يكشنبه ۵ شهريور ۱۳۸۵
مقدمه اي در باب رؤيت حضرت ولي عصر(عج)
تشرّف
003165.jpg
طرح:محمد نوري نجفي
سيدمجيد كمالي
همه ما بيش و كم با مقوله «تشرف» آشنايي داريم، ولي شايد كمتر پيش آمده باشد كه عميقا در اين باره تفكر كرده و به آنچه در افواه مي گذرد، بسنده كرده ايم. شايد يكي از دلايل اين امر، اين باشد كه اصولا زمانه ما با چنين بحث هايي بيگانه است و متفكرين ما هم اين قبيل امور را در اولويت موضوع فكر خويش قرار نمي دهند. دليل فلسفي تر آن شايد اين باشد كه اصولا مقوله «تشرف» در ذيل مفاهيم معقول جاي نمي گيرد و به عبارت ديگر از سنخ «تجربه» است؛ تجربه اي كه برخلاف تجربيات علمي به هيچ وجه اختياري نيست. البته در باب اختياري بودن و يا نبودن تشرف در ادامه سخن خواهيم گفت. اما پيش از آن ضروري به نظر مي رسد كه قبل از هر چيز نفس امكان «تشرف» به اثبات رسد.اين مقاله درششمين شماره ماهنامه خردنامه همشهري ،شهريورماه ۱۳۸۵(درمجموعه اي باعنوان «شمس محجوب؛پرونده اي براي مهدويت»)به چاپ رسيده است.
مراد از تشرف چيست و اصولا از چه راه هايي مي توان با حضرت ملاقات داشت؟ يكي از اين طرق، ملاقات روحاني است؛ بدين معنا كه شخص مي تواند به ساحتي برسد كه با مقام قدسي امام عصر (عج) سنخيتي بيابد؛ يعني نسبتي وجودي و حضوري با ايشان به دست آورد؛ در نتيجه اين نوع از ارتباط مي تواند هميشگي باشد. طريق ديگر، ملاقاتي است كه در عالم رويا انجام مي پذيرد و دست آخر ديداري است كه شخص، امام را با بدن و جسم ظاهري مشاهده كند.
درواقع مراد ما از تشرف، اغلب اين طريق اخير است؛ يعني ملاقاتي كه با چشم سر صورت مي گيرد. كم نبوده اند كساني كه در طي تاريخ غيبت كبري امام زمان (عج)، مدعي تشرف بوده اند و در ميان ايشان نام بزرگان و علماي برجسته اي نيز به چشم مي خورد. اين نكته بيانگر اهميت داشتن بررسي موضوع ملاقات با امام و به تبع آن تدقيق در كاركرد و تاثير اجتماعي اين دعوي است. چه بسا كساني به دروغ مدعي اين امر باشند تا بتوانند با سوء استفاده از عشق مومنان به آن حضرت، منافع نامشروع خود را برآورده سازند.
از همين روست كه كساني اساسا ملاقات با حضرت را انكار و حتي امكان آن را نيز رد مي كنند. دليل ايشان مبتني بر رواياتي است كه براساس آن ها بايد دعوي مشاهده و ملاقات با امام زمان (عج) را تكذيب كرد. البته در باب صحت و سقم اين روايات بحث بسيار است، اما روايتي كه بيش از همه پشتيبان نظر اين قبيل افراد است، همانا توقيع حضرت مهدي (عج) به علي بن محمد سمري (نايب چهارم) است. در اين توقيع آمده است كه: «دست و پايت را جمع كن و به كسي براي بعد از خودت وصيت مكن، چراكه زمان غيبت كبري فرا رسيده و تو نيز شش روز ديگر از دنيا مي روي. در آينده در بين شيعيان كساني پيدا مي شوند كه ادعاي مشاهده ما را دارند، بدانيد كه قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني هركسي ادعاي مشاهده ما را داشته باشد، دروغگو و مفتري است.»(۱)
اگرچه سند اين روايت چندان قوي نيست و تلاش برخي محققان براي تصحيح سند آن به جايي نرسيده و در نهايت آن را در حد يك «خبر واحد ضعيف» دانسته و «حسن بن احمد مكتب» تنها راوي آن را «مجهول» يافته اند، با اين وجود حتي با پذيرش اين روايت به عنوان خبري صحيح، مي توان تفسيري ارائه داد كه مضمون آن  به هيچ وجه در تضاد با امكان تشرف قرار نگيرد. بدين ترتيب كه لفظ «مفتر» در عبارت: «الافمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصيحه فهو كذاب مفتر...» اين را مي رساند كه شخصي ادعاي نيابت امام را داشته باشد يعني به صرف دعوي ديدار و ملاقات داشتن با حضرت اكتفا نكرده بلكه بگويد: امام زمان (عج) مرا همانند نواب اربعه، نايب خاص خود قرار داده است. پرواضح است كه چنين شخصي مفتري است. اصل صدور روايت هم در مقام نيابت است كه حضرت به علي بن محمد فرمود: كسي را از جانب ما منصوب مكن و دوران غيبت صغري و نيابت خاص تمام شده است. در چنين شرايطي اگر كسي ادعاي رؤيت و مشاهده داشته باشد، معلوم است كه منظور مشاهده خالي از نيابت نيست. از اين روايت كه بگذريم بنا به آنچه كه محققان به پژوهش دريافته اند به جز توقيع فوق الذكر كه در باب آن سخن گفتيم، در هيچ يك از احاديث موجود درباره غيبت حضرت، اشاره به تكذيب «مدعي مشاهده» نشده است، تا آن جا كه مي توان گفت و ادعا كرد كه همه احاديث وارده از معصومين عليهم السلام صريح هستند در اين كه حضرت مهدي، عليه السلام در زمان غيبت از ديد عموم مخفي است و همگان او را مشاهده نمي كنند و در هيچ كدام از اين احاديث نيامده كه هرگز احدي آن حضرت را نخواهد ديد.
به عنوان مثال مي توان به حديثي از حضرت علي (ع) اشاره كرد كه مي فرمايند: «هنگامي كه قائم ما عليه السلام قيام كند، بيعت كسي در گردن او نخواهد بود، از اين رهگذر تولدش پنهاني انجام مي گيرد و خودش از ديده ها غايب مي شود»(۲) يا امام صادق (ع) مي فرمايند: «او پنجمين فرزند هفتمين امام است كه شخص او از ديده ها غايب شود و بازگو كردن نامش بر شما روا نباشد.»(۳) اين قبيل روايات و صدها حديث شريف ديگر هرچند صراحت دارند بر اين كه در زمان غيبت نمي توان به ساحت مقدس حضرت تشرف يافت، در هيچ كدام از آن ها اشاره اي به تكذيب مدعي رؤيت نشده است. از سوي ديگر احاديث و رواياتي وجود دارند كه در آن ها تصريح شده است، بعضي افراد به محضر آن حضرت مي رسند؛ از جمله مي توان به اين روايت وارده از حضرت امام صادق(ع) اشاره كرد كه مي فرمايند:
«براي قائم ما دو غيبت است: يكي كوتاه و ديگري طولاني، در غيبت نخستين جز خواص شيعيان از جايگاه آن حضرت آگاه نيستند و در غيبت دومي تنها خواص مواليانش از جايگاه آن حضرت آگاهند.»(۴) حضرت امام باقر (ع) در حديثي تعداد اين مواليان را سي نفر بيان فرموده اند: «براي صاحب اين امر به ناگزير دوران عزلتي هست، در دوران عزلت نيرويي لازم است، ديگر با وجود سي نفر وحشتي نيست و چه جايگاه خوبي است مدينه.»(۵)
گذشته از اين روايات كه بر امكان مشاهده حضرت صحه مي گذارند، به لحاظ منطقي نيز به نظر مي رسد كه ملاقات با امام ممكن است چراكه رويت شخصي كه در دنيا با بدن مادي زنده است و در بين مردم زندگي مي كند امري طبيعي و عادي است و برعكس، نديدن برخلاف عادت و به دليل مصالحي است كه اين غيبت را اقتضا مي كند. از مجموع بيانات فوق چنين برمي آيد كه «امكان تشرف» وجود دارد و البته اين امر بدان معنا نيست كه هركس بتواند به چنين مقامي نايل شود و به عبارت ديگر شروطي لازم است تا آمادگي وجودي براي شخص مشتاق حاصل شود. اين آمادگي باطني و وجودي، همان چيزي است كه از آن با نام «سنخيت وجودي» ياد مي كنند. درواقع شخص بايد نسبت و تعلقي با محبوب خود پيدا كند و يافتن اين نسبت البته شرايطي مي طلبد.
در توقيع حضرت مهدي (ع) به شيخ مفيد (ره) مي خوانيم كه «سلام خداوند بر تو اي كسي كه در دوستي ما به زيور اخلاص آراسته اي و در اعتقاد و ايمان به ما داراي امتياز مخصوصي هستي». از همين عبارت مي توان دريافت كه داشتن صفاتي همچون اخلاص و اعتقاد و ايمان به وجود پاك آن حضرت، لازمه طي اين طريق آشنايي است. البته بنا به آنچه كه از مجموع قضاياي تشرفات درمي يابيم، بايد به اين شروط، شرط عمل صالح را هم اضافه كرد. فراهم آوردن اين صفات اگرچه شرط لازم براي نيل به اين مقصود است اما هرگز شرط كافي نيست. چه بسا انسان هاي شريف و صالحي كه هيچ گاه نتوانستند به ديدار ايشان نائل شوند. بنابراين به نظر مي رسد بايد عنايتي نيز به ايشان شود و خواست شخصي و اراده و اختيار فردي در اين مسير بسنده نيست. به بيان ديگر هيچ كس به طور قطعي نمي تواند ادعا كند كه مثلا فلان كار، نتيجه اش زيارت و مشاهده حضرت است، چون اين سخن بدين معني است كه هركس آن كار را انجام دهد حضرتش را زيارت خواهد كرد و اين خود يك نوع «بابيت» است.
شرط ديگر كه فراتر از شرايط متعارف و صوري فوق الذكر است، همانا «منتظر حقيقي» بودن است. درواقع نفس انتظار است كه بايد مطلوب نظر باشد، چه اين ديدار رخ بدهد و چه ندهد. در راستاي انتظار است كه حالتي ديگر به انسان مي دهد و جان او را «آماده» مي سازد. بنابراين« انتظار آماده گر» مي تواند خود برسازنده شناخت و بصيرتي باشد كه به واسطه آن حضور حضرت را با عمق جان احساس كرد. درواقع باعث رفع حجاب خود و به عبارت ديگر رفع غيبت از خود ما مي شود. وگرنه حضرت ولي عصر (عج) حاضر است و ظهور دارد. در اين مسير البته شخص منتظر حقيقي، مي تواند اميد ديدار جسماني حضرت را نيز داشته باشد و اين خود حضرت است كه مصلحت ديدار را تشخيص مي دهند «تا يار كه را بخواهد و ميلش به كه باشد». كساني بر اين عقيده اند كه ديدار وجود مبارك ايشان مبتني بر اين است كه شخص «رزق ديدار» داشته باشد؛ يعني از قبل براي ملاقات انتخاب شده باشد نه اين كه شخص چنين ملاقاتي را به اختيار خود انتخاب كرده باشد. باري! ديدار، مستلزم نوعي دلشكستگي و دلسوختگي خاصي است تا از اين طريق رخصت تشرف حاصل آيد و متظاهرين را به كوي يار راهي نيست:
«در كوي ما شكسته دلي مي خرند و بس
بازار خودفروشي از آن سوي ديگر است»
نكته ديگر در باب تشرف اين است كه با دقت در قضايا و تشرفاتي كه از كتاب هاي معتبر و اشخاص موثق به دست ما رسيده است، روشن مي شود كه صاحبان آن، گاه علماي بزرگ و گاه افراد صالح و گاه افراد معمولي و حتي افرادي از اهل سنت و بعضا غير مسلمان بوده اند. از اين رو و به جهت اختلاف حالات و روحيات اين افراد معلوم مي شود، تشرف به محضر ايشان اختصاص به هيچ قشر و گروه خاصي ندارد و حتي مي توان گفت كه تشرف به محضر حضرت، فضيلتي را براي شخص ثابت نمي كند، بلكه آنچه كه فضيلت است، نفس شناخت و بصيرت به ساحات و مراتب معنوي حضرت است؛ بصيرتي كه گشاينده افق هاي روشن تري براي زيستن معنوي در اين دنياي پر از عسرت و اضطراب است. ديدار حضرت به شرط شناخت و درك وجودي ايشان، البته مي تواند حجتي باشد بر وجود و استمرار و سريان حقيقت قدسي و التفات و توجهي كه حضرتش در دوران غيبت به آدميان فاني دارد. هرچند همان طور كه پيش از اين گفته شد، بدون اين ملاقات ظاهري هم اگر خود را از حجاب غيبت برهانيم، حجت بر ما تمام است؛ چراكه در اين صورت وجود معنوي و جسماني حضرت مهدي را با عمق جان احساس خواهيم كرد.
«تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز»
ادامه دارد

تازه هاي انديشه
003162.jpg
نشريه اي براي حقوق
گروه انديشه - سي وچهارمين شماره دو فصلنامه علمي- ترويجي حقوق بين الملل كه صاحب امتياز آن مركز امور حقوق بين المللي معاونت حقوقي و امور مجلس رياست جمهوري است در برگيرنده مقالات تخصصي در باب حقوق است. اين دو فصلنامه كه عنوان آن «مجله حقوقي» است هيات تحريريه اي مشتمل بر ده نفر از اساتيد دانشگاه هاي تهران، شهيد بهشتي، حقوق و علوم سياسي، علامه طباطبايي و آزاد اسلامي دارد. در شماره سي وچهارم اين مجموعه مي توانيم: «مصونيت اجرايي دولت و سازمان مستقل بين المللي در مقابل آراي داوري» از دكتر حسين خزاعي، «قربانيان و شهود در جنايت بين المللي: از حق حمايت تا حق بيان» كه مقاله اي از لوك والين است كه توسط دكتر توكل حبيب زاده و مجتبي جعفري ترجمه شده است. «كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان و شروط كلي وارد برآن» كه از دكتر مصطفي فضائلي، «ديوان بين المللي دادگستري: موضوعات منتخب درباره مسئوليت دولت» كه مقاله اي از روزالين هيگينز با ترجمه: دكتر علي قاسمي است و «حقوق بشر و تروريسم» كه مقاله اي از پل هافمن با ترجمه علي رضا ابراهيم گل است را بخوانيم.
ديگر بخش هاي اين دو فصلنامه در برگيرنده خلاصه مقالات به زبان انگليسي و فرانسه، امور قضايي استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي در جنگ تحميلي عليه ايران و موضوعات ديگر به زبان هاي مختلف هلندي، انگليسي و فارسي است.
003159.jpg
گلبرگ انديشه
«گلبرگ» عنوان ماهنامه مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيماست كه در شهرستان قم منتشر مي شود. شهريور سال ،۱۳۸۵ هفتاد و هشتمين شماره اين نشريه در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت. مطالب اين شماره به دو بخش مجزا تقسيم مي شود؛ بخش اول ماهنامه گلبرگ، دربرگيرنده مطلبي است كه بخش هاي ديگر آن در شماره هاي پيشين اين ماهنامه منتشر شده است. در دومين بخش، راهنماشناسي مقاله اي از منيره زارعان با عنوان «لحظه هاي تأمل» آمده است و پس از آن، ششمين بخش پيام هاي آسماني حاوي مقاله اي با عنوان «جرعه اي از زلال وحي» به قلم ميرصادق سيدنژاد است. «در ساحل نهج البلاغه» عنوان مقاله اي از حمزه كريم خاني است كه در واقع، ششمين بخش «ارزش ها و ضدارزش ها» در نهج البلاغه است. مقاله «در انتظار خورشيد» از زهرا رضائيان هم دومين بخش «رجعت؛ رهاوردي الهي» است. سومين بخش جوان و بهداشت جوان مقاله اي از طيبه چراغي دارد كه با اين مقاله، نخستين بخش اين ماهنامه به پايان مي رسد. در بخش مناسبت  ها هم به ولادت امام حسين(ع)، امام سجاد(ع)، امام مهدي(عج) و حضرت عباس(ع) پرداخته شده و درباره زندگي اين بزرگان مقالاتي به رشته تحرير درآمده است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |