آيا پديده تخريبگري رو به افزايش است؟
ونداليستها در فضاي شهري
گيتي عابدي
عكس:مسعود خامسي پور
|
|
از پشت پنجره مشغول تماشاي نورهاي رنگارنگي كه در آسمان پديدار مي شدند، بود. هرازگاهي هم نگاهي به تلويزيون مي انداخت تا مراسم افتتاحيه را ببيند. از صبح كه از خانه بيرون زده بود، همه اش در مورد اين جشن شنيده بود. هر آدمي كه سر راهش قرار گرفته بود، با خوشحالي و بعضاً با حالت افتخار در مورد افتتاح بزرگترين تونل ايران حرف زده بود. تونلي كه شرق را به غرب متصل مي كرد و نزديك 10سال بود همه چشم به راهش بودن. اوايل زياد به اين موضوع اهميت نمي داد، اما كم كم فكرش به آن مشغول شد و هرچه بيشتر فكر مي كرد، بيشتر عصباني مي شد. شب هم كه به خانه رسيده بود، با زن و بچه اش بدخلقي كرد و مدام دست در جيب، اتاق شان را متر مي كرد. وقتي برنامه افتتاحيه از تلويزيون پخش شد، اعصابش به كلي به هم ريخت.
نيمه شب شده بود و او هنوز با خودش درگير بود. تصميم گرفت فكري كه از دم غروب غلغلكش مي داد را عملي كند. پاشنه كفشش را بالا كشيد و به طرف تونل رسالت رفت.
فرداي آن روز، خبري دهان به دهان بين مردم پخش و روي تلكس خبرگزاري ها تكرار شد. كپسول هاي آتش نشاني اي كه در تونل تعبيه شده بود، به سرقت رفته بود. به گفته مهندس مير صادقي، مدير پروژه، اين اولين سرقت نبود و چندين بار چنين اتفاقي افتاد و آنها مجبور به جايگزين كردن كپسول هاي جديد شدند. مير صادقي از نصب سيستم حفاظتي براي كپسول ها خبر داد تا ديگر كسي نتواند آنها را بدزدد. او در مورد ميزان خسارت وارد شده هم گفت: قيمت كپسول ها زياد نيست و در مقابل هزينه اي كه براي ساخت تونل شد، هيچ به حساب مي آيد اما مهم رفتار زشت بعضي از شهروندان است.
در اين گونه موارد، تونل رسالت تنها نيست. اگر به حافظه تان رجوع كنيد، حتماً حال نزار صندلي هاي اتوبوس هاي واحد را به ياد خواهيد آورد. حتي آنها هم از تهاجم گروهي از افراد جامعه مصون نبودند و دل و روده شان به وسيله دست خشمگين وبعضاً شاد شهروند تهراني بيرون آورده مي شد. كيوسك هاي تلفن هم در اين درد شريك هستند. پيشكسوتان زردپوش اداره مخابرات بارها و بارها مورد آسيب قرار گرفتند. يا شيشه شان شكسته مي شد و يا گوشي شان كنده، تا اينكه عطاي خدمتگزاري را به لقايش بخشيدند و جايشان را به جوانك هاي سبز رنگ دادند. نيمكت هاي پارك ها هم جاي چاقوي اين گروه ويرانگر را بر چهره دارند. البته به گفته روابط عمومي سازمان پارك ها، دست خرابكارها از وسايل بازي بچه ها كوتاه مانده است چون آنها از جنس فلز هستند. خرابكارها همراه با تكنولوژي روز، به آسيب رساندن به سطل هاي زباله مكانيزه روي آوردند. البته به اعتقاد مدير سازمان خدمات موتوري شهرداري، دزديدن و شكاندن سطل هاي زباله كار افراد و گروه هايي است كه بودن اين سطل ها از نظر كاري به ضررشان است.
موردهايي از اين دست اينقدر زياد است كه مي توان چند صفحه در موردش سياه كرد اما هميشه مي گويند مشت نمونه خروار است و همين چند مثال هم كافي است تا نگاه دقيق تري به جامعه مان داشته باشيم. واقعاً هدف اين افراد از كارهاي تخريبي چيست؟ چرا آنها زيبايي را دوست ندارند و صورت زشت هر چيز را بيشتر مي پسندند؟ مخالفت آنها با پيشرفت شهر به چه دليل است؟ چرا دوست دارند به همه چيز صدمه بزنند؟ چه نفعي از اين كار مي برند؟ آيا بيمار هستند؟
دكتر مهاجري، جامعه شناس، در ابتداي بحث به تفاوت شهرنشيني و شهرنشين پرداخت: جامعه شناسان شهري معتقد هستند كه بين شهرنشيني و شهرنشين تفاوت زيادي وجود دارد. شهرنشين، كسي است كه به لحاظ جغرافيايي در يك قلمرو به نام شهر ساكن است. شهرنشيني يعني اينكه شهروند داراي فرهنگ شهرنشيني شده است. بسياري از شهرنشين ها هستند كه شهرنشيني را ياد نگرفته اند و فرهنگ شهرنشيني در آنها دروني نشده است. مهاجري سپس به مهاجرت افراد از روستاها و شهرهاي كوچك به شهرهاي بزرگ اشاره مي كند و اينكه هر فردي به عنوان يك شخصيت اجتماعي و يك شهروند اگر مي خواهد در شهر ساكن باشد، بايد شهرنشيني را بداند: شهر يك موجود زنده پويايي است كه اگر شهروندان به فرهنگ آن شهر آشنا نباشند و آن را دروني نكرده باشند و قواعد و حقوق رفتاري شهرنشيني و شهروندي را دارا نباشند، مي توانند شهر و افراد ساكن در آن را دچار چالش بكنند.
يكي از اين چالش ها، آسيب ها و نابهنجاري هاي شهرنشيني كه كاركردهاي آشكار و پنهان منفي زيادي دارد، روي آوردن شهروندان به كارهاي وندالي (تخريب گرايانه) است. اگر شهر از سلامتي اجتماعي، اقتصادي و شغلي و عدالت فرهنگي برخوردار نباشد و توزيع افراد در شهر، يك توزيع مدبرانه نباشد، گروه هاي اجتماعي كه در شهر زندگي مي كنند گروه هاي ناهمگون هستند با خرده فرهنگ هاي مختلف.
و اما دليل رفتار اين گروه چيست؟ مهاجري در اين مورد توضيح داد: گروه هاي اجتماعي ساكن در يك شهر مثل تهران كه از خرده فرهنگ هاي مختلف آمده اند و هويت شهري را درك نكرده اند و از طرف ديگر به خاطر توزيع نابرابر فرصت ها و تبعيضاتي كه در شهر مشاهده مي كنند و يا احساس مي كنند اين تبعيضات وجود دارد، نسبت به اين وضعيت حساس مي شوند و نسبت به مديران شهر ناراضي. آنها كه فشارهاي اقتصادي بر دوششان بيشتر است و مديران شهري هم رفتار شهروندان را كنترل نمايند، روي به كارهاي وندالي مي آورند. آنها احساس مي كنند حق شان ضايع شده و بايد آن را بگيرند بنابراين به قول خودشان، مي آيند پاتك مي زنند.
عامل ديگر، فرهنگ هجمه گري و تخريب اموال عمومي، احساس ارباب و رعيتي است. شهروندان اگر براساس فرهنگ شهروندي نتوانند هماهنگ شوند، احساس تعلق اجتماعي به شهر بكنند، مسئولين و مديران شهري را از خودشان بدانند و آنها را ارباباني بدانند كه بر اين رعيت ها حكمراني مي كنند، آن موقع اين احساس عدم تعلق با تنفر همراه مي شود و احساس انتقام گيري در شهروندان شكل مي گيرد.
مهاجري در مورد راهكار اين معضل گفت: متأسفانه مديران شهري، شهردارها و اعضاي شوراي اسلامي بيشتر درگير مسائل مادي شهر مثل آسفالت، حمل و نقل و مبلمان شهري هستند و به بخش هاي نرم افزاري فرهنگ شهروندي و شهرنشيني توجه نمي كنند. مديران كلانشهرها مانند تهران بايد با يك برنامه ريزي و مطالعه علمي پژوهشي، شخصيت اجتماعي شهروندان را شناسايي و در سلامتي شخصيت اجتماعي تلاش كنند. بايد احساس تعلق در شهروند ايجاد كنند و تبعيضات بين گروه هاي اجتماعي را كم كنند. بايد تعامل مديران شهري با شهروندان بيشتر شود و كاري كنند شهروند احساس هويت آن شهر را داشته باشد و نه اينكه در درون خرده فرهنگي خود بماند.
|