كلبه عموتام
درمأموريت غيرممكن 3، مأمور ويژه اتان هانت ديگر به فكر سر و سامان دادن به زندگي خودش افتاده است
|
|
ساسان گلفر
اين تام كروز هم چه پشتكاري دارد! از سال 1996 كه وارد مأموريت غيرممكن شده، يك دقيقه هم دست از سر تبهكاران بين المللي برنداشته است. جدي مي گويم؛ آمارش را دارم! سال۱۹۹۶ مأموريت غيرممكن خودش را با پنبه كردن هرچه جاسوس ها رشته بودند تا فهرست اسامي و رمزشناسايي مأموران دو جانبه ضد جاسوسي را به دست بياورند، شروع كرد. يك عالمه تغيير قيافه داد؛ كلي انفجار و تير و تفنگ را پشت سر گذاشت، از دست مأموران خودي كه به او مشكوك شده بودند، فرار كرد؛ وسط زمين و هوا، آويخته به يك رشته سيم، يك CD كامل را رايت كرد و بالاخره وقتي آسمان و زمين را به هم دوخت و دمار از روزگار هرچه تبهكار و خرابكار بود، درآورد. تا آمد يك دقيقه نفس راحت بكشد و در گوشه اي دنج از ني ليوان نوشابه اش يك جرعه آبميوه بنوشد، سر و كله نامه رساني پيدا شد كه از طرف برايان دي پالما- كارگردان فيلم- مأموريت غيرممكن ديگري را به او محول كرد. تا چهار سال بعد از آن نديديم كه در گروه مأموران ويژه چه عمليات عجيب و غريبي انجام داد. سال 2000 يك كارگردان هنگ كنگي- آمريكايي به نام جان ووكه متخصص فيلم هاي اكشن- رزمي خوش ساخت بود، يقه مأمور ويژه اتان هانت (يا همان تام كروز كه نام كاملش توماس كروز ماپوتر چهارم است) را گرفت و با يك حركت رزمي شرقي نقش بر زمين كرد و وادارش كرد كاراته بازي ياد بگيرد و با يك شرير خبيث بي رحم ديگر كه مي خواست چند ميليون نفر را با يك ويروس دست ساز آلوده كند، در بيفتد و بعد از كلي آرتيست بازي روي كوه و آسمانخراش و اتومبيل هاي تندرو و موتورسيكلت هاي عظيم الجثه، آن آقاي شرير خبيث را هم به سزاي اعمال پليدش برساند. مشكل فقط اينجا بود كه نه تام توانست سر در بياورد كه جريان فيلم مأموريت غيرممكن 2 چه بود، نه كارگردان، نه آنتوني هاپكينز كه رئيسش بود و نه آن شرير خبيث مادر مرده! در فاصله پنج- شش سال بعد از آن، تام كروز كار چندان مهمي انجام نداد، غير از آنكه تا ژاپن رفت و همراه با آخرين سامورايي عليه امپراتور ژاپن شورش كرد و امپراتور را متقاعد كرد به سنت هاي ملي پايبند بماند، درگير جنگ دنياها ي مختصري شد و نقشه هاي چندين ميليون ساله بيگانه هاي فضايي براي حمله به زمين را نقش بر آب كرد و خرده كاري هايي از اين قبيل!
بالاخره سال 2006 رسيد و تام كروز بعد از يك رشته مأموريت هاي واقعاً غيرممكن، از جمله طلاق گرفتن از نيكول كيدمن و ازدواج با كتي هولمز و انتظار كشيدن براي بچه اي كه در راه دارد و اداهاي عجيب و غريب و مضحك و ضايعي كه در برنامه تلويزيوني اپرا وينفري جلوي دوربين هاي تلويزيوني از خود نشان داد، دوباره روي پرده ظاهر شد. اين بار يك كارگردان تلويزيوني به نام جي. جي. آبرامز كه قبلاً سريال هاي موفقي مانند فليسيتي ، آلياس و گمشده را كارگرداني كرده بود، براي اولين بار قرار شد با هزينه اي در حدود 150 ميليون دلار روي بوم بزرگتر پرده سينما نقاشي كند و از چندين بازيگر مطرح از جمله تام كروز، فيليپ سيمور هافمن (كه امسال براي ايفاي نقش ترومن كاپوتي در فيلم كاپوتي جايزه اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد را دريافت كرد)، لارنس فيشبرن و وينگ ريمز براي اين كار كمك گرفت. متأسفانه از آنجايي كه ترك عادت موجب مرض است، آقاي آبرامز روي پرده بزرگ نيز طبق قاعده مرسوم تلويزيون از نماهاي درشت بيشماري استفاده كرده كه اگر چه در ابتدا ممكن است تماشاگر را با لبخندهاي نمكين آقاي كروز سر ذوق آورد، اما بعد از چند دقيقه حس بدي به او مي دهد، انگار كه به تماشاي فيلمي نشسته كه در گوشه يك پلاتوي تلويزيوني فيلمبرداري شده است.
در اين فيلم، مأمور ويژه اتان هانت ديگر به فكر سر و سامان دادن به زندگي خودش افتاده و با يك دخترخانم پرستار كه دختر خوب و متين و سر به زير و با كمالاتي است به نام جوليا (ميشله موناگان) نامزد كرده و قرار است در كلبه درويشي خودش با او زير يك سقف زندگي كند. البته جناب مأمور ويژه از مصاديق بارز فريب در ازدواج است، چون دختر بيچاره از همه جا بي خبر فكر مي كند اين آقا اتان خوش تيپ خوش سر و زبان مهندس كنترل ترافيك بزرگراه است! (نمي دانم چرا هر كس مي خواهد در خواستگاري چاخان كند، خودش را مهندس جا مي زند! باور كن تام، مهندس بودن چندان تعريفي هم ندارد. كار به جايي رسيده كه بعضي از مهندس ها ترجيح مي دهند روزنامه نگار باشند!)
اما طبق معمول يك آدم خبيث و بدجنس هم وجود دارد كه نقشه هايي شيطاني براي دنيا كشيده است و براي رسيدن به مقاصدش نامزد اتان را مي ربايد. اين بار نقش آدم بده را فيليپ سيمور هافمن برعهده دارد كه قبلاً در فيلم مگنوليا نيز با تام كروز همبازي بوده است؛ كسي كه از اولين نقش هايش در دوران نوجواني در نقش يك بچه پولدار بي معرفت ناقلا، تا كاپوتي برنده اسكار به خوب بازي كردن عادت كرده و همواره سير صعودي را طي كرده، باز هم شخصيت اين آقاي يك سر و دو گوش را كه اوون داويان نام دارد، به زيبايي تمام ترسيم مي كند. داويان يك قاچاقچي اسلحه فاسد است كه ظاهر چندان ترسناكي ندارد، شوخ طبعي در صدايش موج مي زند و رفتارش با نوعي ولنگاري همراه است و كلمات به سختي و گويي از سر بي ميلي بر سر زبانش مي آيد.
به هر حال ايتان ناچار مي شود بر سر كار پردردسر سابق خود بازگردد و بعد از يك دوره آموزشي نيروهاي ويژه مأموريت غيرممكن به همان اعمال محير العقول خود بپردازد، از سر يك آسمانخراش به بام يكي ديگر بپرد، از رشته اي سيم آويزان شود و تارزان بازي درآورد، با ماسك لاتكس تغيير قيافه هاي باور نكردني انجام بدهد و طبق معمول هلي كوپتر سواري و بنگ بنگ شليك و انفجار و زير پا گذاشتن رم و ويرجينيا و برلين و شانگهاي براي اينكه نامزد خود را نجات بدهد و در ضمن دنيا را هم نجات بدهد. (از همه مهم تر اينكه بدلكاري هاي خطرناك را خود تام كروز طبق عادت و محض كم كردن روي ساير بازيگران انجام مي دهد) بهترين سكانس فيلم، همان طور كه انتظار مي رود، بين دو شخصيت و بازيگر اصلي فيلم- كروز و هافمن- اتفاق مي افتد. اين سكانس مجلس جشني مخصوص طبقات بالاي شهر واتيكان را نشان مي دهد كه در آن هافمن كروز را بازي مي دهد در حالي كه كروز قصد دارد او را بازي بدهد. همه جنگ و دعواها ميان اين دو بر سر پاي خرگوش است. در پايان فيلم، بعد از اينكه يك عالمه آدم تكه پاره و سوراخ سوراخ و له و لورده شدند، تام كروز تازه يادش مي افتد از رئيس براسل (لارنس فيشبرن) بپرسد كه پاي خرگوش چيست؟ و اين هم كه ديگر سؤال ندارد، پاي خرگوش همان مك گافين است ديگر! مك گافين كه مي دانيد چيست؟ آلفرد هيچكاك در مصاحبه با فرانسوا تروفو دقيق ترين تعريف را از مك گافين ارائه داده است. به گفته هيچكاك، يك روز مردي انگليسي در قطار نشسته بود و بسته اي بالاي سرش بود. مسافر ديگري از او مي پرسد: اين بسته چيست؟ جواب مي دهد كه اين مك گافين است. مسافر مي پرسد كه مك گافين ديگر چيست؟ مي گويد: مك گافين همان است كه با آن در اسكاتلند شير شكار مي كنند. مسافر مي پرسد: اما اسكاتلند كه شير ندارد. آن آقا هم جواب مي دهد: پس اين مك گافين نيست! به هر حال آقاي آبرامز و آقاي كروز با همين پاي خرگوش يا مك گافين كه چيزي في مابين نخود سياه و قوطي بگير و بشين خودمان است، تا اينجا عده زيادي را در سراسر جهان سر كار گذاشته و موفق شده اند در سه روز اول نمايش فيلم در نيمه ارديبهشت بيش از 48 ميليون دلار فقط در آمريكا و كانادا بفروشند و در صدر گيشه فروش قرار بگيرند و البته هنوز هم چندان راضي نيستند و اعتقاد دارند كه فروش فيلم مأموريت غيرممكن 3 بايد بيشتر از اينها باشد.
مأموريت غيرممكن 3
محصول: پارامونت پيكچرز- سال 2006- زمان: 125 دقيقه- درجه بندي: 13-PG
تاريخ اكران افتتاحيه: 5 مي 2006 (15 ارديبهشت 1385)
ژانر: اكشن- ماجرايي
نويسنده: آلكس كورتزمن، رابرت اوركي و جي.جي. آبرامز
براساس سريال تلويزيوني مأموريت غيرممكن (در ايران: بالاتر از خطر)
كارگردان: جي. جي. آبرامز
مدير فيلمبرداري: دان ميندل
موسيقي: مايكل جياچينو
تدوين: مري جوماركي، ماريان براندون
تهيه كننده: تام كروز، پاولا واگنر
بازيگران: تام كروز، فيليپ سيمورهافمن، وينگ ريمز، بيلي كراداپ، ميشله موناگان، كري راسل و لارنس فيشبرن
|