نگاهي به مجموعه كنسرت هاي تكنوازي در كاخ نياوران
بداهه نوازي نوين
هوشنگ ساماني
|
|
مجموعه كنسرت هاي تكنوازي كه از پنجم شهريور در محل كاخ موزه نياوران آغاز شده بود، سومين برنامه خود را با حضور پشنگ كامكار در روزهاي 27 و 28 شهريور تجربه كرد. پيش از آن، اردشير كامكار در روزهاي 20 و 21 شهريور و علي اكبر شكارچي در روزهاي 5 و 6 شهريور به كمانچه نوازي پرداخته بودند. در تمام اين برنامه ها، علاوه بر چهره هاي پيشكسوت، تعدادي نوازنده جوان نيز، شانس تكنوازي را پيدا كردند. اين حركت نو، در همين سه تجربه اخير نشان داد كه قابليت جريان سازي در موسيقي معاصر را دارد و در عين حال آسيب هايي نيز آن را تهديد مي كند كه در نوشته زير به اجمال به آنها پرداخته شده است.
يكي از پرسش هايي كه همواره در جامعه موسيقي ايراني مطرح مي شود و در برنامه اخير نيز بروز داشت، حد و حدود تكنوازي است.
اين كه يك تكنواز موسيقي ايراني در چه قالب و چارچويي مي تواند يا بايد تكنوازي كند؟ آيا آزادي بي حد و حصر دارد؟ آيا صرفاً بايد در چارچوب رديف به اجراي برنامه بپردازد و پرسش هايي از اين دست كه پاسخ آنها را در يك نوشتار يا چند برنامه تكنوازي نمي توان به سادگي يافت. از سوي ديگر مرتبه هنري تكنوازان جوان يكسان نيست.
يكي رديف را كامل بلد است و ديگري علاوه بر رديف به موسيقي محلي هم اشراف دارد. يكي از عناصر موسيقي هاي بيگانه را مي شناسد و قادر است از آنها در بيان هنري اش استفاده كند و ديگري يا آشنايي ندارد و يا اساساً قبول ندارد. بنابراين در اين خصوص حكم كلي نمي توان صادر كرد و شايد لازم باشد چشم ها را بشوييم و جور ديگر نگاه كنيم. چنان كه داود گنجه اي استاد پيشكسوت موسيقي ايراني مي گويد: اگر در ابتداي كار براي جوان ها خط و نشان بكشيم، آنها جرأت حرف زدن را نخواهند يافت. فعلاً بگذاريم هر آنچه در چنته دارند، بيرون بريزند.
آسيب هاي تهديدكننده
يك حركت نوپا به طور معمول از جهت هاي مختلفي آسيب پذير است و بي توجهي به آنها، ادامه حركت را با مشكل جدي مواجه مي كند. آسيب هاي تهديد كننده گاه بيروني و گاه دروني اند و متأسفانه جريان موسيقي ايراني تاكنون بيشترين ضربه را از درون خود خورده است. بنابراين مجموعه كنسرت هاي تكنوازي كاخ موزه نياوران هم از اين گونه آسيب ها در امان نيست. اگرچه تاكنون مشكل خاصي پيش نيامده است.
جواناني كه در سه برنامه اخير شانس هنرنمايي پيدا كردند و به تنهايي يا در كنار همديگر و يا در معيت سه چهره پيشكسوت- علي اكبر شكارچي، اردشير كامكار و پشنگ كامكار- به اجراي برنامه پرداختند، عبارت اند از، كامبيز گنجه اي، شروين مهاجر، شاهو عندليبي، آساره شكارچي، ساناز ستارزاده، كامران يعقوبي، پويا سرايي، حامد زند كريمخاني، مجيد كوليوند، حميدرضا مرتضوي، ميلاد يسري، سياوش كامكار و سعيد جلاليان.
بي گمان در برنامه هاي آتي، جوانان ديگري به اين مجموعه خواهند پيوست كه به طور طبيعي، نحوه گزينش آنها قضاوت درباره آينده حركت مزبور را رقم خواهد زد. اگر مناسبات حاكم بر مجموعه برنامه هاي تكنوازان، صرفاً به روابط استاد و شاگردي و همين طور روابط فاميلي محدود شود، از هم اكنون مي توان افول اين حركت نوپا را به نظاره نشست، ولي اگر دايره انتخاب هر بار، بزرگتر و بزرگتر شود، آن گاه مي توان اميدوار بود جريان در موسيقي ايراني به وجود آيد و طراوتي را با خود به ارمغان آورد.
بداهه نوازي در گستره ايران
به گواهي حافظه صوتي موسيقي ايراني، بداهه نوازي در زمان قاجاريه به الگوهاي رديف متكي و محدود بود. در دهه هاي آغازين قرن اخير، نواي برخي نغمات محلي ايران در آثار آهنگسازان و تكنوازان شنيده مي شد ولي در مجموع پايه اصلي آهنگسازي و بداهه نوازي اين دوران هم بر اساس رديف هاي معتبر استوار بود. با آغاز فعاليت هاي مركز حفظ و اشاعه در ابتداي دهه پنجاه و راهيابي جوانان مستعدي از اقوام رنگارنگ ايراني به اين مركزآمده وكم كم شكل متفاوتي از موسيقي ايراني با بهره گيري درست از نغمات محلي بوجود آمد. در اين خصوص افرادي چون محمدرضا لطفي، حسين عليزاده، علي اكبر شكارچي و محمدعلي كياني نژاد بيش از سايرين نقش آفريني كردند و توانستند موسيقي محلي را با موسيقي دستگاهي گره بزنند. البته تلاش هاي فوزيه مجد و بعدها محمدرضا درويشي براي معرفي موسيقي نواحي مختلف ايران نيز كمك زيادي به شكل گيري جريان نوين موسيقي ايران كرد. موسيقي اي كه ضمن داشتن تمام ويژگي هاي رديف، از آبشخور نغمات محلي هم استفاده مي كرد.
آنچه در تكنوازي سه چهره پيشكسوت مجموعه كنسرت هاي نياوران بروزي آشكار داشت، حضور پررنگ عناصر موسيقي محلي در متن موسيقي دستگاهي بود. با آن كه خاستگاه قومي اين سه نوازنده لري و كردي بود، به موسيقي زادگاه خويش اكتفا نكردند. علي اكبر شكارچي ضمن بداهه نوازي در دستگاه راست پنج گاه، گريزي ابتدا به موسيقي لري و سپس بختياري زد. اردشير كامكار گرچه دستگاه شور را پايه بداهه نوازي خود قرار داده بود، ولي نمي توانست از موسيقي كردي چشم بپوشد.
علاوه بر اين وي به طرز ماهرانه اي يك ملودي كردي را به آهنگي بويراحمدي پيوند زد. پايان بخش اجراي او، يكي از واسونك هاي شيرازي بود. پشنگ كامكار ابتدا با پيش درآمد شور آغاز كرد. سپس تصنيف بهار دلكش را نواخت. با زمينه سازي مناسب به سراغ قطعه شيرعلي مردون از موسيقي بختياري رفت و باز در موسيقي دستگاهي لنگر انداخت. بعد به سراغ خراسان رفت. به رديف برگشت و همين طور اداي ديني به موسيقي زادگاهش داشت.
با اين وصف استقبال گرم شنوندگان از اين شيوه بداهه نوازي، مي تواند معياري براي شناخت زيبايي شناسي نسل امروز باشد. نسلي كه آويزان بين سنت و نوآوري، دست و پا مي زند. نه گذشته را به طور صد در صد طالب است، بي آن كه نگاهي به امروز داشته باشد و نه خواهان جايگزيني كامل گذشته پربار با يك آينده نامعلوم است. نسلي كه رديف را لازم ولي كافي نمي داند. عطش سيري ناپذير اين نسل ايجاب مي كند چيزي علاوه بر رديف بشنود و چه چيز بهتر و نزديكتر از موسيقي نواحي ايران كه از هر نظر غناي بيشتري نسبت به موسيقي رديف دارد و در عين حال بيگانه با آن هم نيست. آنان كه صرفاً به موسيقي دستگاهي و رديف هاي گوناگون آن تكيه زده اند، بي دليل خود را از يك دريا زيبايي محروم كرده اند. بداهه نوازي و آهنگسازي در موسيقي امروز با عنايت همزمان به موسيقي دستگاهي و نواحي ايران، فضاهاي جالب و جديدي را پيش رويمان قرار مي دهد كه مي تواند برخي از خلأهاي شنيداري ما را پر كند.
|