گوشه
شاعري با نگاه متبسم
مرتضي مجدفر
|
|
نوشتن پس از مرگ نابهنگام دوستي كه زماني او را شاعري با نگاه هميشه متبسم خوانده ام، سخت است. ولي چون كمابيش با جنبه ناشناخته اي از آفرينش ادبي عمران صلاحي، يعني آثار تركي او، همراه بوده ام، درخواست دوستان صفحه شعر را اجابت كرده و نكاتي را در حد همين ستون كوچك يادآور مي شوم.
سال 57 بود. نوجواني پانزده ساله بودم و از طريق پدرم به محافل ادبي گروهي از شاعران ترك زبان راه پيدا كرده بودم. به طور مرتب به محضر استاد ميرحبيب ساهر، شاعر بزرگوار و نوپرداز تبريزي مي رسيديم و از خرمن دانش و تسلط او بر شعر و ادب درس مي گرفتيم. در جمع ما به غير از من كه تقريبا شنونده و يادگيرنده بودم، مرحوم مراد علي قريشي (قافلانتي)، برجعلي تورك اوغلو، بهروز دولت آبادي، حسن رياضي و البته عمران صلاحي به طور مرتب هم حضور پيدا مي كردند و هم شعر مي خواندند.
انقلاب كه پيروز شد، پنج نفر از اعضاي اين جمع، تعدادي از اشعار تركي خود را دست به دست دادند و كتابي در اسفند 57 منتشر شد كه مجموعه نام داشت.. مجموعه ، كتابي بود در 160 صفحه كه اشعاري از حبيب ساهر، مرادعلي قافلانتي، بهروز دولت آبادي، حسين صديق و عمران صلاحي را در بر مي گرفت. به عبارت ديگر، مجموعه اولين كتابي بود كه در آن تعدادي از اشعار تركي عمران صلاحي به چاپ مي رسيد.
آزادي حاصل از پيروزي انقلاب اسلامي، رونقي در مطبوعات كشور، از جمله نشريات تركي – كه در تمامي دوران حكومت پهلوي محكوم به سكوت شده بودند- پديد آورد و نوشته ها و اشعار فراواني در اين مطبوعات به چاپ رسيد. عمران صلاحي نيز در اين سال ها، سخت فعال بود و از آن جا كه سال هاي جواني خود را مي گذراند، با شور و حالي وصف ناپذير، اشعار و طنزهايي را با امضاهاي گوناگون به چاپ مي رسانيد. معرفي اين آثار در مقدورات اين ستون كوچك نيست، ولي چون نگارنده در جريان كامل مطالب تركي چاپ شده از عمران عزيز هستم، شايد روزي بتوانم مقاله شناسي آثار تركي وي را به شكلي مبسوط منتشر كنم.
همان طور كه اين روزها نيز به نقل از دوستان نزديك عمران شنيده ايم، وي تقريبا هيچيك از سي و چند جلد كتاب شعرش را خود تبويب و تنظيم نكرد و براي چاپ هيچ كتابي، سراغ هيچ ناشري نرفت و اين كارها را دوستانش برايش انجام دادند. در مورد نخستين كتاب تركي عمران نيز چنين شد. ابتداي سال 61 بود. به تازگي دانشجوي معلمي شده بودم و دور از تهران به سر مي بردم. دوستي مجموعه اي از اشعار تركي عمران را به من داد و گفت شعرها را مرتبش كن، مقدمه اي برايش بنويس، بده من چاپش مي كنم. چنين كردم و مجموعه اي به دست آمد با عنوان پنجره دن داش گلير (كه برگرفته از يك ترانه قديمي تركي است)، با مقدمه اي كه تيترش را گذاشته بودم تبسملو باخيشلي شاعير (شاعري با نگاه هميشه متبسم) و اشعاري كه بسيار لطيف و خواندني بود. وقتي كتاب چاپ شد، صلاحي، بسيار خوشش آمد و مقدمه مرا كه تحليلي از اشعار داخل كتاب بود، مورد لطف قرار داد و اين لطفش را تا همين سه هفته قبل از مرگش، و اين بار در انجمن ادبي صابر، بارها و بارها تكرار كرد. اين كتاب در شمارگان پنج هزار نسخه و در دو نوبت منتشر و تمامي نسخه هاي آن فروش رفت.
كتاب ديگر عمران صلاحي آيناكيمي (چون آينه) نام دارد كه عمران، خود، به تعبير مقدمه كتابش دست به خودگرداني زده و تعدادي از اشعار تركي خودش را به فارسي برگردانده و به صورت دو زبانه به چاپ رسانده است. طرفه آن كه اصرار به آماده سازي و انتشار اين كتاب نيز توسط يكي از دوستان شاعر صورت پذيرفت.
صلاحي، مجموعه اي از اشعار چاپ نشده تركي هم دارد كه شعرهاي وي از سال 1374 به اين سو را در بر مي گيرد. آخرين شعر تركي عمران صلاحي، در تيرماه همين امسال ودر صفحات تركي همشهري كه براي استان هاي شمال غرب كشور منتشر مي شود، چاپ شد. ماجراي چاپ اين شعر را از پشت تلفن به وي گفتم، ولي هيچ وقت فرصت نشد نسخه اي از آن شماره از روزنامه را به وي بدهم، حتي سه هفته قبل از مرگش، كه آخرين ديدار ما بود.
|