چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۵
نگاهي تحليلي به مرزبندي هاي احزاب كشور پس از انقلاب
ديوارهايي كه فرو ريخت
004974.jpg
ياسر مرادي
زماني كه جبهه مشاركت در انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸ توانست اكثريت كرسي هاي پارلمان را در اختيار بگيرد، اصلاً فكر نمي كرد در كمتر از ۶ سال، با اعضاي حزب مؤتلفه بر سر يك ميز به مذاكره بنشيند.
اين روزها قواعد بازي هاي سياسي در كشور ما به هم خورده است. يك روز مؤتلفه اي  ها با محمدرضا خاتمي سر ميز مذاكره مي نشينند و فرداي آن بهزاد نبوي با عزت ا... سحابي ديدار مي كند. يك روز ناطق نوري در گفت وگو با روزنامه جريان مقابل اصول گرايان، اسرار انتخابات را هويدا مي كند و فرداي آن، مجمع روحانيون با حزب اعتماد ملي (كه اساساً در اعتراض به عملكرد مجمع روحانيون تشكيل شد) به منظور هماهنگي براي شركت در انتخابات خبرگان با هم تشكيل جلسه مي دهند.
به هر حال به نظر مي رسد تحولات جديدي در احزاب و جريان هاي سياسي كشور در حال شكل گيري است. از اين رو در اين مطلب وضعيت جريان هاي سياسي موجود را بررسي خواهيم كرد.

ربع قرن حزب
سياست مداران ايراني پس از سقوط نظام پهلوي، به جبهه  بندي هاي مختلفي دست زدند و انقلابيون در اولين صف بندي به سه گروه عمده تقسيم شدند؛ چريك هاي فدايي خلق ايران، حزب توده، سازمان پيكار و حزب كمونيست ايران، شاخص ترين نمادهاي چپ ماركسيستي در ايران بودند كه با تثبيت جمهوري اسلامي و تصويب قانون اساسي، خيلي زودتر از آنچه پيش بيني مي شد از صحنه سياست ايران براي هميشه كنار رفتند.
اين گروه، تعلق خاطر چنداني به انقلاب نداشتند و صرفاً موافق سرنگوني شاه بودند. دومين گروه را نهضت آزادي، جنبش مسلمانان مبارز، حزب ملت ايران، جبهه ملي و مجاهدين خلق [منافقين ] تشكيل مي دادند كه نسبت به گروه اول، قرابت بيشتري به اسلام داشتند و از اين رو توانستند تا مدتي به فعاليت رسمي خود ادامه دهند اما كم كم و با افول دولت بازرگان و سپس بني صدر، اين گروه ها به صف مخالفان نظام پيوسته، يا صحنه سياست ايران را ترك گفتند، يا حضوري زيرزميني را دنبال كردند.
اما گروه سوم كه اصلي ترين طيف انقلابي به شمار مي آمد، گروهي بود كه از نزديكان امام خميني(ره) بودند و آن زمان به «خط امامي» تعبير مي شدند. جمعيت مؤتلفه، جامعه روحانيت مبارز و حزب جمهوري اسلامي، سه نماد بارز اين جريان بودند كه پس از حذف بني صدر، رسماً صحنه كشور را به دست گرفتند. بعدها سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه از به هم پيوستن ۷ گروه به وجود آمده بودند هم اعلام موجوديت كرد.
تشكيل كابينه مير حسين موسوي، آغازي بر اختلافات عمده ميان گروه هاي طيف امام بود. تفكرات اقتصادي، نگاه به رابطه با آمريكا، ميزان تبعيت از ولايت فقيه و... از جمله اختلافات دروني اين جريان بود تا حدي كه برخي از وزراي كابينه مهندس موسوي از جمله احمد توكلي و عسگراولادي از دولت استعفا دادند.
اين تفاوت ديدگاه ها در احزاب هم به طور گسترده اي وجود داشت و از سوي ديگر شهادت بسياري از چهره هاي برجسته و پدران معنوي اين جريانات نظير رجايي، بهشتي، مطهري، باهنر و... موجب شد دوام اين احزاب روز به روز كمتر شود.
قطعاً ديگر در سازمان مجاهدين انقلاب، محسن ذوالقدر، احمد توكلي و حسين فدايي نمي توانستند در كنار بهزاد نبوي، مصطفي تاج زاده و محسن آرمين بنشينند و به همين نسبت، در حزب جمهوري بادامچيان و علي اكبر پرورش نمي توانستند با ميرحسين موسوي و همفكران او در يك حزب فعاليت نمايند.
از سوي ديگر محمدرضا مهدوي كني كه بخش عمده اي از فعاليت هاي سياسي آن زمان را شكل مي داد، به همراه برخي ديگر از روحانيون، به علت عدم اعتقاد روحانيون به كار حزبي، در جامعه روحانيت مبارز به فعاليت خود ادامه مي دادند كه آنها هم پس از مدتي دچار اختلافات دروني شده و طيفي از آنها به سركردگي مهدي كروبي و امام جماراني، مجمع روحانيون مبارز را تشكيل داده و از تشكل مادر خود انشعاب كردند.
به هر حال در نيمه دوم دهه ۶۰ بسياري از تشكل هاي سياسي خط امامي كه همگي در ابتداي دهه ۶۰ يك طيف سياسي گسترده را تشكيل مي دادند، يا دچار انشعابات گسترده گرديدند و يا به طور كلي منحل شدند.
جريان مجمع روحانيون و وابستگان به آن به طور كلي اكثريت مجلس سوم را در اختيار داشتند اما به دلايل مختلفي در مجلس چهارم توفقيات چنداني كسب نكردند و همزمان با حذف جايگاه نخست وزيري و به تبع آن ميرحسين موسوي از دولت، از مجلس هم كنار گذاشته شده و تا مدت ها سكوت اختيار كردند.
پس از سال ۶۸ نوبت به جناح راست رسيد كه دچار انشعابات گسترده شود. مسئله حمايت از دولت وقت كه هاشمي رفسنجاني رياست آن را برعهده داشت موجب شد در اواخر دوره چهارم و در آستانه انتخابات دوره پنجم مجلس، حزب كارگزاران سازندگي از درون جناح راست انشعاب كرده و حتي در زمينه هايي با جريان چپ حاضر در مجلس پنجم، دست به ائتلاف بزند.
هر چند جريان چپ در انتخابات دوم خرداد ۷۶ به صورت يكپارچه اي در صحنه انتخابات حاضر شد و حتي پس از پيروزي، گروه هاي ۱۸گانه دوم خرداد، دست به يك ائتلاف گسترده زدند اما با تشكيل حزب قدرتمند مشاركت، اين ائتلاف به تدريج رو به زوال گذاشت. پس از پيروزي انتخابات مجلس ششم و شوراهاي اول، ائتلاف موجود ميان اصلاح طلبان در انتخابات دوم شوراها شكسته و اختلافات دروني، كم كم رو شد.در اين زمان بود كه جناح رقيب كه با نام «اصول گرايان» يا سياست چراغ خاموش در صحنه حاضر شده بود، توانست از ضعف دروني اصلاح طلبان بهره كامل را ببرد و به طور منسجمي در صحنه حاضر شود.اين امر در انتخابات مجلس هفتم هم تكرار شد و اصول گرايان، پيروزي چشمگير ديگري را كسب كردند. البته جريان اصول گراي دهه ۸۰ با جريان همنامش در دهه ۶۰ و ۷۰ تفاوت هاي زيادي داشت.
عدالت خواهي، مخالفت با برقراري رابطه با آمريكا و حل مشكلات معيشتي مردم، از ويژگي هاي جديد اين جريان بود و بالعكس جريان اصلاح طلب نيز در اين دهه فاكتورهاي عدالت خواهي، آمريكاستيزي، راديكاليسم و... را از دست داده بود و بيشتر از سياست هاي تعديل اقتصادي، اقتصاد باز، تنش زدايي و رابطه با آمريكا دم مي زدند.
فصلي نو در روابط سياسي
اما در انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، صداي شكسته شدن ائتلاف هاي حزبي به وضوح به گوش مي رسيد. جبهه هاي موجود در هر دو جريان با كوچك ترين نسيمي دچار انشقاق شدند.
جريان چپ به دو طيف پيشرو و محافظه كار تقسيم شد. طيف محافظه كار به محوريت مجمع روحانيون از مهدي كروبي حمايت كرد اما طيف پيشرو دست به اقدامي زد كه پايان عمر جبهه دوم خرداد را به دنبال داشت چرا كه با نهضت آزادي و ملي-مذهبي  ها دست به ائتلافي تحت عنوان جبهه دموكراسي خواهي زد.جوانان خط امامي كه خود در اوايل انقلاب به حذف گسترده ليبرال هاي كابينه بازرگان كمر بسته بودند، اين بار در كنار مخالفان خود نشستند و از هدف مشترك سخن گفتند.
در مقابل، جريان اصول گرا هم به طور گسترده تري دچار تكثر شد. طيف راديكال اين جريان شامل جمعيت ايثارگران از قاليباف حمايت كرد. طيف سنتي هم نيروي خود را ميان دو مؤلفه هاشمي و لاريجاني تقسيم كرد و به اين ترتيب، تمام آنچه در ۲۷سال گذشته شكل گرفته بود، در اين انتخابات به هم ريخت.
آخرين مرزبندي ها
پس از آغاز به كار دولت جديد، مرزبندي هاي احزاب، وضعيت نامساعدتري هم به خود گرفت. نكته جالب بعد از ائتلاف مشاركت و ملي-مذهبي ها در جبهه دموكراسي خواهي، ديدارهاي سران مشاركت با سران مؤتلفه از يك سو و ديدار بهزاد نبوي و عزت ا... سحابي از سوي ديگر بود. به نظر مي رسد كه اين احزاب پس از انتخابات دريافتند كه دولت، آنها را چندان به بازي نخواهد گرفت و از اين رو دست به ائتلاف هاي جديدي زدند؛ شايد كه بتوانند بازي هاي جديدي را در عرصه سياست كشور آغاز كنند.
فرجام سخن
حال به نظر مي رسد در عرصه سياسي پس از ۲۸ سال دوباره همه چيز به هم ريخته است. جريان هاي موجود پس از پيروزي انقلاب به جز جريان هاي كمونيستي و سازمان مجاهدين خلق، همگي دوباره در عرصه سياسي كشور فعال شده اند ولي اين بار ديگر مرزهاي اول انقلاب وجود ندارد. بخشي از خط امامي ها و ليبرال هاي دهه ۶۰ امروز كنار هم نشسته و با هم ائتلاف مي كنند. مؤتلفه و مشاركت، اصلاح طلب و محافظه كار و... تمامي اين مرزها شكسته شد. اما ميزان مقبوليت عمومي هيچ يك از اين احزاب چندان افزايش نيافته است.
مردم، امروز از نخبگان سياسي خود فاصله گرفته و ديگر حاضر به تبعيت از آنها نيستند؛ جريان هايي كه به خاطر منافع خود فصلي را با عدالت خواهي سير مي كنند و فصل ديگر به دنبال سياست هاي باز اقتصادي مي روند؛ زماني با سخت ترين الگوها به حذف جريانات غيرخودي دست مي زنند و مدتي بعد به خاطر منافع انتخاباتي با همان جريانات حذف شده دست به ائتلاف مي زنند؛ يك روز فلان حزب را نماد تحجر و ضد مردم مي خوانند و چند سال بعد جلسات همفكري و تشكيل كميته هاي مشترك با آن حزب را در دستور كار خود قرار مي دهند.
احزابي كه بدين روش عمل مي كنند و امروز هم اينگونه، رفتارهاي خود را ادامه مي  دهند قطعاً نمي توانند نقش گروه هاي مرجع را براي مردم ايفا كنند و جريان سازي هاي سياسي صحيحي را در جامعه ايجاد كنند. امري كه مردم در انتخابات رياست جمهوري اين دوره آن را اثبات كردند. قطعاً اگر گروه هاي سياسي، اين مرزشكني را كه آغاز كرده اند ادامه دهند با اقبال هاي مردمي مواجه نخواهند شد و تنها بي اعتباري را كه در حال حاضر براي آنها رقم خورده است، تشديد خواهند كرد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |