پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۵
تأثير فعاليتهاي دولت بر رشد اقتصادي
005313.jpg
حسين لطفي
ساختار نامناسب اقتصاد ايران همواره مورد اذعان تمامي كارشناسان اقتصادي داخلي و خارجي بوده است و در اين ميان حجم بسيار بزرگ دولت و دخالتهاي فراوان آن در اقتصاد، محور ساختار نامناسب اقتصادي ايران برشمرده مي شود. مقاله زير كه توسط دكتر «مسعود نيلي» مؤلف استراتژي توسعه صنعتي كشور و از كارشناسان مطرح اقتصادي در شانزدهمين همايش سالانه سياستهاي پولي و ارزي ارائه شده است، به بررسي حجم دولت در ايران از چارچوبهاي دقيق تر مي پردازد.
در چارچوب  مدلهاي استاندارد اقتصادي، اندازه دولت به شكل U معكوس با رشد اقتصادي مرتبط است. افزايش مخارج دولت منجر به عرضه بيشتر كالاهاي عمومي مي شود و به رشد اقتصادي كمك مي نمايد؛ اما از طرف ديگر، افزايش مخارج دولت مستلزم افزايش ماليات و در نتيجه كاهش پس انداز و سرمايه گذاري خواهد بود كه رشد اقتصادي را كاهش مي دهد. به منظور واقعي تر كردن ارتباط بين فعاليتهاي دولت و رشد اقتصادي در اقتصاد ايران، سه كانال تأثير از طرف فعاليتهاي دولت بر رشد اقتصادي در نظر گرفته شده است. كانال اول، مربوط به فعاليتهاي بودجه اي است. كانال دوم،  تصدي هاي دولت و كانال سوم تأثير فعاليتهاي غيربودجه اي دولت، شامل انواع مداخلات در بازارهاي مختلف است. نتايج مطالعات نشان مي  دهد كه اندازه دولت در حوزه بودجه عمومي و نيز اندازه دولت در حوزه تصدي ها به طور معكوس با رشد اقتصادي ايران مرتبط هستند. دخالت هاي غيربودجه اي دولت نيز به طور مطلق داراي اثر كاهنده بر رشد هستند. تخمين هاي به عمل آمده بيانگر آن است كه دولت در حوزه  عمومي، كوچكتر از اندازه بهينه و در حوزه تصدي ها بسيار بزرگتر از حد مطلوب است.
با توجه به اين كه دولت شاخصي از سياستهاي مالي است، بانك مركزي نيز شاخص سياستهاي پولي در نظر گرفته مي شود. از آنجا كه نقش دولت همواره در حوزه سياستهاي پولي، غالب بوده، در مدل هايي كه روي اثرات فعاليت دولت بر رشد اقتصادي متمركز هستند، نقش سياستهاي مالي را مدنظر قرار مي دهند و به نقش هزينه هاي دولت نگاه مي كنند. يعني دولت از طريق تأمين امنيت، آموزشهاي عمومي، بهداشت،  تضمين حقوق مالكيت و غيره فضاي مناسبي را فراهم مي آورد براي اين كه سرمايه فيزيكي و نيروي انساني بتوانند بر توليد سرانه تأثير بگذارند. يك بعد مثبت دولت در اقتصاد، تأثير آن بر ورودي توليد اقتصاد است، بنابراين دولت از اين طريق مي تواند بر سطح بلندمدت و رشد فعلي توليد ناخالص داخلي اثر بگذارد. اما از آنجا كه فرض بر اين است كه درآمدهاي دولت از ماليات تأمين مي شود، بنابراين افزايش اندازه دولت به علت جمع آوري درآمد از جامعه باعث مي شود كه ميزان پس انداز در جامعه كاهش يابد و متعاقباً  سرمايه گذاري و رشد اقتصادي نيز روندي نزولي در پيش بگيرند.
در مدلهاي سنتي اقتصاد، دو مكانيسم براي بررسي تأثير فعاليتهاي دولت بر رشد اقتصادي وجود دارد: يكي تأثير مثبت هزينه هاي دولت بر رشد اقتصادي و ديگري تأثير انقباضي هزينه هاي دولت بر رشد اقتصادي.
در واقع رابطه اي كه ميان اندازه دولت و رشد اقتصادي وجود دارد،  رابطه U معكوس است. يعني در مقاطع اول كه حجم دولت خيلي بزرگ نيست، وجه عرضه كنندگي كالاهاي  عمومي دولت، غالب مي شود و به رشد اقتصادي كمك مي كند. زماني كه اندازه دولت از سطح حداكثر عبور مي كند، بعد كاهش پس انداز و اثر انقباضي هزينه هاي دولت، غالب مي شود و رشد اقتصادي كاهش پيدا مي كند.
اگر در اقتصادي (همچون اقتصاد ايران) هزينه هاي دولت فقط از ماليات تأمين نشود و يك منبع درآمدي ديگر (فروش نفت) وجود داشته باشد، همچنان رابطه U معكوس ميان اندازه دولت و رشد اقتصادي وجود خواهد داشت. تنها تفاوت، اين است كه فراهم بودن منابع نفت موجب مي شود كه دولت بتواند با ماليات كمتر، همان حجم از فعاليت را در اقتصاد داشته باشد.
آنچه كه در رابطه با اقتصاد ايران مطرح است، اين است كه فعاليتهاي دولت در كشور ما شباهتي به اقتصادهاي پيشرفته ندارد. در ايران علاوه بر چگونگي كسب درآمد (كه بيشتر بر صادرات نفت متكي است تا ماليات)؛ با عدم تعادل بلندمدت در بودجه نيز روبه رو بوده ايم. معمولاً  دولت هاي ايران براي مقابله با اين عدم تعادل بودجه اي، يا به هزينه ها فشار آورده اند،  يا از طريق انتشار اوراق مشاركت به استقراض عمومي روي آورده اند و يا از بانك مركزي استقراض كرده اند. تمام سازوكارهاي ذكر شده از لحاظ تأثير بر تورم، پس انداز خصوصي و سرمايه گذاري مي توانند بر رشد اقتصادي نيز اثر بگذارند. آنچه كه مشخص است، دولت ها در ايران در دامنه اي وسيع تر و فراتر از سياستهاي مالي، بر اقتصاد اثر مي گذارند، دولت در ايران علاوه بر اين كه يك بنگاه دار اقتصادي بزرگ است، دخالتهاي غيربودجه اي فراواني نيز (چه در سطح خرد و چه در سطح كلان) در اقتصاد مي كند، بدون اين كه رقم شفاف يا مستقيمي از اين دخالتها در هزينه ها و درآمدهاي ساليانه دولت، انعكاس يابد. از اين دخالتهاي غيربودجه اي مي توان به دخالت دولت در بازار كار از طريق اعمال مقررات ويژه؛ دخالت در بازار سرمايه، پول و ارز از طريق تعيين نرخ ارز يا تعيين دستوري نرخ بهره؛ يا دخالت در تجارت خارجي از طريق اعمال تعرفه ها يا موانع غيرتعرفه اي اشاره كرد. نكته حائز اهميت اين است كه دخالتهاي فوق مثلاً تغيير نرخ بهره در هيچ جاي بودجه منعكس نمي شوند اما مسلماً  اين تصميم تأثير بزرگي بر رشد اقتصادي خواهد داشت. افزون بر اين، نبايد دخالتهاي دولت در مقياس خرد همانند قيمت گذاري و سازمان بازار را در بررسي اندازه دولت فراموش كرد.
عدم شفافيت اندازه دولت ايران در بودجه تا آن حد است كه مثلاً  اگر ارقام مربوط به هزينه هاي دولت و توليد ناخالص داخلي به يك اقتصاددان خارجي كه با اقتصاد ايران آشنايي ندارد، داده شود و اين دو رقم را به هم تقسيم كند، اين گونه تصور مي كند كه دولت در ايران از سال ۱۳۵۶ به بعد نقش خود را مرتباً  كم كرده و حجم دولت مرتباً  كوچك تر شده و در مقابل، بخش خصوصي رشد كرده است. اين اشتباه، به علت عدم شفافيت در بودجه و عدم انعكاس دخالتهاي غيربودجه اي دولت در بودجه هاي سالانه به وجود مي آيد. البته يك اشكال ديگر هم اين است كه به علت نرخ ارز و قيمت انرژي، شاخص اندازه دولت، حجم واقعي آن را حتي در مقياس واقعي خودش هم نشان نمي دهد. اشتباه مصطلح در دولتهاي مختلف ايران اين بوده است كه شاخص اندازه دولت را از تقسيم رقم بودجه كل بر توليد ناخالص داخلي محاسبه مي كرده اند. علت اين اشتباه اين است كه بودجه كل از جمع بودجه عمومي و بودجه شركت هاي دولتي به دست مي آيد. بودجه عمومي كه عبارت است از مخارج دولت در هزينه هاي عمومي، از آنجا كه پرداخت به عوامل توليد تلقي مي شود، از جنس ارزش افزوده است بنابراين مي توان آن را به توليد ناخالص داخلي (كه آن هم از جنس ارزش افزوده است) تقسيم كرد كه مخرج اين كسر هم از جنس ارزش افزوده خواهد بود. اما اشكال به بودجه شركت هاي دولتي برمي گردد، كه در واقع از جنس ارزش ستانده است چون فروش شركت هاي دولتي است. بنابراين نمي توان بخش بودجه شركت هاي دولتي را كه از جنس ارزش ستانده است، با بودجه عمومي كه از جنس ارزش افزوده است، جمع كرد و آن را به توليد ناخالص داخلي تقسيم كرد. براساس روش اشتباه فوق و با تكيه بر ارقام بودجه دولت، ملاحظه مي شود كه در سال ۱۳۸۳ اندازه دولت۹۰ درصد توليد ناخالص داخلي است و احتمالاً طي دو سال آينده به بيش از ۱۰۰ درصد آن خواهد رسيد كه رقم عجيب و اشتباهي است كه دولت بيش از كل توليد ناخالص داخلي مصرف كرده باشد. البته تاكنون راه حل ديگري نيز براي تعيين اندازه دولت وجود نداشته است. به همين منظور ارقام سازمان حسابرسي كه بودجه شركت هاي دولتي را بررسي مي كند (و در نتيجه شاخص خوبي براي عملكرد بودجه شركت هاي دولتي است) را استخراج كرده و آنها را به ارزش ستانده اقتصادي تقسيم كرديم كه اين شاخص، بيانگر تصدي هاي دولت است. براساس محاسبات صورت گرفته، به جز سال ۱۳۷۴ كه به علت رشد تورم، تصدي هاي دولت كاهش يافت، حجم اين تصدي ها تاكنون روند مستمر صعودي داشته است.
از طرف ديگر شاخصي تركيبي نيز براي تعيين فعاليت هاي غير بودجه اي دولت تعريف شده كه داراي ۷ جزء و ۳۸ متغير است. اين شاخص نيز نشان مي دهد كه در سال هاي پيش از انقلاب و قبل از افزايش ناگهاني بهاي نفت، دولت دخالت هاي محدودي در اقتصاد داشته است. ولي به يكباره پس از انقلاب اسلامي دخالت دولت در اقتصاد، با جهشي چشمگير مواجه شده و اين روند به صورت تقريباً مستمر تاكنون ادامه يافته است. در سال هاي برنامه سوم توسعه به علت شرايط عمومي مساعدتري كه در اقتصاد كشور ايجاد شد، شاخص تصدي هاي دولت روند نزولي گرفت.
به طور كلي اگر تقريب اوليه گرفته شود، مشخص مي گردد كه ميان شاخص اندازه دولت و رشد توليد ناخالص داخلي رابطه U معكوس وجود دارد، پس مي توان حدي از اندازه دولت را تعيين كرد كه با حداكثر رشد اقتصادي همراه باشد.
005307.jpg
محاسبات نشان مي دهد افزايش ۱۰ درصدي هزينه هاي عمراني در صورتي كه همراه
با خلق پول جديد (كسري بودجه) باشد، يك درصد رشد اقتصادي را كاهش مي دهد
كه به علت جمع جبري اثرات هزينه هاي دولت بر رشد اقتصادي است

اندازه بهينه دولت براي تحقق حداكثر رشد اقتصادي
فرض بر اين است كه تصدي هاي دولت تا حدي براي رشد اقتصادي، لازم و بيش از آن، مضر است. اين بخش ضروري، شامل بخش هايي است كه به علت صرفه به مقياس يا به سبب حجم سرمايه مورد نياز، دولت ناچار به سرمايه گذاري در آنها است. به عنوان مثال مي توان به راه آهن و انرژي اشاره كرد كه سرمايه گذاري در آنها براي بخش خصوصي مقرون به صرفه نيست. اگر افزايش اندازه دولت در بخش بودجه عمومي با خلق پول جديد (كسري بودجه) همراه باشد، تأثيري منفي بر رشد اقتصادي خواهد گذارد. از سوي ديگر، در شرايطي كه به نظر مي رسد سياست بودجه انبساطي، اثر مثبت بر رشد اقتصادي خواهد گذارد، اما محاسبات نشان مي دهد كه عدم تعادل در بودجه، رشد اقتصادي را كاهش مي دهد. در مقابل، مخارج دولت در سرمايه انساني با يك تأخير ۲ساله بر رشد اقتصادي اثر مثبت مي گذارد. در بودجه متوازن، هزينه كردن براي آموزش، اثر مثبت اما با تأخير بر رشد اقتصادي خواهد داشت. هزينه هاي دولت به جز هزينه هاي نيروي انساني نيز با رابطه درجه ۲ با رشد اقتصادي مرتبط است. بنابر فرض هاي فوق، مي توان اندازه اي بهينه براي اندازه دولت، تخمين زد.
نكته مهم اين است كه در اقتصاد ما، دولت در بخشي كه تئوري هاي مدرن معتقد به دخالت دولت هستند، ضعيف تر از سطح استاندارد حضور دارد و در بخش تصدي ها بزرگتر از حد مطلوب است. به عبارت دقيق تر، دولت ها در ايران در بخش حاكميت، ضعيف تر از سطح استاندارد هستند، حال آنكه مداخلات بسيار بي جاي دولت همواره اثرات منفي بر رشد اقتصادي گذارده است.
از اين رو ضروري است كه دولت در ايران مداخلات خود را در اقتصاد كمتر كند و اجازه دهند كه بنگاه هاي اقتصادي براساس مكانيسم هاي انگيزشي خود حركت كنند. دولت بايد تصدي هاي خود را كاهش دهد و در مباحث مربوط به عرضه كالاهاي عمومي، حضور خود را مؤثر تر سازد. معمولاً در اقتصاد ما برعكس شرايط مطلوب اقتصادي عمل شده است و دولت در بخش هاي آموزش، تأمين امنيت و تأمين اجتماعي ضعيف عمل كرده اما در مقابل، بنگاه هاي متعدد اقتصادي را در اختيار دارد و در بازارهاي مختلف، حضور اخلال گرايانه دارد. محاسبات نشان مي دهد افزايش ۱۰ درصدي هزينه هاي عمراني در صورتي كه همراه با خلق پول جديد (كسري بودجه) باشد، يك درصد رشد اقتصادي را كاهش مي دهد، كه به علت جمع جبري اثرات هزينه هاي دولت بر رشد اقتصادي است.
همچنين در صورتي كه افزايش ۱۰ درصدي هزينه هاي جاري در ساير امور از طريق خلق پول جديد يا افزايش خالص دارايي خارجي بانك مركزي تأمين شود، ۸۵/۲ درصد رشد اقتصادي را كاهش خواهد داد. اين امر در مورد هزينه هاي جاري نيز صدق مي كند و افزايش ۱۰ درصدي آنها ۱/۱ درصد رشد اقتصادي كشور را مي كاهد.
در پايان لازم به ذكر است، منظور از اين كه گفته مي شود دولت در عرضه كالاهاي عمومي ضعيف تر از آنچه بايد باشد، عمل مي كند، مشروط به بودجه متوازن و نبود آثار جانبي بر رشد پايه پولي است، نه توصيه به بزرگتر شدن دولت به قيمت رشد بيشتر حجم پول.

كاهش قيمت طلا در بازارهاي جهاني
005310.jpg
خشايار اميني
قيمت طلا پس از ۹ هفته صعود پي در پي هفته گذشته سقوط كرد و مقداري از مسير رفته را بازگشت.
قيمت اين فلز گرانبها از ابتداي سال ۲۰۰۶ كه در قيمت ۵۱۵ دلار در هر اونس معامله مي شد بدون وقفه در حال گران شدن بوده است بطوريكه در روز ۱۲ مي به ۷۲۸ دلار رسيد كه در ۲۵ سال گذشته بي سابقه بوده است.
اما بعد از رسيدن به اين ركورد جديد هفته گذشته نسبتا كاهش شديدي را تجربه كرد و از ۷۲۸ دلار به ۶۵۰ دلار سقوط كرد و به عبارتي ظرف يك هفته نزديك به ۸۰ دلار از ارزش اين فلز گرانبها كاسته شد.
يكي از مهمترين دلايل اين افت ارزش ماهيت نوساني بازار هاي مالي و علاقه معامله گران به خريد و فروش است. هنگامي كه قيمت يك كالا رشد شديدي را تجربه مي كند تاجراني كه در قيمتهاي پايين اقدام به خريد كرده بودند تمايل پيدا مي كنند تا در موقعيت مناسب كالاي خود را به فروش برسانند و از بازار خارج شوند و به عبارت ديگر كسب سود كنند (Profit taking). به همين دليل در اكثر بازار هاي مالي مي بينيم كه نمودار قيمت به شكل سينوسي است و حالت مواج دارد.
طلا نيز از اين قاعده مستثني نيست و پس از صعود شديدي كه در هفته هاي گذشته داشت كسب سود از طرف تاجران اين بازار چندان غير طبيعي نيست و هجوم ناگهاني آنها براي نقد كردن كالاي خود باعث براه افتادن موج تصحيحي (Correction Wave ) در بازار مي شود.
بنابراين علاوه بر عوامل بنيادين موثر بر بازار, نيروهاي دروني و ماهيت تجارت و شرايط رواني حاكم بر جو بازارهاي مالي نيز در بسياري از موارد تاثير گذار بر نمودار قيمت هستند.
علاوه بر دليل فوق عوامل ديگري نيز به سقوط ۸۰ دلاري طلا در هفته پيش كمك كردند كه مهمترين آنها افزايش ارزش دلار در برابر اكثر ارزهاي اصلي در هفته گذشته بود.
يكي از اصول اوليه تجارت طلا اينست كه قيمت طلا و دلار در دو جهت متضاد حركت مي كنند و با بالا رفتن ارزش دلار قيمت طلا پايين مي آيد.
هفته گذشته دلار پس از ۴ هفته سقوط پي در پي در برابر يورو و ين و ۶ هفته سقوط در برابر پوند مقداري از ضررها را جبران كرد و در برابر اكثر ارزهاي اصلي هفته موفقي را پشت سر گذاشت.
بانك مركزي امريكا (FED) به منظور كنترل تورم از سال ۲۰۰۴ تا كنون ۱۶ مرتبه پي در پي اقدام به افزايش نرخ بهره كرده كه همين مسئله باعث تقويت دلار در سال ۲۰۰۵ شد اما از اواخر همين سال نشانه هايي از عزم مقامات FED براي توقف نرخ بهره ديده شده و به همين دليل دلار از ابتداي سال ۲۰۰۶ در برابر ارزهاي اصلي جهان سقوط شديدي داشته است.
اما بايد توجه داشت كه اگرچه دلار در ماههاي اخير به شدت تضعيف شده ولي اقتصاد امريكا به غير از بعضي قسمتها مثل بازار مسكن كه رشد و پويايي گذشته را ندارد در سلامت نسبي بسر مي برد و پيشرفت اقتصادي به قوت خود باقي است و بايد توجه داشت كه تضعيف دلار در ماههاي گذشته به واقعيتهاي اقتصادي امريكا ارتباطي نداشته و به دليل تغيير سياستهاي بانك مركزي اين كشور بوده تا جايي كه بسياري از مقامات رسمي اين كشور اعتقاد دارند كه براي كنترل تورم چاره اي جز افزايش نرخ بهره وجود ندارد.
جفري لاكر از اعضاي بانك مركزي امريكا صراحتا اشاره به اين مسئله داشت كه تورم در امريكا در مرز قابل تحمل بودن بسر مي برد و احتمال توقف افزايش نرخ بهره كم است و از سوي ديگر همكار او ويليام پل نيز در سخناني مشابه اظهار كرد كه تورم در امريكا رو به بالاست و ممكن است مشكل تورم به سادگي حل نشود. او در ادامه سخنانش تاكيد كرد كه تصميم هيات مركزي بانك مركزي امريكا (FED) در رابطه با نرخ بهره در روز ۲۹ ژوئن كاملا بستگي به اعداد و ارقامي دارد كه در اين مدت اعلام مي شود.
بالا بردن نرخ بهره از آنجايي كه منجر به جذب نقدينگيهاي سرگردان جامعه مي شود يكي از بهترين ابزار ها براي كنترل تورم است كه بانكهاي مركزي كشورهاي مختلف از آن استفاده مي كنند.
بهترين شاهد براي افزايش تورم در ايالات متحده اعلام شاخص بهاي مصرف كننده (Consumer Price Index) در روز چهارشنبه ۱۷ مي بود. اين شاخص براي ماه آوريل عدد ۶.۰ را ثبت كرد كه از ۴.۰ ماه قبل بيشتر بود. همچنين خالص اين شاخص (Core CPI) كه دو كالاي پر نوسان سوخت و غذا را شامل نمي شود اگرچه نسبت به ماه قبل ثابت ماند اما از سطح انتظار بازار كه ۲.۰بود بيشتر بود و عدد ۳.۰ را ثبت كرد.
عكس العمل بازار نسبت به اين خبر و تقويت دلار در برابر ديگر ارزها خود حاوي اين پيام است كه مسئله تورم در امريكا جدي است.
اما بطور كلي كماكان چشم انداز نرخ بهره در امريكا چندان مطلوب نيست و آينده دلار نيز در پرده اي از ابهام قرار دارد و اتفاقاتي مثل هفته گذشته و صعود دلار را مي توان جزء فرصتهايي دانست كه معامله گران از آن براي تنظيم معاملات خود و كسب سود استفاده مي كنند و در كل با توجه به روشن نبودن وضعيت نرخ بهره امريكا و در مقابل برنامه ديگر بانكهاي مركزي ديگر كشورهاي پيشرفته جهان براي افزايش نرخ بهره كماكان دلار در نوعي سردرگمي بسر مي برد.

سايه روشن اقتصاد
۷ عامل اساسي افزايش قيمت محصولات فولادي در ايران
فارس : موسسه فولاد خاورميانه ۷ عامل اساسي افزايش قيمت فولاد در ايران را اعلام كرد و افزود: ارزان تر بودن قيمت فولاد در ايران نسبت به بازارهاي بين المللي و تمايل شركت هاي فولادسازي براي صادرات به جاي عرضه محصولات در داخل يكي از علل بروز بي نظمي ها در بازار داخلي است.
براساس اين گزارش، قيمت هر تن فولاد در داخل ايران به ميزان ۵۰ دلار از قيمت جهاني آن ارزان تر است كه اين امر باعث كاهش تمايل شركت هاي فولاد سازي براي عرضه محصولات خود در داخل شده است.
اين موسسه افزود: به دليل اختلاف قيمت ميان بازار داخلي با بازار خارجي اين شركت ها ترجيح مي دهند كه محصولات خود را به بازارهاي بين المللي صادر كنند و همين امر باعث بروز بي نظمي هايي در عرضه فولاد در داخل مي شود.
موسسه فولاد خاورميانه در ادامه گزارش خود با ذكر دلايلي پيش بيني كرده است قيمت فولاد در داخل ايران طي ماه ها ي  آينده افزايش يابد.
اين دلايل شامل افزايش مصرف داخلي فولاد در اثر افزايش عمليات بازسازي و احياي بافت هاي فرسوده، تلاش دولت براي تكميل پروژه هاي ناتمام و حركت سرمايه داران به سمت خريد و انبار محصولات فولادي به دنبال آغاز كاهش قيمت طلا اعلام شد.
بر اساس اين گزارش پس از طلا، فولاد به عنوان دومين كالاي مهم در ايران تلقي مي شود كه سرمايه داران ترجيح مي دهند سرمايه هاي خود را به اين كالاي مهم تبديل كنند و با استفاده از نوسانات بازار و افزايش قيمت هاي ساختگي سودهاي كلان به دست آورند.
موسسه فولاد خاورميانه ديگر دلايلي كه باعث افزايش قيمت فولاد در ماه هاي آينده در ايران مي شوند را به اين شرح اعلام كرده است: تاثير افزايش قيمت ساير محصولات ساختماني بر قيمت فولاد، تاخير در لغو تعرفه هاي وارداتي براي فولاد و  افزايش هزينه هاي حمل و نقل.
نيمي از وقت كارگران ايراني به بطالت مي گذرد
ايسنا: جمشيد بصيري، دبير انجمن صنايع نساجي ايران، با تاكيد بر پايين بودن ميزان بهره وري صنعت نساجي كشور اظهار كرد: اين مشكل با افزايش نرخ دستمزد كارگران بسيار بزرگ تر شده و هم اكنون ستيزي پنهاني بين كارگران موقت و دائمي كارخانه ها ايجاد شده است. با توجه به اين كه در انجام يك كار مشترك، كارگر موقت حدود ۱۵۰۰ تومان بيش تر از كارگر دائمي دستمزد مي گيرد، هركدام از آنها سعي در كاهش حجم كاري خود و سرباز زدن از انجام كار دارند.
وي با بيان اين كه هم اكنون در ايران بابت ۲۵۰ روز كار حقوقي معادل ۴۵۰ روز به كارگر پرداخت مي شود، گفت: كارگران ايراني تقريبا نصف زماني كه بايد كار كنند، مشغول كار هستند و نيمي از وقت آنان به بطالت مي گذرد؛ به همين دليل ميزان بهره وري صنعت نساجي ايران در مقايسه با كشورهاي همسايه در سطح بسيار پاييني قرار دارد. وي با بيان اين كه مشكل اصلي از زمان بازنگري قانون كار آغاز شد، گفت: سهم بهره وري از رشد اقتصادي هشت درصدي كشور در قانون برنامه چهارم توسعه حدود ۵.۲ درصد پيش بيني شده و اين در حاليست كه با وجود چندين مركز مرتبط با بحث بهره وري در كشور هيچ مذاكره اي از سوي اين مراكز با صنايع نساجي صورت نگرفته و هيچ راهكاري نيز براي رشد بهره وري اين صنعت پيش بيني نشده است.
بازدهي فعاليتهاي واسطه اي ۵ برابر بخش صنعت است
ايسنا: دكتر فرشاد مومني ـ استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي - در بررسي تعاملات سند كلان چشم انداز اظهار كرد: اگر تمام ملاحظات موجود در سند چشم انداز را ناديده بگيريم و فقط بر يك زاويه آن يعني سند پيش نويس نفت و مسئوليت تعريف شده در اين حوزه مبني بر توليد هفت ميليون بشكه در روز تمركز داشته باشيم بايد تاكيد كنيم كه دستيابي به اين ميزان از لحاظ فني براي ايران امكان پذير نخواهد بود و همين امر سند چشم انداز را با چالشي بزرگ يعني اتكاي فزاينده به نفت خام از طريق صادرات مواجه خواهد كرد.
وي افزود: رويكرد ما در ۳۵ سال گذشته اتكاي فزاينده به فروش نفت بوده است و به همين دليل الگوي تعاملي ميان بخش ها و سيستم هاي نظام كشور، الگويي است كه مضمون آن چيزي جز تداوم وابستگي نخواهد بود.
استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي با اشاره به اين كه در صورت تداوم رويكرد سنتي فعلي در مورد نفت، كشور زيان خواهد كرد، افزود: اولين مشخصه يك اقتصاد متكي به نفت اين است كه الگوي توسعه بدون اشتغال و به عبارتي مستقل از مردم و مشاركت اقتصادي، سياسي و اجتماعي مردم در فرآيند توسعه ملي است.
مومني، الگوي رفتار فوق را پرهزينه و بدون دستاورد دانست و افزود: در برنامه چهارم توسعه از كل جمعيت فعال كشور ۵۳ درصد آنها هيچ نقشي در توليد ملي ندارند.
وي افزود: درچارچوب اقتصاد سياسي رانتي و رويكردهايي كه به اعتبار تحولات خارجي مطالبات گوناگون جامعه افزايش مي يابد، چشم انداز روشني را پيش روي ما قرار نمي دهد.
رييس موسسه دين و اقتصاد با اشاره به مسائل داخلي صنعت نفت گفت: از نظر سطح تكنولوژي در اكتشاف، حفاري و استخراج، پالايش و... با وجود آن كه اقتصاد كشور ۹۰ سال درگير نفت بوده است، اما سطح تكنولوژي ايران پايين مانده است.
مومني با ذكر اين كه برآيند روند ۳۵ سال گذشته نشان مي دهد كه بخش هاي مولد در اقتصاد ايران همواره مقهور بخش هاي غيرمولد بوده اند، اظهار كرد: مطالعات صورت گرفته در افق ۱۴۰۴ بيانگر آن است كه بازدهي نسبي فعاليت هاي واسطه اي و سوداگرانه پنج برابر بخش صنعت و هشت برابر بخش كشاورزي عايدي داشته است.
وي تاكيد كرد كه رانتي شدن دولت به رانتي شدن ملت مي انجامد و افزود: فرهنگ كار نكردن و انتظار بهره مندي به الگويي ريشه دار در كشور تبديل شده كه در بسياري از سياست هاي كشور مشهود است.
اين استاد دانشگاه، مجموعه فرصت هاي شغلي، واسطه اي و سوداگرانه طي ۲۵ سال گذشته را از كل فرصت هاي شغلي در صنعت و كشاورزي بيشتر دانست.
وي با اشاره به پيش بيني هاي جهاني مبني بر محور قرار گرفتن سهم دانايي و سرمايه هاي انساني گفت: در صورت تداوم سياست هاي فعلي بايد منتظر جايگاه حاشيه دارتر از وضعيت فعلي باشيم و بدانيم كه از تداوم اين سياست ها همه زيان خواهند ديد.

اقتصاد انرژي
راه اندازي بورس نفت روسيه
ايسنا: معاون وزير اقتصاد روسيه از بازگشايي بورس نفت روسيه تا پايان سال ۲۰۰۶ خبر داد.
ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه  هفته گذشته در سخنراني خود اعلام كرده بود كه روسيه به عنوان يكي از كشورهاي پيشرو در صادرات نفت جهان بايد بورس نفت را بر پايه روبل واحد پول روسيه راه اندازي كند.
كريل اندروسوف رئيس گروه راه اندازي بورس نفت دولت روسيه با بيان اين كه اين دستور در حال اجرا است، اعلام كرد كه بازار مبادلات نفتي روسيه تا پايان سال جاري ميلادي راه اندازي خواهد شد.
او هم چنين اظهار كرد كه سازمان دادن چنين بازارهايي باعث تسهيل فروش فرآورده هاي نفتي با كنترل دولت خواهد شد.
به گزارش خبرگزاري ريا نووستي، وي هم چنين ابراز اميدواري كرد كه بازار صادرات نفت روسيه نيز تا پايان سال ۲۰۰۷ راه اندازي شود.
افزايش ۱۰ ميليارد دلاري درآمد نفتي ايران
مهر: مدير امور بين الملل شركت ملي نفت ايران اعلام كرد: با احتساب هر بشكه نفت به قيمت ۶۵ دلار، روزانه ۱۵۶ ميليون دلار درآمد كشور از محل صادرات نفتي كشور است.
حجت الله غنيمي فرد درباره رشد قيمت نفت و صادرات آن گفت: در حال حاضر روزانه به طور متوسط ۲ ميليون و ۴۰۰ هزار بشكه نفت صادر مي شود كه اگر قيمت هر بشكه نفت را به طور ميانگين ۶۵ دلار در نظر بگيريم درآمد روزانه ايران از صادرات نفت روزانه ۱۵۶ ميليون دلار است.
وي تصريح كرد: اين رقم در سال جاري به بيش از ۵۵ ميليارد دلار مي رسد در حالي كه اين رقم در سال گذشته در حدود ۴۵ ميليارد دلار بوده است.
وي همچنين درباره وضعيت بنزين ايران گفت: قيمت بنزين با توجه به اين كه در آستانه فصل رانندگي در اروپا و آمريكا هستيم به طور صعودي در حال افزايش است به گونه اي كه در حال حاضر در بازار آمريكا هر تن بنزين ۹۵۰ دلار به فروش مي رسد.
وي اضافه كرد: اما در بازار آسيا به علت حذف شدن بعضي از كشورهاي بالقوه در عرضه بنزين همانند چين و افزايش تقاضا در كشوري مثل آمريكا در سال جاري باعث شده كه كمبود ظرفيت پالايشي براي توليد بنزين به بازار آسيا نيز سرايت كند.
وي افزود: در نتيجه مشاهده مي شود كه قيمت ها بيش از آنچه كه پيش بيني مي شود افزايش يافته است.
وي درباره وضعيت بنزين وارداتي ايران گفت: اگر هر تن بنزين در بازار آسيا را ۷۰۰ دلار در نظر بگيريم رقم ۵/۲ ميليارد دلار ايران براي واردات بنزين تنها تا مردادماه كفاف مي دهد.
اختصاص يارانه به پروژه  هاي بهينه سازي مصرف انرژي
گروه اقتصادي: با تصويب آيين نامه اجرايي بند «الف» تبصره ۱۱ قانون بودجه سال ۱۳۸۵ كل كشور، پروژه ها و پيشنهادهاي اثربخش در بهينه سازي مصرف انرژي، كمك بلاعوض يا يارانه سود تسهيلات اعطايي دريافت مي كنند.
باتصويب دولت براي توانمندسازي مردم براي صرفه جويي منطقي انرژي و مصرف بهينه آن، به وزارتخانه هاي نفت و نيرو اجازه داده شده است تا با توجه به سقف اعتبارهاي مربوط به طرح هاي بهينه سازي مصرف انرژي، در چارچوب اهدافي مانند: توسعه حمل و نقل عمومي و ريلي، گازسوزكردن خودروها، تشويق توليد و ترويج استفاده از تجهيزات برقي و وسايل نفت و گازسوز كم مصرف و توسعه فناوري انرژي هاي نو، يارانه سود تسهيلات اعطايي يا كمك بلاعوض اختصاص دهند.
براي بررسي توجيه فني، اقتصادي و اجرايي پروژه هاي پيشنهادي و اعلام نظر در مورد اعطاي كمك بلاعوض يا يارانه سود، كار گروهي مركب از نمايندگان وزارتخانه هاي نفت، نيرو، صنايع و معادن، مسكن و شهرسازي، جهاد كشاورزي و سازمان هاي حفاظت محيط زيست، مديريت و برنامه ريزي كشور و مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران و جامعه مهندسان مشاور ايران تشكيل مي شود. متقاضيان تسهيلات مذكور بايد پس از تأييد پيشنهاد توسط بانك اعتباردهنده، پروژه  را به وزارت نفت يا نيرو ارايه كنند تا ميزان يارانه و كمك مورد نظر براي آنان تعيين شود.
سواپ نفت سه برابر مي شود
فارس: سفير ايران در آلماتي اعلام كرد: سواپ نفت قزاقستان از طريق ايران در سال ۲۰۰۶ سه برابر خواهد شد.
رامين مهمان پرست كه روز دوشنبه درجريان يك كنفرانس خبري در آلماتي سخن مي گفت افزود: «درسال ۲۰۰۵ بيش از ۴/۱ ميليون تن نفت توليدي قزاقستان از طريق ايران به بازارهاي جهاني انتقال يافت.»
وي همچنين مبادله نفت ميان دو كشور را روبه گسترش دانست و گفت:  همكاري هاي خوب ما در بخش مبادله نفت روبه گسترش است و ايران تمامي تلاش خود را براي افزايش ظرفيت مبادله نفت ميان دو كشوربه كار بسته است.
سواپ نفت ميان ايران و قزاقستان از ژانويه ۲۰۰۲ آغاز شده است.
نفت ليبي عرصه رقابت چين و آمريكا
فارس: روزنامه چاينا پست چاپ پكن از رقابت شديد شركتهاي نفتي چين و آمريكا براي دستيابي بيشتر به منابع نفت و گاز ليبي خبر داد.
اين روزنامه در ادامه نوشت: در حالي كه آمريكا قصد دارد با لغو تحريمهاي تجاري و اقتصادي بر ضد ليبي ، زمينه حضور شركتهاي نفتي خود را در اين كشور فراهم آورد ، وزارت انرژي چين نيز ليبي را به عنوان هدف جديد شركتهاي نفتي اين كشور تعيين كرده است.
شركتهاي نفتي چين قصد دارند با افزايش سرمايه گذاري در بخش اكتشاف و توليد نفت و گاز در ليبي ، به منابع غني انرژي اين كشور دست يابند.
ليبي نيز كه طي سالهاي اخير تحت تحريمهاي تجاري و اقتصادي بين المللي بوده است ، نياز زيادي به سرمايه گذاري خارجي در بخش انرژي دارد.
ليبي هم اكنون يكي از كشورهاي عضو اوپك به شمار مي رود كه طي سالهاي اخير همواره با كاهش توليد نفت روبرو بوده است.

اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
كتاب
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  كتاب  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |