شنبه ۱۷ تير ۱۳۸۵
سياست
Front Page

نگاهي به ۴۳ سال فعاليت سياسي حزب مؤتلفه اسلامي
مؤتلفه در گذر زمان
زهرا ابراهيمي
حزب مؤتلفه اسلامي باسابقه ترين گروه سياسي اصول گراست. اين حزب كه ابتدا به صورت هيأتي و با ائتلاف سه گروه اداره مي شد، اينك پس از ۴۳ سال، صبغه حزب سياسي تمام عياري را به خود گرفته و سعي مي كند به الزامات يك حزب سياسي در شكل و محتوا پاي بند باشد.
از جمله اين الزامات، برگزاري كنگره، ارائه گزارش عملكرد دبير كل، برگزاري انتخابات اعضاي شوراي مركزي و توجه به حضور زنان در حزب و حتي سپردن جايگاه هاي حزبي بالا نظير عضويت در هيأت رئيسه و شوراي مركزي است.
001089.jpg
چهل و سه سال از زمان تشكيل حزب مؤتلفه اسلامي مي گذرد. سه گروه مذهبي كه اعضاي آن را بازاريان تشكيل مي دادند، به طور مستقل كارهايي نظير مطالعات مذهبي، قرائت قرآن و سفرهاي كوتاه داشتند. پانزده خرداد سال ۴۲ و قيام مردمي در هواداري از امام خميني، زمينه ساز پيوند اين سه هيأت مذهبي به يكديگر شد.
پيش از آنكه آنها با يكديگر ائتلاف كنند، هر سه گروه به صورت مجزا از يكديگر با روحانيت، پيوند عميقي برقرار كرده بودند. مبارزه با رژيم شاه، وجه مشترك ديگري شد كه رشته هاي اين پيوند را قوي تر و محكم تر كرد. نتيجه تماس هاي جداگانه اين گروه ها با روحانيت باعث شد كه پخش اطلاعيه هاي روحانيون به كارهاي آنها اضافه شود. اين سه گروه هيچ اسمي نداشتند و يكي از آنها در اصفهان بود و در بازار تهران به نام بچه هاي اصفهاني معروف بودند. هر كدام از اين سه گروه يا سه هيأت سعي مي كردند بيشتر كار كنند تا نقش بارزتري در مبارزه داشته باشند. كم كم رابطه اين سه گروه به جنبه هاي رقابت آميز نيز كشيده شد.
گاهي اوقات رقابت اين سه گروه به جايي مي رسيد كه حتي كار يكديگر را هم خنثي مي كردند. مثلاً اگر يك روز يك گروه قصد تعطيل كردن بازار را داشت، گروه ديگر اطلاعيه داده و اعلام مي كرد كه آقا (امام خميني) گفته اند تعطيل نشود، به خاطر اينكه تعطيلي بازار به دست آنها انجام نشده بود. حاج مهدي عراقي، حاج صادق اماني و حاج هاشمي اماني رهبري دو گروه تهراني را بر عهده داشتند.
بالاخره حاج صادق اماني از سران دو گروه تهران دعوت كرد تا با يكديگر بنشينند و زمينه رفع اختلاف را فراهم كنند. اين دو گروه نشستند و تصميم گرفتند از گروه سومي هم كه مانند خودشان در اصفهان كار مي كردند براي اين ائتلاف دعوت كنند. گروه اصفهاني هم با شناختي كه از سران دو گروه تهراني و افراد باسابقه آن داشتند، دعوت را پذيرفتند. ائتلاف اين سه گروه، هيأت هاي مؤتلفه اسلامي را شكل داد.
جمعيت مؤتلفه اسلامي، سازماني نيمه مخفي بود كه به قول شهيد مهدي عراقي، خوشبختانه يا متاسفانه، تيپ روشنفكران در ميان آنها نبودند.
سه گروه، پس از ائتلاف به ديدار حاج آقا روح الله خميني رفتند تا تأييد شرعي فعاليت هاي خود را بگيرند و امام هم آنها را تاييد كردند.
مقدمات كار جمعي سه گروه با نوشتن اساسنامه و آيين نامه فراهم شد. كميته هاي سياسي، اقتصادي، ايدئولوژي و اجرايي تشكيل گرديد. چند نفري هم پيشنهاد دادند كه شاخه نظامي تشكيل شود كه عده اي مخالفت كردند. اين موضوع باعث شد بحث استراتژي جمعيت موتلفه در رابطه با رژيم شاه به ميان آيد و سؤال هايي مطرح شود از جمله اينكه: ما قصد داريم با رژيم شاه مبارزه كنيم تا اصلاح شود يا قصد براندازي داريم؟ آيا اگر شاه درخواست رفراندومش را پس بگيرد، ديگر ما كاري به او نخواهيم داشت؟
اين سؤال ها را با حاج آقا روح الله خميني مطرح كردند. شهيد حاج مهدي عراقي در اين مورد مي گويد: «حاج آقا هم مي فرمودند كه بعضي چيزها هست كه الان نمي شود گفت. مثلاً ما الان نمي توانيم مشروطه را تاييد يا تكذيب كنيم. اگر تاييد كنيم گير يك مشت مقدس احمق مي افتيم و آنها بيچاره مان مي كنند، اگر تكذيب كنيم، گير يك مشت روشنفكر مي افتيم و ما را ضد آزادي مي خوانند. مي گويند مي خواهند همان خليفه بازي را دربياورند. لذا در مورد مشروطه و قانون اساسي به صلاح نيست حرفي بزنيم. بگذاريد خرده خرده به هر مناسبتي، آدم حرفش را مي زند و كارش را هم مي كند» .
بالاخره قرار شد شاخه نظامي تشكيل نشود. كميته هاي چهارگانه شروع به فعاليت كردند. كميته ايدئولوژي كلاً به روحانيت واگذار شد تا مسائل تعليماتي اسلام را به صورت خلاصه و جزوه در اختيار اعضا قرار دهند.
گروه سياسي مسئول تهيه و پخش اخبار داخلي و خارجي و تحليل هاي آنها شد. قرار شد از هر گروه مؤتلفه، چهار نفر وارد كميته مركزي جمعيت شوند. اين ائتلاف، نافي استقلال گروه ها نبود؛ آنها تابع استراتژي واحد جمعيت بودند اما در سازماندهي گروهي و از جهت اقتصادي، استقلال داشتند. اين استقلال باعث شد كه بعداً موضوع عضوگيري ها به مسئله اي تبديل شود، زيرا ممكن بود يك نفر در هر سه گروه عضو شود بدون اينكه گروه هاي ديگر متوجه شوند. براي حل اين مشكل، يك گروه تحقيق درست كردند تا عضوگيري گروه ها را كنترل كند و اگر فردي عضو يك گروه مي شد، براي عضوگيري در گروه ديگر رد صلاحيت مي شد، بدون اينكه گروه ها خود متوجه علت آن شوند زيرا عضوگير ي ها علني نبود. گروه تحقيق پيش از عضوگيري، تحقيقات محلي در خصوص عضو جديد را نيز انجام مي  داد تا ساواك شاه نتواند از اين طريق به اين گروه نفوذ كند.
كم كم با افزايش تعداد اعضاء، رابطه با گروه ها به شكل سازمان يافته تري درآمد؛ به اين صورت كه حوزه هاي ده نفره تشكيل شد كه يك «سرحوزه» داشت و اين «سرحوزه» با گروه اصلي ارتباط برقرار مي كرد.
هرچند تا قبل از انقلاب، جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي هيچ زني را در عضويت خود نداشت اما در جريان عمل، از زنان خانواده هاي عضو استفاده مي شد به ويژه در حمل سلاح در زير چادرها. يكي از ترور ها با همكاري يكي از زنان كه اسلحه را تا محل نزديك ترور برده و آن را تحويل ترور كننده داده است انجام شد. با گذشت چند سال از فعاليت جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي اعضاي اين جمعيت به پنج هزار نفر در سراسر كشور رسيد. در بهمن سال ۱۳۴۳ شاخه نظامي هيأت هاي مؤتلفه اسلامي هم زير نظر شهيد مهدي عراقي، بخارايي، اماني، نيك نژاد و هرندي تشكيل شد و طرح اعدام كسروي، حسنعلي منصور، عبدالحسين هژير و رزم آرا سه نخست وزير رژيم شاه توسط اين شاخه ريخته و اجرايي شد.
جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي با تشكيل شاخه نظامي و انجام چند ترور، در ميان بازاريان و روحانيون، معروف و منسجم شدند به طوري كه از آن به بعد به راحتي مي توانستند نظر موافق روحانيت را براي انجام كارهايي كه در پيش داشتند بگيرند.
پس از شروع فعاليت شاخه نظامي، بسياري از سران جمعيت مؤتلفه اسلامي از جمله حبيب الله عسگراولادي و شهيد حاج مهدي عراقي دستگير و زنداني شدند. دستگيري اين عده فعاليت اين گروه نوپا را تحت تأثير قرار داد و ركود اوليه را بر فعاليت آن حاكم كرد. اما بعد از ۶ سال، اسدالله لاجوردي اقدام به جمع آوري نيروها و سازماندهي مجدد هيأت هاي مؤتلفه كرد. فعاليت هاي محدود و كاملاً درون تشكيلاتي مؤتلفه تا اوايل انقلاب ادامه يافت.
دو سال پيش از انقلاب در سال ۱۳۵۵ كادرهاي اوليه پس از تحمل ۱۳ سال زندان آزاد شدند. با وقوع انقلاب اسلامي، هيأت هاي مؤتلفه با حفظ سازماندهي خود در حزب جمهوري اسلامي نيز به فعاليت پرداختند و بعد از انحلال حزب جمهوري اسلامي، مؤتلفه كه در سال ۶۷ براساس قانون احزاب، نام خود را ثبت كرده بود نخستين جلسه حزبي اش را در مدرسه رفاه ولي اين بار با اعضايي كه به آنها پيوسته بودند تشكيل داد.
دفاتر استاني و گروه هاي شهرستاني حزب نيز در همين سال ها شكل گرفت اما باز هم مؤتلفه حزب بسته اي بود كه كمتر اجازه ورود به آن به غير حزبي ها داده مي شد. البته اين مخفي كاري و بسته بودن، فرهنگي بود كه از دوران مبارزه با شاه و ضرورت مبارزه مخفي به يادگار مانده بود، فرهنگي كه در بيشتر احزاب و گروه هاي سياسي در اول انقلاب وجود داشت. اعضاي هيأت هاي مؤتلفه بعد از پيروزي انقلاب توانست در بسياري از مصادر مهم اجرايي كشور وارد شوند.

حزب مؤتلفه پس از پوشيدن لباس رسمي و قانوني حزبي، سعي كرد به شرايط و الزامات حزبي از نظر تشكيلاتي و اجراي برنامه هايي مانند برگزاري كنگره و انتخابات داخلي، تشكيل كميته هاي رسمي، ملتزم شود. آنها حتي به اين نتيجه رسيدند كه نمي توانند از موضوع زنان به عنوان نيمي از جمعيت كشور كه حق رأي دارند چشم پوشي كنند به همين دليل واحد خواهران حزب راه اندازي و يك نفر از آنان را وارد شوراي مركزي و حتي هيأت رئيسه حزب كردند.
اين تغييرات در كنگره هشتم حزب بسيار بيشتر و چشمگيرتر بود به طوري كه محمدنبي حبيبي از سياست هاي حزب براي افزايش ۳۰ درصدي اعضاي واحد خواهران و افزايش بودجه آنها نيز خبر داد و در انتخابات اعضاي شوراي مركزي چهار نفر از زنان وارد مركزيت شدند.
حزب مؤتلفه در كنگره هشتم خود كه در ارديبهشت ماه گذشته برگزار كرد از همه گروه هاي سياسي همراه و رقيب اش براي حضور در كنگره دعوت به عمل آورد اگرچه رقبا در سطح عالي در اين كنگره شركت نكردند (حزب مؤتلفه حتي در اين سطح نيز در كنگره آنها شركت نمي كند.) اما نقش دعوت از گروه هايي كه زماني تعابيري خاص در باره شان به كار برده مي شد قابل توجه بود و نشان مي داد كه حزب مؤتلفه تلاش مي كند تا الزامات حزبي و ارتباط با ساير احزاب را رعايت كند.
البته كنگره هشتم و انتخابات شوراي مركزي حزب بازهم نمايانگر كامل شدن سير جواني كادر مركزي حزب مؤتلفه نبود و فضاي كنگره نشان مي داد كه بازهم دود از كنده بلند مي شود و هنوز پيران دنيا ديده حزب، ستون هاي اصلي و همه كاره آن هستند.
حزب مؤتلفه پس از برگزاري كنگره و انتخاب اعضاي شوراي مركزي خود تا روزها از اعلام اسامي آنها خودداري كرد و حتي يك عضو حزب مؤتلفه علت عدم اعلام اسامي را به مسايل امنيتي و ضرورت حفظ كادرهاي حزب مربوط كرد. البته بعداً اعضاي انتخاب شده براي شوراي مركزي معرفي شدند اما ترديد در اعلام اسامي و مخفي كردن جزوه اي كه بيوگرافي كامل همراه با عكس كانديداهاي شوراي مركزي در آن بود از خبرنگاران حاضر در كنگره، نشان مي دهد كه حزب مؤتلفه هنوز هم به ضرورت مخفي كاري تشكيلاتي پاي بند است.

نگاه
از شعار تا عمل

جمعيت مؤتلفه اسلامي، در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و در شرايطي كه بسياري از احزاب و گروه هاي سياسي قبل از انقلاب با مشكلاتي در جهت ادامه كار خود روبه رو شده بودند كماكان كار تشكيلاتي خود را ادامه داد.
پس از مدتي براثر بروز رقابت هاي شديد بين گروه هاي سياسي با مرام هاي مختلف، كار تشكيلاتي، سياسي و حزبي از اساس مورد انتقاد قرار گرفت و بسياري از گروه هاي سياسي منحل و يا منزوي شدند. نقش جمعيت مؤتلفه در ساختن چنين شرايطي قابل انكار نبود هر چند كه اين جمعيت ساختار تشكيلاتي خود را حفظ كرد و در برابر تندبادهاي ضد تشكيلاتي مصون ماند. فراموش نشود كه در ابتداي انقلاب افراد نزديك به جمعيت مؤتلفه، گروه هاي سياسي ديگري را كه با روحانيت ارتباطي نداشتند به دليل عدم وجود اين ارتباط و كسب مجوز شرعي براي انجام فعاليت هاي خود غيرشرعي و غير اسلامي مي خواندند، اين استدلال آنچنان در ابتداي انقلاب از نگاه فعالين سياسي مهم بود كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از امام خواستند تا نماينده خود را در اين سازمان معرفي كند و ايشان نيز آيت الله راستي كاشاني را معرفي كردند. البته مدتي بعد به دليل بروز اختلافات متعدد در سازمان باعث انحلال آن شد.جمعيت مؤتلفه اسلامي كه از موافقان استدلال ضرورت ارتباط سازمان ها و احزاب سياسي با ولي فقيه به منظور شرعي شدن فعاليت ها بود در طول چهل سال فعاليت خود هيچ گاه يك روحاني را در شوراي مركزي خود نداشته است.در هر صورت بعد از انقلاب و پس از انزوا و فروپاشي بسياري از احزاب و گروه هاي سياسي فعال در مبارزه عليه رژيم شاه، تنها جمعيت مؤتلفه بود كه از اين روند جان سالم بدر برد هرچند كه شرايط ايجاد شده، در فعاليت آنها نيز بي تأثير نبود و مدتي كار تشكيلاتي آنها در سايه انجام مي شد. جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي در دوره اصلاحات درخواست مجوز فعاليت خود را با نام «حزب مؤتلفه» به كميسيون ماده ۱۰ احزاب داد و به عنوان يك حزب رسميت قانوني يافت.
كنگره هاي علني حزبي براي انتخاب اعضاي شوراي مركزي و اصلاح اساسنامه حزب به صورت مرتب برگزار مي شد هر چند كه طي چهل سال فعاليت مؤتلفه، تغييري در ساختار مركزيت آن ايجاد نشد و تنها فوت اعضا بود كه زمينه ايجاد تغييرات را فراهم مي كرد تا سه سال پيش كه حبيب الله عسگراولادي دبير كل هيأت هاي مؤتلفه تصميم گرفت تغييرات را از دبير كلي آغاز كند. عسگراولادي براي اجراي اين سياست از دبيركلي حزب كناره گرفت و به جاي او محمدنبي حبيبي برگزيده شد.
اگرچه عسگراولادي با هدف جوانگرايي در حزب مؤتلفه تغييرات را آغاز كرد اما گزينش حبيبي نمي توانست گامي بلند براي شروع اين سياست تلقي شود، زيرا باز هم نفرات اصلي و تعيين كننده حزب مؤتلفه، همان افراد با سابقه و پيران حزب بودند، البته اين روند، روندي طبيعي و حاكي از هوشياري مسئولان حزبي بود كه انجام اصلاحات را به صورت تدريجي و نه يك باره و در حالتي انقلابي در پيش گرفتند.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   كتاب  |   شهرآرا  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |