پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۸۵
گفت وگو با منوچهر فضلي خاني مديركل دفتر راهنمايي وزارت آموزش و پرورش
صحت دارد؛ ۴۰۰ هزار نفر مردود شده اند
004026.jpg
عكس: مسعود خامسي پور
سيدافشين اميرشاهي
اشاره: افت تحصيلي از سالهاي دور تاكنون يكي از مهم ترين معضلات آموزش و پرورش بوده است. به زبان ساده تر از زمان پدربزرگ هاي مان همواره رفوزه شدن يك مشكل جدي خانواده ها و نظام آموزش و پرورش بوده است. اما پارسال اين معضل با مردودشدن بيش از ۴۰۰ هزار نفر به يك مسئله حاد آموزش و پرورش مبدل شده ا ست. در همين رابطه با منوچهر فضلي خاني مديركل دفتر آموزش و پرورش راهنمايي تحصيلي گفت وگو كرده ايم. فضلي خاني كارشناس ارشد رشته مديريت و برنامه ريزي آموزشي است و ۲۰ سال سابقه فعاليت در آموزش و پرورش دارد. او تاكنون ۱۰ تاليف دانشگاهي و ۱۵ تاليف دانش آموزي داشته است. اين گفت وگو درپي مي آيد.
* در خبرها خوانديم كه ۴۰۰هزار دانش آموز در دوره راهنمايي تحصيلي مردود شده اند. آيا اين آمار صحت دارد و در صورتي كه صحت دارد دليل اين افت تحصيلي بالا در دوره راهنمايي چيست؟
- يكي از دغدغه ها و مسائل جدي آموزش وپرورش در دوره راهنمايي، بحث افت تحصيلي و نرخ  گذر و ارتقاي دانش آموزان به پايه هاي بالاتر به عنوان يكي از وظايف مهم آموزش و پرورش است. وضعيت آماري دوره راهنمايي تحصيلي نشان مي دهد كه نزديك به ۵/۴ميليون دانش آموز در مدارس عادي دولتي و غيردولتي كشور تحصيل مي كنند. در مجموع، اين دانش آموزان در ۳۱هزار باب مدرسه در حال تحصيل هستند. با توجه به اينكه وظايف اصلي و انتظارات از دوره عمومي و آموزش ابتدايي و راهنمايي، ارتقاي مهارت هاي شهروندي و مهارت هاي زندگي دانش آموزان است، بنابراين دغدغه افت تحصيلي و مردودي، يك دغدغه بسيار جدي به شمار مي رود، چون هدف،انتظار و ماموريت اين دوره، اين است كه دانش آموزان را با بينش ها و توانمندي هاي زندگي مجهز كند، بنابراين ما بايد به قضيه افت تحصيلي به طور جدي دقت كنيم.از اين رو مي توانم به عواملي كه افت تحصيلي را در دوره راهنمايي ايجاد كردند اشاره اي داشته باشم.
يكي از عوامل ايجادكننده افت تحصيلي كه اثرگذار است و تعداد زيادي از دانش آموزان يازده تا سيزده ساله دوره راهنمايي به اين دليل مردود مي شوند و در پايه قبلي تمركز دارد، بحث قوانين و مقررات است. چون در قوانين و مقررات آموزشي و آيين نامه هاي اجرايي و آيين نامه هاي ارزشيابي تحصيلي بايد تغييراتي ايجاد شود؛ يعني در ابزارهاي اندازه گيري، روش هاي ارزشيابي، ملاك هاي اندازه گيري و ملاك هاي نهايي ارزشيابي تغييراتي صورت دهيم.
در اين خصوص، آيين نامه جديد تحصيلي دوره راهنمايي و آيين نامه ارزشيابي را به شوراي عالي ارائه كرده ايم. در اين آيين نامه تلاش شده است كه بتوانيم تنگناها و مشكلاتي كه مانع رشد دانش آموزان و مانع قبولي و گذر از پايه اي به پايه ديگر مي شود را رفع كنيم. در اين راستا تلاش شده است تا ارزشيابي هاي مستمر و كيفي، افزايش پيدا كند. همچنين توجه بيشتري به طراحي سؤال هاي استنباطي و تفهيمي در آزمون ها و ارزشيابي هاي مدارس صورت پذيرد. تاثير ارزشيابي هاي مستمر بر امتحانات، به ويژه امتحانات نوبت شهريور و البته نوبت هاي ديگر، از اركان اين تغييرات است كه در اين ساختار ديده ايم. بنابراين يكي از عرصه هاي افت تحصيلي، قوانين ومقررات است كه بايد اصلاح و بازنگري شود. موانعي كه در اين آيين نامه ها وجود دارد باعث افت تحصيلي و توقف دانش آموز در پايه قبلي مي شود كه البته قابل بحث است.
دومين عاملي كه در افت تحصيلي قابل تامل است، بحث كتاب هاي درسي است. قطعاً كتاب هاي درسي بايد مورد بازنگري قرار گيرند. موارد و مفاهيمي در بعضي از اين كتاب هاي درسي قرار دارد كه فهم آنها براي دانش آموزان دوره راهنمايي با توجه به سن و سال شان دشوار است. چنين مباحثي قطعاً نمي تواند زمينه رشد دانش آموز را فراهم كند. به همين خاطر در پروژه ديگري با مشاركت دفتر تاليف كتب درسي، پيشنهاد پژوهش در خصوص كتاب هاي درسي را مطرح كرديم كه بيشترين افت را باعث مي شوند.
بنابراين چنين اقدامي مي تواند به اصلاح موانعي كه باعث افت تحصيلي مي شوند منجر شود. در اين راستا دفتر تاليف كتب درسي مي تواند نسبت به اصلاح آن بخش از كتاب هايي كه حجم زيادي دارند و مفاهيم آنها براي دانش آموزان راهنمايي سنگين است، اقدام كنند و چنين اقدامي قطعاً در كاهش افت تحصيلي تاثيرگذار است.
سومين عاملي كه موجب افت تحصيلي در دوره راهنمايي تحصيلي مي شود، به بحث ساختار دوره تحصيلي و عدم تناسب آن با دوره قبلي برمي گردد.
يكي از مباحث مهم اين بخش مربوط به تعداد كتاب هاي درسي مي شود؛ چون دانش آموز در بدو ورود به كلاس اول راهنمايي با حدود دوازده يا سيزده جلد كتاب درسي مواجه مي شود كه قطعاً تعدد كتب درسي مي تواند انرژي زيادي از دانش آموزان بگيرد و مانع رشد آنها شود. به تبع اين امر نيز مسئله افزايش تعداد دبيران با سليقه هاي مختلف و روش هاي گوناگون تدريس پيش مي آيد، به علاوه با توجه به نحوه مديريت و فرآيندهاي تشويقي در كلاس هاي درس كه در اين دوره شاهد آن هستيم. اين تفاوت ها باعث مي شود كه يك دانش آموز ۱۰ يا ۱۱ ساله نتواند در يك دوره كوتاه، تعامل مثبتي با دبيران ايجاد كند. بنابراين از نظر ساختاري با توجه به افزايش كتاب ها و تعداد دبيران در مقايسه دوره پنجم ابتدايي و اول راهنمايي، يك تغيير جدي و مهم پيش مي آيد. بنابراين مشاهده مي شود كه بيشترين افت تحصيلي مربوط به پايه اول راهنمايي است و اين مسئله قابل تامل است.
چهارمين عامل به وضعيت نيروي انساني و دبيران آموزش و پرورش برمي گردد. قطعاً بايد دبيران در تدريس، توانمندي هاي حرفه اي خود را بالا ببرند. شايد بخش مهمي از افت تحصيلي بالا ميان دانش آموزان در اين سال ها به ناتواني و ضعف دبيران دوره راهنمايي مربوط شود. البته دبيران حرفه اي و خبره نيز فراوان داريم، ولي در برخي از مدارس نيز دبيراني تدريس مي كنند كه توان ايجاد تعامل و ياددهي و يادگيري با كيفيت و تفهيم و استنباط درست به دانش آموزان در فضاي فعلي را ندارند.
پنجمين عامل نيز خود دانش آموزان هستند كه اين مسئله نيز تابع شرايط خاصي است. به عنوان مثال مسائل خانوادگي و مشكلات اقتصادي- فرهنگي، مسائل روحي و رواني و عاطفي منزل قطعاً  در عملكرد دانش آموزان تأثيرگذار است. بنابراين بحث اجتماع و خانواده كاملاً  قابل مطالعه است. ممكن است محيط ياددهي و يادگيري و محيط آموزش دانش آموزان در منزل و جامعه مساعد نباشد و اين مسئله در ميزان تلاش دانش آموز براي مطالعه تأثيرگذار است. معتقدم بخش ناچيزي از افت تحصيلي دانش آموزان به شخصيت خود دانش آموزان برمي گردد كه مي تواند تحت عنوان تلاش براي توفيق در تحصيل مطرح  شود. اين مسئله نسبت به ساير عوامل سهم كمتري دارد. در اين زمينه كل عوامل كه دانش آموز را در برمي گيرد، در افت تحصيلي دانش آموز تأثيرگذار است، ولي در نهايت و در ارزشيابي و قضاوت در عملكرد دانش آموز، اين خود دانش آموز است كه آماج اين قضاوت ها قرار مي گيرد؛ به اين معني كه وقتي ۴۰۰ هزار دانش آموز را مردود مي  كنيم، تنها عامل افت تحصيلي را خود دانش آموز مي دانيم، اين به نظر من اشتباه است. ما بايد بقيه عوامل را در نظر بگيريم و حتي كنترل كنيم، بنابراين معتقدم سهم دانش آموز در اين ميان از ساير عوامل،  كمتر است.
بنابراين به جز تلاش خود دانش آموز، عوامل ديگري نيز در افت تحصيلي مطرح است و اين پرسش مطرح مي شود كه چرا مدارس و خانواده ها زمينه هاي لازم را براي تلاش بيشتر دانش آموزان فراهم نمي كنند.
* ببينيد ۴۰۰ هزار دانش آموز در دوره راهنمايي تحصيلي مردود شده اند. اين در حالي است كه آمارها نشان مي دهند حدود يك ميليون و ۲۰۰ هزار دانش آموز در سه دوره ابتدايي، راهنمايي و متوسطه در سال گذشته مردود شده اند. اين مسئله نشان دهنده اين است كه به جز دوره راهنمايي، در دوره ابتدايي و متوسطه نيز بسياري از دانش آموزان مردود مي شوند. بنابراين پايه بسياري از دانش آموزان دوره ابتدايي پيش از ورود به دوره راهنمايي ضعيف است. آيا مي توانيم از اين مسئله نتيجه بگيريم كه ساختار وزارت آموزش و پرورش و عملكرد اين مجموعه به صورتي است كه مردودي هاي بالا را رقم مي زند. در واقع به رغم پنج عاملي كه جنابعالي در خصوص دلايل مردودي در دوره راهنمايي گفتيد، شايد سيستماتيك عمل نكردن كل آموزش و پرورش و در ارتباط منطقي نبودن بخش هاي مختلف آموزش و پرورش نيز در بالا بودن آمار مردودي ها بي ارتباط نباشد. اين طور نيست؟
- قطعاً  در بخش ساختار،  منظور من نيز همين بود. يعني به نظر مي رسد كه يك همپوشاني مشخص بين دوره هاي تحصيلي چندان مشهود نيست و متأسفانه پايه ابتدايي به عنوان يكي از پايه هاي ضعيف دانش آموزان راهنمايي و پايه راهنمايي به عنوان يكي از پايه هاي ضعيف دوره متوسطه مطرح مي شود. البته در دوره ابتدايي هم شاهد بيشترين افت تحصيلي در اول ابتدايي هستيم. آيا در كلاس اول ابتدايي هم مي توانيم بگوييم اين افت تحصيلي ناشي از پايه هاي قبلي است؟ لذا از اين طريق به جايي نمي رسيم.
اعتقاد دارم همه دانش آموزاني كه وارد پايه اول ابتدايي مي شوند، مستحق قبولي در اين پايه هستند، چون مي توانند حداقل مهارت هاي اجتماعي لازم را كسب كنند. بنابراين وقتي عملكرد و مهارت هاي دانش آموزان را صرفاً در چند سؤال و يا حل يك تمرين جست وجو كنيم، اين نحوه بررسي نمي تواند به طور كامل نشان دهنده رشد تربيتي دانش آموز باشد. چون صرفاً  نداشتن تعدادي از واژه ها و مفاهيم نشان دهنده ميزان قابليت ها و توانايي ها و مهارت هاي يك دانش آموز نيست. به همين خاطر به رغم اينكه مسائل ساختار آموزش و پرورش بايد رفع شود، اما اعتقاد دارم مجموعه عواملي در افت تحصيلي دانش آموزان تأثيرگذار هستند. بنابراين با وجود عوامل مختلف در افت تحصيلي دانش آموز، كسي كه در نهايت قرباني مي شود، دانش آموز است؛ در حالي كه عوامل متعددي وجود دارد كه به شخص دانش آموز مربوط نمي شود.
003987.jpg
* آقاي فضلي خاني، اين مسئله در آموزش و پرورش وجود دارد كه دانش آموز وقتي از چهارم دبستان به كلاس پنجم مي رود با تعداد مشخصي كتاب و حجم متناسب آنها روبه رو مي شود اما وقتي وارد دوره راهنمايي مي شود به ناگاه با تعداد زيادي كتاب و حجم بالاي آنها روبه رو مي شود كه به نوعي به وجود ناهمگوني در آموزش و پرورش برمي گردد. از طرفي بسياري از كارشناسان عقيده دارند كه حجم كتاب هاي درسي مدارس بالاست و از نظر محتوايي، بسياري از مطالب كتاب ها غيرضروري اعلام شده است. به همين خاطر اين توصيه بارها مطرح شده كه بايد حجم كتاب هاي درسي كاهش پيدا كند. خب، اين عوامل در افت تحصيلي قطعاً  تأثيرگذار است. آيا در خصوص محتواي كتاب هاي درسي در دوره راهنمايي نمي توان از تمركز تدوين كتاب هاي درسي در آموزش و پرورش كاست و شاهد باشيم بخشي از محتواي كتاب ها در مناطق مختلف كشور به ويژه مردم آن منطقه، تدوين شود؟
- ببينيد، من هم اعتقاد دارم كه تعداد و حجم كتاب هاي درسي دوره راهنمايي زياد است و فعاليت محور نبودن و مهارت محور نبودن اين كتاب ها باعث افت تحصيلي مي شود؛ اين مسئله اي طبيعي است. البته پارسال با مشاركت و همكاري سازمان پژوهش و دفتر تأليف، طرح چند تأليفي و نيز واگذاري خريد به استان ها را آغاز كرديم. در حال حاضر نيز تعدادي از دروس دوره راهنمايي به استان ها واگذار شده است. قرار است قيمت اين كتاب ها نيز در استان ها تعيين شود. بنابر اين يك گام مثبت در اين زمينه برداشته شده است.
اما اگر بخواهيم براي كاهش افت تحصيلي كاري كنيم لازم است يك حركت همه جانبه داشته باشيم. يعني ضعف برخي از نيروهاي انساني رفع شود، محتواي كتاب هاي درسي اصلاح شود، قوانين و مقررات اصلاح شود و دانش آموزان و اولياي آنها مشاركت بيشتري در اين خصوص داشته باشند.
* آيا رقمي درباره هزينه هايي كه در يك سال تحصيلي صرف هر دانش آموز دوره راهنمايي مي شود داريد؟ آيا ۴۰۰ هزار مردودي در يك سال مشخص است؟
- رقم اجرايي ندارم ولي مي توانم درباره كليت اين موضوع صحبت كنم. طي چند سال گذشته معمولاً هر سال حدود يك درصد ميزان قبولي دوره راهنمايي ارتقا داشته است و در حال حاضر درصد قبولي بيشتر از ۹۱ درصد است يعني هر سال بيش از ۹۱ درصد دانش آموزان دوره راهنمايي قبول مي شوند. بنابراين هر سال حدود ۵/۸ درصد قبول نمي شوند.
* اما ۹ درصد هم رقم بالايي است. قبول داريد؟
- من رشد قبلي را محاسبه مي كنم. ما حدود ۷۵/۸ درصد افت داريم. اين رقم مربوط به آخرين آمار مردودي ما است. البته اگر از اين طرف نگاه كنيم اين رقم هم رقم بالايي است. ولي ما بايد همه عوامل را كنترل و اصلاح كنيم. البته برنامه هايي داريم كه به زودي درباره آنها مي گويم.
اما نكته مهم به تبعات و نتايج اين مردودي ها برمي گردد. يكي از اين تبعات هم آثار و عوارض اقتصادي است كه شما به آن اشاره كرديد. به هر حال با توجه به رقم بالاي ۴۰۰ هزار دانش آموز طي يك سال معلم، فضا، تجهيزات و ساير موارد پيش بيني شده است. به همين خاطر آموزش و پرورش بار سنگيني بردوش داشته و متحمل هزينه هاي گزافي شده است. ضمن اين كه خانواده ها نيز مجبور مي شوند يك بار ديگر و طي يك سال براي فرزندشان هزينه كنند.
اما بحث اقتصادي دانش آموزان مردودي به جز آموزش و پرورش و خانواده ها به جامعه نيز برمي گردد. چون فضاهاي شهري، فضاهاي دولتي و امكانات موجود در جامعه صرف اين افراد شده است تا بتوانند طي سالهاي آينده رشد و پيشرفت كنند و به يك شهروند خوب تبديل شوند و ايفاي نقش كنند. يعني از نظر اقتصادي به كشورشان كمك كنند و سرمايه گذاري هاي طولاني مدت جامعه به سوددهي برسد.
اما اين مردودي ها تبعات به شدت سنگيني نيز در خصوص وضعيت روحي و رواني خود دانش آموزان دارد كه تبعات اين بخش به دشواري جبران مي  شود. به همين خاطر شايد تبعات مادي در درازمدت جبران شود اما جبران كردن تبعات روحي و رواني اين بخش دشوار است. چرا كه طي يك سال هم خود دانش آموز و هم اطرافيان او دچار مشكل مي شوند. به عنوان نمونه ممكن است قضاوت هايي چون كم هوشي، كودن بودن، ناملايم و ناسازگار بودن در مورد دانش آموزي كه مردود شده صورت پذيرد. بنابراين از منظر ما مي طلبد براي جلوگيري از تبعات اقتصادي، روحي و رواني كه به جامعه تحميل مي شود، فكر اساسي صورت پذيرد تا رقم مردودي ها كاهش پيدا كند و قبولِي ها افزايش يابد.
* به هر حال وقتي قرار است يك دانش آموز از يك پايه به پايه ديگري برود بايد ارزشيابي شود. اما سيستم ارزشيابي در نظام آموزش و پرورش سالها است كه به شكل سنتي برگزار مي شود. يك امتحان و ورقه امتحاني و ناظر و همه ملزومات چنين شيوه اي. دفتر راهنمايي تحصيلي چه تمهيداتي را براي شيوه هاي نوين ارزشيابي دانش آموزان برگزيده است؟
- براساس آيين نامه اي كه به شوراي عالي آموزش و پرورش تقديم شده است سعي شده تا تمركز امتحانات پاياني و امتحانات نهايي كاهش پيدا كند. يعني قضاوت در خصوص عملكرد دانش آموزان به فعاليت ها و تلاش هاي مستمر دانش آموز در طول سال معطوف شود.
يعني ارزيابي ما بيشتر در طول سال و در قانون ارزشيابي هاي مستمر جستجو شود. از اين رو سهمي كه براي ارزشيابي هاي مستمر وجود دارد تقريباً در بسياري از كتاب ها پنجاه پنجاه است. يعني پنجاه درصد مربوط به فعاليت هاي دانش آموز و پنجاه درصد هم مربوط به نمرات دانش آموزان در هر نوبت آموزشي است. آن پنجاه درصدي كه مربوط به نمره امتحان نيست به تحقيق ها و پژوهش هاي دانش آموزان، پروژه هايي كه انجام مي دهند و... مربوط مي شود. بنابراين اگر ما تمركز را از روي امتحانات پاياني برداريم و تمركز را فرآيندي كنيم به طوري كه ارزشيابي معطوف به فعاليت هاي كلاس درس و حتي خارج از محيط كلاس درس بشود قطعاً افت تحصيلي كاهش مي يابد. در چنين شرايطي كيفيت يادگيري نيز افزايش مي يابد. به هر حال ارزشيابي هاي مستمر بهتر مي تواند تلاش دانش آموزان را ثبت كند و بهتر مي تواند كيفيت يادگيري را كنترل و ارزيابي كند.
* اين شيوه ارزشيابي از چه زماني قرار است انجام شود؟
- در حال حاضر چند سالي است كه ارزشيابي مستمر در دوره راهنمايي و ابتدايي پيگيري مي شود.
اما در مورد ارزشيابي، تلقي ها نبايد اين باشد كه حتماً مي خواهيم بودها و نبودها و يا دانستني هاي دانش آموز را بسنجيم. بلكه مي خواهيم ابهام ها و ضعف  هاي دانش آموزان را ثبت كنيم. چرا كه هدف بلندمدت ارزشيابي، ارزيابي يادگيري ها و هدايت و كنترل يادگيري ها است نه به منظور قضاوت و اعمال تبعات مربوط به مردودي ها.
بنابراين اگر اين فرض را در نظر بگيريم كه ارزشيابي مي تواند به راهنمايي مستمر دانش آموز هنگام تحصيل بپردازد و به قصد ارتقاي دانش آموز به پايه هاي بالاتر انجام شود و اين تفكر در عملكرد معلمان جا بيفتد و در اين زمينه دانش آموزان و معلمان به درك مشترك برسند، در چنين شرايطي مجبور نمي شويم دانش آموزان را دوشيفته كنيم و در پايان ارزشيابي بگوييم چه كساني قبول و چه كساني مردود شده اند. بلكه مي  توانيم بگوييم دانش آموزان صلاحيت عبور به پايه ديگر را دارند مشروط به اين كه مهارت هاي شان را ارتقا داده باشند.
اما در بخش آموزش عمومي معتقدم چون قرار است قابليت هاي دروني و استعدادهاي بالقوه دانش آموزان رشد كند بنابر اين نظارت و راهنمايي كنيم تا دانش آموزان مهارت هاي خودشان را افزايش دهند. به عبارت ديگر ميزان رشد دانش آموز را اندازه گيري كنيم نه اين كه آنها را به دو گروه قبولي و مردودي تقسيم كنيم.
* اما كنترل يكي از عواملي كه اشاره كرديد از دست شما خارج است يعني نيروي انساني. چون ممكن است بسياري از نيروهايي كه جذب آموزش و پرورش شده اند يا مي شوند كارآمد نباشند و يا به خاطر مشكلات معيشتي، دغدغه هاي شان جاي ديگري باشد و وقت و توان شان را جاي ديگري صرف كنند. با مشكلات معيشتي معلمان دوره راهنمايي چه مي كنيد؟ 
- معتقديم كه سياست هاي آموزش و پرورش بايد در جهت ارتقاي مهارت هاي حرفه اي معلمان باشد. وزير آموزش و پرورش در سندي كه به مجلس ارائه كرد، محور تلاش خود را به ارتقاء مهارت هاي حرفه اي معلمان اختصاص داد. يعني معلمان با شيوه هاي جديد ياددهي و يادگيري، شيوه هاي تشويق و ترغيب دانش آموزان، شيوه هاي ارزشيابي، هدايت و مشاوره تحصيلي آشنا باشند. ما سازوكارهايي داريم كه مي توانيم چنين توانايي هايي را در معلمان ارتقا دهيم. يعني از طريق آموزش هاي ضمن خدمت كه به طور وسيعي در كشور اجرا مي شود به اين مهم دست پيدا كنيم. راه هاي ديگر دسترسي به اين هدف مي تواند همايش ها و كارگاه هايي باشد كه در سطح كشور اجرا مي شود و يا جشنواره هاي تدريس كه ۲۷ هزار دبير در سال گذشته در آن شركت كردند و طرح و برنامه  دادند.
محتواي كل تدريس هاي برتر كشور را در قالب CD به همه مناطق داديم. به نظرم بيشترين جايي كه آموزش و پرورش مي تواند كار كند ارتقا دادن معلمان در امر تدريس و ارتقاي مديريت نظام ياددهي و يادگيري در كشور است.
* در بحث ارتقاء مهارت هاي معلمان تا چه حد از رهنمودهاي تكنولوژي آموزش استفاده مي كنيد؟
- خوشبختانه در سال هاي گذشته اقدامات زيادي در اين زمينه انجام شده است؛ برنامه هاي آينده ما معطوف به اين است كه فناوري هاي نوين را در مباحث آموزش و پرورش جدي بگيريم. فنا وري هاي جديد علمي IT و ICT مي تواند كمك معلم در كيفيت آموزشي و يادگيري باشد. خوشبختانه آموزش هاي زيادي معلمان ما ديده اند. پارسال حدود ۲۰ هزار دبير دوره هاي راهنمايي تحصيلي آموزش هاي كامپيوتري ديده اند و كلاس هاي ICT را گذرانده اند.
در بحث امكانات و تجهيزات نيز اقداماتي در حال شكل گرفتن است كه از جمله مي توان به تجهيز كارگاه ها به وسايل مورد نياز و تجهيز مدارس به كامپيوتر اشاره كرد.
003990.jpg
* به عوامل و نتايج مردودي ها اشاره كرديد، آيا راه كارهايي براي كاهش مردودي ها انديشيده شده است؟
- بهمن پارسال طرحي را به كليه استان ها و مناطق فرستاديم با عنوان طرح پيشرفت تحصيلي در دوره  راهنمايي تحصيلي كه با تأكيد بر كاهش مردودي ها تهيه شده است. راه كارهايي كه در اين طرح مورد توجه قرار گرفته است يكي از حوزه  ستادي شامل اصلاح قوانين و مقررات، بررسي كتاب هاي درسي و تدوين برنامه ها و سياست هاي كلي است. البته جنبه اجرايي اين طرح بيشتر در استان ها و مناطق ديده شده است.
اهدافي كه در اين طرح در نظر گرفته شده، كاهش مردودي  دانش آموزان طي ۳ سال آينده و كنترل استان هايي است كه از نظر مردودي از ميانگين كشوري پايين تر هستند. اگرچه عوامل ديگري چون عوامل اقتصادي، فرهنگي، قوانين و مقررات و... در مردودي ها نقش دارند ولي اين طرح بيشتر روي جنبه پيشگيري تأكيد دارد. به هر حال در قالب اين طرح كليه استان ها و مناطق موظف شده اند طرح را به مدارس تابعه بفرستند. يك دستورالعمل اجرايي هم بر اساس مفاد طرح آماده شده و به مدارس فرستاده شده است. مقرر شده كميته اي يا كارگروه خاصي در استان ها و مناطق و مدارس آنها تشكيل شود و مفاد طرح پيگيري و نظارت شود.
در جمع بندي اقدامات انجام شده در حوزه ستاد اين انتظار وجود دارد كه مديران مدارس وضعيت مدارس در سالهاي گذشته و نتيجه مردودي  را تجزيه و تحليل كنند. يعني عوامل موجود در مدرسه در سال گذشته كه باعث افت تحصيلي شده است را در شوراي معلمان تجزيه و تحليل كنند. مرحله بعدي بررسي و شناسايي دانش آموزان مرزي نوبت اول بر اساس نتايج امتحاني نوبت اول است. يعني بر اساس نتايج اين امتحانات دانش آموزان ضعيف تر شناسايي و طبقه بندي شوند و كلاس هاي جبراني براي آنها تشكيل شود.
يعني اگر در پايه اول راهنمايي تحصيلي در مدرسه اي مشخص شود كه بيست  يا سي دانش آموز بر اساس امتحانات نوبت اول احتمال قبولي در امتحانات خرداد را ندارند با برگزاري كلاس هاي جبراني آنها را براي امتحانات خرداد آماده كنند.
نكته ديگر اين كه وضعيت تحصيلي نوبت اول دانش آموزان در يك جلسه عمومي يا اختصاصي به اطلاع اوليا برسد، چرا كه اوليا طرف دوم مدارس هستند و در اين تلاش و برگزاري كلاس هاي جبراني علاوه بر حمايت از دانش آموزان بايد هدايت و كنترل آنها در منزل را نيز به عهده بگيرند. به همين خاطر مديران مدرسه موظف شده اند وضعيت دانش آموزان را به طور رسمي و طي يك نامه به اطلاع والدين برسانند.
نكته ديگر فرهنگ سازي است. به عنوان نمونه والدين نبايد نسبت به دانش آموزان تجديدي خودشان در تابستان حساسيت نشان دهند. در نهايت مي توانند از تبصره ۲ ماده ۱۸ يعني تك ماده در شهريور استفاده كنند.
پس از اين اقدامات در پايان سال تحصيلي گزارش هاي تهيه شده به مناطق و استان ها فرستاده مي شود و گزارش روند اين برنامه در اختيار ستاد قرار مي گيرد. خوش بين هستيم كه اگر مديران مدارس اين طرح را جدي بگيرند افت تحصيلي به شدت كاهش پيدا كند.
همچنين طرحي را تحت عنوان «جدول ترسيم چشم انداز وضعيت قبولي مدرسه ها و مناطق» آماده كرده ايم كه براساس آن مناطق كشور طي مطالعاتي بايد ظرفيت سازي خودشان را در مدت سه سال آينده براي افزايش قبولي اعلام كنند. در واقع مناطق براساس پيش بيني كه طي سه سال آينده براي مهار افت تحصيلي و افزايش قبولي دارند عمل مي كنند. ضمن اين كه همراه با اين اقدامات، ستاد هم براي رفع محدوديت هاي قوانين و مقررات، محتواي كتاب هاي درسي، مسايل جانبي تلاش هاي جدي داشته باشد.
* چه ضمانت هايي براي اجرايي شدن اين طرح ها وجود دارد و چگونه مي توانيد مطمئن باشيد مدرسه ها در اين طرح مشاركت داشته باشند و نظارت دفتر راهنمايي بر اجراي اين طرح به چه صورت است؟
- طرح پيشرفت تحصيلي در دوره راهنمايي با تاكيد بر كاهش مردودي ها به صورت بخشنامه به كليه استان ها و مناطق ابلاغ شده است. بر اساس اين بخشنامه دوستان ما در مناطق و استان ها مكلف هستند به كيفيت اجرايي اين طرح نظارت كنند.
بنابر اين يكي از وظايف مدير مدرسه اين است كه موانع موجود براي افت تحصيلي دانش آموزان را شناسايي و كنترل كند و راه  حل هاي جبراني پيشنهاد كند. به هر حال از اين كه افت تحصيلي در كشور وجود دارد متأسف هستيم و اين مسأله در هزينه ها تأثيرگذار است و مقدار زيادي از انرژي صرف شده در فرايند تعليم و تربيت را هدر مي دهد. به همين خاطر عقيده دارم بايد در عوامل انساني نظام تعليم و تربيت و حتي در شخص مدير مدرسه كه پيشرفت تحصيلي قابل قبولي نداشته است تجديد نظر صورت پذيرد. با اين حال تاكيد مي كنم كه بايد از ايجاد رقابت ميان مدرسه ها جلوگيري شود. به همين خاطر مقايسه ها نبايد بين مدارس باشد بلكه مقايسه ها بايد در خصوص گذشته هر مدرسه صورت پذيرد. يعني مقايسه يك مدرسه با گذشته همان مدرسه. در واقع پيشرفت كار مورد بررسي قرار گيرد.
بنابراين تاكيد داريم كه همكاران مان در استان ها يعني كارشناس هاي ارزشيابي تحصيلي و تربيتي استان ها و واحد امتحانات در كل مناطق كه اين طرح را پي گيري مي كنند نظارت فرآيندي داشته باشند، نتايج حاصله را جمع كنند و گزارش كنند و پي گيري كنند. به اين ترتيب مي توانيم جهش خوبي در افزايش قبولي ها داشته باشيم.
* ولي معتقدم مسايل زيادي وجود دارد كه شما نديده ايد و برخي از آنها از توان مجموعه شما دور است. وقتي انگيزه  معلمان از كار معلمي به پايين ترين حد خودش رسيده است، وقتي مسأله كتاب هاي درسي و حجم تنوع زياد آنها حل نشده است، وقتي خانواده  ها چندان حاضر به همكاري با انجمن اولياء و مربيان نيستند، وقتي شيوه هاي تدريس همان شيوه هاي قديمي است، وقتي بخش هاي مختلف آموزش و پرورش ارتباط مناسب و سيستماتيك با هم ندارند، وقتي سياست هاي آموزش و پرورش با آن چه در جامعه مي گذرد تعارض دارد، وقتي مسأله كنكور بسياري از مسايل آموزش و پرورش را تحت تأثير خودش قرار داده است، وقتي سياست هاي كلي آموزش و پرورش با آمدن و رفتن هر وزيري دايم تغيير مي كند، آيا شما باز هم فكر مي كنيد در برنامه هاي تان موفق شديد؟
- البته من اين عوامل را چندان جدي نمي دانم چون به نظر مي رسد وضعيت ما رو به  رشد است. سياست كاهش حجم كتاب هاي درسي و سياست مهارتي شدن كتاب هاي درسي به شدت در حوزه هاي مختلف در حال پيگيري است. تقويت انگيزه معلمان در حل پيگيري است. اين وضعيت نسبت به سال هاي قبل مطلوب تر است و به ويژه در بخش خواهران، به شدت انگيزه ورود به آموزش و پرورش وجود دارد. تصور مي كنم با وضعيت موجود بايد تلاش كنيم اولياء را نيز با سياست هاي آموزش و پرورش همگام  كنيم. به هرحال علي رغم تنگناهايي كه در آموزش و پرورش وجود دارد به ويژه در مناطق محروم رشد مناسبي در آموزش و پرورش وجود داشته است كه قابل قبول است.
ما در سال هاي گذشته زير ۸۰ و حتي ۷۵ درصد قبولي داشته ايم كه اين رقم به ۹۱ درصد رسيده كه رشد مطلوبي را نشان مي دهد. هرچند با ايده آل هنوز فاصله داريم. ضمن اين كه بايد تلاش هاي جدي صورت پذيرد تا بخش آموزش عمومي دور از تبعات كنكور و آزمون هايي از اين دست قرار بگيرد. البته ما در آموزش عمومي دغدغه هاي كنكور و آزمون هاي مختلف را نداريم و دغدغه و نگاه  ما اين است كه دانش آموز نهادهاي اساسي اجتماعي، تعامل اجتماعي، خلاقيت و نوآوري، مهارت هاي اصلي حل مسأله، تصميم گيري و تصميم سازي، روابط بين فردي را بياموزد. به همين خاطر بايد همه سازوكارهاي مورد نياز اين حوزه، كتاب هاي درسي، روش هاي ياددهي و يادگيري رشد جدي داشته باشد.

نگاه امروز
آيا افت به طور كيفي مهار مي شود؟
شادي قنبري
هر سال در نظام آموزش و پرورش ايران چندين هزار نفر از افراد واجب التعليم كه طبق قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، فراهم كردن شرايط تحصيلي آنها به عهده دولت است، از درس و مدرسه دور مي افتند. اين در حالي است كه هنوز پوشش تحصيلي افراد واجب التعليم كشورمان به دليل مسائل مختلفي از جمله سكونت برخي از مردم در مناطق صعب العبور و دورافتاده به طور صددرصد محقق نشده است. ضمن اين كه مي توان به تعداد افراد جامانده از تحصيل، رقم دانش آموزاني را كه هر سال به دلايل مختلف مدرسه را ترك مي كنند را نيز اضافه كرد.
پارسال در سه دوره ابتدايي، راهنمايي و متوسطه حدود يك ميليون و دويست هزار دانش آموز مردود شدند. در حالي كه پوشش تحصيلي دوره ابتدايي حدود ۹۵درصد و براي دوره راهنمايي تحصيلي حدود ۹۲درصد عنوان شده است و از وضعيت تحت پوشش قرارگرفتن افراد واجب التعليم در دوره متوسطه، كاردانش، فني حرفه اي و پيش دانشگاهي هيچ آمار موثقي در دست نيست.
براي اين افت تحصيلي بالا، عوامل متعددي از سوي كارشناسان و مسئولان آموزش و پرورش اعلام شده و البته در بخش مسئولان آموزش و پرورش همواره راهكارهايي براي كاهش افت تحصيلي ارائه شده است كه هيچگاه چاره ساز نبوده است.
تناسب نداشتن امكانات تحصيلي با نيازهاي جامعه، محتواي كتابهاي درسي، افزايش يك باره تعداد و حجم كتابهاي درسي از دوره ابتدايي به راهنمايي، معلمان كم تجربه و كم تسلط، مسائل معيشتي معلمان، مشكلات خانوادگي دانش آموزان، عوامل محيطي، بي برنامگي آموزش و پرورش و ... تنها بخشي از عوامل افت تحصيلي به شمار مي رود، اما شايد يكي از مهم ترين عواملي كه چنين افت تحصيلي بالايي را شكل مي دهند، نبود ارتباط منظم و سيستماتيك در آموزش و پرورش باشد. وقتي يك نظام گسترده چون آموزش و پرورش، سيستماتيك نباشد، با انواع مسائل و مشكلاتي روبه رو مي شود كه افت تحصيلي بالا يكي از نتايج آن است. طي سالهاي گذشته همواره هر يك از بخشهاي گوناگون آموزش و پرورش ساز خود را كوك كرده است و اين امر از نبود يك نگاه علمي و كارشناسي به آموزش و پرورش نشات مي گيرد. نگاهي كه طي يك سال اخير به حدي كم  رنگ شده است كه نتايج آن خيلي زود عيان خواهد شد. در حالي كه همه اجزاي آموزش و پرورش بايد يك روند ثابت داشته و در تقابل صحيح و منطقي با هم باشند.
نكته ديگر اين كه متغير بودن روند كاري آموزش و پرورش در ايجاد مشكلاتي براي اين بخش عظيم و از جمله به وجودآوردن افت تحصيلي بالا موثر است. در واقع آموزش و پرورش بايد داراي يك برنامه منظم و دقيق باشد و از اصولي علمي و كارشناسي تبعيت كند تا وزيري كه روي كار مي آيد براساس آن حركت كند. نه اين كه در مسائل خرد و كلان آموزش و پرورش سليقه دخيل باشد و با آمدن و رفتن هر وزيري، كليه برنامه هايي كه ۴ سال براساس آن عمل شده است، تغيير كند.
بديهي است كه در چنين شرايطي معلمان، دانش آموزان و خانواده ها در وفق دادن خود با برنامه هاي آموزش و پرورش با دشواري هايي روبرو مي شوند كه عواقب آن دامنگير هم آموزش و پرورش و هم دانش آموزان و خانواده هايشان مي شود.
نكته ديگر به هدف حاصل از آموزش و پرورش برمي گردد. چرا كه آموزش و پرورشي مورد نياز است كه بتواند با طراحي صحيح فعاليت هاي ياددهي و يادگيري آن هم مبتني بر حل مسئله، دانش آموز را آماده زندگي كردن در جامعه بار بياورد، مسئله اي كه كمتر در نظام آموزش و پرورش ديده مي شود و سالها است كه همان شيوه قديمي تدريس سنتي و امتحان دادن براي قبول شدن و به پايه بالاتررفتن هدف بوده است. پارسال يك ميليون و دويست هزار نفردر سه دوره ابتدايي، راهنمايي ومتوسطه مردود شدند. آماري كه مديران هر يك از دوره هاي تحصيلي وعده داده اند با برنامه ريزي هاي گسترده آن را مهار كنند. اما آيا مديران هر بخش بدون ارتباط منظم و ارگانيك با يكديگر موفق به انجام آن خواهند شد؟

نگاه
آموزش پژوهش مدار
نگاهي به فرايند ياددهي _ يادگيري مبتني بر پژوهش و پژوهش هاي دانش آموزي
مهشيد باستاني پور مقدم
بيشتر اوقات، هنگامي كه از عملكرد مدرسه ها سخن به ميان مي آيد، بسياري از بزرگان، صاحب نظران، اولياي دانش آموزان و حتي دولتمردان و سياستگذاران، از نمرات دانش آموزان در آزمون ها و تست هاي استاندارد و غيراستاندارد و ارتقا يا كاهش آنها- كه بيشتر جنبه هاي شناختي را اندازه مي گيرند- ياد مي كنند و اين در حالي است كه همه آنان، با اتفاق  رأي، وجود شاخص ها و معيارهاي موثر ديگري را نيز تصديق و تاكيد مي كنند كه كمتر كمّي هستند و بيشتر جنبه توصيفي و كيفي دارند. ولي سنگيني بار شاخص هاي كمّي آن چنان است كه همين افراد، فرايند آموزش و پرورش و نقش مدرسه ها و آموزگاران را در ايجاد، پرورش و رشد و توسعه خلاقيت فراگيران- به ويژه از طريق فعاليت هاي پژوهشي ساده و دست ورزي هاي برانگيزنده كه مي تواند در زندگي آتي آنها به طور مستقيم ايفاي نقش كند-ناديده مي گيرند. بديهي است كه حاكميت شاخص هاي كمّي و نتيجه محوربودن نظام ارزشيابي از آموخته هاي دانش آموزان، چنان گسترده است كه نه تنها فعاليت هاي خلاقانه به فراموشي سپرده مي شوند، بلكه تدريس مبتني بر پژوهش و پرسش مداري نيز از يادها مي رود.
تمام جوامعي كه به پژوهش- به ويژه آموزش بنيادي شيوه هاي تحقيق و پژوهش محور كردن آموزش از سنين كودكي- توجه ويژه اي داشته اند، از رشد و توسعه در ابعاد گوناگون علمي، فناورانه و صنعتي برخوردار شده اند. بايد توجه داشت كه بسياري از علوم، تنها با القاي يك سلسله حقايق، دانستني ها، دستورالعمل ها و نظريه ها، قابل آموزش نيستند، بلكه فرايند علم، وضوح هدف، پرسشگري، انديشيدن منطقي، رجوع به منابع، تبيين مسائل، مشاهده علمي، مشاوره، مصاحبه، جمع آوري اطلاعات و نمونه ها و تنظيم و گردآوري منظم آنان، تدوين فرضيات، آزمايش، نمايش، تجزيه و تحليل يافته، تركيب، تعميم، جمع بندي، ثبت و ضبط روش ها و نتايج، ارائه گزارش، ارزشيابي و مهارت هايي از اين دست، همه و همه در مجموعه اي فراتر از يك تعليم و تربيت معمولي و در گردونه آموزشي مبتني بر پژوهش و با راهنمايي و هدايت آموزگاراني فهيم، دلسوز و هدفمند به دست مي آيند.
اكنون شرايطي در نظام آموزشي ما فراهم شده كه امكان پرداختن جدي به موارد كيفيتي مهمي همچون پژوهش محور كردن آموزش پديد آمده است. تغيير در برخي مقررات، آيين نامه ها و روش ها و نيز دوره هاي ابتدايي و راهنمايي تحصيلي، از جمله عواملي هستند كه بحث باكيفيت كردن آموزش و پرورش را جدي تر ساخته اند. در واقع، اگر به دنبال توليد دانش و حضور در عرصه هاي جهاني هستيم، تغيير در روش هاي آموزشي و دخالت دادن دانش آموزان در شكل دادن به ساخت يادگيري خود، از الزامات اساسي ماست. يقين بدانيم كه اگر آموزش بر پژوهش مبتني باشد و يادگيري با كاوش و جست وجوي علمي توسط دانش آموز و به شيوه خود او صورت پذيرد، كيفي و ماندگار خواهد بود.
***
انتشار شماره جديد سالنامه رشد
سالنامه رشد، نشريه تحليلي و پژوهشي دفتر انتشارات كمك آموزشي وزارت آموزش و پرورش منتشر شد. در بخشي از سرمقاله اين نشريه كه تلفيق آموزش و رسانه و پيگيري رويكردهاي نوين آموزش و پرورش را وجهه همت خود قرار داده، آمده است: رشد و توسعه آموزش هاي غيررسمي از طريق رسانه ها، مطبوعات و وسايل ارتباط جمعي از مهم ترين پيامدهاي« عصراطلاعات »در گستره تكنولوژي هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي است.
رسانه ها و مطبوعات، آموزش دانش را با تفريح و سرگرمي در آميخته اند و با شكستن قالب هاي سخت و سنتي كتاب درسي و درنورديدن فضاي بسته و محدود كلاس و مدرسه، برنامه آموزش منطقي را ارائه مي دهند كه در هر زمان، هرجا و متناسب با سطح نياز و علاقه  دانش آموزان قابل ارائه است.
از نگاه اخير نشريه آموزش هاي غيررسمي و رسانه اي با چنين ويژگي هايي برعكس آموزش هاي مدرسه كه معمولاً با كم ميلي از سوي دانش آموزان دنبال مي شود، با استقبال روبه رو شده و پيام هاي آموزشي و تربيتي آن راحت تر پذيرفته مي شود.
سالنامه رشد با چنين نگاه و رويكردي در آخرين شماره خود مجموعه مطالب علمي و پژوهشي مفيدي از استادان و صاحب نظران دو حوزه آموزش و پرورش و مطبوعات و رسانه ها را گردآورده است.
كاركرد مطبوعات آموزش در رويكردهاي نوين به آموزش و پرورش از دكتر محمدرضا سركار آراني، روزنامه نگاري باز يا بسته از دكتر تژا ميرفخرايي، كاركردهاي ديني نشريات از حجت الاسلام محمدرضا زائري، تجربه خاطرات نسلي در ايران از دكتر محمدجواد غلامرضا كاشي،  كاربرد تكنيك هاي خلاقيت در نشريات آموزشي از دكتر افضل السادات حسيني، نشريات تخصصي و الزامات مطبوعاتي از دكتر حسن نمك دوست تهراني، نه مبتني بر آي تي ، نه فارغ از آي تي از دكتر محمد عطاران و آموزش موازي در نشريات آموزشي از دكتر حسين افخمي و... عناوين برخي از مطالب جديدترين شماره سالنامه رشد است.
يادآور مي شود دفتر انتشارات كمك آموزشي وزارت آموزش و پرورش كه سالنامه رشد را منتشر مي كند، ناشر ۲۹ عنوان مجله رشد براي دانش آموزان، معلمان، مديران و كادر آموزشي و اجرايي مدارس و نيز دانشجويان مراكز تربيت معلم در كشور است كه با شمارگان ۳ميليون و ۳۰۰هزار نسخه در ماه منتشر مي شود.

سرگذشت
خانم معلم! من خنگ نيستم...
نوشته: اليزابت بال لارد
مترجم: پروين قائمي
تدي واقعا يكي از تنبل ترين شاگردهاي من بود. او هيچ علاقه اي به مدرسه نداشت. لباس هايش كثيف و چروكيده بودند. موهايش را هيچ وقت شانه نمي كرد و بدنش هميشه بو مي داد. يكي از آن شاگردهايي بود كه در تمام مدرسه انگشت نما مي شوند و هر كارشان بكني، باز با قيافه بي تفاوت، به تو زل مي زنند؛ آنقدر كه مي خواهي از دستشان ديوانه شوي. خانم تامپسون - معلم تدي _ هر سؤالي كه از او مي پرسيد، جز بله يا نخير، جوابي از او دريافت نمي كرد. ذره اي انگيزه و علاقه در اين بچه وجود نداشت و به همين دليل، در تمام مدرسه، كسي پيدا نمي شد كه او را دوست داشته باشد.
هر چند خانم تامپسون ادعا مي كرد كه به همه بچه ها به يك چشم نگاه مي كند، اما واقعيت غير از اين بود؛ خانم تامپسون متوجه شد كه هر وقت ورقه تدي را صحيح مي كند و به او نمره تك مي دهد، ته دلش خوشحال مي شود و با كمال ميل، خشم خود را سر نمره هاي تك او خالي مي كرد. تدي ابداً خيال نداشت از جلد كثيف و بي حس و حال خودش بيرون بيايد.
معلم يك روز تصميم گرفت نگاهي به كارنامه هاي سال هاي قبل او بيندازد؛ شايد اطلاعاتي درباره اش به دست بياورد و بتواند از اين طريق، به او كمك كند. گزارش راهنمايي تحصيلي از وضعيت سال هاي قبل او اين بود:
كلاس اول: تدي خوب درس مي خواند و نسبت به آموزش، رويكرد خوبي دارد،  ولي اوضاع خانه اش درهم ريخته است.
كلاس دوم: تدي مي تواند بهتر از اين باشد. مادرش سخت بيمار است. در خانه كسي به تدي كمك نمي كند.
كلاس سوم: تدي پسر بدي نيست، ولي زيادي جدي و خشن است. در درس، كند و ضعيف است. مادرش امسال مرد.
كلاس چهارم: تدي خيلي كند است، ولي رفتار بدي ندارد. پدرش علاقه اي به كارهاي او نشان نمي دهد.
روز معلم بود و بچه ها براي خانم تامپسون، هديه آورده بودند. آنها هديه هايشان را روي ميز او گذاشتند و دورش جمع شدند تا او هديه ها را باز كند. در ميان هدايا، هديه تدي هم به چشم مي خورد. خانم تامپسون واقعاً تعجب كرده بود كه تدي هديه بياورد، ولي آورده بود! هديه او در يك كاغذ قهوه اي قرار داشت و حسابي چسب خورده بود. روي بسته، جمله ساده «از تدي براي خانم تامپسون» به چشم مي خورد. هنگامي كه تامپسون هديه را باز كرد، ديد كه يك دستبند عاج نگين دار است كه نيمي از سنگ هاي آن افتاده اند. در كنار دستبند، يك شيشه عطر بسيار ارزان قيمت هم ديده مي شد.
بقيه بچه ها با ديدن هداياي تدي، زيرلبي خنديدند و با هم در گوشي حرف زدند، ولي خانم تامپسون دستبند را به دست كرد و مقداري از عطر را به مچ دستش ماليد و به اين ترتيب، بچه ها را ساكت كرد. او مچ دستش را بالا گرفت تا بچه ها بو كنند و گفت، «خيلي خوشبو ست. مگه نه؟» بچه ها متوجه منظور خانم معلم شدند و آه و اوه راه انداختند!
زنگ آخر خورد و بچه ها داشتند به خانه هايشان مي رفتند. تدي طبق معمول، پشت سر همه، كش مي خورد. او آرام به طرف ميز خانم تامپسون آمد و زير لب گفت، «خانم تامپسون... خانم تامپسون... شما بوي مادر منو مي دين و دستبند اون هم خيلي به شما مياد. خوشحالم كه از هديه هاي من خوشتون اومد» و سپس همانطور كشان كشان رفت. خانم تامپسون دست هايش را به هم گره زد و خدا را شكر كرد كه رفتار احمقانه اي از او سر نزده است.
فردا صبح، بچه ها با خانم معلم تازه اي روبه رو شدند؛ خانم تامپسون كاملاً فرق كرده بود. او ديگر فقط يك معلم نبود، بلكه نماينده اي از سوي خداوند بود. او حالا احساس مي كرد متعهد است كه بچه هايش را دوست داشته باشد و براي آنها كاري كند تا پس از او بتوانند درست زندگي كنند. او به همه بچه هايش كمك مي كرد، ولي از همه مهم تر به كمك شاگرداني كه كند بودند- و مخصوصاً به كمك تدي- مي شتافت. در پايان سال تحصيلي، تدي به طرز حيرت انگيزي پيشرفت كرد. او توانست خود را به بقيه بچه ها برساند و حتي از خيلي ها جلو بزند. سال ها گذشت و خانم تامپسون مدت ها بود كه ديگر از تدي خبر نداشت. ناگهان روزي از او نامه اي دريافت كرد به اين مضمون:
خانم تامپسون عزيز
مي خواهم اولين كسي باشيد كه اين نكته را مي دانيد؛ من در كلاسم شاگرد دوم شده ام.
با عشق: تدي استال لارد
چهار سال بعد، نامه ديگري از تدي آمد:
خانم تامپسون عزيز
به من گفته اند كه در ميان فارغ التحصيلان، شاگرد اول هستم. دلم مي خواهد شما اولين نفري باشيد كه مطلع مي شويد. مي دانيد؟ درس خواندن در دانشگاه كار ساده اي نبود، ولي من خيلي دوست داشتم.
با عشق، تدي استال لارد
و چهار سال بعد:
خانم تامپسون عزيز
امروز من دكتر تئودور استال لارد هستم. شما چي؟ مي خواهم اولين كسي باشيد كه مي دانيد ماه بعد، درست در روز بيست و هفتم ازدواج مي كنم. مي خواهم بياييد و در جايي بنشينيد كه اگر مادرم زنده بود، در آنجا مي نشست. شما تنها فاميلي هستيد كه دارم. پدرم پارسال مرد.
با عشق، تدي استال لارد
خانم تامپسون به عروسي رفت و در جايي نشست كه قرار بود مادر تدي بنشيند. او شايستگي نشستن در آنجا را داشت، زيرا براي تدي كاري كرده بود كه او هرگز فراموش نكرد.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |