سه شنبه ۴ مهر ۱۳۸۵
گفت و گو با علي قمصري آهنگساز و سرپرست گروه سرمد
كيفيت حضور مهم است
004605.jpg
م- جباري
شايد اين رسم زمانه باشد كه كار جدي و قابل اعتنا از ديد افراد تيز بين پنهان نمي ماند . تلاشهاي گروه سرمد و نيز آهنگساز و سرپرست آن ، نيز چنين ويژگي را دارند. از اواسط سال 82 كه اين گروه را در جشنواره موسيقي جوان به عنوان گروه برتر معرفي كردند ، زمان زيادي نمي گذرد. چنانكه از انتشار آلبوم مشترك اين گروه با همايون شجريان هم يك سال زمان نبرده است . اين تلاشها و نيز اجراهاي متفاوت اين گروه سبب شده است تا يكي از فستيوالهاي مهم موسيقي دنيا از اين گروه جوان دعوت به اجراي برنامه كنند . از اين گونه گروهها در داخل كشور فراوانند و تنها چشم تيز بين مي خواهد و اندكي شفقت و حمايت تا به جامعه موسيقي معرفي شوند . گروه سرمد به سرپرستي و آهنگسازي علي قمصري و آواز عليرضا شاه محمدي در مهر ماه سال جاري در فستيوالهاي la caixa و la auditory در شهر هاي اسپانيا به اجراي برنامه مي پردازند. به اين بهانه گفتگويي را با علي قمصري ترتيب داديم كه با هم مي خوانيم.
* اگر امكان دارد كلياتي راجع به اين سفر و سطح فستيوالها بفرماييد؟
- فستيوالهاي la caixa و la auditory از مهمترين وقايع سالانه موسيقي جهان اند كه بزرگان موسيقي را به خود جلب مي كنند. بزرگاني مانند احمدالتوني ، سوبرامانيام وعليم قاسموف در اين فستيوال شركت كردند. سال گذشته نيز استاد شجريان به همراه گروه اساتيد نمايندگان ايران در اين فستيوال بودند. من به همراه دوستانم عليرضا شاه محمدي (آواز)، آرش كامور(كمانچه) و مسعود نادري (تمبك، سازهاي كوبه اي) هشت شب اجراي برنامه مي كنيم و يك شب هم به تكنوازي تار بنده اختصاص دارد.سفر ما از سوم مهر آغاز و به مدت يك ماه ادامه خواهد داشت. مستر كلاسهايي هم در آنجا براي دانشجويان موسيقي برگزار مي شود. صداسازي و آواز ايراني توسط آقاي شاه محمدي، كمانچه نوازي توسط آقاي كامور و اصول آهنگسازي ايراني و تار نوازي توسط بنده تدريس مي شود. به احتمال زياد با يك گروه فلامنكو متشكل از دو گيتار، يك كاخن و خواننده كه همگي از چهره هاي شاخص آنجا هستند، نيز همكاري مي كنيم كه قطعات اين همكاري را هم ساخته ام.
* فكر مي كنيد اين حركت چقدر و در چه جهتي به بهتر شدن وجهه فرهنگي ايران مخصوصاً در شرايط فعلي كمك مي كند؟
- اين موضوع خيلي كلي است و همينطور نسبي و قابل بحث. اما كوتاه عرض كنم كه موسيقي يكي از ستونهاي اصلي فرهنگ يك ملت است. البته اگر درست نشان داده شود. كشوري كه موسيقي اش تحت قواعد و اصول كشوري ديگر باشد مستعمره آن كشور حساب مي آيد. استقلال موسيقي يك مملكت استقلال فكري آن را نشان مي دهد. به همين دليل ما بايد نشان دهيم كه موسيقي مان غني است و به اين غنا افتخار كنيم. استفاده ما از سازهاي ممالك ديگر بايد صرفاً جنبه گفتگو داشته باشد نه اثر پذيري. دقت بفرماييد اين دو كلمه اخيراً خيلي با هم گلاويز مي شوند. (گفتگو و اثرپذيري) به نظر من موسيقي شناسنامه فرهنگ ما است.
* اخيرا ً اخبار كنسرتهاي زيادي از گروه هاي ايراني را در كشورهاي مختلف مي شنويم. ارزيابي شما از اين گسترش چگونه است؟
- به نظر من اين حركتها از نظر كمّي گسترش حساب نمي شوند، بلكه بايد به لحاظ كيفي اين ابعاد را بررسي كرد. اهداف اكثر اين كنسرتها سطحي مي باشد. آشفته بازارشكل گرفته كه در آن گروه تهراني برنامه كردي، گروه جنوبي برنامه خراساني و... اجرا مي كنند. گروه هايي پرجمعيت با اجراهاي موسيقي تك صدايي و نازل، غير ايرانيان را به درك اشتباهي از موسيقيمان مي رسانند. بايد بدانيم كه عبارت كنسرت خارج از كشور نبايد به عنوان مهر تأييد تلقي شود، بلكه اين در اين برنامه ها بايد جنبه هاي تكنيكي، روانشناسي، حسي و... بطور موشكافانه بررسي شود. جملات "برناممون شاد باشه كه فكر نكنن مردممون غمگينن" ، "كردي بزنيم بلند شن" ، " مي ريم رو سن هرچي اومد مي زنيم" را فراموش كنيم. بايد محوريت شخص و حتي گروه جاي خود را به محوريت موسيقي دهد.
* شما با آلبوم نقش خيال و كنسرتهاي اخيرتان خود را هنرمندي نوجو نشان داديد. معمولاً جوانان به سن شما تازه اول راهند. ويژگيهاي كار نو را چه مي دانيد؟
- هر كار جديدي كار نو نيست، مثلاً ما نمي توانيم ملودي تار را با گيتار الكتريك اجرا و آن را سنت شكني و كار نو حساب كنيم. اگر ما با اشراف به علم موسيقي دست به ابتكار بزنيم، اگر اين ابتكار در محتوا (نه در ظاهر) و جهت دار(نه بي هدف) باشد، به عنوان كار نو تلقي مي شود. به عنوان مثال من استفاده ساز گيتار در "نقش خيال" را به تنهايي ابتكار نمي دانم، اما استفاده گيتار در ميزان شماره ...قطعه ...به دليل...را كار نو مي دانم.
* چه اهدافي را در كنسرت هايتان دنبال مي كنيد؟
- منظورتان كنسرتهاي پيش روست؟
* بله.
- مي خواهيم استقلال و غناي موسيقي ايراني را در محتواي كارمان به مخاطبين غير ايراني نشان دهيم. مسلماً گروه ما نمي خواهد شكل ظاهري تار يا تعداد سيمهاي كمانچه را برايشان شرح دهد و طبعاً مخاطبين هم با هدفي والاتر از شنيدن صداي يك ايرني حاضر مي شوند.علاقه مندم كه برخلاف اكثر اوقات كه آهنگسازان غربي صرفاً موسيقي ايراني را به خاطر استفاده صداي سازهاي ايراني در كارهايشان گوش مي دهند، موسيقي مان را به خاطر شنيدن و تفكر روي خود موسيقي مان بشنوند.
* در كارهاي اركستريتان ، در كنار احساس، پيچيدگيهاي ريتميك و هارمونيك ملموس بود، با توجه به كم تعداد بودنتان چه فضايي بر برنامه فعلي تان حاكم است؟
- سعي بر آن بوده كه از حد اكثر بضاعت يك گروه چهارنفره استفاده شود. كارها چند صدايي اما داراي هارموني متفاوت ايراني مي باشد. در مورد پيچيدگيهاي هيچ كدام از كارهايم اظهار نظر نمي كنم، چون ممكن است سوءِ تعبير پيش بيايد. فقط به اين نكته بسنده مي كنم كه پيچيدگي امري نسبي است و اگر قابليتها افزايش يابند دايره پيچيدگي ها كوچكتر مي شوند.

نگاهي به سمينار تاريخ پنج هزار ساله ساز عود در ايران
آمن خادمي‎/ مانا لقماني - بررسي تاريخ پنج هزار ساله ساز عود با سخنراني و تكنوازي مجيد ناظم پور-پژوهشگر اين ساز- با حضور جمعي از هنرمندان و فرهيختگان شهر اصفهان عصر روز پنج شنبه بيست و سوم شهريورماه در فضاي باز موزه هنرهاي معاصر برگزار شد.
ناظم پور كه 11سال درباره ساز عود يا همان بربط مطالعه كرده، بر اين باور است كه زادگاه اين ساز كشور ايران بوده و به دلايل گوناگون طي سال ها بربط به دست فراموشي سپرده شده و كم كم سر از ساير كشورها به ويژه كشورهاي عربي درآورده است. اين مسئله تا بدانجاست كه بسياري اين ساز را سازي عربي مي دانند. وي طي 11سال پژوهش در اين باره، كوشيده است تا ايراني بودن اين ساز را ثابت كرده و در اين سمينار نيز به بررسي تاريخ پنج هزار ساله آن پرداخت و نظريات گوناگون درباره عود را مطرح و نقد كرد. متن زير گزارشي است اجمالي از اين نشست و مباحث مطروحه در آن كه از نظر شما گراميان مي گذرد.
در اين برنامه كه براي نخستين بار در ايران با حضور چهره هاي شناخته شده ساز سازي و به خصوص ساز عود همانند گلستانه (نوازنده بنام بربط)، احمد هنرمند (نوازنده ني)، نعمت الله ستوده (نوازنده ني و سه تار) و... برگزار شد، اين پژوهشگر درباره چگونگي ورود بربط به اروپا و ساير كشورها گفت: در اوايل قرن هشتم ميلادي، عود از طريق دروازه اسپانيا وارد اروپا شد و در عصر رنسانس كه به نحوي دوران طلايي اين ساز در اروپا بود، به اوج شكوفايي رسيد. اين ساز در دوره رنسانس توانست توانايي و امكانات خود را براي اجراي قطعات انگشت گذاري مزدوج به خوبي نشان بدهد. در كشورهاي عربي، ساز عود را به خاطر كامل بودن و قابليت اجراي تمام حالات موسيقي به عنوان سلطان سازها مي دانند و اين ساز محدوديت هاي ساز قانون را ندارد و مي توان با آن تغيير كوك و تغيير مقام داشت.
وي ضمن بررسي تاريخ پنج هزار ساله عود، مي افزايد كه درباره محل تولد يا ساخت ساز عود نظريه هاي گوناگوني وجود دارد. عده اي بر اين باورند كه اين ساز در منطقه اي به نام اور در عراق عرب براي نخستين بار ديده شده است. در واقع كاوش هاي عراق باستان، نشانگر استفاده از سازهاي كوبه اي و بادي بوده كه به خاطر رطوبت زياد در اين منطقه، تمام اين سازها از بين رفته است. عده ديگري نيز معتقدند كه عود، سازي مصري است اما پژوهشگر انگليسي كاتلين شليزنگر در سال 1910 ابراز كرد كه عود ريشه اي ايراني دارد و اعراب در قرن ششم، عود را از ابعاد بربط ايراني اقتباس كرده اند.
به گفته اين پژوهشگر، در سال 1927، بن سينگر نظريه اي را منتشر كرد كه بر اساس آن اختراع و پيدايش عود به مصريان نسبت داده شده بود. اين اشتباه از آنجا ناشي شده بود كه آثار باستاني كشف شده در اهرام مصر، نشان از وجود عود در اهرام مصر پيش از عراق داشت؛ اما پژوهشگران ديگري مانند هانس كيمان كورت ، آليس شناودر و ريكاردو ايشمان بر اين باورند كه مصريان باستان، عود را از تمدن سومريان اقتباس كرده اند و در واقع عودي كه در مصر وجود داشته يك ساز وارداتي است نه يك ساز اصيل مصري و قاعدتاً نمي تواند يك ساز مصري باشد. عود يا بربط، توسط خوارزمي در كتاب مفاتيح العلوم به سينه مرغابي تعريف شده است كه اين ساز از نظر شكل ظاهري كاسه و دسته ساز به مرغابي شباهت داشته و به همين خاطر، بربط ناميده شده است. با وجود اين، عده اي بر اين باورند كه بربط برگرفته از نام باربد، نوازنده معروف دوره ساساني است كه بعد از حمله اعراب و آشنا شدن آنها با اين ساز، بربط را به صورت معرب باربد، استفاده كرده اند كه همين نام دوباره به ايران بازگشته است. با اين حال، نظر خوارزمي بين پژوهشگران موسيقي، صائب تر به نظر مي رسد.مجيد ناظم پور از زماني مي گويد كه براي پژوهش در موسيقي به ويژه از عود به كشورهاي عربي سفر كرده و به خوبي متوجه شده بود كه مردمان اين كشورها، اصفهان را به عنوان پايتخت فرهنگي ايران مي شناسند. وي توضيح مي دهد: زماني كه از قاره آسيا به شمال آفريقا رفتم، متوجه شدم برخلاف تصورم كه ظاهراً نبايد اصفهان را بشناسند، اين شهر را مركز رشد و اشاعه فرهنگ اصيل ايراني در زمينه هاي گوناگون و به ويژه موسيقي مي دانستند. بنابراين گمان مي كنم براي عرضه و معرفي موسيقي و سازهاي ايراني در سطح بين الملل، بايد برنامه هايي از اين دست نيز برگزار شود. پس از پايان سخنراني درباره بررسي تاريخ پنج هزار ساله عودنوازي در ايران ، مجيد ناظم پور قطعاتي را به نام تمدن خراسان، تابلوي زندگي و پرواز گنجشك (تقديم به منير بشير، عودنواز عراقي) نواخت؛ اجراي قطعه تابلوي زندگي به صورت تكنيكي از نكات جالب اين سمينار بود كه با استقبال مخاطبان مواجه شد.اين برنامه، از سلسله برنامه هايي بوده كه به همت شهرداري و موزه هنرهاي معاصر اصفهان برگزار شده است. پيش از اين نيز، همين برنامه با حضور هادي منتظري (نوازنده كمانچه) برگزار شده بود و قرار است كه در ماه هاي آينده نيز اين برنامه در ساير شهرهاي ايران از جمله شيراز، همدان و تبريز نيز برگزار شود.

سايه روشن
به بهانه سالروز تولد استاد پرويز ياحقي
سعدي موسيقي
بابك بختياري- سي و يكم شهريور ماه با سالروز تولد استاد پرويز ياحقي همزمان است.وي از جمله اساتيدي است كه علاوه بر چيره دستي در نوازندگي و آهنگسازي، تواناييهاي خاصي در فن صدا برداري دارد و در سي سال اخير همت و تلاشي مضاعف را براي گرد آوري و تدوين دستگاههاي فوق حرفه اي در اين فن صرف كرده است.حاصل اين تلاش ضبط و گرد آوري و شكل دهي آرشيوي بسيار قوي و منحصر به فرد و گرانبها از صدا برداري و تدوين صوتي است كه مي تواند براي نسل امروز و آينده راهگشا و مفيد فايده باشد.پرويز ياحقي در سنين بسيار پاييني پا به عرصه راديو نهاد.
و از سال 1334 به بعد خود به همراه زنده ياد داود پيرنيا در زمره پايه گذاران برنامه گلها قرار گرفت كه از جمله برنامه هاي ماندگار در تاريخ راديو ونيز موسيقي ايران به شمار مي رود كه هنوز هم بسياري ازبرنامه هاي آن از راديو پخش مي شوند و يا به صورت كاست و سي دي دراختيار علاقه مندان اين برنامه ها قرار مي گيرد.
استاد ياحقي 4 سال مداوم به عنوان تكنواز ويلن اين برنامه فعاليت مي كرد.ذوق و استعداد و توانايي تكنيكي وي در نوازندگي به اندازه اي بود كه در 18 سالگي اثر به ياد ماندني اي اميد دل من كجايي را در دستگاه شور و روي ترانه اي از زنده ياد اسماعيل نواب صفا ساخت كه زنده ياد بنان آن را خواندند.جالب توجه اين كه اين اثر با ساز و همراهي استاداني چون حسين ياحقي، ابوالحسن صبا، مرتضي محجوبي و حسين تهراني همراه بود.مي گويند، استاد ابوالحسن صبا كه معمولا رهبري اركستر برعهده وي بود، اجرا و رهبري اين اركستر را به اين جوان 18 ساله سپرد و خود در گوشه اي از اركستر توانايي هاي اين جوان را نظاره كرد و بر وي تحسين فرستاد.استاد ياحقي در نوازندگي نيز بسيار مسلط و با احساس ساز مي زند.
برگ سبز شماره 36 كه حاصل همراهي استاد با زنده ياد اديب خوانساري است از جمله به ياد ماندني ترين برنامه هاي موسيقي است كه در آن خواننده و آهنگساز و نوازنده در يكديگر ممزوج شده اند و گويي كه يك تن واحد است كه چنين نغمه سرايي مي كند و مي خواند.استاد ياحقي را مي توان صاحب مكتب در موسيقي ايراني و به خصوص نوازندگي ويلن به شمار آورد.عنصر اصلي مكتب ياحقي بر تسلط بر رديف، استفاده از گوشه هاي مهجور موسيقي ايران كه استاد با تتبع و تحقيق در ملوديهاي بكر در موسيقي تعزيه و نيز موسيقي نواحي ايران به دست آورده اند، و استفاده از كوكهاي ابداعي از جمله ابتكارات ايشان در موسيقي ايراني است كه به وي و آثارشان تشخص خاصي بخشيده است.
برهمين بنيان است كه وي را سعدي موسيقي ايران نام نهاده اند، چرا كه ظرافتها و لطافت طبعي كه سعدي در شعرش به كار مي گيرد در نوازندگي و آهنگسازي وي بروز و ظهوري عميق و تاثير گذار دارد كار مي گيرد.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |