پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵
چند و چون حوادث و پيامدهاي نخستين برف سال در تهران
آن شب كه برف آمد
007584.jpg
حامد روشن روان
وقتي در شامگاه جمعه، نخستين دانه هاي برف رقص كنان راهي زمين شده بودند، هيچ كس گمان نمي كرد، چند ساعت بعد ممكن است نخستين برف امسال، خودروها را زمين گير كند و سرنشينان آنها ساعت ها در راهبندان هاي طولاني حرص و جوش بخورند. باري اين اتفاق افتاد و از آنجا كه بارش جمعه شب، رگباري بود، محله هاي همجوار به ارتفاعات شمال تهران را سفيدپوش كرد اما در بخش وسيعي از شهر، برف نباريد كه اين خود مايه حيرت بود. شايد به همين دليل خيلي از شهروندان تهراني متوجه نشدند كه همشهريان آنها در نواحي شمال پايتخت با چه مشكلاتي روبه رو شده اند.
برف جمعه شب يك حادثه ناگهاني بود، از آن دست كه پيامدهايش هم قابل پيش بيني نبود. قشر نازكي از برف كه در هواي سرد شبانگاه كم كم يخ مي بست، رفت و آمد را در بخش هايي از خيابان هاي شمال تهران تقريباً متوقف كرد.
من در حوالي ولنجك در برف گرفتار شده بودم و مثل اغلب مردم، ذهن ام بيش از هر چيز به سراغ شهرداري تهران رفته بود كه چرا پيش بيني هاي لازم را نكرده است، اما راننده بغل دستي من كه او هم در برف مانده بود، مي گفت در مخزن هاي زردرنگ كنار خيابان نمك و شن، قرار داده شده است تا در صورت بارش برف در سطح خيابان ها پاشيده شود. ظاهراً، بارش برف و پيامدهاي آن آن قدر غافلگيركننده بود كه چنين فرصتي هم پيش نيامده بود.
اما از شهرداري مهمتر، بي ملاحظه  بودن بعضي از همشهريانم بود كه بدون توجه به لغزندگي سطح خيابان همچنان به فكر خود بودند و سعي مي كردند با انحراف از مسير، راهي بيابند و زودتر از مخمصه برفي خلاص بشوند.
در حالي كه در اين گونه مواقع همه دست  به دست هم مي دهند تا بار حادثه را سبك كنند. مثلاً آن شن ها و نمك آماده را حتي المقدور در جاهاي شيب دار بريزند تا بلكه گشايشي بشود. اين عادت ديرين بسياري از ماست كه در هنگامه هاي سخت، به فكر نجات شخص خودمان مي افتيم و در اين حال همه كاسه كوزه ها را سر دستگاههاي اجرايي خرد مي كنيم؛ صحنه هايي كه شما هم كم و بيش در محله هاي شمالي تهران شاهدش بوديد. ناتواني، ناشي گري، عجله بي جا (هرچه اسمش را بگذاريد) بعضي از راننده ها هم سبب بسياري از حوادث بود. آنها با ترمزهاي ناگهاني و چرخيدن 180 درجه اي باعث تصادف و راهبندان دوبله مي شدند. بعضي از اينها در مواقع عادي از لحاظ رانندگي خودشان را از شوماخر قهرمان معروف اتومبيلراني جهان هم برتر مي دانند!
و ديگر، گرانيت گرايي، بعضي از همشهريان ماست كه موقع بارش برف و باران اسباب مزاحمت، شكستگي دست و پا و بسياري مشكلات ديگر مي شود. گستردن سنگ گرانيت با آن سطح صيقلي همچون شيشه در پياده رو مقابل بعضي از خانه هاي بسيار لوكس يك ضرب المثل معروف را به ياد مي آورد كه نمي خواهم بازگو كنم. آنها فقط بهار و تابستان و به به و چه چه بعضي از همسايگان مد نظرشان است و نمي دانند يا نمي خواهند بدانند آن پياده رو صيقلي مثل شيشه، ممكن است حتي باعث لغزش و سقوط و مرگ ناگهاني يك عابر بشود و براي خانواده خودشان هم خطرات بي شماري در بر داشته باشد.
پياده روها را كه بخش مسلم حقوق عموم شهروندان مي باشد، به صورت سليقه اي فرش مي كنند و برخلاف اقليم چهار فصل تهران آن هم با زمستان هاي برفي، از سنگ گرانيت استفاده مي نمايند و جان مردم را به خطر مي اندازند.
شهرداري بهتر است براي ساماندهي پياده روها، از همين جا شروع كند و از صاحبان املاك اعم از حقيقي و حقوقي بخواهد طبق يك ضرب الاجل معين سطح پياده رو مقابل خانه يا موسسه را با سنگ هاي آجدار، فرش كنند يا به همان آسفالت سابق قناعت فرمايند.

تاكسي دربست، امروز بيشتر از ديروز
007581.jpg
كنار خيابان مي ايستي و همچنان كه منتظر تاكسي هستي، يك تاكسي خالي مقابلت مي ايستد، خوشحال مي شوي، اما به محض آن كه مقصد را مي گويي، طرف به قول معروف گازش را مي گيرد و مي رود! تاكسي بعدي از راه مي رسد، دوباره همان صحنه تكرار مي شود...
از خودت مي پرسي، راستي آنها در جست وجوي مسافر نيستند، پس چرا هيچكس را سوار نمي كنند.
مسافر كنار دستي ات كه انگار فكر تو را خوانده است با خنده مي گويد: زياد فكر نكن! اينها دنبال مسافر دربستي اند. يعني همان هايي كه به قول معروف پولشان را جرينگي مي دهند و جور 4 تا مسافر را يكجا مي كشند!
مي پرسم: چرا، اين كار را مي كنند؟
مي گويد: معلوم است، راحت تر و بي دردسرتر، كرايه مي گيرند و تازه 5 تا مسافر دربستي دخل يك روز را جور مي كنند.
مي گويم: مگر تاكسيراني بر كار تاكسي ها نظارت ندارد؟!
پس از مكثي كوتاه مي گويد: تعداد دربستي ها آنقدر زياد شده كه تاكسي هاي مسافربر معمولي توي آنها گم شده اند!
در اين بين، يك تاكسي، هر دوي ما را كه مسيرمان مستقيم است سوار مي كند.
وقتي در داخل تاكسي دوباره بحث دربستي ها مطرح مي شود، راننده مي گويد: خيلي از راننده ها بي آن كه بخواهند، دربست سوار مي كنند، چون چرخ زندگي شان نمي چرخد.
وقتي قيمت يك جنس بالا مي رود، رانندگان نمي توانند به آن دليل مبلغ گران تري بابت كرايه بگيرند. در نتيجه دخل و خرجشان با هم نمي خواند و تازه هزينه خانه و خانواده هم هر روز در حال افزايش است و آنها بايد پاسخگوي اين هزينه ها هم باشند. پس ناچار به مسافران دربستي روي مي آورند.
مي گوييم: به اين ترتيب آنها كه پولدارترند از نعمت تاكسي دربستي هم برخوردار مي شوند و كم درآمدها و فقرا در دسترسي به تاكسي  معمولي هم محروم مي مانند. اين طور نيست؟
راننده با جنباندن سرش حق را به جانب من مي دهد و مي گويد: مسئله بايد در جاي ديگري حل شود. تاكسي و تاكسيراني بايد از برخي يارانه ها در بهاي سوخت، لاستيك و روغن ... همان طور كه سال ها پيش وجود داشت برخوردار باشد تا اين كار معاش زندگي اش را تأمين كند. در آن صورت هيچ راننده عاقلي حاضر نمي شود با تن دادن به مسافر بري دربستي، جواز تاكسي اش را كه چنان مزايايي در بردارد، از دست بدهد. اما حالا دوغ و دوشاب يكي شده است.
تعداد خودروهاي مسافربر شخصي چند برابر تاكسي هاست. تاكسي ها جز آن كه آرم و نشان تاكسي را دارند و يكي دو سال است، پرداختي هايشان بابت كارنامه و غيره... بيشتر شده از هيچ امتياز ديگري برخوردار نيستند و طبعاً انتظار هم ندارند در شرايطي كه از راه هاي مختلف مثل گرفتن مسافر دربستي به جبران هزينه هاي روزافزون زندگي مي پردازند، بازخواست هم بشوند. همان طور كه گفتم، مسئله از ريشه بايد حل شود.
راستش حالا كه، تاكسي هاي دربستي را در خيابان مي بينم، طور ديگري درباره آنها فكر مي كنم و من هم مي گويم مسئله بايد اساسي حل شود، والا تاكسي سواري هم با ادامه وضعيت فعلي يعني رواج تاكسي هاي دربستي- طبقاتي خواهد شد. پولدارها سوار تاكسي مي شوند و بي پول ها بايد قيد تاكسي سوار شدن را بزنند!
طاهر آب شناس

به خودمان احترام بگذاريم
007575.jpg
كم و بيش به ياد دارم كه وقتي پيرمرد يا پيرزني وارد اتوبوس شركت واحد مي شد، جوان ترها براي آن كه جايشان را به او بدهند از هم سبقت مي گرفتند. همين تعارفات دل پسند كه در اخلاق و منش ملت  ما ريشه دار است در مورد خانم ها به خصوص خانم هاي مسن يا مسافراني كه بارو  بنه سنگين همراهشان بود رواج داشت، اما حالا به ندرت چنين رفتارهايي را مي بينم.
از بزرگترها شنيده ام كه معمولاً تاكسي ها احترام خاصي براي سربازان قايل بودند و هر جا آنها را مي ديدند سوارشان مي كردند. اما وقتي با چشم خودم ديدم يك ماشين مسافربر، با اين كه مقصد اعلام شده از طرف سرباز مسافر به مسيرش مي خورد او را سوار نكرد دلگير شدم و خيلي دلم مي خواست بدانم كه چه انگيزه اي باعث اين سهل انگاري شده بود. ما جامعه اي در حال تحول هستيم، اما مدرن شدن نبايد ويژگي هاي اخلاقي و عاطفي ما را تحت الشعاع قرار دهد.
يك پيرزن يا پيرمرد كه قصد عبور از اين طرف خيابان به آن طرف را دارد، ساعت ها منتظر مي ماند تا يك آدم دلسوز پيدا شود و به او كمك كند. در حالي كه اولين نفر بايد به كمك او بيايد؛ همان رفتاري كه سالهاي سال در اين جامعه رواج داشت.
به هر صورت هر قدر ما از همياري و نوعدوستي فاصله بگيريم ، خودمان هم بيشتر آسيب خواهيم ديد.
فرزند من و شما هم روزي به سربازي مي رود و ما نيز، روزي دوران جواني را پشت سر مي گذاريم و به كهنسالي مي رسيم و اميدوارم هرگز طعم تلخ بي اعتنايي ها را نچشيم.
ناهيد دالايي

وام ازدواج در هفتخوان بانكي
007578.jpg
در حالي كه تشويق جوانان به ازدواج به عنوان يكي از راههاي مهم مبارزه با مشكلات اجتماعي مورد توجه قرار گرفته  و اهرم هاي تشويقي گوناگوني براي اين منظور به كار گرفته شده است، هنوز پرداخت وام ازدواج از طريق بانك ها كه عهده دار چنين وظيفه اي مي باشند، آن طور كه بايد تحقق نيافته است.
به عنوان نمونه، به عنوان يكي از متقاضيان وام ازدواج در ارديبهشت ماه سال 85 به بانك ملي شعبه خيابان مطهري در اصفهان مراجعه كردم، ابتدا از من و همسرم نفري 50 هزار تومان و در مجموع 100 هزار تومان بابت سپرده گذاري دريافت نمودند تا در نوبت دريافت وام قرار بگيريم. پس از گذشت 5- 4 ماه كه نوبت وام به ما رسيد، گفتند يك ضامن كه كاسب و داراي سند مغازه باشد معرفي كنيد، اين كار را نيز انجام داديم.
سپس يادآور شدند كه يك ضامن ديگر هم بايد داشته باشيم كه حقوق بگير باشد و حتماً  حقوقش را از بانك ملي دريافت كند. به راستي با بودن شرايطي اين چنين دشوار چند درصد از زوج هاي جوان موفق به دريافت وام خواهند شد؟!
سعيد صالحي

آمارگيراني كه من ديدم
سرشماري نفوس و مسكن و نتايج آن نقشي تعيين كننده در تعيين اهداف و برنامه هاي كلان كشور و چشم انداز آينده دارد. نخستين شرط براي برخورداري از چنين نتايجي، انجام يك سرشماري دقيق، همه جانبه و علمي است.
نگارنده در مواجهه با مأموران جوان سرشماري امسال دست كم به اين نكته واقف شدم كه از جانب پرسشگران سؤالات مهمي مطرح نشد تا بتوان بر مبناي آن پاسخ ها را نيز در نظر گرفت و نقش و تأثير گذاري آنها در برنامه هاي كلان و استراتژيك كشور را سنجيد.
مطابق آنچه كه شاهد بودم، آمارگران تنها سؤالاتي در مورد اسامي افراد خانواده، سن افراد، شماره شناسنامه افراد، محل تولد، مدت سكونت و نوع شغل را به همراه ميزان تحصيلات والدين پرسيدند.
به عنوان مثال در مورد مجرد يا متأهل بودن اعضاي خانواده، ميزان تحصيلات فرزندان و نوع مدارك تحصيلي آنها نيز پرسشي مطرح نگرديد. اين كه گفته مي شد دستگاههاي دولتي منتظرند تا بر اساس نتايج سرشماري برنامه هاي آينده خود را ترسيم كنند، بايد اين توقع با محتوا و حاصل سرشماري انطباق داشته باشد.
ميزان دانش، آگاهي و هشياري نسل امروز در مقايسه حتي با 10 سال پيش متفاوت است، شايد به اين دليل من كه يك جوان۲۱ ساله هستم، متوجه اين كمبودها شده ام. حداقل به اين نتيجه رسيده ام كه براي سرشماري عمومي بايد امكانات، تجهيزات و از آنها مهم تر نيروي انساني متخصص و كارآزموده به كار گرفته شود، چون سرشماري و نتايج آن پايه و اساس هر نوع برنامه ريزي در مملكت را تشكيل مي دهد.
مريم اميري- دانشجو

مكان يابي نادرست شهرك صنعتي ارسنجان
با عنايت به مطلب مندرج در صفحه سخنگاه مورخ پنجشنبه 9 آذرماه 1385 تحت عنوان دالان هواي تهران را نبنديم ، في الواقع، هدف از احداث شهرك هاي صنعتي، استقرار يكجاي واحدهاي صنعتي و جلوگيري از آلودگي محيط زيست بوده است. اما از آنجا كه مكان يابي درست، پيش شرط مهم براي دستيابي به چنين هدفي مي باشد، هر گونه كوتاهي در اين امر مي تواند به نتايج عكس منجر شود.
به عنوان مثال، احداث شهرك صنعتي در ضلع شمال غربي شهر ارسنجان در استان فارس بدون مكان يابي صحيح و در نظر گرفتن ملاحظات زيست محيطي صورت گرفته است و از آنجا كه اين طرح از نظر جوي و آب زيرزميني بر شهر اشراف كامل دارد و نيز به قنوات آيشه و بناب و كتك ارسنجان متصل و حريم نفوذي آنها را تحت تأثير قرار مي دهد، از بدو شروع با مخالفت عمومي روبه رو شد و مسئله به فرمانداري و استانداري منعكس شد.
مكان گزيني در موقعيت فعلي شهرك صنعتي با توجه به وضعيت سفره هاي زيرزميني آب، منبع آب شهر، قنوات و بيش از يك هزار و پانصد هكتار اراضي كشاورزي و باغ ها متعلق به 6 هزار را در معرض تهديد قرار داده است. با توجه به مشكلات پيش گفته، طرح احداث شهرك صنعتي ارسنجان در موقعيت مكان فعلي نه تنها توجيه اقتصادي ندارد، بلكه داراي توجيه  علمي، فني و اجتماعي و زيست محيطي نيز نمي باشد و نيازمند بازبيني و بازنگري كارشناسان سازمان حفاظت محيط زيست، سازمان جنگل  ها و مراتع است. شايان يادآوري است كه احداث شهرك صنعتي در محل كنوني طرح گورابي وسيع و پرحجمي را كه 5 سال پيش با حمايت دولت محترم براي تقويت شبكه آب هاي زيرزميني منطقه به اجرا درآمده با خطر روبه رو خواهد كرد.
از ياد نبريم كه احداث شهرك هاي صنعتي در مسير دستيابي به توسعه پايدار مورد توجه قرار گرفت، حال اگر اين طرح محيط زيست را به خطر بيندازد مغاير با اهداف توسعه پايدار خواهد بود.
گروهي از مالكان قنوات و كشاورزان ارسنجان
سخنگاه: اسامي امضاكنندگان نامه در همشهري محفوظ است.

پاركينگ و مشاعات
از آغاز ساخت و سازهاي جديد در تهران در اوايل دهه 70 مشاعات پاركينگ (جدا از مشاعات راهرو) براي ساكنان مجتمع هاي آپارتماني به صورت يك معضل درآمد به اين معني كه هزينه هاي مضاعف اين مشاعات بر دوش كساني است كه پاركينگ ندارند (در واقع هزينه هاي آن را پرداخت مي كنند، اما از پاركينگ استفاده نمي كنند).
ظاهراً بخشنامه جديد شهرداري اگر عطف به ماسبق شود اين مشكل ديرين را تا حدي برطرف مي كند. به اين ترتيب كه با انجام برخي تغييرات و چيدمان ها همه داراي پاركينگ مي شوند و ساخت پاركينگ ها در ساختمان ها با استاندارد جديدي تعريف مي شود.
ظاهراً اين طرح در مجموعه هايي كه توافق و هماهنگي ميان ساكنان وجود داشته باشد قابل اجرا خواهد بود والا ساكنان مجتمع ها  يي كه علاقه مندند اين مشاعات به عنوان فضاي باز، زمين بازي بچه ها و غيره مورد استفاده واقع شود، در روي همان پاشنه خواهد چرخيد.
ولي شهرياري

از ميان نامه ها و پيام ها
جايگاه تنگ مسافران
محدود و تنگ شدن جايگاه سرنشينان در صندلي عقب خودروها، تا آنجا كه مربوط به خودروهاي شخصي مي شود، به خودشان مربوط است، اما وقتي در خودروهاي مسافر بر اين مشكل پيش مي آيد به منزله ناديده گرفتن حقوق مسافران است. در اغلب خودروهاي مسافربر اعم از خطي ها يا تاكسي هاي گردشي، رانندگان به دلخواه خود چنان فضاي مربوط به صندلي رديف جلو را فراخ و فضاي صندلي رديف عقب را چنان تنگ مي سازند كه جا براي نشستن حتي دو سرنشين هم باقي نمي ماند. سازمان تاكسيراني حداقل در مورد تاكسي هاي رسمي، يك استانداردي را برقرار كند تا مسافران رديف عقب  جا براي نشستن داشته باشند.
حيدر مشهدي - تهران

به حيوانات پناه دهيم
در اين سرماي شديد هوا، ضمن آنكه به عنوان وظيفه انساني و ديني مراقب مردم نيازمند بايد باشيم و به آنها كمك كنيم، از حيوانات بي پناه هم نبايد غافل بمانيم. راندن و آزار و اذيت حيوانات بي پناه مغاير با ارزش هاي ديني ماست. اگر نمي توانيم به آنها كمك كنيم نبايد آزارشان بدهيم. اين رسم نيكو كه مردم زمستان ها براي پرندگان دانه مي پاشيدند، يا به بچه گربه هاي سرگردان و بي پناه ياري مي رساندند، منطبق با ويژگي هاي ملي و ديني ماست و همواره بايد آنها را حفظ كنيم. به كار بردن بي رحمي در حق حيوانات زبان بسته شايسته يك انسان نيست.
فروزنده - ب - تهران

حقوق عابر پياده
صبح ها كه دختر كوچكم را به مدرسه مي برم، ناچارم از عرض يك بلوار عبور كنم، با آن كه از روي خطوط سفيد عابر پياده و با رعايت كامل مقررات مي گذريم، بازهم بعضي از رانندگان خودروها با نوعي طلبكاري، توقع دارند كه عابران پياده بايستند و راه را در تمام مدت براي خودروها باز بگذارند كه در واقع ناشي از جا نيفتادن فرهنگ عبور و مرور و شهرنشيني صحيح است. به نظر مي رسد دستگاههاي مسئول بايد به طريق ممكن موجبات حفظ حقوق عابران پياده را فراهم كنند و رانندگان ما بياموزند كه مثل رانندگان بسياري از كشورهاي جهان، هنگام عبور از عرض خيابان ها، در وهله اول حق عابر پياده را به رسميت شناسند و اجازه عبور به عابران بدهند.
اسد صادقيان - كرج

حريم رودخانه  ها
مسئله ساخت و ساز در حاشيه و حتي بستر رودخانه ها كه اكنون در مناطق مختلف كشور ما از جمله رودخانه هاي كرج و جاجرود هم بروز كرده است، وقتي بيشتر آشكار خواهد شد كه اين رودخانه ها بنا به اقتضاي وضعيت طبيعي خود طغيان كنند كه احتمال وقوع اين طغيان در سال هاي موسوم به ترسالي ( فراواني برف و باران) زياد است. اما مهم آن است كه پيش از وقوع حوادث ناگوار، موجبات منع ساخت وساز در اين حريم ها فراهم گردد و اجازه داده نشود اشخاص حقيقي يا حقوقي به چنين تخلفي مبادرت ورزند.
كليم كوزه گر - ميگون

جدول اعداد (سودوكو) 233
007608.jpg
اعداد 1 تا 9 را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك 3 در 3 طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود. پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

سخنگاه
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سخنگاه  |  سياست  |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |