تأملي در ناپايداري اجتماعي ، فرهنگي ، زيست محيطي و كالبدي كلان شهر تهران
شهر لجام گسيخته
لطيف روحاني
|
|
سابقه مفهوم پايدار به اواخر دهه هفتاد ميلادي بازمي گردد، ولي اين مفهوم در سال 1994 در اجلاس سكونت گاه هاي بشر در استانبول بيشتر از هر زمان ديگري مورد توجه قرار گرفت. اجلاس استانبول منجر به پيدايش دو نگرش و جريان كلي در تعريف پايداري اجتماعي گرديد. يك گروه از دانشمندان و صاحب نظران شركت كننده بر اين باور بودند كه پايداري اجتماعي، تحقق پيش شرط هاي اجتماعي خاصي است كه بدون آنها، توسعه پايدار ممكن نيست. از سوي ديگر گروهي معتقد بودند كه پايداري اجتماعي ناظر بر نيازهايي است كه از ضرورت حفظ برخي ساخت هاي اجتماعي و سنن و ميراث هاي فرهنگي برمي خيزد. تفاوت اين دو نگرش، عميق است زيرا بر اساس برداشت نخست، دگرگوني ساخت هاي اجتماعي و سنن و ارزش هاي فرهنگي را از الزامات ضروري مي داند ولي برداشت دوم بر خلاف نظريه اول به حفظ سلامت و سنن فرهنگي اشاره مي كند. در بررسي هاي بعدي معلوم شد كه امكان تركيب و رفع تناقض بين دو نظريه ممكن است. بدون ترديد توسعه پايدار در شرايط ويژه جهان مبتني بر ICT دگرگوني عميق و گسترده جنبه هاي مختلف آن شامل ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و از همه مهمتر ساختارهاي اساسي را مي طلبد.
البته تغييرات شگرف و عظيم نمي تواند و نبايد به نابودي همه چيز و تغيير تمامي بنيادها منجر شود زيرا تغييرات لجام گسيخته و فراگير آن هم بدون توجه به بنيادها، جامعه را دچار اغتشاش، نابساماني و بي هويتي مي كند و به تعبير اميل دوركيم، شرايط آنوميك(اغتشاشي ارزش ها و ميزاني از روان پريشي جمعي ناشي از آن) ايجاد مي كند.
با اين مقدمه كوتاه به نظر مي رسد در زمان انتخاب تهران به عنوان پايتخت، كمتر كسي تصور مي كرد كه در كوتاه مدت، كلانشهري لجام گسيخته با انواع مشكلات زيست محيطي، اجتماعي، فرهنگي، كالبدي، اقتصادي و سياسي خيره كننده در آن پديدار خواهد شد و بخش عظيمي از ثروت جامعه اي به وسعت ايران را خواهد بلعيد و به صورت جامعه آشفته و آنوميك ظاهر شود.
آغاز توسعه برون زاي تهران آن هم با افزايش درآمدهاي نفتي و ادغام اقتصاد سنتي در اقتصاد سرمايه گذاري در كنار عوامل برشمرده زير سبب سرعت تغييرات نامتوازن و ازهم گسيختگي جامعه شهري و ناپايداري اجتماعي و فرهنگي تهران گرديد:
۱) برهم خوردن تعادل سنتي بخش هاي اقتصادي و كاهش نقش روستا و توليدات كشاورزي و دامي بر اثر افزايش درآمدهاي نفتي و به تبع آن رواج مصرف گرايي با الگوي غربي و بدون توليد.
۲) دگرگوني آرايش طبقاتي و گروه بندي جامعه بر اثر توزيع نامتوازن و ناهمگون مازاد اقتصادي.
۳) پيدايش بزرگ سري شهري تهران به دليل توزيع فضاي مازاد اقتصادي و به تبع آن، گسترش ناهمگون بازار گسترده شهري.
۴) سرعت گرفتن مهاجرت به تهران و رشد فزاينده جمعيت.
۵) رشد شديد نهادهاي آموزشي، بهداشتي، خدماتي و تجمع آنها در تهران.
۶) گسترش فقر و شكاف طبقاتي به مرور زمان.
۷) معضل رشد بيكاري به دليل رشد جمعيت در شرايط فقدان توسعه پايدار و درون زا.
۸) ناهماهنگي رشد شهر و تمركز جمعيت به ويژه رشد جمعيت جوان تهران با توسعه زيرساخت هاي اجتماعي، فرهنگي و امكانات گذران اوقات فراغت و نهايتاً تحولات كالبدي شهر تهران به ويژه مسئله فروش تراكم يا فروش فضاي شهري به عنوان اصلي ترين راه تأمين درآمد تهران از يك سو سبب اغتشاش فضايي و كالبدي و به هم خوردن هويت شهري گرديد و به همين اندازه مقياس انساني در فضا نابود گرديد و بدين سان شهر، بي اعتنا به ضرورت توسعه فضاهاي فرهنگي و اجتماعي و گسترش عرصه عمومي به صورت نامتوازن توسعه پيدا كرد.
در كنار مسائل يادشده بايد به بي توجهي به عرصه هاي شهري از جمله حمل ونقل و ترافيك، فقدان مشاركت مردم در امور شهري، رواج فرهنگ غربي در شرايط فقدان برنامه هاي اجتماعي و فرهنگي نكته قابل توجه اين است كه پايداري اجتماعي و فرهنگي، موضوعي ميان رشته اي است و تحقق آن منوط و متكي به پايداري در ساير بخش هاي اقتصادي، سياسي، كالبدي، حمل و نقل و ترافيك است و فقط در يك برنامه ريزي جامع نگر قابل دسترسي است. در واقع راهبردهاي پايداري اجتماعي و فرهنگي تنها در شرايط توسعه فراگير و پايدار ممكن است. ثانياً تنها زماني قابل اجرا هستند كه پيش شرط هاي پايداري وشهروندمداري، توقف توسعه برون زا، قانونمند مدارشدن مديريت شهر و توقف رانت محقق شده باشد، در اين راستا بايد:
۱) شرايط لازم براي مشاركت دادن تمام گروه هاي مختلف اجتماعي شهروندان شامل زنان، جوانان، نوجوانان و اقوام در تصميم سازي، برنامه سازي، نظارت مستمر و آگاهانه به عنوان راهبر و تقويت همبستگي اجتماعي و تقويت اتحاد ملي فراهم گردد.
۲) برنامه ريزي براي گذر از نظام و مديريت شهري زورمندمدار و تكليف مدار آمرانه به مديريت مبتني بر شهروندمداري و به تبع آن تلاش براي فقرزدايي مشاركت مدارانه و احياء سازمان ها و انجمن هاي محلي و مردم نهاد براي تأمين امنيت و به رسميت شناختن اعتراضات مدني در دستور كار قرار گيرد.
۳) تدوين برنامه جامع براي هماهنگ سازي فضاهاي شهر با نيازهاي گروه هاي مختلف اجتماعي و توسعه سرانه فضاي عمومي و فرهنگي از جمله فرهنگسراها، خانه هاي فرهنگ، سينماها، خانه هاي تئاتر، پارك هاي علمي، برگزاري جشنواره هاي فرهنگي و هنري به ويژه جشنواره اقوام ايراني و برگزاري اردوهاي هدايت شده و آموزشي براي غني سازي اوقات فراغت و آموزش زندگي شهري و الزامات آن و نهايتاً توجه جدي به برنامه جامع آگاه سازي همگاني شهروندان مورد توجه قرار گيرد.
|