گذري بر ديدگاه آيزايا برلين درباره آزادي
آزادي مثبت، آزادي منفي
|
|
محمدتقي داستاني
افكار و انديشه هاي آيزايا برلين، اين استاد روسي تبار دانشگاه آكسفورد تحت تأثير فلسفه انگليسي- آمريكايي و نيز آراي فلسفه و اخلاقي كانت شكل گرفته است. برلين بر اين باور است كه پيوند عميقي ميان سياست و فلسفه برقرار است و اساساً سياست را شاخه اي از فلسفه اخلاق مي داند؛ شاخه اي كه نشان مي دهد چگونه مي توان مفاهيم اخلاقي مورد نياز در عالم سياست را كشف كرد و به كار گرفت. آيزايا برلين البته چندان در اين مورد خوشبين نيست كه تحقيق فلسفي بتواند راه حل هايي براي معضلات موجود در حوزه اخلاق و سياست بيابد. به زعم وي بسياري مشكلات بشر در اين حوزه ها ماهيتي حل ناشدني دارند و اين برخاسته از درك تراژيك وي نسبت به زندگي انسان است. فلسفه عمدتاً به تبيين ناهمسازي ها مي پردازد، اما نمي تواند آنها را از ميان بردارد. فلسفه به انسان ها كمك مي كند تا خودشان و شرايط حيات اجتماعي شان را بهتر درك كنند و بدين ترتيب، كوركورانه عمل نكنند.
برلين انتخاب را به عنوان شاخص ترين نشانه حيات انسان و قوام بخش هويت آدمي ملاحظه مي كند. انتخاب شخصي شكل و شيوه زندگي، عنصري از عدم موجبيت را در حيات آدمي وارد مي سازد. هويت شخص در گرو انتخاب و ابداع است. بيان اين شاخص از جانب برلين البته به معناي جست وجوي نوعي طبيعت انساني مشترك ميان همه آدميان نيست؛ طبيعت مشتركي كه لاك هابز و روسو در پي كشف آن بودند. ضرورت انتخاب ميان دعاوي گوناگون و متعارض، ويژگي گريز ناپذير وضع بشري است. برلين به اين نكته توجه مي دهد كه آزادي بنيادين، معناي محض و بي قيد و شرط انتخاب است و لذا چندان به ارزشمندي يا اصالت و درستي انتخاب ها كاري ندارد.
آيزايا برلين همچون پيشينيان خود به دو گونه آزادي منفي و مثبت مي پردازد. آزادي منفي به معناي عدم مداخله ديگران به هنگام عمل بر وفق تمناهاي فردي است كه پيش فرض آن، وجود شقوق مختلف و توانايي انتخاب است. در عين حال اينكه معنا و محدوده اين عدم مداخله تا كجاست، خود مورد مناقشه است. اين معنا از آزادي منفي تا حدود زيادي با مفهوم «پي جويي بدون مانع خواسته ها» نزد بنتام يكسان است. در مقابل، آزادي مثبت به معناي سرور و ارباب خود بودن است يعني اينكه فرد خودش اهداف زندگي و شيوه هاي رسيدن به اين اهداف را تعيين و كنترل نمايد. بنيادي ترين عدم آزادي در واقع همان محدود كردن انتخاب ميان شقوق مختلف توسط ديگر عامل هاي انساني است و لذا برلين كمتر به محدوديت هاي اقتصادي توجه مي كند.
برلين مخالف مونيسم در اخلاق است و در نتيجه بر ارزش هاي متكثر و ناهمساز تأكيد دارد و بنابراين، مدافع پلوراليسم ارزشي به شمار مي آيد. وي مفهوم مونيستي از خير را كه صرفاً انتخاب هاي عقلاني را تأييد مي كند، برآمده از ديدگاه مثبت و ايجابي درباره آزادي برمي شمارد و از همين روست كه در انديشه او، آزادي منفي نقش مهمتري ايفا مي نمايد.
|