شنبه ۸ مهر ۱۳۸۵
شهرآرا
Front Page

تأملي در ناپايداري اجتماعي ، فرهنگي ، زيست محيطي و كالبدي كلان شهر تهران
شهر لجام گسيخته
لطيف روحاني
004776.jpg
سابقه مفهوم پايدار به اواخر دهه هفتاد ميلادي بازمي گردد، ولي اين مفهوم در سال 1994 در اجلاس سكونت گاه هاي بشر در استانبول بيشتر از هر زمان ديگري مورد توجه قرار گرفت. اجلاس استانبول منجر به پيدايش دو نگرش و جريان كلي در تعريف پايداري اجتماعي گرديد. يك گروه از دانشمندان و صاحب نظران شركت كننده بر اين باور بودند كه پايداري اجتماعي، تحقق پيش شرط هاي اجتماعي خاصي است كه بدون آنها، توسعه پايدار ممكن نيست. از سوي ديگر گروهي معتقد بودند كه پايداري اجتماعي ناظر بر نيازهايي است كه از ضرورت حفظ برخي ساخت هاي اجتماعي و سنن و ميراث هاي فرهنگي برمي خيزد. تفاوت اين دو نگرش، عميق است زيرا بر اساس برداشت نخست، دگرگوني ساخت هاي اجتماعي و سنن و ارزش هاي فرهنگي را از الزامات ضروري مي داند ولي برداشت دوم بر خلاف نظريه اول به حفظ سلامت و سنن فرهنگي اشاره مي كند. در بررسي هاي بعدي معلوم شد كه امكان تركيب و رفع تناقض بين دو نظريه ممكن است. بدون ترديد توسعه پايدار در شرايط ويژه جهان مبتني بر ICT دگرگوني عميق و گسترده جنبه هاي مختلف آن شامل ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و از همه مهمتر ساختارهاي اساسي را مي طلبد.
البته تغييرات شگرف و عظيم نمي تواند و نبايد به نابودي همه چيز و تغيير تمامي بنيادها منجر شود زيرا تغييرات لجام گسيخته و فراگير آن هم بدون توجه به بنيادها، جامعه را دچار اغتشاش، نابساماني و بي هويتي مي كند و به تعبير اميل دوركيم، شرايط آنوميك(اغتشاشي ارزش ها و ميزاني از روان پريشي جمعي ناشي از آن) ايجاد مي كند.
با اين مقدمه كوتاه به نظر مي رسد در زمان انتخاب تهران به عنوان پايتخت، كمتر كسي تصور مي كرد كه در كوتاه مدت، كلانشهري لجام گسيخته با انواع مشكلات زيست محيطي، اجتماعي، فرهنگي، كالبدي، اقتصادي و سياسي خيره كننده در آن پديدار خواهد شد و بخش عظيمي از ثروت جامعه اي به وسعت ايران را خواهد بلعيد و به صورت جامعه آشفته و  آنوميك ظاهر شود.
آغاز توسعه برون زاي تهران آن هم با افزايش درآمدهاي نفتي و ادغام اقتصاد سنتي در اقتصاد سرمايه گذاري در كنار عوامل برشمرده زير سبب سرعت تغييرات نامتوازن و ازهم گسيختگي جامعه شهري و ناپايداري اجتماعي و فرهنگي تهران گرديد:
۱) برهم خوردن تعادل سنتي بخش هاي اقتصادي و كاهش نقش روستا و توليدات كشاورزي و دامي بر اثر افزايش درآمدهاي نفتي و به تبع آن رواج مصرف گرايي با الگوي غربي و بدون توليد.
۲) دگرگوني آرايش طبقاتي و گروه بندي جامعه بر اثر توزيع نامتوازن و ناهمگون مازاد اقتصادي.
۳) پيدايش بزرگ سري شهري تهران به دليل توزيع فضاي مازاد اقتصادي و به تبع آن، گسترش ناهمگون بازار گسترده شهري.
۴) سرعت گرفتن مهاجرت به تهران و رشد فزاينده جمعيت.
۵) رشد شديد نهادهاي آموزشي، بهداشتي، خدماتي و تجمع آنها در تهران.
۶) گسترش فقر و شكاف طبقاتي به مرور زمان.
۷) معضل رشد بيكاري به دليل رشد جمعيت در شرايط فقدان توسعه پايدار و درون زا.
۸) ناهماهنگي رشد شهر و تمركز جمعيت به ويژه رشد جمعيت جوان تهران با توسعه زيرساخت هاي اجتماعي، فرهنگي و امكانات گذران اوقات فراغت و نهايتاً تحولات كالبدي شهر تهران به ويژه مسئله فروش تراكم يا فروش فضاي شهري به عنوان اصلي ترين راه تأمين درآمد تهران از يك سو سبب اغتشاش فضايي و كالبدي و به هم خوردن هويت شهري گرديد و به همين اندازه مقياس انساني در فضا نابود گرديد و بدين سان شهر، بي اعتنا به ضرورت توسعه فضاهاي فرهنگي و اجتماعي و گسترش عرصه عمومي به صورت نامتوازن توسعه پيدا كرد.
در كنار مسائل يادشده بايد به بي توجهي به عرصه هاي شهري از جمله حمل ونقل و ترافيك، فقدان مشاركت مردم در امور شهري، رواج فرهنگ غربي در شرايط فقدان برنامه هاي اجتماعي و فرهنگي نكته قابل توجه اين است كه پايداري اجتماعي و فرهنگي، موضوعي ميان رشته اي است و تحقق آن منوط و متكي به پايداري در ساير بخش هاي اقتصادي، سياسي، كالبدي، حمل و نقل و ترافيك است و فقط در يك برنامه ريزي جامع نگر قابل دسترسي است. در واقع راهبردهاي پايداري اجتماعي و فرهنگي تنها در شرايط توسعه فراگير و پايدار ممكن است. ثانياً تنها زماني قابل اجرا هستند كه پيش شرط هاي پايداري وشهروندمداري، توقف توسعه برون زا، قانونمند مدارشدن مديريت شهر و توقف رانت محقق شده باشد، در اين راستا بايد:
۱) شرايط لازم براي مشاركت دادن تمام گروه هاي مختلف اجتماعي شهروندان شامل زنان، جوانان، نوجوانان و اقوام در تصميم سازي، برنامه سازي، نظارت مستمر و آگاهانه به عنوان راهبر و تقويت همبستگي اجتماعي و تقويت اتحاد ملي فراهم گردد.
۲) برنامه ريزي براي گذر از نظام و مديريت شهري زورمندمدار و تكليف مدار آمرانه به مديريت مبتني بر شهروندمداري و به تبع آن تلاش براي فقرزدايي مشاركت مدارانه و احياء سازمان ها و انجمن هاي محلي و مردم نهاد براي تأمين امنيت و به رسميت شناختن اعتراضات مدني در دستور كار قرار گيرد.
۳) تدوين برنامه جامع براي هماهنگ سازي فضاهاي شهر با نيازهاي گروه هاي مختلف اجتماعي و توسعه سرانه فضاي عمومي و فرهنگي از جمله فرهنگسراها، خانه  هاي فرهنگ، سينماها، خانه هاي تئاتر، پارك هاي علمي، برگزاري جشنواره هاي فرهنگي و هنري به ويژه جشنواره اقوام ايراني و برگزاري اردوهاي هدايت شده و آموزشي براي غني سازي اوقات فراغت و آموزش زندگي شهري و الزامات آن و نهايتاً توجه جدي به برنامه جامع آگاه سازي همگاني شهروندان مورد توجه قرار گيرد.

اعداد اساسي
۵۰۰

گروه شهري-500 را بگذاريد كنار كيلومتر تا راحت تر اين خبر را بخوانيد. در واقع، جمع آوري آب هاي سطحي شهر تهران، نيازمند ايجاد 500 كيلومتر شبكه است. در حقيقت به دليل نبود مديريت واحد شهري، وظيفه ساماندهي آب و فاضلاب تهران در وزارت نيرو و جمع آوري آبهاي سطحي بر عهده شهرداري تهران تعريف شده است و هركدام به صورت جداگانه فعاليت مي كنند.
به طور متوسط در سال، 200تا 250 ميليون متر مكعب آب روان در سطح شهر وجود دارد كه براي رفع بحران كمبود آب در كشور به استفاده از آنها نياز داريم.
وظيفه سالم سازي آب هاي روان بر عهده شهرداري نيست، اما چنانچه مانع رفتن اين آبها به سوي كوير شويم و براي كشاورزي در جنوب شهر تهران از آن استفاده كنيم، در رفع بحران آب كه يكي از بزرگترين مسائل كشور است، مؤثر خواهد بود.
با توجه به سرانه بارندگي در سطح شهر و با توجه به شيب شمال به جنوب تهران، فعاليت در سه اقليم مختلف شمال شهر با بيش از 400 ميلي ليتر بارندگي، مركز شهر بين 200 تا 250 ميلي ليتر و پايين شهر كمتر از 100 ميلي ليتر بارندگي، بسيار مشكل است. بد نيست بدانيد در حال حاضر۳۰۰ كيلومتر تونل جمع آوري آبهاي سطحي در تهران وجود دارد و 60 كيلومتر تونل در دست اجرا و 40 كيلومتر تونل در دست اقدام داريم و براي جمع آوري همه آبهاي سطحي به 500 كيلومتر شبكه جمع آوري آب نياز داريم.
۲۰۰۰
۲۰۰۰ مربوط به تعداد دستگاه اتوبوس ديزلي است كه قرار است به ناوگان اتوبوسراني تهران وارد شود. در واقع هيأت وزيران، نيروي انتظامي را موظف ساخت، 2 هزار دستگاه اتوبوس ديزلي شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه را شماره گذاري كند.
شوراي اسلامي شهر تهران اين تعداد اتوبوس را براي كمك به جابه جايي مسافران در روزهاي بازگشايي مدارس در نظر گرفته بود كه به دليل روال عادي كار شماره گذاري ممكن بود ورود آنها به ناوگان اتوبوسراني تهران و خدمات رساني به شهروندان با تأخير مواجه شود اما هيأت وزيران با اين مصوبه كه 29 شهريور از سوي معاون اول رئيس جمهور به وزارت كشور ابلاغ شد مشكل را برطرف ساخت.

راپورت خبرنگار
درست سر ساعت 9
ابرهيم اراضي

آفتاب تازه پايين رفته بود. خسته از يك روز پردردسر كاري برمي گشتم. نزديك خانه رسيده بودم كه ديدم يكي از همسايه ها در حالي كه كيسه زباله اي به دست دارد، از در خانه بيرون آمد و كيسه را كنار درخت جلو خانه (حاشيه پياده رو) گذاشت. با توجه به اينكه هنوز دو ساعتي تا زمان جمع آوري زباله ها مانده بود، با خودم گفتم عجب همسايه هايي داريم ها! چقدر مسئولان شهرداري سفارش كنند كه زباله ها را سر ساعت 9 شب بيرون بگذاريد؟ آخر مرد مؤمن حالا وقت زباله بيرون گذاشتن است؟ و نگاهي كاملاً متمدنانه به او انداختم. شايد او هم به خوبي معني نگاه من را فهميد و تفسير كرد، چرا كه پوزخندي زد كه نمي شد آن را جز با تعبير عاقل  اندر سفيه پذيرفت. خلاصه... از پله ها بالا رفتم و قصه را براي عيال محترمه تعريف كردم كه ايشان در پاسخ فرمودند: تا آنجا كه من مي دانم، ماشين هاي شهرداري زودتر از ساعت 12 شب براي جمع آوري زباله هاي محله ما نمي آيند. حالا كه داري به خاطر اين دو ساعت حرص مي خوري، براي آن سه ساعت باقيمانده اش هم يك فكري بكن . ترجيح دادم ساكت شوم و حواسم را جمع كنم تا مبادا ساعت 9 شب بيرون گذاشتن زباله ها را فراموش كنم.
ساعت شماطه دار ما كه 12 بار نواخت، تازه يادم افتاد كه اي دل غافل! قرار بود سه ساعت پيش زباله ها را بيرون بگذارم ولي يادم رفته و حالا هم كه ديگر فايده اي ندارد. با خودم كلنجار مي رفتم كه عيال متوجه شد و دليل خوددرگيري ام را پرسيد. گفتم: فراموش كردم ساعت۹ زباله ها را بيرون بگذارم. عيال گفت: اشكالي ندارد. گفتم كه زودتر از 12 نمي آيند. الان برو بگذار بيرون . با ناباوري از پنجره اتاق نگاهي به كوچه انداختم و ديدم كه بله! رديف كيسه ها روي يكديگر لم داده اند و خبري هم از جمع آوري آنها نيست. در حالي كه نگاه حق به جانب عيال را تحمل مي كردم، زباله ها را برداشتم و پس از اينكه پله ها را پاورچين طي كردم تا ساير همسايه ها بيدار نشوند، بيرون رفتم و كيسه زباله را بيرون گذاشتم و البته از صحنه ديدني جدال گربه هاي چاق و چله محل با كيسه ها نيز محظوظ شدم و برگشتم تا بعد از يك هفته كار، تا لنگ ظهر جمعه بخوابم.
و اما بشنويد از احوالات صبحگاهي ما بعد از يك فقره خواب سير، كنار پنجره اتاق رفتم كه هواي صبحگاهي را به نفسي عميق تبديل كنم و داخل ريه ها بفرستم. پنجره  را باز كردم و در حالي كه چشم هايم بسته بود، نفس عميقي كشيدم ولي با كمال تعجب متوجه شدم كه اين بو، هيچ نسبتي با هواي پاك صبح جمعه ندارد. مثل شخصيت هاي كارتوني در حالي كه چشم هايم از حدقه بيرون قلمبيده بود، نگاهم به كيسه هاي زباله اي افتاد كه همانجا گوشه كوچه  لم داده بودند.

|  اقتصاد  |   انديشه  |   سخنگاه  |   سياست  |   شهرآرا  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |