حجت كاظمي
يك پديده بسيار مهم شهري، فضاهاي معماري يا ساختمان ها هستند. اين يكي از عوامل هويت دهنده به يك شهر است. عامل ديگر فضاهاي شهري است كه به شهر هويت مي دهد. عامل ديگر مردم هستند، يعني هر شهري جمعيتي دارد كه بخشي از هويت يك شهر را مي سازند. عامل ديگر وسايل ارتباطي و تجهيزات شهري است كه بخشي از هويت يك شهر را شكل مي دهند و آخرين عامل مهم فعاليت هاي گوناگون است.
مهندس حسين سلطان زاده معتقد است هويت شهري لا به لاي زندگي مدرن گم شده است. اين گفت وگو به بررسي اين عوامل پرداخته است.
مسايل اساسي شهرها و شهرسازي ما از بعد فرهنگي چه چيزهايي هستند؟
- يك شهر از عوامل و پديده هاي مختلفي شكل مي گيرد كه اين عوامل و پديده ها را مي توانيم در حالت كلي به دو گروه طبقه بندي كنيم: الف) پديده ها و عوامل كالبدي و مادي ب) پديده ها و عوامل اجتماعي و فرهنگي.
در حوزه مسايل كالبدي و مادي روشن است كه برخي از شهرهاي ما مشكلاتشان چه چيزهايي است، چون جنبه هاي كالبدي نسبت به جنبه هاي اجتماعي و فرهنگي ملموس و روشن تر هستند. در حوزه فرهنگي بسياري از شهرهاي ما معضلات متعددي مواجه هستند كه برخي از آنها ملموس و برخي كمتر ممكن است به چشم بيايد، يكي از نخستين مسايل در اين زمينه فقدان يك هويت مشخص فرهنگي است. مي دانيد كه مسأله هويت نزديك به يك قرن است در كشورمان مطرح شده است. از زماني كه فضاهاي معماري و شهري ما تحت تاثير فرهنگ غربي گرفت، از آن زمان به تدريج هويت ايراني، يا هويت فرهنگي واسلامي شهرها مورد توجه متخصصان يا مردم و مسئولان قرار گرفت.طبعاً يك شهر مناسب، شهري است كه بتواند نيازهاي فرهنگي، رواني و آييني مردم را پاسخ دهد. بسياري از شهرهاي ما در حال حاضر چه در سطح كلان و چه در مقياس هاي خرد فاقد چنين امكاني هستند، يعني قادر نيستند نيازهاي رواني يا فرهنگي مردم را به حد كافي پاسخ بدهند. شايد بهتر باشد كه من با يك يا چند مثال اين مسأله را باز كنم و موضوع را گسترش بدهم.
نخستين و مهمترين مثالي كه مي توانم خدمتتان عرض كنم اين است كه در گذشته در شهرهاي ما به تناسب جمعيت، آداب و رسوم و فرهنگي كه حاكم بود. همچنين يك يا چند مركز براي انواع تجمع هاي شهري و كشوري و آييني وجود داشت. مثال واضحي كه باقي مانده فرض كنيد ميدان نقش جهان در اصفهان كه در موقعيت هاي مختلف اجتماعي و فرهنگي به عنوان يك فضاي شهري مناسب نقش ايفا مي كرد و اسناد و تصاويري كه از اين ميدان باقي مانده نشان مي دهد كه چه در هنگام رژه و اوقاتي كه مراسم رسمي برگزار مي شد و چه در ايامي كه آداب و مراسم ديني برگزار مي شد و چه در گذران فراغت ها، اين ميدان عملكردهاي مختلف اجتماعي يا فرهنگي را بر عهده داشت.
در حال حاضر در هيچ يك از شهرهاي ما يك مركز تجمع وسيع شهري وجود ندارد. الان چند دهه است كه وقتي قرار است يك تجمع رسمي و عمومي يا يك تجمع بزرگ آييني انجام شود در ميدان هايي انجام مي شود كه غالباً ميدان ارتباطي هستند و به منظور فعاليت هاي اجتماعي طراحي و ساخته نشده اند. در تهران هنگامي كه مراسمي است از ميدان آزادي استفاده مي شود، در حالي كه در اين ميدان هيچ فضايي براي استقرار مسئولان يا بزرگان كشوري و مردم وجود ندارد. بنابراين چه در تهران چه در ساير شهرها ما يك فضاي شهري مناسب در اين مقياس نداريم و تجمع ها در هر شهري در بزرگترين جاي شهر صورت مي گيرد، بنابراين شما چه در اين مقياس به موضوع نگاه كنيد چه در مقياس خرد (محله اي، منطقه اي، ناحيه اي) فضاهاي شهري كه براي تعاملات اجتماعي و فردي تدارك ديده شده باشد، نداريم. به عبارت ديگر در دوره معاصر در حوزه معماري مدرن فعاليت هايي كمابيش شده و به هر ترتيب پيشرفت هايي حاصل شده و فضاهاي معماري زيادي ساخته شده، اما در حوزه فضاهاي شهري و هويتي بسيار ضعيف عمل شده است. به عبارت ديگر، در حد 80 سال اخير فضاهاي شهري ما فاقد برنامه ريزي كافي و فاقد ظرفيت فرهنگي كافي براي تعاملات اجتماعي و فرهنگي بوده.
* آثار اين مسأله كه شهرسازي ما دچار نوعي تاخر فرهنگي است داراي چه اثراتي بر به هم ريختگي روان مردم است؟
- يكي از نكات مهم اين است كه از اوايل قرن حاضر و حتي تا امروز تقريباً همه شهرهاي ما، كمابيش با وضعيت هاي متفاوتي از لحاظ توزيع جمعيت به شكل طبقاتي درآمده اند، يعني قسمت هايي از شهر ارزش اقتصادي بالاتري را دارند و همين طور بعضي قسمت ها نازل ترند. در حالي كه در گذشته توزيع جمعيت بر اساس روابط خويشاوندي، قومي، زباني و امثال آن بود و كمابيش در اغلب محله ها قشرهاي ثروتمند، متوسط و كم درآمد وجود داشت، در حالي كه امروزه جمعيت در اكثر شهرهاي مابه صورت طبقاتي توزيع مي شوند كه اين يكي از نخستين مسايلي است كه باعث مي شود شهروندها احساس دلبستگي به محل زندگي شان نداشته باشند و اكثر شهروندان يكي از راهكارهايي كه براي ارتقاي منزلت اجتماعي خودشان لازم مي دانند اين است كه در اولين فرصتي كه توان اقتصادي شان افزايش پيدا كرد، بتوانند در شهر جابه جا شوند. پس همواره با نوعي مهاجرت هاي درون شهري مواجهيم و براي بسياري از شهرونداني كه اين امكان به سادگي فراهم نمي شود همواره در برنامه ذهني شان لزوم تغيير محل زندگي وجود دارد كه باعث مي شود بسياري از افراد كه احساس تعلق به محيط و محلي دارند اين حس در آنها به حداقل ممكن كاهش پيدا كند و به همين دليل ما مي بينيم كه با وجود اينكه خيلي از مشاركت و خودياري و تعاملات اجتماعي صحبت مي كنيم، اما افراد واقعاً در محله هاي سكونتشان از لحاظ اجتماعي با حداقل ارتباط با همسايگانشان زندگي مي كنند و چندان توجهي به محيط خودشان و مشاركت فعال در آن ندارند، در حالي كه در گذشته بسياري از نهادهاي عمومي مثل مسجد، مدرسه و آب انبار توسط اعيان هر محله ساخته مي شد و دولت به عنوان يك نهاد اينها را احداث نمي كرد.
به هر حال از يك طرف ضرورت هاي دنياي معاصر ايجاب مي كند كه دولت نقش موثر ايفا كند و از جهتي ديگر مردم نقش مشاركتي شان كاهش پيدا كرده است و آن احساس تعلق به محيط را ندارند. چون در برنامه هايشان مشخص نيست كه تا يك، پنج يا ده سال بعد همان جا مستقر باشند و اگر هم باشند فقط در حد محل سكونت به محيط توجه دارند. اين يكي از نخستين مسايلي است كه باعث مي شود ارتباطات اجتماعي در حد محله اي و ناحيه اي به شدت كاهش پيدا كند كه اين تعاملات ديگر نتواند به صورت سودمند انجام شود و به باز همبستگي اجتماعي ياري رساند.
* به نوعي مي توان گفت مسأله اي كه مي فرماييد به فروپاشي همبستگي اجتماعي منجر مي شود؟
- بهتر است بگوييم همبستگي شهري چون شكل هاي جديدي از روابط اجتماعي مثل دانشجويان، روزنامه نگاران، دانش آموزان و افراد يك صنف پيدا شده، يعني ما درست است كه روابط اجتماعي قديمي را از دست داديم، اما روابط اجتماعي جديدي شكل گرفته كه به خودي خود مشكلي ندارد، اما چه بهتر كه در كنار روابط اجتماعي جديد، روابط شهري گذشته كه جنبه مثبت هم دارند نيز وجود داشته باشد كه باعث مي شود مردم خود به خود از شهرشان بيشتر مراقبت كنند، به فضاي شهري بيشتر رسيدگي كنند و يك زمينه مساعد براي تعاملات بيشتر شهري فراهم آيد.
* ما مي بينيم كه تلاش هايي در اين حيطه صورت مي گيرد، چون بالاخره همه ما احساس مي كنيم كه شهر فقدان هويت دارد، انسجام اجتماعي كاهش پيدا كرده، لذا سياست هايي در اين راستا از هر طرف- از طرف افراد محله، به نوعي مديريت و امثالهم- صورت مي گيرد. چرا اين سياست موفقيت ندارد؟ چرا ما نمي توانيم بين اين روابط جديد كه به وجود آمده و آن چيزي كه در گذشته بوده انسجام جديدي را به وجود بياوريم كه به قول معروف شاخصه شهر ايراني شود؟
- در اين زمينه تلاش هاي بسيار برنامه ريزي شده اي لازم است. من به خاطر دارم كه در اين سه دهه بعد از انقلاب چند بار مسئولان مهم كشوري در مورد شهر اسلامي و هويت اسلامي شهرها نكاتي را ابراز كردند و برخي از سازمان ها به صورت موقت و يك ساله برنامه هايي در دستور كارشان بوده، ولي فراموش شده. اين مسأله، مسأله اي بسيار اساسي است و چيزي نيست كه به صورت ظاهري و سطحي به آن پرداخت، ما وقتي به يك شهر نگاه كنيم ، مي بينيم شهر از پديده هاي مختلفي شكل مي گيرد. يك پديده بسيار مهم شهري، فضاهاي معماري يا ساختمان ها هستند.
اين يكي از عوامل هويت دهنده به يك شهر است. عامل ديگر فضاهاي شهري است، مورد اول فضاهاي معماري است و اين يكي از فضاهاي شهر است. منظور از فضاهاي شهري ميدان ها، خيابان ها، گذرها و پارك ها هستند. اين ها عامل دومي است كه به شهر هويت مي دهد. عامل ديگر مردم هستند، يعني هر شهري جمعيتي دارد، خود اين انسان ها يك ويژگي هايي دارند كه اين ويژگي ها يعني رفتارهايشان، نوع لباسشان و... بخشي از هويت يك شهر را مي سازند. عامل ديگر وسايل ارتباطي و تجهيزات شهري است مثلاً اتومبيل، موتورسيكلت، مبلمان هاي شهري، نرده ها، تابلوها. اين ها وسايل و تجهيزاتي هستند كه بخشي از هويت يك شهر را شكل مي دهند و آخرين عامل مهم فعاليت هاي گوناگون است. فرض كنيد يك شهر، زيارتي، كشاورزي، سكونتگاهي يا خوابگاهي است يا يك شهر مثل تهران ضمن اينكه برخي از اين ويژگي ها را دارد، يك شهر به شدت اداري است، برخي از شهرها نيز صنعتي هستند. اين فعاليت ها مي تواند هويت شهر را شكل بدهد، بنابراين وقتي به اين عوامل نگاه مي كنيم، مي بينيم كه در دنياي معاصر ما دگرگوني هاي عظيمي در همه اين عوامل داشته ايم. بسياري از ساختمان هاي مسكوني ما در واقع به خاطر جنبه هاي اقتصادي در ساده ترين شكل خودشان ساخته مي شوند، لذا درست طرحي نمي شوند و عوامل فرهنگي در آن به حداقل ممكن رعايت مي شود و گاه رعايت نمي شود يا در مورد ساختمان هاي مسكوني كه عامل اقتصادي به شدت در آن اثر گذار است و هيچ برنامه اي براي آن نداريم.معتقديم در فضاي شهري ما بيشترين فقر را داشته ايم. در زمينه برنامه ريزي، فضاهاي شهري ما عمدتاً براي حمل و نقل ارتباطات خيلي ساده طراحي شده اند.
|
|
نمي توان در طول يك يا دو سال دخالت هاي عظيم كالبدي داشته باشيم
اما مي توان فضايي شهري تعريف كرد كه در آن معيارهاي فرهنگي هم
لحاظ شده باشد؛ فرض كنيد يك سري فضا براي تجمع مردم و گذران اوقات فراغت آنها در نظر گرفته شود. اين ها را مي توان در كوتاه مدت تدارك ديد
براي اينكه بتوانيم براي شهر معاصر هويتي ايجاد كنيم واقعاً نياز به يك برنامه ريزي دقيق داريم، ببينيم تا چه حدي مي توانيم روي ساختمان ها تأثيرگذار باشيم؟ تا چه حدودي در فضاهاي شهري تأثيرگذار باشيم؟ تا چه حد خود در مورد، وسايل و مبلمان شهري مي توانيم تأثيرگذار باشيم. تمام اينها پارامترهاي بسيار مهمي هستند پس نمي شود با يك ساده سازي كوتاه مدت اين مسأله را حل كرد، بنابراين به نظر مي رسد بايد دو دسته فعاليت انجام شود:
الف) فعاليت هايي كه مطابق آنها در درازمدت به چنان شهري دست يابيم.
ب) برنامه ريزي ها و فعاليت هايي كه در كوتاه مدت بايد صورت بگيرد.
مثلاً راهكارهايي كه در كوتاه مدت مي تواند به ذهن برسد اين است كه برخي از فضاهاي شهري شناسايي و طراحي مي شود، چون مثلاً در مورد تهران يا تبريز يا برخي از شهرهاي مهم ما كه به شدت بخش هاي جديد گسترش پيدا كرده است به هيچ وجه نمي توان در طول يك يا دو سال دخالت هاي عظيم كالبدي داشته باشيم، اما مي توان فضايي شهري تعريف كرد كه در آن معيارهاي فرهنگي هم لحاظ شده باشد. فرض كنيد يك سري فضا براي تجمع مردم و گذران اوقات فراغت آنها در نظر گرفته شود؛ اين ها را مي توان در كوتاه مدت تدارك ديد و براي درازمدت بايد برنامه ريزي دقيق و مطالعات عميقي انجام شود كه در چند دهه به تدريج به شهري با هويت ايراني- اسلامي برسيم، شهري كه مسلماً به لحاظ شكل مثل سابق نخواهد بود چون تمام مقتضيات عوض شده و بايد تعريفي جديد براي يك شهر ايراني- اسلامي معاصر داشته باشيم.
* شاخصه هاي اين شهر چيست؟
- اگر بخواهيم به فرهنگ و هويت توجه كنيم يك سري از عوامل اساسي مسلماً بايد مورد توجه قرار بگيرد. يكي از آنها تاريخ است، يعني هويت يك فرد را مورد توجه قرار بدهيم يا هويت يك شهر را. يك مورد ديگر سنت است كه در طي تاريخ شكل مي گيرد، اما منجر به پيدايش برخي از فرم ها و عناصر مي شود كه اين ها با فرهنگ يك سرزمين و شهر پيوند خورده و ارتباط مي يابد. يكي ديگر از شاخصه ها مسأله فرهنگ و الگوهاي رفتاري است، يعني هر جامعه اي براي خودش فرهنگي دارد مثلاً مراسم عزاداري كه در ايران شكل خاصي دارد.
مراسمي كه فرض كنيد در عيد برگزار مي شود، شكل ويژه و خاصي براي خودش دارد، بنابراين يك بخش توجه به فرهنگ بومي آن سرزمين است همان طور كه گفتم فرهنگ در رفتارهاي مردم، در چگونگي آداب و رسوم و در شكل ظاهر فضاهاي معماري و شهري بروز پيدا مي كند طبعاً براي اينكه بتوانيم به مسأله هويت در شهر امروز توجه كنيم بايد اين عوامل را طبقه بندي كنيم و بر اين اساس ببينيم حالا با مقتضيات امروز چگونه مي توانيم به شكل ها و روابط شهري ايراني و اسلامي برسيم.
* مسأله اي كه وجود دارد اين است كه هويت شهر را كنشگران شهر شكل مي دهند. هويت چيزي از پيش تعريف شده نيست و توسط كنشگران ايجاد مي شود. كنشگران يك شهر شهروندان آن هستند بخشي از اين شهروندان در چارچوب مديريت و ساختارهاي رسمي قرار مي گيرند. تحت تاثير الگويي كه ما از تجدد گرفتيم مديريت شهري را به يك رويكرد صرفاً خدماتي و صرفاً نوسازي تقليل داديم. امروزه ما مي دانيم كه تحت تأثير موج هاي نو توسعه كه در شهرسازي هم تأثير گذاشته اند مديريت شهري علاوه بر كاركردهاي خدماتي، كاركردهاي اجتماعي و هويتي نيز دارد يعني متوجه شديم كه مديريت شهري بايد كاركردهاي فرهنگي هم داشته باشد. به عنوان كسي كه در حيطه شهرسازي، كارشناس هستيد تأثيرات زيان آور اين بي توجهي و نگاه صرفاً خدماتي به كاركردهاي مديريت را برايمان توضيح دهيد؟
- يكي از مسايل به خصوص در عرصه هاي شهري مسايل اقتصادي است. در واقع مي توان گفت چيزي حدود نيم قرن است كه زمين و ساختمان در كشور ما به يك كالاي سرمايه اي تبديل شده است و اين نقش بسيار عمده اي در شكل گيري شهرهاي ما داشته و دارد يعني به خصوص در يكي دو دهه اخير كه فروش تراكم براي تأمين درآمد شهرداري ها رايج شده اين مسأله به شدت تشديد شده. همان طور كه مي دانيد بدون اينكه به طرح هاي جامع و برنامه هايي كه در طرح هاي جامع براي شهر در نظر گرفته شده توجه شود تراكم به فروش مي رسد و نحوه توزيع جميعت و توزيع فعاليت ها تابع برنامه اي نيست (در طي مدتي نزديك به يك دهه) بنابراين اگر مسئولان مي خواهند يك ساماندهي فرهنگي در شهر ايجاد كنند بايد اساساً تعريف خودشان را از شهر و فعاليت هاي آن شكل دهند. و بر آن اساس اجازه ساخت و ساز يا اجازه طراحي فضاهاي جديد داده شود الان مي توان گفت كه بخش عمده اي از شكل گيري شهر تهران و بسياري از شهرهاي ايران توسط اين سرمايه هاي راكد صورت مي گيرد، يعني يك نظام سودجويي شهرهاي ما را شكل مي دهد. مثلاً در نقاطي كه مورد توجه مردم است قيمت ها به شدت بالا مي رود و سرمايه گذاري مي شود، مسكن ساخته مي شود بدون اينكه به فضاهاي شهري توجه شود. گمان مي كنيم كه بيش از يك دهه است كه وزارت مسكن و شهرسازي عمدتاً فقط به مسأله مسكن توجه مي كند طبيعي است كه مسكن يك نياز طبيعي است، اما وزارتخانه اي كه ما داريم وقتي به مصاحبه ها و برنامه هايش نگاه مي كنيم در حد بسيار زيادي توجه و تمركزش اين است كه فقط اين نياز را در حد اوليه و در حد ضروري برطرف كند، اما ما نمي بينيم در برنامه هاي وزارتخانه ها يا سازمان هاي ذي ربط به جنبه هاي كيفي شهر توجه كند، البته اين طور نيست كه بگوييم هيچ برنامه اي وجود ندارد، اما برنامه هايي كه وجود دارد بسيار ناكارآمد و بسيار اندك است و وزارتخانه ها و سازمان ها عمدتاً به مسائل اوليه و ضروري توجه دارند و همانطور كه مي دانيد توجه به فرهنگ و پيشرفت يك جامعه لازمه اين است كه برخي از نيازهاي اوليه اش برطرف شود و فراتر از آن اينكه يك برنامه و نگرش منسجم وجود داشته باشد.
* زماني ماكس وبر مي گفت كه نگاه مدرنيسم نگاهي ابزارگرايانه به همه چيز است در حالي كه ما از اين مسأله گذر كرديم، ولي هنوز نگاه به شهر و زندگي شهري، نگاه به خيابان و امثالهم نگاهي ابزاري و سودجويانه است. اين در مسأله شهرسازي و زمين و در مسأله جنگل ها و محيط زيست و همه اين مسايل ديده مي شود. به عنوان سؤال بايد بگويم گروه ديگر تشكيل دهنده شهر، شهروندان هستند در يك شهر مطلوب بخش اعظم مسايل غيرانتفاعي و مستقل از دولت است در شهر سنتي ايران هم دولت حضور خيلي مستمر و ثابت و قوي كه به صورت امروز هست در محيط محله اي و شهري نداشته شهرها در مسأله مشاركت شهروندان و نقش شهروندان در هويت سازي دچار چه مسايلي است؟
- يكي از نكات مهم اين است كه طبعاً مردم وقتي در زمينه هايي دخالت مي كنند كه احساس مشاركت واقعي داشته باشند ما يك مشاركت فعال و واقعي داريم و يك مشاركت منفعل، مردم ما گاه به صورت منفعل در برخي امور مشاركت دارند، اما مشاركت فعال زماني حاصل مي شود كه ببينيد به طور واقعي مي توانند در سرنوشت خودشان دخالت داشته باشند و اين كار زماني صورت مي گيرد كه نوع نظام اجتماعي بسيار فعال وجود داشته باشد الان يكي از مشكلات ما اين است كه مردم نه تنها در برخي از موارد احساس مشاركت و سهيم بودن واقعي را ندارند بلكه در برخي از موارد نسبت به امور عمومي كمي بي توجه هستند اين ناشي از يك نگرش قديمي است كه در ايران همواره وجود داشته و الان هم كمي وجود دارد و آن اين كه گاه احساس مي شود مردم و مسئولان يك طيف كامل نيستند و مردم خوشان را جدا از برخي از نظام هاي اداري مي بينند.