سه شنبه ۴ مهر ۱۳۸۵
چند گام تا زندگي خلاق
004587.jpg
نسرين گندمي
سال هاي زندگي خلاق بايد از قبل پيش بيني شود. مهم نيست كه چند سال از عمر خود را پشت سر گذاشته ايد. در جواني، ميانسالي و هر سني كه هستيد برنامه اي براي زندگي خود بريزيد مهم اين است كه همين حالا دست به كار شويد.
نكته مهم اين است كه بايد در برنامه ريزي، خود را به عنوان انساني كه در اين جهان زندگي مي كند در نظر بگيريد. هر روز عمر را به مفهوم واقعي كلمه زندگي كنيد، از گرفتاري هاي زندگي، ترسي به دل راه ندهيد.
زندگي كردن در تمام لحظات عمر را ياد بگيريد. به جزئياتي كه زندگي شما را هيجان مي بخشد بهاي بيشتري بدهيد و بدانيد كه خوردن نان و نيمرو هم لذت بخش است. بايد احساس لذت را در جزيي ترين امور زندگي پيدا كنيد.
سال هاي عمر شما، به رغم مشكلات، محدوديت ها و خطرات كه البته وجود دارد، مي تواند پربار و لذت بخش باشد. اگر اين را باور كنيد خوشبختي در دوقدمي شماست.
افسوس خوردن را فراموش كنيد و بدانيد كه ديگران هم مثل شما شكست ها و ناكامي هايي داشته اند.
حال به مهمترين نكاتي كه در ايجاد زندگي خلاق موثر واقع مي شوند اشاره مي كنيم: اولين گام براي رسيدن به زندگي خلاق، داشتن تصوير ذهني سالم است. اگر بخشي از زندگي را تلف كرده ايد خود را به خاطر آن سرزنش نكنيد. شما كامل و بي عيب و نقص نيستيد، نه شما، هيچ كس نيست از ملامت هم كاري ساخته نيست. براي آنكه سلامت و شادابي را به زندگي وارد كنيد احتياج به تصوير ذهني سالم داريد. بايد احساس كنيد كه انساني ارزشمند هستيد. تصويري كه هر كس از خود دارد و به عبارتي، آن طور كه خود را مي بيند روي قضاوتي كه از خويش و از دنيايش دارد تأثير مي گذارد.
براي رسيدن به خلاقيت بايد فعاليت خود را دوچندان كنيد، بايد به خود بباليد كه مي توانيد به هدف هايتان برسيد. احساس مثبت داشته باشيد و كارهاي مفيد انجام دهيد، همچنين براي قبول كمبودها و شناخت محدوديت هايي كه داريد تلاش كنيد بايد واقع گرا باشيد و با واقع بيني خود را آن طور كه هستيد در نظر بگيريد و با اين حال اجازه ندهيد كه روحيه بدبيني و منفي گرايي بر وجود شما مسلط شود. اگر كسي شما را دوست داشته باشد، آن قدر دوست داشته باشد كه از خودگذشتگي نشان دهد از مسير اصلي زندگي اش فاصله بگيرد و شما را از بحراني كه در آن گير كرده ايد نجات دهد، اما نمي تواند به جاي شما زندگي كند. نمي تواند به جاي شما تصميم بگيرد نمي تواند به طور كامل شريك غم ها و شادي هاي شما باشد و از همه اينها گذشته نمي تواند توانايي موفقيت يا شكست را در شما ثبت كند.
از او براي اينكه خود را قبول داشته باشيد يا دست رو به سينه خود بزنيد كاري ساخته نيست. تنها تصوير ذهني شما چنين قدرتي دارد. تنها تصوير ذهني است كه مي تواند به شما احساس اعتماد و اطمينان ببخشد. با تقويت روزانه تصوير ذهني خويش، براي زندگي خلاق آماده مي شويد و خود را شايسته خوشي هاي زندگي مي دانيد و از آن به سود خود استفاده مي كنيد.براي اينكه در خود يك تفكر و روحيه مثبت به وجود آوريد بايد طرز تلقي و برداشت خود را نسبت به رويدادهاي زندگي تغيير دهيد تنها دراين صورت است كه مي توانيد به كشمكش هاي دروني خود خاتمه دهيد و از يك روحيه شاد و پربار بهره مند شويد.
اقليت خلاق مثبتند. آنان كساني هستند كه در ميان ترديد و نااميدي ها جرقه اميد و خوش بيني را روشن نگه مي دارند. اقليت خلاق به پيشرفت فرهنگ معتقدند.
گام بعدي براي رسيدن به زندگي خلاق، داشتن هدف است. براي لذت بردن از زندگي هدف داشته باشيد. زندگي مجموعه اي از هدف هاست و مسئله رسيدن به آنهاست.
آيا با توجه به آنچه در درون شما مي گذرد، مي توانيد به هدف هايتان برسيد يا نه خسته و دلسرد هستيد. از هدف هايتان غلفت نكنيد هر روز قدمي به جلو برداريد و اين پيشرفت روزانه را احساس كنيد و بدانيد كه فرصت و دامنه هدف نيست كه مهم است. مهم هدفي است كه به هر صورت هر چند جزيي براي خود انتخاب كرده ايد. در جويبار روان زندگي به حركت ادامه دهيد و براي رسيدن به هدف هايتان از هيچ گونه تلاشي فروگذار نكنيد. جاري باشيد، حركت كنيد، اگر شما به هدف نرسيد، هدف به شما مي رسد. مهم سمت حركت شماست مهم اين است كه به پيش مي رويد و اين پيشرفت را احساس مي كنيد.
واژه هدف براي بسياري از افراد حاوي مفهومي منفي است، زيرا اغلب با وسواس و فشار و تنش و رقابت با ديگران همراه بوده است.
براي كامجويي از هدف هايتان آنها را به صورت علايم راهنما بنگريد كه به مسيري ويژه اشاره مي كنند تا تمركزي دقيق به وجود آورند و شما را به تحرك وادارند. راه رسيدن به هدفتان به خودتان بستگي دارد. مي توانيد در طول راه بسيار جدي و منظم باشيد و تمام توجه تان را به رسيدن به هدف تان معطوف كنيد يا بياساييد و از مسير و راه محفوظ شويد.
براي توفيق در كارها هيچ چيز به اندازه اعتقاد و ايمان به توانستن، موثر نيست. اگر از انجام كاري بترسيد و فكر كنيد كه قادر به انجام آن نيستيد تحت هيچ شرايطي آن كار را به نحو مطلوب نمي توانيد انجام دهيد.
اگر ملاحظه مي كنيد كه شما در يك كار موفق نمي شويد و هستند كساني كه در همان كار به موفقيت هاي كافي دست يافته اند اين را بدانيد كه عيب در شماست. آن كه موفق است ايمان دارد كه مي تواند موفق شود و شما هنوز اين يقين را به دست نياورده ايد.
در مورد هدف هاي كوتاه مدت واقع بين باشيد. هدف هايي قابل دسترس براي خودتان تعيين كنيد تا دچار دلسردي نشويد. بهتر است در آغاز كار، گام هايي كوچك و مطمئن برداريد تا اعتماد به نفس پيدا كنيد.
در مورد هدف هاي بلندمدت، گسترده و آرمان گرا باشيد. بگذاريد تخيلتان بگسترد و عالي ترين را انتخاب كنيد. توجه تان را بر جوهر هدف تان متمركز كنيد. نگران جزئيات نباشيد. زيرا جزئيات ممكن است تغيير كنند. در مورد هدف هايتان وسواس به خرج ندهيد. انعطاف پذير باشيد. شايد دريابيد كه بسياري از هدف هايتان عوض مي شوند، اما در مهمترين هدف ها همواره جوهري هست كه يكسان به جا مي ماند. به يك شيوه خاص اكتفا نكنيد هرگاه احساس كرديد روش تان كارساز نيست شيوه خود را تغيير دهيد.
مترصد پيروزي باشيد و در هر كاري كه مي كنيد تنها به آن بينديشيد.
اگر امروز موفق نشديد اگر به رغم همه تلاش ها امروز به پيروزي نرسيديد از نو شروع كنيد و آنقدر مداومت به خرج دهيد تا موفق شويد نيروي خلاق خود را به كار اندازيد و در جهت موفقيت گام برداريد.نگراني را به مرحله قبل از تصميم گيري محدود كنيد. اگر براي رسيدن به هدف بيش از يك راه سراغ داريد، براي انتخاب مناسب ترين آنها تأمل كنيد.
خوب فكر كنيد و همه جوانب را در نظر بگيريد. اما پس از انتخاب راه، بدون كمترين نگراني در آن جهت حركت كنيد. به جاي ديروز و حوادث مربوط به گذشته به امروز فكر كنيد. در هر لحظه تنها به يك هدف بينديشيد. گاه لازم است كه حل مشكل را به تعويق بيندازيد. در اين صورت آن را موقتاً  از ذهنتان خارج كنيد. به مكانيزم خودكار خود فرصت بدهيد تا در جهت صلاح شما راهي بيابد. با آرامش كار كنيد، اطمينان يعني آرامش و نوميدي، يعني تنش و فشارهاي عصبي.
اگر قصد پيروزي داريد به پيش برويد. از ايستايي، كاري ساخته نيست. بايد هر روز زندگي پويا و پرتحرك باشد. در جهت تحقق هدفي كه در نظر گرفته ايد بزرگ يا كوچك حركت كنيد.
حذف باورهاي منفي و كاذب، راه ديگر براي رسيدن به زندگي خلاق است. خود را از باورهاي منفي و كاذب نجات دهيد. باورهاي منفي خود را بررسي كنيد مي توانيد آنها را آن طور كه هستند در نظر بگيريد. آيا نمي توانيد آنها را به كلي از وجود خويش پاك كنيد؟ اگر نمي توانيد دست كم آنها را در همان حد كه هستند نگه داريد تا بتوانيد با آنها زندگي كنيد.
به ياد يكي از موفقيت هاي خوب گذشته خود بيفتيد؛ موفقيتي كه به راستي به خاطر آن احساس غرور كرده ايد. به خود بگوييد: مهم نيست كه در گذشته شكست هايي را تحمل كرده ام به جاي آن به موفقيت هايي كه داشته ام توجه خواهم كرد. سزاوار خوبي ها و مثبت هاي زندگي هستم. من ناخداي كشتي خود هستم و تمام فكر و ذكرم را به هدف هاي خلاق و سازنده معطوف خواهم كرد.
با سرزنش خويش، لذت و شادماني را از خود دريغ مي كنيد، اين حق شماست كه بدون احساس بيم و هراس و تقصير، احساس شادماني كنيد. زندگي خلاق تصميم گرفتن براي شادبودن است، پيروزي نيروهاي مثبت فكر و تصور بر نيروهاي منفي تفكر و تصور است.
اگر مشتاق باشيد كه از انديشه هاي منفي و نگراني هايتان آگاه باشيد و ژرفتر به آنها بنگريد تا ببينيد كه ريشه آنها چيست، مي توانيد از انديشه هاي منفي و نگراني هايتان به شيوه مثبت سود جوييد.
به محض اينكه از باورهاي منفي خودتان آگاه شديد، مي توانيد آنها را تغيير دهيد. شناخت عميق باور منفي به اين معناست كه ۹۹درصد از راه رها كردنش را طي كرده ايد. شايد چندي به طول بينجامد كه كاملاً  از بين برود. اما همين كه واقعاً آن را ببينيد و احساس كنيد كه چگونه در زندگي تان سرگرم كار بوده است، بي شك راه خروج را در پيش خواهد گرفت.
با خودتان همنوا و هماهنگ شويد و قدر زندگي تان را بدانيد. اين فرآيند سبب مي شود كه انرژي مثبت وجودتان جريان پيدا كند و خود به خود موجب خلاقيت افزونتر زندگي تان مي شود و اما گام ديگر عفو و بخشش خود است. شما هم احتمالاً  با مشكلات بمانيد، بسازيد و ستيز كنيد. عقب نشيني موقتي هم اشكالي ندارد، كمكي است به شما تا دوباره به زندگي بازگرديد. قبل از هر چيز خود را مشمول عفو قرار دهيد.
خطاها و لغزش هاي گذشته را به خود ببخشاييد. از شكنجه كردن خويش به گناه عقل و درايتي كه بايد در گذشته به خرج مي داديد و نداديد دست بكشيد. فراموش كنيد كه در موقعيتي به جاي جسارت، احتياط كرده ايد و در موقعيتي ديگر كه احتياط شرط عقل بوده، بي پروا بوده ايد. عصبانيت هاي بي مورد را فراموش كنيد. فراموش كنيد كه در جايي در احقاق حق خود كوتاه آمده ايد. بگذريد كه در برخورد با سخنان تند و درشت، احساسي را جريحه دار كرده ايد.

به بهانه پخش يك مجموعه تلويزيوني
وابستگي سالم و ناسالم
004590.jpg
فخرالسادات كهنداني
وابستگي به نظر واژه دوپهلويي است! چرا كه آدمي نمي داند اين كلمه در مفهوم خاص رابطه هاي بين فردي سالم را معنا مي كند يا ناسالم بودن آن را به تصوير مي كشاند! به تعبير بسياري از ما وابستگي يعني ارتباطي تنگاتنگ از روي علاقه به يكديگر و... كه به طبع اين مفهوم در فرهنگ ما بسيار مورد تاييد است، چرا كه آن را به عنوان يك عامل مهم در روابط اجتماعي خود تلقي مي كنيم.
مجموعه پربيننده «نرگس» شايد بنا به چند دليل عمده توانسته اين عنوان را به خود اختصاص دهد!
به نظر مي رسد حضور زنده ياد پوپك گلدره كه در آخرين بازي خود در اين مجموعه، در نقش اول ظاهر شد، اولين عامل به شمار مي رفت.
دومين دليل به پخش هر شب اين مجموعه بازمي گردد كه براي اول بار در سينما اين اتفاق رخ داده است. سوم به خاطر بازي هاي خوب و بسزايي كه اكثريت بازيگران به خوبي از عهده نقش خود برآمدند به ويژه نبايد از نقش شوكت با بازي حسن پورشيرازي به آساني گذشت. آنچه ضروري به نظر مي رسد (از نظر نگارنده) پرداخت به تكنيك سينمايي و نوع بازي و عوامل ساخت آن نيست، بلكه به محتواي داستاني اين مجموعه بازمي گردد كه عناصر شخصيتي داستان در يك سلسله روابط ناسالم قرار دارند كه ريشه آن از خانواده ناسالم نشأت مي گيرد و به جاست كه انتظار پردازش اين شخصيت ها را داشته باشيم، شخصيت هايي كه اكثر آنان از وابستگي ناسالم رنج مي برند.
وابستگي به نظر واژه دوپهلويي است! چرا كه آدمي نمي داند اين كلمه در مفهوم خاص خود رابطه هاي بين فردي سالم را معنا مي كند يا ناسالم بودن آن را به تصوير مي كشاند! به تعبير بسياري از ما وابستگي يعني ارتباطي تنگاتنگ از روي علاقه به يكديگر و... كه به طبع اين مفهوم در فرهنگ ما بسيار مورد تاييد مي باشد. چرا كه آن را به عنوان يك عامل مهم در روابط اجتماعي خود تلقي مي كنيم، آنچه كه در مجموعه تلويزيوني «نرگس» اتفاق نمي افتد از نوع وابستگي ناسالم معنا مي شود!
در وابستگي سالم هنگامي كه افراد به يكديگر نياز دارند اين نياز با توجه به يك مناسبت فردي شكل مي گيرد، در اين حالت، فرد براي كمك گرفتن، درخواست مي كند، گيرنده كمك پذيراي آن خواهد بود و هر دو به يكديگر احترام مي گذارند. «نرگس، با ويژگي شخصيتي كنترل گر و نقش مراقب تلاش دارد به خواهرش نسرين كمك نمايد و اين در معناي وابستگي سالم نمي گنجد. او برخوردار از حس «فزون خواهي» براي خود و تنها خواهرش است. از او در هيچ جا نمي بينيم كه به ديگران كمك كند. بر عكس اين ديگران هستند كه به او كمك مي كنند. مثل سمانه دوستش كه با وجود همسر و زندگي، گويي هيچ وظيفه اي نداشت جز به فكر نرگس بودن. او تمامي اوقات خود را صرف نگراني هاي نرگس مي كرد كه او نيز نگران خواهرش بود و يا كمك و مساعدت مالي و كاري احسان در قبل از ازدواج در نرگس آنقدر تاثيرگذار نبود كه حتي پس از ازدواج با او و در زمان گرفتاري وي به علت اتهام به قتل، پس از شنيدن خبر اتهام شوهرش در شهرستان چند روزي ماند تا حتما خواهرش را پيدا كند و با او بازگردد.
به نظر مي رسد، نرگس در يك جاده يكطرفه حركت مي كرد، اگرچه تلاش داشت بسيار واقعي به نظر آيد، اما وي با اين شكل از رفتار خود در واقع نشان داد كه مفهوم مشاركت را در وابستگي سالم به درستي نتوانسته درك كند و حد و مرز مشخصي در روابط با خواهرش قائل نيست. به نظر مي آيد كه نرگس حسن مطلق داراي روحيه انعطاف پذيري است. با شخصيت كنترل گر و مداخله گرش، اين انعطاف را زيرسؤال مي برد!
او به تصميمات نسرين هر چند غلط به كلام مخالفت نمي كند، اما با رفتار و اعمال خود ساز مخالفت خود را به او نشان مي دهد.
«نسرين» به دنبال كسب استقلال و هويت فردي خود در خانه و اجتماع تلاشي ساختارشكن را دنبال مي كند، [مي خواهم پولدار بشوم، چرا ولم نمي كنيد، چرا دست از سرم برنمي داريد] اينها جملاتي است كه نسرين براي اثبات برخورداري از اين حق در رابطه با نرگس به كار مي برد! وي چون كودك فراموش شده اي است كه زماني او را به ياد آورند كه خيلي دير شده است. دير، چون نسرين دختر بزرگسالي شده بود كه براي اثبات بزرگ شدن ازدواج با بهروز را انتخاب كرد. وي با اين انتخاب به نوعي مي خواست به استقلالي كه به او داده نشده بود، دست يابد و خود تصميم گيرنده باشد. اين انتخاب صرفاً به دليل هويت و شخصيتي است كه نسرين به دنبال آن مي گردد. وي بر خلاف نرگس به طور واضح و روشن و البته مستقيم اقدام مي كند. او حد و مرز خود را مي شناسد و يا حداقل مي خواهد كه آن را بشناسد. هر كه دخالت مستقيمي در زندگي نرگس كند، مگر لجبازي به دليل مداخلات نرگس، اما به هر جهت تصويري كه از نسرين به نمايش گذاشته مي شد، تصويري كودكانه و كودن است.
نرگس، در نقش شبه والد به طبع مانع از استقلال و خودمختاري خواهرش مي شود! اين حس استقلال حتي در دوراني كه نسرين يك مادر است و مي خواهد براي جدايي از شوهر و يا نرفتن به سر كار بيمارستان و... اقدام نمايد به چشم مي خورد.
ظاهراً تمام آدم هاي دور و بر نسرين بد هستند، ميترا دوست مناسبي براي نسرين نيست و نرگس آنقدر بر اين رابطه كنترل دارد كه دوست وي متوجه احساس نرگس به خود مي شود، اما رويا (خانم دكتر) كه براي زايمان نسرين بسيار به او كمك كرده، چگونه است كه نرگس همچنان نگران از رابطه او با خواهرش به نظر مي رسد. [اشاره به صحنه اي كه نسرين مي خواهد با رويا براي يافتن خانه همراه او شود].
و اين در حالي است كه در «بد بودن» آدم هايي كه نسرين با آنها در رفت و آمد است به تعاريفي سطحي و گذرايي بسنده مي شود. اين دو خواهر، در نقش هاي بسته كودك و شبه والد، تنها تصويري از يك جنگ سرد رواني را از خود نشان مي دهند، به عبارتي بار هيجانات منفي اين مجموعه به قدري قوي در بيننده تاثير مي گذارد كه جايي براي منطقي و تعقلي فكر كردن به موارد گفته شده، نمي گذارد!
نرگس، همان گونه كه اشاره شد،  از كسي كمك نمي خواهد، او تنها به فكر تغيير رفتار نسرين است، حال آنكه اگر نرگس از خودش بپرسد كه چه كاري براي خواهرش مي توانست انجام دهد، بايد پاسخ بدهد، كمك و همراهي به جاي كنترل، با عشق و مهر بدون افراط و بدون ترس از دست دادن. ترسي كه هميشه با نرگس در رابطه با نسرين وجود داشت و همين ترس موجبات رفتار سوگيرانه از طرف نسرين را فراهم ساخته و حتي پس از مادر شدن او سايه تصميم گيري بر او سوار است!
بدون شك گروهي از كساني كه اين مجموعه تلويزيوني را ديده اند خلاف نظر نگارنده را دارند، به عبارتي نرگس را مسئول، خويشتندار، دلسوز و... مي دانند و البته پر واضح است كه اين نگاه، قابل تعمق و احترام است، اما از منظر روان شناسي وابستگي و مسئوليت روابط نرگس با ديگران از نوع ناسالم تعريف مي شود.
اما راهكاري كه مي توان براي اين عدم وابستگي ارائه داد اين است: نرگس بايد تلاش مي كرد تا نسرين بدون او كاري را به تنهايي انجام بدهد نه آنكه نسرين اين را به نرگس بقبولاند كه «تو كار خودت را بكن من مراقب خودم هستم». دوم، نرگس بايستي مراقب كلام و صحبت هاي خود با نسرين مي بود تا ناخواسته روابط گذشته و كهنه را زنده نكند. «مي خواهي من كمكت كنم»، «مي خواهي من باهات بيام»، «آخه نسرين تو» و... . ديگر اينكه مراقب انگيزه هاي خود (نقش مادرانه نرگس) باشد و اينكه از روي ترس و نگراني كاري انجام ندهد و در آخر اينكه براي درخواست و كمك و برنامه ريزي و آنگاه تصميم گيري عاقلانه آماده شود، نه اينكه عادت ها جاي خود را به برنامه ريزي بدهد. شوكت نيز در قالب يك پدر، نگاه عاقلانه اي به ازدواج نامناسب پسرش با نسرين داشت. او نيز در حد افراط، بسيار سلطه جو و كنترل گر بود، اما مي شد به جاي دادن يك نقش قوي منفي تا حد افراط و كشاندن به ماجراهاي جنايت و... شخصيت اين پدر سلطه گر و كنترل كننده را به تعديل رفتار سوق داد.

نگاه
تكاپو براي نو شدن
گروه اجتماعي - زندگي خلاق بدون بخشيدن خود به خاطر لغزش ها و خطاهاي گذشته امكان پذير نيست. كسي كه توانايي بخشيدن خود را ندارد، شب از بي خوابي رنج مي برد و روز از ملامت و خستگي.
وقتي خود را مي بخشيد به احتمال زياد توانايي بخشيدن ديگران را پيدا مي كنيد. چه بسيار آدم هايي كه دلگير و دلخور از رفتار بد ديگران، لحظات عمر خود را تباه مي كنند. آيا وقت آن نرسيده كه همه را يكجا مورد عفو قرار دهيم؟ تنها در اين صورت است كه مي توانيد براي ايام عمرتان هدف و برنامه اي در نظر بگيريد و در جهت تحقق آن بكوشيد تا از يك زندگي شيرين و دوست داشتني و پرتحرك برخوردار گرديد. قبول كه دنياي ما عيب و نقص زياد دارد اما بدانيد عليرغم همه ايرادها، نكته هاي مثبت هم هست.
و بر شماست كه آنها را بيابيد، ارزش هاي خوب فراوان است و شما بايد آنها را پيدا كنيد. در دنياي امروز زندگي مي كنيد. در دنياي امروز است كه بايد خوش زيستن را ياد بگيريد. فردا را فراموش كنيد و به امروز بينديشيد.
لازمه پيشرفت و ترقي است كه احساسات منفي را از ذهن بشوييد و به نيروهاي مثبت زندگي بينديشيد.
با تلاش براي رسيدن به تعالي هر روز عمرتان خلاق مي شود، همه روزه براي رسيدن به بهترين هاي خود تلاش مي كنيد و اين گونه شادي و شادماني را به زندگي خود مي آوريد. موفقيت در دسترس شماست. سال هاي عمر شما مي تواند پرمعنا باشد. بايد به رشد و تعادل پي ببريد. وقت گرانبهاست. از روز خلاق خود استفاده كنيد. عمر نوح نداريم، فرصت زندگي كوتاه است، اين فرصت كوتاه را هدر ندهيم. براي استفاده از منابعي كه در اختيار داريد هرگز دير نيست.
بايد همه روزه براي رشد و تعالي تلاش كنيم. نبايد علف هاي هرز و بي مصرف زندگي باشيم بايد تا حد استعداد خود رشد كنيم. بايد هر روز چيز تازه اي ياد بگيريد و هر روز براساس آنچه مي آموزيد روش هاي نويي براي بهتر زندگي كردن ابداع كنيد. زندگي خود را جاودانه و به ياد ماندني سازيد.
پس ياد گرفتيم كه خلاقيت براي امروز، هدف گذاري براي امروز، بياييد امروز را مغتنم بشماريم. بياييد به نبرد احساسات منفي برويم و زندگي را به خوشي برگزار كنيم.
به امروز بينديشيم كه فردا روز ديگري است كه هنوز از گرد راه نرسيده است. با جمع كردن امروزهاي خلاق به زندگي خلاق مي رسيم.
كسي كه زندگي خلاق دارد احساس توانمندي را در خود پرورش مي دهد با مهر و محبت،  ناكامي  ها را مي پذيرد و نيروهايش را در راه تحقق اهدافي كه دارد بسيج مي كند.ايام گرانبهاي عمر را به بطالت تباه نمي كند. خوب مي داند كه بيكاري و وقت گذراني و به فراغت پرداختن بيش از اندازه،  اسباب تكدر خاطر مي شود.
انسان خلاق دلبسته ماديات نيست. اتومبيل گران قيمت و لباس هاي فاخر و خانه هاي مجلل خوب است اما اصل نيستند.
انسان خلاق، سعادت را در القاب و زندگي در محلات مشهور و خوش آب و هوا جست وجو نمي كند. به قدري محو زندگي است كه فرصتي براي خود خوري پيدا نمي كند. جان كلام آنكه مشتاق و علاقه مند و هدف گراست.

وقتي از خودروها زباله مي بارد!
مرضيه جان بزرگي
در جايي خواندم كه يك خارجي پس از بازگشت از سفر چند روزه اش به تهران، گفته بود، در خيابان ها و بزرگراههاي تهران، از ماشين ها مدام دستمال كاغذي مچاله شده، كيسه هاي نايلوني، ته سيگار و اشياء گوناگون مي بارد!
اين نقل قول، يك هشدار جدي و تكان دهنده در مورد فرهنگ شهرنشيني ما ساكنان كلان شهر تهران است كه به هر تقدير در معرض نگاه و داوري خارجيان قرار مي گيريم.
همه يا اغلب ما در طول سال از آلودگي هوا، آلودگي صوتي و ديگر مسايل شهر تهران گلايه داريم، اما متوجه نيستيم رفتار و اعمال غلط خود ما، در فرزندانمان نيز تاثير منفي به جا مي گذارد و آنها عيناً همين رفتارهاي غلط را كه از پدران و مادران خود ياد گرفته اند تكرار مي  كنند.
خودتان از اين پس وقتي در بزرگراهها و يا اتوبانها و جاده هاي كشور در حركت هستيد، اندكي دقت كنيد تا متوجه شويد،  چه طور از اتومبيل ها دايم، اشياء ريز يا همان زباله هاي ريز و درشت به بيرون پرت مي شود. ما متاسفانه خيابانها و جاده ها را زباله داني فرض مي كنيم و تنها فضاي داخلي خودرو و چهارديواري خانه مان را پاك از زباله طلب مي كنيم.
مي دانيم كه يكي از دلايل ترافيك سنگين تهران تردد وسيع ماشين هاي به اصطلاح تك سرنشين در سطح شهر تهران است،  سواي كساني كه ناچارند از خودرو شخصي استفاده كنند،  متاسفانه شاهد هستيم كه عده زيادي، تنها براي تفنن، چشم و هم چشمي به صورت تك سرنشين در شهر در حركت اند و بنزين هدر مي دهند.
اما، انگيزه بسياري از ما براي داشتن خودرو شخصي كه متأسفانه تبليغات بي رويه خودروسازي ها بي توجه به وضعيت ترافيك تهران در ايجاد آن بي  تأثير نيست،  سبب شده كه ترافيك تهران به اين روز بيفتد و هر سال در آغاز سال تحصيلي جديد، همه دستگاهها هم و غم خودشان را صرف كنترل ترافيك تهران كنند.
موارد فوق الذكر ناشي از عدم تفكر صحيح در انجام اعمال و رفتارمان مي شود و از طرفي اين اشكال جزء فرهنگ ما گرديده كه از نظر تايلور «فرهنگ كليت پيچيده اي است كه دانش، اعتقاد، هنر، امور اخلاقي و قوانين، آداب و رسوم و هر قابليت و عادت ديگري كه انسان به عنوان عنصر جامعه كسب مي كند، شامل مي شود. در حال حاضر كافي است اشاره كنيم كه اگر فرهنگ را مجموعه معيني از عقايد و دانش هايي كه بايد منتقل شوند بدانيم در آن صورت تعليم و تربيت را بايد خواه ناخواه فرايندي دانست كه جذب دقيق اين مجموعه از طريق آن حائز كمال اهميت است پس فرهنگ يك امر فراگرفتني است كه از طريق جامعه و نهاد آموزش و پرورش و نهاد خانواده كسب مي شود و به علت اين كه از نسلهاي قبل به نسلهاي بعدي انتقال داده مي شود بايستي ابتدا خانواده آموزش ببيند و سپس فرزندان از طريق خانواده و آموزش و پرورش هدايت شوند. البته نقش رسانه ها در آموزش و هدايت افراد جامعه به سمت محيطي دلپذير و خوشايند براي تك تك اعضاء بر كسي پوشيده نيست.

جدول اعداد (سودوكو) ۱۷۵
004614.jpg
اعداد ۱ تا ۹ را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك ۳ در ۳ طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود .پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

اجتماعي
اقتصاد
سياست
شهرآرا
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |