سه شنبه ۵ دي ۱۳۸۵
ملودي هفته-تاملي در رويدادهاي موسيقايي؛
ظرفيت هاي ناشناخته موسيقي
حميد رضا عاطفي
اولين ها
اين سال ها مد شده است هر كسي براي جلب مشتري از اين جمله استفاده مي كند. متاُسفانه در عرصه موسيقي هم اين جمله كاربردهايي پيدا كرده است. برخي رسانه ها هم كه مشتاقانه به دنبال اين اولين ها هستند در اين دام گرفتار آمده   اند. يكي از خبرگزاري ها نوشته بود كه براي اولين بار جشنواره موسيقي فجر به خارج از تهران هم مي رود و يا بعضاً گفته و نوشته شده كه براي اولين بار ملل مسلمان هم در جشنواره هستند و يا... به نظر مي رسد اگر بنويسيم و بنويسند كه براي اولين بار بيست و دومين جشنواره موسيقي فجر برگزار مي شود هم صحيح تر است و هم كسي دروغ نگفته.
موسيقي در تئاتر شهر
اما گويا يك براي اولين بار واقعي در جشنواره امسال- تا آنجايي كه ما اطلاع داريم- وجود دارد و آن هم اختصاص تئاتر شهر به جشنواره موسيقي است. اين تئاتري هاي محجوب بعد از اينكه ساليان سال در تالار وحدت موسيقي را نواخته بودند اين بار اجازه دادند در تئاتر شهر موسيقي نواخته شود كه جا دارد از آنها قدرداني كنيم.
محبت
چندي پيش كنسرت جناب هوشنگ ظريف (گروه پايور) در بابل اجرا نشد. ايشان در مصاحبه اي گفته كه ما خودمان هم نفهميديم چرا و در ادامه كلي از افرادي كه آنها را از برگزاري برنامه باز داشته بودند تعريف و تمجيد كرده بود كه چقدر باعزت و احترام به ما گفتند: مرحمت فرموده اجرا نكنيد.
واقعاً ما هم به نوبه خود از آنها تشكر مي كنيم. به قول مولانا از محبت خارها گل مي شود و نيز تشكر مي كنيم كه بلافاصله در اين استان همايش موسيقي ايران و ظرفيت هاي ناشناخته برگزار شد. جداً كه چه ظرفيت هاي ناشناخته اي وجود دارد.
گل واژه
وقتي واژه اي گل مي كند ديگر تمام است. چپ و راست و مدام در جاي جاي اين پهندشت عزيز مورد استفاده قرار مي گيرد. يكي از اين واژه هاي تازه باب شده رونمايي است كه چند سالي است در حيطه نشر و انتشار به كار مي رود و از قضا برنامه هاي خوبي هم در اين زمينه رقم خورده است كه از آن جمله انتشار فرهنگنامه سخن بود و آخرين اش هم مراسم رونمايي كتاب مستطاب و آتش كاروان اثر هنرمند خوبمان بيژن ترقي بود كه هفته پيش در محل انتشاراتي مربوطه برگزار شد. بگذريم از اينكه موضوع رونمايي اين اثر و وزانت مدعوين برنامه و اجرا و مخلفات و چه و چه آن هم در محلي به مساحت كمتر از 40 متر برگزار شد و خود داستاني داشت مفصل؛ چند روز پيش هم براي انتشار آخرين اثر عليرضا افتخاري (منظور اثر صوتي است) هم مراسم رونمايي گرفتند البته قسمت هايي از اين رونمايي از سيما هم پخش شد.
نقد سي ساله
دومين جلسه نقد نغمه با حضور فريدون شهبازيان و نادر گلچين شنبه گذاشته برگزار شد. جداً هر بار كه سخن از اين برنامه مي شود بايد به بانيان آن دست مريزاد گفت كه چنين همتي به خرج داده  اند. حركتي بسيار خوب و اصولي كه اگر استمرار پيدا كند مي تواند در آينده در اصلاح و تصحيح حركت هاي فرهنگي در زمينه موسيقي نقش بسزايي ايفا كند.
اين جلسه به بهانه انتشار آلبوم گريز اثر فريدون شهبازيان و به خوانندگي نادر گلچين اختصاص داشت. بانيان و متوليان نقد نغمه اگر مي خواهند طريق تعالي را بپيمايند بايد خودشان نقدپذير باشند و اولين نقد به اين جلسه انتخاب اثر گريز به عنوان موضوع برنامه بود كه توليد آن به 3 و 4 دهه قبل باز مي گردد. هر چند كه در همان جلسه، جديدالانتشار بودن اثر به عنوان ملاك گزينش مطرح شد اما برنامه اي كه قرار است ماهي يك بار اجرا شود بايد اولويت بندي داشته باشد، قطعاً اثر سي سال گذشته نمي تواند به عنوان اولويت اول چنين برنامه اي قرار گيرد، به هر حال اين سوژه بهانه خوبي بود براي به صحنه آوردن خواننده اي كه نزديك به سي سال است در انزوا به سر مي برد؛ براي دست اندركاران برنامه نقد نغمه آرزوي موفقيت روز افزون داريم.
خانه موسيقي كودكان
يكي از خوانندگان بانو با اظهار شكوه و شكايت از برخي موسيقيدانان مرد كه چرا زنان را در اين عرصه ناديده و ناشنيده مي انگارند در يكي از خبرگزاري ها گفته كه: بايد خانه موسيقي بانوان تشكيل شود. به نظر مي رسد اين خود خانمها هستند كه بايد چنين خانه اي تشكيل بدهند و آنها هستند كه بايد گردهم بيايند و از ميان خود يك هيئتي را انتخاب و به عنوان نماينده خودشان معرفي كنند... اگر چنين شود بايد در آينده شاهد تولد خانه موسيقي كودكان هم باشيم. به هر حال جان كلام را بايد گفت كه موسيقي هيچگاه زنانه يا مردانه نداشته و به جنسيت متكي نبوده است.
شايعه
هفته پيش متأسفانه شايعه شده بود كه يكي از نوازندگان برجسته ني درگذشته است. اين شايعه به سرعت و از طريق SMS پخش شد و بعضي ها را هم به گريه انداخت.
چند وقت پيش اين شايعه را براي يك نوازنده بزرگ تار ساختند كه با توجه به چاپ و نشر آن خبر مشكلاتي را هم پيش آورد. كمترين كاري كه بايد كرد اين است كه براي اينگونه شايعات رسانه نباشيم.

گزارشي از مباحث موسيقي در همايش مكتب اصفهان
آواز غم انگيز جبرئيل
008271.jpg
گروه ادب و هنر- همايش مكتب اصفهان با شاخصه هاي گوناگون هنر(موسيقي، تجسمي، ادبيات و...) آذر ماه در آمفي تئاتر موزه  هنرهاي معاصر تهران آغاز به كار كرد.
اين گزارش اختصاص به مباحث موسيقي دارد كه در شاخه مكتب  اصفهان به آن پرداخته شده است.
در اين نشست ابتدا دكتر فريبا افكاري دبير علمي همايش، سخنراني كرد و سپس دكتر عبدالمجيد كياني، محسن محمدي، الهه ثابتي، آنا بلينسكا، منصوره ثابت زاده و اميرحسين پورجوادي درباره موسيقي در عصر صفوي سخن گفتند. دكتر داريوش طلايي پژوهشگر موسيقي نيز در اين نشست حضور داشت.
دكتر فريبا افكاري در ابتداي برنامه، متني را درباره گسترش هنر در عصر صفوي با اشاره به شهر اصفهان در قرن يازدهم هجري قمري خواند. عبدالمجيد كياني، پژوهشگر و استاد موسيقي سنتي ايران، اولين سخنراني بود كه درباره تأثير موسيقي مكتب اصفهان بر موسيقي امروز ايران سخن گفت.
او با اشاره به موسيقي تفريحي در آغاز عصر صفوي گفت: در آغاز عصر صفوي و روزگار شاه عباس اول و دوم، موسيقي نيز مثل هنرهاي ديگر اين عصر چندان مورد توجه نبود، تنها يك موسيقي تفريحي و سرگرم كننده وجود داشت. هنر موسيقي اين عصر در قياس با هنر معماران و نگارگران چندان پر توان نبود؛ در زمان شاه طهماسب، همان موسيقي سرگرم كننده هم حذف مي شود اما چيزي از آن روزگار در عرصه موسيقي ايران با نام موسيقي نقاره خانه باقي مي ماند كه تأثيري عميق بر موسيقي امروز ايران گذشته است. موسيقي نقاره خان، موسيقي بود كه بيشتر براي مراسم تاجگذاري و مراسم هاي مذهبي و رسمي آن روزگار استفاده مي شد. نقاره اگرچه موسيقي آكادميك و علمي ايرانيان نيست و نوعي موسيقي مذهبي است اما اين موسيقي كاملاً بر اساس موسيقي دستگاهي كنوني ايران است. اما اين كه آيا موسيقي كنوني ما كه اين قدر رابطه نزديكي با مراسم مذهبي دارد، از موسيقي نقاره گرفته شده و بعد هنرمندان آن را به صورت رديف درآورده اند، يا اين كه موسيقي مذهبي از موسيقي سنتي گرفته شده است همواره مطرح است.
محسن محمدي سخنران بعدي اين نشست بود كه مقاله اي را با عنوان دسته بندي لحن ها در نظام موسيقي دوره صفويه خواند. او در اين مقاله از كتب كهن و كتابي از محمد نيشابوري(در قرن هفتم) استفاده كرده بود و تحقيق درباره اسامي انواع دسته بندي لحن هايي كه در نظام موسيقايي آن زمان به صورت تئوري نوشته شده است، ارائه داد.
دكتر آنا بلينسكا، استاد دانشگاه رشته ايرانشناسي و موسيقي شناسي مقاله خود را با عنوان تأملي بر رساله بهجت الروح به زبان انگليسي ارائه داد.
او درباره رساله بهجت الروح كه به نيروي شگفت آور موسيقي و رابطه آن با كيهان شناسي مي پرداخت گفت: اين رساله به ما مي گويد كه چگونه خدا تصميم گرفت در وجود آدم جان بدمد و وقتي خواست كه روح را به تن بكشاند، آواز غم انگيز جبرئيل در مقام راست دميده شد و روح به سمت تن حركت كرد.
منصوره ثابت زاده، سخنران بعدي اين نشست، مقاله اي را با عنوان ساقي نامه، مغني نامه، ساختاري ادبي- موسيقايي و رواج آن در عهد صفوي ارائه داد.
ثابت زاده با اشاره به اين كه ساقي نامه ساختار موسيقايي مورد توجه بسياري از موسيقيدانان است گفت: تاك در سنت قديم درخت زندگي است و در ايران درخت هاي كهن با عنوان اكسير جواني پارسيان شناخته شده است. اما سؤالي كه مطرح است، اين است كه ساقي نامه از كي در موسيقي دستگاهي رديف به وجود آمده است؟
اميرحسين پورجوادي نيز در مقاله اي با عنوان اميرخان گرجي، آخرين مصنف و نظريه پرداز عهد صفوي ، به يكي از تصنيف پردازان عهد صفوي و تلاش او در باب احياي موسيقي پرداخت.

گزارش سفر يونان (4)
نيرانيان و زبان پارسي
008274.jpg
دكتر ميرجلال الدين كزازي
گروه ادب و هنر- در بخش سوم از گزارش سفر دكتر كزازي به سخنراني وي در آتن پرداخته شد؛ در قسمت چهارم از اين سفر نامه بازتاب سخنان او را در جمع ميهمانان مي خوانيم:
درباره زبان اين سخن خواني، چندين بار از راه دور با رايزن سخن گفته بوديم و راي زده. نخست، سخن در آن بود كه به زبان انگليسي يا فرانسوي باشد اما در فرجام برنهاده شد كه اين سخن به پارسي نوشته و خوانده آيد، تا آن دسته از شنوندگان نيز كه پارسي نمي دانند، بتوانند با زنگ و آهنگ دل انگيز وخنيايي اين زبان كه زبان شكرين شعر است و برترين شاهكارهاي ادبي جهان در آن پديد آمده است، آشنا بشوند. اين خارخار و ديدگاه به هيچ روي بيهوده نبود و ناكام و نافرجام نماند. و بي چند و چون بر ما آشكار داشت كه زبان پارسي، آنچنان گيرا و فسونبار است كه حتي بر آنان كه با آن آشنا نيستند كارگر مي افتد و جانشان را به شور مي آورد و مي شكوفاند.
اين آزمون كه پديده اي شگرف و شايسته بررسي و درنگ در زبان شناسي مي تواند بود، از مرز اميد و گمان من بسيار فراتر رفت. و مرا نيك به شگفت آورد. پس از پايان سخنراني، گذشته از شنوندگان ايراني كه پرشور آن را مي ستودند و پافشارانه متن آن را از من مي خواستند تني چند از نيرانيان (= غيرايرانيان) بيگانه با زبان پارسي نيز به نزد من آمدند و به انگليسي يا فرانسوي، درباره آن سخن گفتند كما بيش همه آنان پنداشته بودند كه آنچه خوانده شده است سروده اي بوده است نه نوشته اي و مي انگاشتند كه من سخنورم و جامه اي را كه درپيوسته ام، در همايش برخوانده ام. ايرانشناس نامدار، ديويد استروناخ نيز كه از سخنرانان همايش بود و آمده از آمريكا، به نزد من آمد و به پارسي گفت: فارسي شما بسيار خوب است . سپس افزود كه روانشاد مجتبي مينوي از دوستان او بوده است و وي نيز پارسي را سخته و شيوا سخن مي گفته است. يكي دو روز پس از آن نيز، دوشيزه زرناچي باري ديگر در اين باره با من سخن گفت و بازنمود كه: آنچه شما خوانديد، شعر بود و گفتاري آنچنان دلنشين و شورانگيز كه من هرگز آن را از ياد نخواهم برد. اين دريافت و برداشتي است كه ديگران نيز از سخنراني شما ستانده اند و درباره آن با من سخن گفته اند . سپس، در پاسخ سخن من كه گفته بودم بيشينه واژگان در آن متن، واژگان ناب و نژاده پارسي بوده است؛ زيرا من از به كار بردن واژه هاي بيگانه در گفتار و نوشتار خويش مي پرهيزم و زيبايي و دلارايي اين واژگان و ساختار آوايي نغز و خنيايي آنهاست كه او را افسوده است (= افسون كرده است)، گفته بود: فسون زيبايي در آن گفتار، تنها به واژگان و چگونگي آنها بازنمي گشت؛ شيوه خواندن و گرمي و گيرايي آواي شما و اين نكته كه متن را با همه هستي و شور درون خويش مي خوانديد نيز در كار بود و شورآفرين و اثرگذار .
ادامه دارد

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |