سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۵
پيامبر(ص) از ديدگاه علي(ع)
خورشيد فروزان
پريش كوششي
005202.jpg
حضرت امير مؤمنان علي(ع) به مناسبت هاي مختلف از زحمت هاي توانفرساي حضرت رسول(ص) در راه ساختن جامعه اي كه همه انسانها از حقوق انساني مناسب برخوردار باشند ياد كرده و خصوصيات مردم و جامعه برآمده از شعاع فروزان وحي را برشمرده است

بازكاوي شخصيت والاي پيامبر اكرم(ص) به گونه اي كه تمامي زواياي پنهان آن به روشني تصوير شود، فقط از خداي محمد(ص) برمي آيد- كه داناي غيب و شهود است- و اين مهم تا حدي در كلام الهي (قرآن مجيد) صورت تحقق پذيرفته است.
از آنجا كه حضرت امير مؤمنان علي(ع) در آيه مباهله، نفس پيامبر(ص) معرفي شده (سوره آل عمران، آيه 61) و افتخار همراهي با وي را در تمام دوران رسالت و پيش از آن داشته، بلكه چونان فرزندي عزيز در دامان پرمهر نبي گرامي اسلام پرورش يافته و اشراقات شخصيت آن حضرت هماره بر دل و جان علي(ع) سايه گستر بوده، به روشني مي توان پس از كلام الهي، ابعاد ديگري از شخصيت آن بزرگوار را در بيان شيواي امير مؤمنان(ع) در نهج البلاغه بازيافت.
***
امير مؤمنان(ع) وضعيت فرهنگي و اجتماعي محيط بعثت را در نهج البلاغه به خوبي تصوير كرده و زندگي فلاكت بار مادي و معنوي مردم را در دوره جاهليت با ذكر جزييات آن به روشني نشان داده است: خدا، محمد(ص) را برانگيخت و از عرب، كسي كتابي نخوانده بود و دعوي پيامبري نكرده بود. (نهج البلاغه، خطبه 33) اين را تمام مورخاني كه به تاريخ زندگي پيغمبر اكرم(ص) پرداخته اند، نوشته اند كه آن حضرت خواندن و نوشتن نياموخته بود و از ميان مردمي امي (بي سواد) كه تا آن روز پيامبري از ميان آنان برانگيخته نشده بود، برخاست. از اين رو مي توان اين جمله را پاسخي غيرمستقيم بر سخن كساني دانست كه مي گفتند: محمد(ص) آن چه مي گويد از كتابهاي پيشين فرا گرفته و قرآن كريم نيز از آن حكايت مي كند:
(و قالوا اساطير الاولين اكتبها فهي تملي عليه بكره و اميلا) (سوره فرقان، آيه 5) يعني گفتند افسانه هاي پيشينيان است كه آنها را براي خود نوشته و صبح و شام بر او املاء مي شود.
در خطبه اول نهج البلاغه نيز پس از ياد كرد پيامبران پيشين و بيان وظايفشان از رسول اكرم(ص) سخن به ميان آورده و فضاي مذهبي تفرقه آلود محيط بعثت و جوامع انساني ديگر را چنين نشان داده است: تا آن كه خداي سبحان محمد(ص) را پيامبري داد... حالي كه مردم زمين هر دسته به كيشي گردن نهاده بودند و هر گروه پي خواهشي افتاده و در خدمت آييني ايستاده، يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتي كه سزاي او نيست بدو بسته يا به بتي پيوسته و از خدا گسسته.
(نهج البلاغه، خطبه 1)
بي شك پيامبران الهي و بويژه خاتم و افضل آنان حضرت محمدبن عبدالله(ص) از آن رو كه به منبع وحي متصل اند، از جانب خداي تعالي مؤيد بهترين الگوي عملي مردم براي رسيدن به فلاح و رستگاري در زندگي دنيوي و اخروي به شمار مي آيند. آنان مصداق تام انسان كامل اند، از اين رو خداي تعالي در آياتي چند از قرآن كريم و حضرت امير مؤمنان(ع) در نهج البلاغه به تكرار، رسول اكرم(ص) را شايسته ترين الگوي اقتداي مردم معرفي كرده و محبوب ترين بندگان را كسي دانسته كه از آن حضرت پيروي كند. تا آن جا كه به فرزندش امام حسن مجتبي(ع) سفارش فرموده تا رسول اكرم(ص) را پيشوا و رهبر خود گيرد و براي كسب سعادت دين و دنيا و نجات از مهلكه هاي اخلاقي، پيشوايي او را پذيرد. با هم بخش هايي از نهج البلاغه مولا علي (ع) را مرور مي كنيم:
براي تو بسنده است رسول خدا(ص) را مقتدا گرداني و راهنماي شناخت بدي و عيب هاي دنيا و خوارمايگي و زشتي هاي فراوانش بداني. (نهج البلاغه، خطبه 160)
پس به پيامبر پاكيزه و پاك(ص) اقتدا كن كه در رفتار او خصلتي است كسي را كه زدودن اندوه خواهد و مايه شكيبايي است براي كسي كه شكيبايي طلبد و دوست داشته ترين بندگان خدا كسي است كه رفتار پيامبر را سرمشق خود كند و به دنبال او رود. (همان، خطبه 160)
پس آن كه خواهد بايد پيامبر خود را پيروي كند و پي او رود و پاي به جاي پاي او نهد وگرنه از تباهي ايمن نبود. (نهج البلاغه، خطبه 160)
از سفارش هاي حضرت به امام حسن(ع): و بدان پسركم!  هيچ كسي چون رسول خدا(ص) از خدا آگاهي نداده است. پس خرسند باش كه او را راهبرت گيري و براي نجات پيشوايي اش را پذيري. (نهج البلاغه، نامه 31)
رسول اكرم(ص) از آن رو كه الگوي تمام عيار زندگي و نمونه اعلاي انسان كامل است و همه ابعاد شخصيتي آن بزرگوار به تعبير قرآن كريم لقد كان لكم في رسول  الله اسوه حسنه... (سوره احزاب، آيه 21)، آن چنان كريمانه از كنار فريبايي هاي دنيا گذشت كه به جرأت مي توان ادعا كرد زندگي آن حضرت اگر فروتر از زندگي فقيرترين مردم زمانش نبود بي گمان فراتر نيز بوده است و كلام شاهد برتر از اميرمؤمنان(ع) است كه در متن زندگي رسول خدا(ص) حضور داشت و بارها آن امين وحي الهي را به صفت زهدورزي و ساده زيستي ستوده است.
اينك سخناني چند از مولاي زاهدان و پرهيزگاران در اين موضوع. حضرت، پس از ترغيب به پيروي از رسول خدا(ص) فرمود: 
وابستگي و دلبستگي به دنيا از هر سو بر او درنورديده شد و دلبستگي بدان براي ديگري گستريده، از نوش(لذت هاي) آن نخورد و از زيورهايش بهره نبرد. (نهج البلاغه، خطبه 160)
از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند و بدان ننگريست چندان كه گوشه چشم بدان افكند. شكم  او از همه خالي تر. دنيا را بدو نشان دادند، آن را نپذيرفت... او(ص) روي زمين[غذا] مي خورد و چون بندگان مي نشست و به دست خود پاي افزار(كفش) خويش را پينه مي بست و جامه خود را وصله و برمركب بي پالان سوار مي شد و ديگري را براي ترك خود سوار مي كرد.
پرده اي بر در خانه او آويخته بود كه تصوير هايي داشت، يكي از زنان خويش را گفت: اين پرده را از من پنهان كن،  كه هرگاه بدان مي نگرم، دنيا و زيورهاي آن را به ياد مي آورم. پس به دل خود از دنيا روي گرداند و ياد آن را در خاطر خود مي راند و دوست داشت كه زينت دنيا از او نهان ماند تا زيوري از آن بر ندارد. دنيا را پايداري نمي دانست و در آن اميد ماندن نداشت. پس آن را از خود برون كرد و دل از آن برداشت و ديده از آن فرو بست. (نهج البلاغه، خطبه 160)
حضرت امير مومنان علي(ع) به مناسبت هاي مختلف از زحمت هاي توانفرساي حضرت رسول(ص) در راه ساختن جامعه اي كه همه انسانها از حقوق انساني مناسب برخوردار باشند ياد كرده و خصوصيات مردم و جامعه برآمده از شعاع فروزان وحي را برشمرده است. به اعتقاد حضرت علي(ع) پيامبر گرامي اسلام در اوج تيرگي هاي جاهليت، همچون خورشيدي فروزان در آسمان مكه و مدينه و سپس سراسر جهان اسلام درخشيد و علم و ايمان و فضايل اسلامي را در دل و جان مردمي كه از نور دانش تهي بودند و كتابهاي آسماني را در بوته فراموشي نهاده بودند روشن داشت و آنان را به جايگاه هاي عظمت رسانيد.
آري رسول خدا(ص) پراكندگي مردم را به وحدت و جمعيت كشانيد و راه رستگاري را بدانها نمود، مردم را پند داد و به راستي و درستي در گفتار و كردار فرمان، جو تشنج آلود جاهلي را كه در تار و پود آن غارت و جنايت تنيده بود در هم شكست، دشمني هاي ديرينه را به دوستي هاي پايدار بدل ساخت و خيرخواهي را به نهايت رسانيد، چنان كه جويندگان حق را حجت تمام آمد و دل هاي فرو رفته در شبهه را به نور هدايت خود به ساحل نجات رسانيد. با هم ديگر باره سخنان حضرت امير مؤمنان(ع) را مرور مي كنيم:
محمد(ص) مردم را به راهي كه بايست كشانيد و در جايي كه بايد نشانيد و به رستگاري رسانيد، تا آن كه كارشان استوار و جمعيتشان پايدار گرديد. (نهج البلاغه، خطبه 33 ) 
حضرت در خطبه اي ديگر در پي تصوير خصوصيات مردم جاهلي و تبيين اعتقادات شرك آلود آنان فرمود:
خداي سبحان، محمد(ص) را پيامبري داد... حالي كه مردم زمين هر دسته به كيشي گردن نهاده بودند و هر گروه پي خواهش افتاده و در خدمت آييني ايستاد، يا خداي را همانند آفريدگان دانسته يا صفتي كه سزاي او نيست بدو بسته يا به بتي پيوسته و از خدا گسسته بودند.
آنگاه در ادامه افزود: پروردگار آنان را بدو - به حضرت رسول اكرم(ص)- از گمراهي به رستگاري كشانيد و از تاريكي ناداني رهانيد.
(نهج البلاغه، خطبه 1)
او- صلي الله عليه و آله- پيام هاي پروردگارش را رسانيد. نه سستي ورزيد و نه بازماند و در راه خدا با دشمنان او جهاد كرد، نه ناتوان شد و نه عذري آورد.
(نهج البلاغه، خطبه 116)
در اين نوشتار مختصر، مجال پرداختن به ديگر ابعاد شخصيتي پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفي،(ص) وجود ندارد، از اين رو با اداي احترام به روح بلند آن عزيز الهي، با درودي از زبان مولاي متقيان بر آن يگانه دهر، سخن را به پايان مي بريم:
خدايا! سايه عنايت خود را بر او بگستران و به فضل خويش پاداش او را فراوان گردان. بنياد شريعتي را كه نهاد از ديگر بناها بالاتر بر و مرتبت او را نزد خويش گرامي تر دار و نور شريعت او را در سراسر گيتي بگستر و پاداش پيامبري او را گفتار پسنديده قرار ده و شهادت پذيرفته؛ چنان كه گفته او ميزان عدل باشد و فرموده او قول فصل. بار خدايا! ما و او را فراهم آور در زندگي خوشگوار  و نعمت پايدار و آرزوهاي دلنشين و لذت هاي با خواهش  قرين و زندگاني فراخ و پرنعمت و اطمينان خاطر و برخورداري از تحفه هاي كرامت. (نهج البلاغه، خطبه 72)

تازه هاي انديشه
داناي حكمت باستان
005199.jpg
سهروردي داناي حكمت باستان‎/ نويسنده: كاظم محمدي وايقاني‎/ انتشارات:  موسسه فرهنگي و انتشاراتي پازينه‎/ نوبت چاپ: اول – تابستان 1385/ شمارگان 3000نسخه / بهاء 5000 تومان.
گروه انديشه- كتاب حاضر به ادعاي نويسنده در مقدمه كتاب، مي كوشد انديشه هاي سهروردي را به موازات زندگاني عملي و شخصي او مورد تحقيق قرار دهد.
به همين دليل اين كتاب در عوض تمركز بر انديشه هاي نظري شيخ اشراق، به زندگاني خصوصي و سلوك عرفاني او توجه كرده است. البته نويسنده در پايان مقدمه نويد كتاب مفصل تري را درباره انديشه و سلوك اين فيلسوف– عارف ايراني به خواننده مي دهد. فهرست عنوان هاي اين كتاب از اين قرار است: شخصيت شيخ اشراق، آراء  و انديشه هاي شيخ اشراق، سهروردي و عقل و عشق، سهروردي و حكمت و حكيم راستين، حكمت اشراق، سهروردي و عرفان و تصوف و آثار و نوشته ها.

شورش تيمسترها
005196.jpg
فارل دابز،ترجمه مسعود صابري، نشر طلايه پرستو، بها 35000 ريال۳۱۰، صفحه
گروه انديشه- اين كتاب روايت گوشه اي از تحولات بزرگي است كه در دوران آغاز بحران عظيم اقتصادي دهه 1930 و قبل از بروز جنگ جهاني دوم در اعماق جامعه آمريكا و در نيروي كار به وجود آمد. فارل دابز، نويسنده كتاب، خود به طور روزمره در جريان وقايع شركت قرار داشت و در اينجا جزئيات آن را به طور مستند بيان مي كند.
اين كتاب روايت اعتصابات وتلاش براي سازماندهي يك اتحاديه است. تلاش مردان و زنان شعبه 547 تيمسترها (رانندگان و كارگران صنعت كاميون راني) كه راه را براي خيزش قاره اي كنگره سازمان هاي صنعتي ( سي آي او)، به عنوان يك جنبش اجتماعي رزمنده،  همواركرد. آنان از طريق اعتصاباتي كه سخت براي آن جنگيدند،مينيا پوليس را به يك شهر اتحاديه اي تبديل كردند.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |