شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
نگاهي به پيامدهاي اجتماعي فوتبال
بازي دست ما نيست
000387.jpg
محمد مطلق
«بازيگر» ، «مشاور» ، «عاقل» ؛ هر يك از اين صفات سويه اي از مثلث شخصيتي انسان را نمايش مي دهند. به عبارت ديگر آدم ها، هم به سوي عقلانيت كشش دارند هم مشاوره و ياري دادن به ديگران و هم بازيگري. شايد بتوان گفت هر كدام از اين خصلت ها مرحله اي از رشد را ترسيم مي كنند، اما تا انتهاي عمر هر سه با هم و در كنار هم باقي مي مانند اگرچه يكي پررنگ تر باشد و ديگري كم رنگ  و در انزوا.
بازي
بازي نمودهاي متفاوتي دارد كه گاه در كودكان قابل رصد است و گاه در سالخوردگان، اما تمام اين نمودهاي متفاوت داراي يك وجه مشترك است و آن گم شدن در قاعده بازي است. بازي آرام آرام گرم مي شود و آرام آرام قواعد ساختگي و مجازي خود را بر واقعيت تحميل مي كند و ما آرام آرام از ياد مي بريم كه همه چيز بازي است و بي آنكه بدانيم، در نوسان مدام مجاز و حقيقت بازي را گوشه اي از منطق واقعيت مي پنداريم (ببخشيد لحن گزارش دارد جدي مي شود و من فراموش كرده ام كه دارم در مورد بازي حرف مي زنم. لطفاً خواندن را ادامه دهيد... آرام آرام در آن غرق خواهيد شد.)
اصلاً فكر كرده ايد چرا بر سر بازي توپ و دروازه بايد گريبان ها پاره شود، نظم اجتماعي به هم بريزد، پاي سياستمداران و تئوريسين هاي اقتصاد به ميان آيد و روابط ديپلماتيك ميان دولت ها...؟ اصلاً فكر كرده ايد چرا بايد چيزي به نام جام جهاني وجود داشته باشد كه براي هرچه بهتر برگزار شدنش ارتش آلمان وارد عمل شود، شهرداران اين كشور به فكر پذيرايي از ميهمانان بيفتند و...؟ تمام اينها نشان مي دهد بازي قاعده خود را تحميل خواهد كرد، به هر شكل ممكن و ما آنقدر در آن غرق خواهيم شد كه بازي بودنش را فراموش خواهيم كرد و اين بستگي دارد به جذابيت بازي ها و قواعد فريبنده آنها. آيا فوتبال جذاب ترين و فريبنده ترين بازي عصر ماست؟
فوتبال
نگاهي گذرا به سخنراني هاي همايش «فوتبال و جامعه» كه چندي پيش از سوي دانشگاه آزاد اسلامي برگزار شد، نشان مي دهد اين بازي جذاب چنان قواعد خود را بر زندگي امروز بشر تحميل كرده كه ديگر ناچاريم از آن نه تنها به عنوان بازي، بلكه به عنوان مقوله اي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، امنيتي، روانشناسي و علمي ياد كنيم و مورد تحليلش قرار دهيم.
غلامرضا محمودي، مدير مجتمع وليعصر دانشگاه آزاد اسلامي مي گويد: «در جامعه انساني امروز فوتبال تنها يك ورزش نيست بلكه پديده اي است كه هر ساله ميليون ها ساعت از وقت مردم را به خود اختصاص مي دهد. اين پديده مي تواند از زواياي مختلف مورد توجه قرار گيرد، به عنوان مثال فوتبال از بعد ملي عامل انسجام و مايه غرور ملت هاست و از سويي مي تواند عاملي براي ايجاد روحيه نژادپرستي و تحقير ديگران باشد.»
همان طور كه عنوان شد امروزه فوتبال را از دريچه هاي متعددي مي توان ديد زد و با فراموشي اينكه فوتبال تنها يك بازي است به طور جدي از منظر علوم مختلف به بررسي تأثير و نقش آن در جهان امروز پرداخت كه يكي از اين علوم روانشناسي است.
روانشناسي
دكتر محمودي، روانشناسي فوتبال را يكي از شاخه هاي قدرتمند روانشناسي مي داند و مي گويد: «در جنگ جهاني دوم سه هزار روانشناس به طور داوطلب ميان نظاميان كار مي كردند تا اينكه كاربرد عملي اين علم را نشان دهند، پس از آن نوعي شيدايي نسبت به روانشناسي به وجود آمد و به همين دليل وارد همه حوزه ها شد. اين علم اكنون ۵۱ رشته و گرايش در مقطع دكترا دارد كه روانشناسي ورزش هم از اين دست است.»
وي عنوان مي كند:«در روانشناسي ورزش به دو اسم مهم برمي خوريم تري پيلت و گري فيلست. گري فيلست نظريه اي دارد كه مي گويد، ميدان رقابت جايگاهي براي آموختن، خلاقيت و اعتماد به نفس است.
امروزه در اروپا ۲۵۰۰ روانشناس فوتبال مشغول به كارند؛ روانشناساني كه معتقدند اين شاخه از روانشناسي حيطه تماشاچي، بازيگر، مربي و باشگاه را يكجا دربرمي گيرد.»
به طور طبيعي در هر تعاملي، دو سويه ارتباط از هم متأثر مي شوند بر اين اساس همچنان كه فوتبال مي تواند تحت تأثير علم روانشناسي قرار گرفته و رشد كند، به همان اندازه روانشناسي هم تحت تأثير فوتبال مي تواند خود را فربه تر كرده و به گسترش ابعاد خود بپردازد كه اين فرمول در زمينه ارتباط «فوتبال و جامعه» ، «فوتبال و اقتصاد» ، «فوتبال و سياست» ، «فوتبال و فرهنگ» و... نيز صادق است.
دكتر مرادي براي نشان دادن جايگاه فوتبال در زندگي امروز بشر، به آمار جالب توجهي اشاره مي كند كه به تازگي از ميان طرفداران مسابقات سري A ايتاليا و ليگ قهرمانان انگليس به دست آورده است. نمونه آماري اين تحقيق هزار نفر و گروه سني آنها از ۱۶ تا ۷۰ سال بوده كه نشان مي دهد:
۶۴ درصد افراد با تماشاي فوتبال مي توانند احساسات خود را راحت تر نشان دهند، ۷۰ درصد دچار تنش آرام مي شوند و نيز ۵۸ درصد به مرز عصبانيت مي رسند. ۷۶ درصد تماشاچي ها خجالت مي كشند كه در هنگام گل زدن تيم محبوب به هوا بپرند و ۷۵ درصد خجالت مي كشند به هنگام شكست گريه كنند.
۶۰ درصد زوج ها عنوان كرده اند اگر هنگام تولد فرزند مسابقه ملي فوتبال باشد ترديد مي كنيم كه به بيمارستان برويم يا فوتبال نگاه كنيم.
در اسكاتلند به هنگام مسابقات مهم فوتبال آمار مراجعه به اورژانس به دليل مشكلات رواني به يك درصد كاهش مي يابد و... .
دكتر مرادي از اين هم فراتر مي رود و مي گويد: «امروزه روانشناسان در اين حيطه فعاليت مي كنند كه آيا اساساً ارتباطي ميان عزت نفس، انسجام شخصيت و فوتبال وجود دارد يا نه؟ »
جامعه شناسي
از جدي بودن بازي زياد گفتيم و اين كه فوتبال حتي مي تواند حوزه هايي بيش از اين را تسخير كند، اما تا چه اندازه چنين خصلتي مثبت است، خود بحث ديگري است. مي توانيم بگوييم قاعده فوتبال ديگر از دست بشر خارج شده و خود راه خود را در پيش گرفته و دارد جاري مي شود، پس مقاومت بي فايده است. بايد به اين جريان تن داد و پيش رفت، آيا مي توانيم بگوييم بايد مقاومت كرد، بايد قاعده بازي را به نفع خود تمام كرد و... .ديدگاه دكتر عنبري اندكي منفي است. او معتقد است فوتبال در جامعه امروز به نوعي اخلاق مدني تبديل شده اما اين اخلاق الزاماً  نمي تواند براي ما توليد موفقيت كند:
« ما در جامعه اي جهاني زندگي مي كنيم كه قابل كنترل نيست، فكر مي كنيم كه همه چيز تحت كنترل است، نه اصلاً ، قهرمانان هم نمي توانند همه چيز را كنترل كنند. فوتبال به دليل اين كه صنعت شده از كنترل انسان خارج شده و دارد قواعد خود را تحميل مي كند و اين فضا بيش از آنكه دنياي روشني باشد دنياي تاريكي است.»
وي معتقد است:« هر بازي از منظر علوم اجتماعي با تماشاچي اش سنجيده مي شود، تماشاچي يعني «انبوه خلق» و اگر نظري به ادبيات انبوه خلق بيفكنيد مي بينيد كه اين جماعت به دنبال لذت هستند، آنها براي لذت گاهي غوغا هم مي كنند و در اين غوغا گاه شعار سياسي هم سر مي دهند، چرا كه در فضاي برهنه عاطفي هر اتفاقي ممكن است بيفتد.
افراد در فضاي تماشاگر گمنامند، لذا راحت تر حرف مي زنند تا در فضاي بازيگري و اين راحتي باعث مي شود گاهي نارنجك هم پرتاب كنند.»
دكتر عنبري اعتقاد دارد نوعي تضاد و تعارض ميان فضاي بازيگري و تماشاگري وجود دارد كه بسياري از ناهنجاري هاي رفتاري نيز از همين تعارض شكل مي گيرد:« تماشاچي وقتي به ورزشگاه مي آيد در عين حال كه مي خواهد از تماشاي بازي لذت ببرد دنبال شهرت نيز هست، اما تخصصي شدن دنياي مدرن اجازه نمي دهد جز يك حيطه از حيطه هاي ديگر لذت برد، به عنوان مثال شما نمي توانيد در لحظه از چند كانال تلويزيوني لذت ببريد. تعارض ميان فضاي تماشاگري و بازيگري هم از همين جا ناشي مي شود. ما دوست داريم جاي قهرمانان تيم محبوب باشيم، اما تماشاگريم. سپس به دنبال شهرتيم و كسب شهرت گاه ممكن است همان نارنجكي باشد كه به سوي ديگران پرتاب مي كنيم.»
بحران
بحران و فوتبال را هم دو سويه و حتي چند سويه مي توان بررسي كرد؛ بحران اجتماعي، بحران در سلامت روحي افراد، بحران جسمي و بروز بيماري هاي متعدد كه سلامت فرد و جامعه را تهديد مي كند و يا رفع بحران بواسطه فوتبال!
دكتر محمد مهدي رحمتي، پژوهشگر و جامعه شناس در مورد بحران هاي اخلاقي و رواني و بروز انواع خشونت ها و پرخاشگري هاي بين تماشاگران به ويژه در شهر تهران مي گويد:« اين مسئله حاكي از آن است كه متغيرهاي «اهميت» و «حساسيت نتيجه بازي» از نظر كسب امتياز و تعيين جايگاه تيم هاي مورد علاقه در رده بندي مسابقات قهرماني، در حركات و اعمال خشونت آميز و پرخاشجويانه بازيكنان هنگام بازي و كيفيت داوري در بروز پرخاشگري كلامي طرفداران تيم ها تأثيرگذار است.»
وي اعتقاد دارد:« متغيرهاي مربوط به بحران و وقايع زندگي و ارتباط با دوستان و همسالان داراي سابقه جرم و كج روي ضمن تأثيرپذيري از عوامل مربوط به جامعه پذيري اوليه خود نيز در زمره عوامل مؤثر بر جامعه پذيري ثانويه جاي مي گيرند.
برخي از اين عوامل همچون مكانيزم هاي ارتباط با باشگاه مورد علاقه، ارتباط با رسانه هاي ورزشي، ارتباط اجتماعي و ورزشي طرفداران با يكديگر جزء عواملي محسوب مي شوند كه علاوه بر تأثيرگذاري بر جامعه پذيري ورزشي طرفداران عوامل ساختار فعاليت طرفداران فوتبال را شكل مي دهد.»
وي عنوان مي كند:«بخش عمده اي از اين رفتارها و حركات در مقوله پرخاشگري كلامي جاي مي گيرد و شكل موسوم خشونت هاي فيزيكي كه در ساير كشورها تحت تأثير عوامل مختلف اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي؛ مانند قوميت، طبقه اجتماعي و ... بين طرفداران فوتبال رايج است در بين آنها به ندرت رخ مي دهد.»
اگر از بحران ميان تماشاگران كه گاه به بحران هاي اجتماعي نيز منجر مي  شود بگذريم مي توانيم به بحران هاي فردي با دوسويه روحي و جسمي هم بپردازيم. به تازگي وزارت بهداشت مكزيك به تماشاگران فوتبال هشدار داده است كه از ابراز احساسات شديد در جريان بازي هاي جام جهاني خودداري كنند زيرا نگراني، اضطراب و افسردگي مي تواند پيامد شكست تيم دلخواه باشد.
اين وزارتخانه در بيانيه اي اعلام كرده  است: «ورزش مي تواند دامنه محدودي از بيماري هاي عصبي، نگراني، فشار و حتي ترس را كاهش دهد، اما تغييرات شديد احساسي در جريان رقابت ها زمينه ساز بروز بيماري هاي مزمن مانند ديابت و نارسايي هاي قلبي بين افراد مستعد است.»
دكتر «فرناندو كورونا» از بيمارستان روانپزشكي «فري برناردينو آلوارز» گفته است: «در جريان مسابقات فوتبال،  واكنش بدن در برابر وحشت ناگهاني  تعريق، بازتر شدن مردمك چشم و ضربان شديد قلب خواهد بود. اين امر در جريان ضربات پنالتي تشديد مي شود و لزوم تطبيق بدن براي جلوگيري از غير قابل تحمل شدن فشار ناشي از اين بي تعادلي را طلب مي كند.»
پرسش
فوتبال يك بازي جذاب است، آيا اين بازي مي تواند به عنوان اخلاق مدني، استحكام دهنده امنيت و غرور ملي و نظم دهنده اجتماعي مطرح شود و يا اين كه خود در لباس عاملي بحران زا براي از بين بردن آرامش، اعتماد و نظم ظاهر مي شود. آيا اين ما هستيم كه فوتبال را كنترل مي كنيم و يا اين كه فوتبال...؟

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
دروغ بزرگ
با يكي از دوستانم براي انجام كاري از شهرستان به طرف مركز استان (سنندج) حركت كرديم. در سواري دو نفري جلو نشسته بوديم و سه نفر پشت سر. دو نفر از آنها معلم دوران دبيرستان دوستم بودند. صحبت به درس خواندن كشيد و يكي از آنها از او پرسيد؛ فلاني الان چه كار مي كنيد؟ دوستم براي اين كه كم نياورد چون ترك تحصيل كرده بود و شغل آزاد داشت گفت: دانشجوي رشته ادبيات عرب دانشگاه كردستان هستم.
معلم ها او را تشويق و براي او آرزوي موفقيت كردند، ولي او غافل از اين كه راننده سواري ليسانس ادبيات عرب از دانشگاه تهران و دبير دبيرستان شهر خودمان است، به تعريف و تمجيد از درس و دانشگاه پرداخت.
نوبت به راننده رسيد از دوستم پرسيد كه در كجا و چه رشته اي درس مي خواند و دوستم همان جواب را داد؛ دانشجوي سال آخر ادبيات عرب. راننده كه گويا بو برده بود، از دوستم پرسيد؛ هل تقرا لغه العربي (آيا مي تواني عربي صحبت كني) و رستم با آرنج از من پرسيد چه مي گويد من هم به او گفتم، دوستم گفت: نه. راننده پرسيد: فليكف تقرا لغه العربي (پس شما چگونه عربي خوانده اي) باز هم من آن را ترجمه كردم براي دوستم. دوستم بعد از كلي فلسفه بافي كه امروز فقط مدرك گرايي است و اصلاً به درس اهميت نمي دهند از دست راننده كه در واقع معلم عربي بود خلاص شد.
از آن به بعد من به دوستم به شوخي مي گويم عربي ياد نگرفته اي؟
رسول مرادي- ديواندره

اجتماعي
انديشه
سياست
علم
شهرآرا
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |