شنبه ۸ مهر ۱۳۸۵
با نگاهي تطبيقي به جامعه هند
بهداشت رواني دختران
ابوالقاسم مختاريان
004749.jpg
در متون روانشناسي تعريف بهداشت رواني عبارت است از سازش با خود و محيط به صورت موفقيت آميز و راه هاي پرهيز از ابتلا به بيماري رواني. فرد سالم داراي سلامت فكر است و قدرت و توانايي كافي براي تحرك، لذت، پيشرفت و تكامل فردي و گروهي را دارد. به عبارت ديگر بهداشت رواني، مجموعه فعل و انفعالات، اقدامات، فعاليت ها و كارهايي است كه ما را به سمت تأمين سلامت فردي و اجتماعي از نظر رواني هدايت مي كند و از آنجا كه ابعاد رواني جدا از ابعاد جسمي و اجتماعي نيست، طبعاً اهداف و فعاليت هاي بهداشت رواني اغلب متوجه فعاليت هاي بهداشت عمومي و بهداشت جسمي است.
زنان در ايفاي نقش هاي چندگانه خود، سهم تعيين كننده اي در بهزيستي و رفاه كودكان دارند. ارتقاي موقعيت زنان و دسترسي آنان به امكانات برابر تحصيلي، آموزشي، كسب درآمد و ساير خدمات اجتماعي و نيز افزايش نقش زن در توسعه اجتماعي بايد از دختران خردسال آغاز شود.
امروزه جامعه جهاني ترغيب شده است تا با جديت بيشتر بر رشد انساني دختران تمركز كند و با دقت نظر به مسائل ويژه آنان بپردازد، زيرا آغاز مشكلات جوامع را مي توان در بي توجهي به نيمي از جمعيت مولد و زاينده جهان يعني زنان و لايه زيرين آن كه همان دختران خردسال مي باشند، جست وجو كرد.
امروزه واقعيت هاي تاريخي حاكي از آن است كه زنان در اثر سنت هاي غلط، جاهليت، تبعيض و رسم هاي رايج پدرسالاري، سالها و قرن ها مورد ظلم و بي عدالتي و بي توجهي قرار گرفته اند. تحقيقات نشان داده است نظام نابرابر و تبعيض گونه جنسيتي گذشته نمي تواند به نفع روند كلي توسعه اجتماعي جوامع مختلف باشد. اگر اندكي در مورد اين روند ناهنجار از لحظه تولد نوزاد دختر تأمل كنيم، درمي يابيم كه مفاهيم تبعيض جنسيتي در تعليم و تربيت و تبعيض در اعطاي فرصت ها، امكانات و تسهيلات مورد استفاده طبقات مختلف، چگونه منجر به بروز طيف گسترده اي از مشكلات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي حال و آينده جوامع مي شود.
براي دستيابي به شناخت عميق تري از نقش جامعه و باورهاي اجتماعي در شكل گيري شخصيت دختران و نگاهي كه ديگر فرهنگ ها به جنس پسر و دختر در خانواده دارند، مروري داريم به مقاله اي تحت عنوان نقش فرهنگ و سنت در اجتماعي شدن دختران هند . در قسمتي از اين مقاله آمده است:
... امروزه هند دستخوش تغييرات ساختاري عظيمي شده كه بر جوانب زندگي خانوادگي تأثيرات گوناگوني گذاشته است. پديده مهاجرت نيز تغييرات آشكاري را بر تركيب خانواده و ترتيبات خانوادگي بر جاي گذاشته است. بسياري از شواهد موجود از مشاركت و نقش گسترده مردان و زنان در تغييرات تدريجي و گام به گام جامعه هند حكايت مي كند. گرچه رفتارها و نگاه هاي سنتي به سرعت در حال تغيير هستند ولي در واقع هنوز نقش زنان در خانواده تغيير چنداني نكرده است. تاريخ برتري و رجحان پسر در اين سرزمين به قدمت جامعه هند است به طوري كه در كتاب مقدس هندويان آمده است براي رهايي و خلاصي از جهنم، داشتن پسر لازم و ضروري است. نشانه ها و طرق رايج مقابله و ضديت با دختران در جامعه به وضوح در ضرب المثل ها، سرودها و نمايش ها به چشم مي خورد.
عدم پذيرش دختر از زمان بارداري و تولد شروع مي شود. مادري كه در آرزو و اشتياق يك پسربچه به سر مي برد با تولد نوزاد دختر تمام آرزوهايش بر باد مي رود و دچار يأس و سرخوردگي مي شود. هيچ جشن و شادماني براي به دنيا آمدن نوزاد دختر وجود ندارد و زني كه فرزند پسر ندارد در واقع زن بدبختي محسوب مي شود. اشتياق به داشتن فرزند پسر، نماد ديگري از مردسالاري، سركوب، ظلم، فشار، تحقير، سوءاستفاده و بهره كشي از زنان هندي است.
موارد برتري فرزند پسر در متون بودايي به كرات به چشم مي خورد. اولين هدف از ازدواج، به دنيا آوردن فرزند پسر است ولي از آنجايي كه هيچ ضمانتي براي يك زن وجود ندارد كه بتواند الزاماً پسري به دنيا آورد، داماد دست به دعا برمي دارد تا بتواند همسران زيادي به دست آورده تا از آن طريق به دفعات صاحب فرزندان پسر شود. پسرها به جهت تداوم تبار و دودمان و براي حفاظت و همچنين افزايش ثروت، دارايي، امنيت، رفاه و تنعم لازم و ضروري هستند. زنان باردار براي اين كه فرزند پسر بزايند به مراسم مذهبي پومساوانا مي روند. اين مراسم نشان دهنده تمايل شديد و آشكار به داشتن فرزند پسر است.
همه كساني كه در اين مراسم به نيايش مي پردازند به طور آشكارا هدفشان جلوگيري از دختر شدن نوزاد است و از خدا طلب مي كنند كه فرزند آنها پسر باشد.در قسمتي از دعاي هندويان آمده است:  خداي من، پسر مرا كه متولد مي شود محافظت كن. خداي من اجازه بده كه فرزند من يك پسر باشد نه يك دختر .
اساساً نگاه جامعه به فرزند دختر به اين صورت است كه دختر عامل بدبختي، تنگدستي، تهيدستي و سيه روزي شخص است و در مقابل پسر به عنوان نوري از بهشت اعلي تلقي مي شود.
در يكي از مهمترين كتب هندويان آمده: پسر محبوب ترين محبوب هاست. يك متن بودايي مي گويد كه پسر دارايي، ثروت و مكنت براي مردان است . در جايي ديگر آمده است: هر شخصي مي تواند با داشتن يك پسر، دنيا را صاحب بشود و هر شخصي مي تواند با داشتن يك پسر ارشد به يك موجود فناناپذير تبديل شود.
داشتن فرزند ذكور تا به جايي مطلوب است كه: زماني كه پسري متولد مي شود، پدر از دين خود نسبت به آبا و اجدادش آزاد مي شود. قطعاً مي توان ادعا نمود دخترها در اين جامعه هيچ جايگاهي ندارند. مثلاً مي بينيم كه در سرودهاي مذهبي و روحاني، پسرها، پسران ارشد، نوه هاي ذكور و كلاً جنس مرد و تنها گاهي زنان مورد ستايش قرار مي گيرند. ولي ابداً اسمي از دختران در اين ارتباط ديده نمي شود. دختر سرمنشأ هيچ خير، بركت و نعمتي شناخته نمي شود و هيچ شادي و خوشحالي اي براي به دنيا آمدن يك دختر در خانواده به وجود نمي آيد. مطالعات مردم شناسي معاصر در نقاط مختلف هند و شواهد باليني موجود نشان مي دهد كه انديشه ها و ذهنيت هاي سنتي مردم درباره برتري و اولويت پسرها كاملاً دست نخورده باقي مانده است. فرزندان اناث طي سال ها، بار اضافي در زندگي به حساب آمده و به عنوان افراد سربار و دست و پاگير محسوب مي شوند. زماني كه زنان، دختري به دنيا مي آورند، شديداً مورد بدرفتاري قرار گرفته و حتي از مراقبت هاي پزشكي و درماني درباره آنها نيز مضايقه مي شود. در صورتي كه بخت با آنها يار باشد و فرزند پسري به دنيا بياورند به موقعيت هاي بهتري در خانواده نائل مي شوند و در جامعه مورد تقدير قرار مي گيرند. به نظر مي رسد، تمايلات و رفتارهاي اين چنيني براي جامعه هند بسيار خطرناك باشد. از لحاظ سن و جنسيت در سلسله مراتب خانواده هندي، ابتدا پسران جوان سپس مردان با قدرت كمتر و پس از آن پيرمردان و زنان پير قرار مي گيرند. يك پسر نافرمان و سركش مي تواند از خانه فرار كند، ولي يك دختر سركش نمي تواند به راحتي دست به چنين كاري بزند؛ چرا كه چنين كاري خطري بزرگ براي دختران و زنان بي سرپناه كه خارج از خانه به سر مي برند، به همراه دارد. در واقع تقسيمات جنسي از خانواده شروع مي شود. تصورات و برداشت هاي عمومي شخص از خانواده برگرفته مي شود و در نتيجه رجحان فرزند ذكور بر اناث، پسرها به طور شگفت آوري تمامي امكانات خانه را به خودشان اختصاص مي دهند.
در واقع، وجه به دختران خردسال كليد دستيابي به موقعيت و نقش عادلانه تري براي زنان آينده است، چرا كه قالب شخصيت  زنان بالغ در دوران كودكي ريخته مي شود و بهبود شرايط دختران خردسال و سرمايه گذاري بيشتر در زمينه رشد آنها متضمن برخورداري دختران از فرصت هاي بيشتر و نابرابري كمتر است. تبعيض جنسيتي در تربيت، برخلاف تعليمات شارع مقدس اسلام و سيره نبوي(ص) و ائمه اطهار(ع) و اولياي الهي است. در مكتب اسلام، معيار سلامت رواني تحت عنوان رشد مطرح شده است. بدين جهت، شناخت عوامل رشد دهنده و يا عوامل بازدارنده رشد دختران از اهميت ويژه اي برخوردار است.
تحقيقات متعدد در كشورهاي جهان و ايران نشان مي دهد كه جامعه زنان به دلايل متعدد در معرض بيماري هاي رواني بيشتري قرار مي گيرند. در كشور ما تفاوت شاخص هاي توسعه بين دختربچه ها و پسربچه ها و تفاوت مناطق محروم و مناطق شهري به خوبي مشاهده مي شود.
در تحقيقي كه در سال 1370 بر روي دانش آموزان كشور صورت گرفت، نشان داده شده كه ميزان اضطراب و ترس هاي موهوم در دختران دوره راهنمايي و دبيرستان به صورتي معني دار بيش از پسران است. بنابر اين با توجه به اين مسأله كه دختربچه ها از نظر بهداشت رواني در معرض خطر بيشتري نسبت به پسربچه ها هستند، پرداختن به عوامل مؤثر در بهداشت رواني دختربچه ها و چگونگي برخورد با آنها از ضروريات و اولويت ها به شمار مي آيد. شيوع فقر، وجود وابستگي اقتصادي در بين زنان،  خشونت عليه آنها، وجود ديدگاه منفي نسبت به دختران و زنان و ساير تبعيضات و نيز محدوديت  در كنترل باروري خويش و نفوذ نداشتن در تصميم گيري ها، از جمله واقعيت هاي اجتماعي هستند كه بر بهداشت زنان تأثير منفي به جاي مي گذارد.
دامنه محروميت دختربچه ها و زنان در موارد زير قابل ملاحظه است:
۱ - در كشورهاي در حال توسعه، دختربچه ها در مقايسه با پسران خردسال از خوراك و مراقبت هاي بهداشتي و امكانات آموزشي كمتري برخوردارند.
۲ - در كشورهاي در حال توسعه، ميزان باسوادي زنان دوم سوم مردان است.
۳ - بخش اعظم كارهاي انجام شده توسط دختربچه ها و زنان پنهان است و در هيچ آمار رسمي منظور نمي شود.
۴ - موانع فرهنگي، اجتماعي، حقوق و اقتصادي موجود در برابر روند تكاملي دختران خردسال و زنان به مراتب بيشتر از موانعي است كه مردان و پسران با آنها مواجه شده اند.
۵ - بار فقري كه در بر دوش زنان قرار مي گيرد عواقب جدي براي كودكان، به خصوص دختران خردسال دارد. حتي در مناطقي كه فقر مهمترين عامل بازدارنده در رشد كودك نباشد، اشكال گوناگون تبعيضات جنسيتي فرصت هاي مساوي را از دختران خردسال دريغ مي كند.
۶ - سنت ها، قوانين و عادات اجتماعي در بسياري مواقع دختربچه  را به كودك  كم اهميت تبديل مي كند. تصميمات خانوادگي در اموري از قبيل تغذيه، كارهاي خانه، مراقبت هاي بهداشتي و دسترسي به آموزش، همواره به سود پسران است تا دختران.
در جايي ديگر از مقاله نقش فرهنگ و سنت در اجتماعي شدن دختران هند آمده است: ... دختر يك عضو موقت و ناپايدار خانواده است. گرچه او در خانواده متولد شده و پرورش مي يابد ولي نهايتاً به دليل ازدواج، به خانواده شوهر روانه مي شود و از آن ديگران خواهد شد. تبعيض ميان پسران و دختران به طور مداوم مورد تأكيد قرار گرفته و نهادينه تر مي شود. مسأله انتقال دختر از خانواده پدر به خانواده داماد، به صورت شديدي دختران را مورد تبعيض قرار مي دهد و به عنوان يك واقعيت بازدارنده و محدود كننده استعداد دختران عمل مي كند. اين عمل در واقع مكانيسمي را به وجود آورده كه از شكوفايي و تكامل توانايي هاي مختلف در دختران جلوگيري مي كند. اگر دختران متعلق به يكي از كاست هاي طبقه پايين جامعه باشند، خانواده آنها اصراري بر فرستادن آنان به مدرسه و ادامه آموزش آنها ندارند. اما فرستادن پسران به مدرسه يك عمل بسيار لازم محسوب مي شود و اين در حالي است كه همين خانواده كوچكترين نگراني اي را نسبت به آموزش و پرورش دخترانشان نشان نمي دهند. تلقي مردها اين است كه زنان فقط بايد يك نقش ثانويه را در خانواده بازي كنند. در واقع زنان از هر جهت در نزد مردان يك جنس درجه دوم محسوب مي شوند.
پسران در متن جامعه هند امتيازات اقتصادي، سياسي و ديني محسوب شده در حالي كه دخترها از هر جهت سربار و دست و پاگير به شمار مي روند. منشأ اين طرز تفكر به يك سري آداب
اجتماعي مربوط مي شود كه دولت در صدد براندازي آن مي باشد. به طور مثال مي توان به سيستم جهيزيه اشاره كرد كه اغلب خانواده هايي با داشتن دو يا سه دختر مجبور مي شوند براي زادن فرزند پسر تلاش كنند تا بلكه بتوانند اين بدهي و تعهد مالي را كه در آينده و در زمان ازدواج دخترانش با آن روبه رو خواهند شد، جبران كنند.
رجحان شديد پسران به تبعيض در امر تغذيه و مراقبت هاي بهداشتي به زيان دختران جوان كشيده شده و بعضاً به طور آشكار عليه زنان به شكل عمومي درآمده است. پسران داراي تغذيه و بهداشت بهتر، داراي شرايط بهتر و برتر براي ادامه زندگي هستند ليكن بايد پذيرفت دختران در خانواده و جامعه داراي نقشي با اهميت  بوده و بر اساس اين واقعيت در بهبودبخشيدن به رشد شخصيت آنها بايد تأكيد كرد.
راه هاي رفع نيازهاي رواني دختران خردسال
۱ - آموزش از طريق كتاب هاي درسي از دوران دبستان براي تغيير بينش غلط رجحان پسران بر دختران و تقويت حس احترام به حقوق خود و آموزش براي تقويت حس اعتماد به نفس به دختران.
۲ - آموزش خانواده ها در جهت تغيير نگرش نسبت به دختران و رفع هر گونه تبعيض جنسيتي.
۳ - آموزش هاي عمومي از طريق رسانه هاي گروهي در جهت از بين بردن رجحان جنسيتي.
۴ - آموزش هاي ديني و مذهبي در جهت رفع بعضي باورهاي غلط در مورد دختران.
۵ - اجباري نمودن سوادآموزي(دوره راهنمايي) براي دختران.
۶ - آموزش هاي رفتاري به والدين، خصوصاً پدران در مورد چگونگي برخورد با دختران خود.
۷ - انجام تحقيقات گسترده براي شناخت ارزش ها و باورهاي فرهنگي در مناطق مختلف كشور و ايجاد دوره هاي آموزشي در روستاها و شهرها توسط مشاوران و روانشناسان منطقه اي براي بالا بردن اطلاعات خانواده در مورد نقش موثر دختربچه ها(زنان آينده) در جامعه.
۸ - ايجاد همكاري و هماهنگي بين سازمان ها و نهادهاي مختلف در جهت ايجاد امكانات بيشتر براي دختران.
۹ - از ميان برداشتن آن دسته از آداب و رسوم سنتي كه به سلامت جسمي، رواني و عاطفي دختران آسيب مي رساند، از طريق اقدامات مناسب سياسي، قانوني، تبليغي و تشويقي.
۱۰ - ايجاد مراكز مشاوره اي كودكان و آموزش عمومي معلمان.
۱۱ - انجام تحقيقات مستمر و ارزشيابي از برنامه هاي اجتماعي در مورد مشكلات رواني دختران خردسال.

كار آفريني زنان
ليلا خاكسار
در سال هاي اخير، زنان كه نزديك به نيمي از جمعيت كشور را تشكيل مي دهند، گرايش بيشتري به تحصيلات دانشگاهي پيدا كرده اند و نرخ ورود زنان و دختران به دانشگاه ها، سال به سال در حال افزايش است. در حالي كه براساس آمارهاي رسمي، نرخ بيكاري نيز در ميان بانوان تحصيلكرده به صورت قابل توجهي در حال افزايش مي باشد. به نظر مي رسد جذب اين تعداد نيروي تحصيلكرده در سازمان هاي دولتي موجود كه اكثراً با تورم نيروي انساني مواجهند، عملي نباشد. بخش خصوصي نيز با توجه به گستره محدوده فعاليت، طبيعتاً نتوانسته است در جذب اين سرمايه هاي ملي موفقيت قابل توجهي داشته باشد. لذا يكي از راهكارهاي مهم جهت حل اين معضل، توسعه كارآفريني در ميان زنان و دختران است.
مشكلات فرهنگي و اجتماعي، مهم ترين مانع بر سر راه كارآفريني زنان
كارشناسان، تاثير كارآفريني را بسيار فراتر از ايجاد شغل و اشتغالزايي مي دانند و مي گويند: كارآفريني، فرآيندي ارزشي است كه منجر به توليد كالا يا خدمتي جديد مي شود، با توجه به مشاركت همه جانبه زنان در آموزش عالي و حضور موثر آنان در عرصه هاي علم و دانش كه نشانگر وجود شايستگي و توانمندي در آنهاست، ايجاد كسب و كار مبتني بر كارآفريني توسط زنان در مقياس هاي كوچك و متوسط چه به صورت كار در منزل و چه به صورت ايجاد شركت هاي توليدي، دستاوردهاي مهمي خواهد داشت.
اما با توجه به نوپايي كارآفريني زنان، مشكلات زيادي نيز در اين زمينه وجود دارد كه وجه غالب آن فرهنگي– اجتماعي است.
توسعه كارآفريني زنان و دختران دانشگاهي
دكتر زهرا آراستي، يكي از راه هاي حل معضل بيكاري در ميان زنان تحصيلكرده را توسعه كارآفريني در ميان زنان و دختران دانشگاهي مي داند و مي گويد: ايجاد تفكر كارآفريني و ورود به كسب و كار در ميان بانوان كشور، خصوصاً دانش آموختگان دانشگاهي با توجه به دانش و مهارتي كه در رشته تخصصي دانشگاهي خود فراگرفته اند، امكان ايجاد كسب و كار به صورت فردي و يا گروهي را فراهم مي كند. آنها با بهره گيري از استعدادهاي بالقوه خود، اين امكان را دارند كه افرادي خلاق، نوآور و كارآفرين شوند و خود را باور كنند. اين خودباوري نه تنها منجر به تسلط و موفقيت آنان در زندگي شخصي مي شود، بلكه بسياري از ناهنجاري هاي فكري و رواني كه امروز با آن دست به گريبانند را كاهش خواهد داد و آنان را به جايگاه واقعي خود مي رساند.
دكتر پروانه گلرد، استاديار دانشگاه آزاد اسلامي به بررسي نقش خانواده در توسعه كارآفريني زنان در زمينه الگوهاي نقش، تضاد نقش و تعادل زندگي كاري و شخصي زنان كارآفرين پرداخته و با توجه به مشكلات موجود زنان كارآفرين پيشنهادها و راهكارهاي چندي را ارائه مي كند.
وي معتقد است، در حال حاضر، زنان در كشور ما، به عنوان نيمي از جامعه،  نه تنها ديگر خانه نشين نيستند، بلكه متقاضيان مهارت ديده و داراي تحصيلات عاليه اي هستند و از اين نظر بر مردان برتري يافته اند، به طوري كه هم اينك بيش از 60 درصد از ظرفيت هاي دانشگاه ها را به خود اختصاص داده اند. با توجه به محدوديت هاي سرمايه گذاري از سوي دولت، كارآفريني، اگر نگوييم تنها راه پيش رو است، دست كم يكي از مهم ترين راه حل هاي معضل بيكاري زنان محسوب مي شود.
اما جامعه ما با پذيرش نوعي تقسيم كار مبني بر اينكه كار منزل براي زنان و كار بيرون براي مردان است، اولويت اشتغال را نيز به مردان مي دهد و نيمي از آحاد جامعه را از صحنه هاي اقتصادي كشور حذف مي كند. لذا زنان كشور ما، نياز به الگوهايي دارند كه آنان را در يافتن مسير مناسب زندگي كاري ياري دهد. براي ارائه چنين الگويي توجه به بسترهاي فرهنگي جامعه با توجه به جايگاه و منزلت زنان در خانواده ضروري به نظر مي رسد.
جنسيت و كارآفريني
سيدجلال موسوي بازرگاني، مدرس و مشاور كارآفريني، به اين پرسش كه آيا جنسيت در كارآفريني تفاوتي ايجاد مي كند، مي گويد: برمبناي بررسي عوامل ايجاد تفاوت، نتيجه گرفته مي شود كه تفاوت جنسيتي بايد در سه حوزه پژوهشي، آموزشي و سياستگذاري توسعه كارآفريني لحاظ شود.
يكي از مسائل نتيجه مطالعات متعدد در كشورهاي مختلف، پايين بودن نرخ كارآفريني زنان در مقايسه با مردان است (GEM2003)به همين دليل اين مسئله امكان طرح و بررسي دارد كه چرا نرخ كارآفريني بين زنان كمتر است؟ اين سوال از آن رو اهميت دارد كه نزديك به نيمي از جمعيت كشورها را زنان تشكيل مي دهند و در عين حال به واسطه تحولات گوناگون سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و فني، زنان آمادگي بيشتري براي مشاركت در فعاليت هاي اجتماعي پيدا كرده اند.
بنابراين هر گونه افزايش در نرخ كارآفريني زنان مي تواند در نهايت به شتاب گيري توسعه منجر شود. اما چرا زنان كمتر از مردان به فعاليت هاي كارآفرينانه اقدام مي كنند و آيا عوامل و دلايل موثر در كاهش نرخ كارآفريني زنان از چنان اهميتي برخوردار است كه نياز به رويكردهاي متفاوتي در توسعه كارآفريني زنان را موجه سازد؟
رئيس هيأت مديره انجمن زنان كارآفرين نيز مي گويد: 60 درصد زنان كارآفرين به مشاغل خدماتي مي پردازند و انگيزه فعاليت زنان كارآفرين به سمت استقلال مالي  تغيير جهت داده است. زنان كارآفرين سرمايه و موتور متحرك توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور هستند كه با وجود ويژگي هايي چون خلاقيت، نوآوري، آينده نگري، قدرت تصميم گيري و خودباوري در مسير توان افزايي حركت مي كنند.
هدي صابر همچنين مي افزايد: اگرچه ويژگي هاي ذكر شده ميان زنان و مردان كارآفرين تا حدي مشابه است، ولي تفاوت هايي چون استفاده بيشتر مردان از وام هاي كلان و قدرت ريسك پذيري بالاتري كه نسبت به زنان دارند و پيگيري مردم گرايي و ارتباطات بيشتر زنان نسبت به مردان، اين دو جنس را در امر كارآفريني از يكديگر متمايز مي كند.
وي خاطر نشان كرد: علاوه بر اين ويژگي ها عواملي چون موانع فرهنگي و مسئوليت هاي خانوادگي از جمله محدوديت هاي زنان براي توسعه و كسب و كار است.
صابر مهم ترين انگيزه فعاليت كارآفرينان را به كار انداختن ايده هاي خلاق دانست و گفت: اين انگيزه در زنان كارآفرين بيشتر به سمت استقلال مالي تغيير جهت داده است.
رئيس هيات مديره انجمن زنان كارآفرين عوامل حمايت كننده كارآفرينان بويژه زنان را دولت، تشكل هاي حرفه اي و خود كارآفرينان عنوان كرد و افزود: دولت با نقش تعيين كننده اي كه دارد، به عنوان بسترساز براي مهارت اندوزي و آموزش، همچنين به عنوان حمايت كننده مالي مي تواند زمينه حمايت هاي لازم را از عوامل كارآفرين فراهم كند.
صابر با اشاره به قوانين مربوط به كارآفريني، يادآور شد: در ميان قوانين موجود برخي نياز به اصلاح و بازنگري دارند و برخي ديگر اساساً اجرا نمي شوند، ضمن اينكه نياز به وضع قوانين جديد كه در جهت كمك به بروز استعدادهاي نوين باشد نيز احساس مي شود.صابر با بيان اينكه براساس مطالعات انجام شده تا امروز حدود 300 زن كارآفرين در كشور شناسايي شده است، اظهار كرد: اعلام اين رقم در حالي است كه آمار دقيقي از كارآفرينان زن در دسترس نيست كه اميدواريم در سرشماري امسال رقم دقيق آن مشخص شود.

جدول اعداد (سودوكو)
004782.jpg

سخنگاه
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سخنگاه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |