يكشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۸۵
گفت وگو باحجت الاسلام والمسلمين مهدي كروبي
تلخي هاي يك شكست
003531.jpg
عكس: عليرضا بني علي
زهرا ابراهيمي
پيش از اينكه مصاحبه شروع شود، كروبي تأكيد مي كند كه ممكن است مصلحت نداند كه به بعضي سؤال ها جواب بدهد. لذا نبايد انتظار داشته باشم كه جواب همه سؤالها را بگيرم، بعد هم قول مي گيرد كه اگر مصاحبه چالشي بود بعد از پياده شدن از نوار و حك و اصلاح براي چاپ، آن را ببيند و نظر بدهد، مصاحبه كه تمام مي شود و ما از ساختمان محل مصاحبه خارج مي شويم، كروبي خود را مي رساند و دوباره تأكيد مي كند كه مي خواهد متن مصاحبه را قبل از چاپ ببيند، اصرارش بر اين است كه از كسي اسمي نبرده باشد كه بعداً او ناراحت شود، به روابطش با همه افراد اهميت داده و ترجيح مي دهد كه كسي را از خود آزرده خاطر نكند.ترجيح داديم سؤال ها عمدتاً در يك محور بگنجد تا انسجام داشته باشد، كار حزبي تشكيلاتي، انشعابات حزبي، ائتلاف احزاب اصلاح طلب و علت به هم خوردن آن، حزب اعتماد ملي و نحوه شركت آن در دو انتخابات پيش رو و... در خلال گفت وگو، بيش از همه به مسائل مبتلا به جبهه اصلاحات پرداخته شد. كروبي مصمم است كه ديگر در انتخابات آينده با هيچ حزب و جبهه اي ائتلاف نكند، علت اين موضوع را در سخنان خود بيان مي كند. البته سعي دارد طوري سخن بگويد كه اختلافات بيشتر نشود، اما نمي تواند عصبانيتش را هم پنهان كند. تحصن و استعفاي مجلسيان ششم را بزرگترين اشتباه آنها مي داند و مي گويد به سيدمحمد خاتمي گفته شده بود كه فقط هفت نفر از اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم رد صلاحيت مي شوند، لذا دليلي نداشت به خاطر هفت نفر انتخابات را تحريم كنند.كروبي از واقعيت نمايندگان در همه دوره هاي مجلس مي گويد كه چه تلاشي مي كنند تا دوباره انتخاب شوند و از نارضايتي بيشتر مجلسيان ششم كه نتوانستند در انتخابات شركت كرده و كانديدا شوند.
كروبي كه روزي رئيس مجلس سوم بود و در انتخابات مجلس چهارم حزبش شكست خورد و تركيب مجلس چهارم به نفع جناح راست تغيير كرد شرايط آن زمان را قابل مقايسه با انتخابات مجلس هفتم نمي داند، شرايطي كه ظاهر مشابهي داشت، كروبي رئيس مجلس ششم بود و حزبش در انتخابات مجلس هفتم شكست خورد و تركيب اين مجلس هم بر عكس مجلس ششم شد. مي گويد شكست در انتخابات مجلس چهارم با شكست در انتخابات مجلس هفتم فرق دارد، آن شكست اصولي بود و اين شكست غير اصولي.سؤال اول را از دو انشعابي كه كروبي در طول دوران بعد از انقلاب از جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز داشت شروع كرديم.
* آقاي كروبي مبناي انشعاب شما از جامعه روحانيت مبارز تا حدودي مشخص است، دو برداشت از نحوه حكومت وجود داشت و شما فكر مي كرديد برداشتتان به برداشت و خط امام نزديك تر است و امام هم با جدايي شما از جامعه روحانيت مبارز موافقت كردند، اما مبناي انشعاب شما از مجمع روحانيون مشخص نيست. آيا دلايل فكري داشتيد و باز هم برداشت ها و سليقه هاي متفاوت و يا اينكه از نظر تشكيلاتي به بن بست رسيديد؟
- من برداشت خودم را از اين دو انشعاب مطرح مي كنم، شايد بخشي از آن با برداشت شما موافق و بخشي هم مخالف باشد. در مورد علت هاي هر دو انشعاب بدانيد كه نمي توانم همه حرف ها را بزنم. نه اينكه حرف ها مهم است. بالاخره يك سلسله مسائلي هست كه به انشعاب منجر مي شود، چون انشعاب يك شبه نيست اگر يك شبه باشد كه بچه بازي مي شود. انشعاب يك شبه، انشعاب نيست؛ مشاجره است. حتماً انشعاب يك دوره طولاني چالش ها و اختلاف  نظرات را پشت خود دارد تا منجر به جدايي مي شود. قبل از انقلاب در جريان مبارزه در جامعه روحانيت مبارز بودم و به زندان هم افتادم. اما در آن زمان چون همه پيگير مبارزه بوديم اختلاف سليقه ها خيلي بروز نمي كرد. اما بعد از انقلاب اختلاف سليقه ها و گرايشات مختلف ايجاد شد.
* چند مثال در مورد اختلاف سلايق تان با جامعه روحانيت مبارز بگوييد.
- همان طور كه گفتم در دوره انقلاب حركتي وجود داشت كه هدف آن سرنگوني نظام حاكم بود، همين موضوع باعث مي شد بسياري از نيروها كنار هم قرار گيرند حتي آنها كه اختلاف هم داشتند با هم كار مي كردند، اما وقتي آن نظام به زمين مي خورد و متلاشي مي شود دو حادثه رخ مي دهد: ۱- اختلاف سليقه ها بروز مي كند و حتي درشت مي شوند.۲- هر فرد، جمع و گروهي سعي مي كند فكر و سليقه خود را اجرايي كند.
علاوه بر اين دو محور، يك مشكل ديگري هم هست كه كلي است و آن اينكه نفسانيات و خواسته ها هم بروز پيدا مي كند، زياده طلبي ها و انحصار طلبي ها رخ مي نمايد، دوران پس از پيروزي، دوران كسب غنائم هم هست. اين مسائل در همه گروه ها نمود دارد و به يك گروه يا تشكل و يا يك طرز فكر هم برنمي گردد. در تشكل هاي مذهبي ديگر هم مثل مجاهدين خلق و گروه هاي التقاطي و...هم بود. با هم در مبارزه شريك بودند اما بعد از پيروزي، اين مسائل پيش آمد.جامعه روحانيت مبارز ديدگاه ها و بينش هايي در بخش هاي اقتصادي و سياسي داشت كه برخي را آنها قبول داشتند و ما نداشتيم يا تا آن اندازه كه آنها قبول داشتند ما نداشتيم، يا بعضي افراد را ما زياد قبول داشتيم و آنها نداشتند و از اين مسائل.اولين جاي بروز اختلاف بين ما و جامعه روحانيت مبارز در انتخابات مجلس دوم بود و اولين جاي بروز اختلاف با مجمع روحانيون مبارز هم در انتخابات بود. با جامعه روحانيت مبارز در ليستي كه براي مجلس دوم تنظيم كردند اختلاف پيدا كرديم البته اين اختلاف منجر به انشعاب نشد ولي من در اعتراض به آن ليست استعفا دادم. در آن زمان آقاي هاشمي رفسنجاني كه عضو جامعه روحانيت مبارز بودند در جبهه بود، وقتي برگشت خواسته هاي ما بر سر عدم حذف يكي از كانديداها تأمين شد و من استعفايم را پس گرفتم.
* آن يك نفر كي بود كه شما به خاطرش استعفا داديد؟
- آقاي سيد محمود دعايي. قبلش در ليست بود ولي يك دفعه رأي دادند كه حذف شود، احساس كردم هماهنگي شده است، در حالي كه از نظر من ايشان فردي مورد توجه خاص امام و در مجلس اول هم نماينده بود. وقتي دعايي برگشت، من هم برگشتم. چهار سال بعد كه دوره دوم مجلس تمام شد، مجدداً اين برنامه شروع شد هم از ناحيه آنها و هم از طرف ما،  سر اينكه چه كساني در ليست باشند. ما در مورد افرادي كه آنها مي گفتند باشند حرفي نداشتيم، اما آنها روي افراد مورد نظر ما حرف داشتند. در آستانه مجلس سوم احساس كردم ديگر اين اختلافات قابل مذاكره و حل نيست.قبل از فهرست كانديداهاي مجلس، سر دولت مهندس موسوي هم با آنها اختلاف داشتيم. آنها روي افراد ديگري براي نخست وزيري نظر داشتند ولي ما خواستار ادامه كار مهندس موسوي بوديم. من احساس كردم ديگر صحبت يك نفر و دو نفر نيست و مشكل، بيشتر و پيچيده تر از اينهاست چون با همه آن تلاش ها، داستان هاي مجلس دوم و بحث ۹۹ نفر و ۸ نفر هم پيش آمد.
* ماجراي ۹۹ نفر و ۸ نفر چيست؟
- ۹۹ نفر همان كساني هستند كه با وجود توصيه امام به حمايت از مهندس موسوي و ضرورت ادامه نخست وزيري او، در مجلس دوم به موسوي راي مثبت ندادند. ماجراي هشت نفر نيز برمي گردد به ماجراي مك فارلين كه به ايران آمد و اين هشت نفر سؤالي را در همين رابطه از وزير خارجه كردند.قصد اول آنها زير سؤال بردن هاشمي رفسنجاني بود كه به امام نامه نوشتند و نگذاشتند اين كار انجام شود. قضيه ديگر هم توافق نامه الجزاير براي آزادي گروگان هاي آمريكايي در ايران بود كه امام، حل آن را به مجلس سپرده بودند و مجلس هم با اين توافق نامه، گروگان ها را آزاد كرد ولي آنها مخالف اين توافق نامه بوده و حقوق ملت ايران را تضييع شده مي دانستند.
با اين سوابق، ديدم اختلاف سليقه بيشتر از آن است كه بشود ادامه داد، لذا اولين جلسه مجمع روحانيون مبارز را با حضور محمد موسوي خوئيني ها، امام جماراني و جلالي خميني در منزل خودم تشكيل دادم و ليست جداگانه اي براي مجلس سوم داديم كه پيروز شد. امام هم با جدايي ما از جامعه روحانيت موافقت كردند و گفتند اينها اختلاف سليقه است و مخالفت نيست. رفاقتمان محفوظ است، دوستي ها را هم حفظ كرده ايم، اما سليقه هاي خودمان را هم داريم.
003504.jpg
* اين اختلافات فقط سليقه اي بود؟
- بله! فقط اختلاف سليقه بود؛ سر نخست وزير، كانديداهاي مجلس، وزير خارجه و... . ما معتقد بوديم كه ليست كانديداها بايد تلفيقي و با رعايت اعتدال و انصاف باشد و همه احزاب بايد ميدان فعاليت داشته باشند، زيرا اگر جمعيتي پيروز مطلق شود براي كشور ضرر دارد. هميشه بايد رقبايي باشند كه موازنه قدرت برقرار شود و بدانند كه چشم ها و گوش ها و زبان هاي گويايي هست كه مواظب آنهاست. حاكميت مطلق يك جريان به سمت ديكتاتوري مي رود كه هم براي كشور و هم خودش ضربه زننده است، چون بعد از حذف رقبا، نوبت به تصفيه حساب درون گروهي مي رسد.انشعاب از مجمع روحانيون مبارز هم مثل جامعه روحانيت مبارز بود؛ بالاخره اختلاف سليقه هايي وجود داشت. البته گفتن مصداق هاي اختلافات در اينجا سخت است. يك دسته كاملاً با گروه هاي تحريم كننده انتخابات مجلس هفتم همسو بودند و يك دسته هم با عدم تحريم موافق بودند. بعضي دوستان ما فكر مي كردند با اين راه حل ها، معضلات حل مي شود و اين نحوه مقابله، مشكلات را حل مي كند. حتي بعضي دوستان به اتفاق خانواده هايشان نرفتند راي بدهند.
* پس تحريم انتخابات مجلس هفتم باعث انشعاب شما از مجمع روحانيون مبارز شد؟ بحث تحريم، يك موضوع فكري بود. شايد اگر مي مانديد، مي توانستيد آنها را مجاب كنيد كه اين كار را نكنند. چرا انشعاب كرديد؟
- چرا نمي گويي «چرا با جامعه روحانيت مبارز سر يك نفر يا دو نفر جدا شدي و انشعاب كردي؟». آنها مي آمدند كانديداهاي خيلي معتدل جناح چپ را در ليست شان مي گذاشتند. آنها هم نمي گفتند همه كانديداها يكنواخت و يك جور باشند. عين خود اصلاح طلبان كه مي گردند، ببينيد چه آدم هايي را در ليست شان قرار دهند، جامعه روحانيت مبارز، دكتر هادوي و سيدمحمد اصغري را توي ليست شان مي گذاشتند. ما مي گفتيم چرا دوزدوزاني و كتيرايي را نمي گذاريد، چرا بيشتر آنطرفي ها تند و تيز باشند و اين طرفي ها نه؟وقتي در جامعه روحانيت مبارز اختلاف شد، خودمان اختلاف داشتيم و گروه هاي خارج از جامعه تاثير زيادي در اين موضوع نداشتند، ولي در مجمع روحانيون، بيشتر، گروه هاي خارج از مجمع دخالت داشتند و در اين انشعاب، آنها نقش زيادي داشتند.
* گفتيد بعد از انقلاب بحث غنايم و فزون طلبي و... هم به وجود آمد. آيا اين بحث در انشعاب دوم هم نقش داشت؟ چون بحث تحريم و عدم تحريم انتخابات و به عبارتي بحث خروج از حاكميت و قدرت بوده يعني از دست دادن غنايم؛  البته اگر غنائمي وجود داشت. منشا دو انشعاب شما فقط اختلاف سليقه بوده است؟
- من كلي گفتم. وقتي دو نفر مي خواهند جايي را ويران كنند، دست به دست هم مي دهند ولي وقتي مي خواهند بسازند، مي گويند سهم من چقدر است. وقتي انقلاب پيروز شد، طبيعي بود كه خواسته هايي وجود داشته باشد. من نمي خواهم تعيين خواسته كنم و نمي خواهم وارد مباحث تفرقه انگيز شوم. اتفاقاً خواسته هاي نامشروع، نامعقول و ناممكن، بيشتر در اين جريانات اخير بود كه بحث اين چيزها شد. در مجمع روحانيون مبارز هم بيشتر اختلافات، سليقه اي و ديدگاهي بود.مجمع روحانيون مبارز هم جدا از جريانات سياسي كشور نبود. خيلي تلاش كردم كه مجمع حفظ شود، اما جريانات ديگر در اختلافات مجمع موثر بودند. علت ديگر هم اين بود كه تصميم گرفتم حزب تشكيل دهم. عده اي مي گفتند حزبت را تشكيل بده ولي در مجمع هم بمان. وقتي اساسنامه حزب اعتماد ملي را مي نوشتند، در ماده اي نوشتند كه عضو حزب نمي تواند در ساير احزاب عضو باشد مگر روحانيون كه مي توانند در تشكل هاي روحاني حضور داشته باشند. من اين تبصره را خط زدم و گفتم همين جا كار خود را خراب مي كنيد. وقتي من عضو حزب  هستم، بايد كاملاً به سياست هاي حزب عمل كنم. اگر عضو حزب ديگري هم باشم، در زمان اختلاف چه كار بايد بكنم؟ بايد به سليقه خودم نگاه كنم؛ اگر با اين حزب خواند، طرف اين را بگيرم، اگر با آن حزب خواند، آن طرف را بگيرم و حزب مقابل را داغان كنم. اينكه نمي شود؛  هر كس بايد وابسته به يك تشكيلات باشد. هر كس هم شخصيت حقيقي خودش را دارد. هميشه افرادي كه دو سه جا عضو بودند براي ما مشكلاتي به وجود آوردند.
ادامه دارد

نگاه امروز
حاشيه اي بر متن
گروه سياسي-«ضبط رو خاموش كن تا بگم»، جمله اي كه وجه لاينفك مصاحبه با مهدي كروبي شده است.
شيخ مهدي كروبي را در دفترش نزديك كاخ سعدآباد ملاقات مي كنيم؛ دفتري كه بي شك همه خبرنگاران حوزه سياسي طي سال هاي پس از انقلاب به آن رفت و آمد داشته و مي شناسند. خيلي معطلمان نمي كند، چند دقيقه اي از ساعت ده صبح(وقت مصاحبه) گذشته به همراه عكاس روزنامه وارد دفترش مي شويم. اتاقي كه دور تا دور آن صندلي چيده شده و به درد برگزاري جلسات و ملاقات مي خورد.
شيخ مهدي كروبي، ازروحانيوني است كه به جرأت مي توان او را نزديكترين رئيس مجلس به خبرنگاران دانست: مهدي كروبي دو دوره رئيس مجلس شد، دو دوره اي كه بهار كار خبري و خبرنگاري بود؛ دوره سوم و دوره ششم، پايان هر دو دوره هم به پيروزي رقباي سياسي وي ختم شد، هر دو دوره جزو سياسي ترين دوره هاي مجالس شوراي اسلامي بود ، مجلس سوم در پايان كارش شاهد پيروزي جناح راست و غلبه آنها در مجلس چهارم و پس از آن مجلس پنجم شد و دوره ششم نيز در پايان كار خود تركيب جناح راست اصول گرا را در مجلس هفتم ديد. هر چند كه نحوه تشكيل مجالس چهارم و پنجم متفاوت تر از مجلس هفتم بود كه بحث آن در اين مقال نمي گنجد.
عملكرد كروبي در پست رياست در دو مجلس سوم و ششم، شخصيت سياسي او را نشان مي دهد.
قصدمان از گفتگو با او واكاوي تجربيات گذشته وي، خطي كه اكنون دنبال مي كند و آينده اي كه انتظارش را مي كشد، بود.
كروبي مخزن اسرار و خاطرات نظام است و آن قدر حرف براي گفتن دارد كه نمي توانيم از حيطه واكاوي گذشته و تا حدودي روند كنوني پيش تر رفته و به تصوير آينده برسيم.
شيخ مهدي كروبي با آن كه ميانسالي را پشت سر گذاشته است، اما ذهن بسيار فعالي دارد. او تاكنون زياد و مكرر از گنجينه تاريخي ذهنش از دوران اول انقلاب و زمان امام استفاده كرده، اما هنوز نتوانسته تاريخ معاصر را بيان كند. او در نقل خاطرات گذشته اش اصرار دارد كه نامي از كسي نبرد، به خصوص اگر قرار باشد گلايه و انتقادي را از كسي مطرح كند. وقتي دلايل اصرار او به اين موضوع را مي شنويم متوجه مي شويم كه تجربه چه نقش مهمي جهت حركت معقول و حساب شده افراد دارد؛ تجربه هاي كوچكي كه با هزاران خط تئوري برابري مي كند.
دو ساعت و نيم به همراه عكاس روزنامه نزد آقاي كروبي بوديم، ولي تنها يك ساعت نوار ضبط كرديم چون آقاي كروبي مايل نبود همه حرف ها را علني بگويد.
كروبي اكنون پس از شكست اصلاح طلبان، بيش از رقيب آنها يعني محافظه كاران، از جوانان اصلاح طلب دلخور است كه چرا به نصايح پدران پير خود توجه نكردند و به تجربه آنها اهميتي ندادند. به همين دليل است كه كروبي بارها و بارها در خلال مصاحبه مي گويد دو چيز اصلاح طلبان را شكست داد؛ عدم مديريت و بچه بازي. او نمونه هاي مشخصي براي اين دلايل مطرح مي كند.
كروبي به گونه اي از شكست اصلاح طلبان در انتخابات شوراهاي دوم سخن مي گويد كه در شنونده اين احساس ايجاد مي شود كه خود او با تجربه و درس گرفتن از اين شكست، در انتخابات رياست جمهوري شگفتي آفريد. زيرا او در كمال نااميدي اصلاح طلبان و حتي تشكيلات حزبي خود يعني مجمع روحانيون مبارز از رأي آوري معقول و نه حتي پيروزي، وارد صحنه شد و به مرز دور دوم رسيد. كروبي مي گويد: اصلاح طلبان بعد از انتخابات شوراهاي دوم بايد مي فهميدند كه مردم عوض شده اند. ولي متوجه نشدند لذا رفتارهاي گذشته را پس از اين شكست در اواخر دوره مجلس ششم تكرار كردند. مثل تحصن و استعفا كه هيچ تأثيري بر جامعه و مردمي كه عوض شده بودند نداشت.
او از مواضع متناقض ديگري هم سخن مي گويد، زماني كه اصلاح طلبان جوان در اوج قدرت در مجلس ششم از برخي ديدارهاي رسمي كه در نهايت احترام آنها انجام مي شد سرباز مي زدند و اكنون درخواست ملاقات با مقامات پايين تري را مطرح مي كنند كه بتوانند نظرشان را در مورد مسائل روز مطرح كنند ولي درخواستشان رد مي شود، كروبي ترجيح مي دهد كه راجع به دلايل مخالفتش با ائتلاف حزب اعتماد ملي با ساير احزاب اصلاح طلب در انتخابات آينده سخن بگويد اما نه صريح، بلكه با طرح مثال هايي مانند اين كه سه نفر مي روند كارخانه اي مي زنند و مدتي هم در آن كار مي كنند و بعد در كارخانه بسته مي شود، يكي از آن سه نفر مي رود دوباره تلاش مي كند و با گرفتن وام و موافقت اصولي و... كارخانه ديگري را مي خواهد راه اندازي كند و آن دو نفر ديگر هم مي آيند مي گويند بيا با هم شريك شويم، كسي نيست به آن دو نفر بگويد بابا ما تا به حال با هم شريك بوديم ولي ورشكست شديم، چه تضميني هست. پيش از اين كه دلايل ورشكست شدن قبلي خودمان را پيدا كرده و آنها را حل كنيم. دوباره شريك شويم و ورشكسته نشويم؟
كروبي منتظر است كه جوانان اصلاح طلب از ائتلاف گذشته و شكست در آن عبرت گرفته و به تجربه پيران جناح خود جهت رفع نقايص مديريتي توجه كنند.
او بدون ترديد يقين دارد كه ۸۰ درصد علت شكست اصلاح طلبان را بايد در خود آنها جستجو كرد، ۲۰ درصد را كارشكني رقيب مي داند و مي گويد اگر همين ۲۰ درصد كارشكني هم نباشد كه بايد رقبا را مرده فرض كنيم. و وقتي از او سؤال مي شود كه برخي از حوادث در همان ۲۰درصد مي گنجد، مي گويد: مردم پاسخ اين حوادث را با شوراهاي اول و مجلس ششم دادند و اينها به ضرر ما نشد.
دو ساعت و نيم وقت مصاحبه عمدتاً به همان دو يا سه پرسش اول منحصر مي شود و مسائل ديگري مانند شرايط فعلي كشور، پرونده  هسته اي و مسائل منطقه اي فرصت طرح پيدا نمي كنند. شايد بتوان در مصاحبه ديگري به شرايط روز بيشتر پرداخت.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |