پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵
جايگاه دانشجويان در جامعه امروز
در گفت و گو با دكتر تقي آزاد ارمكي استاد دانشگاه
بريده از خانه، مانده از جامعه
007602.jpg
طرح : داود كاظمي
زهرا كريمي مبين
اميد مدرك دكترايش را تازه گرفته بود، براي آخرين بار به دانشگاه آمد تا سؤالي را كه مدتهاست مثل خوره به جانش افتاده، از استادش بپرسد. با نااميدي و سردي كه در نگاهش موج مي زد، رو به استاد مي كند و مي گويد: اين همه درس خواندم كه چه؟
برخلاف من كه بسيار از سؤال او تعجب كردم، دكتر تقي آزاد ارمكي، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران، از سرگرداني او هيچ تعجب نكرد. رو به من كرد و گفت: او در واقع به من و امثال من نگاه مي كند. متأسفانه در ايران از اساتيد و محققين به عنوان مشاور و كارشناس در امور مربوط به تخصصشان استفاده نمي شود. حال بين رشته ها فرقي نمي كند؛ چه علوم انساني باشد و چه ساير رشته ها. پس در جامعه اي كه تربيت نيروي متخصص معني پيدا نكند، ما مانند انسانهاي مزاحمي جلوه مي كنيم. جمعيتي با اين همه زحمت آمده اند و به اينها رسيدند، مانند كارمنداني هستند كه بنا بر وظيفه اداريشان سر كلاسي مي روند و درسي مي دهند.
دكتر آزاد به اميد اشاره كرد و گفت: چنانچه او احساس مي كرد اساتيد و آدمهايي كه توانمند هستند، مي توانند در سيستم اجتماعي اثرگذار باشند و فضايي را براي بهبود امور ايجاد كنند، او نيز مي توانست از منظر بلندي به رشته خود بنگرد تا اين كه الآن در يك بهت و حيرت به سر برد كه اين همه تلاش و زحمت پس از 20 يا 30 سال حاصلي ندارد جز معلمي، در صورتي  كه معلمي را از اول نيز مي توانست انجام دهد.
اميد صدايش را كمي بلند كرد، گويي مي خواهد از خود دفاع كند، در برابر كه، نمي دانم؟ ولي به ما يادآور شد كه براي درس خواندن در يكي از دانشگاه هاي تهران، هم دوران قبل از كنكور، هم در دوران دانشجويي اش متحمل زحمات و مشكلات بسياري بود كه فقط رسيدن به آينده روشن به او اميد مي داد. او گفت: اوايل به دليل نبود جا در خوابگاه، ما در سالن تلويزيون مي خوابيديم. از طرفي چون پدر و مادرم پا به سن گذاشته اند و در شهرستان بودند، هزينه كتاب و مخارجم را با رفتن به سر كار با حقوقي۳۰،۲۰ هزار توماني تأمين مي كردم.
او اشاره كرد به فارغ التحصيلان دانشگاه هايي كه مدركشان بسيار كم اعتبارند و از مناطق حاشيه اي كشور، مدرك گرفتند ولي توانسته اند مديران بخش هايي از كارها باشند و كمتر مديري را مي توان پيدا  كرد كه از دانشگاهي معتبر مثل تهران مدرك گرفته باشد. دكتر آزاد گفت: هم اكنون در جامعه نوعي بي تفاوتي نسبت به اين كه از كجا مدرك بگيرم وجود دارد. اين بي تفاوتي باعث مي شود دانشجوها با هم رقابت جدي نداشته باشند و كار و تلاش كافي در كلاس انجام ندهند. پس استاد نيز در حوزه آموزشي اش درست كار نمي كند، نهايت اين كه يك واحد معمولي، اداري و كسل آور به نام دانشگاه به وجود مي آيد.
اميد از جايش تكان نخورد، انگار مي خواست تا آخر بحث، بين من و دكتر آزاد بنشيند تا بلكه جواب سؤالش را بگيرد.
تربيت بي حاصل
براي روشن شدن بسياري از مسائل در مورد دانشگاه، بهتر است برگرديم به گذشته و اين سؤال را از تاريخ معاصر ايران بپرسيم كه دانشگاه در ايران به چه منظور و هدفي تأسيس و طراحي شد؟
به طور كلي، 2 ديدگاه براي طراحي دانشگاه در ايران وجود دارد؛ يك نگاه فني و اداري است، به اين صورت كه دانشگاه براي ساماندهي و تقويت بوروكراسي در ايران طراحي شد چون ما با انتقال از جامعه سنتي به مدرنيته مواجه بوديم در نتيجه دانشگاه براي تربيت نيروي كاردان، كارشناس و كارشناسي ارشد، آن هم طراحي نشد تا بتواند نياز نظام سياسي و اجتماعي را تأمين كند. در نتيجه در اين نگاه فارغ التحصيلان، بايد وارد نظام اجتماعي مي شدند. نگاه دوم، كه مربوط به حوزه روشنفكري و عالمانه در ايران است، دانشگاه را مكاني براي تربيت شهروند مدرن تعريف مي كند. طي اين 70 سال با افزايش جمعيت شهرها و كاهش روستاها مواجه بوده ايم و دانشگاه محلي براي شهروند سازي و آشنا كردن مردم با آداب زندگي مدرن است، به طوري  كه هم اكنون بخش اعظم منصب هاي اداري از دانشگاه ها آمدند. اما آيا در حوزه سياست قشر دانشگاهي به رسميت شناخته مي شود؟
دكتر آزاد مي گويد: وقتي جواني به دانشگاه مي آيد، حوزه انديشه و فكر، نقد و اعتراض، مقاومت، مخالفت و موافقتش با هم است. ما نمي توانيم انتظار داشته باشيم دانشجو همان كاري را انجام دهد كه فردي خارج از اين محيط انجام مي دهد پس طبيعي است دانشجو با توجه به اطلاعات و دانشي كه به دست مي آورد، ايده هاي جديد و نو به وجود مي آورد كه اين ديده ها گاه به شكل نوآورانه و گاه انتقادي جلوه مي كند. او ادامه داد: متأسفانه ما دانشجو را بيشتر نيروي معترض مي شناسيم تا نيروي نوآور. ما بايد اين نگاه را عوض كنيم و دانشجويان جوان نوخواه را به رسميت بشناسيم.
قبل از صحبت كردن با دكتر آزاد، وقتي از پله هاي راهرو دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران بالا مي آمدم، متوجه نوشته هايي روي برد شدم كه من و برخي دانشجويان را به خود جلب كرد. خبر از مرگ 3 دانشجو، هركدام با دلايل مختلف، زهره، دانشجوي ترم 7 گفت: يكي از دانشجويان در خوابگاهمان خودش را به دار آويخت. يك دانشجوي پسر هم گفت: جالب اينجاست كه همان شب يكي از پسرهاي خوابگاهمان نيز، به همين شكل خودكشي كرده بود. ديگري به ديوار تكيه داد و نشست و آهسته گفت: يكي از دوستانم، كه در يك دانشگاه ديگر درس مي خواند، اخراج شد. وقتي علت را جويا شدم، گفت: اعتياد، مصرف بيش از حد مواد. خبرهاي روي برد و صحبت كردن با دانشجويان باعث شد علت افسردگي و دلسردي دانشجويان را يكي از بحث ها قرار دهم. در مورد اين كه وضعيت دانشگاه، بحراني است يا نه؟ دكتر آزاد جواب مي دهد: وضعيت دانشگاه متناسب با نظام سياسي است. وقتي دولت از دانشگاه مشاركتي طلب نمي كند، طبيعي است كه هم استاد و هم دانشجو، در لاك خودشان مي روند. وي معتقد است از طرفي هم مردم ما انتظار بيشتري از دانشجو و دانشگاهي دارند و نظارت بيشتري نيز بر اين حوزه مي كنند و به همين دليل اتفاقات دانشگاه، مهم جلوه مي كند. در واقع مشكلاتي كه مردم در محيط اطرافشان و در كوچه و خيابان دارندخيلي بيشتر از مشكلاتي است كه دانشجويان دارند ولي ما انتظار بيشتري از دانشگاهي داريم تا عموم مردم، يعني خطا را به مردم مي بخشيم ولي به دانشجو نه. و اين عامل باعث مي شود ما احساس كنيم، دانشجويان مشكل بيشتري دارند. طي تحقيقي كه از سوي وزارت علوم انجام شد، ميزان خودكشي در دانشجويان نصف تعداد افراد همسن و غير دانشجوست. در اعتياد نيز همين طور، يعني آمار آسيب و بزهكاري در بين دانشجويان بسيار كمتر از جامعه است، اما گويا به قول دكتر آزاد ما انتظار بيشتري از دانشجويان داريم.
گفته مي شود، يكي از علت هاي ناهنجاري [حتي در ميزان كم] نبود يا كمبود نظارت خانواده ها بر فرزندان است و نبود كنترل از سوي آنها باعث مي شود، درسشان را خوب نخوانند و احياناً رفتارهاي ناپسندي انجام دهد. دكتر آزاد با بيان اين مطلب كه خانواده ها، بچه ها را به طور طبيعي براي يك جامعه بهتر بار نمي آورند، مي افزايد: ما بچه ها را با فشار آماده كنيم تا به دانشگاه بيايند، به جايي كه فضاي بازتري دارد و حالا كه بچه ها اختيار عمل بيشتري دارند و خودشان تصميم گيرنده هستند، كارهايي را كه گروه همسن و سال و محيطش اقتضا مي كند، انجام مي دهند.
007605.jpg
كار غير تخصصي براي متخصصان
برخي از صاحبنظران، دانشگاه را منزلگاهي براي جوانان بيكار تعريف مي كنند كه به اين واسطه (دانشگاه)، وقفه اي در بيكاري آنها ايجاد شود. ولي در هر صورت دانشگاه محلي است براي اجتماعي شدن و كار اصلي آن، دانش اندوزي و تربيت نيروي متخصص است. سؤالي كه در اينجا مطرح است، اينكه آيا كار تخصصي براي فارغ التحصيلان كه يكي از اهداف تأسيس دانشگاه است، وجود دارد؟ با پرسيدن اين سؤال، چشمان اميد براق تر شد، صندلي اش را به جلو كشيد تا نزديك استاد بنشيند، شايد مي خواست حرفي بزند، ولي همچنان ساكت بود. دكتر آزاد، با صراحت گفت: نه . او ادامه داد: وقتي برخي مديران و كساني كه در نظام دولت و سياست تصميم گيرنده هستند، به طور جدي از دانشگاه نمي آيند و از طرفي چون دانشگاه ها با هم فرقي نمي كند، در نتيجه ميان درس خواندن و نخواندن، تلاش كردن و نكردن تفاوتي نيست؛ طبيعي است كه تربيت عنصر نابغه نيز معني نخواهد داشت.
وي به جامعه غيرتخصصي كنوني اشاره كرد و گفت: فارغ التحصيلان طبق مدارك خاصشان، مشاغل خاص را دنبال مي كنند كه اين راهي است بي مقصد. دانشگاه با توجه به ساختار شغل حرفه اي در ايران طراحي نشده است. از طرفي سازمان هايي كه كارهاي خاص و تخصصي را مي طلبند، خود آموزش و تربيت نيروها را برعهده گرفته اند. مثل وزارتخانه هاي كشور و ... او گفت: دانشكده اقتصاد، كارشناسان و كارمندان وزارت اقتصاد را تأمين نمي كند. در بقيه دانشكده ها وضع به همين صورت است. فارغ التحصيلان اين رشته ها وارد كارهاي خدماتي و حاشيه اي مي شوند، كارهايي كه بدون مدرك نيز مي توانستند انجام دهند و تعدادي نيز هرز مي روند.
اميد، آب دهانش را محكم قورت داد، او ماجراي خارج رفتن دوستش حسين را براي ما اينچنين گفت: حسين، پسرباهوشي بود، مقاله هايش در چند نشريه معتبر چاپ شد، مدتي از او خبري نشد تا اينكه متوجه شدم او به خارج از كشور رفته. سؤالي كه براي اميد مطرح شد، اينكه آيا او به خاطر پول رفت و يا موقعيت اجتماعي؟ دكتر آزاد در توضيح به بحثي كه در دانشگاه مطرح شده، اشاره كرد و گفت: اين مقالات راه به جايي نمي برند، فقط اساتيد و دانشجويان خوب ما را از كشور بيرون مي كنند نه اين كه آنها ارتقا پيدا كنند. او سؤال اميد را پاسخ داد: هر دو، همه انسان ها براي زندگي بهتر، امن تر و كم مشغله تر تلاش مي كنند. پس هم اقتصاد مهم است هم هويت. وي ادامه داد: چيزي كه هم اكنون در كشور مطرح است، اينكه كسي كه مفهومي، يافته اي را پيدا مي كند يا كشف مي كند، نمي داند، به چه كسي بگويد، چه كسي گوش مي كند؟ و چه كسي توليد مي كند و به كار مي گيرد؟ وقتي تحقيق محققي در كشور خريداري ندارد، آن را به بازار جهاني مي برد چون انسان ها مي خواهند توليدشان را بفروشند و اين كار ساده اي است.
جدال سنت و مدرنيته
اميد، يكي از علت هاي مهمي را كه باعث شده بود از دوران دانش آموزي اش به دانشگاه فكر كند، تشويق و فشار خانواده اش مي داند. او گفت: در زماني كه كنكور داشتم. مادرم يك دور تسبيح، آيه الكرسي خواند و هميشه دختر و پسرهايي كه موفق شدند و دانشگاه رفتند را به من گوشزد مي كرد. دكتر آزاد صحبت هاي اميد را چنين پي گرفت: چشم و همچشمي خانواده ها به يكديگر يك اصل در جامعه است، علت اين فشار، فهم كور جامعه ما از دانشگاه است. آنها فرزندانشان را با اهداف و ايده هاي عجيب و غريب آماده مي كنند و وقتي به دانشگاه مي آيند، مي بينند نه انتظارات خانواده ها برآورده مي شود و از طرفي مشكل دروني دانشگاه باعث تعارض دانشجو با خود مي شود و كارش نقد خودش و رشته اش است.
او ادامه داد: اگر اين همه فشار از سوي خانواده ها نبود و بچه ها خود تصميم مي گرفتند، شايد آنها اين همه راه سخت را نمي آمدند به جايي كه نمي توانند به طور جدي كاري را انجام دهند. البته، يكي از هدف هاي ديگر دانشگاه، تربيت شهروند مدرن است. حال اين شهروندان مدرن چگونه مي توانند در خانواده هاي سنتي و جامعه اي كه اصرار دارد نسبت خود را همچنان حفظ كند، زندگي كند؟
دكتر آزاد مي گويد: دانشجويان هميشه ميان جايي كه قرار گرفته اند و انديشه اي كه فراگرفته اند، در ستيز هستند. در اين بين دو اتفاق مي افتد؛ يا خانواده را كنار مي زند و يا دانش آموخته اش را. وي اين تعارض را يكي از علت هاي مهمي مي داند كه باعث مي شود دانشجويان مايل باشند از خانه و محيط خانواده شان دور باشند. حال آيا مي خواهيم شهروند مدرن داشته باشيم تا جامعه را توسعه دهيم و جواب ظاهراً منفي است.
چرا كه اين دانشجوهاي گريزان از منزل از طريق سازمان هاي خدماتي و رفاهي در جامعه مورد حمايت قرار نمي گيرند و در اينجاست كه گرفتاري شان شروع مي شود، خانواده ها را كه از دست داده اند، شغلي ندارند، سن ازدواج هم گذشته، دوست خوب ندارند. نتيجه آنكه شهروند مدرن را نه جامعه حمايت مي كند نه خانواده. او فرد جدا شده و تنهاست.

نگاه امروز
سنگر شريف شكفتن
بنيامين صدر
امروز شانزده آذر ديگري است. روزي كه يادآور به خون غلتيدن 3 آذر اهورايي، قندچي، شريعت رضوي و بزرگ نيا براي دفاع از استقلال و آزادي ايران است. امروز روز دانشجو است.
در اين رهگذر يكي از پرسشهايي كه در خصوص جنبش دانشجويي مطرح بوده آن است كه اين جنبش بايد متضمن چه شاخصه ها و خصلت هايي باشد تا قادر شود از پايمردي ها و از خود گذشتگي هاي فرزندان علم و آگاهي بيشترين بهره را حاصل كند. آيا جنبش دانشجويي بايد در"خط مشي" هاي خود به مثابه يك گروه، از يك حزب سياسي الهام پذيرد و پلات فرم يك حزب را الگو و سرمقصد خود قرار دهد؟ يا اين كه جنبش دانشجويي خود همواره ظرفيتها و استعدادهاي تشكيل جنبش مستقل و فراگير را دارد.
آيا اصولاً جنبش دانشجويي بايد تنها به صيانت از منافع صنفي خود سرگرم شود؟ آيا جنبش دانشجويي بي اعتنا به رخداد هاي سياسي- اجتماعي يك جامعه مي تواند به عنوان يك نيروي صرفاً صنفي عمل نمايد و آيا دانشجو مي تواند الگوي رفتاري خود را از كشورهاي توسعه يافته گرته برداري كند؟از ياد نبريم در 16 آذر جنبش دانشجويي ايران تولد يافت. آنگاه كه برق سرنيزه ها توهم سكوت قبرستاني را دامن مي زد اين كلاس علم و آگاهي دانشگاه بود كه چون آذرخش، شب سياه استبداد را مقهور روشنايي خود كرد. سراسر تاريخ پرشور جنبش دانشجويي حكايت اين سرگذشت است كه اگرچه اين جنبش توان برپايي توفانهايي را داراست كه بنياد هر كاخ ستمي را به تزلزلي سهمگين وامي دارد. اگرچه اين آتشگاهي است كه لحظه اي روي خاموشي و خفتن به زير خاكستر را به ياد ندارد، اما تنها بيداركننده جامعه در خواب مانده ، ذوب كننده انجماد سكوت و سكون و در يك كلام بسان آذرخشي روشني بخش تاريكي هاي فرا راه است. اين همان خصلتي است كه دانشجويان همواره بايد آن را در خود نگاه دارند و معياري است تا ديگران نيز با عنايت به آن از طرح تفاسير ناروا از فراز و فرودهاي آن برحذر شوند.
.بايد گفت كه دانشجويان بنا بر ضرورت هاي سني و نيز با توجه به فضاي آرمان گرايانه حاكم بر جامعه كه با شدت و قوت تعقيب شده و در تحولات وسيع اجتماعي متجلي مي شود، آرمان هاي اجتماعي خاص خود را تدوين كرده و در پي ارزيابي و تحقق آن هستند. در اختيار داشتن فضايي كه طرح اين آرمانها و حركت به سمت اجراي آنها را عملي سازد بسيار مهم است، چرا كه نه تنها با معني دار كردن سير عمومي زندگي، آرامش روحي لازم براي افراد را فراهم مي كند، بلكه با تجربه تدريجي ايده ها و آرا، آنها را واقع بين كرده و به ساز و كارهاي واقعي موجود در اجتماع نزديك مي كند؛ خصوصاً در جامعه ما كه معمولاً ميان تحقق آرمان هاي فردي و آرمان هاي اجتماعي تعارض وجود دارد، لازم است هرچه بيشتر اين دو عرصه به يكديگر نزديك شوند تا افراد اجتماع از لحاظ رواني، راه حل هاي نسبتاً روشن و كم هزينه اي براي ارضاي آرمان هاي اجتماعي و سياسي خود در ذهن داشته باشند. با توجه به رشد چشمگير ارتباطات در دهه گذشته و افزايش آگاهي هاي اجتماعي، افراد بيش از پيش به سمت الگوي جهاني انديشيدن سوق پيدا مي كنند و هر كس با طرح كلان مسائل موجود، سعي مي كند در محيط خود نقش مثبتي ايفا كند و دسترسي به فضايي هرچند محدود مي تواند نقش مهمي را ايفا نمايد.
از همين روي فروغي كه 3 آذرخش قندچي، بزرگ نيا و شريعت رضوي فروزان كردند همه ساله بايد زنده بماند و روز دانشجو ياد روز اين خاطره ها و معنابخش اين حقايق و ارزش بي انتهاي آگاهي است.

برشي از زندگي در كالج
007599.jpg
آخر هفته به ملاقات پسرم در يك خوابگاه دانشجويي رفتم.
وقتي به محوطه اي كه پسرم خوابگاه داشت رسيدم و علامت به گرسنگي در جهان پايان دهيد را ديدم، احساس پيري كردم. اين جمله مرا به ياد دوراني انداخت كه من آن قدر پرانرژي بودم كه نه تنها در نظر داشتم به گرسنگي در جهان خاتمه دهم، بلكه مي خواستم جنگ را متوقف كنم و نژادپرستي را از ميان بردارم و حالا امروز هدف هاي من اين است: مايع ظرفشويي بخر .
وقتي وارد آپارتمان پسرم كه با سه هم اتاقي ديگر و دويست جعبه پيتزاي مصرف شده شريك بود شدم، بيشتر احساس پيري به من دست داد. ما هم وقتي در كالج(دانشگاه) بوديم، جعبه وسايل و غذاهايي را كه مي خريديم جمع مي كرديم اما بعد از مدت محدودي (مثلاً شش هفته) دورشان مي انداختيم؛ در حالي  كه ظاهراً به نظر مي رسد پسرم و هم اتاقي هايش مي خواهند براي هميشه آنها را نگه دارند. شايد فكر مي كنند روزي يك آدم ثروتمند كه كلكسيونر جعبه پيتزاست، در خانه شان را بزند و بگويد: مي توانيد جعبه اي را كه در شب 12سپتامبر سال۱۹۹۹ با آن پيتزا حمل شده به من بدهيد؛ برايش هزار دلار مي پردازم .
جعبه ها رو در قفسه هاي آشپزخانه نگه مي دارند؛ جايي كه ذخيره هاي غذايي شون كه چيزي جز چند شيشه نيست را نگه مي دارند. مجسم كنيد چه اتفاقي مي افتد اگر يك دزد داخل خانه بيايد و جعبه  ها را بدزدد! نگران نباشيد؛ آنها جعبه هاي پيتزاي فراواني توي اتاق نشيمن رزرو كردن. تازه اگر دزد بتواند آنها را ببرد، پايش به سيم هاي زيادي از سيم تلويزيون گرفته تا سيم كنترل بازي هاي ويديوئي كه روي كف اتاق پخش وپلاست، گير مي كند و تازه كنترل ويدئوگيم در دست مرد جواني است كه براي هميشه به مبل چسبيده و تكون نمي خورد.اين مرد جوان، يكي از هم اتاقي هاي پسرم نيست؛ او حتي دانشجو هم نيست ولي بيست و چهارساعته در اتاق ميخ شده و تمركزش بروي بازي هاي ويديوئي است. ولي هميشه وقتي شما را ببيند، سلام مؤدبانه اي مي كند. وقتي من از روي سيم ها رد مي شدم، روي صفحه ديدم نوشته بود: پاداش شما هشت عدد رعدوبرقه . نمي دانم؛ ممكن است اين هم به گرسنگي جهاني ارتباط داشته باشد.
بعداز گذشتن از اتاق نشيمن به اتاق خواب پسرم سركي كشيدم. اصلاً دلم نخواست وارد اتاق شوم چون بايد روي لباس هاي كف اتاق راه مي رفتم. او لباس هاشو روي كف اتاق نگه داري مي كند؛ كنار گنجه لباسش! نمي دانم توي گنجه لباس  چي نگه مي دارد؛ حدس مي زنم جعبه هاي پيتزاشو.
پسرم من را مطمئن كرد كه درسته كه همه لباس هاش يك جا جمعه، اما خودش مي داند كدوم چرك و كدوم پاك است. در حالي كه يكي را از زمين برمي داشت گفت اين پاكه. نگاه كن! اين يكي هم تميزه و بعد گفت اصلاً ولش كن!
ملحفه اي روي تخت پسرم نبود. وقتي پرسيدم، او توضيح داد: چند هفته پيش درشون آوردم . اين، همه حرفي بود كه او گفت.من در مورد خانه داري پسرم گله و شكايت نمي كنم. زندگي او در مقايسه با دانشجوي ديگري كه در اتاق خواب او زندگي مي كرد، شاهانه بود.
آن طور كه يكي از كاركنان دانشگاه مي گفت، يكي از دانشجويان كه در حال ترك كردن دانشگاه و تغيير مكان بود، چنان لباس هاي چركي جمع كرده بود كه همه را جا گذاشت و رفت و به عنوان قدرداني از اين بذل و بخشش چركين، هم اتاقي اش دو تا از لباس زيرهايش را بالاي تير چراغ برق برده و روي لامپ ها كشيد. آنها هنوز هم آنجا هستند. وقتي من به آنها خيره شده بودم يكي از دانشجوها به من گفت: اونا الان در تميزترين حالتي هستند كه تا حالا بودن .
اتاق همه دانشجوها مثل پسر من بود. در بعضي اتاق ها كه دخترها زندگي مي كردند، به درها پرده و به ديوارها تابلو آويزان بود، در حالي كه اتاق پسرها به طور جهدآميزي بدون دكور باقي مانده بود. تنها طرحي كه در آن بود، يك مشت شيشه به صف چيده شده و لباس هاي چرك در هم پيچيده كه از پشت قاب پنجره سرك كشيده بودند.شبي در خارج از آپارتمان پسرم ايستاده بوديم و به اين تفاوت ها نگاه مي كرديم. پسرم به اتاق هاي دخترها كه با سليقه  تزئين شده بود نگاه كرد و با صداقتي كه در صدايش بود، گفت: فكر مي كنم اونا جارو پارو كردن . در زمان اقامت آخر هفته ام با پسرم به خريد رفتيم و در ميان چيزهاي ديگري كه برايش خريديم يك جاروبرقي كوچك بود. وقتي به اتاقش برگشتيم، يكي از دوستان هم اتاقي اش جعبه جارو را باز كرد و آن را درآورد و بالا نگه داشت. همه آن را نگاه كرديم و بعد به اتاق چشم دوختيم و از خنده روده بر شديم. بعد هم اتاقي اش جارو را زمين گذاشت در جايي كه رخت چرك هاشون در كف اتاق آن را در خود بلعيدند و ديگر هرگز آن را نديديم. خوب همين است كه هست. اين بچه ها به دانشگاه نيامدن كه كار خانه بكنند. آنها اينجا هستند كه ياد بگيرند. زيرا آنها اميد ما در آينده هستند آينده اي كه قرار است بويي مثل جوراب هاشان! داشته باشد.
منبع :ديو بري -ترجمه: مينو تيموري

خوابگاه هاي دانشجويي شناسنامه دار مي شوند
ايسنا: دبير شوراي فرهنگي وزارت بهداشت از تكميل طرح تهيه شناسنامه خوابگاه هاي دانشجويي خبر داد و افزود: اين طرح با تكميل اطلاعات خوابگاهي دانشگاه ها، جمع بندي نهايي مي شود.
مسجدي با اشاره به تهيه پرونده مشاوره دانشجويان اظهار كرد: پرونده مشاوره داراي ظرافت خاصي است كه تهيه و تكميل آن به مدت زمان نياز دارد. وي اطلاعات پرونده مشاوره دانشجويان را محرمانه خواند.
دكتر مسجدي با اشاره به تجهيز سيستم اينترانت خوابگاه هاي دانشجويي اظهار كرد: ما كليه سرفصل هاي موضوعات مورد نياز را تهيه كرده ايم ولي تجهيز خوابگاه ها به اين سيستم توسط وزارت بهداشت بسيار پرهزينه و مقرون به صرفه نيست. وي در ادامه افزود: براي تجهيز خوابگاه ها به سيستم اينترانت، كارهاي فني و جلسات متعدد با جاهاي مختلف انجام شده است كه در نهايت مقرر شد از شبكه شارع ICT در صورت موافقت وزير ارتباطات استفاده شود.
دبير شوراي فرهنگي وزارت بهداشت در خصوص آيين نامه كانون تفكر دانشجويي اظهار كرد: پس از تشكيل جلسه شوراي فرهنگي، اواسط آذرماه آيين نامه، نهايي مي شود.

پنجره
آسيب شناسي زندگي خوابگاهي
رويدادهاي جديد هميشه با استرس همراه هستند. چه اين رويدادها خوشايند باشند مانند ازدواج و چه ناخوشايند مانند جدايي. زندگي در خوابگاه هم از جمله موارد استرس زايي است كه بعضي ها در طول زندگي با آن روبرو مي شوند. تا به حال سنگي در بركه يا حوض انداخته  ايد؟ امواج ايجاد شده درست مانند وضعيت كسي است كه قرار شده در خوابگاه زندگي نمايد.به طور كلي هر گونه تغيير و دگرگوني در شرايط زندگي ما انسانها با افزايش سطح تنش و فشار رواني يا همان استرس همراه خواهد بود. رويدادها مانند سنگي هستند كه در بركه زندگي ما تلاطم ايجاد مي كنند.آسيب هاي زندگي در خوابگاه به دو بخش تقسيم مي شوند :
۱ -  آسيب هاي فردي كه ممكن است موجب انحراف دانشجو از مسير اصلي اش شود عبارتند از:
اعتياد: اين آسيب كساني را تهديد مي كند كه به دليل ضعف هاي فرهنگي، مذهبي، اجتماعي و خانوادگي آمادگي انحراف را دارند.دوري از خانواده و كاهش حمايت ها و نظارت هاي اين نهاد اجتماعي و مهم خود بر آسيب پذيري افراد مي افزايد.
غربت: دوري از خانواده به دليل نقش حمايتي آن دشوار است. اين مسأله موجب احساس تنهايي در دانشجو شده و زمينه وابستگي هاي عاطفي، افت تحصيلي و غيره در او مي شود.
مسائل اقتصادي: از آنجايي كه اغلب ما جزء قشر متوسط محسوب مي شويم، مسائل اقتصادي براي دانشجوي جواني كه از شهر و ديار و منابع اقتصادي محروم است، گاهي مشكل آفرين مي شود.
مسائل فرهنگي: گوناگوني فرهنگي ايران زمين به قدري است كه شمال تا جنوب و شرق تا غرب اين ملك آريايي مملو از عادات و رسوم خاص آن منطقه است. عدم توجه و پذيرش برخي از اين اصول، سبب بروز اصطكاك در محيط خوابگاه مي گردد.
مشكلات تحصيلي: افت تحصيلي به ويژه در ترم نخست، اغلب روي مي دهد اما گاهي اوقات سازگار نشدن با شرايط حاكم بر خوابگاه اين افت را شديدتر كرده و گاهي به كلي عادت هاي مطالعه را تغيير مي دهد.
۲ - آسيب هاي اجتماعي كه ممكن است موجب انحراف دانشجو از مسير اصلي اش شود عبارتند از:
عدم سازگاري: زندگي در اجتماع تابع شرايط و قوانين خاص آن جامعه است. بر اين اساس نمي توان هر موقع كه دلمان خواست، كانال تلويزيون را عوض كنيم يا با صداي بلند زير آواز بزنيم.
ارتباطات بين فردي: همانطور كه پيش تر نيز عنوان شد احساس تنهايي و غربت افراد را در مقابل برقراري روابط عجول و حسي آسيب پذير مي سازد. در نتيجه دانشجويان بدون توجه به جايگاه و نقششان در جامعه دست به ارتباطات مي زنند كه بيشتر احساسي است تا منطقي.
تداخل نقش ها: هر يك از ما  در زندگي نقش هايي را بر عهده مي گيريم. تخطي يا عدم توجه از اين نقش ها به طور حتم به نفع ما نخواهد بود. شما يك دانشجوي شاغل هستيد. اگر اين نقش به نقش يك شاغل دانشجو تبديل شود شما از نظر تحصيل با مشكل روبرو خواهيد شد.
زندگي خوابگاهي اگر به شيوه درست اتفاق بيافتد به يكي از خاطره انگيزترين دوران هاي شما تبديل مي گردد. مي خواهيد بدانيد چگونه؟
۱ - از قوانين گله مند نباشيد. هر قانوني براي اين كه نظم آن جامعه مختل نشود، با مقداري محدوديت همراه خواهد بود. اين را بدانيد كه قانون بد از بي قانوني بهتر است چرا كه مي توان قانون بد را تغيير داداما بي قانوني را نه.
۲ - جذب فعاليت هاي اجتماعي شويد. كارهاي گروهي مثلا تشكيل يك تيم واليبال يا يك تيم درسي چون همبستگي را بالا مي برد، اميدبه زندگي را در شما افزايش خواهد داد و اميد به زندگي بالا يعني لذت بردن از دوران هاي زندگي مانند زندگي خوابگاهي.
۳ - عضو كانون ها شويد. كانون هايي مانند كانون هلال احمر و كانون هاي علمي را با توجه بيشتري بنگريد چرا كه رسالت اين كانون ها به گونه اي است كه به رشد شما در زندگي كمك مي نمايد.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سخنگاه
سياست
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سخنگاه  |  سياست  |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |