انتخابات ماه جاري در مكزيك، خاطره انتخابات سال ۲۰۰۰ رياست جمهوري آمريكا را در اذهان مردم زنده كرد.
در آن زمان جورج بوش- كانديداي حزب جمهوري خواه- پس از صدور رأي دادگاه، با برتري اندك آرا در برابر ال گور- كانديداي دموكرات ها- به پيروزي رسيد.
در مكزيك نيز اوضاع، كم و بيش همان گونه رقم خورد؛ فليپه كالدرون محافظه كار در نهايت و بر اساس اعلام رسمي نتايج انتخابات با اختلاف بسيار اندك آندرس مانوئل لوپس اوبرادور چپ گرا را شكست داد.اما اختلاف رأي ميان دو كانديداي اصلي مرحله نهايي مبارزات رياست جمهوري بسيار اندك و شبهه برانگيز بود؛ تا جايي كه اوبرادور- شهردار سابق مكزيكوسيتي- را به واكنشي تند واداشت و گفت: ما پيروز شده ايم و پيروزي مان را اثبات خواهيم كرد.لوپس اوبرادور حتي شمارش تك به تك آرا را نيز خواستار شد.پس از اعلام اين درخواست از سوي اوبرادور، طرفداران وي به ميدان سوكالو در مركز مكزيكوسيتي ريخته تا از وي حمايت و عليه نتايج انتخابات تظاهرات كنند.
آبراهام فلورس يكي از همين تظاهركنندگان و حاميان اوبرادور كه از نتيجه انتخابات نااميد شده بود، مي گويد: مخاطبان لوپس اوبرادور فقرا هستند. ما از تلاش نخبگان براي اداره كشور خسته شده ايم.در صورتي كه طرفداران اوبرادور به مقاومت شان در برابر نتايج انتخابات اخير مكزيك ادامه دهند، تصوير جديدي از سياست و سياست كاري طي ماه هاي آينده در مكزيك شكل خواهد گرفت؛ تصويري كاملاً مبهم.
نه تنها مكزيكي ها كه ناظران خارجي نيز به انتخابات اخير چشم دوخته بودند. آنها مي خواستند بدانند مشخصاً كشورهاي آمريكاي لاتين از نظر سياسي به چه سمتي حركت مي كنند. براي رسيدن به ديدگاهي مشترك در اين مورد، آنان به ويژه، انتخابات مكزيك را زير ذره بين گرفته بودند و مي خواستند بدانند آيا مكزيك(و كلاً آمريكاي لاتين) به رئيس جمهوري مردم گرا نظير هوگو چاوز و يا به فردي مانند آلوارو اوريبه- رئيس جمهور طرفدار بازار آزاد و سياست هاي آمريكا تمايل پيدا خواهد كرد؟
اما بحران انتخاباتي مكزيك نشان داد كه هيچ كدام از دو گزينه يادشده، طرفداران قطعي ندارند. در واقع در كشورهاي مهم آمريكاي لاتين، شكاف ميان طرفداران جهاني شدن و مخالفان آن، روز به روز بيشتر مي شود. در مكزيك ادعاي كالدرون مبني بر ادامه دادن سياست هاي اقتصادي و تجاري ويسنته فوكس- كه در ماه سپتامبر از سمت رياست جمهوري كنار خواهد رفت- در ميان مردم ايالات صنعتي شمالي طرفداران زيادي پيدا كرد.
خوسه خسوس سروانتس ۱۸ساله كه به تازگي به دانشگاه راه يافته، در حمايت از سياست هاي كالدرون مي گويد: «من مي خواهم در كنار تحصيلات به كار نيز بپردازم و تصور مي كنم اين هدف من با پيروزي كالدرون محقق خواهد شد.» او به منظور اين هدف، به كانديداي حزب عمل ملي رأي داده بود. در مقابل، ديدگاه هاي لوپس او برادور مردم گرا كه سابق بر اين در سمت شهردار مكزيكوسيتي انجام وظيفه مي كرد، در ايالات فقيرنشين و توسعه نيافته تر جنوب مكزيك طرفداران بسياري پيدا كرده است. اين وضعيت، شكاف ميان شمال و جنوب مكزيك را بيشتر كرد و نتايجي را به تلخي نتايج انتخابات سال ۲۰۰۰ آمريكا رقم زد.حتي در بوليوي و در ونزوئلا كه اوو مورالس و هوگو چاوز با توجه به مسائل زاغه نشين ها و جوامع سرخ پوست توانستند به پيروزي هاي نسبتاً قاطعي دست پيدا كنند، شكاف در ميان اقشار جامعه و ايالت هاي فقيرنشين و ثروتمند نشين زياد است و در حالي كه در بوليوي چهار ايالت ثروتمند اين كشور به خودمختاري بيشتر در امور سياسي و اقتصادي رأي دادند، پنج ايالت فقيرنشين اين كشور اعطاي خودمختاري در امور سياسي و اقتصادي را نپذيرفتند. در پرو نيز شرايط همين گونه است. در اين كشور نيز شكاف ميان طبقات مختلف جامعه بسيار زياد است و آلن گارسيا تنها با حمايت اقشار پردرآمد اين كشور توانست بر رقيب خود كه از افسران سابق ارتش بود، پيروز شود. در انتخابات رياست جمهوري نيكاراگوئه نيز دانيل اورتگا- رهبر ساندينيست ها و رئيس جمهوري پيشين اين كشور- با ادواردو مونته الگره جهت كسب مقام رياست جمهوري، رقابت تنگاتنگي دارد.تقسيمات اجتماعي و اقتصادي و سياسي در كشورهاي آمريكاي لاتين، بيشتر به نحوه توزيع ثروت در ميان اقشار مختلف جامعه بستگي دارد.
در مكزيك «NAFTA»(قراداد تجاري ميان آمريكا و مكزيك) منافع زيادي را نصيب افراد خاصي از اين كشور مي كند، اما بايد توجه داشت كه دسترسي به اين منافع، محدود به همان افراد از طبقه اي خاص و مناطق خاصي از كشور است و اكثريت، از آن بي نصيب خواهند ماند.بر اساس نتايج منتشره تحقيقات سازمان ملل در سال ۲۰۰۴ آمار باسوادي و اميد به زندگي در شهرها در ايالات جنوبي، برابر آماري است كه از دهكده هاي كشور توسعه نيافته سيرالئون به دست آمده است. در مقابل، استاندارد زندگي در شهر پولانكو واقع در نزديكي مكزيكوسيتي بسيار بالاست؛ به طوري كه مي توان اين شهر را با محلات ثروتمندنشين رم يا مادريد مقايسه كرد.
از زمان اجراي مفاد قرارداد نفتا، ۹۰درصد از سرمايه گذاري خارجي در مكزيك به تنها ۴ ايالت اين كشور هدايت شده است.شكست احزاب قديمي در عرصه سياسي نيز در عميق ترشدن شكاف ميان اقشار جامعه و ديدگاه هاي موجود در كشورهاي آمريكاي لاتين بي تأثير نبوده است.فساد گسترده اي كه گريبانگير دو حزب اصلي ونزوئلا شده بود در اواخر دهه ۱۹۹۰ شرايط را براي هوگو چاوز براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري اين كشور فراهم كرد. البته حمايت هاي بي دريغ چپ گراها نظير فيدل كاسترو نيز در پيروزي چاوز موثر بود. همزمان با ايجاد شكاف ميان صفوف سياسي ونزوئلا، بدنه اجتماعي- اقتصادي اين كشور نيز دچار شكافي عميق شده بود. اين شكاف ها سبب شد تا زاغه نشينان كاراكاس از هوگو چاوز طرفداري كنند و ساكنان مناطق ثروتمند حومه شهر، به مخالفان دولت بدل شوند.
در مكزيك نيز افول حزب حاكم انقلابي، جاي خالي را در فضاي سياسي كشور ايجاد كرده است كه اين فضا يا بايد توسط حزب عمل ملي يا حزب انقلاب دموكراتيك لوپس اوبرادور پر شود.اين فضاهاي خالي، جا را براي حضور سياستمداران سرخ پوست و بومي نظير اوومورالس آماده كرده است. اوو مورالس كه خود، زماني از مزرعه داران كوكا بود، سال گذشته برگ جديدي از تاريخ كشورش را رقم زد و با وجود آنكه از بوميان بود، به عنوان رئيس جمهور كشورش انتخاب شد. در جامعه اي كه شهروندان بومي اكثريت را تشكيل مي دهند، مورالس نيز از اين امتياز سود جسته و با استفاده از اين مسائل، عرصه را در انتخابات، بر رقيبانش تنگ كرد.به ادعاي مايكل شيفتر- عضو گروه سياستگذاري گفتمان بين آمريكايي- ممكن است رأي دهندگان از وضعيت موجود در كشورشان راضي نباشند، اما از هرگونه گزينه جايگزيني نيز هراس دارند. او در توجيه ديدگاه خود مي گويد: آرايي كه به نفع گارسيا و كالدرون ريخته شد، به منظور تأييد وضع موجود نبود بلكه مردم از گزينه جايگزين مي ترسيدند.
به ادعاي اين كارشناس آمريكايي، مردم السالوادور دو سال پيش نيز به همين دليل، سياست هاي اخير تجارت آزاد شفيك هندل- رهبر سابق چريك هاي ماركسيست- را نپذيرفتند و به جناح دست راستي ائتلاف ملي جمهوري خواهان تمايل پيدا كرده و آنان را سر كار آوردند.البته وضعيت باثبات اقتصادي و گسترش آن در سراسر يك كشور، مشكلات يادشده را خواهد پوشاند. در كشورهايي نظير كلمبيا، شيلي، آرژانتين و برزيل كه ثبات اقتصادي حكمفرماست، فرايند نظرسنجي، بيش ازپيش نمود پيدا كرده است. در كشور برزيل كه مبارزات انتخاباتي آن به تازگي آغاز شده است، ايگناسيو لولا دسيلوا- رئيس جمهوري كنوني و رقيب انتخاباتي اش خرالدو الكمين - فرماندار سابق سائوپائولو- متعهد به حفظ انضباط قضايي، پايين آوردن تورم و انجام اصلاحات در قانون اساسي شده اند. يكي از كارشناسان آمريكاي لاتين در بانك سرمايه گذاري مي گويد: آنچه ما در كشورهاي آمريكاي لاتين مشاهده مي كنيم، رقابت براي كسب مركزيت سياسي است.اگر هم در سبك، تفاوت وجود داشته باشد، در اصل قضيه و هدف، تفاوتي وجود ندارد. در حالي كه بسياري از رهبران لاتيني، ميراث دار كشورهايي هستند كه در آنها جوامع به دو پاره شده اند، افرادي مانند گارسيا و كالدرون اگر پس از به قدرت رسيدن نتوانند به وعده هاي خود نظير ايجاد اشتغال و گسترش ثروت عمل كنند و آن برنامه ها را به اجرا درآورند، شاهد خشم مردم كشورشان در خيابان ها خواهند بود.
منبع: نيوزويك - ژوئيه
پنج كانديداي انتخابات مكزيك، آندرس مانوئل لوپس اوبرادور، فليپه كالدرون، روبرتو مادراسو، پاتريسيا مركادو و روبرتو كامپا، كه در انتخابات مكزيك شركت كردند به احزاب و گروه هاي سياسي مختلفي تعلق داشتند.
فليپه كالدرون
فليپه كالدرون از حزب عمل ملي، ۴۴ ساله و از فارغ التحصيلان رشته حقوق از دانشگاه هاروارد است و در ميان جامعه اقتصادي از محبوبيت برخوردار است و خواستار ادامه سياست هاي بازار آزاد است كه در زمان ويسنته فوكس رئيس جمهوري كنوني اتخاذ مي شد.او سياستمداري است كه پيشتر در زمان رياست جمهوري ويسنته فوكس مقام رياست بانك ملي توسعه (بانوبراس) را عهده دار بود.
او از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ نيز در مقام وزير انرژي انجام وظيفه مي كرد. كالدرون زماني نيز رياست حزب عمل ملي را به عهده داشت. در واقع يكي از مؤسسان اين حزب پدرش لوييس كالدرون وگا بود. او در مبارزه هاي انتخاباتي به طور علني از مانوئل لوپس اوبرادور انتقاد مي كرد و حتي وي را به هوگو چاوز رئيس جمهوري ونزوئلا مرتبط مي دانست. او در جريان تبليغات تلويزيوني اش اوبرادور را خطري براي مكزيك مي دانست. موسسه فدرال انتخاباتي (IFE) پس از مدتي پخش اين آگهي را از تلويزيون ممنوع كرد و كالدرون نيز در مقابل ادعا كرد اين اقدام IFE يكي از مصاديق بارز سانسور است.
وي مدعي پيروزي در انتخابات مكزيك است.
لوپس اوبرادور
آندرس مانوئل لوپس اوبرادور- حزب انقلاب دموكراتيك- ائتلاف براي خوشي همگان. لوپس اوبرادور ۵۲ ساله از محبوب ترين سياستمداران مكزيكي است كه در ابتدا نزديك بود از حضور وي در انتخابات اخير رياست جمهوري ممانعت به عمل آيد، در سال ۲۰۰۵ تلاش شد با استيضاح اوبرادو بر سر اختلاف كوچك ارضي از حضور وي در انتخابات جلوگيري شود.
پس از اين اقدام، مردم مكزيكوسيتي در حمايت از وي به خيابان هاي ريختند و در نهايت لوپس اوبرادور پيروز شد و ويسنته فوكس رئيس جمهوري كنوني از استيضاح جلوگيري كرد و دادستان كل كشور نيز بر اثر اين رسوايي سياسي از كار بركنار شد.صداقت اوبرادور در هنگام تصدي مقام شهردار مكزيكوسيتي احترام وي را نزد مردم بالا برد.علاوه بر اين او مردي پركار و داراي زندگي ساده اي است.
او مبارزات انتخاباتي خويش را بر مبناي ۵۰ تعهد براي بازسازي غرور ملي مكزيكي ها آغاز كرد. در اين ۵۰ تعهد بر شناسايي حقوق سرخپوستان، پرداخت هزينه آموزشي معلولين و ارتقاي سطح بهداشت و آموزش تأكيد شده بود. اوبرادور كانديداي معترض به نتيجه انتخابات است.