دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۲۵ - Nov 6, 2006
نگاهي به فيلم چه كسي امير را كشت؟ ساخته مهدي كرم پور
تجربه گرايي در دل سينماي حرفه اي
سعيد مروتي
000021.jpg
در روزهاي گذشته برخي رسانه ها از اعتراض تماشاگران فيلم چه كسي امير را كشت؟ خبر دادند. اين كه در يكي از سينماهاي نمايش دهنده فيلم، واقع در ميدان شهدا، چند تماشاگر به گيشه مراجعه كرده و خواستار پول بليت شان شده اند. ماجرا چيست؟ واقعاً چه كسي امير را كشت؟ اين قدر فيلم بد و غير قابل تحملي است كه برخي از تماشاگران چنين واكنش هايي را نشان داده اند؟
يعني واقعاً تحمل فيلم براي تماشاگر از برخي محصولات جشنواره اي سينماي ايران(كه گاهي اوقات حتي ديالوگ هايشان هم قابل فهم نيست) دشوارتر است؟ يا ساختار روايي متفاوت چه كسي... به چنين واكنش هايي دامن زده است؟
اگر فيلم را بدون پيش فرض و پيش داوري ببينيد متوجه مي شويد كه اتفاقا فيلم نه تنها ضد قصه نيست كه داستاني پر فراز و نشيب را هم روايت مي كند. منتها در شيوه روايتش تفاوت هايي را لحاظ مي كند كه با قواعد مرسوم داستان گويي در سينما تفاوت هايي دارد. اين تفاوت ها براي كساني كه اهل فيلم ديدن اند كاملاً قابل هضم است ولي اين بدان معنا نيست كه چه كسي... فيلم مخاطب خاص است. هر تماشاگري باهوش متوسط با قدري تمركز مي تواند با فيلم ارتباط برقرار كند.
چنان كه در روزهاي اخير به نظر مي رسد كه فيلم مخاطب خود را يافته است. كرم پور در چه كسي... از بازيگراني محبوب و پولساز استفاده كرده است. بازيگراني كه تماشاگر عادت كرده آنها را بيشتر در فيلم هاي تجاري ببيند. به اين نام ها تأمل كنيد: امين حيايي، مهناز افشار، محمدرضا شريفي نيا، الناز شاكردوست و نيكي كريمي. بيشتر فيلم هاي پرفروش سال هاي اخير سينماي ايران با حضور اين بازيگران مقابل دوربين رفته اند. استفاده از بازيگران محبوب در فيلم هاي غيرمتعارف در سينماي جهان امري كاملاً جا افتاده است. بروس ويليس در اوج دوران شهرت و محبوبيت جان سخت هايش، نقشي نه چندان محوري در پالپ فيكشن تارانتينو ايفا كرد يا مل گيبسون در زماني كه ستاره فيلم هاي اكشن بود توسط زفيرلي براي بازي در نقش هملت انتخاب شد.
اتفاقي كه در سينماي ايران هم زياد رخ داده است. در ميان بازيگران چه كسي... مي توان از نيكي كريمي و خسرو شكيبايي نام برد كه در اين سال ها به صورت توأمان در فيلم هاي تجاري و هنري حضور داشته اند. با اين همه اگر بخشي از مخاطب در سينماهاي مركزي و جنوب شهر، فيلم و ستاره هايش را پس مي زند، به خاطر آشنايي زدايي است كه كرم پور از بازيگران فيلم صورت داده. يعني تماشاگر عادت ندارد امين حيايي را در نقش فرد تحصيل كرده اي كه دچار يأس و پوچي شده ببيند يا نيكي كريمي حتي در فيلم هاي متفاوتش نقش زنان روشنفكر را باز ي كرده ولي در اين جا عملاً با هجو روشنفكري يا بهتر است بگوييم روشنفكرنمايي روبروئيم. نكته مهم تر اما ساختار روايي فيلم است. فردي به نام امير كشته شده و حالا نزديكانش از او مي گويند. داناي كل دوربيني است كه به تناوب به سراغ شخصيت هاي فيلم مي رود. شخصيت هايي كه اغلب رو به دوربين درباره امير و البته خودشان حرف مي زنند.
گويا اين روبه دوربين حرف زدن باعث شده كه برخي فيلم را به مصاحبه با هنرپيشگان تعبير كرده و احساس كنند كه سركار گذاشته شده اند. در صورتي كه در شيوه ارائه اطلاعات و پردازش شخصيت ها آن قدر جزييات و ظرايف وجود دارد كه با قدري تأمل بتوان آنها را مشاهده و از كشفشان لذت برد.
مي گويند و درست هم مي گويند كه هر فيلم منطق خود را بنا مي كند. كرم پور در چه كسي امير را كشت؟ در همان ده دقيقه اول تكليف تماشاگر را روشن مي كند.
فردي بر اثر سانحه اتومبيل كشته شده. مرگي كه مشكوك به قتل عمد است. همسر، منشي، دوست او، شريك، روان كاو و دوست دوران كودكي اش با تأثر از خصائص مثبت شخصيت امير مي گويند. به مرور اما مشخص مي شود كه هر كدام از اين آدم ها به دليلي با امير مشكل داشته اند.
در واقع هر كدام از آنها مي توانند قاتل امير باشند چون به حد كافي دليل براي كشتن او دارند. زيبا(نيكي كريمي) همسر امير احساس مي كند كه شوهرش به او خيانت مي كند. اكبر (خسرو شكيبايي) شريك امير به مرجان منشي شركت علاقه مند بوده. منشي اي كه امير او را مخفيانه به عقد خود درآورده است. مرجان(مهناز افشار) كه از شوهر اولش به خاطر بچه دار نشدن طلاق گرفته، سر موضوع بچه با امير اختلاف جدي دارد. كاراكتري كه پسياني نقشش را بازي مي كند. بدون اين كه بينش سياسي داشته باشد تحت تأثير امير، پايش به بازي هاي سياسي باز شده و سال هاي زيادي را در زندان گذرانده، ضمن اين كه او امير را باعث سوختن عشقش مي داند.
دختر نسل سومي(الناز شاكردوست)، روانكاو(محمد رضا شريفي نيا) و حميد(امين حيايي) هركدام دلايلي براي تنفر از امير دارند. اين سير داستاني در نهايت به نقطه عطفي مي انجامد كه قدري براي تماشاگر غافلگير كننده است.
هر چند فيلم ساز، برگ برنده اش را پايان فيلم رو مي كند. جايي به نظر مي رسد كه حرف و حديث هايي كه در طول فيلم انجام شده، حاصل يك سوء تفاهم بوده است. اين پايان غافلگيركننده البته مخاطب را مغبون نمي كند. چون اين رويكرد خارج از منطق داستاني فيلم نيست. ضمن اين كه لحن شوخ و شنگ فيلم ساز در سراسر فيلم زمينه را براي چنين اتفاقي باز نگه مي دارد. اين لحن شوخ و شنگ را شايد بتوان يكي از مهمترين وجوه فيلم چه كسي امير را كشت؟ دانست. فيلمساز تعمداً با تمام كاراكترها و موقعيت هايش شوخي مي كند و از دست انداختن هيچ كس ابايي ندارد. از زن خاله زنكي مثل مرجان تا زيبا كه در زمينه هنر مدعي است گرفته تا دكتر روان كاو و اكبر لمپن و دختر نسل سومي از طنز تند و تيز فيلمساز در امان نمانده اند. آدم هايي كه هر كدام نماينده يك تيپ اجتماعي هستند و جالب اين كه بر خلاف سنت رايج در سينماي ايران، هر كدام با ادبيات خودشان صحبت مي كنند. ديالوگ نويسي فيلم در كنار نقاط اوجي مثل ديالوگ هاي لمپني اكبر و حرف هاي خاله زنكي مرجان كه گاهي اوقات جزئيات حيرت انگيزي دارد گاهي اوقات دچار مشكلاتي هم مي شود مثل ديالوگ هاي دختر نسل سومي كه قدري نچسب و تصنعي از كار درآمده است. اين كاراكتر اصلاً يكي از نقاط ضعف فيلم است.
كاراكتري كه بيش از آن كه مثل جوان هاي نسل امروز حرف بزند، شبيه ادبيات نازل يكي دو نشريه جوان پسند صحبت مي كند و آن قدر در برخي واژه ها اغراق به چشم مي خورد كه حتي تلاش شاكردوست در اجرا هم نتوانسته آن را بپوشاند.
فيلم به لحاظ ريتم هم دچار مشكلاتي است كه مهمترينش بعد از صحنه اعتراف دسته جمعي به قتل اتفاق مي افتد. جايي كه فيلم از پرداختن به اتفاق فاصله مي گيرد و به شخصيت ها مي پردازد.
در فيلمي كه بازيگران همگي رو به دوربين صحبت مي كنند، فيلمساز با وجود محدوديت هايي كه قصه ايجاب مي كرده، تنوع تصويري خوبي ايجاد كرده است. كرم پور در انتخاب زواياي دوربين هم به تنوع انديشيده و هم موفق شده به نوعي موتيف (عنصر تكرار شونده) در دكوپاژ دست بيابد.
در اين ميان فيلم برداري مهرداد فخيمي هم كمك زيادي به ساختار متناسب تصويري اثر كرده است. فيلمبردار برجسته اي كه پس از سال هاي دوري از سينما، با اين فيلم نشان مي دهد كه هنوز هم از بزرگان فيلمبرداري سينماي ايران است.
چه كسي امير را كشت به عنوان تجربه تازه در سينماي ايران، چشم انداز متفاوتي را ترسيم مي كند. فروش جالب توجه فيلم  را مي توان مديون حضور ستارگانش دانست، اما نكته اساسي ديده شدن چنين تجربه اي در اين سطح كلان است.
تجربه گرايي در دل سينماي حرفه اي البته ممكن است هزينه هايي هم داشته باشد(مثل واكنش برخي تماشاگران)، حتي ممكن است تجربه تازه، اصلاً درست به پرده نقره اي متبلور نشود (مثل بعضي از ضعف هاي فيلم)، نكته مهم اما جدي گرفتن چنين تجربه هايي و تداوم يافتن آنهاست. به خصوص اگر به اين نكته توجه كنيم كه چه تعداد از فيلم هاي سينماي ما بر مدار كليشه ها حركت مي كنند و از اين نظر تفاوتي هم ميان محصول تجاري و روشنفكرانه اش وجود ندارد. امير... با وجود برخي لكنت هاي بياني، همين كه خارج از اين دو جريان به ظاهر متفاوت اما كاملاً همسو، ساخته شده، اتفاق مهمي است.

نگاهي به كارنامه بازيگري محمدرضا فروتن به بهانه اكران وقتي همه خواب بودند
بازگشت
000018.jpg
گروه ادب و هنر- محمدرضا فروتن اين روزها وقتي همه خواب بودند را بر پرده سينماها دارد؛ فيلمي كه حضور فروتن در آن را مي توان در تداوم نقش آفريني هاي اين بازيگر براي بازي در فيلم هاي خاص و متفاوت ارزيابي كرد.
فروتن در وقتي همه خواب بودند نقش پسر بي بي سليمه را بازي مي كند؛ پسري كه خيلي، تعادل رواني ندارد. بازيگران سينما معمولاً براي بازي در نقش آدم هاي اين  چنيني علاقه نشان مي دهند، به اين دليل واضح كه اين نقش ها بيشتر ديده مي شوند.
شايد به همين خاطر است كه فروتن در اين فيلم، انرژي خاصي را صرف ايفاي نقش كرده است. از تلاش براي تغيير لحن در موقع اداي ديالوگ ها تا ميميك صورت كه به خوبي تصوير جواني ساده دل را بر پرده متبلور مي كند.
فروتن از اولين چهره هاي جواني بود كه در نيمه دوم دهه هفتاد و درست در آستانه همه گيرشدن تب جوانگرايي، به سينما آمد. پخش اپيزود تماشاخانه از سريال سرنخ براي عيان شدن استعدادي تازه كفايت مي كرد؛ چهره اي مستعد و خوش قريحه با چشماني كه جلوه گر خشم و عصياني ريشه دار بود.
تقدير چنين بود كه درست در روزهايي كه مسعود كيميايي بازيگر نقش اول فيلمش را در آستانه فيلمبرداري كنار گذاشته بود، اپيزود تماشاخانه با بازي فروتن روي آنتن برود. هنگامي كه فريبرز عرب نيا مرسدس كيميايي را به خاطر بازي در يك فيلم تجاري از دست داد، فروتن جاي او را گرفت. كيميايي چهره تلخ فروتن را پسنديد؛ آن قدر كه به خاطر او، طنزي كه در كاراكتر اسفنديار وجود داشت را حذف كرد. قرار بود اسفنديار با لحن دوپهلوي عرب نيا، ميان گريه و خنده در نوسان باشد ولي با آمدن فروتن، همه چيز جاي خود را به عصيان و بغض داد.
مرسدس فيلم چندان خوبي از كار درنيامد ولي جايگاه فروتن را به عنوان بازيگري مستعد، تثبيت كرد؛ آن قدر كه در اولين گام جدي اش در بازيگري، كانديداي دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد جشنواره شانزدهم فجر شد.يك اتفاق ديگر جايگاه فروتن را به عنوان ستاره اي پولساز تثبيت كرد. وقتي كه امين حيايي در اوايل فيلمبرداري قرمز به خاطر بيماري كنار رفت و جاي خود را به فروتن داد. عصياني كه در اسفنديار مرسدس مشهود بود، در ناصر ملك فيلم قرمز با نوعي جنون همراه شده بود. فروش فوق العاده قرمز محبوبيت و شهرتي زودهنگام را براي فروتن به ارمغان آورد. در دو زن در نقش يك لمپن بيش از هر چيز، تيپي كاريكاتوري را ارائه داد؛ تيپي كه البته با اجرايي قابل قبول همراه بود.
اين اجراي قابل قبول را مي شد در فرياد هم مشاهده كرد؛ فيلمي كه البته مهجور ماند و بازي فروتن در آن ديده نشد.
در سومين همكاري مداومش با كيميايي، بار ديگر نقش قهرمان امروزين اين فيلمساز را بازي كرد؛ هر چند كه تعلق خاطر كيميايي به قهرمان پيرش بود؛ قهرماني كه دورانش سپري شده بود. ولي فروتن هم با همه شعارهاي معاصرش در ريشه و بن مايه به اسلافش شبيه بود. آن تنهايي قهرمان و آن پرسه زني با موتور در شب هاي دلگير تهران، تصوير آشنايي بود كه كيميايي از اواخر دهه چهل آن را بارها به نمايش گذاشته بود.
در متولد ماه مهر كوشيد تا در يك ملودرام عاشقانه، قدري آرامش را به عصيان هميشگي اش اضافه كند.
اما اتفاق اصلي با زير پوست شهر برايش افتاد. رخشان بني اعتماد كوشيد تا از فروتن چهره اي متفاوت را به نمايش بگذارد؛ چهره اي متفاوت در عين استفاده از تمام آن چيزهايي كه فروتن را فروتن كرده بود.
در اين روكو و برادرانش ايراني و در كنار رئاليسم اجتماعي مورد نظر فيلمساز و كوشش براي ملموس و واقعي بودن كاراكترها، فروتن با نمايش احساسات، نوعي توازن را به فيلم مي بخشيد. او در زير پوست شهر از نقش هاي قبلي اش كه بيشتر تيپ هاي نمايشي بودند فاصله گرفت و به شخصيتي واقعي و دردسترس رسيد. شايد به همين خاطر بود كه آن بغض ها و گريه هاي معروف فروتن در اين فيلم، بيشتر به دل مي نشست؛ مثل آن گريه انتهايي فيلم در كنار مادر كه واگويه هزار حرف ناگفته بود. با اين همه اجراي عباس زير پوست شهر درون گرا تر از ديگر نقش هاي فروتن بود.
اين درون گرايي در فيلم بعدي فروتن، جاي خود را به يك برون گرايي كامل داد؛ آن قدر كه حتي در همكاري هايش با كيميايي هم بي سابقه بود. فروتن در يكي از دشوارترين نقش هاي زندگي اش، هم بار خود را به سلامت به مقصد رساند و هم بار فيلم را؛ فيلمي كه فروتن در بيشتر دقايقش تنها بازيگرش بود و درنيامدن بازي او مي توانست به قيمت نابودي فيلم تمام شود. شب يلدا با اجراي گرم و پرحس وحال فروتن، مبدل به بهترين فيلم سازنده اش و از بهترين هاي اين سال ها شد. فروتن آن زخم تنهايي  حامد را به زيبايي به نمايش گذاشت و آن بغضي كه كاملاً درست و به جا مي تركيد.
او وقتي در اوج شهرت و محبوبيت ترجيح داد به جاي پذيرش انبوه پيشنهادهايي كه داشت، بازيگري در تئاتر را تجربه كند، از نوعي كمال گرايي(كه در نسل جديد بازيگران قدري كمياب هم به نظر مي رسيد) خبر داد. فروتن در روزهاي اوج، دو سال در هيچ فيلمي بازي نكرد. برخي از نقش هايي كه او رد كرد، باعث اعتبار بازيگراني شد كه جايگزين او شدند؛ مثل نقش زينال در دوئل كه بازغي را به شهرت رساند يا نقش مرد معتاد در مهمان مامان كه عيار بازيگري پيروز فر را بالاتر برد.
در سال هاي اخير، فروتن دوباره پركار شده است. استراتژي او اين روزها حضور توأمان در فيلم هاي تجاري و آثار متفاوت است. فيلم هاي تجاري چون مجردها و نوك برج از محبوبيت فروتن به عنوان ستاره اي پولساز خبر مي دهند و آثاري چون باغ هاي كندلوس و به آهستگي قرار است نشان دهند كه او هنوز چه قابليت هاي نهفته اي دارد. در باغ هاي كندلوس اجراي درك شده اش از نقشي كه با كمي لغزش مي توانست به
سانتي مانتاليسم و تصنع منجر شود، از بلوغ حرفه اي اش خبر مي دهد و در به آهستگي به دور از تمام نشانه هاي آشنايش كوشيده تا جلوي دوربين، اصلاً بازي نكند؛ نقش هايي كه خاطره  بازي هاي بد او در فيلم هاي پيش  پاافتاده اي چون شاه خاموش ، بازنده ملاقات با طوطي و هشت پا را از اذهان پاك مي كند. او دوباره بازگشته است.

پرسوناژ
خسرو شكيبايي
طراوت تكرار
000024.jpg
گروه ادب و هنر- خسرو شكيبايي با گذر از شصت سالگي، همچنان نشانه هايي از طراوت و تازگي را در نقش آفريني هايش بروز مي دهد.
بازيگري كه با هامون به مثابه يك پديده مطرح شد، در طول اين سال ها، هم محبوبيت خود را ميان مخاطبان حفظ كرده و هم جايگاهش را در دل سينماي متفاوت.
وقتي شكيبايي هنوز هم در نقش مردان عاشق پيشه ظاهر مي شود، يعني همچنان پرسوناي مجنون پريشان احوالش براي تماشاگر جذابيت دارد.
شكيبايي تا قبل از هامون بازيگر نقش هاي معمولي در فيلم هاي نه چندان قابل توجه بود. يكي از ويژگي هاي برجسته شكيبايي، صداي اوست. هامون يكي از اولين آثاري است كه شكيبايي با صداي خودش در آن حرف زده است. شكيبايي سال ها در انتظار موقعيتي براي نماياندن توانايي هاي خود بود؛ موقعيتي كه مهرجويي در هامون آن را ايجاد كرد.
شكيبايي نقش حميد هامون را چنان ايفا كرد كه اين كاراكتر را به شمايلي فراموش نشدني تبديل كرد. اجراي درك شده او از نقش يك روشنفكر پا در هوا و پر از مسأله و تناقض هنوز هم پس از گذشت نزديك به دو دهه، همچنان طراوت خود را حفظ كرده است؛ هر چند شكيبايي بعد از هامون   تا اندازه اي در دايره تكرار افتاد. بعد از موفقيت فيلم هامون بسياري از فيلمسازاني كه به سراغ شكيبايي مي رفتند، همين كاراكتر را از او طلب مي كردند. به همين خاطر بازي متفاوت شكيبايي در هامون آن قدر در فيلم هاي ديگر تكرار شد كه تبديل به كليشه شد. شكيبايي اما در دايره اين تكرارها باقي نماند.
فيلم هايي چون كيميا و يك بار براي هميشه دقيقاً در سال هايي ساخته شدند كه شكيبايي متهم به تكرار هامون در كارهايش بود و سكوتي كه در كيميا   در چهره شكيبايي نشسته بود و لكنت زبانش در يك بار براي هميشه تمهيداتي هوشمندانه براي جلوگيري از تكرار هامون بود.
شكيبايي كه همكاري با مهرجويي، او را به سطح اول سينماي ايران رساند در چندين فيلم اين فيلمساز، حضوري متفاوت را تجربه كرد. از مرد كلاهبردار و كلاش سارا گرفته تا مرد عارف پري و فيلمساز پريشان احوال ميكس ، شكيبايي را به مثابه شمايل سينماي روشنفكري مطرح كرد.
او در كنار اينها در تلويزيون و سينما، در كارهايي حضور يافت كه بسيار پرمخاطب بودند.
خسرو شكيبايي بازيگر پركاري است. بازيگري كه در همه نوع فيلمي هم بازي مي كند، ولي به ندرت پيش آمده كه او در فيلمي حضور ضعيفي را به ثبت رسانده باشد. او معمولاً در فيلم هاي ضعيف هم حضور قابل قبولي دارد. فيلم هاي زيادي بوده اند كه به لطف توانايي هاي بازيگري شكيبايي تماشايي شده اند.
شكيبايي برخلاف برخي بازيگراني كه با گذر از سال هاي جواني، ستاره اقبالشان افول كرد، همچنان اين جايگاه را ميان مخاطبان حفظ كرده است. اتفاق مهم در كارنامه خسرو شكيبايي، چند نقش آفريني خاص و كاملاً  متفاوت است؛ نقش آفريني هايي كه از توانايي هاي تازه شكيبايي خبر مي دهد.
در حكم شكيبايي در نقش يك گنگستر، يكي از پيچيده ترين بازي هايش را ارائه داد. يك آشنايي زدايي كامل از پرسوناي سينمايي او كه توسط مسعود كيميايي صورت گرفت.
مشابه اين اتفاق در فيلم چه كسي امير را كشت هم رخ داده است. شكيبايي در نقش يك لات چاله ميداني با مكث ها، نگاه ها و اداي درست ديالوگ هايش، نشان مي دهد كه هنوز هم توانايي اجراي نقش هايي كاملاً  متفاوت از پرسوناي سينمايي اش را دارد. حتي المان هاي آشناي شكيبايي، همه در اين دو تجربه، پر از طراوت تكرار است.

سايه روشن
يك دقيقه سكوت براي سينماي كودك
گروه ادب و هنر- برپايي جشنواره فيلم رشد كه بخشي از مخاطبش را دانش آموزان تشكيل مي دهند، بار ديگر بحث سينماي كودك و نوجوان را در رسانه ها و محافل سينمايي مطرح كرده است. به خصوص اين كه امسال با برگزار نشدن جشنواره اصفهان، توليدات سينماي كودك و نوجوان براي نخستين بار در جشنواره رشد به نمايش درمي آيند. درباره وضعيت سينماي كودك ايران حرف هاي زيادي مطرح شده است. حرف هايي كه مثل اين تحليل خبرگزاري مهر، ترجيع بندش شرايط نامطلوب اين سينماست.
طرح مبحث تكراري آسيب شناسي سينماي كودك و نوجوان نه انجام وظيفه، كه يادآوري تحليل هاي گذشته است. كافي است تحليل هاي همين سال 85 را كنار هم قرار بدهيم تا ببينيم نه تنها در حرف هاي نااميدكننده كارشناسان اين سينما نقطه روشني پيدا نشده، بلكه سير قهقرايي سينماي كودك خوشبين ترين علاقمندان آن را هم وادار كرده به احترام سينماي در حال احتضار كودك، يك دقيقه سكوت كنند!
برخي سينماگران اتفاق چند سال اخير را كه سينماداران در انتخاب فيلم هاي اكران بر سينمايشان دخيل هستند را علت ديگر مهجور ماندن اين سينما مي دانند. طبيعي است كه وقتي به سينما صرفاً با هدف رفت و برگشت سرمايه نگاه شود، سينماداران هم ترجيح مي دهند به جاي نمايش فيلم كودك كه اطميناني به بازگشت سرمايه آن نيست، فيلم هاي تجاري روز را اكران كنند. در اين ميان تشكل و سازمان هايي هم كه ندرتاً براي حمايت از اكران سينماي كودك و نوجوان تشكيل شدند، به نتيجه خوبي نرسيدند و خيلي زود متوقف شدند.
علت ديگر وضعيت نابسامان فعلي را برخي هم جذابيت نداشتن موضوع فيلم هاي كودك دانستند و معتقد بودند بايد پذيرفت مخاطب كودك اين فيلم ها را نمي پسندد. آنچه اين مبحث در پي دارد رسيدن به اين نكته است كه برخي مطرح كردند: مخاطب كودك مان را نمي شناسيم و از آنها عقب هستيم.
از آنجا كه كودكان را بايد پدر و مادر به سالن هاي سينما ببرند ، برخي معتقدند اين عادت در خانواده هاي ايراني از بين رفته، آن هم به دلايل اقتصادي، اجتماعي و ... وقتي خانواده ها مي توانند با صرف هزينه و دردسر كمتر فيلم هاي روز كودك را در خانه تماشا كنند، طبعاً اين سينما تنها مخاطبان بالقوه خود را هم از دست مي دهد.
اين مبحث در ادامه فاصله زياد ميان سينماي كودك جهان و كشورمان را هم مطرح مي كند. وقتي فيلم ها و انيميشن هاي كودك باكيفيت و جلوه هاي ويژه پيشرفته امكان تجربه هاي خاص خيالي را در اختيار كودك و نوجوان ما قرار مي دهند، چطور مي توان از اين سينماي محتضر انتظار رقابت در اين عرصه نابرابر را داشت؟ نكته ديگري هم كه برخي سينماگران به آن اشاره دارند به نوعي همه شمولي فيلم هاي خارجي است كه در اصل براي كودك و نوجوان ساخته مي شود و مخاطب بزرگسال را هم جذب مي كند. مانند هري پاترها، جنگ ستارگان و حتي انيميشن هاي كودكانه.
در بحث راههايي كه براي جذب مخاطب حتي به طور نيمه اجباري براي سينماي كودك و نوجوان مطرح شد، به حمايت ها و همكاري هاي وزارت آموزش و پرورش اشاره شد كه بيشتر در حد حرف و وعده بوده و در صورت عملي شدن بخشي از مشكلات اين بخش را مي توانست حل كند. هر چند در حال حاضر با اين اكران نابسامان نمي توان خرده گرفت كه چرا دانش آموزان از طرف مدارس به تماشاي فيلم هاي تجاري بزرگسال برده مي شوند!
در انتها برخي سينماگران كه به تعاريف فيلم براي كودك و درباره كودك قائل بودند اعتقاد داشتند كه رويكرد پررنگ فيلمسازان به فيلم هاي درباره كودك باعث شده به نوعي وجه سرگرمي و مفرح بودن براي مخاطب كودك فراموش شود و فيلم ها نقش تربيتي و آموزشي پيدا كنند كه رسالت يك فيلم كودك صرفاً اين نيست. اما برخي هم در حالي كه اعتقاد داشتند اين تعاريف قابل تفكيك نيستند، نفس پرداختن به روح كودكانه در فضاي حاكم بر فيلم را براي تعلق به سينماي كودك كافي دانستند.
به نظر مي آيد كميت و البته كيفيت دلايل مطرح شده كه سير قهقرايي سينماي كودك و نوجوان ما را در حال حاضر ترسيم مي كند، گوياي تصوير كنوني اين سينماست: سينماي كودك و نوجوان ما در حال احتضار است، شما هم به احترام لحظه هاي خوشي كه با آن داشته ايد، يك دقيقه سكوت كنيد!

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |