تاكنون 14 هزار واحد مسكوني تحويل مردم شده و قرار است 11 هزار واحد ديگر تا شهريور آينده آماده شود
عكس:جواد گلزار
بنيامين صدر
آفتاب كم كم از پشت دماوند پير طلوع مي كند و آخرين روز از پاييز آغاز مي شود. شفق سرخ، رنگ خود را با شهر دودآلود تهران قسمت مي كند و من بر فراز آسمان پايتخت به گزارشي فكر مي كنم كه در آن از ناامني پرواز نوشته شده بود؛ كمي مي ترسم. خلبان مقصد را جايي در دل كوير ايران شهر بم معرفي مي كند؛ خاك خسته بم كه زلزله ويرانگر سه سال پيش جان بيش از۴۰ هزار نفر از ساكنان آن را گرفت و بزرگترين بناي خشتي جهان، ارگ را ويران كرد.
از پنجره هواپيما كه پايين را نگاه مي كني تا چشم كار مي كند كوير است و كوير، خاكي به رنگ لباس سربازان وطن، يادآور استقامت و پايمردي.
دنبال آبادي مي گردي اما در مسير جاي سبزي نمي بيني. ترك هاي كوير و ردپاي شن هاي روان چشم را مي نوازد و دل را با غم زيباي غربت و تنهايي آشتي مي دهد.
يك ساعت و 45 دقيقه گذشت، ناگهان مربع مستطيل هايي را در دل كوير مي بيني به رنگ سبز نخلستان.
اندكي بعد، خلبان بعد از اعلام وضعيت فرود، مي گويد: خانم ها، آقايان تا دقايقي ديگر در فرودگاه بم به زمين خواهيم نشست، لطفاً كمربندهاي خود را ببنديد.
* * *
اينجا شهرستان بم است و همچنان خاطره تلخ روزهاي اول زلزله را تداعي مي كند. در مسير فرودگاه تا مركز شهر ديوارهاي فروريخته بسيارند جايي در منطقه براوات كه بيشترين خسارت را تحمل كرد.
خرابه هاي به جا مانده از زلزله، اسكلت هاي فلزي و كانكس هايي كه تمام مسير و شهر را پر كرده، همه از گستردگي ابعاد اين فاجعه و خرابي ها حكايت دارد. بر روي ديوار فرو ريخته كاهگلي، قطعه اي از يك ترانه خاطره انگيز قديمي نوشته شده كه چشم را براي لحظه اي به خود خيره مي كند: تو فكر يك سقف ام و كمي جلوتر قسمتي از ديالوگ فيلم اعتراض: به ياد سه كس، سرباز، غريب و بي كس
اندوه چهره شهر بم را دربرگرفته، وقتي وارد اين شهر مي شوي، كانكس مي بيني و اتاقك هاي فلزي، آنچه هست كانكس هاي سفيد رنگ، نخلستان هاي تهي و آثار برجاي مانده از ويرانه هاي زلزله. آدم هاي كمي در خيابان ها تردد مي كنند و تلاش و كار رنگ باخته و اغلب ساختمان ها نيمه كاره رها شده اند. هرچند كه شهر زنده است اما زندگي در آن جريان ندارد.
سراغ استراحتگاهي را مي گيريم و پس از وارد شدن به آن نشاني فرمانداري را مي پرسيم. وقت تنگ است و بايد برويم.
خيابان اصلي شهر به دليل حفاري هاي مختلف و انبوه شن و ماسه اي كه براي ساخت و ساز در كنار آن ريخته شده، بند آمده و جايي براي توقف كامل خودروها نيست.
در كنار اين خيابان، كانكس هاي فلزي، جاي مغازه ها، آزمايشگاه و حتي مطب پزشكان شهر را گرفته است و كالاها و خدمات مورد نياز ساكنان بم را تأمين مي كند.
در همين كانكس ها يكي طبابت مي كند، يكي كتاب مي فروشد و آن ديگري موي بچه اي را اصلاح مي كند.
وقتي از راننده وضعيت معيشتي ساكنان بم را جويا مي شويم، ابراز نارضايتي مي كند و اقدامات انجام شده را ناكافي مي داند.
از بيكاري و گراني گله مند است. آقاي حسين شاهي به ما مي گويد: تعداد جمعيت بم كه نيمي از آن در جريان زلزله از دست رفتند، در حال حاضر همچون قبل از زلزله۵دي ماه 82 است. وقتي با تعجب از او مي پرسيم چطور؟ مگر مي شود؟ ، توضيح مي دهد كه در حال حاضر تقريبا نيمي از ساكنان بم اهالي بومي و قديمي نيستند و بعد از وقوع زلزله با استفاده از شرايط به هم ريخته به اينجا آمدند.
او به همين دليل از توزيع ناعادلانه تسهيلات و امكانات انسان دوستانه گله مند است؛ همچون اغلب اهالي اصيل بم. در گوشه اي از شهر و قبل از رسيدن به فرمانداري، با كنار هم گذاشتن رديفي از اين كانكس ها اردوگاهي ايجاد شده كه خانواده هاي زلزله زده يا مهاجران محروم در آن زندگي مي كنند؛ اردوگاهي به نام بسطامي . بچه ها در كنار اين محله و در ميان انبوه زباله ها سرگرم بازي هستند. انگار اهالي شهر با اين كانكس ها خو گرفته اند و حالا اين اسكلت هاي فلزي، محل زندگي و كسب و كار آنان شده است. از سرويس هاي بهداشتي عمومي نيز خبري نيست و اين بر زشتي درد مي افزايد.
به محل فرمانداري مي رسيم؛ كانكسي در ميدان اصلي شهر. بعد از هماهنگي با محمدمحمدي زاده -مدير روابط عمومي فرمانداري- كه گويا سنگ صبور اهالي بم نيز است، به ديدار مجيد اعتمادي - فرماندار بم- مي رويم و از او در مورد روند بازسازي، تعداد ساكنان بم و روستاهاي تابعه و تحقق وعده هاي پيشين مي پرسيم. اعتمادي مي گويد: تاكنون نيمي از واحدهاي مسكوني در شهرستان بم بازسازي شده و به بهره برداري رسيده اند. به گفته او از مجموع 25هزار واحد مسكوني شهر بم و اطراف، حدود 14هزار واحد مسكوني بازسازي و به بهره برداري رسيد كه اين رقم بايد تا پايان امسال به 25هزار واحد برسد. همچنين 35درصد ساختمان هاي دستگاه هاي دولتي در شهرستان بم، تاكنون ساخته شده اند.
اعتمادي مي افزايد: از آنجا كه عمليات بازسازي در نقاط روستايي، جلوتر از شهر بم آغاز شد، پرونده بازسازي در اين بخش، روند قابل قبول تري دارد.
اين در شرايطي است كه محمد سعيدي كيا -وزير مسكن و شهرسازي- چندي پيش، شهريورماه 1386 را زمان پايان بازسازي بم عنوان كرده بود و بر اساس برنامه زمان بندي شده قرار بود بازسازي شهر بم نيز كه شامل خانه ها، اماكن عمومي، تجاري و دستگاه هاي اداري است تا پايان امسال يكي پس از ديگري به پايان برسد. در حال حاضر معدود ساختمان هاي شهر ساخته شده يا در مراحل پاياني است كه البته در اين بين، كار ساخت و تجهيز مدارس، بانك ها و برخي ساختمان هاي دولتي از روند تندتري برخوردارند، به طوري كه هم اكنون كار ساخت 11مدرسه مجهز در شهر بم به پايان رسيده و در حال بهره برداري است اما كار نصب سيستم هاي جديد تهويه و سرمايش و گرمايش در مدارس اين شهرستان به دليل مصرف بسيار بالاي برق و سوخت در بيشتر آنها بدون نتيجه باقي مانده و اغلب كلاس هاي درس از دماي مناسب برخوردار نيستند. از سوي ديگر برخي بيماري هاي پوستي و ريوي به دليل هواي آلوده در بين دانش آموزان بمي شايع شده است.
فرماندار بم درباره وضعيت سكونت شهروندان بمي در كانكس ها توضيح مي دهد كه از سوي دولت به مالك هر واحد ساختماني تخريب شده، 15ميليون و 500هزار تومان وام بازسازي داده شده است. در اين ميان برخي ازخانواده ها تمايل به هزينه بيشتر براي ساختمان هاي مسكوني شان دارند و از اين رو مجبور به صرف هزينه هاي شخصي هستند كه به دليل افزايش بي رويه قيمت مصالح ساختماني -به ويژه تيرآهن- آنان ترجيح مي دهند تا زمان تهيه كامل هزينه ساخت ساختمان مسكوني خود در كانكس ها سكونت كنند! به گفته مسئولان كار ساخت 25هزار خانواري كه وام مسكن دريافت كرده اند آغاز شده و معلوم نيست كه چه هنگام به پايان مي رسد.
وقتي از مسئولان فرمانداري بم در مورد تعداد جمعيت ساكن در شهرستان بم مي پرسيم، به آمار دقيقي دست نمي يابيم اما اعتمادي جمعيت شهر بم را بين 130 تا 150هزار نفر برآورد مي كند كه با احتساب جمعيت روستاهاي تابعه، اين رقم به حدود 250هزار نفر در كل شهرستان بم مي رسد. اين در شرايطي است كه تا پيش از وقوع زلزله جمعيت شهرستان بم 200 هزار نفر برآورد شده بود.
شهرستان بم واقع در استان كرمان به 5 بخش، 13 دهستان و 972 آبادي تقسيم مي شود.
به گفته فرماندار بم پس از زلزله سال ۸۲ برخي افراد غيربومي به اين شهرستان آمده و با اخذ وام ها اقدام به ساخت وساز كرده اند، به طوري كه هم اكنون دست كم به تعداد آمار كشته شدگان زلزله بم مهاجر به قصد سكونت وارد شهرستان بم شده است و اين موضوع پيامدهاي منفي اجتماعي و فرهنگي را به همراه داشته است.
فرمانداري را كه ترك مي كنيم . وزش باد، ديد شهر را كه در هاله اي از گرد و غبار قرار دارد، سخت مي كند.
باران براي يك شهر كويري نعمت است اما شهروندان بم بايد دعا كنند كه باران نبارد چون با اين همه گرد و خاك ناشي از خرابي ها تصور باران يعني يك دردسر تازه؛ دردسري كه مي تواند همه جا را به هم بريزد و گل ولاي، شهر را در بر بگيرد.
براي همين، مردم بم ترجيح مي دهند فعلاً با بيماري هاي تنفسي ناشي از گردوغبار بسازند و كنار بيايند.
پس از هر زلزله ويرانگر، مديريت بحران وظيفه مهمي در جمع آوري به موقع نخاله هاي ساختماني دارد كه متأسفانه اين مورد در بم انجام نشده است.
اغلب نخاله هاي ساختماني روي سفره هاي آب زيرزميني تخليه شده و تخليه اين نخاله ها در نزديكي مناطق مسكوني، ضمن برهم زدن چشم اندازهاي طبيعي، مشكلات بهداشتي بسياري براي شهروندان به وجود آورده است.
در حال حاضر، به طور روزانه 7هزار ليتر فاضلاب وارد آب هاي زيرزميني مناطق بم مي شود. يكي از خواسته هاي اصلي و عمده مردم بم هم اين است كه سيستم تصفيه فاضلاب هرچه زودتر در شهر اجرا شود كه تاكنون اتفاق نيفتاده است.
هنوز هزاران تن آوار در شهر بم وجود دارد كه اگر مردم خودشان مشاركت نكنند، تخليه آن بسيار دشوار است.
از طرفي تعريض خيابان ها و عمليات خاكبرداري و آواربرداري، به كندي پيش مي رود كه به افزايش بيماري هاي ريوي و عفوني انجاميده است.
علي باقرزاده -شهردار بم- هم به وجود روزانه 140 تن زباله شهري در اين شهرستان اشاره مي كند و انتقال اين زباله ها به اطراف شهر را نيازمند تجهيزات و امكانات بيشتر در مقايسه با وضع موجود مي داند.
به گفته او در شهرستان بم مشكل تصفيه و هدايت فاضلاب شهري هنوز پابرجاست و از آنجا كه در شهرستان بم قنوات بسياري وجود دارد، آب هاي سطحي و زيرسطحي، مشكلات بسياري را براي ساكنان ايجاد كرده است. عليرضا قلي نژاد -جانشين رياست ستاد بازسازي بم- نيز از بازسازي 40درصد واحدهاي تجاري در شهرستان بم خبر مي دهد و مي گويد: تا پايان امسال بازار بم ساماندهي خواهد شد؛ بازاري كه امروز هيچ نشانه اي از شكل قديمي خود ندارد.
او از رفع برخي مقررات دست وپاگير اداري براي انجام سريع عمليات ساخت و صدور مجوز بهره برداري واحدهاي تجاري خبر مي دهد و مي گويد: متأسفانه خود مالكان تجاري در شهر بم نيز تمايلي به رهاكردن كانكس ها و توقف كسب و كار براي بازسازي و ساخت واحدهاي تجاري جديد ندارند كه بايد راهكاري انديشيده شود تا مشاركت مردمي پررنگ تر شود.
با اين همه كندي عمليات ساخت وساز، بعد از گذشت 3سال از زلزله، شهروندان بم را ناراضي كرده است.
يكي از مغازه داران شهر كه فعلاً تمام وسايلش را در يك كانكس ريخته، مي گويد: در شهر مغازه داشتم؛ من الان نزديك به 6 ماه است كه براي دريافت مجوز ساخت مغازه مراجعه مي كنم، اما مسئولان مي گويند نقشه هنوز آماده نيست.
يكي ديگر از شهروندان اهالي بم مي گويد: روند بازسازي شهر بم با گذشت 3 سال، بسيار كند پيش مي رود و با وجود مبالغ هنگفتي كه از كمك هاي داخلي و بين المللي جمع آوري شد، اما هنوز هم مردم بم در تنگنا قرار دارند.
وزير مسكن و شهرسازي پيش از اين اعتبارات بانكي براي بازسازي بم را حدود 600 ميليارد تومان و كمك هاي خارجي و وام بانك جهاني را بالغ بر 25ميليون دلار عنوان كرده بود.
شهروند ديگري هم مي گويد: بيشتر وامي كه مي گيريم، صرف پرداخت به پيمانكار و كارگران و خريد آهن با قيمت بالا مي شود، قيمت ها متغيرند و اين بي عدالتي در بم به خوبي ديده مي شود. حال چگونه مي شود نسبت به بازسازي بم تا پايان برنامه زمان بندي شده اميدوار بود، پرسشي است كه كسي جواب روشني به آن نمي دهد!
***
چرخي در شهر مي زنيم و عكاس كه يك دنيا سوژه دارد براي ثبت در قاب تصوير مدام لحظه ها را ثبت مي كند. بچه هايي كه بي رمق از مدرسه به خانه مي آيند و كارگراني كه بر سر چهارراه ها و كوچه هاي خاكي در انتظار كار نشسته اند. ناگهان به ياد رطب و پرتقال بم مي افتيم و سراغ آن را مي گيرم، اما گويي هيچ كس نمي داند كه روزگاري پرتقال مورد نياز نيمي از مردم ايران را شهرستان بم تأمين مي كرد، اغلب درختان خشك شده يا آفت زده اند و شاخه هاي خاك گرفته تهي از ميوه، رطب بم هم كه در جهان شهره است، تنها در سردخانه ها يافت مي شود. مثل اينكه بايد دست خالي برگرديم با يك دنيا حرف نگفته و قصه ناشنيده، با اين كه چهره شهر غمگين و درهم ريخته است، ديدن درختان سرسبز نخل مرهمي است كه كمي از دلگيري فضا مي كاهد و اميد را زنده مي كند. اما! نخل هاي ايستاده بم، شهري را انتظار مي كشند كه همچون گذشته گل سرسبز كوير ايران باشد.در صبح سرد اولين روز زمستان وقتي شهر را ترك مي كنيم ياد حرف هاي يكي از اهالي مي افتم كه مي گفت: فراموش شده ايم .
دوباره كمربندها را مي بنديم و از فراز كوير به پايتخت شلوغ و پرهياهويمان برمي گرديم. شهر كانكس ها را رها كرده ايم. وقتي به آسمان تهران مي رسيم شهر را نمي بينيم، غبار سياهي آنچنان پايتخت را پوشانده كه هيچ ساختماني معلوم نيست. حسرت كوير و آن شب پرستاره اش وجودمان را فرامي گيرد.