چهارشنبه ۱۴ تير ۱۳۸۵
به انگيزه اقدام تروريستي ناو وينسنس آمريكا عليه ايران
مرگ ۲۹۱ پرنده
كاظم شيخلر
هجده سال پيش در ساعت۲۴ :۱۰ صبح ۱۲ تيرماه ۱۳۶۷ هواپيماي مسافربري ايرباس ۶۵۵ ايران، بر اثر اصابت ۲ فروند موشك سطح به هواي ناو هواپيمابر فوق مدرن وينسنس در آب هاي خليج فارس سقوط كرد و غرق شد.
در اين جنايت هولناك كه در حوالي جزيره ايراني هنگام ، به وقوع پيوست، تمامي ۲۹۱ مسافر و خدمه آن به شهادت رسيدند.
001017.jpg
000996.jpg
سحرگاه حادثه
روز يكشنبه ۱۲ تيرماه ۱۳۶۷ مطابق با ۳ ژوئيه ،۱۹۸۸ ناو هواپيمابر فوق مدرن كارل وينسنس درحالي كه به آب هاي سرزميني كشورمان تجاوز كرده بود، هواپيماي مسافربري ايرباس ۶۵۵ جمهوري اسلامي ايران را در نزديكي تنگه هرمز بين شارجه و بندرعباس و در حوالي جزيره ايراني هنگام مورد اصابت ۲ فروند موشك سطح به هوا قرار داد و تمامي ۲۹۱ مسافر و خدمه آن را به شهادت رساند.آن روز مسافران بيگناهي كه بي خبر از تقدير خود، راهي مقصدي كه هرگز به آن نرسيده بودند، حتي فكر آن را نمي كردند كه قرباني جاه طلبي هاي متجاوزي شوند كه جان آنان را هدف رسيدن به مطامع خود قرار داده است.اين پرواز در حالي از بندرعباس راهي دبي بود كه بيشتر سرنشينان آن به ويژه كودكان، هدف نگاه چشم انتظاراني بودند كه لحظه هاي ورودشان را مي شمردند، بي خبر از آنكه گذر لحظه ها، مسافرانشان را به سوي مرگ مي برند.
سطح پرواز اين هواپيما، ۱۴هزار پا تعيين شده بود، در ساعت ۱۵:۱۰محلي و ۴۵ : ۶گرينويچ، شروع به اوج گيري كرد و در ساعت ۲۴ : ۱۰به وقت محلي، سطح پروازي ۱۲هزار پا را گزارش كرد و از آن لحظه به بعد، ديگر تماسي از طرف خلبان گرفته نشد. در فاصله ۱۵۰ مايلي بندرعباس، ناو هواپيمابر فوق مدرن وينسنس در حالي كه در محدوده آب هاي بين المللي جمهوري اسلامي ايران، در اطراف جزيره ايراني هنگام، مشغول گشت زني بود، پيام رمزي از سوي قرارگاه عملياتي ناوگان پنجم آمريكا در منطقه دريافت كرد. پيام بلافاصله، در اختيار كاپيتان راجرز فرمانده ناو هواپيمابر وينسنس قرار گرفت، متن پيام اين بود: «به سوي هر نوع هواپيماي ايراني كه برفراز آبهاي خليج فارس پرواز مي كند، شليك شود.»
هواپيماي ايراني ايرباس در حالي كه از كريدور هوايي از قبل مشخص شده و به ثبت رسيده، در سازمان هواپيمايي بين المللي ايكائو پرواز مي كرد، مسير خود را به فرودگاه بين المللي دبي اعلام كرد، كليه كشتي هاي مسافربري و نفتكش هايي كه در خليج فارس تردد مي كردند، روي شنودهاي راديويي خود، پيام را دريافت كردند.
هيچ گونه حركت غيرعادي در آب هاي خليج فارس مشاهده نمي شد و هواپيماي ايراني با مسافران خود در كريدور تعيين شده در شمالي ترين نقطه تنگه هرمز مسير خود را طي مي كرد.
كاپيتان ويل راجرز، پس از دريافت پيام شوم سرفرمانده ناوگان پنجم، فرمان اضطراري، از نوع «EIEF» را صادر كرد.
در اين فاجعه انساني، تمام سرنشينان هواپيما كه در ميان آنان ۶۶ كودك زير ۱۲سال، ۵۲ زن و ۴۶ نفر تبعه كشورهاي ديگر از جمله ۲۰نفر هندي، ۱۳ نفر ازامارات متحده عربي، ۶ نفر يوگسلاو، ۶ نفر پاكستاني و ۱ نفر ايتاليايي و از جمله وابسته نظامي پاكستان و خانواده اش حضور داشتند، به شهادت رسيدند.مدتي بعد، پنتاگون به رئيس جمهور وقت آمريكا، رونالد ريگان، پيشنهاد كرد تا به كاپيتان ناو هواپيمابر وينسنس، مدال لياقت اعطاء كند، به اين ترتيب كاخ سفيد در تاريخ ۳ ژوئيه ،۱۹۸۸ از طريق كشتار كودكان و زنان بي دفاع، بار ديگر نقطه سياه ديگري بر كارنامه ننگين خود افزود.
صدور قطعنامه ۶۱۶
متعاقب اين تجاوز آشكار، جمهوري اسلامي ايران، بلافاصله در ۱۴ تير ،۱۳۶۷ موضوع را از طريق شوراي امنيت سازمان ملل تعقيب كرد، اما اين شورا، تنها با صدور قطعنامه ۶۱۶ از وقوع چنين حادثه اي، ابراز تأسف نمود و از محكوم كردن آمريكا خودداري نمود، دولت آمريكا نيز بدون عذرخواهي رسمي از جمهوري اسلامي ايران، تنها اعلام كرد كه به خانواده هاي قربانيان، مبالغي پرداخت خواهد كرد.
در اين پيگيري، شورا پس از استماع سخنان دكتر ولايتي، وزير امور خارجه وقت ايران و جرج بوش، معاون وقت رئيس جمهوري آمريكا، در جلسه شماره ۲۸۲۱ خود در تاريخ ۲۰ ژوئيه ۱۹۸۸(۲۹/۴/۶۷) طرح قطعنامه پيشنهادي را به عنوان قطعنامه شماره ۶۱۶ تصويب كرد، متن قطعنامه به شرح زير است:
قطعنامه شماره ۶۱۶ (۱۹۸۸) «شوراي امنيت»
با بررسي نامه مورخ ۵ ژوئيه ،۱۹۸۸ جانشين نماينده دائم جمهوري اسلامي ايران، خطاب به رئيس شوراي امنيت، با استماع بيانات نماينده جمهوري اسلامي ايران، وزير امور خارجه، علي اكبر ولايتي و سخنان نماينده ايالات متحده آمريكا، معاون رئيس جمهور، جرج بوش، با ابراز تأسف عميق از اين كه يك هواپيماي غيرنظامي ايران اير در پرواز برنامه ريزي شده بين المللي ،۶۵۵ در پرواز بر فراز تنگه هرمز به وسيله موشك شليك شده از ناو جنگي ايالات متحده آمريكا(وينسنس) منهدم گرديد، با تأكيد بر ضرورت تبيين حقايق سانحه توسط بازرسي بي طرفانه، با اضطراب عميق از تشنج دائم التزايد در منطقه خليج فارس؛
۱) تأسف عميق خود را از ساقط ساختن هواپيماي غيرنظامي ايران، به وسيله موشكي كه از يك ناو جنگي آمريكا شليك شده و تسليت عميق خود را به خاطر از دست رفتن غم انگيز جان انسانهاي بي گناه ابراز مي دارد.
۲) همدردي صميمانه خود را به خانواده هاي قربانيان اين سانحه غم انگيز و دولتها و كشورهاي آنان اعلام مي دارد.
۳) از تصميم سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري در پاسخ به درخواست جمهوري اسلامي ايران، مبني بر ايجاد فوري گروه حقيقت يابي، براي بررسي تمامي حقايق موجود و جنبه هاي فني زنجيره حوادث مربوط به اين پرواز و انهدام هواپيما و همچنين از اعلام ايالات متحده آمريكا و جمهوري اسلامي ايران، مبني بر تصميماتشان براي همكاري با بررسي سازمان بين المللي هواپيمايي كشور استقبال مي كند.
۴) از تمامي اعضاي كنوانسيون ۱۹۴۴ شيكاگو در مورد هواپيمايي كشوري بين المللي، درخواست مي كند كه در همه شرايط مقررات و رويه هاي سلامت هوانوردي كشور، به ويژه ضمائم آن كنوانسيون،  به منظور جلوگيري از چنين پيشامدهايي را دقيقاً  مراعات نمايند.
۵) لزوم اجراي فوري و كامل قطعنامه ۵۹۸ (۱۹۸۷) شورا را به عنوان تنها مبناي حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پايدار منازعه ايران و عراق ابراز و پشتيباني خود را از دبير كل براي اجراي اين قطعنامه، اعلام و خود را ملتزم به همكاري با دبير كل براي تسريع، در اجراي طرح اجرايي او مي نمايد.در بررسي اين قطعنامه، مشاهده مي شود كه شوراي امنيت از شوراي سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري، عملكرد بهتري داشته است، زيرا شوراي ايكائو، با آن كه يك مرجع فني و تكنيكي و بالاترين ارگان مسئول است، تنها به صدور بيانيه، بسنده كرده است، از سوي ديگر، قطعنامه شوراي امنيت، از نظر محتوا و كلمات به كار رفته در آن، از بيانيه شوراي ايكائو، قوي تر و محكم تر است و مي توان صدور قطعنامه ۶۱۶ را نوعي موفقيت براي ايران به حساب آورد.
ريشه هاي سياسي سانحه
ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران از سوي تجاوزگران آمريكا در حقيقت يكي ديگر از مراحل رويارويي جامعه جهاني با جمهوري اسلامي ايران، براي تقويت متجاوزان عراقي در جبهه هاي جنگ و به زانو در آوردن مسئولان نظام بود. در اين ميان، مهمترين بخش سياست جديد آمريكا، مداخله مستقيم در جنگ ايران و عراق بود. در مارس ،۱۹۸۷ آمريكا پرچم خود را بر فراز ۱۱ فروند كشتي كويتي به اهتزاز در آورد. به دنبال اين اقدام، ايالات متحده به طور مستقيم، وارد عرصه جنگ ايران و عراق شد و به حمايت آشكار از عراق پرداخت. ناوگان آمريكا، خيلي زود نيمي از ناوگان كوچك ايران را نابود كرد و به راحتي آنچه را كه صدام حسين از آغاز جنگ نفتكش ها به دنبال آن بود، ولي از انجام آن ناكام مانده بود، براي عراق به انجام رساند، تعدادي از سكوهاي نفتي ايران، از جمله سكوي سيري را كه ۸ درصد نفت ايران از آنجا تأمين مي شد را نابود كرد و به گونه مؤثري از سوي عراق براي پوشش حمله به كشتي ها و تأسيسات نفتي ايران مورد استفاده قرار گرفت.
طبق اعلام دبير كل اتحاديه بين المللي كارگزاران حمل و نقل دريايي، (ITF) در طول جنگ ايران و عراق، تا تاريخ ۱۰ ژوئيه ،۱۹۸۴ حدود ۱۱۲ كشتي در خليج فارس مورد حمله موشكي قرار گرفت.هدف عراق از حمله به كشتي هاي تجاري و نفتكش، قطع صدور نفت ايران، اخلال در واردات و صادرات، قطع راههاي ارتباطي آبي ايران و بين المللي كردن جنگ به منظور درگير كردن كشورهاي ديگر و اعمال فشار بين المللي به ايران براي خاتمه جنگ بود.
بدين ترتيب، عراق در هدف خود، مبني بر بين المللي كردن جنگ خليج فارس تا اندازه زيادي موفق شد و قدرتهاي غربي و در رأس آنها، آمريكا، حضور گسترده و تهديدآميزي در خليج فارس يافتند و سرنگوني هواپيماي ايرباس ۶۵۵ ايران، توسط آمريكا، همگان را بر اين باور داشت كه اين حادثه، نشانه اي از توسل آمريكا به قوه قهريه براي خاتمه جنگ است.

نگاه امروز
آغاز به كار شوراي حقوق بشر؛
بايدها و نبايدها
دكتر محسن اسماعيلي
001020.jpg
سرانجام براساس قطعنامه شماره
۲۵۱/۶۰ مجمع عمومي سازمان ملل متحد، كميسيون حقوق بشر اين سازمان به فعاليت خود پايان داد و «شوراي حقوق بشر» از تاريخ ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶ (۲۹ خرداد ۱۳۸۵) رسماً جايگزين آن شد. با آغاز به كار اين شورا كه در مراسمي با حضور نمايندگان حدود يكصد كشور جهان (و از جمله ايران) همراه است، پرسش هاي فراواني جلب توجه مي كند. دلايل اين تغيير وضعيت، ارزيابي كارنامه كميسيون حقوق بشر، علل برخي ناكامي هاي آن و بدبيني اكثريت مردم (به ويژه جهان سومي ها) نسبت به اهداف و گزارش هاي كميسيون، ساختار حقوقي شوراي جديد و نقاط قوت و ضعف آن، بايدها و نبايدهايي كه با درس آموزي از گذشته فراروي اين شورا قراردارد و بالاخره سياست هاي راهبردي و عملياتي جمهوري اسلامي ايران در تعامل با اين نهاد جديد بين المللي در زمره مهم ترين پرسش هايي است كه هم در سطح افكار عمومي و هم در سطح نخبگان و مراكز مسئول، بايد به آن پرداخته شود تا در سايه گفت وگوهاي علمي و تبادل نظرهاي متفاوت مناسب ترين راه براي تامين منافع ملي برگزيده شود.
با تاكيد براين كه يافتن پاسخ به پرسش هايي نظير آنچه ذكر شد نيازمند فرصتي فراخ و اطلاعاتي گسترده، اما يك ضرورت ملي است، در مقطع كنوني يادآوري چند نكته، مفيد به نظر مي رسد.
۱- حقوق بشر يكي از جذاب ترين موضوعاتي است كه مي تواند براي همگرايي ملت ها و كاستن از مشكلات جهان امروز به كار گرفته شود. شناسايي مشتركات حقوق انساني و التزام همگاني به رعايت قدرمتيقن راهي براي تفاهم فرهنگ ها و مكتب هاي گوناگون فكري و مذهبي است. تفاهم بر سر حداقل ها مي تواند سكويي براي پرش به سوي صلح و امنيت بين المللي باشد و همين هم فلسفه پيدايش تفكر و نهادهاي حقوق بشري بوده است. اما آيا نهادهاي مورد نظر (و به طور مشخص كميسيون حقوق بشر) توانسته اند به فلسفه پيدايش خود وفادار مانده و به اهداف تاسيس خود نزديك شوند؟
واقعيت آن است كه اين كميسيون در شناخت و تدوين حداقل ها بدون توفيق نبوده است. اقبال گسترده دولت ها و پيوستن آنها به اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي، ميثاق بين المللي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، اعلاميه جهاني حقوق كودك و اسناد ديگري از اين قبيل، نشانه اين توفيق نسبي است. ناگفته پيداست كه اين تلاش ها بدون نقص و ايراد نبوده و نيست و جاي اماها و اگرها واقعاً باقي است و به همين دليل نيز موفقيت آن را بايد «نسبي» ارزيابي كرد.
با اين حال به نظر مي رسد كه همين توافق ها نيز بتواند مبنايي براي حركت به سوي امنيت جهاني و رهايي بشر از چالش هاي بزرگي باشد كه بر سر راه او وجود دارد. با اين تحليل است كه با وجود همان نقص ها و ايرادها كشور ما هم به حداقل ده سند از اسناد تهيه شده در اين زمينه پيوسته است.
۲- به رغم موفقيت «نسبي» در زمينه تدوين و معيارسازي براي حقوق بشر، متأسفانه نهادهاي بين المللي توفيق چنداني در كاهش دردهاي انسان و نزديك كردن جوامع بشري به عدالت و آرامش مورد انتظار نداشته اند. اسف بارتر اين كه ملت هاي محروم و آنان كه حقوق مسلم و مصرح خود را پايمال شده مي دانند، اميد خود را به اين نهادها از دست داده اند و اين دردناك ترين واقعيتي است كه آن نهادها را با بحران هويت مواجه ساخته است. به راستي چند درصد از مردم عراق، افغانستان، فلسطين و كشورهاي مصيبت زده جهان براي درمان دردهاي جانكاه خويش چشم اميد به اين نهادها دوخته اند؟! به نظر مي رسد پاسخ به اين سؤال براي هيچ دل آگاه و چشم بيداري دشوار نيست. اگر چيزي دشوار باشد، پاسخ به اين پرسش است كه چرا در دوران معاصر چنين اتفاقي افتاده است؟ چرا ستمديدگان نه تنها چشم اميدي به اين نهادها ندارند، كه آنها را ابزار و پوششي براي جنايت هايي مي دانند كه برآنان رفته است. «گروه كاري» كه دبير كل سازمان ملل براي تهيه  گزارش و ارزيابي كارنامه كميسيون حقوق بشر تعيين كرده بود، بايد بخش بزرگي از گزارش خود را به يافتن چرايي اين وضعيت اختصاص مي دادند؛ وگرنه ارتقاي ساختار حقوقي به تنهايي نمي تواند ناكارآمدي كميسيون را درمان كند.
۳- دلايل ناكارآمدي كميسيون حقوق بشر و نااميدي عمومي از آن متعدد است. اما بدون ترديد تسلط قدرت هاي بزرگ و استفاده ابزاري از آن از مهم ترين اين دلايل است. برخوردهاي چندگانه در چگونگي اجرا و ارزيابي معيارهاي حقوق بشر در كشورهاي مختلف بزرگترين ظلمي است كه بر اين گونه نهادهاي بشر دوستانه روا داشته شده است. قدرت هاي بزرگ و زياده خواه با مصادره اين مفاهيم و به كارگيري آنها در راستاي توجيه اقدامات ستمگرانه خويش موجب بي اعتنايي و روگرداني ملت ها و نخبگان مستقل و آزادانديش از سازمان هايي شده اند كه مي توانستند منشأ و ضامن صلح و امنيت بين المللي باشند. اين ستم بزرگ، گرچه در سال هاي اخير آشكارتر و پرشمارتر گشته است، اما پيشينه اي دراز دارد.
۴- با اين حال نبايد از كشش ها و ظرفيت هاي حقوق بشر و نهادهاي مربوط به آن چشم پوشيد. اتفاقاً دليل سوءاستفاده قدرت هاي زياده خواه از مفاهيمي مانند حقوق بشر همين كشش ها و ظرفيت ها است. چرا بايد اجازه داد آنان با تفسيرهاي ناصواب از قواعد مقبول جامعه جهاني، اين شعارهاي جذاب را به نفع خود مصادره كرده و به مثابه ابزاري براي سلطه بر ديگران به كار گيرند؟ قهر كردن با مفاهيم و سازمان هاي جهاني به دليل بهره برداري سود ديگران، خالي كردن ميدان براي رقيب و همان چيزي است كه او مي خواهد. دردآور است كه بزرگترين ناقضان حقوق بشر ادعاي نقض حقوق بشر در كشوري را نمايند كه برمبناي آموزه هاي ديني بزرگترين جايگاه را براي انسان پذيرفته است و «كرامت و ارزش والاي انسان» را يكي از پايه هاي نظام خود مي داند (اصل دوم قانون اساسي). حضور فعال در نهادهايي كه آنان غصب كرده اند، كمتر فايده اي كه دارد «اسكات خصم» و «جدل» با او براساس همان چيزهايي است كه منافقانه پذيرفته است. هنگامي كه ما تمام تعهدات بين المللي در اين زمينه را (به رغم ايرادهايي كه به آنها داريم) پذيرفته ايم و در عمل پايبند آنها هستيم چرا نبايد از امتيازهاي آن بهره مند شويم؟
۵- تبديل وضعيت سازماني كميسيون حقوق بشر و ارتقاي آن به عنوان يكي از اركان سازمان ملل مستلزم ارتقاي توجه سياستگذاران ما به آن نيز هست. درست است كه نمي توان به آساني سايه سنگين زياده خواهي را از سر اين نهادها برداشت، اما با تدوين و اجراي برخي سياست ها و برنامه ها، خصوصاً اگر با همكاري هاي منطقه اي يا فعاليت هاي جمعي با گروه هايي مثل كشورهاي اسلامي يا كشورهاي غيرمتعهد همراه شود، مي توان تا اندازه اي به مقصود نزديك شد. بايد با استفاده از اين «فرصت» نگذاريم شوراي جديد التاسيس حقوق بشر باز هم به «تهديد»ي ديگر تبديل شود. بايد تلاش كرد با خروج از جايگاه متهم، بر صندلي داوري و يا دست كم در جايگاه شاكي قرار بگيريم. بدبيني و ادامه سياست هاي گذشته باعث شد تا جمهوري اسلامي ايران نتواند از ميان ۱۸ نامزد آسيايي عضويت در شوراي مذكور به آن راه يابد. اين در حالي است كه ۱۳ كشور از اين نامزدها سهميه قطعي آسيا از ۴۷ كرسي شوراي حقوق بشر است كه براساس تقسيمات جغرافيايي تعيين شده و به آن راه يافتند. وقتي كشورهايي نظير چين، اردن، عربستان، سري لانكا و بحرين مي توانند با رايزني فعال جزو انتخاب شدگان باشند، جمهوري اسلامي ايران نبايد در رديف عراق و قرقيزستان از راهيابي به آن بازماند. از اين پس بايد به نهاد «حقوق بشر» در قامت ركني از اركان سازمان ملل نگريست و وزني متناسب براي آن قائل شد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |