از يك نژاد يا قوم باشند؟
- اين مسأله اصلاً براي من مهم نبود چون كمپاني ما ـ بلو اسكاي ـ مثل سازمان ملل است و در آن مي توانيد از هر مليتي نماينده اي پيدا كنيد. من فكر مي كنم ملت ها و كشورها خودشان را نشان مي دهند و اصلا نيازي نيست كه ما بين آنها فرق بگذاريم. همه در ساخته شدن اين فيلم سهم داشتند و تقريباً همه محصولات ما جهاني  است بدون اينكه سعي كرده باشيم چنين اتفاقي بيفتد. من خودم برزيلي الاصل هستم اما هيچ موقع به آن فكر نمي كنم. من تحت تأثير چند فرهنگ مختلف بزرگ شده ام و احساس مي كنم كه آمريكا مجموعه اي ا ست از فرهنگ هاي مختلف، چون كشوري ا ست كه توسط مهاجران كشورهاي ديگر ساخته شده.
مي تواني مقداري درباره رابطه بين منفرد و الي توضيح بدهي؟ به نظرم رابطه بامزه و درعين حال عاشقانه اي  است كه بخش مهمي از داستان به آن مربوط مي شود.
005340.jpg
- من مي خواستم رابطه آنها در فيلم ديده شود و در انتها تماشاگرها آرزو كنند كه آنها به هم برسند...
چرا اين قدر اصرار داشتي كه به جاي نقش الي، كوئين لطيفه صحبت كند؟
- وقتي كه فهميدم در داستان يك ماموت خواهم داشت كه خودش نمي داند ماموت است، هيچ اسم ديگر به جز كوئين لطيفه در ذهنم نيامد. من مطمئن بودم كه او شخصيت درخشاني را خلق خواهد كرد و اميدوار بودم كه اين كار را بپذيرد. صداي او خيلي سريع تأثير مي گذارد و وقتي او پيشنهادم را پذيرفت، واقعاً خوشحال شدم. من هميشه به اين فكر مي كنم كه شخصيت ها چه كمكي مي توانند به فيلم بكنند. كوئين لطيفه نه تنها صداي زيبايي دارد بلكه به ديگر بخش هاي فيلم هم اهميت مي دهد. او خيلي گرم و دوست داشتني ا ست و با تمام شيريني اش، شخصيت محكمي دارد. من فكر مي كردم كه او براي نقش الي انتخاب مناسبي ا ست و در واقع هم همين طور شد. مي داني، منفرد راه و روش خودش را دارد. او كسي  است كه براي حل مسائل، روش خاص خودش را دارد و دوست ندارد كسي مزاحمش شود.
او هميشه سيد را تحت فشار مي گذارد و به همين خاطر شخصيتي در داستان نياز داشتيم كه بتواند با او برابري كند. علاوه بر اين، الي يك حس مادرانه و زنانه هم به فيلم اضافه كرد كه در قسمت اول نبود. من مي خواستم او مستقيم به چشم ديگر شخصيت ها زل بزند و بگويد: تو اشتباه مي كني!
چرا فكر مي كني ري رومانو براي نقش منفرد انتخاب خوبي  است؟
- ري، صدا و شخصيت فوق العاده اي دارد. وقتي به او نگاه مي كنم سريال هايي را كه در تلويزيون بازي كرده را نمي بينم، منفرد را مي بينم. وقتي با شما صحبت مي كند خيلي خونگرم و دلنشين است. ما مي خواستيم كه شخصيت منفرد مقداري دافعه داشته باشد، اما در باطن موجود دل رحمي باشد. ري با صدايش، گرماي زيادي به داستان داد.
خب، حالا درباره يكي از لذت بخش ترين و جذاب ترين قسمت هاي فيلم صحبت كن، درباره اسكرت ...
- اسكرت تحت تاثير اين ايده در قسمت قبل به وجود آمد كه ما مي خواستيم براي افتتاحيه فيلم يك موجود كوچك وقتي كوه هاي يخ سقوط مي كردند، ميان يخ ها باشد. صداي آن را هم كريس وج (كارگردان قسمت اول) خلق كرد. ما هميشه اسكرت را دوست داشتيم و وقتي قرار بود حركات او را طراحي كنيم، حسابي لذت مي برديم. شايد يك روز هم تصميم گرفتيم كه فيلمي درباره نوع حركت كردن سنجاب ها در يك پارك بسازيم! به خاطر همين خيلي لذت بخش بود وقتي او را در فيلم به  حركت در مي آورديم. تماشاگرها هم او را در قسمت اول دوست داشتند و ما تصميم گرفتيم اين بار زمان بيشتري به او بدهيم و قسمتي از داستان را بر دوش اسكرت بگذاريم. اما مشكل اينجا بود كه چطور اين را در فيلم نشان دهيم و اسكرت هم چندان از بلوط مورد علاقه اش دور نيفتد. او در اين قسمت هم همه تلاشش را براي رسيدن به آن ميوه بلوط مي كند، اما مشكل اينجاست كه اين بار تمام دنيا برضد او متحد شده اند. چيز بيشتري نمي توانم بگويم!
به لحاظ بصري و جلوه هاي ويژه چه تغييري در كارتان داديد؟ اين بار نماهاي فيلم خيلي زيباتر از آب درآمده اند.
- چون اسم فيلم هم ذوب شدن است، من مي خواستم حال و هواي آن بيشتر مانند فصل بهار باشد. مانند هنگامي كه بهار به پايان مي رسد و تابستان شروع مي شود. اما نمي خواستم نماها و منظره ها خيلي پيچيده شود. به رنگ سبز زيادي در فيلم نياز داشتم و مي خواستم تركيب  رنگ هاي مختلفي را امتحان كنم. البته چون داستان، اين بار عاطفي تر از قسمت قبل است فضاي آن هم بايد گرم تر مي شد تا گرماي ميان شخصيت هاي فيلم را منتقل كند.
صحنه محبوب خودت در فيلم كدام است؟
- نمي توانم درباره صحنه مورد علاقه ام صحبت كنم چون خيلي شخصي  است!
ساختن فيلمي مثل اين، چه قدر دردسر دارد؟
- خيلي كار مي برد. بايد خيلي منظم باشي و هرچيزي را سر موقع انجام بدهي و تمام روزت را با برنامه جلو بروي. من به عنوان كارگردان بايد بر همه چيز نظارت كنم، شخصيت ها و حركات شان را زير نظر داشته باشم و با انيماتورها و ديگر عوامل درباره فيلم صحبت كنم.
در يك روز بايد تمام اين كارها را انجام بدهم و به تمام بخش ها سر بزنم. البته اين شيوه كار كردن را دوست دارم چون من را در مركز توجه ديگران قرار مي دهد.

زنده و سرگرم كننده
005337.jpg
لوك سيدر - در حين تماشاي قسمت دوم عصر يخ ، بچه ها احتمالاً بيش از هر چيز نگران اين مي شوند كه آيا قهرمان هاي كارتوني شان، سالم به پايان داستان مي رسند يا نه. اما ذهن بزرگ ترها بيشتر به اين سمت خواهد رفت كه داستان فيلم چه قدر به ماجراي گرم شدن كره زمين مربوط است و كمپاني قرن بيستم هم بدون شك بيشتر به اين فكر مي كند كه با فروش بالاي فيلم چه كند. در اين قسمت ري رومانو دوباره صداپيشگي نقش اول را برعهده دارد و جان لگيزامو و دنيس لري نيز مانند نسخه اول او را همراهي مي كنند.
داستان از جايي شروع مي شود كه سيد بچه ها را براي تفريح به پيك نيك برده است. رفقاي قديمي او ـ منفرد (ماموت) و ديه گو (ببر) او را متوجه مي كنند كه براي اين كار چندان مناسب نيست. از آن طرف لاك پشتي به نام توني فرزه به حيوانات هشدار مي دهد كه يخ ها در حال آب شدن  هستند و به زودي همه آنها غرق خواهند شد. اقيانوسي از آب همه جا را فرا خواهد گرفت و آنها بهتر است هرچه سريع تر به فكر راه چاره اي باشند. درخشان ترين قسمت جلوه هاي كامپيوتري فيلم در همين فصل است كه تغيير اوضاع آب و هوايي اطراف قهرمان هاي داستان را به تصوير مي كشد.
جذاب ترين نكته نسخه اول در كاراكترهاي دوست داشتني آن بود كه رفتارهاي شان با طنز جذابي مخلوط شده بود. اما آنچه كه عصر يخ: ذوب شدن را از آن قسمت و نمونه هاي مشابهش متمايز مي كند در اين است كه هر يك از شخصيت ها داستان خودش را در طول فيلم پي مي گيرد و به نتيجه مي رسد؛ منفرد خيال مي كند كه آخرين بازمانده از نسل ماموت هاست تا اين كه الي را ملاقات مي كند، ماموتي كه فكر مي كند راكون است و با دو برادرش، كرش و ادي زندگي مي كند. سيد هم در اين داستان به احترامي كه دنبالش مي گردد مي رسد و در يك سفر شبانه طرفداراني پيدا مي كند و ديه گو نيز در نهايت با ترس قديمي اش روبه رو مي شود.
در بيشتر اظهارنظرها درباره اين فيلم، آن را بهتر از نسخه اول دانسته اند. اين بار هيچ شخصيت انساني در فيلم حضور ندارد و داستان كاملاً در ميان حيوان ها مي گذرد. و البته ديه گو شخصيتي فراتر از يك گربه خانگي دارد و بيشتر به ببرها شبيه شده است و به رغم اينكه فيلم يازده دقيقه از قسمت قبلي اش بيشتر دارد، اما كارلوس سالدانا (كه در فيلم اول دستيار كارگردان بود) توانسته تصوير زنده و سرگرم كننده اي از روابط ميان كاراكترها ترسيم كند كه در طول فيلم افت نمي كند.
يكي از درخشان ترين فصل هاي فيلم زماني  است كه الي كودكي اش را به  خاطر مي آورد و مي فهمد كه يك ماموت است. در كنار اين لحظاتي هم كه به حضور اسكرت ـ سنجاب بدون كلام فيلم ـ مربوط مي شود از جذاب ترين فصل هاي فيلم است. صحنه هاي مربوط به او، مانند سكانس هاي اپيزوديك يك سريال قديمي  است كه در لابه لاي فيلم پخش شده و بچه ها عاشقش هستند.
منبع: هاليوود ريپورتر

نگاه
عصر يخ: ذوب شدن
ماموتي كه راكون بود
حميدرضا پورنصيري
كارگردان: كارلوس سالدانا- نويسنده: ژان ويتي- صداپيشگان: ري رومانو، جان لگيزامو، دنيس لري و كوئين لطيفه.
دماي كره زمين بالا رفته و يخ ها در حال آب شدن هستند. حيوانات از اين اتفاق خوشحال اند اما مشكل اينجاست كه با آب شدن كوه يخ پشت دره محل زندگي آنها، تمام آن منطقه را آب فرا خواهد گرفت. سيد، منفرد و ديه گو تصميم مي گيرند براي نجات خودشان و ديگران به آن سوي دره بروند و از قايقي كه آنجاست براي زنده ماندن بر روي آب ها استفاده كنند...
مي دانيد؛ هرقدر هم كه عاشق سينه چاك اسكرت باشيم و شيفته سيد كه نوك زباني حرف مي زند و از سر و كول منفرد بالا مي رود و هرقدر هم از خباثت هاي ديه گو لذت ببريم، اما باز هم اگر بخواهيم عصر يخ را با فيلم هايي مثل در جستجوي نيمو و يا حتي شرك (كه به لحاظ تكنيكي جلوي نيمو حرفي براي گفتن ندارد) قياس كنيم، بايد قبول كنيم كه فيلم محبوب مان به لحاظ تكنيكي هيچ ادعايي نمي تواند داشته باشد. چه در طراحي كاراكترها و چه در حركت دادن آنها. به خاطر همين هم هست كه وقتي سازندگان فيلم به سراغ ساختن دومين فيلم بلندشان مي روند، فيلمي مانند روبات ها را مي سازند تا هم كاراكترهايش، ضعف طراحي  شخصيت شان را پنهان كند و هم حركت دادن آنها چندان دشوار نباشد. در قسمت دوم عصر يخ هم اين مشكل همچنان پابرجاست و مي شود رد پاي اين ضعف كمپاني بلو اسكاي را در آن هم ديد. اما آنچه اين سه فيلم را ـ مخصوصاً قسمت اول عصر يخ را ـ سر پا نگهداشته و باعث شده تا اين قدر طرفدار پيدا كنند، نه طراحي شخصيت ها كه شخصيت پردازي آنهاست و خصوصياتي كه نويسندگان و طراحان داستان در وجود قهرمان هايشان گذاشته اند تا بتوانند در كنار هم داستان فيلم را پيش ببرند. مهم ترين حسن عصر يخ هم در همين نكته است؛ در استفاده از تضادها و خصوصيات شخصيت ها براي پيشبرد داستان.
اما قسمت دوم مانند قسمت اول جذاب و بديع از كار درنيامده. قسمت عمده اين ضعف به داستان آن برمي گردد كه كشش چنداني ندارد و براي 90 دقيقه نوشته نشده است. يعني وقتي فيلم از نيمه گذشت بدون شك از خودتان خواهيد پرسيد كه اينها براي چي راه افتاده اند و دارند مي روند آن سر دره تا يك قايق را پيدا كنند، دليلش هم اين ا ست كه فيلمنامه نمي تواند گره داستانش را براي تماشاگر جا بيندازد. علاوه بر اين، روايت فيلم پراكنده است و كارگردان در حين روايت ماجرا زياد از اين شاخه به آن شاخه مي پرد و اين كار را تنها براي اين مي كند كه چند شوخي به فيلم اضافه كند، بدون اينكه به پيشبرد داستانش كمكي كرده باشد. به عنوان مثال درصد زيادي از قسمت هاي مربوط به اسكرت را مي شود از توي فيلم درآورد، بدون اينكه لطمه اي به داستان اصلي بزند (هرچند كه به نظرم جذاب ترين كاراكتر فيلم است).
اما فيلم چند حسن بزرگ دارد كه باعث شده دو هفته صدرنشين سينماهاي آمريكاي شمالي باشد؛ يكي از آنها شخصيت هاي حاشيه اي جذابش است. نمونه شاخصش همين اسكرت، كه شايد ديگر نتوان او را حاشيه اي دانست و بايد جزو شخصيت هاي اصلي و محوري قرارش داد. اما معلوم است كه ديگر شخصيت ها هم ـ حتي آنها كه فقط يك بار از گوشه تصوير رد مي شوند ـ براي سازندگان فيلم مهم بوده اند و سعي كرده اند تا جايي كه مي شود آنها را هم بانمك از آب درآورند. يكي ديگر از محاسن فيلم هم در همين مزه پراني  هايش است كه هوشمندانه و جذاب طراحي شده اند. علاوه بر اين فيلم سه شخصيت تازه (الي و دو برادرش) هم دارد كه بخش عمده اي از جذابيت ميانه هاي فيلم به آنها و روابط شان برمي گردد. تنها برگ برنده فيلم هم نسبت به قسمت قبل در همين كاراكترهاي تازه وارد است. با اين همه بعيد مي دانم كه فيلم براي اسكار سال بعد شانسي داشته باشد، مخصوصا كه پيكسار و دريم وركز فيلم هاي تازه شان را در همين چند ماه اكران خواهند كرد و احتمالا جنگ اصلي مانند هميشه بين آنها خواهد بود. اما با اين استقبالي كه از فيلم شده هيچ بعيد نيست قسمت سومش هم چند سال ديگر روي پرده سينماها برود فقط شايد ديگر عنوانش عصر يخ نباشد چون در پايان قسمت دوم، ديگر يخي باقي نمانده تا در قسمت بعدي به كار آيد.

پرسوناژ
منفرد
يك ماموت جدي و تنها كه فكر مي كند آخرين بازمانده از هم نسلانش است. قسمت پيش سعي مي كرد با كمك سيد و ديه گو يك بچه آدميزاد را به خانواده اش برساند. در اين قسمت هم به دنبال اين است كه نشاني از يك ماموت ديگر پيدا كند و اميدوار شود كه هنوز منقرض نشده اند. در فيلم ري رومانو ـ بازيگر سريال هاي پيش پا افتاده تلويزيوني ـ به جاي او صحبت مي كند و قسمت عمده اي از جذابيتش هم به همين صدايش برمي گردد.

سيد
جزو اجداد راسوهاي امروزي ا ست اما چندان طرفداري نه در ميان همنوعان خودش و نه در ميان ديگر جانوران ندارد. در قسمت قبل، خانواده ش بدون اطلاع او، تركش كرده اند تا ديگر او را نبينند. مهم ترين مشخصه اش، جدا از حرف هاي بيهوده اي كه مي زند در نوك زباني حرف زدنش است. اين را هم مديون جان لگيزاموست كه در هر دو قسمت به جاي او صحبت كرده و به او جان داده است.

ديه گو
در قسمت پيش جزو ببرهايي بود كه سعي مي كردند به هر نحوي شده بچه آدميزاد را از دست منفرد و سيد درآورند و آن را بخورند. اما وقتي فيلم از نيمه مي گذشت، ديه گو هم وارد تيم منفرد و سيد مي شد و سعي مي كرد هر طور كه شده آن بچه را سالم نگه دارد. در اين قسمت تنها اتفاق مهمي كه برايش مي افتد، شنا كردن است. اگر فيلم اول را ديده باشيد مي دانيد كه بزرگ ترين ترس زندگي ديه گو شنا كردن بود. دنيس لري صداپيشگي او را برعهده دارد.

اسكرت
جذاب ترين كاراكتر دو فيلم كه حضورش ربط زيادي به داستان اصلي ندارد. تنها كاري كه از او برمي آيد دنبال كردن يك ميوه بلوط است اما همين كار هم باعث به وجود آمدن بزرگ ترين اتفاق هاي داستان مي شود. در قسمت قبل كه كريس وج كارگرداني را برعهده داشت، خودش هم افكت هاي صداي اسكرت را خلق كرده بود، اما در اين قسمت كه وج كارگردان نيست و اسكرت هم مانند آن فيلم ديالوگي ندارد، از همان صداهاي قسمت قبل براي او استفاده شده است.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |