شنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۵
گفت وگو با اووه زيلرازاسطوره هاي فوتبال آلمان
زوال ارزش ها در فوتبال
ترجمه : مريم دري منش
006540.jpg
006531.jpg
يكشنبه هفته گذشته اووه زيلر 70 ساله شد. به همين مناسبت خبرنگار دي ولت با وي گفت وگويي ترتيب داده است. آنها همديگر را در «ليند نهوف» ملاقات كردند، جايي كه زيلر مي خواست.
رستوران به سبك روستايي تزئين شده است. بر روي ديوار رستوران تصاوير سياه و سفيد قاب شده اي از فوتبال و در ميان آنها تصاوير ملي پوش سابق آلمان، اووه زيلر ديده مي شود. نزديكي رستوران جايي است كه باشگاه هامبورگ جوانان را آموزش مي دهد. زيلر در اين منطقه همواره از فوتبال صحبت مي كند، اينجا با همسرش ايلكا آشنا شده و تا امروز نيز در همين جا زندگي مي كنند. وي به گونه اي مي نشيند كه بتواند از تراس بيرون را تماشا كند. يك روز زيباي آفتابي است و زيلر شروع مي كند به صحبت در مورد فضايل اخلاقي از ميان رفته و زندگي به عنوان قهرمان ملي. در پايان هم مي گويد: «اگر از دنيا بروم مي توانم بگويم به وظيفه ام عمل كرده ام.»
* مي گويند هميشه مهاجمان جايي مي ايستند كه بايد بايستند. آيا در مورد شما نيز اين عبارت صدق مي كند آقاي زيلر؟
- بله، زمان ما كه اين طور بود. مثلاً ما در يك قطعه زمين متروكه يك زمين فوتبال ساخته بوديم. من در آنجا تمرين برگردان و ضربه با سر مي كردم. در كنار اين زمين يك ديوار سنگي ساخته و روي آن را با حلبي پوشانده و براي خودمان يك كلوپ درست كرده  بوديم. يك بار يكي از جوانان تيم سنگي را روي سقف پرتاب كرد تا به اصطلاح آن را محكم كند، اما اشتباهاً كمي دورتر آن را پرت كرد. من هم در طرف ديگر ايستاده بودم و آن سنگ دقيقاً به سر من اصابت كرد.
* بعد چه شد؟
- با اين كه كلاه به سر داشتم، سرم شروع به خونريزي كرد. وقتي شب به خانه برگشتم خون از دو طرف صورتم جاري بود. سرم را پانسمان كردم، اما فردايش دوباره بازي كردم. پدرم يك مشوق واقعي برايم بود كه حتي با پاي آسيب ديده هم فوتبال بازي مي كرد.
* يك الگو؟
- بله، قطعاً. او به من ياد داد كه ناله و شكايت نكنم. وقتي از چيزي ناراحت مي شدم مي گفت اين قدر حساس و زودرنج نباش. همه چيز را از اول شروع كن.
* امروز فوتباليست ها با كوچكترين برخوردي روي زمين مي افتند و به خودشان مي پيچند.
- اين كار آنها بي اندازه مرا عصبي مي كند. شغل آنها فوتبال بازي كردن است. بايد مبارزه كنند. الان فوتبال در سرتاسر دنيا گسترده شده و اين را همه قبول دارند. اما من معتقدم وقتي كسي واقعاً مي خواهد شغلش را ادامه دهد بايد درستكار باشد.
* برخي مي گويند كه ديگر در فوتبال جايي براي شرافت و درستكاري باقي نمانده است شما چه مي گوئيد.
- تا حدودي اين گفته درست است. قبلاً ما به ايتاليايي ها دشنام مي داديم چون بي خودي خودشان را به زمين زده و ناله مي كردند و خلاصه نقش بازي مي كردند، اما الان ما آلماني ها از آنها بدتر شده ايم. اين مرا آزار مي دهد. ورزشي بودن اين است كه سخت كار كني ولي جوانمرد باقي بماني. اين الكي پنالتي گرفتن ها و اين پرت شدن ها را نمي توانم ببينم. بايد اين مسائل كوچك از جواني آموزش داده شود.
* اما به شما ياد داده شد كه انتقادات و اعتراضات را بشنويد و دم برنياوريد.
- الان به شما مي گويم. من آموزش كار در مؤسسه حمل و نقل را ديده ام. تا ساعت ده و يازده بايد كار مي كردم، ولي فكر نكنيد كه والدينم با من اظهار همدردي مي كردند. يك بار به خانه آمدم و گفتم كه رئيسم يك سيلي به صورتم زده است. آن وقت مادرم فقط گفت: «حتماً سزاوار آن بوده اي». اين قبيل برخوردها است كه انسان را مي  سازد.
* شما از زوال ارزش ها در فوتبال سخن مي گوييد. آيا اين موضوع در مورد جامعه هم صحت دارد؟
- صددرصد. جامعه اي كه همه ارزش هايش از دست رفته باشد نمي تواند مدتي طولاني دوام بياورد. وقتي مديران بزرگ هيچ مسئوليتي در قبال مردم احساس نكنند همين مي شود. احساس مي كنم هر كس فقط به اين فكر است كه ديگران را خراب كرده تا بتواند جيب خودش را پر كند. وقتي يك نفر در مدت دو سال و نيم چند ميليارد بيشتر از بقيه پول درمي آورد حتماً 5000 نفر را دچار بيكاري مي كند.
* آيا ارزش هايي مثل صداقت و شرافت را مي توان دوباره برگرداند؟
- بله مي توان. اما به اعتقاد من برخي ارزش ها آن قدر سقوط كرده اند كه به سختي مي توان آنها را نجات داد.
* شما خيلي به مردم نزديك هستيد. چگونه پس از اين همه سال هنوز هم اين قدر سنتي و مردمي باقي مانده ايد؟
- به نظر من زيباترين چيز در دنيا معمولي بودن است. نيازي نيست اين همه مشكل براي خودمان بتراشيم. به قدر كافي در دنيا ديوانه وجود دارد. من از اين كه مردم از ديدنم خوشحال مي شوند لذت مي برم.
* فكر مي كنيد چگونه است كه برخي از جوانان شيفته شما هستند در حالي كه هيچ گاه بازي هاي شما را نديده ايد؟
- براي خودم هم عجيب است كه مي بينم هنوز هم جوانان از من امضاء مي خواهند، هر چه باشد الان 34 سال است كه از ميادين فوتبال دور هستم.
* آيا اگر زمان به عقب برمي گشت همين راه را ادامه مي داديد؟ فوتباليست شدن، 64 سال عضو هامبورگ ماندن، 47 سال زندگي مشترك داشتن؟
- بله، يك بار ديگر همه اين كارها را انجام مي دادم؛ همسرم، باشگاهم. من الان در آلمان درآمد خوبي هم دارم.
* شما نظر كاملاً خاصي درباره پول داريد.
- من از اولين دستمزد كارآموزي ام يك جفت كفش خريدم. قبلاً يواشكي كفش هاي خواهرم را برمي داشتم تا بتوانم بازي كنم، اين چيزها فراموش نمي شود. كسي كه در كودكي بزرگ مي شود پول برايش هيچ گاه اهميت نخواهد داشت. اين را در مذاكراتم با اينترميلان در سال 1961 نشان دادم.
* يك داستان باور نكردني. شما پيشنهاد ميليوني ميلاني ها را رد كرديد و به ازاي چند صد مارك به بازي در هامبورگ ادامه داديد.
- هيچ وقت در اين خصوص صحبت نكردم اما امروز مي توانم. آنها 000/900 مارك به من پيشنهاد دادند و وقتي آن را رد كردم مبلغ قرارداد را تا يك ميليون، بعد يك ميليون و صد و بعد يك ميليون و دويست هزار مارك افزايش دادند. آن هم با تسهيلات جانبي: مدرسه بين المللي براي فرزندانم، حق بيمه و مسكن رايگان. همه چيز فراهم بود. آنها تا امروز هم نتوانسته اند درك كنند كه چرا به ميلان نرفتم.
* بعداً پشيمان نشديد كه پيشنهادشان را رد كرديد؟
- نه، ابداً. بر عكس نمي توانم بفهمم كه الان فوتباليست هايي وجود دارند كه هيچ وقت فكر نمي كنند چقدر خوشبخت هستند كه فوتبال بازي مي كنند، تفريح مي كنند و اين قدر درآمد دارند. جاي خالي قدرشناسي كاملاً در دنياي فوتبال احساس مي شود.
* مثل شما كه اين قدر قدرشناس همسرتان ايلكا هستيد؟
- البته. مورد ما برمي گردد به حس اعتماد. ما هميشه به يكديگر اعتماد داشته و به ديگري توجه داريم. از ابتداي زندگي مشتركمان هم با هم عهد كرديم كه هيچ وقت با دعوا و مشاجره خانه را ترك نكنيم و قبل از هر اقدامي اول حرفمان را بزنيم و چيزي را در دلمان نگه نداريم.
* در واقع مي توان گفت همسر شما به نوعي مدير برنامه هاي شما هم هست.
- او هميشه مراقب مسائل مالي مان بوده و تا امروز هم همين طور بوده است. من از او پول توجيبي مي گيرم. او همه امور خانواده را هم مديريت مي كند. مثلاً هميشه پولي را پنهاني در جيب من مي گذارد تا بتوانم با آن براي بچه ها چيزهايي بخرم. او به من مي گويد: تو به ندرت در خانه هستي، بنابر اين هيچ گاه نبايد در خانه اوقات تلخي كني و من هم مي پذيرم.
* 47 سال زندگي مشترك. شما از اين لحاظ هم يك فوتباليست استثنايي هستيد.
- بله، از اين لحاظ قديمي و دمده هستم.
* نظرتان در مورد بكن بائر و ازدواج اخيرش چيست؟
- انسان ها با هم فرق دارند و هر كس مسئول اعمال خودش است. من و همسرم نمي توانيم اين گونه رفتار كنيم.
* شما سه دختر داريد. از اين كه پسر نداريد ناراحت نيستيد؟
- طبيعي است كه دلم مي خواست از ميان سه فرزندم يكي از آنها پسر باشد، همسرم هم همين را مي خواست. اما الان از داشتن دخترهايم كاملاً خوشحال و راضي هستم. اگر پسر داشتم وضعيت سختي پيدا مي كرد چون هميشه پسرها با پدرشان مقايسه مي شوند. اين را در مورد ولفگانگ اووه رات و همچنين فرانتس بكن بائر ديده ام.
* دو تن از برادرزاده هاي شما فوتبال بازي مي كنند. در مورد آنها مشكلي وجود ندارد؟
- چرا، در مورد آنها هم مي گويند: اينها برادرزاده هاي اووه زيلر هستند.
* بازي هاي آنها را از كنار زمين تماشا مي كنيد؟
- نه، معمولاً پشت يك بوته پنهان شده و يواشكي آنها را نگاه مي كنم. دلم نمي خواهد تحت فشار قرار بگيرند. نبايد كسي فكر كند كه بايد كار خاصي را براي من انجام دهد، مثلاً يك دريبل يا يك تكل.

نگاه
اووه زيلر
006537.jpg
متولد 5 نوامبر 1936 در هامبورگ
موفقيت ها و افتخارات:
در تيم ملي: مقام چهارم در جام جهاني 1958
نايب قهرمان جام جهاني 1966
مقام سوم در جام جهاني 1970
در هامبورگ: نايب قهرمان جام در جام اروپا در سال 1968
قهرمان آلمان (بوندسليگا) در سال 1960
نايب قهرمان آلمان در سالهاي 1957، 1958
قهرمان جام حذفي آلمان در سال 1963
نايب قهرمان جام حذفي آلمان در سالهاي 1956 و 1967
نه بار متوالي قهرمان ليگ شمال آلمان (1955 تا 1963)
موفقيت هاي شخصي:
اولين آقاي گل بوندسليگا در فصل 64-1963 با 30 گل
اولين فوتباليست برتر آلمان در سالهاي 1960، 1964 و۱۹۷۰
انتخاب در تيم هاي منتخب اروپا و جهان:
دريافت نشان افتخار آلمان در سال 1970 به عنوان اولين ورزشكار
شهروند افتخاري هامبورگ در سال 2003 (بزرگترين نشان افتخاري كه تاكنون در هامبورگ به يك ورزشكار داده شده است.)
اووه زيلر از سال 1995 تا 1998 رئيس باشگاه هامبورگ بود.
وي از سال 1961 و پس از دوران فعاليت ورزشي اش، به عنوان صاحب يك شركت توليد پوشاك و نمايندگي آديداس فعاليت مي كند.
زيلر در سال 2003 زندگينامه ورزشي خود را تحت عنوان «متشكرم فوتبال» منتشر كرد.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سينما  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |