سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
در متن و حاشيه آيين ياري رساني به كودكان سرطاني
مي خواهيم زنده بمانند
حبيب كريمي
004902.jpg
سرطان، فرآيند دردناكي است كه نه تنها كودك بيمار را دچار رنج و درد مي كند، بلكه خانواده ها را نيز در شرايطي بسيار سخت و توان فرسا قرار داده، بنيان رواني اقتصادي و اجتماعي آنها را متزلزل مي سازد و در موارد بسيار به نابودي و از هم گسيختگي خانواده مي انجامد.
دكتر شيباني، رئيس هيأت مديره موسسه خيريه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان كه جهت جذب حمايت نيكوكاران و خيرين با همكاري جوانان داوطلب اعم از دختران و پسران تلاشگر كه اكثر آنها در رده هاي تحصيلي همچون مهندسي و دكتري بودند، چهارشنبه شب بيست ودوم شهريورماه سال جاري آييني را در محل تالار گردهمايي مجتمع بيمارستاني- رفاهي محك با كمك مالي مطلق دكتر كرباسي- جراح معروف- تدارك ديده بود، گفت :
مؤسسه مزبور براي كمك به بيماران كوچك سرطاني و خانواده آنها ايجاد شد و هدفي مقدس و متعالي ولي بسيار دشوار را فراراه خود قرار داد.
در اين راستا محك تلاش همه جانبه اي را آغاز نمود تا مرهم و تسكيني بر رنج هاي جسماني اين كودكان و آلام روحي خانواده هاي آنان باشد.وي گفت: نخستين اخگر اين عشق در سال 1368و در دل مادري شعله زد كه خود به خوبي مي دانست هنگامي كه كودكي با بيماري صعب العلاج را در آغوش گرفته و همه شهر را درنورديده تا كلماتي اميدواركننده از يك نفر بشنود، چه سرنوشتي در انتظارش مي باشد. اين مادر، خانم سعيده قدس است كه اينك به عنوان يار و همراهي هميشگي در راه ترقي و توسعه مؤسسه مي كوشد، چرا كه به لطف حق، كودك او شفا  يافته و مادر به شكرانه بهبود فرزند، در آغاز راهي كه خود را متعهد به آن حس مي كند، به كتاب لسان الغيب، حافظ شيراز مراجعه مي كند و تفألي مي زند و چنين مي خواند:
بر سر آنم كه گر ز دست برآيد
دست به كاري زنم كه غصه سرآيد
پس بر اين مادر تكليف آشكار مي شود كه بايد كمر همت را بست و كار را آغاز كرد.
بنابراين در بهمن 1370، به همت پزشكان و خيرين، مؤسسه خيريه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان تشكيل مي شود.
دكتر شيباني مي گويد: هزينه هاي كودكان مبتلا به سرطان در موارد دارو، شيمي درماني، آزمايشات، عكسبرداري، تغذيه، پوشاك، كتاب، هزينه اقامت آنها در تهران و آمدورفت از شهرستان به تهران توسط محك پرداخت مي شود و در حال حاضر از 10هزار كودكي كه تحت حمايت محك بوده اند، 4700 كودك در روند درمان به سر مي برند كه كودكان مهاجر افغاني و عراقي نيز در اين بين، همانند كودكان ايراني تحت پوشش قرار گرفته اند.
* خانم قدس در آيين شبي با محك بسيار لطيف و مهربانانه با جمع حاضر سخن گفت؛ همان مادري كه به لطف خداوند، فرزندش شفا يافت و از همان موقع با عنوان كردن اين عقيده كه هر كس با خدا بده داشته باشد، بستاني هم در پي خواهد بود، اينك به عنوان يكي از هميشه حاميان محك است. او در گفت وگو با نگارنده چنين عنوان نمود: پيمودن راهي را كه در زمستان۱۳۷۰ آغاز نموديم، حمايت همه جانبه از كودكان دلبند مبتلا به سرطان و خانواده آنها بود.خانم قدس كه قطرات اشك به آرامي از گوشه چشمانش جاري بود و بغض آلود سخن مي گفت يادآور شد: در طول اين مدت همه ما حاميان خيرات همواره قله اي را در برابر خويش مي ديديم كه نماد بيمارستاني فوق تخصصي سرطان اطفال بود و گام هاي آرزوي ديرپاي نيل به اين قله رفيع را كه ستيغ آن در ابرها پنهان بود، با خريد زمين در دارآباد برداشتيم و از آن روز پاي در دامنه اين قله نهاديم؛ گام به گام با كمك هاي انسان دوستانه و نيكوكارانه مردان و زنان ياور محك راه پرفراز و نشيبي را پيموديم كه بي ترديد بدون اين كمك ها، طي نمودن فراز آن فراتر از توان آناني بود كه محك را ايجاد كردند. بنابراين با ياري مردم و مطلقاً مردم و بدون آنكه ريالي از دولت بگيريم و يا بر بخش عمومي تحميل شويم، اين راه بسيار سخت را درنورديديم و مشتاق و شادمان و اميدوار پيش رفتيم، چرا كه كمك هاي بي دريغ مردم پشتيبان ما بود و بس و روز 27شهريور،۱۳۸۲ با پذيرش اولين كودك بيمار سرطاني در بخش يك مجتمع بيمارستاني- رفاهي محك قله را در افق ديد خود و خارج از ابر و مه در درخشش زندگي بخش خورشيد كمك هاي سخاوتمندانه ياوران محك نگريستيم. قدس گفت: ما با كمك هايي كه در قالب احداث ساختمان و خريد تجهيزات دريافت كرديم، به قله هاي آرزوي ديرپاي خوش رسيديم، چرا كه اين رسم زندگي است كه قله آرزوها و چالش هاي برابر براي نيل به آنها هرگز پاياني در بر ندارد.
امروز قله ديگري فراروي محك است و آن تأمين هزينه هاي اداره مجتمع بيمارستاني- رفاهي است كه براي حركت در اين مسير و فراهم نمودن امكاناتي مناسب جهت اقامت نوگل هاي مبتلا به سرطان و خانواده هاي آنها در اين مركز باز هم مثل گذشته از خيرين و نيكوكاران مي خواهيم تا با همت عالي، محك را ياري دهند.
قدس مي گويد هزينه دارو و اقامت هر كودك بر اساس متوسط دفعات مراجعه به مجتمع، 15ميليون ريال در سال است و بر اين اساس اقامت كودكان در مجتمع بيمارستاني- رفاهي محك به معني بهره مندي از محيط آرام، تغذيه مناسب، پيگيري درمان، فراهم نمودن امكانات بازي و شادي و فعاليت هاي گروهي است و به عبارت واضح تر هزينه نگهداري و درمان هر كودك سرطاني ماهانه بالغ بر 125هزار تومان مي شود.
قدس ادامه مي  دهد كه براي ايجاد بيمارستان و مجتمع رفاهي كودكان سرطاني با بهره مندي از كمك هاي مردم، در سال 1376 زميني به مساحت 4400 متر مربع از سازمان زمين شهري خريداري شد و عمليات ساختماني آن با حمايت هاي مالي فردي نيكوكار كه به دليل ابتلاي همسرش به اين بيماري جانسوز با مشكلات عديده اي مواجه بود، آغاز گرديد. اقدامات ساختماني بيمارستان از سال 1378 شروع شد و تا سال 1380 بخش عمده آن پايان پذيرفت.اين بيمارستان فوق تخصصي در فضايي به مساحت 18هزار متر مربع مشتمل بر 120 اتاق خصوصي جهت بستري نمودن 120 كودك به همراه يكي از والدين آنها ايجاد شده و علاوه بر بخش هاي بستري، داراي مراكز كلينيك، پاراكلينيك شامل اورژانس، دندانپزشكي، شيمي درماني، راديوتراپي از نوع شتاب دهنده خطي، آزمايشگاه هاي بيوشيمي، ميكروبيولوژي، هماتولوژي و پاتولوژي، خدمات تشخيصي شامل راديوگرافي، سي تي اسكن، ام.آر.آي و سونوگرافي و بخش هاي فيزيوتراپي، آب درماني، بخش هاي مراقبت ويژه و كلينيك ها مي باشد و علاوه بر آن فضاهاي تفريحي همچون استخر، اتاق بازي كودكان، كتابخانه و تالار گردهمايي هم در اين مجتمع وجود دارد.
... و اما آنچه در شبي با محك گذشت!
* چهارشنبه شب بيست ودوم شهريور، به واقع شب مهر و عاطفه و دوستي وعشق بود، چرا كه هزينه درمان و نگهداري 177 كودك سرطاني، توسط جمع حاضر كه براي هر كودك يك ميليون و پانصد هزار تومان برآورد شده، دفعتاً تعهد شد.
* از محمدمهدي محسني فيلم مستندي تحت عنوان در ستايش زيستن ، بر پرده تالار گردهمايي مجتمع به تماشا گذاشته شد كه اشك بسياري را جاري ساخت، چرا كه فيلم با نهايت سادگي تهيه شده بود و از پدران و مادراني سخن مي راند كه هزينه خريد يك آمپول به مبلغ 600هزار تومان كه براي شناسايي ابتلا به سرطان كودك آنان لازم بود را نداشتند و بعد كه با محك آشنا شدند، بر آستان اين بيمارستان بوسه شادي زدند!
* به گفته خانم قدس محك براي كودكان سرطاني و والدين آنها نوعي تاج محل، معبد عشق و دوستي است و اگر عوامل محك هرازچندگاهي آيين كمك رساني بر پا مي كنند كه به زعم برخي فاخر است، بايد عنوان شود كه تمام هزينه هاي اين آيين را يك فرد خير مي دهد و ريالي از حساب محك كسر نمي شود.
* دكتر شيباني مي گويد هر سال 95هزار كودك در سراسر جهان جان شيرين خويش را به علت ابتلا به سرطان از دست مي دهند.
* مجري برنامه از كوچك ترين نابغه موسيقي جهان كه در آن شب در محك حضور يافته مي خواهد كه در برابر ديدگان حضار قرار گيرد. كسري فريور كه به گفته مجري 12سال بيشتر ندارد و در سال دوم راهنمايي تحصيل مي كند، تأمين كننده هزينه زندگي خانواده خويش است.
كسري با ويلن ظاهر مي شود؛ لباس سفيدي بر تن؛ پسربچه اي با موهاي آراسته كه طول قامتش كمتر از يك متر است!
ويلن را كوك مي كند و آرشه را بر آن مماس مي سازد. آهنگي بديع مي نوازد؛ بسيار دلپذير و بعد مي خواند ترانه اي كردي، سپس سرودي خراساني و جالب آنكه خود هم آهنگساز است و هم تنظيم كننده و رهبر اركستر صداوسيماي كرمانشاه. عنوان كوچك ترين آهنگساز دنيا را دارد(اينها را بعد از انجام برنامه در گوشه اي از تالار به من مي گويد). در هنرستان موسيقي تهران براي گزينش هنرجو پذيرفته مي شود با عنوان شاگرد اولي اما چون در تهران منزل ندارد نمي تواند به تحصيل در رشته موسيقي ادامه دهد. حتي رئيس هنرستان قبول مي كند كه شهريه يك ميليون توماني او را بپردازد اما اين كوچك ترين موسيقي دان جهان كه داراي دو پروانه معتبر جهاني است و اكثر شاگردان او پزشكان و مهندسان كرمانشاهي در دو رشته از آلات موسيقي يعني ويلن و كمانچه هستند از 7سالگي با ساز آشنا شده. همه اهالي خانواده اش به موسيقي تعلق خاطر داشته اند؛ پدر مرحومش، خواهران سه گانه اش و مادر كه اينك، هم سرپرست اوست و هم مدير برنامه اش.
مادر او قبل از اينكه كسري به اين مرتبه و مقام دست يابد براي گذران زندگي، مربي رانندگي بوده و كسري در هر برنامه اي كه اجرا مي كند رقمي معادل 200هزار تومان دريافت مي كند.او اكنون در سال دوم راهنمايي به تحصيل ادامه مي دهد و استاندار كرمانشاه جهت تشويق اين نابغه كوچك موسيقي جهان، پرداخت شهريه مدرسه غيرانتفاعي را براي او تقبل نموده است.
كسري افسوس مي خورد كه نتوانست با علي تجويدي موسيقي دان مشهور كه اخيراً به رحمت ايزدي پيوست، ملاقات كند اما شادمان است كه با استاد حسن كسايي، استاد پرويز ياحقي وعبدالحسين مختاباد ملاقات داشته و همه آنها اين كودك قرن را تحسين كرده اند و موجبات تشويق وي را فراهم نموده اند.
كسري در صداوسيماي كرمانشاه نيز برنامه هايي را اجرا مي كند. اجراهاي او در آن شب مورد تحسين همگان قرار گرفت. در پايان اين شب به حضار قلك هايي داده شد تا براي كمك به محك آن را در اجتماعات خود پر كنند. با اين توضيح كه علي كوچولو- كودكي كه اكنون در محك است و سلامتي خود را بازيافته- با لطيفه هايي كه مي داند و از آنها يك CD ساخته در جمع آوري كمك براي محك با فروش CD توجه حضار را جذب كرد. علي در يك ميهماني بابت هر لطيفه 500 تومان براي محك جمع كرده بود!

جدول اعداد (سودوكو)
004947.jpg

ديدگاه
كودك فرمانبر به چه بهايي؟
رعنا عبدوي نژاد
004908.jpg
به زعم برخي از والدين اطاعت و حرف شنوي دليل تربيت صحيح كودك است، در حالي كه اطاعت محض و حرف شنوي بدون تربيت صحيح و اعمال قدرت خردمندانه دوام چنداني ندارد و به زودي همه چيز در هم مي ريزد، نه قدرت پدر و مادر مي ماند و نه حرف شنوي كودك و بعضاً كودك حرف شنو و مطيع داراي شخصيت متزلزل و ضعيف است.
ارعاب كودك
روانشناسان اين نوع اعمال قدرت را وحشتناكترين نوع آن مي دانند. در اين نوع اعمال قدرت كه معمولاً نيز از جانب پدر اعمال مي شود، پدر مدام در خانواده مي خروشد و اوقات تلخي به بار مي آورد، براي هر امر جزئي مانند بمب منفجر مي شود، در هر فرصت مساعد يا نامساعد دست به چوب و شلاق مي برد، هر سؤالي را با خشونت پاسخ مي دهد و به جزيي ترين كارهاي كودك ايراد مي گيرد، او را نزد ديگران تحقير مي كند و به زعم خود با چنين اعمال قدرتي فرزند خود را تربيت مي كند. در حالي كه اين نوع ارعاب نه تنها كودك، بلكه تمامي افراد خانواده را در وحشت نگه مي دارد. مادر در اين طيف تربيتي، تبديل به موجود بسيار ضعيف مي شود و مدام با واژه هاي تحقيرآميز خطاب شده و براي ارعاب بيشتر كودك بي ارزش و بي بها خوانده مي شود به هدف اينكه فقط پدر منبع قدرت باشد. اين گونه  ارعاب قدرت نه تنها جنبه تربيتي ندارد، بلكه به كودك مي آموزد كه از پدر دوري كند و وجود او را در خانه نپذيرد و اساساً با وجود چنين پدري تكيه گاهي در زندگي نداشته باشد. در چنين برخوردها كودك سرانجام تبديل به موجودي خشن مي شود كه هر لحظه در او خشونت تقويت مي شود و بالاخره كودك چنين خانواده اي به موجودي انتقامجو و يا به لحاظ دوران سخت كودكي عقده اي و يا موجودي ناچيز، بيهوده و بي اراده تبديل شود، به صورت نادر و استثنايي كودك تحت چنين اعمال قدرتي درست تربيت مي شود.
فاصله گرفتن از كودك
در اين نوع اعمال قدرت كه باز هم معمولاً از جانب پدر اعمال مي شود، اتاق پدر، سفره پدر، وسايل مورد علاقه پدر برچسب خاصي مي خورد و كسي جرأت استفاده و يا دست زدن به آن ندارد و معمولاً در اتاق  خود غذا صرف مي كند و كمتر وارد صحبت مي شود و حرف شنوي نيز ندارد. به تعريفي ديگر مستمع صحبت هاي اعضاي خانواده نيست. به اصطلاح به كسي رو نمي دهد و دستورات او معمولاً به وسيله مادر به كودك ابلاغ مي شود. اينچنين پدري معمولاً از مسائل كودك بي اطلاع است و به تصور او نزديك شدن به كودك او را پر رو مي كند و بهتر است براي تربيت صحيح، از او فاصله بگيرد. در اين طيف اعمال قدرت مادراني نيز ديده مي شوند كه حتي حاضر به تغذيه كودك از شير خود نيستند. از بدو تولد او را به دست مادربزرگ و يا دايه مي سپارند و بسياري از كودكان چنين خانواده هايي ساعت هاي بسياري از والدين خود دور هستند و والدين به بهانه شاغل بودن حتي سري به مهد كودك او نمي زنند. در ساعت معيني او را به مهد كودك مي سپارند و در ساعت معيني به دنبالش مي آيند و يا به دنبالش مي فرستند. البته بهانه اين گونه والدين كمبود وقت است، در حالي كه اينان نيز به نوعي عمل خود را توجيه مي كنند و بعضاً معتقدند كه با فاصله گرفتن از كودك، او را درست تربيت مي كنند در حالي كه چنين فضايي براي تربيت كودك مناسب نيست.
قدرتمند جلوه دادن پدر و مادر
در بسياري از خانواده ها يكي از والدين به مركز قدرت تبديل مي شود. كودك معصوم مدام از طرف او مورد تهديد واقع شده، ترسانده مي شود و يا تمامي اعمال و رفتار كودك حتي در عدم حضور او تحت سلطه و قدرت او كنترل مي شود كه اين امر غالباً از جانب مادر انجام مي شود و پدر را به يك قطب قدرت در خانواده تبديل مي كند. در اين گونه روش تربيتي معمولاً مادر زحمت كمتري متحمل مي شود و با ارعاب كودك به وسيله قدرتي كه به پدر مي دهد از كودك اطاعت مي گيرد، در حالي كه از عواقب وخيم اين نوع قدرت بي خبر است و وقتي كودك به اين نوع روش تربيتي اعتراض كند و يا در اجراي اوامر كوتاهي و از انجام دستورات عدول كند، مورد خشم پدر واقع مي شود و مادري كه شيفته اين نوع روش تربيتي در سايه قدرت كاذب پدر است كودك را وادار به عذرخواهي از پدر (قطب قدرت) مي نمايد.
در برخي از خانواده ها  نيز مادر به يك مركز قدرت تبديل مي شود و خطر اين روش نيز كمتر از روش فوق نيست. اين طيف رفتارها نيز دور از عدالت نسبت به كودكان است كه به تدريج در آنها اغراض دروني و خشونت به وجود مي آورد و در نهايت نيز قطب قدرت نابود مي شود ، در حالي كه اثرات مسموم خود را تا به ابد در كودك باقي مي گذارد، به طوري كه بعضاً بعد از فوت مركز قدرت نيز كودك ترس از مركز قدرت را با خود دارد و بعد از تشكيل خانواده اين كودك نيز خود به يك مركز قدرت تبديل مي شود.
ابراز محبت بيش از حد
كارشناسان تربيتي بر اين باورند كه از رايج ترين قدرت هاي دروغين قدرت به وسيله ابراز محبت زياد از حد است. اين گونه والدين معتقدند كه مي بايستي هر لحظه به كودك خود محبت و از محبت او نيز برخوردار شوند. به همين منظور پيوسته به كودكان خود عشق مي ورزند و آن را با محبت هاي بي پايان و قدرشناسي از كودك به حد وفور بيان مي كنند. اين طيف خانواده ها در درياي ملاطفت چنان غرق هستند كه بسياري از موارد تربيتي را ناديده مي گيرند و در كنار او و همراه او پيوسته مشغول ابراز علاقه به او بوده و بعضاً كارهاي شخصي او را نيز انجام مي دهند بدون اينكه هيچ گونه مسئوليتي از او بخواهند. اينچنين كودكاني اولين قرباني خود بيني والدين خود هستند و كودكانشان نيز به خوبي فرا گرفته اند كه والدين خود را فريب دهند.
پند و اندرز بي مورد
والديني هستند كه تصور مي كنند كودكان اشخاص بالغي هستند و پيوسته او را با سخنان به اصطلاح پندآميز و آموزنده تحت فشار مي گذارند و مدام خود را در هيبت اشخاصي دور از هر نوع خطا و تقصير معرفي مي نمايند در حالي كه كودك داراي زندگي خاصي است و هنوز مفهوم پند و اندرز والدين را نمي فهمد و شرايط زندگي والدين خود را (پنددهنده) نمي شناسد و از آنجايي كه عادت به تفكر نيز ندارد، پند و اندرز را نمي تواند ارزيابي كند و اين حالت موضع گيري والدين به زودي آنها را از والدين موضع گير خود دور مي كند. قدر مسلم در خانه اي كه پيوسته پند و اندرز ديكته شود، شادي و نشاط كمتر ديده مي شود و مستمعي يافت نمي شود.

قدرت يا تدبير آموزشي
004911.jpg
گروه اجتماعي - پايه اساسي اعمال قدرت پدر و مادر فقط مي تواند زندگي، كار، چهره انساني و رفتار شايسته آنان باشد كه به عنوان يك شايستگي بدون ترديد از طرف كودك پذيرفته شود.
براي به دست آوردن آن شايستگي بجاست كه والدين از وضعيت بيرون از خانه كودك شناخت داشته باشند كه اين امر شامل شناخت از كليه علايق كودك به مدرسه، درس، معلمين، رفقايش و... است و اين شناخت با كنجكاوي هاي بيزاركننده حاصل نشود، بلكه با حالت دوستانه و صميمانه همدل و همرنگ بودن با كودك به دست مي آيد. وقتي كودك حضور خردمندانه  و دلسوزانه شما را پيوسته در كنار خود حس كند و اين موضوع را نيز درك كند كه والدين او به جهت تربيت او و تحويل او به جامعه به عنوان يك انسان مفيد مسئولند، مسلماً قوت قلب خاصي مي يابد و با تكيه به آن بدون هيچ گونه هراسي مسائل و مشكلات خود را در ميان مي گذارد. كودك را مي بايستي با اين آرمان آشنا كنيد كه مايليد او فرد مسئولي بار بيايد و بدين لحاظ تحت تربيت و سرپرستي شما قرار دارد.
كارشناسان امور تربيتي شرطي كردن محبت به كودك را محكوم مي كنند و بر اين باورند كه كودك بايد از ميزان عشق و علاقه والدين به خود آگاه و به آن مؤمن باشند نه اينكه با هديه هاي بي مورد كودك را مطيع بار آورد چون در نهايت هداياي بي مورد كودك را نسبت به هديه بي تفاوت مي كند و يا اينكه كودك مي آموزد كه با اطاعت هاي دروغين، هديه اي طلب كند. به تعريفي ديگر براي صفات مثبت خود نيز طلب اجرت و يا رشوه (هديه) مي كند.
پس از بررسي  برخي از انواع اعمال قدرت هاي دروغين به خانواده هايي برمي خوريم كه پدر نوعي اعمال قدرت مي كند و مادر به نوعي. در چنين وضعي، كودك تبديل به يك سياستمدار مي شود و مي آموزد كه در مقابل والدين نقش هاي جداگانه و خوشايند آنان را اجرا كند و يا كلاً از هر دو زده مي شود، عاصي و سرگردان مي ماند.
بعضاً نيز خانواده هايي را مي بينيم كه در فكر هيچ نوع اعمال قدرت نيستند و هر طور كه پيش آيد رفتار مي كنند. گاهي به خاطر يك حركت مخالف ميلشان كودك را به شدت تنبيه مي كنند و يا در مقابل ناهنجاري  بزرگ كه از كودك سر مي زند، سكوت مي كنند. گاهي براي كارهاي كوچك هديه مي دهند، زماني او را لايق هديه نمي دانند و سرزنش و تحقير مي كنند و كوچكترين محبت و فداكاري را كه در حقش كردند به رخ اش مي كشند. در چنين خانواده هاي كودكان صالحي به جامعه تحويل داده نخواهد شد.
در روايت ها آمده است كه مادري نزد حكيمي رفت و گفت: براي مديريت خانواده و تربيت كودكان تدبير داشته باشيم يا اعمال قدرت نماييم؟ حكيم گفت: مديريت هم قدرت مي خواهد و هم تدبير. اما مدير باتدبير كمتر اعمال قدرت مي كند؛ به ويژه اعمال قدرت هاي كاذب و دروغين.
نرمش بيش از حد
اين نوع اعمال قدرت به تأييد كارشناسان امور تربيتي از ناصحيح ترين نوع اعمال قدرت هاست. در چنين شيوه تربيتي، والدين به وسيله نرمش بيش از حد، حرف شنوي از كودك مي طلبند، به طوري كه در مقابل كودك به فرشته مهرباني تبديل مي شوند و با تمامي خواسته هاي بي چون و چرا موافقت مي كنند. اين شيوه نيز معمولاً از مادر اعمال مي شود. عدم مخالفت والدين با خواسته هاي كودك ميدان وسيعي را براي اميال خودسرانه كودك به وجود مي آورد. اينچنين خانواده اي براي اينكه محيط خانواده به زعم آنان آرام و كليه امكانات رفاهي براي كودك فراهم باشد، به هر نوع فداكاري تن در مي دهند. چنين شيوه تربيتي منجر به كودك سالاري و ضعف شخصيت كودك مي شود و مطمئناً چنين محيطي براي تربيت صحيح كودك محيط امني نيست.

جاي خالي ارتباط در شهر
004890.jpg
همشهري آنلاين- دكتر احمد ميرعابديني: جاي خالي ارتباط در شهر پيداست. مثل جاي خالي يك دوست يا جاي خالي غذا، خواب، لباس، محاسبه و چيزهاي حياتي ديگر.
مي شود از جاي خالي ارتـباط هم حرف زد. جاي خالي دوست ، را بايد خود دوست پر كند. اگر جاي ارتباط دوستانه خالي باشد، بايد جايش را چيز ديگري پر كند؛ چيزي مثل مطبوعات، در شكل كاغذي يا الكترونيك؛ راديو، از جنس موسيقي و گفتار؛ تلويزيون، از نوع تصوير، حجم، رنگ، همــــراه با صدا و موسيقي و گفتار؛ سينما و تئاتر؛ ...
اينها جاي خالي دوست نشـــسته اند؛ براي انساني كه نيــازمند محرك هاي بيشتري است؛ مي خواهد ببيند چه مي گذرد؛ آدم مي خواهد همه جا باشد؛ و "دوسـت"ي به او خبر بدهد؛ اين دوست هم بايد از جنس ارتباط باشد؛ و آن چه را نياز دارد و نمي تواند داشته باشد، به او بدهد؛ اين دوست بايد شاخـك هاي خود را همه جا بگستراند! آدم به چه كسي مي تواند اين مجوز دوستي و نمايندگي را بدهد؟!
شما مي خواهيد همه جا باشيد؛ ولي نمي توانيد؛ مي خواهيد از همه چيز با خبر باشيد! اما به تنهايي امكان ندارد. بايد كسي به شما كمك كند و از تمام وســعت شهر خود؛ و شهرهاي ديـــگر، دانسته ها را به شهر و نزد شما بياورد؛ و خبر رويدادهاي كم و بيش مشابه، اما حياتي را، به اسم شهر؛ و در همه وقت ها. شهر شب و روز نمي شناسد، چون شب و روز زنده است و نــفس مي كشـــد و تكثير مي شود.
پيوسته مي خواهيد همه جــا باشيد و از همه چيز خبر داشته باشيد! امــا چگونه؟ جاي خالي ارتباط در شهر را چه كسي براي شما پر مي كند؟ البــته، دوستي كه بتواند همواره جاي شاخك هاي حسي شما باشد؛ و چيزي را دريافت كند كـه بتواند اضطراب ندانستن و دلشوره هاي بي خبري و بي اطلاعي تان را برطرف كند. اين دوست بايد مورد اعتماد شما هم باشد و خيال تا ن را هم آسوده سازد.
ارتباطات براي شهرهاي امروز حياتي تر از آن است كه نتوان آن را با غذا، غذاي روح؛ پوشاك؛ پوشاك مناسب همه فصل ها و زمان ها و مكان ها؛ محاسبه و حساب و كتاب داني براي تصميم گيري و شناخت اوضاع، مقايسه كرد و امروز جاي ارتباط در شهر خالي است و هيچ چيز جز ارتباط نمي تواند جاي خالي اين دوست را بگيرد.
شهر خطي فرضي است ميان من و تو؛ و شما و ما؛ خطي كه در عيــن حال ادغام و در هم فرورفتگي ما را نشان مي دهد؛ شهر ميانجي است و رسانه! شهر ميانجي است؟ شهر ميانجي كساني است كه مي خواهند بدانند مرزهاي ميان من و تو كجاسـت. رسانه ها، با مثال هاي زياد، يعـني با همــان گزارش ها و خبرها و برقراري ارتباط با ما و ميان ما، اين مرزهاي شهري را مشـــخص مي كنند.
مطبوعات دانش و معرفت مي دهند؛ چه كاغذي چه الكترونيك؛ اينترنت اطلاع و به شــكل هاي مختلف به مطبوعات و ساير رسانه ها ياري مي دهد؛ راديو، در كار همراه مان است، با خبر و اطلاع و آموزش؛ تلويزيون، از هر چمن ترانه اي، گلي و سبزه اي مي چيند و گزيده هاي خود را نمايش مي دهد كه همه چيز دارد و سوپر ماركت رسانه اي است، تا چشم و دل سيرمان كند و سرگرم شويم؛ كتاب، تئاتر و سينما، با تلفيــق واقعيت هاي زندگي در فراغت و سرگرمي، به شكلي عميق تر فرصت جـدا شدن از زندگي جدي و ايجاد امكان تأمل در آن را بـه ما مي دهند.
در حالي كه تلفــن ما را در هر مكان و زمان با كساني يا كسي كه دوست مي داريم و به او يا آنها نياز داريم، امكان دسترسي مي دهد تا اگر اراده كرديم و توانستيم، به ياري وسايل حمل و نقل با او ديدار كنيم.
... ايـنها جايگزين هاي ارتباط در شهرند؛ جايـگزين هاي دوست و نماينده اي كه اگر نباشند، ما نمي توانيم همه جا، همه وقت و نزد همگان باشيم! رسانه ها دوستان يا دوســتي هستند كه ما را به تمامي قلمروهاي ارتباطات اجتماعي و به ميان كساني مي برند كه مي خواهيم با آنها باشيم يا از حال شان با خبر شويم.
ارتباط با وسايل فردي، گروهي و جمعي اش، جايي حياتي را پر مي كند، كه اگر ارتباط و اين وسايل نبودند تصوري از شهر هم نبود! شهر به معناي ما، جمع ما؛ من  ها و تو ها و او ها! كه اين ما بودن ها راز حيات است؛ و ارتباطات اجتماعي راز بقاست. پيوند دهنده اي كه اگر نباشد، به هيچ شكل نمي توانيم به معناي ما و شهر و تمامي تسهيلاتــي كه براي مان فراهــــم مي آيد، مفهومي بدهيم.
ارتباطات شبكه حسي ما در جامعه  است؛ بسط حواس ما؛ بويايي كشيده شده تا دور دست ها و قلمرو شهر و شهرها؛ چشايي، بينايي، شنوايي و بساوايي! مگر جز اين مي شود تمامي تجربـه هاي ديگري و ديگران را از آن خود كرد، در اختيار گرفت و از آنها براي ارتقاي خود فرد و ديگران بهره برد؟ و اين تجربه ها به الگويي تبديل مي شوند كه براي گره گشـايي هاي مشكلات به ياري ما مي آيند.
ما تمايل داريم با خبر شويم؛ حق ارتباط حق ارضاي ميل و لذت بردن ما نيز هست؛ لذت رهايي از تنش است و ما حق داريم، به اين معنا از تنش و نگراني و اضطراب رهـــا شويم! همين! آ ن چه روي مي دهد، نامش سرگرمي است! سرگرمي در واقع به صورت نوعي حق در مي آيد؛ اما سرگـرمي بــايد رهايي بخش باشد؛ و خبر به معناي گزارش هر چــه عينـي تر از رويدادها و اطلاع از هم و دانستن و آموزش درباره يكديگر براي حل مشكلات است و براي چاره جويي و رفع موانع . و لذت، به اين معنا، حق هر شهروند است؛ و اين حق تنها به يــاري ارتباط تحـقـق مي يابد.
ارتباطات درون اجتماعي، چنين نقش ارتباط دهنده دروني را دارند؛ ارتباطات به عنوان نقش برون اجتماعي، جامعه را با رهبران ارتباط مي دهد و از سوي ديگر ارتباط ميان جوامع را برقرار مي كنند.
به اين ترتيب است كه فرد از يك سو با همنوعان خود در درون جامعه و از سوي ديگر با ساير انسان ها در ساير جوامع و نيز با رهبران اجتماعي ارتباط برقرار مي كند.
جامعـه با اجتماع فرق دارد. اجتماع جمـع عددي افراد و كنار هم بودن جسمي است، بـــدون ارتباط با هم و مثل گروه منفرد و پراكنده از هم. هر قدر اجتماع داراي ارتباط قوي تر و ارتباطات گسترده تر و عميــق تري باشد، به معناي جامعه ، يعني مجموعه همبسته و متحد نزديـك تـر مي شويم.
از ا ين رو، جامعه به عبارتي محصول ارتباط و ارتباطات اسـت. براي اجتـماعي شدن و جامعـه پـذيري چاره اي جز بهره گيري هر چه درست تر و دقيق تر از ارتباطات اجتماعي وجود نــدارد.
شهر نمي تواند اجتماع باشد، يعني افراد نمي توانند هر گونه كه خواستند و بدون توجه بـه حضور و حقوق ديگري، هر كاري را كه تمايل داشتند انجام دهند. شهر جامـعه است بــا اعضاي به هم پيوسته و تأثيرگذار بر سرنوشت يكديگر؛ و اين هم سرنوشتي، يعني سازنـده اصلي جامعــه و اين وحدت بدون ارتباط معنايي ندارد و شكل نمي گيرد.
گروه ها با ايـجاد ارتباط، روابط موقت را مي سازند. روابط موقت، بر اساس تجربه هاي اعضاي گروه، به تدريج شكل دائمي مي يابند. و هر قدر اين ارتباطات عميق تر باشد، جامـعه پيچيده تر است. شايد بر همين اساس، بتوان واحد جامعه را به جاي گروه، ارتباط در نظر گرفت.
گروهي كه با هم ارتباط درست و رابطه اي منظم، عميق، پويا و سازنده در جهـــت حل مشكلات محيطي ندارند، جامعه به شمـار نمي روند. جمع اند و اجتماع، نه جامعه. ارتباط و انواع آن يعني ارتباطات، وجه تمايزي است مهم كه انسان را از ساير موجودات، مثل جماد، گياه، حيوان و حتي انسان جماعتي متمايز مي كند. ضمن آن كه ارتباط حتي در ميان آنها نيز بــه شكلي وجود دارد.
رسانه ها و ارتباط تنها نتيجه اختراع فني نيستند، بلكه فرايندي دو مرحله اي از اختراع كردن و نهاد سازي اجتماعي اند. اختراعات فني رسانه هاي قديمي را ارتقا دادند، در حالي كه در مرحله بعدي نوآوري ها، رسانه ها و ارتباطات نهادي شدند، كه اين تغيير بنيادي نشان عـمده اي است از نياز اساسي به نهادسازي ارتباطات اجتماعي و تشكيل سازمان هاي رسانه اي، يعني ايجاد مطبوعات، راديو، تلويزيون و سايت هاي اينترنتي.
امروز، بدون اين نهادسازي اقتصاد، سياست و فرهنگ معناي روزآمدي ندارند. بـدون اين ارتباطات و اين هشيارسازي دايم، شكل گيري جامعه و همبستگي اعضاي آن غير ممكن اسـت.
ارتباطات و ارتباط گران پيامبران فروتني هستند، كه چون ما توان سفر دايــم و حـضور در همه مكان ها و زمان ها را نداريم، دستاوردهاي خبري را به نزدمان مي آورند. نقش آنها از يك اطلاع رسان، تا پيامبري نمادين در جامعه تغيير مي كند. آنها باورها، عقايد، رفتار و سبــك زندگي ما را تعيين مي كنند و آرام ما را از راهي كه مي رويم، به مســــيري همـــگاني هدايت مي كنند.
در اين ارشاد جمعي، عـقل ارتباطي، جايگزيني است براي عـقل ابزاري در حـل يا كاهش مشكلات جامعه، كه تنها به ياري ارتباط عـقلاني امكان پذير مي شود.
ارتباط بايد بتواند همچون دستگاه عصبي حسـاس و هوشـمند و با تكيه بر پيش شرط هاي ضـروري براي حضور، شكل گيري و بقاي خود، براي ايجاد پيوند دايم و پويا با محيط بيروني و دروني جامعه فعال باشد، تا اطلاعات لازم براي سازگاري فرد و جامعه را با محيط داخـلي و بـيـروني فـراهم سـازد. ارتباط،  دوستي است كه حيات و بقاي شهر را از او داريم. جاي خالــي ارتباط در شهر، جاي خالي يك دوست قديمي، مفيد و بي ادعاست.

۱۰ نكته كليدي براي موفقيت در تجارت
سيد محمد تقي رسولي دينان
۱. اهداف شخصي و گروهي خود را برنامه  ريزي و مشخص كنيد. موفقيت تجارت هاي كوچك و تازه تاسيس به تركيبي از دانستن اهداف و استفادة بهينه از موقعيت هاي پيش آمده بستگي دارد. اين اهداف را به صورت يادداشت بنويسيد تا راهنماي شما باشد.
۲. بازاري مناسب براي سرويس و يا محصول توليدي خود تعيين كنيد. قدم دوم براي شروع تجارت توجه به بازار خريد مي باشد. در وهلة اول نياز رفع نشدة بازار خريد را پيدا و آنگاه اقدام به رفع آن كنيد. اهميتي ندارد كه شما چقدر در تجارت زيرك هستيد، اگر بازاري براي محصول شما نباشد پيشرفت زيادي نخواهيد داشت. اكثر دست اندركاران تجارت ابتدا محصول جالبي را طرح ريزي كرده و سپس به اندازة و نياز آن مي انديشند. براي اينكه بفهميد تا چه حد محصول شما مورد نياز است احتياج به يك تحقيق اصولي و آزمايش دقيق بازار خواهيد داشت.
۳. نقشة بازاري خود را طرح ريزي كنيد. مقصود از اين كار مشخص كردن آن است كه چگونه براي سودآوري خود ايجاد مشتري كرده و  چگونه مشتريان خود را نگهداري خواهيد كرد. در اين طرح، شما بايد مشخص كنيد كه به چه كسي محصول خود را مي فروشد، چگونه وارد بازار خواهيد شد، و در آخر،   مقدار سالانه فروش شما چقدر خواهد بود و سپس اين نقشه را براي پنج  سال پياده كنيد.
۴. طرح و نقشة اولية تجاري خود را كامل كرده و آن را بنويسيد. اين طرح شما بايد محيط خاص كار شما را نشان دهد و مزيت هايي را كه شما در رقابت داريد، بيان كند. در واقع اين طرح شما مسير اصلي تجارت و آينده شما را ايجاد خواهد كرد و شما را در نگهداري ، حفظ افراد كليدي ياري كرده و ديد شما را وسيع تر خواهد كرد.
۵. نيازهاي اقتصادي خود را تعيين كنيد. هنگامي كه طرح تجاري خود را تهيه مي كنيد، مي توانيد نيازهاي اقتصادي خود را تخمين زده و آنها را در طرح خود وارد كنيد. آناليز خوب و صحيح شما از بازار به پيش بيني فروش و نهايتا موفقيت تجاري شما مي انجامد و در نتيجه، كارمندان مورد نظرتان را مي توانيد تعيين  كنيد.
۶. تيم هاي كليدي خود را تشكيل دهيد: بنيانگذاران، مديران و در آخر كارگردانان اين طرح پيش از ايجاد طرح اصلي تجارت مي بايست كه تيم هاي محكم و قدرتمندي را تشكيل دهند و مديريت قوي را نيز تعيين كرده باشند. چنانچه كوچكترين خلأ و كمبودي  در تيمتان وجود داشته باشد بايد فورا پر گردد.
۷. نيازهاي اقتصادي خود را نهايي كرده و طرح اصلي و كامل شدة تجاري خود را ايجاد كنيد. از طرحهاي تجاري پيشينيان استفاده كرده تا طرح  نهايي خود را بريزيد. طرح تجاري شما بايد به طور دقيق نشان دهد كه شركت مي تواند به اندازه لازم بفروشد تا سود مناسبي داشته باشد.
۸ . با ايجاد يك استراتژي بازاري خوب و كارا، حمايت اقتصادي لازم را براي تجارت و يا شركت خود جلب كنيد. مقصود اين است كه استراتژي شما نه تنها مي بايست قصد فروش محصول و يا سرويس شما مي باشد، بلكه مي بايست به منظور فروش خود شما و شركتتان به اسپانسرها و حاميان اقتصادي نيز باشد.
۹. طرح و نقشة خود را با موفقيت عرضه كنيد. هنگامي كه استراتژي لازم را براي آوردن حاميان اقتصادي خود به كار برديد، وقت آن مي رسد كه از قابليت هاي طرح خود براي جلو افتادن از ديگر شركت ها و سودآوري استفاده كنيد.
۱۰ . سرويس و يا محصول خود را در بازار به عرضه بگذاريد و تجارتتان را به سوي اهدافي كه مشخص كرده بوديد، هدايت كنيد. در واقع، اين آخرين نكته مديريت و عرضة صحيح و دنباله دار تجارت شما مي باشد. آنگاه كه به اين نقطه رسيديد، با مديريت مناسب و مهارت هاي بازاريابي خود در نگهداري و حفظ تجارت و يا شركت خود بكوشيد.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
شهرآرا
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |