شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
گلايه هاي والدين از بي نظمي هاي نوجوانان
بچه هاي شلوغ و شلخته
عكس: مسعود خامسي پور
ليلا خاكسار
000147.jpg
نوجواني از جمله  دوره هاي پرالتهاب زندگي فرد است، كه حساسيت هاي زيادي را در خانواده و جامعه ايجاد مي كند.
كودكي كه تا ديروز همه امورش تحت كنترل والدين بوده و براي جزيي ترين مسأله نياز به حمايت و همكاري والدين داشته اينك پذيرفتن سخنان پدر و مادر برايش سخت است و در بسياري مواقع به شدت تحت تأثير همسالان خود مي باشد.
از سوي ديگر پدر و مادري كه تا كنون عادت داشته اند در مورد نحوه زندگي كودكشان تصميم بگيرند، اينك با مخالفت كودكان مواجه شده و پذيرفتن اين ناهماهنگي برايشان بسيار دشوار است و چه بسا منجر به كلنجار و تنش و حتي بگو و مگو ميان والدين و فرزندان مي شود.
دوره نوجواني، دوره گذار از كودكي به بزرگسالي است و بي توجهي به فراز و نشيب آن چه بسا منجر به مشكلاتي غيرقابل جبران براي افراد بشود.
كودك مطيع ديروز، امروز مي خواهد كه ابراز وجود بكند و خود را در ميان جمع بزرگسالان بيابد. شايد پذيرفتن اين موضوع در مراحل اوليه براي بزرگسالان نيز چندان خوشايند نباشد و انتظار روزهاي گذشته را از كودك خود داشته باشند.
از سوي ديگر تغييرات ظاهري و رسيدن به سن بلوغ منجر به توجه بيشتر نوجوان به وضعيت ظاهري خود مي شود. تغييرات ظاهري بدن، روييدن موهاي زايد و جوش هاي متعدد پوستي؛ تعجبي ندارد كه او وقت زيادي را جلوي آينه صرف كند!
اگر يك فرد جوان با اين تغييراتي كه در خود مي  بيند خوشحال نشود، كه عده بسيار كمي از اين وضعيت راضي هستند، اعتماد به نفس او ضربه خواهد خورد.
والدين بايد تلاش كنند از مسخره كردن ظاهر نوجوانانشان خودداري كنند، حتي اگر منظوري جز شوخي با او نداشته باشند. زيرا همين طعنه ها و حرف ها باعث مي شود كه او آنها را به دل بگيرد و عميقاً سرخورده شود.
همچنين اشتباه است كه به آنچه نوجوانتان اهميت مي دهد، هر چند آن چيز براي شما احمقانه باشد،  بي اهميتي نشان دهيد.
ممكن است او معتقد باشد كه بايد بيني اش را جراحي پلاستيك كند، در حالي كه از نظر ديگران بيني او هيچ ايرادي ندارد. شما مي توانيد همين نكته را به او متذكر شويد و سعي كنيد توضيح دهيد كه جزيياتي كه ما در مورد خودمان به آنها توجه مي كنيم، به ندرت مورد توجه سايرين قرار مي گيرد.
براي نوجوانان توضيح دهيد كه هر نوجواني نگران ظاهر خودش است و عده كمي وجود دارند كه كاملاً از خودشان راضي باشند. با او از خاطره هاي دوران نوجواني خودتان و نگراني هاي مشابهي كه داشتيد صحبت كنيد (مثل جوش صورت) و بگوييد كه اكنون از آن مشكلات هيچ اثري باقي نمانده و نگراني شما كاملاً بي مورد بوده است.
روانشناسان معتقدند از نوجوانان تمجيد كنيد، اما در عين حال كنترل اين تعريف ها را هم در دست داشته باشيد.
به رغم اين كه تحمل برخي رفتارها از سوي نوجوانان مشكل است، اما سعي كنيد كه كمتر از فرزندان خود انتقاد كنيد.
يكي از مشكلات پدر و مادر در اين دوره سني نوجوانان بهم ريختگي و بي نظمي آنها است. والدين از اينكه مي بينند لوازم فرزندان در وسط اتاق و پذيرايي افتاده و يا ليوان و فنجان چاي چند روز در گوشه اتاق ته نشين شده، ظرف غذا چندين روز در كيف مدرسه مانده و كپك زده به شدت عصباني مي شوند.
بهتر است ابتدا به ياد دوران نوجواني خودتان بيفتيد. به احتمال زياد به ياد خواهيد آورد كه در آن دوران، نظم و ترتيب اهميت زيادي در زندگي شما نداشته است. حقيقت اين است كه نوجوانان نمي خواهند با شلختگي هاي خود شما را آزار دهند. گرچه ممكن است باور اين حقيقت سخت باشد. در واقع علت اصلي اين آشفتگي و شلختگي اين است كه ذهن و فكر آنها جاي ديگري است.
يك نوجوان اسرار زيادي دارد و به همان مقدار هم از نگراني و اضطراب زيادي برخوردار است و پس مانده انرژي احساسش آن قدر نيست كه بتواند در مورد رفتار روزانه اش به قدر كافي دقت كند كه مثلاً جوراب كثيفش را در ماشين لباسشويي بگذارد و يا وقتي جوراب تميز پيدا نكرد، پدر و مادرش را مقصر نداند و به آنها پرخاش نكند.
اسفنديار معتمدي، مؤلف كتاب هاي درسي و كارشناس آموزش علوم در گفت وگو با همشهري با اشاره به دوره حساس نوجواني مي گويد: دوره نوجواني دوره اي از زندگي است كه بين سنين ۱۲ تا ۱۸ سال را شامل مي شود و تغييرات بدني و رواني و عاطفي كه در نوجوانان بوجود مي آيد، آنقدر زياد است كه در برخي مواقع غيرقابل تصور است.
در اين دوره حساس از دوره حيات انسان، فعال شدن برخي غدد در انسان تغييراتي بوجود مي آورد،  كه منجر به بروز رفتار و حالت هايي در فرد مي شود كه كاملاً غيرقابل پيش بيني است.
كودك بي مسئوليت ديروز اينك بايد در زمره بزرگسالان قرار بگيرد.
معتمدي، معتقد است: اگر نيازهاي نوجوان به طور طبيعي مورد توجه قرار بگيرد، از بروز آشفتگي جلوگيري مي شود. والدين بايد بدانند كه نبايد به يك نوجوان با چشم كودك نگاه كنند و متوجه تغييرات روحي و جسمي او باشند.
آنچه در اين ميان از اهميت ويژه اي برخوردار است داشتن آگاهي و اطلاعات والدين از دوره بلوغ است. آنها بايد بدانند كه با يك موجود دائم در حال تغيير روبه رو هستند و وجود يك قانون ثابت در مورد او جواب نمي دهد. اين كودك ديروزي، امروز مي خواهد متكي به خود باشد. پاسخ هاي كودكي در اين دوره برايش قانع كننده نيست. اگر بتوانيم كمك كنيم مي توانيم از بروز طغيان هاي اين دوره جلوگيري كنيم.
كارشناس آموزشي نوجوانان در مورد مهمترين راهكارها براي مواجهه با اين گروه مي گويد: شناخت دوره نوجواني از اهميت ويژه اي برخوردار است، شناخت تغييرات رواني، عاطفي و توجه به نيازها، در نظر گرفتن اين نكته كه نوجوانان بسيار مايلند مورد توجه اطرافيان و جامعه قرار بگيرند.
دانستن اين كه خواسته هايشان دائماً در حال تغيير است و نمي توان براي همه آنها نسخه اي واحد پيچيد.
بايد بدانيم كه افراد را مي بايست تك تك بررسي كرد و به خصوصيات و ويژگي هاي هر كدام به صورت جداگانه پرداخت.
معتمدي همچنين بر اين باور است كه در طول مسير نوجواني تا دوره جواني و بزرگي همراهي والدين از اهميت ويژه اي برخوردار است و نظارت و روش هاي تربيتي غيرمستقيم مي تواند بسيار مؤثر واقع شود. والدين و مربيان آموزشي بايد تلاش كنند كه نوجوانان را در محيطي كه قرار گرفته اند بشناسند و با توجه به آن شرايط راهكارهاي تربيتي ارائه دهند. آنچه كه در اين ميان از اهميت ويژه اي برخوردار است در نظر گرفتن برنامه هاي مشخص و مطابق با سليقه و خواسته نوجوانان است، به گونه اي كه به نكات تربيتي، ورزشي و رواني وي توجه شود. بي برنامگي هميشه منجر به بي نظمي و گاهي كجروي مي شود. جمله معروفي در اين باره وجود دارد كه مي گويد: «اگر فرزندتان را به كاري مشغول نكنيد، آنها شما را گرفتار مي كنند.»
اريكسون نيز مي گويد: «هويت ممكن است از دو راه منحرف بشود. ممكن است پيش از آنكه رشد كند تثبيت شود، يعني پيش از موعد شكل بگيرد و يا اين كه بدون هيچ محدوديتي گسترش پيدا كند.»
برخي ديگر از كارشناسان امور تربيتي نيز در ارتباط با بي نظمي و آشفتگي نوجوانان بر اين باورند: كه معمولاً پدر و مادرها از راه هاي مختلفي با اين مشكل نوجوانان كنار مي آيند، براي برخي از آنها مرتب كردن وسائل مربوط به نوجوانشان مسأله اي نيست و آن را دنباله همان مراقبت زمان كودكي مي دانند كه تا كنون با رضايت خاطر انجام داده اند. پدر و مادرهاي ديگر سعي مي كنند فرزندان جوانشان را به اطاعت دستورات و پذيرش مسئوليت بيشتر وادار كنند. صرف نظر از اينكه كداميك از اين دو ديدگاه و دو راهكار درست و كداميك غلط است، شكي نيست كه والدين نوع اول، مشاجره و درگيري كمتري با فرزندشان دارند، اگر شما تصميم داشته باشيد كه نظم و ترتيب را به نوجوانتان بياموزيد بايد بدانيد كه بهترين راه آن است كه به آنها اجازه دهيد نتايج طبيعي اين نظم و ترتيب را تجربه كنند. در نتيجه آنها به سرعت درك خواهند كرد كه در آشفتگي و به هم ريختگي نمي توانند وسائلشان را پيدا كنند. گاهي اوقات هم متأسفانه ممكن است در مقابل مرتب كردن اتاقشان نسبت به والدين تندي نشان دهند. مشكل ديگر وقتي بروز مي كند كه پدر و مادر به عنوان حد و مرز، تميزي اتاق فرزند نوجوانشان را به او تحميل كنند. عاقلانه ترين راه اين است كه بپذيرند، آنجا محلي خصوصي براي اوست و وي حق دارد هر طور كه مايل است آنجا را اداره كند. تا زماني كه در اتاق بسته است نبايد نگراني داشته باشيد.
اگر بقيه خانه مرتب و تميز باشد نوجوان هم تصميم مي گيرد كه حداقل هر از گاهي اتاقش را تميز كند. در عين حال شما هنوز هم مي توانيد از او بخواهيد كه قسمت هاي ديگر خانه را كه همه اعضاي خانواده در آن سهم مساوي دارند، آشفته و به هم ريخته نكند.

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
سد معبر
رنگ پسر به محض اينكه پيكان وانت مأموران جلوگيري از سد معبر، ترمز كرد، بشدت پريد و مثل گچ سفيد شد. به نظر مي رسيد بيش از ۱۲ سال نبايد داشته باشد. بر خيابان اصلي شهر، مثل خيلي هاي ديگر بساط دانه هل، ميخك، پودر زردچوبه و سماق و رنگ غذا گسترده بود و دستفروشي مي كرد.
آغاز روز بود. هنوز صبح، خواب شب به كل نسترده بود. قفل در مغازه ها يكي پس از ديگري كليد مي خورد تا راه كسب درآمد و تحصيل روزي گشوده شود. گفته اند ترس برادر مرگ است. پسر كه از زور ترس،لب به دندان مي گزيد، با دستپاچگي و عجله، همه زندگي خود را كه بيش از چند بسته انواع ادويه جات نبود، در بقچه اي جمع  آورد تا فرار كند ولي افسوس كه از بد حادثه، پايش به كنده درختي گير كرد و زمين افتد. بقچه كه باز شد هر چه در آن بود به جوي آب ريخت و خيس شد.
باقر رشادتي
خميازه
يك شب در منزل يكي از فاميل هايمان ميهمان بوديم. ميهماني طولاني شد و به نيمه هاي شب كشيد. برادر كوچكم كه خسته شده بود مدام غر مي زد و مي گفت: زودتر برويم، خسته شده ام. همان موقع بردارم خميازه اي كشيد و جلو دهانش را نگرفت من كه خيلي رو در بايستي داشتم و خجالت مي كشيدم خواستم به برادرم بگويم، خيلي بد است كه آدم خميازه بكشد و جلو دهانش را نگيرد اما هول شدم و گفتم: خيلي بد است كه آدم خميازه نگيرد اما جلو دهانش را بكشد.
ناهيد دالايي

نگاه
پدرستيزي
سيد كريم غفاري
پديده پدر ستيزي را بايد در ميان برخي از خانواده هاي كم درآمد كه در حومه شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند جستجو كرد. اين معضل در بين خانواده هاي بي بضاعتي كه به شهرهاي صنعتي مهاجرت مي كنند، بيشتر به چشم مي خورد.
پدر ستيزي، معمولاً در خانواده هايي كه از حالت مردسالاري خارج و به صورت زن سالاري اداره مي شوند، به وجود مي آيد. در اين نوع از خانواده، مادر و فرزندان، پدر را به عنوان محور تمامي مشكلات و ناكاميهاي خود تصور مي كنند و از هر روش ممكن براي ضربه زدن به او، استفاده مي كنند. پدر ستيزي، زماني در يك خانواده اتفاق مي افتد كه مرد خانه، ديگر پير و از كارافتاده شده است و اختيار چنداني از خود ندارد. در اين حالت زن، پادشاه خانه محسوب مي شود و مرد پير، تنها نقش يك قرباني را ايفا مي كند.
علت چيست؟ زناني كه در طول زندگي مشتركشان، يك عمر فرمان بر ديكتاتوري و مردسالاري شوهرانشان، استرسهاي رواني فراواني را تجربه كرده اند. در پايان زندگي، به صورت ناخودآگاه، رنج و مشقت خود را تلافي مي كنند.
به نظر مي رسد كه زنان از فرزندانشان مانند يك ابزار يا سنگر در مقابل پرخاشگري مرد استفاده مي كنند. جو ناامني و خشني كه مرد يا پدر در فضاي خانه ايجاد مي كند و چهره گريان و مظلوم مادر، موجب مي شود تا فرزندان در جبهه مادر قرار بگيرند و به ائتلاف پدر ستيزي بپيوندند.
مادراني كه از خشونت مردان آسيب رواني يا فيزيكي ديده اند، استرسهاي خود را در كالبد درد و دل با فرزندان، تخليه مي كنند و به صورت ناخودآگاه آنها را به همدردي، همدلي و اتحاد با خود فرا مي خوانند. اين درد و دل ساده در ذهن فرزندان بسيار دردناكتر و وحشتناكتر از واقعيت جلوه مي كند و به تدريج تخم نفرت و كينه از پدر را در دلهاي كوچكشان مي پروراند.
با رشد فرزندان و پيري پدر، اقتدار امور خانواده به دست مادر مي افتد. يعني يك خانواده پدرسالار به تدريج تبديل به يك خانواده مادر سالار مي شود. در اين هنگام، زمان انتقام فرا مي رسد. غده چركين تمام كينه ها، عقده هاي رواني و استرسهايي كه از تحمل خشونت و فقري كه مرد خانواده عامل آن معرفي شده، به تدريج سرباز مي كند. مادر و فرزندان به صورت ناخودآگاه متحد مي شوند تا زمان مرگ پدر را نزديكتر كنند. پيرمرداني كه قرباني پدر ستيزي هستند، براي كاستن از فشار، راهي به جز عقب نشيني و فرار ندارند. بنا بر اين به تبعيدگاه سبز پناه مي برند. اما خانواده هاي پدرستيز بايد بدانند كه ريشه مشكلاتشان پدر نيست، بلكه شرايط بد اجتماعي عامل اصلي اين معضلات است. فرزندان بدانند كه بداخلاقيهاي پدرشان ناشي از استرسهاي فراواني بوده كه از جامعه بي مهرشان كسب كرده اند. بايد بدانند كه نه پدر و نه مادر هيچ كدام مقصر نيستند. مشكل از ندانستن است.
مسئله دردناك پدرستيزي تاكنون از چشم كارشناسان مسائل خانواده پنهان مانده است. به نظر مي رسد عدم وجود فرهنگ استفاده از روانكاو، عدم وجود نيروي متخصص در دانش روان درماني و بالا بودن هزينه دوره هاي درمان روان، عامل بسياري از آسيبها و معضلات اجتماعي مردم سرزمين ما محسوب مي شود.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
علم
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |