يكشنبه ۱۸ تير ۱۳۸۵
نگاهي به ضرورت ايجاد شهرهاي هوشمند
رؤياي يك آرمانشهر
وحيد ه ابراهيم نيا
001155.jpg
كلانشهرهاي هوشمند
ضرورت گسترش فناوري اطلاعات و مهياساختن زمينه هاي دستيابي به شهر هوشمند- خصوصاً در كلان شهرهايي مانند تهران، مشهد، اصفهان، تبريز و... كه با تراكم بالاي ترافيك، آلودگي زيست محيطي و در پي آن هزينه هاي بالاي تأمين سوخت و زيرساخت هاي مورد نياز شبكه راه و مشكلات روحي- رواني شهروندان به علت اتلاف وقت در خيابان ها، ادارات و ساير مراكز روبه رو هستند- بديهي مي نمايد.استفاده از فناوري هاي نوين براي ارائه خدمات به «ارباب رجوع» يكي از گام هاي ايران به سمت مديريت الكترونيك شهر است. استفاده از GIS در يكپارچه سازي اطلاعات مربوط به شهر مشهد را مي توان از نمونه هاي موردي آن دانست.
با توجه به توسعه روزافزون سيستم هاي مبتني بر فناوري اطلاعات و نفوذ آنها به عرصه شهر و شهرنشيني در جهان، بررسي زمينه و خاستگاه شهر هوشمند به عنوان يك پديده، اجتناب ناپذير است. رؤياي كلانشهرهايي كه بر تمام مشكلات زيست محيطي و اجتماعي و فرهنگي و... غلبه كرده اند، چندان دور از دسترس نيست. شايد مروري بر انديشه هاي پايه گذاران تمدن نوين، چندان بي راه نباشد؛ تمدني كه بر جامعه اطلاعاتي مبتني است و از دغدغه هاي انسان صنعتي در آن خبري نيست. ايران با داشتن كلانشهرهاي گوناگوني كه با مشكلات متعدد درگيرند، گام هاي تازه اي را به سمت اين پديده جديد آغاز كرده است؛ قدم هايي كه شايد در فوران زندگي در كلانشهرها به چشم نيايد، اما بي ترديد لزوم توجه به مباني اوليه براي شكل گيري شهرهاي هوشمند ضروري است.
ضرورت دستيابي به شهر هوشمند
مانوئل كاستلز- جامعه شناس و برنامه ريز اروپايي- شكل گيري جهان نوپاي اين هزاره را به اواخر دهه ۱۹۶۰ و نيمه دهه ۱۹۷۰ نسبت مي دهد. به اعتقاد او، تقارن تاريخي سه فرايند مستقل «انقلاب تكنولوژي اطلاعات»، «بحران هاي اقتصادي سرمايه داري و دولت سالاري و تجديد ساختار متعاقب آنها» و «شكوفايي جنبش هاي اجتماعي- فرهنگي همچون آزادي خواهي، حقوق بشر، فمينيسم و طرفداري از محيط زيست»، يك ساختار نوين اجتماعي مسلط يعني جامعه شبكه اي، يك اقتصاد نوين يعني اقتصاد اطلاعاتي جهاني و يك فرهنگ نوين يعني فرهنگ مجاز واقعي به وجود آورده است.
انقلاب تكنولوژي اطلاعات، ظهور اطلاعات گرايي را كه شالوده يك جامعه نوين است سبب شده است. در اطلاعات گرايي، توليد ثروت، اعمال قدرت و ايجاد معيارهاي فرهنگي به توانايي تكنولوژيك جوامع و افراد وابسته است و كانون اين توانايي، تكنولوژي اطلاعات نام دارد. اين منطق شبكه سازي فراگير، تمام عرصه هاي زندگي اجتماعي و اقتصادي را دگرگون مي سازد. بدين ترتيب جمعيت ها و سرزمين هايي كه در اين شبكه هاي اطلاعاتي فاقد ارزش و فايده باشد، از شبكه هاي سرمايه، نيروي كار، اطلاعات و بازارها بيرون رانده مي شود. حذف اجتماعي و زائدبودن اقتصادي بخش هايي از جوامع، ناحيه هايي از شهرها، مناطق و حتي كل كشورها، پديده اي را به وجود مي آورد كه كاستلز آن را «جهان چهارم» مي نامد.
در عصر اطلاعات، منطق متداول شبكه هاي جهاني مسلط چنان فراگير و بانفوذ است كه تنها راه بيرون آمدن از زير سلطه آنها، بازسازي معني بر اساس نظامي از ارزش ها و باورهاي كاملاً متمايز است.ميشل بتي نيز در اين باره مي گويد: «تا سال ۲۰۵۰ هر چيزي در اطراف ما، فرمي از يك كامپيوتر خواهد بود. تاكنون شاهد حجم گسترده اي از هم گرايي ارتباطات و كامپيوترها در شهرها بوده ايم؛ شاهراه ها و بزرگ راه هاي كامپيوتري شده، ساختمان هاي هوشمند و... . اما به نظر مي رسد تا ۵۰ سال ديگر خود شهر هم به يك منظومه عظيم از كامپيوترها تبديل شود... . ارتباطات رسانه اي و شبكه سازي كه يك نسل پيش آن را غيرقابل تصور مي پنداشتيم، اكنون فرصت هاي كاملاً جديدي را براي شناخت و برنامه ريزي  شهرها ارائه مي كند».بنابراين هر جامعه اي براي حفظ و ارتقاي جايگاه خود در جامعه اطلاعات، ملزم به فراهم ساختن زمينه هاي ورود به اين شبكه جهاني است. به ويژه اينكه كاركردهاي يك شهر هوشمند همچون كار از راه دور، آموزش از راه دور، بانكداري الكترونيك، مديريت الكترونيك و خريد و تجارت از راه دور، مي تواند بهبود قابل توجهي در مسائل بحراني كلانشهرها به وجود بياورد.
كار از راه دور موجب انگيزه براي بهبود همزمان قابليت توليد و اقتصادي بودن كار، كاهش سفرهاي اداري، كاهش ترافيك، آلودگي هوا و استفاده از اتومبيل مي شود.
خريد از راه دور به كاهش اهميت مكان براي خرده فروشي و تجارت و كاهش ابعاد مناطق تجاري و قدرت زمين داران مي انجامد. با كم شدن ارزش زمين در شهر اطلاعاتي، زمينه هايي براي حل مشكل فقر مسكن ايجاد مي شود.
بانكداري الكترونيك بسياري از مشكلات نظام پولي از قبيل هزينه هاي چاپ اسكناس، جعل اسكناس و غيره را تاحدي كاهش مي دهد. علاوه بر اين، بسياري از فعاليت هاي اداري زائد نيز حذف مي شود.
علاوه بر آن، در فضاي اينترنتي به علت نبود نياز به حمل و نقل پول در مسيرهاي طولاني، امنيت بيشتري مي يابد و كاهش فشارهاي ترافيكي و زيست محيطي، قابليت فضاهاي همگاني شهري را بالا مي برد.
بنابراين ضرورت گسترش فناوري اطلاعات و مهياساختن زمينه هاي دستيابي به شهر هوشمند- خصوصاً در كلان شهرهايي مانند تهران، مشهد، اصفهان، تبريز و... كه با تراكم بالاي ترافيك، آلودگي زيست محيطي و در پي آن هزينه هاي بالاي تأمين سوخت و زيرساخت هاي مورد نياز شبكه راه و مشكلات روحي- رواني شهروندان به علت اتلاف وقت در خيابان ها، ادارات و ساير مراكز روبه رو هستند- بديهي مي نمايد.
شهرها در عصر اطلاعات
در مورد نوع سكونت انسان در شهرهاي هوشمند، نظريات مختلفي ارائه شده است، اما اعتقاد به شهرنشيني عظيم در مقابل روستانشيني عظيم يا روستا- شهرنشيني طرفداران بيشتري دارد.
اگرچه تكنولوژي اطلاعاتي، انعطاف پذيري زيادي را در توزيع مكاني انواع عملكردهاي شهري فراهم آورده، اما اين امر خود منجر به يك سري تمركزهاي جديد شهري شده است. شهر-منطقه هاي بزرگ از جنبه هاي اجتماعي و جغرافيايي جهاني شدن دور نمانده اند، بلكه هر چه بيشتر در حال يافتن نقشي مدرن و فراتر از آن هستند. در اين رابطه كاستلز معتقد است: تكنولوژي اطلاعات منجر به تمركز و در عين حال تمركززدايي در سيستم هاي شهري خواهد شد. اين امر به دليل نياز شبكه ها به كنترل و هدايت، در شهرهاي اصلي اتفاق مي افتد.گراهام و ماروين نيز ضمن رد نظريه فناي شهرها، آنها را محل آشكارشدن تكنولوژي هاي جديد ارتباطي مي نامند و از اهميت شهر در عصر اطلاعات خبر مي دهند: ارتباطات راه دور منجر به «مرگ فاصله ها» شده است، نه «مرگ شهرها».
وضعيت ايران در دستيابي به شهر هوشمند
به طور عمده، نبود تشكيلات منسجم، گراني سيستم هاي الكترونيك، كمبود نيروهاي متخصص و مراكز تحقيق و توسعه، كمبود آموزش مردمي و تبليغات، حاكميت سيستم هاي سنتي و همچنين عدم وجود قوانين مدرن در ارتباط با استفاده از سيستم هاي الكترونيك و محدوديت زيرساخت ها- به ويژه در زمينه مخابراتي- مهم ترين موانع در برابر توسعه سيستم هاي هوشمند در ايران تلقي مي شود ،اما گام هايي هم در اين زمينه برداشته شده است كه مي توان به مديريت شهري و بانكداري الكترونيك و يادگيري از راه دور اشاره كرد.
استفاده از فناوري هاي نوين براي ارائه خدمات به «ارباب رجوع» يكي از گام هاي ايران به سمت مديريت الكترونيك شهر است. استفاده از GIS در يكپارچه سازي اطلاعات مربوط به شهر مشهد را مي توان از نمونه هاي موردي آن دانست. با اين سيستم، تحولات بسياري در كلانشهر مشهد ايجاد شده است؛ تحولاتي چون پاسخگويي از طريق اينترنت و دورنگار، تحول در ساختار تشكيل پرونده، بازديد، بايگاني، اتوماسيون در محاسبات و گزارش هاي آماري، مديريتي و تجميعي سيستم.
از نمونه هاي موردي ديگر در اين زمينه مي توان به طرح در دست اجراي ايجاد سيستم اطلاع رساني و مسيريابي و نيز ارسال تصاوير نقاط پرتراكم برروي اينترنت اشاره كرد.
از سويي بانكداري الكترونيك نيز در ايران در حال شكل گيري است. در كنار امكان پرداخت اينترنتي قبوض يا اقساط ماهيانه، استفاده از كارت هاي خود پرداز شبكه اي، يكي از پركاربرترين قابليت هاي بانكداري الكترونيك در ايران است. همچنين امكان استفاده از كارت هاي خودپرداز بانك ها در خارج از كشور، شهروندان ايراني را قادر خواهد ساخت تا در كشورهاي ديگر از جمله كشورهاي اروپايي، از مزاياي آن برخورد شوند.
يادگيري از راه دور نيز گامي تازه به سمت دستيابي به شهر هوشمند است. ايران با شركت در اجلاس جامعه جهاني اطلاعات (WSIS) در ژنو، متعهد شده است تا سال ۲۰۰۵ در تمام دانشگاه ها و تا سال ۲۰۱۰ در تمام دبيرستان ها و تا سال ۲۰۱۵ در تمامي مدارس، امكان دسترسي گسترده به اينترنت را فراهم آورد.
مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي تهران نيز در جهت گسترش يادگيري از راه دور، سعي در ايجاد كتابخانه اي مجازي به نام «ديد» كرده است. تمامي اين اتفاقات، راه را براي رسيدن ايران به پديده اي به نام شهر هوشمند آسان تر كرده كه البته براي دستيابي كامل به اين پديده جديد، برنامه ريزي هاي كلان در تمام سطوح ضروري است.

اتوبوس
نجات سرباز رايان
مثل هميشه همان جمعيت در هم لوليده و در عذاب. مثل هميشه دوباره فرياد هاي بلند مردم و جر و بحث گاه و بيگاه مسافران كه در گوش همه مي پيچيد و ناگهان صداي گوشخراش اتوبوس كه به راه افتاد. اگرچه از مدتها پيش براي فصل تابستان كه هوا گرم است و نمي توان اين ازدحام سرسام آور را تحمل كرد برنامه ريزي كرده بودم و مثلا تصميم گرفته بودم كه با اندكي سحرخيزي و كمي زودتر آمدن، راحت تر بتوانم به محل كارم بروم، اما اين ترفند گويا كارايي چنداني نداشت. دوباره آن ازدحام هميشگي و ضربات ناگهاني پاهاي ديگران و هل دادن هاي پياپي و همه اتفاقاتي كه معمولا مي افتد، در انتظارم بود. مردي خوش پوش با ظاهري آراسته در ميان جمعيت كه همگي از گرماي هوا كلافه شده بودند با خويشتن داري و آرامش چشم به مناظر نه چندان ديدني اطراف داشت. مردي موجه و به ظاهر آداب دان. در ايستگاه بعد هنگامي كه اتوبوس توقف كرد جمعيت اندكي جابه جا شد. مرد خوش پوش نيز جايي براي نشستن روي يك صندلي پيدا كرد و با تعارف اطرافيان درون يكي از صندلي ها فرو رفت. هنگامي كه اتوبوس تكاني خورد و با ترمزي ناگهاني در وسط خيابان ايستاد و راننده با عصبانيت پياده شد و با اعتراض به بيرون پريد همه مسافران به بيرون سر چرخاندند تا ببينند كه چه اتفاقي افتاده است. بعد از مدتي كنكاش و گرماي ديوانه كننده سرو صداي عده اي بلند شد. از حرفهاي كنايه آميز و گاه طنز آميز مسافران معلوم شد كه يك دستگاه خودرو شخصي با عجله جلوي اتوبوس پيچيده و اگر راننده محترم حواسش جمع نبود اتفاق ناگواري به وجود مي آمد.
راننده در حالي كه از اين اتفاق بسيار ناراحت شده بود به داخل اتوبوس بازگشت و با عصبانيت گفت :« اين آقاي احمدي كيه؟ پياده شه.» در حاليكه سر و صداي اتوموبيل ها از عقب به گوش مي رسيد، در اتوبوس باز شد. همه مسافران دوباره بلند شدند. از ميان جمعيت مرد خوش پوشي به آرامي بلند شد و ببخشيد گويان به طرف در اتوبوس حركت كرد. هر كس چيزي مي گفت. عده اي اين اتفاق را مايه طنز هاي خود قرار دادند و طعنه مي زدند. برخي نيز با لحني آشكار اعتراض مي كردند. پس از پياده شدن او دوباره اتوبوس به راه افتاد و به آرامي صداي بوق ممتد خودرو هاي عقبي كم شد. در اين فكر بودم كه انگار برنامه ريزي هاي ما هميشه با حوادث غيرمترقبه همراه است كه به مقصد رسيديم. عده اي هنوز از اين اتفاق ناراحت بودند و همچنان به هر چه مردم آزار لعنت مي فرستادند. وقتي كه در ايستگاه پاياني از اتوبوس پياده شديم در كمال شگفتي مرد شيك پوش را در كنار مسئول خط ديديم، در حاليكه جمعي ديگر در اطرافشان بودند. نگاه متعجب مردم شبيه علامت سؤالي بود كه انگار پاياني نداشت. مرد شيك پوش انگار يكي از اعضاي برجسته شركت اتوبوس راني بود كه براي سركشي از وضع اتوبوس ها و مسافران سوار اتوبوس شده بود. به محض اطلاع، مسئولان رده هاي پائين به سراغش آمده بودند و او را از اتوبوس پياده كردند و با خود بردند. شايد ترس از اينكه مردم او را مي شناختند و گريبانش را مي گرفتند و از او ياري مي جستند باعث شده بود كه با اقدامي عاجل او را مانند نجات يك گروگان از صحنه به در ببرند.

زاويه ديد
كاهش تصدي گري
ماني راد
پس از آن كه شهردار تهران خبر از آمادگي سازمان متبوعش براي پذيرش مسئوليت هاي بيشتر شهري داد، شايد بيش از هر چيز، نياز به اجراي ماده ۱۳۶ و ۱۳۷ قانون برنامه سوم و چهارم توسعه كشور مبني بر كاهش تصدي گري دولت، احساس شد.
شهردار تهران با اعلام اين خبر متذكر شد كه شهرداري، توان اداره سازمانهايي كه در حوزه شهري فعاليت مي كنند، اعم از سازمانهاي زيرساختي شهري و نهادهاي مختلف تصميم سازي را داد. اين كه تمام فعاليت هاي شهري، تحت يك مديريت واحد؛ درآيد، شايد امري دور از ذهن به نظر برسد. بي ترديد آنچه حاصل مي شود، آسان شدن بسياري از امور و رفع بلاتكليفي مردم است.
بارها در زمان بروز اتفاقاتي چون آلودگي هوا، بحران ترافيك و حتي مسائلي چون ساخت و سازهاي غيرمجاز و حفاري معابر، شاهد حضور دستگاه هاي مختلف با تعريف هاي گوناگون هستيم؛ سازمانهاي متعددي كه هركدام از آنان بخشي از مسئوليت اتفاقات را به عهده دارند. كارگروه آلودگي هوا با محوريت سازمان محيط زيست، نيروي انتظامي به عنوان اولين متولي ترافيك شهري و بسياري از دستگاه ها و سازمانهاي مختلف در حوزه هاي گوناگون، شايد نتوانستند به نحوي شايسته، معضلات كلانشهر تهران را حل كنند. رفع موضعي مشكلات به امري رايج و متداول تبديل شده بود. تمام اين تجارب در سالهاي گذشته، اجراي طرح كاهش تصدي گري دولت در بخش هاي مختلف را اجتناب ناپذير كرد. بالاخره پس از سالها، مديريت واحد شهري كه دور از ذهن به نظر مي رسيد، به تدريج به سمت شكل  گيري پيش رفت.
بي ترديد با واگذاري مسئوليت هاي ۲۳ گانه به شهرداري تهران مي توان اميد داشت كه بسياري از معضلات اين شهر، به تدريج حل و اين كلاف سردرگم مديريت شهري باز شود.
مديريت واحد شهر گامي اساسي در چاره انديشي براي معضلات مختلف شهري است چرا كه در اين راستا نظام هاي تصميم ساز و مجري ديگر دوگانه نبوده و برنامه هاي مختلف ظاهري روشن دارند.
سياست هاي همگون و هدفدار، بي ترديد در قالب مديريت واحد مي تواند تأثيرگذار باشد. اين كه نظام تصميم ساز و نظام تصميم گير در قالب يك سازمان بتوانند فعاليت كنند، شايد افق روشني را پيش روي كلانشهر تهران بگشايد.
مديريت واحد شهري، در آغاز راه، مي بايست از همان چيزي گريزان باشد كه سالها به عنوان مشكل، در دستگاه بزرگ دولت جلوه گر بود. شكي نيست كه شهرداري در دريافت برخي از مسئوليت ها براي كاهش تصدي گري دولت در اولويت است. اما اين سؤال مطرح است كه با اين اقدام، آيا، شهرداري به همان سرنوشت دولت دچار نمي شود؟! دريافت مسئوليت هاي متعدد به منظور شكل گيري نظام واحد مديريتي آيا باعث فربه تر شدن اين نهاد نمي شود و اين كه آيا شهرداري نبايد از ميزان تصدي گري خود به عنوان يك نهاد دولتي بكاهد و موجب مردمي تر شدن مديريت شهري شود؟

شهرآرا
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |