چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
گفتگو با دكتر حميدرضا حاجي  بابايي؛ نماينده و عضو هيأت رئيسه مجلس
شهر، شورا و شهرداري
حجت كاظمي
005373.jpg
شهر مثل بدن يك انسان است. بدن انسان نياز دارد كه از يكجا فرمان بگيرد و نظم بپذيرد. اگر در وجود انسان بيش از يك مركز فكر باشد قطعاً انسان نه مي تواند خوب راه برود، نه مي تواند خوب نفس بكشد، غذا بخورد و... متأسفانه شهرهاي ما امروز شهرهايي است كه هر كدام داراي چند مركز كنترل و فكر هستند. به اين دليل شهرهاي ما نه خوب متوجه مي شوند چگونه راه بروند و نه متوجه مي شوند چگونه بايد تغذيه كنند، نه نظم در كارشان هست .
ترافيك را يكي اداره مي كند، شهرداري را يكي اداره مي كند، مخابرات را يكي ديگر اداره مي كند. در واقع مردم با مديريت هاي گوناگون روبه رو هستند. اين ها را دكتر حميد رضا حاجي بابايي عضو هيات رئيسه مجلس شوراي اسلامي مي گويد.
مشروح گفت و گو با اين نماينده مجلس را مي خوانيد.
شوراها نقش مهم و كليدي در بهبود مديريت شهري، دارند.
هنوز تفكيك كاري بين شوراها و نمايندگان مجلس در شهرهاي بزرگ انجام نگرفته است و اين از مشكلات شوراها مي باشد، ولي در مجموع من تجربه شورا را تجربه موفقي مي  دانم
گردشگري و ميراث فرهنگي در اقتصاد ما مورد توجه قرار نمي گيرد. درحالي كه ايران يك قطب متمدن در دنياست،
درواقع گنجينه ارزشمندي از ميراث فرهنگي در ايران وجود دارد

* اگر بخواهيم به صورت كلان بررسي كنيم، عمده ترين مسائل فعلي كشور از نظر شما شامل چه مسائلي است؟
- كشور ما به عنوان يك كشور مهم در عرصه بين المللي و كشوري كه 27سال است انقلاب كرده، توانسته است در دنيا به يكي از دو پايگاه فكري مطرح باشد. يعني امروز دو نگاه، دو انديشه و در واقع دو اردوگاه فكري در دنيا وجود دارد. يكي مربوط به جمهوري اسلامي ايران، جهان اسلام و حتي فراتر از جهان اسلام است. كساني كه ادعا و مشي آزاديخواهي در دنيا دارند در اين طريق هستند. تفكري كه جمهوري اسلامي مطرح مي كند، مطابق با فطرت انسانها، پيشرو و متمدن است و روزبه روز در صحنه بين المللي بهتر مطرح مي شود.
اين تفكر علاوه بر اينكه بر مبناي مكتب الهي است، متكي بر آراي مردم نيز مي باشد، در مقابل اين جبهه؛ اردوگاه فكري مربوط به آمريكا و كساني كه همراهي آمريكا را دارند، قرار دارد. اين تفكر، امروزه جايگاهي در بين روشنفكران و دانشمندان ندارد. اين فكر مبتني  بر يك مكتب الهي نيست و علاوه بر اين از پشتيباني مردمي نيز برخوردار نيست. به همين دليل روزبه روز بيشتر منزوي مي شود. از اين دو اردوگاه فكري، جمهوري اسلامي ايران طرفدار گفت وگوي بين اديان و گفت وگوي تمدنهاست، به دليل اينكه از يك تمدن قوي و قدرتمند برخوردار است. اما هانتينگتون، نظريه پرداز آمريكايي و نيز دولت آمريكا به جنگ تمدن ها اعتقاد دارند. دليلش اين است كه در گفتمان اديان و گفت وگوي تمدنها نمي توانند حرفي براي گفتن داشته باشند.
اما در داخل كشور بزرگترين معضل ما امروز بحث مسائل اقتصادي است. بحث مسائل اقتصادي بسيار مهم است، از اين جهت در طول 27 سال گذشته حركت هاي خوبي انجام گرفته، اما به دليل اينكه كشور ما يك كشور جوان است،  ميزان نياز به سرمايه گذاري و اشتغال بسيار بالاست.
براي حل مشكل بايد اولا براساس چشم انداز بيست ساله بتوانيم قدرت اول منطقه بشويم و ميزان رشد اقتصادي خود را به 8?درصد برسانيم. اين رشد 8 درصد و قدرت اول منطقه شدن نياز به يك سرمايه گذاري وسيع دارد. سرمايه گذاري  كه بايد از خارج و داخل كشور تامين شود. خب، در بعضي زمينه ها مسائلي بوجود مي آيد، مثل مسائل امروز كشور ما در دنيا كه يك سري محدوديت ها را پيش آورده است. در داخل هم دولت، قدرت و توان لازم براي سرمايه گذاري در اين حيطه را ندارد، لذا بخش خصوصي بايد به شدت وارد كار شود. از جهتي هم تصديگري دولت بسيار بالا است. علي رغم تاكيداتي كه در 27 سال گذشته شده (به ويژه در سالهاي اخير) هر چقدر جلوتر مي رويم تصديگري دولت بيشتر مي شود و اين ناشي از نوع اقتصادي است كه متاسفانه در كشور حاكم است. در اين چارچوب ما دولت را به عنوان رقيب بلامنازعه مردم قرار داده ايم. رقيب مردم نمي تواند بخش خصوصي را تحمل كند، نمي تواند حقوق افراد را تضمين كند تا آنها سرمايه گذاري كنند، لذا هر چه مجلس مصوب كرد كه بايد امور به بخش خصوصي واگذار شود، به دليل اينكه نحوه عملكرد درست نبود و شركت هاي قابل توجه و سودآور در معرض فروش قرار نگرفتند، نتوانست موفقيت بالايي بدست بياورد. ما اخيراً آخرين تير فكري را در اقتصادمان شليك كرديم و آن تفسير موسعي بود كه مقام معظم رهبري از اصل 44 قانون اساسي ارائه دادند. بايد مشخص شود كه به هر حال ما تا چه حد بايد بخش خصوصي را وارد كنيم. فكر درست اين است كه هر آنچه را كه مردم مي توانند انجام بدهند بيايند انجام بدهند، مگر مواردي كه حاكميتي است يا مواردي كه مردم نمي توانند وارد شوند، مانند صحنه نظامي يا بخش هايي كه بايد يارانه پرداخت شود.
از اين تفسير موسع بايد به عنوان كليد قفل مسائل اقتصادي و اشتغال نام برد كه البته اجرايي شدن با تهديد نيز روبه رو است. اين تهديدات عبارت است از: تفسيرهاي تنگ نظرانه و منقبض توسط مجريان، مسئله دوم بحث اجراست. اگر ما بتوانيم تفسير مقام معظم رهبري را خوب اجرا كنيم، سيل سرمايه گذاري عظيم مردمي در صحنه اقتصادي كشور شكل مي گيرد. آن وقت است كه اولا رقابت واقعي مي شود، يعني رقابت بين خود مردم است نه بين دولت و مردم، از طرف ديگر چون مسئوليت به عهده مردم است، قدرت ابتكار، انديشه و خلاقيت مردمي شكوفا مي شود.
مسئله ديگر اين است كه ما بايد وضعيت بعضي از مسائل مانند بنزين و كالاهاي رايانه اي را مشخص كنيم. البته اين كار بسيار مشكل است، نه به اين معنا كه ما يارانه را برداريم، بلكه بياييم يارانه را هدفمند بكنيم. هدفمند كردن يارانه يعني اينكه ما يارانه را مستقيم در اختيار مردم قرار بدهيم. مثلا امروز 70 ميليون نفر در اين كشور زندگي مي كنند و حدود 70 ميليون ليتر بنزين در روز در كشور مصرف مي شود. از طرف ديگر قيمت سقوط بنزين در دنيا حدود 70 الي 80 سنت است؛ يعني حدود 800 تومان. ما اين را 80 تومان مي فروشيم، يعني هر نفر كه صبح از منزل بيرون مي آيد، 720 تومان از جيب او برمي دارند.
حالا ممكن است يكي 20 ليتر مصرف كند و يكي اصلا مصرف نكند. كسي كه 20ليتر مصرف مي كند، روزانه 720 تومان از جيب 19 نفر ديگر برمي دارد. خب اين عادلانه نيست. البته حل مشكل اين نيست كه ما امروز اعلام كنيم بنزين ليتري 800 تومان. مسئله اين است كه اگر اين را اعلام كرديم، چگونه يارانه را به دست مردم برسانيم. بهترين كاري كه مي شود كرد، هدفمند كردن يارانه ها و بردن اين يارانه ها به سوي سرمايه گذاري در كشور، بهينه كردن مصرف سوخت، جلوگيري از قاچاق سوخت و مسائل ديگر است. بنابراين مهم ترين مشكل ما در حال حاضر سرمايه گذاري است.
سرمايه گذاري كه انجام بگيرد اشتغال هم خود به خود شكل مي گيرد. اين سرمايه گذاري هم در كشور ما نياز به منابع كلان دارد، ولي منابع موجود، جوابگو نيست. اين منابع را بايد چند برابر كرد. نمي توانيم در كوتاه مدت سرمايه گذاري هاي كلان زيربنايي را انجام بدهيم، بنابراين بايد حضور مردم و حضور سرمايه گذاران را به فال نيك گرفت. ما بايد سرمايه گذاران كلان و خرد را با هم حمايت كنيم، به دليل اينكه سرمايه عظيمي در بين مردم وجود دارد كه بايد بتوانيم آن را به كار بگيريم تا بتوانيم ورود خوبي در بحث سرمايه گذاري داشته باشيم. از مسائل مهمي كه در بحث اقتصاد مطرح است، اجراي اصل 48 قانون اساسي است. در اصل 48 قانون اساسي دولت را موظف كرده كه بايد مطابق با استعدادهاي مناطق مختلف كشور در آنجا سرمايه گذاري انجام بپذيرد. از معضلات بزرگ ما اين است كه معمولا در مراكز صنعتي و شهرهاي بزرگ سرمايه گذاري انجام مي پذيرد و سيل جمعيت به طرف شهرها بويژه مراكز استانها انجام مي شود و روستاها و مناطق محروم ما خالي از جمعيت مي شود. اين فشار سنگيني بر اقتصاد كشور تحميل مي كند.
تعداد بيكارها را افزايش مي دهد، چون افراد روستا را رها مي كنند و به شهرها مي آيند و شغل جديد مي خواهند. معنايش اين است كه ما يك سري شغل هاي توليدي را تعطيل كرده ايم و بيكاري را نيز بالا آورده ايم. حل مسئله نياز به اين دارد كه سرمايه گذاري بايد در سراسر كشور به صورت عادلانه انجام بپذيرد. يعني ما بياييم سرمايه گذاري را در سراسر كشور، مطابق با استعدادهاي هر منطقه انجام بدهيم، نه اينكه تمام سرمايه گذاري را در يك جا متمركز كنيم.
در اين بين متاسفانه كشاورزي كه محور سرمايه گذاري هاست مورد عنايت ويژه قرار نمي گيرد. در برنامه اول و دوم و سوم، توسعه كشاورزي به عنوان محور توسعه كشور تعريف شد. زحمات زيادي هم كشيده شده، ولي مسائل فراوان باقي است. از مهم ترين مباحث كشاورزي، مسئله آب است. الان سدهايي كه در سطح كشور زده مي شود انصافاً تحول بسيار بزرگي به بار خواهند آورد. بحث خودكفايي گندم كه خيلي خوب شكل گرفت، اما به نظر من هنوز ما در حد قانع كننده اي به كمك كشاورزي نشتافته ايم. مكانيزه كردن، يكپارچه كردن و خريد ضمانتي گندم مفيد است. اينها مسائلي است كه به تقويت كشاورزي كمك كند.
فرصت بالايي را داريم تا يك قسمت از اشتغال را در كشاورزي ايجاد كنيم. استفاده از فارغ التحصيلان متخصص در زمينه كشاورزي راهكاري اساسي است. از طرف ديگر ما به صنايع دستي بي توجهي مي كنيم و بيشتر به دنبال صنايع وارداتي هستيم. صنايع دستي ما يك صنعت ديرينه و سنتي است كه در دست خود مردم است. مبتكرانش خودمان هستيم و حرف اول را نيز خودمان مي زنيم. بايد به اين بيشتر توجه كنيم تا مثلاً صنعت خودرو و صنايع ديگري كه به هر حال در كنار اشتغالي كه ايجاد مي كنند ممكن است صدها معضل ديگر ايجاد كنند. صنايع دستي نه هوا را آلوده مي كند، نه مشكل ايجاد مي كند و نه نياز به سرمايه گذاري كلان دارد.
در طول سالهاي اخير به دليل عدم سرمايه گذاري جدي در اين حيطه بازارهاي جهاني ما به مشكل برخورده است. بنابراين ما اگر موفق بشويم مردم را در صحنه اقتصاد فعال كنيم؛ چه در كشاورزي چه در صنعت و در ساير مسائل، بخش مهمي از مسائل اقتصادي كنوني حل مي شود. تقويت صنايع دستي در اين راستا بسيار مفيد است.
مسئله ديگري كه در اقتصاد ما مورد توجه قرار نمي گيرد بحث گردشگري و ميراث فرهنگي است. جمهوري اسلامي ايران يك قطب متمدن در دنيا است. در واقع گنجينه ارزشمندي از ميراث فرهنگي در ايران وجود دارد. جمهوري اسلامي ايران يك موزه تاريخي است، به طوري كه در هر منطقه از كشور ما شاهد آثار فرهنگي و جاذبه هاي گردشگري هستيم كه در بعضي كشورها يك صدم اين نيز وجود ندارد.
اما چند برابر ما دارند از آن درآمد ايجاد مي كنند. سرمايه گذاري هايي كه در طول سال هاي اخير صورت گرفته، بسيار ناچيز هستند. از معضلات گردشگري اين است كه ما هنوز نمي دانيم كه قطب گردشگري مان كجاست، قطب گردشگري را در كشور مشخص نمي كنيم. نمي دانيم كدام شهر، كدام استان، محوريت دارد. براساس اصل 48 قانون اساسي اين استعداد بايد شكوفا شود. اين مواردي است كه متأسفانه در آنها ما با مشكل روبه رو هستيم.
* به مسأله واگذاري اختيارات اشاره كرديد كه واقعاً يك مشكل اساسي است، واگذاري ها نيازمند ايجاد نهادهاي پايين دستي است الزمات ايجاد آنها چه چيزي است؟ چه زمينه هايي بايد فراهم شود تا آنها وارد عرصه تصميم گيري شوند؟
- به نظر من بحثي كه بايد در اين زمينه به آن پرداخت بحث خودخواهي سرمايه گذاري دولتي است. يك فكر، يك انديشه (به هر دليلي) در دولت ها وجود دارد تحت عنوان خودخواهي دولتي ، كه به راحتي اجازه نمي دهد بخش خصوصي وارد كارها بشود، به راحتي اجازه نمي دهد ديگران رقابت كنند. بعضي جاها هم كه اجازه مي دهد اين رقابت انجام پذيرد، شكل رقابت را طوري هدايت مي كنند كه بازنده اصلي مردم باشند.
اين خودخواهي بخش دولتي را بايد شكست. همين پيام مقام معظم رهبري، بسيار مفيد بود. اين كه اين خودخواهي چرا به وجود مي آيد، خودش بحث دارد. يك قسمت برمي گردد به فكري كه وجود دارد، يعني فكر انحصارطلبي دولتي كه هميشه وجود داشته است و در فكر و انديشه ما نيز وجود دارد. نسل به نسل نيز منتقل مي شود. دليل ديگر سودطلبي بعضي افراد است كه شركت هاي دولتي را به عنوان پايگاه و جايگاه استفاده خصوصي خود كرده اند. به اين معنا كه يك شركت دولتي وجود دارد، در كنارش چند شركت اقماري خصوصي نيز وجود دارد كه در واقع از اين شركت دولتي تغذيه مي كنند و از آن به نفع شركت خودشان استفاده مي كنند.
بنابراين ما اگر بخواهيم مردم را وارد كنيم لازم است كه در سطح پايين تر كار كنيم و در واقع مردم بتوانند مخابرات، قسمتي از آب و فاضلاب، كشاورزي و حوزه هاي گوناگون ديگر كه توان اجراي آن را دارند را برعهده بگيرند. هر چه مردم و بخش خصوصي متصدي كارها بشوند، كار بهتر و هم با ابتكار بالاتر اجرا مي شود.
دولت نيز به جاي تصدي مي تواند برنامه ريزي كند. متأسفانه هر وقت حرف از خصوصي سازي شده. اولين جايي كه دست گذاشته اند آموزش و پرورش و درمان بوده است. در صورتي كه ما اينها را براساس اصول 29 و 30 قانون اساسي امر حاكميتي مي دانيم. بحث آموزش و پرورش و درمان آخرين مرحله خصوصي  سازي هستند.
آن هم به صورت اينكه در كنار يك بيمارستان دولتي بتوانند يك بيمارستان خصوصي بسازند و هيچ اشكالي ندارد. اما تا زماني كه مردم نياز به بيمارستان دولتي دارند بايد مهيا باشد. مطابق اصول 29 و 3 و 43 قانون اساسي بايد بيمه هاي همگاني و بيمه هاي عمومي راه اندازي شود. ما نبايد اصول خصوصي سازي را در امور حاكميتي رشد دهيم، ولي در عوض بايد بيشتر به امور غيرحاكميتي، جاهايي كه مي شود خصوصي سازي را شكل داد توجه كنيم. به هر حال مردم مي توانند در نهادهايي چون شهرداري ها حضور پيدا كنند. نهادهاي غيردولتي نيز مي توانند در بحث سرمايه گذاري در كنار نهادهاي رسمي حضور پيدا كنند. دولت در اينجا بايد تقريباً حالت يك سياست گذار را در امور داشته باشد.
اگر اين كار را دولت انجام داد سياست گذاري دولت مي تواند به نفع مردم باشد. مثلاً در قيمت گذاري ها، ايجاد رقابت در جامعه و ورود افراد در امور مي تواند نقش مؤثري داشته باشد.
* يك بعد واگذاري اختيارات و تمركززدايي، در حيطه مديريت شهري است. شهرداري و مديريت شهري از زماني كه در ايران شكل گرفته دچار مسائل عديده اي بوده. يكي از اين مشكلات عدم وجود مديريت واحد شهري است؛به قول معروف بخشي شدن امور. نمونه اش در مسأله ترافيك قابل مشاهده است. در اين مورد نظرتان چيست؟
- من حس مي كنم كه به هر حال يك شهر مثل بدن يك انسان است. بدن انسان نياز دارد كه از يكجا فرمان بگيرد و نظم بپذيرد. اگر در وجود انسان بيش از يك مركز فكر باشد قطعاً انسان نه مي تواند خوب راه برود، نه مي تواند خوب نفس بكشد، غذا بخورد و... متأسفانه شهرهاي ما امروز شهرهايي است كه هر كدام داراي چند مركز كنترل و فكر هستند. به اين دليل شهرهاي ما نه خوب متوجه مي شوند چگونه راه بروند، نه متوجه مي شوند چگونه بايد تغذيه كنند، نه نظم در كارشان هست. ترافيك را يكي اداره مي كند، آب فاضلاب را يكي اداره مي كند، شهرداري را يكي اداره مي كند و مخابرات را يكي ديگر اداره مي كند. در واقع مردم با مديريت هاي گوناگون روبه رو هستند. يك كوچه را امروز آسفالت مي كنند پس فردا دوباره حفر مي كنند و روز بعد دوباره آسفالت مي ريزند. تقريباً هر روز اين كار تكرار مي شود. يعني نشان مي دهد هنوز يك برنامه ريزي دقيق، حساب شده و مديريت شده وجود ندارد. مخصوصاً كلانشهرهاي ما مثل تهران و شهرهاي بزرگ ديگر نياز دارند به هر حال يك ساماندهي و مديريت جامعي براي آنها شكل بگيرد. اما اينكه چه موانعي وجود دارد؟ ممكن است گفته شود: قانون مي خواهد. قطعاً قانون مي خواهد. قانون مي تواند فصل الخطاب باشد. اما قانون وقتي كه براساس يك كارشناسي حساب شده از طرف دولت پيشنهاد شود، تصويب مي شود. حالا چرا دولت پيش قدم نمي شود تا به مجلس پيشنهاد كند، به نظر من برمي گردد به آن بخشي نگري كه هميشه در قسمت هاي گوناگون وجود داشته است و در آن هر كس به دنبال حاكميت و مديريت خويش است.
تا وقتي كه اين خواسته ها و تفرق وجود دارد قطعاً يك جمع بندي كلي به وجود نمي آيد. تا وقتي كه يك جمع بندي و كارشناسي از طرف دولت انجام نگيرد، در مجلس هم به صورت قانون تصويب نمي شود. خوب ما شاهد اين خواهيم بود كه يك شركت مي آيد هر چقدر دلش مي خواهد خودرو توليد مي كند و به مردم مي فروشد. حالا شهرداري وظيفه دارد براي اين خودرو خيابان بسازد، محيط زيست وظيفه دارد برنامه اي اجرا كند كه آلودگي هوا را كنترل كند و مردم هم وظيفه دارند دودش را مصرف بكنند. بنابراين يكي از مشكلاتي كه شهرداري هاي شهرهاي بزرگ از آن رنج مي برند عدم مديريت واحد شهري است. فرمان هايي كه در يك شهر صادر مي شود براي اجراي امور آن شهر از يكجا بايد كنترل گردد.
* در برنامه سوم توسعه فصلي بود در مورد اينكه دولت موظف به واگذاري اختيارات به شهرداري مي باشد، ولي اين برنامه اجرا نشد. اين هدف با تأكيد بيشتري در برنامه چهارم آمده است. الزاماتي كه در برنامه چهارم ترسيم شده تا مديريت شهري صورت بهينه به خود بگيرد چه چيزهايي است؟
- اولاً برنامه چهارم بايد اجرا شود. دولت بايد برنامه چهارم را در بودجه هاي ساليانه عملياتي كند و اين عملياتي شدن مستلزم لوايحي از سوي دولت براي تصويب در مجلس است. بحث ديگر، بحث لايحه در رابطه با بنزين و مسائل شهري است. متأسفانه۵ ماه اين تبصره تصويب شده، ولي اجرا نشده است. عرض كردم كه مسأله فقط قانون نيست.
بايد زمينه هايي به وجود بيايد و موانعي از بين برود. آن موانع را عرض كردم چه چيزهايي هستند. زمينه ها را هم عرض كردم. نداشتن قانون مشكل ما نيست. مشكل اين است كه بايد بخواهيم اين كار را انجام بدهيم و اين خواستن كار بسيار سختي است.
* يكي از مسائل كشور انتخابات آينده است. ما دو انتخابات در پيش داريم، خبرگان و شوراها. شوراها به عنوان يك نهاد مردمي شكل گرفته اند. موفقيت ها و به هر حال ضعف هايي داشته اند. به عنوان كسي كه خود در نهادي انتخابي فعاليت مي كنيد معتقديد كه شوراي شهر در سالهاي گذشته دچار چه چالش هايي بوده است و در انتخابات آتي شوراها چه چيزهايي بايد مد نظر باشد؟
- شوراها در دو دوره گذشته به عنوان يك نهاد نوپا كارشان را شروع كردند و نكات مثبت بسيار زيادي داشتند. به دليل اينكه در يك سطح مردمي تر انتخابات انجام پذيرفت و شوراها به عنوان منتخب مردم ارتباط بيشتري با مردم دارند. شوراها به تدريج در حال نهادينه شدن هستند و تأثيرگذاري آنها در شهرها در موارد گوناگون بسيار مهم بود. در بحث
مردم سالاري و گسترش آن در لايه هاي پايين تر، تجربه شوراها بسيار مثبت بود. در كنار اينها بعضي مشكلات هم وجود داشت. به هرحال در يك دوره اي شورا دچار سياست زدگي شد. به ويژه در دوره اول كه اين مسأله بسيار حساس بود. بعضاً مشكلاتي را برخي شوراها به وجود آوردند كه مي توانست بر كل عملكرد شوراها تأثيرگذار باشد. شوراها علي رغم تمام پيشرفت هايي كه داشتند در بحث شوراي عالي استانها هنوز نتوانسته اند به صورت موفق عمل كنند.
آنها موفق نشدند طرح هايي را از طريق دولت يا به صورت مستقيم به مجلس جهت تصويب ارائه كنند، يكي ديگر از مشكلات شوراها مباشرت آنها با امور اجرايي بود. دخالت در امور اجرايي در بعضي از نقاط كشور باعث شده از جايگاه شورا كاسته شود. شوراها در واقع بايد مثل مجلس در يك جايگاه قانونگذاري و هدايتي عمل كنند. اما علي رغم همه اينها هر چقدر ما جلوتر مي رويم از مشكلات شوراها كاسته مي شود و به آثار مثبت شان اضافه مي شود. در بعضي كشورها موفقيت هاي خوبي در بحث شوراها و شهرداري داشته اند. دليلش اين است كه در كشوري مثل سوئيس، بين مجلس ملي و شوراهاي محلي در واقع وحدت انتخابات وجود دارد.
لذا بين مردم مثلاً يك نفر هم نماينده پارلمان محلي است و هم نماينده مجلس. اين خيلي راحت تر جا مي افتد. در آنجا كه حالت پارلمان محلي دارد، انتخاب شهردار با انتخابات مستقيم مردم انجام مي پذيرد. شورا از يك جايگاه بالاتر بر شهردار نظارت مي كند. اگر بخواهيم اين را در كشور ما اجرا كنيم با مشكل روبه رو مي شويم. چون احتمالاً بي ثباتي به بار مي آورد. شيوه انتخاب مستقيم شهردار نيازمند زمينه هايي است كه هنوز در كشور فراهم نيست و نياز به نهادينه شدن دارد. اما در مجموع مي خواهم بگويم كه شوراها نقش مهم و كليدي در بهبود مديريت شهري، دارند. هنوز تفكيك كاري بين شوراها و نمايندگان مجلس در شهرهاي بزرگ انجام نگرفته است و اين از مشكلات شوراها مي باشد، ولي در مجموع من تجربه شورا را تجربه موفقي مي  دانم.
* به هر حال ما يك كشور اسلامي هستيم و هويت ديرينه فرهنگي داريم. در بعد فرهنگي شهرنشيني دچار چه مشكلاتي هستيم؟
- ببينيد فرهنگ از جمله مقولات نرم افزاري است، از مقوله فكر و انديشه اي است كه تراوش پيدا مي كند. بيرون از فرهنگ نمي شود جامعه اي ايجاد كرد، مگر اينكه اول فكر آن جامعه را ايجاد كرد. اگر فكر آن ايجاد شد، آن فكر در جامعه خودش را نشان مي دهد. فرهنگ يك كار عميق فكري و زمان بر است. هميشه معتقد بوده ام در مسائل فرهنگي به دليل وجود افكار و خواسته هاي گوناگون بايد از يك برنامه ريزي جامع برخوردار باشيم. متأسفانه يكي از معضلات بزرگ ما در كشور اين است كه مسئولين و متوليان فرهنگي ما مديريت شده كار نمي كنند. هر كس در جايگاه خودش يك بخش را در اختيار دارد ولي هماهنگي وجود ندارد و اين ناپختگي هاي فرهنگي مشكل آفرين است.
در برخورد با مسائل فرهنگي بايد از پختگي لازم برخوردار بود و شيوه هاي فرهنگي بسيار لطيف را در جامعه به كار گرفت تا جاذبه هاي فرهنگي بتواند در افراد اثر گذار شود نه دافعه هاي رفتاري. در كنار بحث مسائل فرهنگي مسأله آموزش و پرورش را داريم. آموزش پرورش در نظام جمهوري اسلامي ايران جايگاه بي همتايي داراست. چون نجات يك كشور انصافاً در توجه به آموزش و پرورش است. حتي در مسائل فرهنگي، اقتصادي و سياسي، رفع آنها به آموزش و پرورش بستگي دارد. اگر معضلي در كشور به وجود بيايد به واسطه آموزش و پرورش است و اگر محاسني نيز به وجود بيايد از طريق آموزش و پرورش است. به دليل اينكه با حضور دانش آموز در مدرسه، از نظر سياسي، فرهنگي، اقتصادي و مسائل گوناگون شاكله ذهني او شكل مي گيرد و دانشگاه هاي ما هم تحت تأثير آموزش پرورش هستند.
به همين دليل من اعتقادم اين است كه هر دولتي و كشوري كه نگاه اولش به نيروي انساني و آموزش و پرورش باشد، قطعاً موفقيت در انتظار اوست و اگر كشوري به آموزش و پرورش توجه نداشته باشد، قطعاً نمي تواند به يك توسعه پايدار دست پيدا كند. بنابراين بايد آموزش و پرورش را به عنوان محور رشد، ترقي و توسعه، چه در زمينه فرهنگي، سياسي و اقتصادي، بشناسيم. در مسائل فرهنگي من اعتقاد به ساماندهي مراكز فرهنگي دارم، يعني بايد مراكز فرهنگي كشور ما ساماندهي بشوند و اين در مورد شهرها، تقويت ابعاد فرهنگي شهرها نيز مصداق دارد.
* به عنوان سؤال آخر بفرمائيد دستور كار آينده مجلس در راه تقويت مديريت بهينه شهري، مسائل ترافيك و حمل و نقل و نيز تمركززدايي و مشاركت دهي مردم در اداره شهر چه چيزهايي است؟
- ما در برنامه چهارم برنامه ها و قوانين بسيار قوي در رابطه با مسائل شهري داريم. اين مصوبات بايد در قالب بودجه هاي ساليانه در مجلس تصويب و اجرا شود. قوانين مصوب خوبي نيز داريم. در رابطه با مشكلات شهري، بحث ترافيك شهري در دستور كار مجلس است. اخيراً ما از طرف كميسيون سياست خارجي همايشي را در مشهد داشتيم. چندي پيش نيز همايش شهرداران كلانشهرها برگزار شد.
در رابطه با مسائل گوناگون شهري كه امروز معضل بزرگ شهرنشين هاست . مجلس اين آمادگي را دارد كه پيشنهادها و طرح ها را بررسي كند ما اعتبارات قابل توجهي را در رابطه با مترو و قطارهاي شهري، خريدهاي خودروهاي با سوخت كمتر و بهينه سازي سوخت تخصيص داده ايم. اينها از موارد بسيار مهم و خوبي است كه مجلس به آنها توجه داشته. در رابطه با يكپارچه سازي مديريت شهري از طرف مجلس مشكل خاصي وجود ندارد. حرف آخر من اين است كه مشكل شهرها بلوار يا اتوبان درست كردن نيست. مشكل شهر مغزها است. اين را بايد مغزها حل كنند. مغزها بايد از خواسته هاي خودشان كم كنند و به ديگران توجه كنند. به يك شهر زيبا، منظم و با مديريت عالي فكر بكنند معضل اينجاست كه فكر مي كنم اگر اينها حل بشود مسائل شهري هم حل خواهدشد.

از شهر
حواشي فراموش شده
گروه شهري- در حالي كه چندي پيش نماينده سازمان ملل در ايران از وجود بيش از 5 ميليون ايراني زير خط فقر خبر داد، شهردار تهران وجود 5/3 ميليون حاشيه نشين در تهران را اعلام كرد. دكتر محمد باقر قاليباف حريم شهري را مشكلي در عدم ارائه خدمات شهري به حاشيه نشينان عنوان  كرد.
به نظر مي رسد با اصلاح قانون حريم و ارائه خدمات شهري به حاشيه نشينان شاهد حوادثي چون حادثه پاكدشت نخواهيم بود و اگر اصلاحاتي در بحث حريم صورت گيرد قطعاً شهرداري تهران مي توانند به حاشيه نشيان توجه بيشتري نشان  دهد.
بزه هاي اجتماعي چون كودكان فراري كودكان خياباني و كارتن خوابها از عوارض حاشيه نشيني است و طبق ارزيابي هاي صورت گرفته در حوزه خدمات شهري، در زمينه حاشيه نشيني عوارض و ناهنجاري هايي وجود دارد كه برطرف خواهد شد.
آمار ارائه شده وزارت رفاه حاكي از وجود 6ميليون حاشيه نشين ساكن تهران است؛ بنابراين آمار 35 تا 50 تهراني حاشيه نشين محسوب مي شوند.
در عين حال  آمارهاي منتشره شوراي شهر تهران، رشد حاشيه نشيني از 2 به 5 درصد- به عنوان مادر معضلات اجتماعي كشور- طي 10سال آينده عنوان شده  است.
وجود بيش از 5 ميليون حاشيه نشين در كشور بر اساس آخرين آمار سال 84 ، نشان دهنده توليد و رشد معضلات و آسيب هاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و حتي مسائل سياسي مقام اول را دارد بنابراين مسئولان بايد در اجراي سياست هاي ملي مربوط به اين پديده سرعت عمل بيشتري داشته باشند.
هرچند تاكنون اقدام خاصي براي ساماندهي حاشيه نشيني در كشور انجام نگرفته است، اما رويكرد اصلي سياست ها و برنامه هاي تدوين شده در اين رابطه بايد برمبناي توانمندسازي و جلب مشاركت اجتماعي حاشيه نشينان باشد.
با وجود اينكه تشكيل ستاد ملي و ستادهاي استاني در رابطه با حاشيه نشيني مي تواند مفيد فايده باشد اما اين موضوع منتظر مصوبه ستاد ملي براي تشكيل ستاد مديريت شهري در شهرها با محوريت مشاركت شوراياريها است.
با توجه به ملي بودن حاشيه نشيني، ورود مديريت شهري به واسطه خدماتي كه به حاشيه نشنيان ارائه مي كند نه تنها نمي تواند چاره ساز باشد، بلكه امكان تشديد معضل وجود دارد، لذا كليه سياست ها و اقدامات در اين رابطه بايد با سياست مهاجرت معكوس دولت هماهنگ باشند در غيراين صورت هيچ يك از اقدامات به تنهايي به نتيجه نخواهند رسيد.

راپورت خبرنگار
يك مقايسه ساده
ابراهيم اسماعيلي- يكي، دو هفته از افتتاح تقاطع غيرهم سطح كردستان- نيايش مي گذرد و حالا ديگر به قول معروف براي راننده هايي كه از اين مسير عبور مي كنند، راه باز است و جاده دراز؛ شايد اگر آمار دقيقي گرفته شود، به طور متوسط هر دو، سه ثانيه، يك خودرو از اين مسير رد شود، بدون اينكه ترافيكي باشد و بوق و شلوغي و دردسري.
طي چند روز گذشته مدام به اين نكته فكر مي كردم كه با توجه به تردد نه چندان زياد خودروها از اين تقاطع، آيا اولويت احداث و بهره برداري از آن تا چه حد مي تواند قابل توجيه باشد. البته مسلماً  هيچ شهروند عاقلي از اينكه امكانات شهري مدام گسترده تر شود، بدش نمي آيد، ولي وقتي قياس اولويت ها مورد توجه قرار بگيرد، شايد سؤال هايي از قبيل آنچه در ذهن من اتفاق افتاد، شكل بگيرد.
امروز هم به همين ماجرا فكر مي كردم كه چند متر بعدتر از اين پل با برخورد به ترافيك بزرگراه نيايش (غرب به شرق) فهميدم كه حالاحالا بايد پشت خط بمانيم. دليل اين ترافيك هم به نوعي معقول يا بهتر بگويم، ناگزير است؛ چراغ قرمزي كه به ايستادن بخشي از خودروهايي كه مي خواهند وارد خيابان ولي عصر شوند حكم مي كند تا ديگران در مسيرهاي ديگر عبور كنند. من هم كه مي دانيد شهروند معقول و متمدني هستم، انتظار ندارم كه به حكم چراغ بي توجهي شود، ولي باز هم يكي ديگر از آن سؤال هاي لعنتي مرا رها نمي  كند. حكايت اين است كه راننده خودرويي كه من سرنشين آن بودم و قاعدتاً  تعداد قابل توجهي از خودروهاي ديگر كه در آن راه بندان لعنتي ايستاده بودند، قصد داشتند به سمت ميدان ونك بروند و با توجه به اينكه راستگرد بزرگراه نيايش به شكلي كاملاً  مجزا طراحي شده، نبايد مشكلي وجود مي داشت، ولي وجود داشت؛ به همين راحتي و بدون اينكه نظارتي صورت بگيرد، قرارگرفتن تنها يكي، دو خودرو در مسير راستگرد بزرگراه باعث شده بود كه تعداد زيادي خودرو بلاتكليف و ناچار، مجبور به ماندن پشت ترافيك باشند تا بلكه چراغ سبز شود و آن يكي، دو راننده، مسير مستقيم را طي كنند و راستگرد بزرگراه هم باز شود.
حالا كه به اينجا رسيديم، مي خواهم مقايسه اي انجام دهم و مسئولان شهري را نيز در اين مقايسه با خود همراه كنم، بلكه چاره اي بينديشند. اگر آمار خودروهايي كه از روي تقاطع غيرهم سطح كردستان- نيايش عبور مي كنند را با تعداد خودروهايي كه از راستگرد نيايش مي گذرند، مقايسه كنيم، مسلماً  خودروهاي دسته دوم، تعداد كمتري نخواهند داشت. حالا هزينه ساخت تقاطع غيرهم سطح را با هزينه برنامه ريزي براي بازماندن راستگرد بزرگراه قياس كنيد. تفاوت، آن قدر زياد است كه مقايسه ما چندان تعادلي نخواهد داشت. در اين بين ظاهراً  كم توجهي ماست كه نمي گذارد بسياري از گره هاي ترافيكي باز شوند. درست مي گويم؟ يك بار ديگر مرور كنيد؛ شايد به نتايج تازه تري برسيد.

شهرآرا
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |