شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
گفتگوي اختصاصي همشهري با حميدرضا ترقي رئيس دفتر سياسي حزب مؤتلفه
مؤتلفه در شطرنج سياست
000408.jpg
عكس ها:جواد گلزار
سيدحسين قوامي- مريم جمشيدي
هيچ دليلي وجود ندارد كسي كه سرش در حساب و كتاب و دخل و خرجش با هم جور در مي آيد، نتواند سياستمدار خوبي هم بشود. سياستمداران امروز و حجره داران ديروز مؤتلفه اسلامي بهترين دليل بر اثبات اين مدعا هستند.مسئول دفتر سياسي حزب مؤتلفه اسلامي نيز از اين قاعده مستثني نيست. حميدرضا ترقي قبل از انقلاب به جمع مخالفان سياسي شاه پيوست و حدود چهار سال قبل از پيروزي انقلاب به زندان افتاد. اما به گفته خودش زندان رفتن خللي در مبارزاتش ايجاد نكرد و تنها باعث شد كه نتواند به ورزش محبوبش، ژيمناستيك ادامه دهد.
اما به نظر مي رسد او از ژيمناستيك، انعطاف پذير بودن و چرخش مناسب با شرايط را به خوبي فراگرفته است. با وجود اينكه كانديداي مطلوب حزب مؤتلفه اسلامي با كسب يك ميليون و هفتصد رأي، در نهمين انتخابات رياست جمهوري نتوانست در رتبه اي بالاتر از ششم قرار بگيرد، او معتقد است: «مؤتلفه جزو شكست خوردگان محسوب نمي شود، زيرا رئيس  جمهور كنوني از آنجايي كه يك اصولگرا است لذا پيروزي اش موفقيت مؤتلفه و همه اصولگرايان به حساب مي آيد.»
وي حتي در رويكرد جديدي، اصلاح طلبان را نيز بازنده انتخابات نمي داند و مي گويد: «به هر حال نامزد آنها در انتخابات چهار ميليون رأي داشته و ناديده گرفتن اين آرا، غفلت سياسي است. نبايد اين گونه تصور كرد كه آنها هيچ جايگاه و پايگاهي در جامعه ندارند.» شايد به همين دليل است كه با وجود اين كه قبلاً اصلاح طلبان را مرده اي معرفي مي كردند كه مسيح هم توان زنده كردنشان را ندارد، در يك روز بهاري ميزبانشان شدند و بر سر يك ميز نشستند.

* به عنوان اولين سؤال مي خواستيم بدانيم برنامه شما براي دو انتخابات پيش رو چيست؟
- براي انتخابات خبرگان كه نگراني خاصي وجود ندارد و پيروزي با اصولگرايان خواهد بود. چون كانديداهاي اصولگرا، هم به لحاظ فقاهت در درجه بالاتري هستند و هم اين كه رقيب جدي براي ما در اين انتخابات وجود ندارد كه بتواند مشكلي ايجاد كند. براي انتخابات شوراها هم، يك سري برنامه هايي در نظر داريم و مشغول فعاليت هستيم.
* از جانب مؤتلفه از انتخابات خبرگان، تحت عنوان گام چهارم ياد شده است، اين به چه معناست؟
- اصولگرايان پس از پيروزي در انتخابات دوم شوراها، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم، عزم خود را جزم كرده اند تا در انتخابات خبرگان نيز با تمام قوا ظاهر شده و اين گام را مانند سه گام گذشته با موفقيت بردارند.
* يعني در واقع شما هيچ نوع رقابت ديگري را مثل رقابت بين كانديداهاي راست و اصلاح طلب، قائل نيستيد؟
- فكر نمي كنم كه آن رقابت، خيلي جدي باشد. يعني اينكه افرادي باشند كه داراي اين ويژگي ها بوده و خصوصيات ورود به اين رقابت را داشته باشند.
* يعني در جبهه اصلاح طلبان، اين گونه افراد كم هستند؟
- بله، تعدادشان كم است و در نهايت ممكن است سه يا چهار نفر باشند. البته چهره هايي مثل آقاي هاشمي هستند كه هم در طيف چپ و هم راست مطرح مي باشند. اما در كل ديگر چهره هايي كه وجود دارند، آنقدر وزن فقهي بالايي ندارند كه ما نگران تأثير آنان در انتخابات پيش رو باشيم. ضمن آن كه، تعدادشان هم زياد نيست. آناني هم كه شاخص ترند، قصد ورود به صحنه را ندارند و كساني هم كه شاخص نيستند،  طبيعتاً وقتي در كنار افراد شاخص قرار بگيرند، مردم تمايلي به رأي دادن به آنها نخواهند داشت.
* و اين يعني اينكه گام چهارم را با موفقيت برخواهيد داشت با اين حساب مي توانيد مدعي شويد كه انتخابات خبرگان رقابتي است كه برنده اش از ابتدا مشخص شده است؟
- البته انتخابات در كشور ما هيچ وقت قابل پيش بيني نيست. ما يك سري تداركاتي را براي طي مسير فراهم مي كنيم ولي يك طرف قضيه هم برمي گردد به مردم و نوع گرايش آنان كه در حال حاضر هم، گرايش مردم به سمت اصولگرايي است؛اصولگراياني كه ظرف همين مدت كوتاه توانسته اند جايگاه و موقعيت نظام جمهوري اسلامي در جامعه بين الملل را ارتقا دهند. به همين دليل پيش بيني مي كنيم كه نتيجه انتخابات به موفقيت اصولگرايان منجر شود.
* فرض بگيريم تحليل شما درست است و مردم در انتخابات پيش رو به جريان اصولگرا تمايل نشان دهند. شما و دوستانتان در اظهارنظري، انتخابات خبرگان را رقابتي بين دو جريان سنتي روحانيت و روحانيون جوان و نوگرا اعلام كرده ايد. در اين مورد توضيح دهيد و چون به نظر مي آيد توجهتان بيشتر معطوف به حضور نيروهاي بانشاط و نوگراي اصولگراست و حتي چنين تأكيدي هم درباره اعضاي شوراي هماهنگي داريد. به چه علت چنين تأكيد و جهت گيري بين شما و دوستانتان وجود دارد؟
- نكته ظريفي است. يكي از موفقيت هاي حضرت امام(ره) اين بود كه وقتي پيامي مي داد يا ديدگاهي را مطرح مي كرد، دهها شخصيت مثل مقام معظم رهبري، آقاي رفسنجاني و بسياري از چهره هاي شاخص ديگر، در نقاط مختلف كشور ، اين پيام را تبيين مي كردند و با اين كيفيت، امام (ره) يك صدا بود كه اين افراد مثل يك بلندگوي متعهد و مومن و معتقد به انديشه امام(ره)، جامعه را مهندسي افكار مي كردند.
الان هم ما خبرگاني مي خواهيم كه بتوانند پيام رهبري و ديدگاه هاي او را نسبت به موضوعات مختلفي كه جامعه بايد به سمت آن حركت كند، مطرح نمايند. اين قشر، اگر عناصري باشند جوان، بانشاط و پرشور، در آن صورت است كه مي توانند به طور مرتب در حوزه انتخاباتي خود حضور فعال داشته باشند. به عبارتي سنشان به اندازه اي نباشد كه نتوانند از خانه و حوزه شان تكان بخورند و بنشينند تا مردم به سراغ آنها بروند.
اينها بايد عناصري باشند كه بتوانند در مراسم مختلف و موقعيتهاي گوناگون، پيام رهبري را به گوش مردم برسانند و در عين حال از قدرت بيان و بلاغت و فصاحت لازم برخوردار باشند. در اين صورت است كه توان رهبري براي انتقال پيامش به جامعه افزايش پيدا مي كند.الان شما ببينيد كه در كل كشور ما چند نفر داريم كه بعد از اين كه مقام معظم رهبري ،  مطلبي را بيان كردند، سخنان ايشان را راهبردي و كاربردي كرده و به جامعه عرضه كنند؟ چرا اين كار را اعضاي خبرگان نمي كنند؟ به عبارتي چرا در اين حوزه، خبرگان درست عمل نمي كند و فقط يك عده خاصي از خبرگان كه به لحاظ آنكه امام جمعه بوده و جوان هم هستند و از تحرك لازم برخوردارند در اين حوزه ها فعاليت مي كنند؟
* در واقع ترجيح مي دهيد كه براي انتخابات خبرگان نيروهاي نوگراي جوان اصولگرا، وارد عرصه شوند؟
- بله.
* برگرديم به آن بحث شما كه گفتيد تمايل مردم به سمت اصولگرايان افزايش يافته است. شما دايره اصولگرايي را تا چه حد در نظر مي گيريد و چه كساني را اصولگرا مي دانيد؟ آيا اصولگرايان همان ۱۸ گروهي هستند كه زيرمجموعه شوراي هماهنگي بودند؟ اين دامنه گسترده تر از اين نيست؟
- دامنه اصولگرايان همان چارچوبي است كه قبل تر اعلام شده است. يعني هر حزبي كه به اين اصول معتقد باشد در چارچوب اصولگرايي مي گنجد. چه در قالب شوراي هماهنگي باشد و چه در قالب جبهه پيروان خط امام و رهبري.اين طور نيست كه احزابي كه از دو تشكل شوراي هماهنگي و پيروان خط امام و رهبري خارج هستند را، بخواهيم از اصولگرايان جدا كنيم.
البته مردم در شناخت مسائل اصولگرايي دقتهاي ظريفي دارند. اين گونه نيست كه مردم شخصيتي را كه ولو روحاني هم باشد و همه اين مواضع اصولگرايي را هم قبول داشته باشد، اما اصولگرايي را رعايت نكرده است، اصولگرا بدانند.
مردم كاملاً با دقت در اين زمينه رفتار مي كنند و آن را به حساب اصولگرايي نمي گذارند، مردم بين كسي كه در مقام عمل اصولگراست و كسي كه فقط در حرف و ادعا، اصولگرا مي باشد، فرق مي گذارند.
* پس در واقع اصولگرايي يك مفهوم ذهني است؟ آيا ممكن است فردي در مجموعه اصلاح طلبان باشد ولي از نظر ذهني اصولگرا و بالعكس؟
- البته آنچه من عرض كردم مربوط به افرادي مي شود كه در همين مجموعه عرضه مي شوند. اما نگاه مردم به اصولگراها، براساس همان معياري است كه در ذهنشان از اصولگرايي دارند. ولي درباره احزاب، طبيعتاً هستند گروههايي كه خارج از اين چارچوب بوده و كاملاً به اين اصول چهارگانه معتقدند ولي هنوز در قالب شوراي هماهنگي نيامده اند.
حزب مؤتلفه در چالش
* برگرديم سر حزب مؤتلفه، انتخابات خبرگان را به عنوان گام چهارم برشمرده ايد و از سوي اعضاي اين حزب اعلام شده كه با توجه به مسائل اجتماعي، موفقيت مؤتلفه و همفكرانش در اين انتخابات (گام چهارم) زياد است. اما اين سخن، اين مطلب را متبادر مي كند كه حزب مؤتلفه معتقد است كه در سه گام و انتخابات قبلي،  موفق بوده است. آيا حقيقتاً اين طور فكر مي كنيد؟
- ما موفقيت اصولگرايان را موفقيت خودمان تلقي مي كنيم. اين گونه نبوده كه ملاكي براي موفقيت خودمان قائل بوده باشيم. اصل براي ما اين بوده و هست كه انسانهاي صالح و اصولگرا بر سر كار آيند. چه در مجلس، چه در دولت. همين براي ما موفقيت بوده است و هيچ ادعايي هم نداشته ايم كه حتماً  افرادي از اعضاي شوراي مركزي در داخل دولت قرار بگيرند تا بگوييم اين، عامل موفقيت ماست.
* در زمان ثبت نام كانديداها و حتي قبل از آن اتفاقاً اين بحث بود كه يك كانديداي واحد از طرف شوراي هماهنگي معرفي شود كه در نهايت هم اين اتفاق نيفتاد و پنج كانديداي اصولگرا جداگانه وارد عرصه انتخابات شدند و در نهايت شوراي هماهنگي علي لاريجاني را كانديداي منتخب خوداعلام كرد و اين به آن معناست كه شورا موافق انتخاب ديگري جز لاريجاني نبود. اگر شما همه نيروها را اصولگرا مي دانستيد، طبيعتاً بايد از همه شان حمايت مي كرديد. اما عملاً اين اتفاق نيفتاد و شوراي هماهنگي كه حزب شما هم از عناصر تاثيرگذار آن محسوب مي شد در نهايت از لاريجاني و برنامه هاي ايشان حمايت كرد. بنابراين آيا عدم راهيابي نامزد منتخب شورا يك شكست محسوب نمي شود؟
- اولاً كه مجموعه اين چند نفري كه در ليست شوراي هماهنگي بودند، همگي از نظر اصولگرايي مورد تاييد شورا بودند. لاريجاني، احمدي نژاد، رضايي، ولايتي و توكلي، همه جزو اصولگراياني بودند كه از نظر مواضع و اصول، اين مرحله (يعني اصولگرا بودن) را طي كرده بوده و همه به عنوان نامزدهاي مورد قبول مطرح بودند. منتها بحثي كه در آن مقطع مطرح شد، اين بود كه اگر چه تصميم اول آن بود كه به يك نفر واحد برسيم، اما عملاً اين اتفاق نيفتاد زيرا نظرسنجي ها در مرحله  اول نشان داد كه هيچ كدام از اين كانديداها نمي توانند نصف به علاوه يك آرا را به دست آورند. وقتي به اين جمع بندي رسيديم كه هيچ كس در مرحله اول انتخابات قادر نيست رأي بياورد و رئيس جمهور شود، لذا مبنا بر آن شد كه همه اين افراد در صحنه حضور داشته باشند و مردم هر كدام را كه مطابق سليقه خود مي ديدند، انتخاب كنند، همچنين همه نيروها هم براي اين كانديداها فعاليت كنند. مثلا نيروهايي داشتيم كه از ستاد اين نامزد به ستاد تبليغاتي آن يكي مي رفت. اين تلاشي بود كه در مرحله اول انتخابات صورت گرفت. اما بعد كه قرائن واقعيت آن نظرسنجي ها و كارهاي آماري را كه در جامعه انجام مي شد، نشان داد، ما در مرحله دوم به مسير روشني هدايت شديم. يعني در مرحله دوم به اين نتيجه رسيديم كه عملاً از احمدي نژاد حمايت كنيم اما علناً موضع مشخصي نگيريم و اعلام كنيم كه هر دو نامزد مورد حمايت ما هستند و جزو نامزدهاي اصولگرا تلقي مي شوند.
000381.jpg
* شما مي گوييد كه براساس نظرسنجي ها در مرحله اول، متوجه شديد كه هيچ يك از نامزدها قابليت اين را نداشتند كه نصف به علاوه يك آراي مردم را بدست آورند. اين در حالي است كه طبيعتاً وقتي نامزدهاي شما بيشتر شود، آراء هم مي شكند. پس با چه حسابي همه كانديداها را مورد تاييد قرار داديد و وارد انتخابات شديد؟
- كانديداها البته تقليل پيدا كردند. آقايان رضايي و توكلي كنار رفتند. در واقع تعداد  آنها به آن حدي تقليل پيدا كرد كه افراد باقيمانده، هر يك نماينده يك طيف در جامعه بودند و به هر حال بايد اين طيف ها، در انتخابات حضور مي داشتند. در تحليل هايي كه درباره مسائل جامعه داشتيم، اين اختلاف نظر وجود داشت كه برخي مي گفتند اين طيف غالب است و بعضي معتقد بودند، طيف ديگر، غالب است. اعتقاد ما اين بود كه اگر در مرحله اول آزمايش كنيم، در نهايت مشخص مي شود كه طيف غالب در جامعه براي رأي آوري كدام است.و در انتخابات مرحله اول، معلوم شد كه طيف اصولگرا، طيف غالب در جامعه است و قشر خاكستري كه در واقع ما از نظر تحليلي خيلي معتقد بوديم كه از موقعيت بيشتري در جامعه برخوردار است. يعني در واقع ما به لحاظ تحليلي معتقد بوديم كه خيلي از افراد قشر خاكستري به نيروهاي اصولگرا متمايل هستند كه مرحله اول انتخابات هم اين را اثبات كرد.
* اما اين يك ريسك بود.
- بله، خب، يك ريسك بود.
* بنابراين وقتي كه تعداد كانديداها را از يكي افزايش مي دهيد و با چهار كانديدا در انتخابات شركت مي كنيد، اين احتمال از آني كه بوده كمتر مي شود يعني در واقع با هيچ محاسبه منطقي، اين اقدام شما توجيه پذير نيست.
- البته اين كار، توجيه داشت مثلاً آن افرادي كه در طيف آقاي قاليباف بودند، در صورتي كه اسم ايشان را از ليست حذف مي كرديم، ديگر در مرحله دوم مثلاً به آقاي لاريجاني رأي نمي دادند. يا مثلاً افرادي كه در طيف قاليباف بودند، به لحاظ فكري و برنامه، طيفي نبودند كه بيايند و به لاريجاني يا احمدي نژاد رأي دهند. بنابراين در صورتي كه از همه آنها حمايت نمي كرديم، آراء جايي مي رفت كه طبيعتاً ما به هيچ وجه، توفيقي پيدا نمي كرديم.
* بنابراين برآورد شما اين بود كه با معرفي كانديداي واحد، آراء در سبد رقيب ريخته مي شد؟
- بله
* شما مي گوييد از كانديداها حمايت مي كرديد اما وقتي كه از آقاي لاريجاني در يك نشستي پرسيدند كه هزينه تبليغات شما از كجا تأمين مي شود، ايشان گفت كه چون كانديداي شوراي هماهنگي است، بنابراين هزينه ها را شورا پرداخت مي كند. از اين رو شوراي هماهنگي چه هزينه مالي و چه معنوي را براي شخص لاريجاني در نظر گرفت و بقيه كانديداها از كمك شما سودي نبردند.
- در واقع هر قشري از مجموعه نيروهاي ما به سمت هر نامزدي كه رفت، خودش تأمين هزينه ها را برعهده گرفت و مكانيزم  ما هم اين بود كه بخش احزاب و گروه هاي سياسي، بار مالي تبليغات آقاي لاريجاني را برعهده بگيرد و بخش اجتماعي، بار آقاي قاليباف را تأمين كرد و همين روال جريان داشت.
* پس حمايت شما از ديگر كانديداها صرفاً محدود به مثلاً حضور همان نيرويي مي شد كه از ستاد لاريجاني درآمده و مثلاً دو ساعتي هم در ستاد ديگر كانديداها فعاليت مي كرد؟!
- طبيعتاً خود اعتبار اوليه اي كه براي آن نامزدها گذاشته شد و اين كه گفته شود اين آقايان جزو نامزدهاي اصولگرا هستند و بدين ترتيب از ديگر كانديداها جدا شدند، حمايت زيادي بود. در واقع اين اعتبار اوليه آنها را مطرح كرد. يعني اگر شوراي هماهنگي آنان را مطرح نمي كرد كه نمي توانستند وارد صحنه شوند. اين مهمترين حمايت معنوي بود كه از كانديداها صورت گرفت و خيلي از مردم هم به اعتبار همين اقدام، از آنان حمايت كردند.
* شما در جلسات شوراي هماهنگي كه به بررسي برنامه كانديداها مي پرداخت حضور داشتيد؟
- بله، در بخشي از جلسات حضور داشتم ولي در جريان كل جلسات بودم.
* اين بحثي كه آقاي ناطق نوري درباره فضايي بودن برنامه آقاي احمدي نژاد مطرح كرده بودند، بر چه مبنايي بود؟ آيا واقعاً اينگونه بود؟
- نمي دانم خود آقاي ناطق نوري بايد جواب دهند. ولي در آن زمان طبق اطلاعاتي كه داريم، چنين نظري را ما از آقاي ناطق نوري نشنيديم كه بخواهند اعلام كنند برنامه هاي ايشان فضايي بوده است.
ادامه دارد

نگاه امروز
بزرگترين شبكه حزبي در ايران
فرشاد مهدي پور
بي اغراق حزب توده در نيمه اول قرن جاري، داراي بزرگترين تشكيلات حزبي در ايران بوده است؛ مجموعه اي با نظم آهنين كه پس از درس گرفتن از اشكالات گروه ۵۳ نفره تقي اراني، به نوسازي وسيعي دست زد و توانست حوزه نفوذ خود را در تمامي اركان حاكميت و به ويژه نيروهاي مسلح گسترش دهد.
اين تشكيلات زيرزميني گرچه نتوانست (و به نقلي نخواست) تا در مقاطع حساس تاريخي، نقشي جدي در اوضاع و احوال سياست ايران بازي كند، ولي به هر حال نشان داد كه قدرت حزب تا پنهان ترين لايه هاي حكومت تاثيرگذار است.
با انشعاب حزب و استحكام حكومت توتاليتر شاهنشاهي، جريانات مذهبي به فكر در انداختن طرحي نو در سياست شدند و از اين رو، دو جريان عمده، البته با گرايش هايي كه به مرور زمان زاويه بيشتري نيز از يكديگر يافت، دست به كار شدند؛ هيأت هاي موتلفه اسلامي و نهضت آزادي ايران؛ هر دو با صبغه اي مذهبي و پايي در نوگرايي ديني و رايي در سياست.
بحث درباره جريان دوم را بايد به وقتي ديگر واگذارد، اما هيأت هاي مؤتلفه، به مدد بازوي نظامي و بعدها اقتصادي محكمي كه داشتند، توانستند بخش بزرگي از بار سازماندهي نيروهاي مذهبي مخالف حكومت و سلطنت طاغوت را بر دوش كشند. در لايه نظامي و فرهنگي، مساجد حوزه اصلي بودند و در اقتصاد، صندوق هاي قرض الحسنه و هر دو در نزديكي و درآميختگي آشكار با بازار.
اساساً نقش بازار در سياست ايران از قيام ميرزاي شيرازي در واقعه تنباكو تا انقلاب اسلامي، جايگاهي بس تعيين كننده و چاره ساز بوده است؛ هيأت هاي مؤتلفه گرچه به ظاهر به سرعت توسط دستگاه مخوف امنيتي شاه كشف و متلاشي شد، ولي آنقدر زخم بر پيكره رژيم وارد آورده و جاي پا براي خود باز كرده بود كه به آساني از صحنه حذف شدني نبود.
اين هيأت ها كه در هيبتي اسلامي فعال بودند و تا سالي پيشتر نيز به همين نام خوانده مي شدند، اكنون روزگاري است كه عنوان حزب را بر دوش مي كشند؛ نام اعضاي شوراي مركزي شان اعلام نمي شود و در تقريباً تمامي نقاط ايران، هوادار دارند و بسيار فعالند.
مؤتلفه را به هيچ روي نمي توان با توده قياس كرد، ليكن از منظري خاص، اين گروه تنها جريان انقلابي فراگير است كه برخلاف حزب جمهوري اسلامي، جامعه روحانيت مبارز و سازمان مجاهدين انقلاب، نه منحل شده، نه خودش را محدود كرده و نه به انشعاب گسترده دچار آمده است.
حزب، جمعيت و يا هر عنوان ديگري كه بر اين گروه مي توان نهاد، كاركرد وسيعش را در زيرساخت هاي سياسي- فرهنگي جمهوري اسلامي نمي توان ناديده گرفت.

سياست
اجتماعي
انديشه
علم
شهرآرا
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |