دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۵
تأملي در اهميت موزه ها
عنصر فرهنگ ساز
006933.jpg
ديدن موزه، گذري است به تاريخ، تاريخ پر فراز و نشيب و آميخته با غرور و افتخار ملي. با رفتن به موزه مي توان دريافت پدران ما چگونه فكر مي كردند، چگونه به دنيا نگاه مي كردند، مي توان فهميد كه زنان و مردان هموطن چگونه بوده اند و مي توان احساس آنها را لمس كرد.
وقتي به موزه مي روي، هر چند جاي بسياري از اشياء را خالي مي بيني، باز هم احساس غرور مي كني از اينكه از گذشته ات چنين چيزهايي به يادگار مانده، از اينكه ميهنت در گفت وگو با ديگر تمدن ها حرف هايي براي گفتن دارد.بنابراين موزه، مكان مناسبي براي حفظ رابطه ميان نسل هاست. جايي براي احساس تعلق و نگاهي دوباره به هويتي كه زير بار زندگي در دنياي مدرن قرار دارد.هر نسل وارث گنجينه اي از منابع مادي و معنوي است كه حافظه جمعي را مي سازد و احساس هويت و تعلق اجتماعي را تقويت مي كند. اين منابع، وديعه اي گرانبها براي جامعه بشري هستند كه در حال حاضر جوامع بشري به نحوي فزاينده براي حفظ و احياي اين منابع سرمايه گذاري مي كنند. در حقيقت برقراري ارتباط با گذشته به اندازه حفظ آثار تاريخي حائز اهميت است.از نگاه كارشناسان امور فرهنگي، توجه به تاريخ بايد به يك ارزش اجتماعي تبديل شود تا اين عنصر فرهنگ ساز جامعه بتواند نقش واقعي خود را در امر توسعه به خوبي ايفا كند.
اكنون ميراث فرهنگي به عنوان يكي از محورهاي مهم در توسعه انساني است. از اين رو برنامه توسعه اي كه انسان محور نباشد، محكوم به شكست است. در توسعه انساني به موضوع افزايش دانش و آگاهي هر انسان نسبت به گذشته، حال و آينده كشورش به عنوان يك موضوع اساسي نگريسته مي شود و فردي مي تواند به حفظ ميراث گذشتگانش و ادامه راه آنها همت گمارد كه با گذشته اش پيوندي عميق برقرار كرده باشد.
سازمان آموزشي و علمي سازمان ملل متحد(يونسكو) به موزه ها به عنوان يكي از راه هاي انتقال ميراث فكري و فرهنگي ميان نسل ها و برقراري ارتباط بين تمدن ها و فرهنگ هاي مختلف نگاه مي كند.موزه ها پس از پايان جنگ جهاني دوم، رشد قابل ملاحظه اي داشته اند و به احتمال زياد بيش از 90درصد موزه ها پس از تأسيس يونسكو و شوراي جهاني موزه ها ايجاد شده اند.امروزه وظيفه موزه ها تنها حفظ ميراث هاي باارزش گذشته نيست، بلكه محافظت از ميراث مادي و معنوي براي استفاده حداكثر جمعيت و انتقال ارزش هاي فرهنگي به نسل هاي بعدي است.
مردم شناسان و باستان شناسان از موزه به عنوان مكاني براي نگهداري يادمان ها و خاطره ها و منبع اطلاع رساني در زمينه فرهنگ هاي بومي يك كشور ياد مي كنند و از اين رو الزامي است هنگام تدوين سياست ها و راهبردهاي ملي و اطلاع رساني توانايي بالقوه موزه ها در اين امر در نظر گرفته شود.جاذبه همه موزه ها به عرضه و نمايش اشيايي اصيل بستگي دارد، اما در كنار اين عوامل بايد به روش هاي راهنمايي بازديد كنندگان به عنوان عامل مهم در جذابيت موزه ها اشاره كرد.فصل تابستان و افزايش اوقات فراغت، زمان مناسبي براي آگاه سازي جامعه از ميراث هاي فرهنگي است. شايد بسياري از ما فقط وقتي به مدرسه مي رفتيم در قالب اردوهاي دانش  آموزي سري به موزه ها زده باشيم. براي چند درصد از ما رفتن به موزه يك نوع تفريح يا راه پركردن اوقات فراغت محسوب مي شود؟ رفتن به كوه، سينما و پارك، نهايت تفريح ماست و كمتر بازديد از موزه را در برنامه اوقات فراغت خود مي گنجانيم.موزه ها ظرفيت بالايي براي جذب جهانگردان و فرهنگ شناسان دارند.
كارشناسان بر اين عقيده اند كه براي افزايش ميزان استقبال از موزه ها بايد آنها را در دسترس مردم قرار داد. اگر موزه به گذرگاه زندگي روزمره مردم تبديل شود، آنگاه قادر خواهد بود جايي در ميان برنامه هاي زندگي روزانه آنها پيدا كند.براي افزايش بهره وري از موزه  ها بايد اين مكان ها را به يك كلاس درس براي دانش آموزان و دانشجويان تبديل و امكانات مناسب براي تحقيق دانش پژوهان را فراهم كرد.
زهرا عاقل آزاد

فصلنامه هنر 68 منتشر شد
006930.jpg
شصت و هشتمين شماره فصلنامه هنر با موضوعاتي در زمينه ادبيات، تئاتر، تجسمي، موسيقي، سينما، هنرهاي چند رسانه اي و مطالعات كاربردي هنر (ويژه هنر آفريقا) منتشر شد.
شيوه متن روايي: بازنمايي گفتمان شخصيت نوشته ريمون كنان، شاعر در غربت نوشته سونيل شارما، در انتظار گودو و زمينه هايش، تئاتر از نگاه استريندبرگ اثر اژنزژالچر، نقد زيبايي شناسانه آثار كريستو نوشته دكتر حبيب الله آيت اللهي، تأثير موتسارت نوشته دان كمبل، جايگاه موسيقي در برابر مخاطب، از روسيه تا هاليوود نوشته ايگور كواليوف، تكنولوژي و زيبايي شناسي صداي فيلم نوشته جان بلتن، پيامدهاي فرهنگي عكاسي ديجيتال اثر ويليام جي ميشل، جايگاه ماسك يا صورتك در اساطير غرب آفريقا نوشته عليرضا وزين، نگاهي به تئاتر خياباني در اروپا نوشته مسلم قاسمي، نمايشگاه دائمي موزه هنري متروپوليتين، اندي وارهول و رويدادهاي جهان هنر، از جمله مهم ترين عناوين اين شماره فصلنامه هنر را تشكيل مي دهند. اين فصلنامه توسط مركز مطالعات و تحقيقات هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به سردبيري محمدرضا لاهوتي به چاپ رسيده است.

نگاهي به آثار نقاشي سالومه گل نراقي
همياري رنگ و فرم
006945.jpg
در رويكردي كلي به اتفاقات هنري پس از مدرنيته در اروپا و تأثيرات مستقيم آن بر هنر ايراني، به طور كلي با سه گرايش در نقاشي مواجه مي شويم.
نخست تداوم هنر نگارگري و رويكرد به سنت و احياي هنر بر پشتوانه نگارگري ايراني است كه همواره طرفداران و مخاطبان خاص خود را داشته و دارد و ديگر گروهي از نقاشان نوگرا مي باشند كه با پشت كردن به سنت ها خود را در فضايي جديد و كاملاً متفاوت از پيش، آزاد نگه  مي  دارند. دسته سوم گروهي با ذكاوت هستند كه با تلفيق هنر نو و كهنه، هم سعي در جذب مخاطب ايراني خود، با كاربرد نقش مايه هاي ملموس دارند و هم مخاطب را دعوت مي كنند با نگرش جديد در هنر همراه شود و سعي در بلوغ فكري مخاطب خود دارند.
در بسياري از جنبش هاي هنري نوگرايانه در ايران، همواره دو گرايش اخير مشهود ترند.
اگرچه آشنا نبودن قالب هنرمندان با فضاي نقاشي غربي و تقليد بي هويت آثار غربيان، صرفاً جهت جذب مخاطب است، ولي فرآيند تقليد در هنر، فرآيندي كاملاً طبيعي است؛ تا آنجا كه در هنر غرب نمونه هاي فراواني را مي توان از اين حيث نام برد، (تقليدي كه در كاربرد موضوع شام آخر داوينچي به عنوان موضوعي جالب تا هم اكنون نيز ادامه دارد.)
تا آنجا كه پيكاسو نيز اين مسئله را تحت عنوان تقليد از غير و نه تقليد از خود مجاز معرفي مي كند. ولي نكته اساسي در بحث تقليد در بين هنرمندان ما بي هويتي و نداشتن شخصيت جديد اثر تقليد شده جديد است تا آنجا كه اثر جديد را ما كمتر به عنوان يك اثر هنري مستقل مي پذيريم.
با پيش زمينه ذهني فوق و مشاهده اين مسئله در بسياري از نمايشگاه هاي نقاشي معاصر در ايران، نگاهي به نمايشگاه نقاشي سالومه گل نراقي كه در گالري نيكزاد برپا شده است، مي اندازيم. او به تازگي تحصيلات خود را در زمينه كارشناسي به اتمام رسانيده است و سعي كرده در دومين نمايشگاه انفرادي، خود را به عنوان يك نقاش در عرصه هنر معاصر معرفي كند.
نمايشگاه با فضايي مملو از آثاري با موضوع طبيعت بي جان مخاطب را محصور مي كند. سالن پر از ميوه هاي بي هويت معلق در فضاست، تشخيص شخصيت وجودي ميوه ها در تركيب بندي ها، به غير انار كه آناليز ناشي از ارتباطش با شب يلدا است، غير ممكن است. ناگهان چند فيگور نظر بيننده را جلب مي كند.
در بيشتر آثار يك سطح شيشه اي بخش عمده اي از فضا را محصور كرده است و در نتيجه يك زاويه ديد جالب به موضوعات، از پشت شيشه است. شكست رنگ و فرم از پشت شيشه ها، نقاشي را از تصوير يك فضاي رئاليستي، كه قياس را آسان مي سازد، خلاص مي كند. در ضمن تجربه جديدي نيز در ارائه فرم و رنگ ارائه مي دهد. اين نگرش شكست فرمي كوبيسم ها را به ياد مي آورد و همچنين رنگ هاي جديدي را عرضه مي دارد كه اندكي از رنگ هاي هميشگي متفاوت است، فضايي شبيه آثار فووها .
خطوط حلزوني و دايره وار، حس حركت را تقويت مي كنند، عناصر تصويري در تمامي پرده ها در حركتند، حركتي نامعلوم. جنبش اين آثار جالب توجه است. ولي كاش حركات هدف مند تر بودند. خطوط افقي و عمودي كمترند، ولي ارتباط خوب رنگ و فرم اين نقصان را پوشانده است.
رنگ بندي نقاشي  هاي كودكان ما را به فضاهاي بي مرز نقاشي هاي رنگ محور، هدايت مي كند. جالب آن كه نقاش مدتي با كودكان نقاشي مي كرده است.
رنگ ها و آثار اين نقاش، كيفيت امپرسيونيستي خود را در سرعت كاربرد آنها و نوع رنگ غالب آثار، اكريليك و گه گاه رنگ  روغن، مي نمايانند. در برخي از آثار رنگ ها به شيوه امپرسيونيست هايي همچون سزان، در طبيعت بي جان به كار رفته اند.
نكته اساسي ديگر اين آثار عدم مرزبندي محكم فرم ها و موضوعات تصوير است. هيچ فرمي مرز مشخصي ندارد. فرم ها در يكديگر مي روند، لغزان و بي شتابند. درهم تنيدگي رنگ و فرم و برخورد عادلانه با اين دو عنصر، در آثار اين نقاش، ستودني است. حس برتري جويي رنگ و روحيه خودخواهانه فرم كاملاً در اين آثار مهار شده است. رنگ به ياري فرم آمده است. اين رنگ هاي غني آزردگي ناشي از مرزبندي فرمي لغزان را كاهش مي دهند. رنگ ها از پس شيشه  به صورت تركيبي و ناخالص ديده مي شوند و نقاش را در عدم كاربرد رنگ هاي تخت و واقع نمايانه ياري مي كنند. هرچند اين آثار با تمام فرم پردازي و رنگ بندي خوب از نقصان هويت رنج مي برند.
با نظر كلي به بسياري از پرده ها، ناگهان شباهت فراواني بين تمامي پس زمينه ها و عناصر تصويري مشاهده مي شود. ظروف و ميوه ها تكراري اند و فقط گاهي چيدمانشان فرق كرده است.
مهدي خانكه / كارشناس ارشد پژوهش هنر

معرفي كتاب
نگاهي به يك كتاب درباره پيامبر اعظم(ص)
افق هاي ناگشوده
006936.jpg
كامران محمدي
نام گذاري سال 1385 به نام پيامبر اعظم (ص) سبب شد، كتاب هاي گوناگوني با اين موضوع با رويكردهاي پژوهشي و داستاني منتشر شود.
نوشتن زندگي حضرت محمد(ص) در قالب رمان يا مجموعه داستان كه عموما با سفارش سازمان هاي گوناگون مرتبط و نامرتبط انجام مي شود، از جمله مرسوم ترين اين اقدامات است كه مي تواند به لحاظ ماهيت كار داستاني و خلاقيت هاي موجود در آن، تا حدودي از تكرار بگريزد و زواياي مختلفي را با رويكردهاي مختلف، دستمايه كار قرار دهد. اما در آثار پژوهشي، عموم كارها به ورطه تكرار غلتيده، سيره حضرت محمد(ص) را با همان نكات هميشگي بازنويسي مي كنند.
اما در اين ميان، گاهي نيز آثاري با جنبه هاي عميق تر و بررسي هاي دقيق تر تهيه مي شوند و افق هاي ناگشوده تري را مي گشايند. محمد، پيامبر اعظم (ص) - درس هايي از سيره يكي از اين آثار است كه توسط سازمان تحقيقات و مطالعات بسيج منتشر شده است.
اين كتاب 176 صفحه اي در پنج فصل كليات، اسوه حسنه (بعد فردي سيره نبوي)، اسوه حسنه (بعد سياسي - اجتماعي سيره نبوي)، راه هاي ترويج سيره نبوي در جامعه و موانع تحقق و گسترش سيره نبوي به بازار آمده است.
ويژگي بارز و تا حدود متفاوت محمد، پيامبر اعظم استفاده از گروه نويسندگان متخصص است: علي اصغر تهامي نيا، علي باقي نصرآبادي، رمضانعلي رفيعي، قدرت فرقاني و آيت مظفري. اين نويسندگان كه هر يك، بخشي از پنج بخش كتاب را نوشته اند، ملزم به تحقيق در همان موضوع شده و طبيعتا حاصل كار، به صورتي فني تر از نگارش مجموعه اي با يك نويسنده ارايه شده است.
محمد، پيامبر اعظم با شمارگان 25 هزار نسخه و قيمت هزار تومان منتشر شده است.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |