سه شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۸۰
پيش به سوي كمدي هاي ايتاليايي
006381.jpg
سعيد مروتي
زير درخت هلو و هوو دو كمدي كه اين روزها بر پرده اند، هر دو با يك نيت ولي با دو ديدگاه كاملاً متفاوت ساخته شده اند؛ تفاوت هايي كه شايد براي مخاطب چندان محسوس نباشد و به هر دو فيلم به چشم كمدي هايي مفرح بنگرد.
زير درخت هلو از استمرار يك سليقه و ديدگاه خبر مي دهد. ايرج طهماسب سالهاست كه با گروهي ثابت فيلم مي سازد؛ فيلم هايي كه همه از يك جنس اند. كمدي هايي كه امتحان شان را گيشه  پس داده و رويكرد مخاطب به هلو نشان دهنده اين نكته است كه اين الگو همچنان در گيشه جواب مي دهند.
هوو اما پس از شكست دو اكشن پر هزينه اما كم حاصل، نشان از بازگشت عليرضا داوودنژاد به حيطه هاي آشنايش دارد. اگر زير درخت هلو حاصل موفقيت تجاري تجربه هاي قبلي سازنده اش است، هوو نتيجه بلافصل شكست ملاقات با طوطي و هشت پا است. واضح است كه داوود نژاد با هدف فتح گيشه هوو را ساخته و اين نكته حتي در انتخاب نام فيلم هم لحاظ شده است. در سال هاي اخير سينمايي شكل گرفت كه مي گفتند سرخوشانه و صميمي است؛ سينمايي كه اتفاقا سردمدارش خود داودنژاد با فيلم مصائب شيرين بود. فيلمي  كه حتي جماعت منتقد هم در پايان نمايش آن در جشنواره دو سه دقيقه اي سرپا به تشويق داودنژاد پرداختند. اين جريان با فيلم هاي خود داودنژاد و بعدتر با فيل مي چون مهمان مامان از داريوش مهرجويي پي گرفته شد.
فيلم هاي داودنژاد اما شكل ديگري هم داشتند كه رويش نام فيلمسازي خانوادگي گذاشته شد. پس از موفقيت همه جانبه مصائب شيرين داودنژاد از فرمول سفر خانوادگي به شمال و فيلمسازي در آن فضا با اعضاي خانواده دو بار ديگر استفاده كرد. در بچه هاي بد و بهشت از آن تو كه اولي يكي از عجيب ترين آثار سينماي اجتماعي ايران است و دو مي اوج آن جريان سرخوشي؛ با اين حال دو فيلم بعد مصائب شيرين هيچكدام موفقيت توامان فيلم اول را نداشتند.
بچه هاي بد هرچند به فيلم محبوب اين سال هاي گروهي از منتقدان بدل شد ولي با مميزي هاي فراوان و فصل بد اكران در واقع قرباني شد و بهشت از آن تو در وضعي بدتر نه منتقدها را همراه خودش كرد و نه مردم را. شكست تجاري اين دو فيلم بود كه داودنژاد را متقاعد به ساخت يك فرشتگان چارلي وطني كرد تا با فروش تضمين شده اش جايگاه خود در سينماي بدنه را پس بگيرد و اطمينان به موفقيت اولي، سبب شد قبل از نمايش اين يكي، دو مي را هم با همان گروه و عوامل بسازد.
هر دو فيلم شكست تجاري خوردند و جايگاه حرفه اي فيلمساز را هم زير سوال بردند تا داودنژاد بفهمد كه ذائقه ها عوض شده. هوو نشانه درك كامل اين مساله از سوي اين كارگردان قديمي ست.فيلمبرداري هوو اوايل سال گذشته انجام شد و در محافل سينمايي شنيده مي شد كه داودنژاد با شكست تجاري ملاقات با طوطي مطمئن شده كه هشت پا هم اكران موفقي نخواهد داشت. فيلمي  كه به گمان فروش بالا اين بار روي آن سرمايه گذاري هم كرده بود و براي همين هوو در مسيري ساخته مي شود كه بتواند شكست محتمل فيلم دوم را هم جبران كند ولي آنقدر دو فيلم داودنژاد آثار بدي بودند كه مي شد او را به راحتي سينماگري از دست رفته دانست.
با اين حال هوو نه با يك لشكر ستاره به شيوه آن دو فيلم- كه با حضور رضا عطاران و سه بازيگر زن كه فقط يكي شان را پيش تر در مارمولك ديده بوديم در كنار اعضاي خانواده و رفقاي جمع جلوي دوربين رفت و توليد سريعي هم داشت.
داودنژاد از تجربه ساخت آن سه فيلم خانوادگي در اين يكي هم بهره گرفت و براي همين همه چيز آنطور پيش رفت كه بايد. موج نااميدي از داودنژاد سبب شد فيلم در جشنواره امسال چنان كه بايد و همانند مصائب شيرين مورد توجه قرار نگيرد و حتي چنان كه بايد ديده نشود اما حالا فيلمي  كه روي پرده است، به آرا مي جاي خود را ميان منتقد و مردم باز مي كند.
فيلمي گرم و روان كه در ريتم حتي از مصائب شيرين هم بهتر است و داستانش جزئيات فراواني براي پيگيري دارد. فيلم پر از كنايه ها و شوخي هاي روز با پديده هاي اجتماعي ست و از اين جهت باري به هر جهت هم به نظر نمي رسد. در فضاي امروز اتفاق مي افتد و حتي مثل مهمان مامان مهرجويي خودش را در يك خانه محدود نمي كند تا وقتي به خيابان برسد مثل يك آدم خمار كه به يكباره با حقيقت روبرو شده دقايقي بلاتكليف باشد و همين مهم ترين ويژگي فيلم داودنژاد است. فيلم روز است و در كنارش فرمول هاي خانوادگي هم خب، جوابش را پس داده. تلفيق اين دو هم كه گويا در شرايط فعلي تنها از داودنژاد بر مي آيد.
هوو بيش از هرچيز مديون رضا عطاران است. بازيگري كه هر حركتش مي تواند خنده تماشاگر را در پي داشته باشد و حالا با هوو ثابت مي كند كه حتي در سينما هم مي تواند يك ستاره باشد اگر در جايي كه بايد و به شكل درست از او استفاده شود.
او در شكل دادن به كاراكتر عجيب و منحصر به فرد عطا و سرگشتگي هاي اين آدم ميان آنچه كه هست و آنچه مي خواهد باشد به شدت موفق است و در بده بستان با بازي- زندگي محمدرضا داودنژاد با نقشي كه مدت ها بود از آن دور شده بود نه تنها كم نمي آورد كه كاملا در همان سمت حركت مي كند. زوج علي صادقي و رضا داودنژاد هم كه رفقاي صميمي اين چند سال هستند و در تلويزيون حسابي با هم كار كرده اند در اينجا به عنوان نخ تسبيح داستان دقيقا كاري را مي كنند كه بايد و البته گروه سه نفره بازيگران زن فيلم هم كه هيچ رويارويي مشتركي هم با هم ندارند هر كدام در شكل دادن به يكي از سه وجه زنانگي مورد توجه عطا موفقند. در اين بين البته رعنا آزادي ور كار مشكل تري داشته چون عمده بازي اش با پسربچه اي ست كه در رابطه با او بايد به خصوصيات اخلاقي اش پي ببرد و اين شكل از مهرباني و روحيه مادرانه دقيقا در بازي آزادي ور شكل گرفته.سپيده علايي و مريم كاوياني هم هر دو اجراي موفقي از نقش هاي خود دارند. هوو بازگشت عليرضا داودنژاد به سينمايي ست كه دوست داريم او در آن كار كند. و حالا پس از گذشت پانزده سال كاملا مشخص است كه نياز فيلم شرايط بوده و نه كاري از داودنژاد.پس بهتر است اين جمله كليشه اي پس كارگردان نياز كجاست؟ را فراموش كنيم و فكر كنيم سينماي داودنژاد همين سينمايي ست كه در آن كار مي كند. سينمايي پرمخاطب و گرم كه تماشاگرش را در سالن نگه مي دارد و او را با روحيه از سينما بيرون مي فرستد. در اين بين اگر گاه بچه هاي بدي هم ساخته شود آن وقت خوشحال تر خواهيم شد.
نياز در سال 85 ديگر نمونه يك سينماي ايده آل نيست و بهتر است از آن به عنوان يك اهرم براي فشار به داودنژاد استفاده نشود.
** *
كمدي هاي سينماي ايران دو دسته اند .از همان فيلم هايي حرف مي زنم كه در چندسال اخير بازار اصلي سينما را كاملا به تسخير خود درآورده اند و تبي را سبب شده اند كه كارگردانان ژانرهاي ديگر هم سعي مي كنند ذوق خود را در آن بيازمايند.
دسته اول فيلم هايي هستند كه به همين شكل ساخته مي شوند.يك تك اثر از مثلا يك اكشن ساز يا ملودرام ساز كه سعي مي كند در شرايط جديد از فرمول هاي فروش سردرآورد و چه فيلمش بفروشد و چه نفروشد، همين يك بار را در سيماي كمدي تجربه كسب مي كند. گروه دوم اما فيلم هايي هستند كه به طور مستمر و در طي يك جريان در اين حوزه سينمايي شكل مي گيرند. فيلم هايي كه در برنامه يك كارگردان يا يك دفتر توليد به شكل مدوني طرح ريزي و ساخته مي شود.
نمونه مورد اول فيلم هاي ابراهيم وحيدزاده و نمونه مورد دوم محصولاتي ست كه در صحرا فيلم ساخته مي شود؛ همان دفتري كه تازه ترين محصولش زيردرخت هلو از اواسط اسفندماه به عنوان برنامه نوروزي سينماهاي تهران به نمايش درآمده است.
زير درخت هلو ادامه جرياني ست كه در سال هاي اخير دفتر صحرافيلم آن را پي گرفته است. جرياني كه بر ايده ها و تفكرات سينمايي ايرج طهماسب و حميد جبلي استوار شده است.
اين دو در اين سال ها عمده فعاليتشان را در اين دفتر متمركز كرده اند و تقريبا روي همه توليدات آن برنامه ريزي مي كنند. تا اين حد كه قسمت دوم فيلم كلاه قرمزي را كه اصلا تهيه كننده ديگري در بخش اول داشت در همين دفتر ساختند و بعد از آن كارهايي را توليد كردند كه عمدتا پرفروش ترين آثار اين مدت بوده اند. در مورد نمونه اي مثل خواب سفيد هم كه حميد جبلي آن را ساخت و توليدي به مراتب نزديك تر به سينماي جريان متفاوت بود، بلافاصله با يكي دو فيلم بعدي ضررها جبران شد. كمدي سبك همه فيلم هاي اين مدت صحرافيلم نبوده اما وجه غالب را در فيلم ها داشته است.
در واقع تنها خوابگاه دختران خارج از اين سبك در ژانر وحشت ساخته شد كه آن هم حاصل حسابگري هاي طهماسب و جبلي روي ذائقه مخاطب بود و فيلمنامه را هم خود طهماسب نوشته بود. در ميان اين توليدات كه عمدتا يا به كارگرداني طهماسب و يا به كارگرداني محمدحسين لطيفي با مشاوره طهماسب جلوي دوربين رفته اند، فيلم هايي هست كه به صورت سلسله وار ساخته شده است. اين زنجيره از كلاه قرمزي آغاز مي شود، با عينك دودي و دختر شيريني فروش ادامه پيدا مي كند و به زير درخت هلو مي رسد.
فيلم هايي كه جز در يكي يعني عينك دودي كه كارگردانش لطيفي بود و جبلي هم غايب- كارگرداني را ايرج طهماسب با مشاوره جبلي انجام مي دهد و يك مثلث بازيگري شامل طهماسب، جبلي و فاطمه معتمدآريا فيلم را اداره مي كند. كمدي هاي پرفروشي كه تاحالا راه را به خطا نرفته اند و همگي جزو سه فيلم پرفروش سال نمايش خود بوده اند.
در آنونس هاي فيلم زير درخت هلو يك جمله كليدي وجود دارد. دوستداران سينما سالي يك بار با اين سه نفر قرار ملاقات دارند و اين سه نفر هم كه خب به طور مشخص همان سه بازيگري هستند كه از آنها نام برده شد. با علم به چنين مساله اي ست كه نمي توان صف هاي طولاني مقابل سينماهاي نمايش دهنده را به كيفيت خود فيلم ربط داد. تجربه ثابت كرده كه كودكانه كلاه قرمزي، كمدي زن و شوهري عينك دودي، بزن بكوب دختر شيريني فروش يا كمدي معناگراي زير درخت هلو هيچكدام براي بيننده اين فيلم ها فرقي ندارد. آنها ميزاني خنده و بازيگوشي را از اين مثلث طلب مي كنند كه همه فيلم هاي نام برده شده به نحوي آن را دارا هستند و همين ميزان اطمينان براي مخاطب كافي ست تا به ديدن زير درخت هلو برود.
كمدي هايي كه براي خانواده همه اعضاي خانواده- ساخته مي شود و بي شك دانستن همين مساله است كه مثلا در مواجهه با هوو، زير درخت هلو را فيلم امن تري براي يك خانواده سنتي ايراني مي كند. زير درخت هلو به نسبت فيلم آخر اين گروه يعني دختر شيريني فروش فيلم بهتري است. اگر در آن فيلم شوخي ها ديگر به مرزهاي سينماي عامه پسند مبتذل نزديك مي شد، در اينجا همه چيز كنترل شده است و حتي كلي اداي دين به فيلم هاي مختلف تاريخ سينما چه ايران و چه جهان- وجود دارد.
فيلم حتي تا حدي به فضاي مذهبي هم گرايش دارد. تمي  كه سازندگانش به همين دليل آن را دوست تر مي دارند و معتقدند فيلم اين مقطع زماني شان به اعتقاداتي كه خود دارند نزديك تر است. از سوي ديگر طهماسب به صراحت در چند جاي مختلف گفته كه دوست ندارد تماشاگري كه براي ديدن فيلمش پول بليت داده آزار ببيند و از سينما با چهره اي درهم و افكاري مغشوش بيرون بيايد. اين تماشاگر مي خواهد سرگرم شود و طهماسب هم ابزار اين سرگرمي  را براي او در فيلمش فراهم كرده است.
روايت زير درخت هلو روايت ساده اي ست هرچند در شروع فلسفه اي كه فيلم براي خودش مي چيند بيش از حد پيچيده مي زند اما به هر شكل وقتي قصه راه مي افتد، همه چيز شكل هميشه مي شود. نكته مهم در اينجا در حاشيه بودن طهماسب و معتمدآرياست و اينكه فيلم را حميد جبلي در كنار شهره لرستاني پيش مي برد كه پس از مدت ها دوباره به سينما بازگشته است. داستان دو خدمتكار كه در يك لجبازي قديمي  نمي خواهند اعتراف كنند هم را دوست دارند اما در شرايطي كه رخ مي دهد، مي فهمند كه نبايد در برابر تقدير مقاومت كنند.همه چيز همين قدر ساده و همين قدر راحت است. مثل شوخي هاي فيلم و فضايي كه فيلم براي ارتباط راحت با مخاطبش پي آن مي گردد و به راحتي هم بدستش مي آورد. زير درخت هلو فيلم خوش ساختي است. قصه اش سكته ندارد و سعي زيادي هم نمي كند كه ضعف هايش را پنهان كند. از هر شوخي مناسبي براي خنداندن مخاطب در جايي كه بايد استفاده مي كند و تنها سعي فيلم بر اين است كه اين شوخي ها از مرزي كه در فيلم قبلي گذشته بود نگذرد. براي همين در جاهايي فيلم زيادي افت و خيز دارد. گاه به يكباره از حجم شوخي ها كاسته مي شود چرا كه در آن مورد به خصوص اصرار بر شوخي به ابتذال مي رسد و طهماسب اين را نمي خواهد و در برخي جاها كه امكان شوخي هاي اساسي تر و طولاني تر وجود دارد كاملا آگاهانه فضاي فيلم به سمت كمدي هاي ايتاليايي بزن بكوب نزديك مي شود. اتفاقي كه در يك سوم مياني فيلم به خوبي رخ مي دهد و در بخش اول و سوم تابع همان مساله اي ست كه در موردش سخن گفته شد. با اين همه نكته اساسي در مورد فيلم همان چيزي ست كه در ابتدا گفته شد.
زير درخت هلو براي خانواده سنتي ايراني كه يك امنيت براي حضور در سالن سينما مي خواهد به واسطه گروه سازنده اش اين امنيت را برقرار مي كنند تا كمدي محبوب بهاري سينماهاي تهران باشد. در سينماي كنوني ايران دقيقا فاكتورهايي از اين دست است كه اهميت دارد و نمي تواند چنين فضايي را كتمان كرد. در اين سينما دقيقا كساني كه به چنين دركي از مخاطب مي رسند مي توانند موفق باشند.
هدف: خنداندن تماشاگر
زير درخت هلو و هوو با همه تفاوت ها و نقاط تمايزشان، در يك اصل مشتركند. هر دو با هدف خنداندن مخاطب ساخته شده اند.
مخاطبي كه اين روزها ترجيح مي دهد اوقات خود را در سالن تاريك سينما؛ با خنديدن سپري كند. طهماسب و داوود نژاد بدنه هاي چنين هدفي را مهيا كرده اند و نتيجه هم توفيق تجاري هر دو فيلم در گيشه است. اينكه زير درخت هلو و هوو با همه ويژگي ها و خصائصشان تا چه اندازه به تعريف سينماي كمدي نزديكند؛ خود نكته قابل تأملي است. طهماسب با وفاداري به آنچه در فيلم هاي قبلي اش ساخته و تلفيقش با معناگرايي باب روز، هلو را ساخته و داوود نژاد با عنايت به تجربه هاي موفقش در مصائب شيرين و بهشت از تو . مسأله اي كه بار ديگر نشان مي دهد سينماي ايران نه وفادار به قواعد ژانر كه براساس تجربيات فيلمسازان است كه شكل مي گيرد.

معادله اي مجهول به نام آمار فروش
006384.jpg
بنفشه نگارنده- مدتي است كه در زمينه آمار فروش فيلم هاي روي پرده اتفاقات جالبي رخ مي دهد. اختلاف آماري كه بنياد سينمايي فارابي اعلام مي كند با آنچه پخش كننده مدعي آن است، گاهي اوقات آنقدر زياد و فاحش است كه به نظر مي رسد يك طرف ماجرا دروغ مي گويد. چند وقت پيش و در حالي كه پخش كننده اي مدعي بود فيلمش بالاي 300 ميليون فروخته، طبق آمار فارابي فروشش به زحمت به 200 ميليون مي رسيد. اين اختلاف فاحش در اعلام ميزان فروش يك فيلم هم از آن اتفاقاتي است كه تنها در سينماي ايران رخ مي دهد. در حال حاضر وضعيت به شكلي درآمده كه همه دوست دارند فيلمشان پرمخاطب باشد و حتي اگر در عالم واقعيت اين اتفاق نيفتد، مي كوشند با ارائه آماري تخيلي فيلمشان را پرمخاطب جلوه دهند. گاهي اوقات در ارائه آمار فروش روزانه فيلم ها چنان اغراقي صورت مي گيرد كه حتي اگر تمام صندلي هاي سينماهاي نمايش دهنده هم پرشوند، باز نمي توان به آمار ارائه شده رسيد، تا جايي كه به نظر مي رسد دوستان حتي آنقدر رياضيات هم بلد نيستند تا آماري را كه ارائه مي دهند، كمي نزديك به واقعيت و قدري باور كردني باشد.
در سال هاي اخير شاهد نمايش  فيلم هايي بوده ايم كه هيچ صفي در كنار سينماهاي نمايش دهنده اش مشاهده نمي شد ولي سازندگانش مدعي ركوردشكني فيلم بودند. اينكه چطور مي شود در ارائه آمار فروش فيلم ها اغراق كرد و اينكه تهيه كننده و پخش كننده چه نفعي از اين ماجرا مي برند؛ چندان معلوم و مشخص نيست.
تنها چيزي كه واضح و مبرهن به نظر مي رسد، به پايان آمدن دوران پخش سنتي است؛ پخشي كه تا رنگ تحول به خود نگيرد از اين دست اتفاقات در حاشيه اكران فيلم ها، زياد رخ مي دهد.
مكانيزه كردن بليت فروشي سينماها كه مدت هاست شعارش داده مي شود، اگر واقعاً عملي شود، ديگر نمي توان شاهد دو روايت كاملاً متفاوت از فروش يك يك فيلم بود. اتفاقي كه سال هاست در كشورهاي صاحب سينما رخ داده و كاملاً نهادينه شده است.
در صورتي كه اين اتفاق در سينماي ما مهم رخ دهد، آن وقت اين ميزان عدم شفافيت و قلب واقعيت صورت نمي پذيرد.
گفته مي شود يكي از دلايل اعلام آمار فروش غير واقعي، رقابتي است كه ميان برخي تهيه كنندگان وجود دارد. رقابت به اين معنا كه هر كس تلاش دارد فيلمش پرفروش تر از فيلم رقيبش باشد و اگر اين اتفاق در عالم واقع رخ ندهد؛ اينچنين وانمود مي شود. به همين خاطر است كه آمار فروش پخش كننده يك فيلم كه تا همين چند روز پيش بر پرده بود، با آنچه بنياد سينمايي فارابي اعلام كرده؛ نزديك به 100 ميليون تومان اختلاف دارد.

پرسوناژ
نمايش فيلم خارجي نياز به هواي تازه
مسعود پويا
اكران فيلم خارجي در اين سال ها همواره محل بحث و چالش فراوان ميان اهالي سينما بوده است. عده اي نمايش فيلم خارجي را باعث رونق سينما مي دانند و معتقدند كه با نمايش فيلم هاي جذاب خارجي مي شود جان تازه اي به سالن هاي روبه ورشكستگي داد. از سوي ديگر اما گروهي هميشه موضع مخالف اتخاذ كرده اند واعتقاد دارند كه نمايش آثار خارجي، اين سينماي روبه احتضار را نابود مي كند.
اين اظهار نظرها نزديك به دو دهه است كه ادامه دارد. هر چند در سالهاي اخير نمايش فيلم خارجي به صورتي برگزار شده كه مخالفان سنتي اين فيلم ها هم چندان معترض نشده اند.
در شرايطي كه نسخه هاي DVD بهترين و جذاب ترين فيلم هاي روز هاليوود در دسترس عموم قرار دارد، نمي توان گفت كه نمايش فيلم خارجي در سينماها به بقاي سينماي ايران لطمه مي زند. بايد چاره ديگري انديشيد. حتي موافقان نمايش آثار خارجي نيز بايد در اجراي اين طرح نكاتي را لحاظ كنند. هر چند تغيير مديريت مانع از آن شده كه شاهد سياست هاي يك دستي در اين زمينه باشيم. در طي اين سالهاي تجربه اكران فيلم هاي خارجي را به شكل طبيعي نداشته ايم. شهرهاي مختلف از نظر بافت جغرافيايي تغيير كرده اند، سليقه تماشاگران دستخوش تغيير شده و سينما همچون گذشته بي رقيب نيست همان طور كه در سطح شهر، سينماهاي مختلف، تنها مي توانند با اكران تعدادي از فيلم ها به انبوه مخاطب دست يابند و در بسياري از اوقات بيشتر با صندلي خالي مواجه مي شوند تا تماشاگر. هر فيلمي براي نمايش در هنر سينمايي مناسب به نظر نمي رسد، بايد اكران فيلم هاي خارجي براساس برنامه هاي اصولي و طبق اقدامات كارشناسي صورت گيرد. نمي توان هر فيلم خارجي را تنها با اين ويژگي كه محصول جذابي به نظر مي رسد، در مناطق مختلف تهران و شهرستانها به نمايش در آورد. مخاطبان سينماهايي كه در مناطق جنوبي و در برخي شهرستانها قرار دارند، قطعاً  از ديدن آثار اكشن، بيشتر لذت مي برند تا تماشاي فيلم هايي كه مناسب مخاطب خاص هستند. به ندرت اتفاق مي افتد. فيلمي به صورت توأمان در سينما فرخ واقع در ميدان قزوين و سينما فرهنگ مورد استقبال قرار گيرد.خوشبختانه در سالهاي اخير اين نكته مورد توجه قرار گرفته است. همان طور كه سالن هاي نمايش دهنده آثار خارجي تقريباً  مشخص شده اند.نماش فيلم هاي شاخص روز در چند سينماي استاندارد شهر، البته باعث اميدواري است. هرچند نمي توان از اين مسأله به راحتي گذر كرد كه اغلب اين فيلم ها چنان كه بايد با استقبال مخاطب مواجه نمي شوند. مثلاً  در شب به خير و موفق باشيد ساخته جرج كلوني حتي به اندازه فيلم  معناگراي كمال تبريزي كه به گفته خودش براي مخاطب خاص ساخته شده هم نفروخت. در حالي كه فيلم جذابيت هاي زيادي براي علاقه مندان به سينما دارد و در شرايط طبيعي نمايش چنين اثري بايد استقبال مخاطب مواجه شود.
آن هم در شرايطي كه مخاطب پيگير سينماي جهان داريم. مخاطبي كه گستردگي اش را مي توان از بازار پررونق DVD هاي سينماي روز متوجه شد.
انبوه فيلم هاي روز كه با زيرنويس فارسي در كنار پياده روها به فروش مي رسند و كلاً  تجارت پرسود زيرزميني كه براساس انبوه علاقه مندان سينماي جهان بنا شده است. چگونه است كه اين مخاطب انبوه از ديدن فيلم شاخص يك ستاره هاليوود بر پرده سينما استقبال نمي كند؟
يك دليل آن مي تواند شرايط نامطلوب سالن هاي سينما دانست. مخاطب امروز اگر در كشورهاي ديگر طعم ديدن فيلم در سالن خوب و مجهز را نچشيده باشد، قطعاً  فيلم ها را با كيفيت DVD و صداي دالبي ديجيتال مشاهده كرده است. اين مخاطب، ديگر آن تماشاگر قانع و محروم دهه شصت نيست كه از نمايش هر فيلمي در سينماها استقبال كند.نكته ديگر انحصاري بودن ورود و نمايش فيلم خارجي در دستان دولت است، اتفاقي كه از اوايل دهه شصت رخ داد و تاكنون هم با وجود برخي وعده ها هنوز تفاوتي در وضعيتش ايجاد نشده است.در سالهاي قبل از انقلاب، اغتشاش كامل بر ورود فيلم خارجي برقرار بود. در غيبت هر نوع ضابطه اي، آن قدر فيلم خارجي نازل تجارتي وارد شد كه سينماي ايران دچار بحران اقتصادي و در نهايت مرگ مغزي شد. سينمايي كه قبل از پيروزي انقلاب، از نفس افتاده بود. در دهه پنجاه ورود انبوه فيلم هاي اكشن و كمدي هاي نازل ايتاليايي باعث شد تا سينماي ايران مخاطبش را از دست بدهد. اين اغتشاش تا اوايل دهه شصت ادامه داشت تا اين كه دولت با انحصاري كردن ورود فيلم خارجي، تصميم گرفت اين شرايط نابسامان را عوض كند. در حال حاضر بيست و چند سال است كه بنياد سينمايي فارابي متولي ورود و نمايش فيلم خارجي بوده است. در دهه شصت تنها محصولات اروپاي شرقي امكان نمايش مي يافتند. سالهايي كه مسئولان فارابي در انديشه تربيت تماشاگر فرهيخته بودند و آثار تاركوفسكي و پاراجانف را اكران مي كردند. پس از پايان جنگ و ورود به دوران موسوم به سازندگي، شرايط كمي تغيير كرد. نمايش فيلم اسكاري با گرگ ها مي رقصد را بايد يك اتفاق مهم در اكران فيلم خارجي در سالهاي پس از انقلاب قلمداد كرد و دقيقاً  از همان زمان صداي اعتراض تعدادي از سينماگران بپا خاست. كساني كه هشدار مي دادند ورود فيلم خارجي سينماي ايران را نابود مي كند؛ همين مخالفت ها در كنار بي انگيزگي مسئولان خارجي باعث شد كه نمايش فيلم خارجي به صورت باري به هر جهت و تنها براي رفع تكليف دنبال شود.
در شرايطي كه در سالهاي اخير از موافقت هاي ضمني براي فراهم كردن بستر ورود بخش خصوصي در اين عرصه سخن به ميان آمده بود، هنوز تغييري در شرايط حاصل نشده است. اكران فيلم  خارجي نيازمند هواي تازه است و به نظر مي رسد تا زماني كه پاي بخش خصوصي به اين عرصه باز نشود؛ تغيير محتوي در شرايط نه چندان مطلوب فعلي حاصل شود.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |