|
|
|
|
وقتي خيابان لبخند مي زند
هنر در پياده روهاي پايتخت
|
|
آرش رمضانپور
صنايع در هنر
كارگاه هاي قالي بافي، تابلو بافي، صوف بافي، گليم بافي و جاجيم بافي كنار هم قطار شده است. سپس كارگاه پشم ريسي به وسيله دوك جلوي چشم مي آيد. حضور دستگاه چوبي دوك ريسي در قرن بيست و يكم در خيابان پايتخت مانند يك روياي كودكانه زيبا جلوه گري مي كند. در اين بازار هفتگي بيش از صد هنرمند شركت كرده اند. تعدادشان هم رو به افزايش است.در جنوبي پارك لاله را به سوي شرق پيش مي رويم. پس از چند گام رديف چرخ هاي سفال در قاب نگاه مي نشيند. پس از آن چهار ميز مجسمه سازي گذاشته اند و هنرمندان جوان مشغول تراش گل و بيرون انداختن چهره از پيكره اي هستند.
گرما از زمين و آسمان هوار شده روي سر شهر. هنوز از بند ترافيك عصرگاهي نرسته ايم كه صدايي عجيب مانند يك خواب دعوتمان مي كند به شنيدن. بي گمان خواب نيست صداي سمفوني هفت بتهوون است كه خودش را از لاي صداهاي بوق و ترمز به زحمت به گوش مي رساند. راه صدا را مي پيماييم تا در پياده رو به هم برسيم.
پياده رو تنها صدا ندارد. رنگ دارد و نقش و هنر. صدايي از بلندگو شنيده مي شود: «همشهريان محترم از كارگاه هاي ما ديدن فرماييد.» رهگذري تعجب و شادي پنهان نكردني ام را مي بيند و مي گويد: «نمونه اين كار در پاريس هم وجود دارد. هنرمندان و مردم در محله هايي با هم چهره به چهره مي شوند. براي همين پاريس مشهور شده به شهر هنر و ادبيات. مردمش از نزديك هنرمندان شهر را مي شناسند.
هفته پيش اين جمعيت در پارك دانشجو مستقر بود. اين هفته پارك لاله و هفته آتي، پياده رو پارك ملت. اينجا خيابان هنر پايتخت است. جايي كه مي توان دلتنگي را فراموش كرد و گرم در هيجان رنگ و آوا و حركت با هنرمندان عجين شد. مي توان دوستان جديد و هنرمند يا هنر دوست پيدا كرد. مي توان به ريتم زندگي در خيابان هاي پايتخت خسته و دودآلوده گوش سپرد.
شب درخشان در راه
بولوار كشاورز روز چهارشنبه ۲۱ مرداد ماه خيابان هنر پايتخت لقب گرفت. البته از روز بعد دوباره نام خود را بازيافت. خيابان هنر در خيابان هاي پايتخت چرخ مي خورد و روزهاي چهارشنبه در هر خيابان، هنر بر وجوه ديگر آن راسته مي چربد. ساعت پنج عصر است و هنوز گرما تن خيابان را عطشناك و خالي از سايه جلوي چشم مي اندازد. ميزها از پشت وانت ها پياده شده و كنار هم روي تن پياده رو جا خوش مي كنند تا خيابان هنر آغاز به كارش را جشن بگيرد. ضلع جنوبي پارك لاله رو به روي خيابان قدس با نورافكن ها روشن مي شود، شبي درخشان و پرخاطره در راه است.
هفته پيش بساط خيابان هنر را در ضلع غربي پارك دانشجو پهن كردند. ميزهاي سفال گري، مجسمه سازي، منبت كاري و دارهاي قالي، گليم و گبه را كنار هم چيدند تا مردم از نزديك با هنر و هنرمند آشنا شوند.
قرار است تئاتر خياباني اجرا شود. سه جوان با لباس هاي نمايش جلوي در جنوبي پارك لاله شروع مي كنند به خواندن آواز و رستم دستان پهلوان را براي مردم رو مي كنند. رستم كه حالا به تهران آمده و دنبال كار مجوز ساخت ساختمان افتاده و اسير در بروكراسي به اعتياد آلوده مي شود و با مهيبي از درون دوباره زنده مي شود.
هنرمندان مشغول كارند. كسي بين جمعيت مي گويد: «خيابان هنر را در مسكو ديده است. فرهنگ غني ايراني گنجايش استقرار خيابان هنر را دارد. هنرهاي اصيل ايراني بيشتر از سرزمين هاي ديگر است. از اين رو توانايي بيشتري براي به رخ كشيدن هنرمان داريم.
«امين متوليان» معاون سازمان فرهنگي هنري شهرداري بين جمعيت مي چرخد و گاه با هنرمندان همدم مي شود، گاه با رهگذران. او كه در پي ارتقاي فرهنگ و هنر در خيابان هاست، درباره راه اندازي خيابان هنر پايتخت مي گويد: «كارگاه هايي به نام هفت هنر به خيابان مي آيند، گرچه تعدادشان طي دو هفته برگزاري، رشد خوبي داشته است. خيابان هنر هر چهارشنبه تا پايان تابستان جاري در يكي از خيابان هاي تهران برگزار خواهد شد. اين اتفاق سبب آشنايي مردم و هنرمندان شده وبه سلامت روحيه شهروندان نيز كمك مي كند.»
برنامه هايي كه هر هفته در خيابان هنر اجرا مي شود، تنوع جالب توجهي دارد. مرشد «ترابي» مي آيد و پرده خواني مي كند. هفته پيش پرده زال را خوانده است. سال ها بود كه مردم تهران پرده خواني و نقالي نديده و نشنيده بودند. در خيابان هنر اما هر هفته پرده اي مي كشند تا مرشد بيايد و بخواند. برنامه هاي نمايشي يا نمايش هاي خياباني، خيمه شب بازي و پانتوميم تا ساعت ۱۰ شب ادامه پيدا مي كند.
رنگ هاي طبيعي مانا
صنايع دستي بخش ديگر خيابان هنر است. كارگاه هاي قالي بافي، تابلو بافي، صوف بافي، گليم بافي و جاجيم بافي كنار هم قطار شده است. سپس كارگاه پشم ريسي به وسيله دوك جلوي چشم مي آيد. حضور دستگاه چوبي دوك ريسي در قرن بيست و يكم در خيابان پايتخت مانند يك روياي كودكانه زيبا جلوه گري مي كند.در اين بازار هفتگي بيش از صد هنرمند شركت كرده اند. تعدادشان هم رو به افزايش است.
در جنوبي پارك لاله را به سوي شرق پيش مي رويم. پس از چند گام رديف چرخ هاي سفال در قاب نگاه مي نشيند. پس از آن چهار ميز مجسمه سازي گذاشته اند و هنرمندان جوان مشغول تراش گل و بيرون انداختن چهره از پيكره اي هستند. روي ميز ديگر قوطي هاي رنگ گواش گذاشته اند و نقاش قلم روي بوم مي كشد. اسبي را نقش مي زند كه در هواي ابري و گرفته بيشه زار كره اش را زير شكم گرفته است. ميز بعدي وجود ندارد. يك كارگاه نقاشي گذاشته اند تا چهره رهگذران را با مداد سياه طرح بزند. كارگاه بعدي متعلق به كاريكاتوريستي است كه كاريكاتور چهره هاي نشسته روي صندلي را مي كشد. ادامه صف اين هنرمندان مي رسد به بلال فروشي كه موقعيت را مغتنم شمرده و كسب و كار خوبي به هم زده است. مركز خيابان هنر را هنرمندان نمايش، ميدان كرده اند. آن را به سوي غرب پيش مي گيريم. گام هاي كوتاه بايد برداشت و پرتأمل كه چيزي از نگاه جا نماند. جمعيت تنگ هم ايستاده و گرم هيجان و شادابي است. اين گله از بولوار كشاورز طراوتي ديگر يافته است. دارهاي قالي، گبه، گليم و ميزهاي رفوگري را پشت هم چيده اند تا هر كس سؤالي از نقش و نخ و رنگ دارد بي واسطه از استاد هنرمندش بپرسد. كارگاه رنگرزي راه انداخته اند كه پشم را با رنگ هاي طبيعي داخل يك رنگ مي كنند و بر طناب مي آويزند. رنگ هايي به دست آمده از سماق، پوست انار، پوست گردو، روناس، گاه زيره، اسپرك و افزودني هايي نظير؛ زاج سبز، زاج و زاج سفيد.
ميز بعدي محل نقشه كشي فرش است. كاغذهاي شطرنجي را كه پرشده از طرح هاي اسليمي با رنگ هاي طبيعي رنگ مي كنند. «عليرضا زيبايي» كه اصالتش به استان مركزي مي رسد از پشت ميز پر از رنگ مي گويد: «رنگ هاي طبيعي مانايي بيشتري نسبت به رنگ هاي شيميايي دارند. برخي از آنها به هيچ روي پاك نمي شود و از بين نمي رود. مانند رنگ «نيل» كه مايه رنگ سرمه اي پركلاغي است. رنگ هاي ديگري روي ميز گذاشته اند و بر سينه هر كدام نامش را چسبانده اند، آبي ماستي و سبز روشن. طرح زيباي روي ميز را اثري از مشك آباد فارس معرفي مي كند.
هر هفته در خيابان هنر
هوا تاريك مي شود و بساط خيمه شب بازي جمعيت را به توقف و شادي دعوت مي كند. غرفه شيشه گري پايين ميدان تئاتر بنا شده كه بچه ها را با علاقه به ايستادن و تماشا واداشته است. خانمي با عينك ايمني با شعله تند آتش و يك انبر شيشه را به شكل هاي مختلف در مي آورد.
هيجان و شادي همراه با لبخند احترام آميز در چهره آدم هاي خيابان هنر پايتخت نشسته است. «آرش پارسا» كه طراحي صنعتي مي خواند و رنگ پاشي با اسپري روي پارچه ۱۰ متري را انجام مي دهد، در باره هنرهاي خياباني مي گويد: «بنا شدن اين خيابان سبب آشنايي مردم و هنر مي شود، ولي هنري كه انجام مي دهم جزو هنرهاي «آرت پارك» محسوب شده و فضاي انجامش تنها خيابان و پارك است.
مردم خيابان هنر با هم مهربانند. شايد براي همين «فربد فدايي» آسيب شناس اجتماعي در تقدير از راه اندازي خيابان هنر پايتخت مي گويد: «ايجاد چنين فضاهايي در شهرهاي بزرگ و شلوغ مي تواند نقش بسزايي در كاهش مشاجرات و درگيري هاي خيابان ها داشته باشد. علاوه برآن تأثير بسيار خوبي بر روحيه شهروندان دارد. آشنايي با هنر و تنوع رنگ، روحيه هاي خسته و كلافه را آرامش مي بخشد. برقراري ارتباط شهروندان در چنين فضاهايي بسيار محترمانه و مهربانانه تر شكل مي گيرد.»
|
|
|
از شهر
معماري تك بنا در منطقه ۱۲
ساخت وسازهاي بي رويه، تراكم زياد جمعيت، سرو صدا و آلودگي هاي صوتي و بصري، آرامش محيطي منظر منطقه ۱۲ را دستخوش نابساماني كرده است. توجه به معماري اصولي و درست تك بناها در منطقه ۱۲ و همچنين تأكيد به رويكرد شهرسازي، مي تواند بعدها در قالب طرحهاي توسعه شهري به كار گرفته شود.
ازدحام و تراكم جمعيت، محدوديت و فرسودگي بافت قديمي بازار همه از عواملي هستند كه گنجايش فضا و امكانات را در منطقه ۱۲ تهران تحت تأثير قرار داده اند.
در حال حاضر كميته ساماندهي اين بافت تاريخي در نظر دارد تا در قالب فعاليت كارگاههاي مرمتي متعدد در بخشهاي مختلف بازار تهران، مرمت بخشهايي از اين بدنه تاريخي را كه در معرض خطر تخريب و نابودي قرار دارند را مرمت و احيا كند، كه با اين طرح ساماندهي تا حد قابل قبولي از ميزان تراكم نيز كاسته مي شود.
مرمت ساختمانها و بناهاي قديمي و تاريخي و حتي الگوبرداري از اين بناها و تعميم آنها به بدنه هاي ديگر از جمله اقداماتي است كه براي ساماندهي محور تاريخي _ فرهنگي شهر تهران پيش بيني شده است.
۱۵۰ ساختمان ديگر هم به پيشنهاد سازمان ميراث فرهنگي در دستور ثبت قرار دارد كه با توجه به اين رويكرد موضوع توجه به معماري تك بنا در اين محور حايز اهميت است، معماري اصولي و درست تك بناها ضمن توجه به رويكرد شهرسازي، بعدها در قالب طرحهاي توسعه شهري به كار گرفته مي شوند.
بناهاي تاريخي موجود در اين محور مثل مدرسه مباركه فخريه معروف به خان مروي، بازارچه مروي، عمارت و جلوخان شمس العماره، سراي مظفريان، مسجد آقا محمود (حكيم) و بسياري ديگر از جاذبه هاي تاريخي و فرهنگي باعث شده تا با زنده سازي و تقويت اين بناهاي تاريخي و با سلسله كارهايي از اين دست كه در راستاي هويت بخشي به شهر شكل مي گيرد را ضروري مي كند و همچنين با تعريف كاربري هاي ويژه براي پر كردن اوقات فراغت شهروندان اين منطقه مي تواند به يكي از جاذبه هاي توريستي و گردشگري تهران تبديل شود.
تراكم جمعيت در اين منطقه ضريب نياز به خدمات امدادي و كمك رساني را حتي در موارد عادي بسيار بالا مي برد. نبود وجود اين امكان موجب بروز بحران كمك رساني در مواقع عادي مي شود كه در هنگام بروز بلاياي طبيعي و حوادث عمدي و غيرعمدي اين بحران به فاجعه مي انجامد.
ازدحام جمعيت سبب بروز انواع آلودگي هاي محيطي مي شود؛ كه اصوات ناشي از آمد و شد و فعاليتهاي كاري افراد، صداهاي ناشي از انبوه وسايل نقليه پرسر و صدا، استفاده از بيان رسا و بيشتر ناهنجار براي تبليغ اجناس به قصد فروش، افزايش بار ترافيكي ناشي از اين تراكم جمعيت و در نتيجه افزايش ميزان آلاينده ها از اين دسته اند.
ايجاد شبكه اي شهري متناسب با آمد و شد پياده و سواره و ساماندهي خدمات شهري اين گذر به لحاظ مكان يابي و نحوه عملكرد را ضروري مي داند به طوري كه مي تواند در راستاي كاهش انواع اين آلودگي هاي صوتي و بصري و حتي آلودگي هوا مؤثر باشد.
|
|
|
زاويه ديد
سوء تفاهم نشود
قرار نيست تونل رسالت معجزه كند!
شهرام جباري زادگان
اگر «برج ميلاد» را نماد عمودي شهر تهران روي زمين بدانيم، «تونل رسالت» را مي توانيم نماد افقي پايتخت در زير زمين بناميم.
تونل رسالت يك سازه زيرزميني است به طول حدود ۱۸۰۰ متر كه قرار است بخشي از جريان ترافيك غرب به شرق تهران را هدايت كند.هنگامي كه كلنگ احداث تونل رسالت در تابستان ۷۶ به زمين خورد، هيچ كس پيش بيني نمي كرد افتتاح اين تونل حدود يك دهه به درازا بكشد و به ۹ سال بعد، يعني تابستان ۸۵ موكول شود.
كلنگ احداث تونل رسالت را شهردار وقت در دهه ۷۰ و ۸۰ تهران به زمين زد و ربان افتتاح اين تونل را «محمدباقر قاليباف»، شهردار دهه ۹۰ و احتمالاً دهه بعد پايتخت قيچي خواهد كرد.طي هفته هاي اخير براي افتتاح اين تونل تبليغات وسيعي صورت گرفت .
اين تبليغات تا جايي پيش رفت كه با تشبيه دانايي طراحان و دانش مجريان تونل رسالت به توانايي «حسين رضازاده»، گفته و نوشته شد؛ با افتتاح اين تونل ديگر هيچ راهي بسته نمي ماند.
اما در نگره اي عميق شايد متوليان تبليغ تونل رسالت حق داشته باشند به راه اندازي تونلي كه ۹ سال معطل مانده بود، در ظرف ۹ ماه آنقدر مباهات كنند كه بهت خود را از ابهت اين اقدام ضربتي مانند شربتي شيرين به كام شهرونداني كه طي سال هاي اخير كمتر شاهد كار عمراني عمده اي بوده اند، سرازير كنند.
با همه اين اما و اگرها نبايد فراموش كنيم تونل رسالت فقط يك تونل ۱۸۰۰ متري است كه به عنوان يك پروژه شهري گوشه اي از طول تاريخ و نقطه اي از عرض جغرافياي تهران را به گوشه اي در قلب زمان و نقطه اي در عمق مكان وصل مي كند و حداكثر بخشي محدود از بار ترافيك محدوده اي از پايتخت را بر دوش خواهد كشيد.
قرار نيست با افتتاح تونل رسالت، مشكل ترافيك تهران حل شود، كما اينكه اساساً جنس بحران ترافيك پايتخت، ماده اي مانند شكر نيست كه بتوان آن را به راحتي حل كرد!اصولاً با وجود ده ها صاحب در عين بي صاحبي و اختصاص ده ها تبصره اعتباري در عين بي اعتباري، با افزايش هزار و اندي خودرو و هزار و چندي موتورسيكلت در هر روز و با اهداي بنزين ليتري ۸۰ تومان كه بهاي آن كمتر از يك سوم قيمت يك بطر آب معدني نيم ليتري است، مگر قرار است معضل ترافيك تهران حل شود؟
واقع بين باشيم و از تونل رسالت انتظاري فراتر از يك تونل با مختصات جغرافيايي معين و مشخصات فيزيكي مدون و با كاركرد از پيش تعريف شده نداشته باشيم.
اهتمام مديريت شهري را ستايش مي كنيم و همت كارگران، مهندسان و مديراني كه به ويژه در ماه هاي اخير به صورت شبانه روزي براي اينكه مردم تهران را به كارايي مديران شهر و توانايي دست اندركاران پروژه هاي شهري دلگرم كنند، در دل زمين كوشيدند و كاويدند مي ستاييم، اما فراموش نكنيم رسالت تونل رسالت، حل بحران ترافيك تهران نيست.
|
|
|