يكشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۵
گفت وگو با محمود شاهرخي
هيچ خواهنده  از اين در نرود بي مقصود
000432.jpg
آراسته گنجي پور
«تجلي جلال و جمال» عنوان كتابي است تأليف محمود شاهرخي(جذبه) كه به تازگي توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. اين مجموعه وجوه شخصيتي امام حسين عليه السلام را با زباني شيرين و دلنشين، همراه با اشعاري از نويسنده بيان مي دارد.
محمود شاهرخي در سال ۱۳۰۶ در شهر بم متولد شد، پس از دوره دبيرستان تحصيلات حوزوي را ادامه داد. بعدها با سيد محمد مجذوب ،عارف رباني ديدار كرد و شيفته صفا و معنويت آن پير شد. پس از اين ديدار براي ادامه تحصيل به مدرسه خانه يزد رفت و تخلص «جذبه» را انتخاب كرد. سپس به نجف رفت و در مدرسه كبراي آخوند خراساني به ادامه تحصيل پرداخت، اما در اثر بيماري به ايران بازگشت و از اين زمان از كسوت روحانيت بيرون آمد. پس از پيروزي انقلاب در صدا و سيما مشغول به فعاليت شد و... از ايشان آثار متعددي از نظم و نثر چاپ و منتشر شده است، از جمله: مجموعه «در غبار كاروان» ، «خلوتگاه عشق» ، «نسيم وصل» ، «ز اشك پرس حكايت» ، «مجموعه ادبيات معاصر» و...

* جناب آقاي شاهرخي بفرماييد چگونه تصميم گرفتيد تجلي جلال و جمال را بنويسيد؟
- نهضت قيام امام حسين(ع) در طول تاريخ بشر تا هم اكنون و بعد از اين، از نظر جامعيت و از اين نظر كه كار او صرفاً براي خدا بوده، بي مانند است. ايشان از چنان مرتبت و منزلتي برخوردارند كه هيچ سخنور و هنرمندي قادر نيست بتواند معاني و مضامين متعالي شخصيت شان را در لفظ و عبارت بگنجاند، و به قول مولانا:
گر بريزي بحر را در كوزه اي
چند گنجد قسمت يك روزه اي
در طول تاريخ كساني بوده اند كه براي رسيدن به يك هدف و در راه يك آرمان، قيام كرده اند، اما خصوصياتي كه ما در قيام امام حسين(ع) مي بينيم، در هيچ كدام از اين نهضت ها و هيچ جاي تاريخ ديده نمي شود. علاوه بر اين اصحاب، امام بزرگوار نيز از هر جهت متفاوت بوده و هر كدام گنجينه اي هستند براي نسل هاي بعد. همين خصائص باعث شده كه بي بضاعتي چون من و حتي سخنوراني كه در ستيغ سخن قرار دارند، از بيان فضائل آن حضرت اظهار عجز كنند، ولي در هر صورت به قول عطار:
عقلم هزار بار به روزي كند خموش
عشقم خموش مي نكند يك نفس مرا
اگر عقل حكم كند كه در حد تو نيست راجع به او صحبت كني ولي عشقي كه در وجود آدم هست سبب مي شود كه به اندازه بضاعت اظهار اراده كند. همين مسئله باعث شد تا از عظمت سيمرغ كوه قاف عشق و آينه تجلي جمال مطلق سطري چند رقم زنم. با اين حال مجموعه به پيشنهاد مسجد بلال صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، در مدت كوتاهي جمع آوري شد، بعد آن را به حوزه هنري دادم و انتشارات سوره مهر آن را به چاپ رساند كه اميدوارم مورد قبول حق واقع شود و ذخيره اي باشد براي آخرت.
* اگر امكان دارد كلياتي در مورد كتاب بفرماييد؟
- كتاب از دوازده فصل تشكيل شده كه عبارتند از: «وصف رخساره خورشيد» ، «وراي حد تقرير است» ، «فيض حضور» ، «كوكب هدايت» ، «تو خود چه آيتي» ، «آينه جلال» ، «كيمياي مراد» ، «با شاهد مقصود» ، «سفينه نجات» ، «بر آستان جانان» ، «ترك مراد» و «اين شرح بي نهايت» كه در هر كدام از اين سرفصل ها سعي شده به يكي از وجوه شخصيتي اين امام بزرگوار پرداخته شود. هر چند مي دانم اين اقيانوس آن قدر بزرگ است كه كس ره به كرانه آن نبرد و توصيف جلوه رخ او از عهده چون مني بر نيايد، اما الحق كه «هيچ خواهنده از اين در نرود بي مقصود» و او عنايت مي كند و لطفش عام است:
خيال حوصله بحر مي پزد هيهأت
چه هاست در سر اين قطره محال انديش
* آقاي شاهرخي، در «وراي حد تقرير» و «فيض حضور» بيشتر به چه مسائلي پرداخته ايد؟
- اين فصل مربوط به بحث توحيد است و آن اين كه ذات باريتعالي حتي براي پيامبر كه عقل كل است ناشناخته است و ايشان خود مي فرمايد: ما عرفناك حق معرفتك، تا چه رسد به ديگران. از اين رو هر گاه كوته نظران دچار حيران وسرگرداني مي شوند و چون آن عظمت را برنمي تابند، طريق انكار مي گيرند و اينجاست كه برگزيدگان حق و از جمله امام حسين(ع) در مواضع مختلف به بيان توحيد و تحذير حيرت زدگان مي پردازند:
گر كسي وصف او ز من پرسد
بي دل از بي نشان چه گويد باز
عاشقان كشتگان معشوقند
بر نيايد ز كشتگان آواز
و در فيض حضور ابتدا اشاره اي داشته ام به «طريق عرفان» و اين كه شناسايي آفريدگار يگانه را دو شيوه است: يكي استدلال و ديگري كشف و شهود. كه طريق دوم طريق ارباب معرفت و اوليا و انسان كامل است و حسين عليه السلام كه منبع معرفت است و عاشق و دلداده ذات حق. ايشان در دعاي عرفه كه سرشار از معارف و حقايق است طريق ايصال به قرب حق را با والاترين بيان تبيين كرده است: كور باد چشمي كه تو را بر خويشتن مراقب نبيند و زيانمند باد تجارت بنده اي كه دوستي و عشق تو سرمايه او نباشد. معبودا فرمان داده اي كه به آثار صنع تو رجوع كنند، اما تو مرا با تجلي نور خود به سوي خويش بخوان تا با راهنمايي و بينش دل و بصيرت به پيشگاه تو بشتابم...
* در «آيينه جلال» كه بر روي كتاب نيز عنوان آن نقش بسته چه چيزي را مد نظر داشته ايد؟
در اين قسمت سعي كرده ام به شجاعت ايشان بپردازم:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه توسني چون فلك رام تازيانه تست
شجاعت و دليري فضيلتي است كه خداوند به اقتضاي مشيت خود به برخي از افراد عطا مي كند، اما شجاعتي ممدوح و پسنديده است كه با كرامت و سماحت و بزرگواري همراه و همگام باشد، زيرا چه بسيار افرادي كه از نظر جسمي شجاع، اما از فضائل انساني عاري هستند. مثال روشن شجاعت ممدوح امام موحدان علي(ع) است و ماجراي آن پهلوان عرب و خدو انداختن او به سوي امام كه مولوي اين ماجرا را به خوبي به تصوير كشيده است و حسين كه مظهر تمام نماي خصائل علوي بود در شجاعت چون پدر دلير و صف شكن و در بزرگواري بسان او بي مانند بود. چنانچه هرگز در تمام عمر از سر هوي بر كسي خشم نگرفت و احدي را با دست و زبان نيازرد. واقعه عاشورا آينه تمام نماي اين گفته است و در روايت است كه روزي در حضور ابن زياد تني چند گفتند اي امير به اندازه زماني كه يك شتر آب بخورد، كار حسين را به پايان رسانديم، حضرت زينب(ع) در پاسخ گفت: خاك بر دهانتان كه او چون شير بر شما مي تاخت و شما پليدان از بيم تيغ او قرار را بر فرار ترجيح مي داديد.
* آقاي شاهرخي ،اشعار متن كتاب از خودتان است يا از شاعران ديگر نيز شعري آورده ايد؟
- اشعار داخل متن اكثراً از خودم است كه از مجموعه خلوتگاه عشق انتخاب شده است؛ اما از شاعران ديگري چون مولانا، باباطاهر و به ويژه عمان ساماني نيز اشعاري در كتاب آمده است.
* به طور كلي در نگارش كتاب چه جنبه هايي از شخصيت حضرت مد نظرتان بوده است؟
- سعي كرده ام به مسائلي از قبيل هدايت و رهبري امام، بخشش و بزرگواري ايشان، مقوله امر به معروف و نهي از منكر، بحث ارتباط انسان با خدا (دوري انسان از اصل خود و نماز كه جلوه اين نياز است و اشاره به ارتباط آن حضرت با خداوند و نماز ايشان در صحراي كربلا)، رضاي حق(كه افضل مقامات است و آن ترك مراد خويش است كه در طريقت عرفا رضا آخرين مقام است و امام حسين مظهر تمام نماي اين مقام است) و.... بپردازم.
* فكر نمي كنيد جاي آن دارد به اين مباحث بيشتر پرداخته شود؟
- بله. اما همان طور كه عرض كردم اين مطالب با نهايت اختصار انتخاب شده و اگر عمري بود و توفيق الهي دستگير، در نظر دارم آن را بسط و گسترش دهم.
* آقاي شاهرخي اگر امكان دارد اشاره اي به آثار قبلي تان بفرماييد.
- مجموعه اي تحت عنوان «درسي كه از قرآن آموختم» كه قبل از انقلاب به چاپ رسيده، مجموعه «در غبار كاروان» (انتشارات كيهان)، «خلوتگاه عشق» (انتشارات سروش)، «نسيم وصل» (انتشارات الهدي)، «امام علي روح بي نهايت» (نشر همراه)، «ز اشك پرس حكايت» (نشر همراه)، «نماز نجواي عاشق» ، ترجمه «مشارق الانوار» از عربي به فارسي با مقدمه اي از سلمان هراتي، «گزيده  ادبيات معاصر» ، «سيماي محمد(ص) در ادب پارسي» ، «سوگندنامه امام» (انتشارات سروش) و هشت كتاب كه با همكاري آقاي مشفق كاشاني توسط انتشارات اسوه منتشر شده كه عبارتند از:
«آينه عصمت» راجع به زندگي حضرت زهرا(س)، «آينه آفتاب» درباره امام علي(ع)، «آينه بردباري» در خصوص زندگي امام حسن(ع)، «حماسه عاشورا» پرداختي به واقعه عاشورا و زندگي امام حسين(ع)، «آينه صبر» درباره حضرت زينب(س)، «آينه ايثار» راجع به حضرت ابوالفضل، «آينه رجاء» در مورد زندگي و فعاليت هاي سياسي امام رضا(ع) و «آينه عفت» كه به زندگي حضرت معصومه(س) مي پردازد.
* منابعي كه بيشترين استفاده را از آنها در نوشتن كتاب برده ايد، بفرماييد.
- يكي از منابعي كه بيشترين بهره را از آن برده ام مجموعه اي است از سخنان امام حسين(ع) كه توسط «مهدي سهيلي» جمع آوري شده است، علاوه بر اين از سفينه البحار، دعاي عرفه و متون ديگري كه در دسترس بودند، استفاده كرده ام.
* در حال حاضر آثاري در دست تأليف يا انتشار داريد؟
- بله. كتاب «بر آستان نياز» كه به تازگي توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده، همچنين كتاب ديگري با عنوان «شميمي بر گلزار معرفت» كه در دست چاپ است و آميزه اي است از نظم و نثر، «ترجيحات توحيدي» راجع به دوازده تن از بزرگان اهل معرفت در توحيد است كه قسمت آخر آن مربوط به حضرت امام خميني(ره) مي باشد و «آخرين يادگار بر صحيفه روزگار» شعرهايي است كه تا حالا چاپ نشده  و  در اين مجموعه جمع آوري شده است.

نگاه
ضرورت باورپذيرشدن ادبيات دفاع مقدس
000429.jpg
محمد قاسم فروغي جهرمي
باورپذير شدن ادبيات داستاني دفاع مقدس داراي چه سازوكار و سامانه ادبي و محتوايي است؟ برخي بر اين باورند كه بايد از بين رخدادها و وقايع دوران دفاع مقدس آنچه را كه جنبه مثبت واقعه است گزينش و در آثار ادبي منعكس كرد. برخي نيز همراه بودن جنبه هاي مثبت و منفي واقعه براي انعكاس صحيح و كامل آن رخداد را مدنظر قرار مي دهند؛ گرچه مي توان از نقطه ابتدايي نظريه اول تا نقطه انتهايي نظريه دوم تركيب هايي را ارائه كرده و بر آن تأمل نمود. حال به راستي انعكاس يك واقعه در حوزه ادبيات، آن هم در حوزه داستان كه فراگير شخصيت، واقعه، زمان، مكان، رخداد، كشمكش و... است، چگونه و با چه منطق علمي، پژوهشي، تاريخي و اجتماعي بايد شكل بخشي شود؟ در اين مقال، قصد دريافت هاي روان شناسي يا جامعه شناسي نداريم اما عرف معمول ادبيات داستاني تا آنجا كه دريافت ما قد مي دهد، ارائه جنبه هاي نيك و شر در زندگي بشر و رويارويي اين عناصر در روند داستان است. حوزه انساني و زندگي انسان- به استثناي معصومين(ع)- داراي وجوه مثبت و منفي است و هيچ قطع و حكمي در مورد روند زندگي آحاد مختلف بشر به شكل كاملاً، قطعاً و جامعاً «نيك» به مفهوم مطلق و خاص نيست، بنابراين فراز و فرودهاي اين تركيب(خوب، بد) به ناچار در زندگي و اعمال رفتار ما خود را نشان مي دهد. البته اگر مفهوم خوب و بد و مصاديق آن را كاملاً با شاخصه هاي متقن بسنجيم و همگرايي فكري و آرماني را نيز در اين حوزه حاكم گردانيم، باز هم سليقه ها، نگاه ها، برداشت ها و قضاوت ها يكسان نخواهد بود. در اين صورت چگونه و چرا بايد معرفت شناسي و رفتارگرايي شخصي يا گروهي را بر تمام حيطه هاي برداشت ها و قضاوت هاي اين حوزه، تسري و سيطره دهيم؟ اگر آرمان گرايي و حقيقت جويي در حوزه اعتقادي و فرهنگي با تناسب شرايط زمان و مكان، يكي از مهم ترين ابزار قضاوت هاي فكري و باورهاي جامعه امروز ماست، اين حيطه بسيار گسترده و فراگير را نيز بايد به بحث گذارد و با مطالعه و گفت وگوهاي نظري و مشاهدات مكاني و زماني، آن را تعريف و مفهوم سازي عيني و كاربردي كرد. آموزه هاي ديني ما چيزي جز ايجاد رفتار صحيح و انديشه سالم نيست و معرفت شناسي و شناخت، شرط اول ورود به اين مباحث است. بنيادهاي فكري و فرهنگي ما با استنتاج از منابع و مآخذ محكم شكل مي يابد و اين روند بايد در ديگر مقوله هايي كه با تفكر و عقل و خرد و انديشه سروكار دارد نيز تسري يابد. ادبيات داستاني فضاي بسيار مطلوب و سازنده اي براي پرواز انديشه ها و دغدغه هاي انساني و بشري است. اگر پروازهايي در اين گستره از سلامت كامل برخوردار نمي باشد احتمالاً به لحاظ همان بنيادهاي ناسالم، ناقص و انحرافي است كه بحث ما در اين فرصت، آنها را شامل نخواهد شد. ما به انديشه منداني توجه داريم كه با اعتقادي الهي و به لحاظ انجام مسئوليت و تعهد ديني يا ملي خود در قبال جامعه و نسل هاي امروز و فردا، به تلاش و زايندگي ادبيات داستاني در اين برهه از زمان كمك كرده و گنجينه اي از مفاهيم و دغدغه هاي نسل ديروز و امروز انقلاب و دفاع مقدس را در آثار خويش به يادگار مي گذارند.
داستان دفاع مقدس، داستان نسل زنده و با نشاط و به روز و روشنگر نسل هاي امروز و آينده است. راه رسيدن به معرفت انساني در دفاع از هويت ديني و موجوديت ميهني، مؤلفه هاي بسياري را در خود جاي مي دهد. مسير و معبر، متنوع و متعدد است. اگر به تعداد انفس، راه شناخت الهي وجود دارد، چرا براي ورود به اين معرفت بايد حصار،تنگنا و محدوديت هايي را قائل شويم؟ اين مسير نيز داراي تنوع و تكثر است و لاجرم نگاه ها و برداشت ها و تلقي ها نيز متنوع و متكثر است(البته با پيش داوري هاي معمول، اين تنوع و تكثر را محمل منفي بافي هاي رايج قرار ندهيم). ما بايد مخاطب امروز و آينده را بشناسيم و براي او بنويسيم و فقط براي نسل ديروز كه خود ميراث دار يا صاحب اصلي اين فرهنگ و دغدغه هاست ننويسيم؛ گرچه اين جاودانگان حماسه ساز نيز خود باور دارند كه اين رسالت با تنوع، جاذبه و ابداع كامل مي شود و اهتمام بر شيوه هاي پيشين، شايد سنگلاخ و ناهمواري امروز را باعث شود زيرا تلقي ها و زبان امروز گونه هاي جديد و تازه اي را آزمايش مي كند. اين كلام، نه براي دفاع يا توجيه برخي از ناملايمات رفته يا انحصارهاي برداشتي از موضوع است بلكه نيازهايي است كه امروز فراروي ما قرار دارد و بدون توجه و تأمل مناسب در اين مقوله نمي توان چشمداشتي به اثربخشي ادبيات داستاني دفاع مقدس در نسل هاي آتي داشت. كمي حوزه ارتباط، تلقي ها و برداشت ها و انديشه هاي آرماني خود را وسعت و تنوع بخشيم و به هنرمندان و نويسندگان متعهد و خوش دغدغه امروز بيشتر بها دهيم و آنها را باور كنيم و اجازه دهيم با نگاه متفاوت از ما به كنكاش و انعكاس زواياي مختلف و ناديده واقعه پرداخته تا شايد با خلق كارهاي مناسب تر، ملموس تر و عيني تر در قالب داستان، پيوند بهتر و محكم تري را در نسل امروز و آينده با فرهنگ و ارزش هاي دفاع مقدس به وجود آورند. اين مجال، فرصت سوزي نيست بلكه ايجاد فرصت ها و به كارگيري استعدادهايي است كه هرروزه انتظار شكوفايي و به بار نشستن توانايي و امكان سنجي ها را فراروي ما قرار مي دهد. چه معلوم كه اين فرصت ها باعث فرهنگ سازي مورد نظر نشود و ادبيات ديني و ملي ما نيزاز آن بهره مند نگردد؟!

ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |