سيماي شهر در بلندترين شب سال
زنده در هزارتوي جهان مدرن
|
|
آزاده بهشتي
امسال برف نخواست غايب بزرگ شب يلدايمان باشد، به همين خاطر از دو سه هفته پيش پايتخت با بارش هرازگاه برف سپيد پوش شد. سال هاي قبل تمام آنچه از شب يلدا در ذهنمان نقش داشت خاطرات رنگ و رو رفته بزرگ ترهاي فاميل از برف هايي بود كه شدت آن اجازه نمي داد تا درب خانه ها به راحتي باز شود و حالا حتي اگر امسال برفي با اين شدت و حدت نباريده باشد، اما حداقل سپيدي آن در گوشه كنار مانده تا مايه فخر ما براي آنهايي باشد كه شايد در حسرت همين چند دانه هم مانده باشند.
خدا بيامرز مادر بزرگ مي گفت : بچگي هاي دور يلدا با قصه ننه سرما با دامن سفيد و بلندش كه در شهر گسترانده، به استقبال بلندي اين شبمان مي آمد.
بچه كه بوديم فكر مي كرديم يلدا حداقل پنج يا شش ساعت با بقيه شب ها فرق دارد، برادرم مي گفت يلدا يعني اينكه اگر امشب ساعت يك، دو شب بخوابي مثل اين است كه ساعت 9 شب بخوابي و ما سال ها پيش خودمان مي گفتيم امشب داستان كه تمام شود مي توانيم بيشتر از هر شب بخوابيم و صبح بلندي يلدا در سياهي شب گم مي شد.
هميشه افسوس آدم برفي هاي بچگي مادر را مي خورديم، سال ها بود انگار ننه سرما از شهر ما قهر كرده و رفته بود، هر چند ما مثل پدر چيزي كه نوستالژي نوجواني مان باشد نداشتيم اما يلدا برايمان با همه تاريكي اش دوست داشتني بود و هميشه در حسرت برفش مي مانديم، ديگر كمترخانه اي پيدا مي شود كه وسط اتاق بساط كرسي داشته باشد و كنار آن سماور ذغالي قل قل كند. سال هاي دور حتي قبل از آنكه پدربزرگ به دنيا بيايد، در اين شب علاوه بر چراغ هايي كه با آن خانه را روشن مي كردند، آتشي مضاعف مي افروختند تا با آن تولد خورشيد را جشن بگيرند. مي گفتند شگون دارد، اما اين سال ها خيلي چيزها تغيير كرده؛ حالا لوستر و لامپ و... جاي اين روشنايي ها را گرفته است. آن سال هاي دور، يلدا معني خانه پدربزرگ و مادربزرگ مي داد. دور هم جمع شدن فاميل و بيداري تا آخر شب، اما حالا يك جمع سه، چهار نفري بيشتر نيست.
حالا امسال يلدايمان با همين يك ريزه برفي هم كه از آسمان باريده كمي با بقيه سال ها فرق كرده، حداقل اش با سال قبل و قبل تر كه تمام شب يلدا شيطنت و خوردن و شنيدن خاطرات بود فرق كرده، اصلاً بگذاريد دلمان به همين ها خوش باشد چاره اي نداريم، ما كه زندگي در شهرهاي مدرن و استفاده از شومينه و قهوه و خيلي چيز هاي ديگر را به كرسي و سماور و توت خشك هاي توي زيرزمين دايي جان فروخته ايم چاره اي نداريم كه دست دراز كنيم و از لابه لاي هزار و يك گرفتاري از لايه لايه هاي دود هايي كه آسمان را اشغال كرده و از هزار توي ترافيك، همين چند دانه برف را بچسبانيم به شب هاي مدرن يلدا.
درست فهميديد بهانه مان يلدايي است كه شايد جرات گفتن دغدغه هاي آن را نداشته باشيم و هر از گاهي براي آن سري تكان بدهيم و آهي از نهادمان بلند شود اما در نهايت هيچكداممان سراغ خيلي از اتفاقات اين شب نرويم و در همان جمع كوچكمان خبري از آنها نباشد اما حداقل مي توانيم دل خوش كنيم كه آيين اين شب با همان هندوانه قرمز و انار و تخمه و آجيل ادامه داشته باشد.
در پايتخت كه زندگي كني يلدا مي شود گراني كه به قول خيلي ها بيداد مي كند، يا صف هاي عريض و طويلي كه در آن گرفتار مي شويم، يا از همه ملموس تر ترافيك كه حالا مثل طناب دار دور تا دور تهران و در تمام خيابان ها كشيده شده و آرام آرام خفه مان مي كند.
يلدا در شهر نيمه مدرني مانند تهران هم كه زندگي كني با اين چيزها عجين مي شود، اما براي اينكه در شب بلند سال كمي از اين موضوعات دور باشيد چند توصيه مي كنيم كه با توجه به آنها مي توانيد با خيال راحت به سراغ اين شب برويد.
ناگزير از هندوانه
مراسم شب يلدا براي ايراني ها، رسمي ديرين بوده است. در اوج جنگ و نداري و ركود اقتصادي، مردم با بضاعت اندكشان، خوردني ها را درون يك سيني مي چيدند.
يلدا آييني است كه براي نمايش ايراني بودنمان به جا مي آوريم. معمولاً اعضاي خانواده كنار هم مي آيند، جوانترها مهمان و بزرگترها ميزبان گپ و گفت وگو، حافظ و شاهنامه و در كنار تمامي آنها آجيل و شيريني و ميوه، ضيافت چله را رقم مي زنند. تا اينجاي كار يلدا بسيار زيباست، آيين و سنتي است كه ريشه هاي قومي مان را پيوند مي دهد و كنار هم نگه مان مي دارد.
حالا كمي دقيق تر به مسأله نگاه كنيم. براي شب يلدا وجود ميوه هايي نظير هندوانه و اناررسمي ريشه دار دانست. معمولاً چون يلدا شبي است كه برخي مردم آن قدر مي خورند تا ديگر تواني براي برخاستن و رفتن به منزل يا رفتن به رختخواب نداشته باشند، با يكي دو كيلو ميوه نمي توان سروته قضيه را هم آورد، به همين دليل اگر در تمام مدت سال هم سراغ ميوه نمي رويد در اين شب ديگر نمي توان از خير آن گذشت به همين خاطر يكي از دغدغه هاي خانواده ها بخصوص پدر خانه تهيه ميوه و آجيل اين شب است. اگر ميوه خيلي زود خريده شود، تا شب يلدا يا خورده مي شود يا مي پوسد و به مراسم شب چله نمي رسد. در صورتي هم كه يكي دو روز مانده به يلدا آنها خريداري شوند قيمت ها بالاتر مي روند، كيفيت پايين تر مي آيد و گاهي بسياري از اقلام مورد نياز پيدا نمي شوند اگر هم با كمي جست وجو بتوان در شب يلدا هندوانه يا اناري پيدا كرد با نازل ترين طعم و رنگ ممكن خواهد بود، در مجموع مواقعي كه خريداران به بازار هجوم مي آورند، بدترين نوع جنس در بازار يافت مي شود.
از آنجايي كه طبق يك اتفاق قديمي اقلام مورد نياز اين دسته از خريدها در اين شب دو، سه برابر مي شود توصيه مي كنيم چهار، پنج روز زودتر براي خريد اقدام كنيد تا با اين مشكل روبرو نشويد از طرف ديگربهترين راه حل اين است كه به ميادين ميوه و تره بار شهرداري مراجعه كنيد تا با يك تير، دونشان برنيد هم سريع تر خريد كنيد و هم بتوانيد اجناس را با قيمت پايين تر و مناسب تري تهيه كنيد.
اگر هم تا حالا چيزي براي شب يلدا نخريده ايد نگران نباشيد، به هر ميوه فروشي كه سر بزنيد مي توانيد چيزي را كه به كارتان بيايد پيدا كنيد اما از قيمت ها و نوع ميوه ها عصباني نشويد. ديگر براي ناراحت شدن خيلي دير شده است.
دور زدن ترافيك
حالا تمام شد ، خريد كردن براي اين شب را مي گويم اما اگر كمي دير بجنبيد بدترين اتفاق ممكن در شب يلدا گريبان گيرتان مي شود، مي پرسيد چه اتفاقي؟ كاملاً معلوم است اتفاقي كه هر روز با آن درگير هستيد اما اين بار كمي شديدتر.
صبح روزي كه شب آن را چله مي گوييم احتمالاً متوجه جنب و جوش شهر شده ايد، به نظر مي رسد روند تند و پرآهنگ روزهاي تهران شديدتر شده است، از سوي ديگر با به خاطر آوردن شب يلدا سال آينده بهتر است به سرعت به اين نتيجه برسيد كه از بعدازظهر ترافيك و شلوغي خيابان ها صدچندان مي شود، بنابراين خريد كردن از چند روز قبل علاوه بر اينكه در هزينه هاي شما صرفه جويي مي كند ، مي تواند شما را جلو انداخته و اين امكان را فراهم كند كه زودتر خود را به خانه برسانيد.
با اين كار در واقع توانسته ايد يك تير و دو نشان بزنيد در غير اين صورت بهتر است يك ديوان حافظ، هندوانه، انار و كمي تنقلات به همراه داشته باشيد چون ممكن است مجبور شويد در خيابان و پشت صف ماشين ها شب يلدا را برگزار كنيد.
|