شنبه ۱۷ تير ۱۳۸۵
پرسش اساسي علاقه مندان فرهنگ از كتابخانه ملي
كتابخانه مرحوم آرام كجاست ؟
رسول آباديان
001125.jpg
«آرام، متين، كم ادعا و پراثر» ؛ اين صفاتي است كه مرحوم استاد احمد بيرشك درباره مرحوم استاد احمد آرام به كار مي برد و او را يكي از نوادر روزگار مي داند.
شايد از خود بپرسيد كه ما چرا يكباره به ياد استاد آرام افتاده ايم و سعي كرده ايم يك بار ديگر يادي از او بكنيم.
بايد گفت مطلبي كه قصد عنوان آن را داريم، صرفاً در حد يك پيگيري ساده و يادآوري مجدد است و همان گونه كه فرزند ايشان يعني آقاي ابوالحسن آرام مي گويد، نه گله است و نه شكوه؛ بلكه صرفاً بيان يك واقعيت فرهنگي است.
قضيه از اين قرار است كه پس از درگذشت استاد، فرزندان ايشان تصميم مي گيرند براي پاسداشت هرچه بيشتر از دستاوردهاي علمي مكتوب پدر راهي مناسب جست وجو كنند و علاوه بر خدمتي فرهنگي، در محافظت از اين آثار توسط مراجع فرهنگي كوشش نمايند.
خوشبختانه خيلي زود تفاهم لازم ميان خواهرها و تنها برادرشان يعني ابوالحسن شكل مي گيرد و ايشان به وكالت از طرف بقيه، رايزني ها را آغاز مي كنند.
او خيلي زود به بسياري از مراكز فرهنگي مراجعه مي كند و يا با مكاتبات متعدد درخواستش را مبني بر اهداي حدود ۸ هزار جلد كتاب و وسايل شخصي استاد به اميد نگهداري صحيح عنوان مي نمايد.
وي در  اين باره مي گويد: «به جاهاي زيادي سر زدم و يا مكاتبه كردم كه از آن ميان مي شود به كتابخانه هاي دانشگاه تهران و تبريز، دايره المعارف اسلامي و چند جاي ديگر اشاره كرد، اما تقدير آنچنان بود كه آخر الامر كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران عهده دار اين مسئوليت شود.
بايد اين را بگويم كه اين طرح با چنان استقبالي از سوي مسئولان كتابخانه ملي مواجه شد كه بنده هنوز هم متشكرم» .
آقاي ابوالحسن آرام كه مهرباني اش، مهرباني هاي پدر را به ياد مي آورد در ادامه مي گويد: «در جلسه اي كه در فروردين ماه سال ۱۳۸۱با حضور جمعي از اساتيد و فرهنگيان تشكيل شد، قرار را بر اين گذاشتيم كه مجموعه كتاب هاي استاد به علاوه تعدادي از لوح هاي تقدير و مقاديري از وسايل شخصي ايشان در گوشه اي از ساختمان جديد التأسيس كتابخانه ملي به نمايش گذاشته شود و مورد استفاده قرار گيرد، ظاهراً طرح اوليه مسئولان اين كتابخانه ايجاد غرفه هايي براي اينگونه كارها بود. بنده هم با توجه به اينكه مرحوم پدرم در طول عمر به هيچ وجه به جنبه مادي آثارش توجه نداشت، صرفاً براي ماندگاري آثار ايشان و راضي شدن روحشان، تمام پيشنهادات را پذيرفتم و خيلي زود كار نقل و انتقال شروع شد» .
ابوالحسن آرام با صبر و متانت تمام دعوتنامه اي با سربرگ كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد كه خطاب به آقايان دكترغلامعلي حداد عادل، دكتر سيدجعفر شهيدي، دكتر مهدي محقق، دكتر عبدالله نوراني، دكتر شفيعي كدكني، دكتر پرويز اتابكي، دكتر همايون پور، دكتر بهزاديان نژاد، مهندس سحابه، محجوب،  باقرزاده، ابراهيم زاهدي مطلق، پيروز سيار، كريميان، محمدرضا روان، كيوان سپهر و شفيعي ها نوشته شده است.
متن دعوتنامه اين است: «باعرض سلام، به استحضار مي رساند خانواده محترم شادروان استاد احمد آرام كتابخانه شخصي ايشان را به كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران اهدا نموده اند، لذا خواهشمند است در مراسمي كه به منظور تجليل از اين اقدام ارزشمند فرهنگي تشكيل مي شود، حضور به هم رسانيد» .
اين دعوتنامه كه با امضاي آقاي كاظم موسوي بجنوردي رئيس وقت كتابخانه ملي و در تاريخ ۳۱/۲/۱۳۸۱ تنظيم شده، نشان از اهميت اين اقدام بي نظير دارد؛ يعني اتفاقي كه مي شود از آن به عنوان يك جشن فرهنگي ياد كرد.
مداركي كه آقاي ابوالحسن آرام به عنوان نمونه عرضه مي كند قبل از هر چيز، ديگر نشان از قدرشناسي مسئولان كتابخانه ملي و سراسر آكنده از احترام و ارادت است، احترام و ارادتي كه ريشه در شناخت جوانب علمي استاد دارد.
در نامه ديگري كه با مهر بخش مبادلات كتابخانه ي ملي جمهوري اسلامي خطاب به آقاي ابوالحسن آرام نوشته شده چنين آمده است: «با اهداي سلام: براي كتابخانه ملي مايه مباهات است كه حافظ ميراث فرهنگي دانشوران و فرهيختگان اين مرز و بوم باشد. به همين منظور، ضمن استقبال و تجليل از تصميم جنابعالي در انتقال مجموعه كتاب ها و ساير اشياء مرحوم آرام به كتابخانه ملي به اطلاع مي رسانيم اين مجموعه به كتابخانه ملي (ساختمان جديد التأسيس) منتقل شده و در قسمت هايي كه براي آن مجموعه اختصاص خواهد يافت، حفظ خواهد شد» . تاريخ اين نامه ۳۱/۱/۱۳۸۱ و با امضاي دكتر فريبرز خسروي، معاون پردازش و پژوهش است. از خلال اين نامه استنباط مي شود، ۶هزار جلد كتاب منتقل شده به خارج از منزل استاد صحيح و سالم هستند و برخلاف تصور دوستداران استاد به قول معروف مفقود نشده اند.
ابوالحسن آرام مي گويد: «تمام دارايي  معنوي پدرم همين كتاب ها بود، او در طول زندگي اش حدود ۲۰۰كتاب علمي به چاپ رساند و تا جايي كه من يادم مي آيد هميشه دوست داشت كه حاصل رنج هايش به درد آيندگان بخورد، همه مي دانند كه اين رجل فرهنگي كه به حق خدمات ارزنده اي به فرهنگ كشورش كرده حق دارد كه آثارش ولو تا مدتي محدود باقي بماند و اين حركت به خودي خود باعث دلگرمي اهالي فرهنگ خواهد شد» .
او مي گويد: «در رايزني هاي اوليه قرار بر اين شد كه تمامي دارايي  معنوي استاد در جايي يا غرفه  اي نگهداري شود، اما عذر مسئولان كتابخانه ملي موجه بود؛ آنها معتقد بودند كه اين كار به خودي خود به يك كادر اداري نياز دارد و به لحاظ هزينه هاي مختلف فعلاً ميسر نيست. در آخر به اين نتيجه رسيديم كه فقط آثار تأليفي استاد مورد عنايت بيشتر قرار گيرد و مابقي كتاب ها به اشكال ديگر مورد استفاده قرار گيرند.
چهار سال گذشت
موضوعي كه باعث تنظيم اين گزارش شد، همان دل نگراني هاي اصولي علاقه مندان به آثار احمد آرام است، دوستاني كه همواره اين سؤال را مطرح مي كنند كه چرا بعد از اين همه قول و قرار هيچ اقدامي صورت نگرفته است؟ سؤالي كه ما را بنا به حس اطلاع رساني به دنبال خود مي كشاند.
اين سؤال كه چرا بعد از چهار سال هنوز هيچ حركتي جهت نگهداري از حاصل عمر يك انديشمند (به تمام معنا) نشده، سؤالي نيست كه بشود به راحتي از خير جواب دادنش بگذريم.
بسياري از دوستان معتقدند كه اگر بنا بود اين آثار درگوشه عزلت نگهداري شوند بهتر نبود كه دست نخورده باقي مي ماندند و از اين خانه به خانه منتقل نمي شدند؟
آيا نبايد هرچه سريع تر براي اين مسئله مهم فكري بكنيم؟ آيا نبايد درصورت عملي نبودن طرح اوليه، ترتيب مناسب ديگري اتخاذ شود كه اصل نظر و قضيه محفوظ بماند؟ آيا نبايد به صورت مسالمت آميز راهي پيدا كرد؟ آيا...
نكته حساس در اين ميان آن است كه بسياري از آثار استاد آرام كه بدون هيچ چشمداشتي به ساختمان جديد كتابخانه ملي منتقل شده اند در رديف آثار ناياب قرار دارند و به دليل گذشت ساليان دراز از تاريخ چاپ، به شدت آسيب پذيرند، به نظر نمي رسد كه بيرون كشيدن خانواده و علاقه مندان از اين نگراني انساني كاري دشوار باشد، بدون شك هستند دوستاني كه حاضرند چندين روز از وقت خود را به گردگيري و جا دادن اين آثار در مكاني آبرومند صرف كنند و بدون شك به اين كار به چشم يك پروژه ملي بنگرند.
در يك جمله بايد گفت كه احترام به آثار شخصيتي چون احمد آرام احترام به بخش مهمي از ارزش هاي فرهنگي كشور است و مسئولان فعلي كتابخانه ملي نبايد بيش از اين درنگ كنند، شخصيتي كه اعتقاد داشت انسان از هر چيزي كه خدا به او داده است بايد انفاق كند.
او علم و دانش خودش را نيز نعمتي الهي مي ديد كه بايد آن را انفاق مي كرد، چنان كه براي بسياري از كتاب هايش هيچ حق التأليفي نگرفت.
حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي درباره احمد آرام فرموده اند:« شمار آثار منتشر شده آن مرحوم و تنوع موضوعات آن و گسترش دامنه مستفيدان از آن آثار، در دل هر كسي كه خدمات فرهنگي را گرامي و ارجمند مي دارد، شأني والا براي پديد آورنده آن مي  آفريند و او را به تكريم و قدرشناسي از آن سرچشمه بركت وادار مي سازد.»
حرف آخر
استاد احمد آرام متولد سال ۱۲۸۱ و متوفي به سال۱۳۷۷ در طول عمر علمي خود آثاري چون تكامل فيزيك، پندار گسترش پذيري بي پايان، خدا و انسان در قرآن، كيمياي سعادت، تاريخ اسلام كمبريج، هگل و مبادي انديشه معاصر، فلسفه علم كلام، زندگينامه دانشمندان اسلامي، تاريخ تمدن، نسبيت براي همه، معماهاي منطقي و رياضي، اصول علم هيأت، علم به كجا مي رود، متفكران اسلام، راهنماي پزشكي خانواده، در سايه قرآن، بحثي در قضيه فيثاغورث، فقر تاريخي گري، تكامل فيزيك، پيدايش و مرگ خورشيد، حدس ها و ابطال  ها، اثبات وجود خدا، الحياه، در سايه قرآن، كليدهاي خوشبختي و صدها اثر ارزنده ديگر را به يادگار گذاشت.
آن گونه كه در كتاب« احمد آرام »به قلم ابراهيم زاهدي مطلق آمده علاقه او به كار به حدي بوده است كه پس از هر وعده نماز، دستنويس ها را از زير سجاده اش بيرون مي كشيده و مشغول به كار مي شده است...

كتابخانه
كتابي ديگر از آيت الله ضياءآبادي
سيد هاشم خضري
001098.jpg
كتاب توسل نوشته محقق و عالم و مفسر قرآن كريم آيت الله ضياءآبادي است كه كم و بيش با چهره اين عالم بزرگوار مردم آشنا هستند. تفاسيري كه ايشان از آيات قرآن نموده اند شهرت وي را دوچندان كرده است.
كتاب حاضر مسئله توسل به انبياء و اولياء را كه از خصوصيات بارز تفكر شيعي است بررسي كرده و شبهاتي كه فرقه جديدالتأسيس وهابيت در باب توسل و... را در مورد آن مطرح كرده  ، به نحو مطلوب با دلايل قرآني و روايي پاسخ گفته است. توسل در لغت به معناي اتخاذ وسيله براي نزديك شدن به چيزي را گويند.
ترديدي نيست كه انسان براي تحصيل كمالات مقصوده خويش اعم از مادي و معنوي به غير خود نيازمند است. هزاران موجود از نبات و حيوان بايد دست به دست هم دهند تا آدمي بتواند در پرتو هستي آنها بخشي از كمبودهايش را برطرف و پاره اي از كمالات مادي يا معنوي اش را به دست آورد. اين همان قانون توسل است كه يك واقعيت تكويني و يك امر مسلم طبيعي است كه در نظام خلقت برقرار بوده و در همه جا مشهود و عيان است.نيل به هر كمال و بدست آوردن هر مطلوبي به حكم اصل طبيعت، در گرو اتخاذ «وسيله» است و موقوف به تحصيل «سبب» اين همان معناي توسل است.نويسنده بر اين اساس انكار اصل توسل را انكار اصلي از اصول مشهود عالم طبيعت و ناديده گرفتن قانوني از قوانين مسلم فطرت مي داند.در قرآن نيز آياتي وجود دارد كه به مسئله توسل پرداخته است. از جمله اين آيه است: «اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا پروا نموده ودر سلوك به سوي او و براي نزديك گشتن به او وسيله بجوئيد و در راه او مجاهده نمائيد باشد كه رستگار شويد.» مائده/۳۵
توسل از نظر روايات اهل تسنن نيز در اين كتاب مورد بررسي قرار گرفته است و نيز روايات شيعه هم در مورد توسل بيان شده است.در بخش دوم كتاب حاضر شبهاتي كه فرقه وهابيت به برخي از عقايد شيعه و اهل تسنن وارد كرده اند مطرح شده است .فرقه وهابيت مسئله توسل و زيارت قبور پيامبر(ص) و اهل بيت و اولياء و سلام كردن به آنها و... را شرك مي داند و بر اين اساس اقدام به تخريب بارگاه ائمه(ع) و... كرده است.در پاسخ به اين شبهه توحيد و اقسام آن و نيز شرك و اقسام آن را به خوبي با استناد و استدلال به آيات و روايات بيان كرده است. در اين بخش كه اساس بحث توحيد است قاعده سبب و مسبب مطرح شده و آمده است: «خداوند براي ايجاد هر موجود و آفرينش هر مخلوقي سببي خاص و واسطه اي مخصوص كه متناسب با آن مخلوق باشد در نظر گرفته و در نتيجه فعل واحد او در عين وحدت در مجالي اسباب و وسائط كثيره مجلاي خواهد شد و آن وسائط و اسباب نيز در عين كثرت تجليگاه فعل واحد او خواهند بود و اين برهان عقلي در توحيد در نظام الهي عين توسل است و توسل نيز عين توحيد است.اگر شيعه معتقد است كه تربت پاك سيد الشهداء(ع) شفابخش است به اين معني است كه خداوند قادر متعال اين اثر را به آن تربت طيبه اعطا فرموده است چنان كه خاصيت رفع عطش و تشنگي را به آب داده است. به طور مسلم اين عقيده شرك نيست.
معناي بدعت كه يكي ديگر از شبهاتي است كه اين فرقه مطرح كرده در اين بخش كتاب به خوبي بيان و پاسخ داده شده است.در بخش پاياني كتاب برخي از خاطرات جاسوس انگليسي كه پايه و ريشه فرقه وهابيت را طرح ريزي كرده آمده است.چاپ پنجم اين كتاب در سال ۱۳۸۴ با تيراژ ۲۰۰۰ توسط انتشارات بنياد بعثت وارد بازار كتاب شده است.

كوتاه درباره يحيي ابن زيد
مجيد سامي
001128.jpg
كتاب سرداري بزرگ و سربداري كوچك نوشته سيدمحمدرضا واحدي از طرف مركز چاپ و نشر بنياد بعثت در شمارگان ۴۰۰۰ نسخه در سال ۱۳۸۴ به چاپ رسيده است.
مؤلف به معرفي يحيي بن زيدبن علي بن الحسين(ع) كه از نظر نسب به امام اميرمؤمنان علي(ع) مي رسد پرداخته است. مزار حضرت يحيي در جوزجان يا جوزجانان يكي از استان هاي افغانستان است كه امروزه به استان سرپل شهرت دارد. اين مزار،يكي از نمادها و اماكن مقدس و بارگاه بسيار كوچك و دورافتاده اي است كه سرداري بزرگ و سربداري نام آشنا در آن آرام گرفته، سرداري جوان كه با كمي  سن و سال، رنج سفر و پيمودن راه هاي بس سخت، شكنجه، تعقيب و گريز را براي احياي مكتب علوي به جان خريد و در عنفوان جواني به رادمردي بزرگ و اسطوره اي ماندگار تبديل شد. يحيي(ع) فرزند زيدبن علي(ع) است؛ مادرش دختر ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفيه مي باشد. پدر و مادر يحيي يعني زيد و ريطه عموزاده يكديگر بوده و از نظر نسب به امام اميرمؤمنان(ع) مي رسد. زيد فرزند امام زين العابدين(ع) كه او فرزند امام حسين(ع) است. مؤلف در اين كتاب سرگذشت يحيي را بعد از پدر بزرگوارش زيد(ع) و چگونگي مبارزه او با امويان از ابتدا تا شهادت مورد بررسي قرار مي دهد. گريه امام صادق(ع) بر يحيي و شدت اندوه و دعاي آن حضرت براي وي، نشانه اين است كه يحيي، حق - يعني اعتقادات درست و امامت امامان را باور داشت و به آن معتقد بود و اين كه نهضت او مانند نهضت پدرش كه خداوند از او راضي باشد مورد تأييد بوده است. در پايان كتاب مولف به منابع و مآخذي كه ضمن تأييد مطالب فوق، به شهادت و محل دفن يحيي بن  زيد در منطقه جوزجان افغانستان تصريح مي كند، اشاره كرده است.

كتاب
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  كتاب  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |