|
|
|
|
گرافيك شهري، راهي براي رسيدن به آبادي
جاي خالي رنگ
|
|
ابوالفضل حسين زاده
شهر عالي ترين مكان تجمع زيستي انسان از آغاز تاكنون بوده است. روي آوردن بشر به زندگي شهري نيز از مهم ترين مقاطع تاريخ بشريت است. از اين مرحله به عنوان آغاز تمدن ياد مي كنند. بي ترديد از همان لحظات پيدايش شهرنشيني، طراحي و زيبايي آن نيز مطرح بوده است. هدف از طراحي و زيبايي شهري بهبودبخشي به شرايط زندگي و رفع نيازهاي ساكنين شهر در آبادي هاي ساخته بشر است. بنا به گفته ديموند، «شهرها كاملترين اشكال ممكن آبادي انساني اند» . آنها آدمي را در وصول به نقطه اعلاي فرهنگ ياري رسانده و درپناه ديوارهاي خود محيطي مناسب را براي پرورش اصيل ترين دستاوردهاي علمي و هنري فراهم آورده اند. اين فرايند عملكرديست رواني كه به احراز هويت بستگي تام داشته و دربرگيرنده احساس تعلق و دلبستگي مي باشد بدين ترتيب سكونت گزيني را بايد امري ناشي از هدف دانست.
در زندگي شهري امروز، به ندرت مي توان كسي را يافت كه با مقوله شهرسازي در تقابل نباشد. شهرسازي منبعث از سه هنر معماري، مبلمان شهري و گرافيك شهري به صورت توأمان است كه گرافيك (شهري) به نوعي در هر سه مقوله نقش حياتي را ايفا مي كند يعني شهرسازي در تقابل مستقيم با گرافيك در تمامي مراحل و زمينه ها مي باشد.
اگرچه معماري ساختار كلي شهر را بوجود مي آورد و مبلمان شهري نيز بخش زيادي از فعاليت در شهر را سامان مي دهد و باعث بالارفتن كيفيت استفاده شهروندان از عناصر ساخته شده توسط معماري مي شود ولي به دليل عام بودن كاربرد آن، گرافيك نقش بسيار مهمي در جلوه دادن، زيباساختن و كسب مشروعيت از مردمي است كه تمامي اثرات ظاهري آن را با قدرت بينايي و حسن باصره خويش درك مي كنند، بازي مي كند.
به دليل آنكه قسمت عمده درك ما از محيط اطرافمان دركي بصري و بااستفاده از قدرت بينايي است، طراح شهري بايد در استفاده از محركهاي بصري براي ايجاد و ادراكات موردنظر خود ماهر باشد. بنابراين درك حسي ما از يك مكان تا حد زيادي دركي بصري و دقيق تر فضايي است. اين درك (فرآيندي است كه هنگامي كه محركهاي حسي اطلاعات پنهان در ذهن را فعال مي كنند، ماهيت هاي ذهني را بوجود مي آورد) با حصارها تعريف شده و نور آن را قابل فهم مي سازد.
طراحي اكنون هدفي جز سادگي شكوهمند، يكدستي و تناسبات توازن، در قالبي از زيبايي دقيقاً نظارت شده و هماهنگ نيست. در شهري همچون تهران (پايتخت سياسي، اقتصادي، و اجتماعي ايران زمين) با ۶۱۵ كيلومتر مربع مساحت و نزديك به ۱۲ ميليون نفر جمعيت متأسفانه به دليل غفلت از بررسي هاي اجتماعي و فرهنگي و همچنين تعدّد متوليان طراحي گرافيك و مبلمان هاي شهري در مسير طراحي تا نصب المانهاي شهري كمتر شاهد كارآمدي و زيبايي اين عناصر مي باشيم.
جستجو براي يافتن يك زبان طراحي، معني طراحي، شكلها و نمادها يا گونه شناسي هايي كه شكلها را مي سازند و ساختار زبان، كار ارزشمندي براي طراح گرافيك شهري به شمار مي رود. به عبارتي ديگر گرافيك شهري بيان لحظه اي فرايندهاي جاري هستند.
به دليل همراهي بسيار زياد گرافيك شهري و مبلمان شهري جهت بررسي گرافيك در حوزه شهرسازي از اين دو هنر به صورت توامان صحبت خواهد شد تا محسوس تر و ملموس تر باشند.
طراحي مبلمان شهري يك موضوع ميان رشته اي است، موضوعي كه فصل مشتركي است از رشته ها و گرايشهاي مختلف، موضوعي چند وجهي كه در تخصصهاي مختلف مي توان حقي بر آن قايل شد.
گرافيك شهري اعم از نماي سرپناه ايستگاههاي اتوبوس، باجه بليت فروشي، نيمكت پارك يا تابلوي خيابان با توجه به ويژگي عام بودنشان با توده مردم ارتباط مستقيم دارند، لذا طراحي و ... آنها نياز به مطالعات عميق و دقيقي دارد.
كاربرد گرافيك شهري در حوزه مبلمان شهري نماهاي ساختمان، آب نما، حوض، جوي، استخر، كليه علائم راهنمايي و رانندگي، طراحي و جانمايي طراحي تبليغات محيطي، هماهنگ سازي علائم و تابلو، همگون سازي نيمكت ها، زباله دانها، آبخوريها، مناظر محيط سبز، وسايل بازي، علائم هشدار، علائم اطلاع رساني و راهنمايي، كيوسكها و ... در محيط فضاي سبز با هدف ايجاد ارتباط تصويري مناسب بين شهروندان در سطح معابر و اماكن عمومي نقش مهمي ايفا مي كند.
در ديگر حوزه هاي تخصصي وابسته به مبلمان شهري نظير طراحي فضاي سبز، معماري نماي ساختمانها، طراحي محيط زيست، طراحي صنعتي و ... نيز نمي توان از تأثيرات گرافيك بر زيباسازي و زيباشناسي آن غافل شد. سيماي خيابان و شهر به هركسي مربوط مي شود. يك راه مناسب براي خودروها، مركز خريدي مجهز، محل زندگي يا يك پارك عمومي دلپذير همگي مي توانند استفاده و لذت از محيط زندگي را به شدّت افزايش دهند، اما برخلاف خانه، هتل يا كارخانه، در سطح شهر هيچ فرد و سازمان مشخصي مسئول مستقيم بسياري از اتفاقات مبلمان شهري و گرافيك شهري نمي باشد و در چنين مواردي، نتيجه به طور كامل واضح است: افت كيفيت در تمام زمينه ها.
هماهنگ كردن اجزاي مبلمان شهري هميشه ساده تر از هماهنگ كردن مردم و رفتارهاي عمومي آنهاست و اين مهم بر عهده گرافيك شهري مي باشد. دلايل آشكار حاكي بر اين است كه مجموعه هماهنگ و خوش طرح از مشكلات كار مي كاهد، به عبارتي هر چه تنوع كمتر باشد، خط نيز كمتر خواهد بود. پس مي توان گفت هر چه مجموعه به سمت وحدت و يكپارچگي (هماهنگي) حركت كند، لزوم رعايت اصول استانداردها آشكارتر مي شود. اين امر توليد و مصرف را به سوي سري سازي سوق مي دهد كه براي هر توليد كننده اي مطلوب است. در نهايت بايد اضافه كرد كه: سيستمهاي همگن ، انعطاف پذيري بيشتري را سبب مي شوند. تنها انتقادي كه به اين سيستمها گرفته مي شود كاهش تنوع طلبي در محيط هاي مختلف است. از طرفي اين هماهنگي در مبلمان جديد، طرح و شكل اثاثيه هاي موجود و پيروي از طراحي تحميلي آنها، افق ديد طراح را محدود مي كند. به نظر مي رسد چاره كار، انتخاب هماهنگ ترين از ميان بقيه است.علاوه بر طرح و فرم، رنگ در گرافيك شهري بسيار حائز اهميت است.
برخي معتقدند وجود رنگهاي روشن عناصر شهري در بسياري موارد باعث تشخيص سريع آنها از محيط شده و كيفيت و كميت استفاده از آنها را افزايش مي دهد. اين طرز فكر بسياري را به گمراهي كشانده زيرا شهروند وظيفه شناس و مسئولي كه تكليف خود را در برابر محيط زندگي خويش مي داند، رنگ برايش تعيين كننده نيست. در عوض حتي با برجسته ترين رنگها و ترفندهاي گرافيكي نيز نمي توان از پرتاب زباله توسط آن كه مقيد به چيزي نيست در ميان سبزه ها، خيابان و پياده رو جلوگيري كرد. علاوه بر رنگ عناصر، خود فضا نيز قابليت هاي بالايي براي تركيب هاي رنگي دارد. تشخيص رنگ در محيط به عواملي همچون زمان ديدن، رنگ زمينه، رنگهاي ثابت منابع نوري طبيعي و مصنوعي بستگي دارد. براي چيدمانهاي جسورانه و پويا، محيط هاي روشن، بهترين هستند و رنگهاي اصلي در چنين فضاهاي درخشاني بيشتر رايجند، براي محلهايي كه كارهاي فيزيكي و فكري در آنجا انجام مي شود، رنگهاي عميق و ملايم، انتخاب هاي بهتري هستند. از توناليته بيشتر بايد در مناطق معتدل استفاده كرد.
رنگ سفيد خيره كننده است به سادگي كثيف مي شود. رنگ بسيار سفيد براي سطوح نبايد بكار رود. خاكستري با هر رنگي هماهنگي دارد. رنگهايي با رنگمايه كم براي محيط هاي فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهاي قوي تر به منظور تأكيد و برانگيختن بكار مي روند. در اصول طراحي گرافيك (شهري) آمده است، رنگهاي قرمز و نارنجي رنگهايي هستند كه پيش از همه جلو مي آيند و به اصطلاح پيش آمدگي دارند. پرتوهاي ساطع شده از اين رنگها بر تمركز عدسي چشم تأثير گذاشته و در شخص حالت دوربيني بوجود مي آورند در حاليكه رنگهاي سبز و آبي برعكس چشم را نزديك بين مي كنند زيرا اين دو رنگ به عميق شدن متمايل ترند. زرد و ارغواني در اين خصوص رنگهاي خنثي هستند.
نكته مهم ديگري كه طراحان و گرافيك شهري بايد در نظر داشته باشند هويت مكان و محيطي است كه طراحي انجام مي شود، در انتخاب طراحي مناسب المانهاي شهري حفظ هويت مكان و نمود بيشتر آن بايد در اولويت هاي اصلي باشد (در بافت هاي تاريخي و سنتي) يعني اگر دخالت در شهر به تزئينات سطحي شهر محدود نشود، بايد ميان بافت اجتماعي و فضاي شهر توازن ايجاد شود.
هدفي كه مشخصاً در گرافيك شهري دنبال مي شود عبارت است از بهبود بخشيدن به شرايط زندگي و رفع نيازهاي ساكنان در آبادي هاي بزرگ ساخته دست بشر. در طراحي فضاهاي عمومي (نما و منظره شهر) بايد اصول و مباني فراواني را مد نظر داشته باشيم، از جمله اينكه اين منظره شهري كليدي است براي شناخت فرهنگ، بهانه ايست براي ايجاد وحدت فرهنگي، نشان دهنده شخصيت بومي شهر، هماهنگي و همخواني با طبيعت زيستگاهيست براي ساكنين، شهر و متعلقات آن محصوليست مصنوعي و سيستماتيك، مسأله ايست فراروي مسئولان و شهروندان، ثروتي است براي اقشار مختلف جامعه، بيانگر هويت ايدئولوژيكي جريان ساكن در آن است. نمودي است براي تاريخ، مكاني است براي رفاه عمومي و از همه مهمتر اينكه اين شهر بايد زيبايي بصري داشته باشد كه دست يابي به اين اصول ميسر نخواهد بود مگر با يك طراحي همراه با تدبير و پاسخگويانه (پيرس اف لوئيس). ممكن است از علائم گرافيكي طوري آگاهانه استفاده كرد كه شخص بتواند دانسته هاي خود را در مورد شهر وسعت بخشد. تابلو هايي در مورد محل فروشگاهي و كالاهايي كه در آنها عرضه مي شود از اين جمله اند، اما مي توان از علائم براي مقاصد ديگر نظير تاريخچه محل، اطلاعاتي مربوط به محيط بو م شناسي آن، حضور مردم و كسب كار آنها، جريان ترافيك و اطلاعات، اطلاعاتي در مورد آب و هوا، وقت، سياست و با برنامه سخنرانيها، نمايشگاهها و ... يعني يك طراح گرافيك شهري مي تواند بيشتر مستقيماً با وسايل ارتباطي كه پيام آور نكته يا نكاتي هستند در خوانايي شهر بكوشد. علائم گرافيكي وسيله اي مؤثر و در عين حال نسبتاً ارزان براي غني ساختن هويت، خوانايي و تطابق با محيط مي باشند.
«هدف غايي يك شهر ايجاد محيطي خلاق و پرورنده براي مردمي است كه در آن زندگي مي كنند» چنين محيطي با گوناگوني بسيار، آزادي انتخاب به افراد مي دهد و زمينه خلاقيت را فراهم مي آورد، فضاي شهر حداكثر ارتباط را با مردم و زيستگاه پيرامونشان برقرار مي سازد و تنها يك شرط براي در اختيار گذاردن تمام اين فضاها قائل است: امكانات و طراحي مناسب شهري.
در گرافيك شهري برخي چنان شيفته مدرنيسم و تجدد گرايي شده اند كه حاصل كار آنها، تبديل شهر به صحنه نمايش است، با مبلمان فانتزي و غيركاربردي كه به سختي با مخاطبانش ارتباط برقرار مي كند. در حاليكه گرافيك شهري خوش طرح، با جانمايي مطلوب، ناخودآگاه درك گشته و به گونه اي در ذهن نقش مي بندد كه گويي هميشه در تقابل با آن بوده است.
|
|
|
نگاه روز
اقتدار و هويت در گرو حمايت اعضا
آذر مهاجر
از سال ۱۳۷۲ تاكنون كه نظام مهندسي استان تهران شكل گرفته، چهار دوره انتخابات اعضاي هيات مديره در اين تشكل صنفي صورت گرفته است و آخرين اين انتخابات چند روز گذشته در ۲۲ خرداد ۸۵ انجام شد. صرف نظر از همه مسائل جنبي و حاشيه اي اين انتخابات ( كه بي مانند به همه انتخابات نيست)، مي توان گفت گام ديگري براي جلب همراهي و توجه اعضاي نظام مهندسي ساختمان استان تهران برداشته شده و اين مي تواند براي يك ان جي او حتي اگر خيلي هم غير دولتي نباشد، نوعي موفقيت محسوب شود.
اما به راستي اين تشكل مي تواند به انتخابات دوره اي و حضور مهندسان استان تهران در آن بسنده كند و دل خوش دارد؟ اگر قبول كنيم كه سازمان نظام مهندسي مامور به انجام امور و ارائه خدمات صنفي به مهندسان است و بايد نقش فراگيرترين، فعال ترين و البته مفيدترين را در بين مجامع صنفي و غير صنفي فعال در حوزه ساخت و ساز را ايفا كند، ديگر نمي توان و نبايد به فعاليت هاي نمايشي، انتخابات و برنامه هايي از اين دست حتي با نيت مفيد واقع شدنش، قانع بود. با لحاظ كردن اين امر، نظام مهندسي استان تهران با بيش از ۴۵۰۰۰ عضو بايد پيش و پس از انتخابات هيات مديره هم از اجماع، تعامل و همكاري اعضا بهره مند شود.
ظواهر نشان مي دهد تجربه موفق نظام مهندسي در ديگر استانهاي كشور به يك اتفاق جريان ساز و موثر در استان تهران ختم نشده و تاكنون نظام مهندسي استان تهران بنا به دلايل بسيار نتوانسته در كسوت يك ان جي او موثر عمل كند؛ چرا كه بيش از هر چيز از عدم همراهي، حمايت و توجه اعضا آسيب ديده و مي بيند. اين تشكل تا كنون در برقراري ارتباط متعادل، مناسب و درخور با اعضا، نهادها و گروههاي مهندسان صاحب ايده و گاه حتي مدعي موفق عمل نكرده و اگر اين ناتواني را در نحوه مديريت نظام مهندسي استان تهران مورد كنكاش قرار دهيم به امري بديهي مي رسيم! طبيعي است نمي توان از سازماني كه مديران آن به هر دليل نمي توانند، نمي خواهند و يا امكان آن را ندارند كه مشكلات جامعه مهندسان ساختمان را به عنوان يك دغدغه اصلي و اساسي در رأس فعاليت هاي حرفه اي خود قرار دهند، انتظار چنداني داشت.
در اين زمان، اينكه چه كساني با چه سابقه و دغدغه هايي براي اداره اين تشكل مناسب ترند، پشت سر گذارده شده و اظهار نظر درباره نتيجه انتخابات و افراد برگزيده، چون آب در هاون كوبيدن است. اما هنوز اين فرصت در اختيار هست كه انتخاب تعدادي از اعضاي نظام مهندسي ساختمان، به عنوان هيات مديره را شروعي تازه تلقي كرد. اين شروع با نظر سنجي، موقعيت شناسي، كشف قابليت ها، برنامه ريزي، آماده سازي مقدمات اجراي برنامه ها و در نهايت ايجاد تعامل و همفكري بين اعضا، مي تواند به ارائه تعريفي اصولي تر، جامع تر و البته كارآمدتر از نظام مهندسي ساختمان، تداوم پيدا كند. تعريفي كه خواسته هاي اعضاي اين مجموعه را در خود نهفته داشته باشد و در جريان عمل، به جلب و جذب حمايت ها و توجهات جامعه مهندسان ساختمان به عنوان اعضاي اين تشكل، منجر شود. رسيدن به چنين تعريفي ساده نيست و البته اجراي آن هم توان و اقتدار بسيار نياز دارد و بديهي است آنگاه كه اعضاي نظام مهندسي ساختمان استان تهران، توجه شان را به اين تشكل معطوف سازند، خواهند توانست به آن هويت و اقتدار ويژه اي ببخشند.
حمايت اعضاء نظام مهندسي ساختمان و كاركرد اين تشكل، ارتباط پيوسته و مستقيم با هم دارند و هر اقدامي از يك سو مي تواند به بهبود يا عدم بهبود وضعيت سوي ديگر اين جريان منتهي شود.
|
|
|
زاويه ديد
نما به مثابه يك زبان
كاظم برآبادي
سيماي شهري و جلوگاه بصري شهرهاي ما نماهاي ساختمانها هستند كه چون لايه اي اجسام و مصالح سر سخت ساختماني را پوشش مي دهند. در واقع اين لايه حد واسط مابين داخل و خارج خانه ها، ساختمانها و...، از ابتدايي ترين مراحل پيدايش معماري در زندگي بشر داراي سير تحولي قابل تامل بوده كه بسياري آن را منوط به شرايط ويژه اي مي دانند. اين لايه ، علاوه بر وظايف نخستين خود مانند نقش حفاظتي ، تعيين محدوده هاي مالكيت و ايجاد فضاي خصوصي ، رفته رفته وظيفه ابراز هويت ، زيبا سازي محيط شهري و همين طور كاركردهاي فرهنگي بسياري را نيز به عهده گرفته است. پوشش ساختمان كه در ابتدا موظف بود حائلي ميان انسان و تهديدهاي محيط خارج باشد اكنون نقشي بس پررنگ تر از سابق به خود گرفته و از ايجاد رابطه ميان فضاهاي خصوصي و عمومي ، خلوتي و شلوغي ، مصنوعي و طبيعي مي گويد. نماي يك ساختمان امروز وسيله اي است براي ديالوگ؛ ديالوگي كه ميان صاحب خانه پرده نشين غايب و رهگذر غريبه بر قرار مي شود. اگر به مدل ارتباط زباني ياكوبسون(نظريه پرداز روسي) در مبحث مورد نظر توجه كنيم در خواهيم يافت كه نماها در واقع نوعي زبانيت ( و به همين نسبت نوعي معنا) در خود دارند. در اينجا چون از نما به مثابه ابزار ديالوگ يك بنا و به طبع آن انديشه ساختن آن بنا صحبت كرديم، مي توانيم از به كار بردن واژه «زبان» در مورد نماي ساختمان هيچ واهمه اي نداشته باشيم. ياكوبسن در مقاله خود همچنين به اين مورد هم اشاره مي كند كه در نمودار ارتباط زباني اش حلقه اي كه فرستنده(كه در بحث ما معمار مي باشد) را در ارتباط با گيرنده (مخاطب معماري) قرار مي دهد «پيام» آن ارتباط است و در جاي ذيگري از مقاله با اشاره به انواع پيام ها حتي از كلماتي چون «رمز» و «تماس» نيز ياد مي كند. اما نكته جالب در اين مقال توجه ياكوبسن به «بافت» است. به نظر مي رسد كه دليل استفاده وي از بافت و جانشيني آن به جاي «پيام» در مدل ارتباطي اش، ربط بي درنگ بافت در مراحل و تاثير ارتباط باشد. اگر به ساختمان به مثابه يك اثر هنري نگريسته شود (و نه صرفا سر پناه) آن گاه مي توان گفت كه آن ساختمان، پيش از آن كه از سازنده خود سخن بگويد يا از جهان اطرافش بايد از خود حرف بزند؛ از فرم و تصويرگري ذاتي اش، چرا كه به اعتقاد نگارنده ذات يك بناي معمارانه جز در هم پوشاني فرم و محتوا بروز نمي كند و اگر ساختمان هاي ما چنين سرد و بي سخن در گوشه كنار خيابانها افتاده اند بايد پي جوي اين سئوال باشيم كه چرا شعر در آنها نيست و چرا ساختمانهاي ما گنگ هاي خواب ديده اي بيش نيستند كه روزي از ذهنيت و عقده هاي معمارانشان تراوش كرده اند تا به ساده ترين فرض موجود كه همان ساختن سر پناه براي نسل آدم است، اين چنين مهجور و توسري خور، بمانند و در جدال با عادت هاي ما تباهي خود را منتظر باشند. در اين ميان نما كه نقش پر رنگ آن در جلوهاي شهري نه به عنوان پوسته اي خاكستر نشين و پوشاننده معضلات معماري معاصر كه به عنوان يك زبان بصري قابل اعتنا مشخص شد در ساختمان سازي و ساخت بدنه شهري، به يك بحث هويتي، فرهنگي و ارزشي بدل شده است.
اما بدبينانه نخواهد بود اگر عنوان كنيم كه اين زبان فرهنگي و ارزشي در اين روزگار بدل به بهترين ابزار صحه گذاشتن بر اين واقعيت محتوم معماري معاصر ما شده است. در پايان نگارنده تاكيد مي كند كه معماري هر عصر ، بيانگر تفكر و انديشه حاكم برآن دوره است؛ تفكراتي كه مي توانند براي وضعيت بغرنج ما در حوزه هويتي مثمرثمر باشد اما آيا چنين تفكراتي در پشت نماهاي شهري ما هستند و پرسشي مهمتر اينكه آيا ارتباطي ميان آشفتگي نماهاي شهري با آشفتگي انديشه صاحبانشان وجود ندارد؟
|
|
|